ترتیب کننده:
زلمی نصرت
«با این جنګ اسطوره ها بجای نمیرسیم»
پاسخ های فرید مزدک به ارتباط مصاحبه اش در برنامه « به عبارت دیګر»!
در واکنش با مقاله ی
چند حرف با فرید احمد مزدک!
با همسخنان صفحه شخصی فیسبوکی زلمی نصرت
این متن بعد از پیرایش کاری و حزف قسمت های غیر ضروری خدمت خوانندګان پیشکش میشود.
چند حرف با فرید احمد مزدک
به ارتباط مصاحبه اش در برنامه « به عبارت دیګر»!
بتاریخ 25 اکتوبر، در برنامه « به عبارت دیگر» تلویزیون فارسی بی. بی. سی، ما شاهد مصاحبهء دیگری از محترم فرید احمد « مزدک» یکی از رهبران سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان، معاون پیشین حزب وطن، شخصیت سیاسی شناخته شده و مطرح کشور بودیم.
به ارتباط مصاحبه محترم« مزدک» نمیخواهم در مورد گذشته حزب کدام تبصره نمایم. سرگذشت ح.د.خ.ا – حزب وطن را یک طرف می گذاریم. از مراحلی آغاز نمی کنم که محترم فرید احمد «مزدک» هنوز صنف یازدهم مکتب بود و بنابر فشار فامیلی به حزب آورده شده بود. من دیدگاه ام را از مرحلهء آغاز می کنم، که فرید احمد « مزدک» بنابر گفته خودش در یکی از بحث های فیسبوکی، داخل « باتلاق یا لجنزار» بیروی سیاسی و هیئات اجرائیه حزب وطن شد. برای من همین مرحله و فصل از تاریخ مبارزات و کشمکش های درونی ح د خ ا – حزب وطن، دلچسپ و مهم است. دیدگاه هایم هم در همین چوکات خلاصه و معطوف شده است . اما قبل از همه میخواهم به دو نکته اشاره نمایم :
1- محترم مزدک اینبار نیز در مصاحبه اش در برنامه « به عبارت دیگر» به تعقیب مصاحبه ای قبلی اش به مناسبت رویداد های 7 و 8 ثور شهامت و شجاعت کرد و حرف های دل خود را صریح و فهما و بی پرده در مورد خطوط فکری، عملکرد سیاسی و ساختار آن حزب بیان و اظهار نمود، که از نظرم این عمل و حرکت او ستودنی و قابل استقبال است. به خاطریکه شکست سکوت، دهن باز کردن و شرکت رهبران دیروز در مباحثات، یکی از آرزوهای همیشگی صفوف بود و است.
2- آنچه او اینبار نیز در مصاحبه خود گفت، برایم قابل درک و هضم است و نمیشود در کل با حرف ها او مخالفت کرد، به خاطریکه او منحیث فرد شماره دوم از موضع معاون حزب وطن حرف زد و مسایل را از بالا می دید. ولی از آنجائیکه ما صفوف و سپاهیان آن حزب، مسایل را از پائین می دیدیم و جوانی ما در راه پیاده نمودن اهداف و آرمانهای ح.د.خ.ا – حزب وطن که امروز محترم مزدک در موردش می گوید، خاکستر شد. بنآ ما هم حق داریم نقاط نظر، احساسات و پرسش های خود را با در نظر داشت کلتور مباحثات مطرح کنیم و باز هم از معاون پیشین حزب دیروز خود در مورد عملکرد سیاسی خودش منحیث فرد شماره دوم آن حزب بشنویم.
اظهار نقاط نظر و پرسش های من به این معنا نیست که من به گفتار او که از قلبش برخاسته است، شک کرده باشم . به همین سان نقاط نظرم هم نباید غلط درک شود.
در مورد محکوم کردن گذشته آن حزب ( ح.د.خ.ا – حزب وطن) باید اظهار شود که: چون آن حزب دیگر از برکت کارنامه های رهبران دیروز از هم فرو پاشیده و پشت کار خود رفته است و دیگر وجود ندارد. بنا هر کس میتواند آن حزب را به میل خود انتقاد و محکوم کند. انتقاد عام از حزب را هر قلم بدست میتواند انجام بدهد و میشود در مورد محکوم کردنش کتاب ها نوشت، زیرا در میان صلاحیتداران دیروز ، آن حزب دیگر مدافع ندارد.
امروز اخوانی های یک دنده، شعله ای ها، افغان ملتی ها ، تکنوکرات های غرب مانند اقای مسکینیار و خانم سجیه، بهتر از ما خطوط فکری، وابسته بودن و غیر دیموکراتیک بودن آن حزب را منحیث یک حزب غدار، خشن، قدرت طلب، زورگو، جنگجو، ماجراجو و بحران زای محکوم میکنند و زیاد در موردش گفته اند و میگویند.
