زلمی نصرت
«حزب وطن » تنها در وجود نسل جوان و در همبستگی نسل جوان میتواند جای و اعتبار خود را در میان مردم و جامعه پیدا کند و مورد قبول و حمایت مردم قرار بگیرد...
بتاریخ پنجم میزان 1391 خورشیدی، مجمع عمومی «حزب وطن» در شرایط بس حساس و پیچیده سیاسی - نظامی کشور در کابل دایر شد، آنچه روحيه ای همبستگی و مشارکت وسیع جزایر و هواخواهان «حزب وطن» را در زیر یک چتر که یکی از آرزوهای هوا خواهان خط فکری شهید نجیب الله است، به بُن بست و چلنج روبرو ساخت و نقاط اشتراک، روحیه همبستگی، نام شهید نجیب الله، نام بزرگ حزب وطن وپایه های اندیشوی سیاست مصالحه ملی را صدمه زد.
ایجاد درز، اختلافات و صف شکنی میان اعضای کمیسیون« اروپایی» تدارک و تدویرمجمع عمومی حزب وطن، به بهانهء اختلاف بر سر میکانیزم و زمان تدویر مجمع عمومی حزب وطن بود، که دور از انتظار رخ داد. همه شاهد بودیم که در یک تالار مجمع عمومی حزب وطن بکار خود شروع کرد و در تالار دیگر در کابل ننداری از شانزدهمین سالگرد شهادت شهید نجیب الله بزرگداشت بعمل آمد.
همين برخورد دوگانه و سر و صدا ها زیر نام شهید نجیب الله و هواداران خط فکری او، حزب وطن و سیاست مصالحه ملی را در شک و دو راهی قرار داده است، که با کی بپيوندند و بالای کی اعتماد کنند. همين اختلاف و دوگانگی، یا بهتر بگوئیم «انشعاب»، اگر راه حل پیدا نکند، چه بخواهیم و چه نخواهیم راه را برای انشعابات دیگر و حزب سازی های دیگر ممکن و هموار میسازد.
به همين ارتباط، میخواهم به چند نکته تماس بگیرم:
نکته اول: «حزب وطن» و افتخاراتش مال شخصی کدام شخص، حلقه، گروه و ساختار نیست که خود را وارث آن قلمداد کنند و هر لحظه که دل شان خواسته باشد، آنرا به رخ دیگران بکشند، به نرخ روز به نام آن تجارت کنند و خود را در جای تاریخ قرار بدهند و روی فصل ها و روزهای دشوار تاریخ مبارزات حزب وطن سابق ح.د.خ.ا، خاصتاً بعد از فروپاشی «حزب وطن»، دور از واقعیت و انصاف خواهد بود، زیرا تا هنوز بسیار حرف های ناگفته در این زمینه وجود دارند، که اگر این محاسبات چنین صورت بگیرند که تا حال صورت گرفته، یقین کامل دارم که از یک طرف ما به هیچکس جای سالم باقی نمیمانیم و از طرف دیگر زیر نام سنگرداران و مدافعان خط فکری شهید نجیب الله، حقانیت اندیشهء مصالحه ملی را عميقا زیر سوال قرار خواهيم داد!
نکته دوم: مفید است تا در شکل دهی پروسه ها و حرکت های سیاسی، عقب رهبران سابق را رها کنیم. چرا نسل جوان باید در عقب رهبران خطا کار قرار بگیرند؟ از یاد ما نباید رفته باشد، که همين رهبران بالای یک دیگر کودتا کردند، دسیسه ساختند، معامله نمودند، همدیگر را به قتل رساندند و در شاخ جنگی های قدرت طلبی و انتقامجوئی شان، یک نهضت صد ساله و یک اردو بزرگ ملی و نیرومند، يک سیستم منظم دولتی و بالاخره یک کشور و يک وطن پُر غرور برباد شد!
ببینید چهاریار را: یک رهبر از دیروز خود نادم و شرمنده است، آن دیگری به سیاست های تشکیلاتی عملآ پشت پا کرده است، سومی در غار اعتکاف درآمده و چهارمی عریضه به دست دعوای رهبری دارد؟! اينها اگر شهامت و شوق سیاست و مبارزه را در سر دارند، پس چرا داخل کشور نمیروند و در قدم اول از اعمال خود نزد مردم و اعضای صادق حزب ديروز جواب نمیدهند؟!
اميدوارم نقاط نظرم عقده گشایی، موافقت و یا هم مخالفت با این و یا آن شخص، گروپ و یا کدام تشکیل تلقی و خوانده نشود!
نکته سوم: امروز حرف ما، همبستگی و نزدیکی تمام هواخوهان و جزایر «حزب وطن» زیر یک چتر، با یک میکانیزم واحد، زیر یک برنامه مشخص و عینی مطابق نیاز زمان با شعار های پُر جاذبه و مشخص در میان است، تا اگر بتواند « حزب وطن» نقش کوچک خود را در سرنوشت دشوار کشور، حفظ یگانگی و سلامتی افغانستان در کنار سایر نیروهای ترقیخواه، تحول پسند و دیموکراتیک ایفا کند و به وظایف انجام ناشده خود دست یابد.
اجرای چنین وظیفه ورسالت را فقط و فقط نسل جوان میتواند به عهده بگیرد و آنرا مسئولانه دنبال کند. بنآ، نسل جوان به مثابه نیروی بالنده و سازنده، باید سرنوشت، اختیارات و اراده خود را، خود شان به دست خود بگیرند و خود شان راه خود را به سوی همگرایی و همبستگی و به سوی آینده باز کنند. جرئت کنند استقلال و ابتکار عمل را به دست خود بگیرند و از افکار پوسیده و تاثیر کاذب سایه ای رهبران، خود را برای ابد آزاد بسازند، چونکه «حزب وطن» تنها در همبستگی و در وجود نسل جوان میتواند جای و اعتبار خود را در میان مردم و جامعه پیدا کند و مورد قبول و حمایت قرار گیرد و بس!
در همین راستا، آنچه که به مشروع بودن، دیموکراتیک بودن و نبودن مجمع عمومی پنجم میزان حزب ارتباط میگیرد، بنابر حساس بودن و آغاز کار نمیخواهم در این مورد چیزی بگویم و درد سر بیشتر ایجاد کنم، اما اشاره به یک مورد را ضرور میدانم و آن اینکه:
اشتباه سخنگویان مجمع عمومی پنجم میزان در این است، که با وجود آنکه مجمع عمومی را با عجله و بدون یک سنجیش دایر کردند، به هر خواست بر حق اعتراص کنندگان گوش نمی دهند و از قهر خود پائین نمیشوند و میگویند که ما مجمع عمومی را دایر کردیم، دروازه ها باز است، بیایید با ما بپیوندید. طرف دیگر دست به عمل بالمثل زد، اشتباه را با اشتباه پاسخ داد و علاوه بر آنکه کنگره را غیر مشروع و باطل اعلان کردند، عریضه ای عنوانی وزارت عدلیه مبنی بر عدم راجستر شدن حزب وطن پیش کردند. به این ترتیب قانونی ساختن حزب وطن ماین گذاری و به بن بست روبرو شد و معضله جدید زاییده شد.
هیچ معضله وجود ندارد که راه حل برایش پیدا نشود. دریافت راه حل باز هم به مذاکره ( مذاکره باز، علنی و وسیع، نه چند نفری، بسته و پالتاکی) نیت و اراده نیک گردانندگان منحیث یگانه مرجع حل معاضل وابسته است، که در مورد نزدیکی و همبستگی جزایر و هواخواهان حزبی که شهید نجیب الله به ارث گذاشت، چگونه تصمیم میگیرند و مجمع عمومی پنجم میزان را به کدام طرف میبرند و می کشانند: غرقش میکنند و یا در مورد نجاتش فکر میکنند!
اکثریت قریب به اتفاق در دو طرف به شمول هواخواهان غیر متشکل حزب وطن، خواهان آن اند که هر دو طرف باید از قهر خود پایین شوند و از زبان و ادبیات سرخ و جنگی و تقابل به زبان و ادبیات مصالحه و مذاکره مراجعه نمایند و بالای اين مسأله فکر کنند که چطور شود، تا همين سنگ بنا و هسته با همه کمبودی های که به میان امده است و با همه کمبودی هایش که شگوفه کرده است، تقویه و پروسه آن تکمیل شود. به همین ترتیب ما نباید بالای موفقیت های کوچک و موقتی تکیه و بسنده و فخرکنیم!
حافظا کار تو دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش که شنید یا نشنید