خانم ثریا« بها» در کتاب « رها در باد»، چهرهء آن حزب و رهبران آنرا خوب و چنان برهنه و آفتابی ساخت، که دیگر چیزی برای برهنه شدن آن حزب باقی نمانده است، تا ما در برهنه شدن آن نقش بازی کنیم. یقین دارم که حرف های خانم ثریا« بها» از هیچ بر نخاسته است. برای من خواندن چند صفحه کتاب ثریا بها « رها در باد» کافی است که بگویم حیف جوانی ما و ده ها هزار جوانی دیگريکه در همان حزبیکه شما در موردش می گویید، خاکستر شد و در نتیجه هیچ شد!
به عقیده من انتقاد کردن و محکوم کردن گذشته یک حزب و یک حرکت مانند تخریب پروسه ها کار دشوار و مشکل نیست. اما تلاش و مبارزه و فداکاری برای ساختن، در یافت راه علاج و نجات مردم و وطن از بربادی و تباهی در یک مرحله حساس تاریخی، که بود و نبود یک کشور، هویت ملی و تاریخی مردم یک سرزمین، مسئله استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک سرزمین زیر سوال قرار داشته باشد، شجاعت، شهامت و دلیری میخواهد. چنین موضعگیری در کشور چون افغانستان کاریست بسیار مشکل، پیچیده و طاقت فرسا. شخصیت ها با برخورد با همین گره گاه ها برجسته میشوند و سر بلند میکنند، که با تاسف ما تا کنون در این زمینه عاجز و ضعیف استیم.
ح .د.خ.ا - حزب وطن مانند سایر احزاب، مجموعهء از آدم ها و یک تعداد چهره های صلاحیت دار بود، که نمیشود ساختار آنرا بدون عملکرد آدم ها جدا و مجزا از هم انتقاد و محکوم کرد.
از این آدم های با صلاحیت، یکی هم شما محترم مزدک بودید. دوکتور نجیب ا لله بیشترین حرف ها و مسایل در مورد جنگ و صلح، سیاست مصالحه ملی و سیاست کادری را با شما مشوره میکرد. بیشترین حرف های شما در تصمیم گیری ها نقش داشت و به کرسی می نشست. نجیب الله بیشتر بالای شما اعتماد داشت. اگر مبالغه نکرده باشم، بیش از 90 فیصد صلاحیت و کنترول شعبات کمیته مرکزی یعنی از 14 شعبه 13 شعبه در دست شما بود. برای یک لحظه پای داکتر نجیب ا لله را از میان می کشیم و از باتلاق آغاز می کنیم:
1- به یاد دارم که شما در یکی از بحث های فیسبوکی قسمیکه قبلآ بدان اشاره کردم گفتید، وقتی به بیروی سیاسی راه یافتید، خود را در باتلاق یافتید. در همینجا میخواهم بگویم که، شما چه اقدامات را انجام دادید، تا آن باتلاق به گلزار مبدل می شد! یقین وجود دارد که شما برای گلزار ساختن آن باتلاق، دست به یک سلسله اقدامات زده باشید. خواهش من این است تا از چند اقدام مشخص تان در آن راستا نام ببرید؟
2- آیا شما فاکت سقوط را قبول دارید؟ اگر قبول دارید. بدون آنکه باز هم پای داکتر نجیب الله و سایر رهبران را در نظر بگیریم. شما منحیث شخص با صلاحیت بعد از نجیب ا لله شخصآ چه اقدامات جلوگیری کننده و پیشگیرنده در جلوگیری از فاجعه ثور دوم روی دست داشتید و انجام دادید. در صورتیکه به گفته خود شما، مخالف سیاست مصالحه ملی منحیث یک مشی مفید و یگانه راه نجات هم نبودید؟ هم چنان شما بعد از سقوط در افشا و تشریح همین سقوط دراماتیک، چه گام های را برداشتید؟ طوریکه میدانیم شما در این مدت 20 سال خاموش بودید. همین خاموشی شما و رهبران دیگر باعث آن شد، که همان حزب متشکل و همبسته به پارچه ها جدا، جدا تبدیل و در نتیجه محو گردد و از جمع شدن دوباره آنها زیر یک چتر که یکی از آرزوهای صفوف است جلوگیری شود!
3- بتاریخ 5 میزان تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن در کابل بدون شرکت معاونین حزب وطن مجمع عمومی حزب وطن را دایر کرد. در این مجمع عمومی 70 تن به عضویت شورای مرکزی برگزیده شد و در اجلاس شورای مرکزی محترم میر افغان باوری به حیث رئیس آن حزب قبول شد. شما خود قضاوت کنید عجب رهبرانی داشتیم .
ببینید محترم فرید احمد« مزدک»! شما منحیث معاون حزب وطن در بی.بی. سی یک چیز می گوئید، معاون دیگر حزب وطن محترم انجنیر نظر محمد عریضه پیش کرده است، به وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان و مانع راجستر شدن حزب وطن میگردد. شما هر دوی تان معاونین شهید نجیب الله بودید. درست من نمیدانم که این چه حالت است. چنین یک حالت را چگونه میشود تعریف کرد: سازندگی، آموختن از گذشته و یا هم چیزی دیگر؟!
پایان
زلمی نصرت
شهر وایله- دنمارک
01.11.2012
جریان واکنش ها ، پرسش ها و پاسخ ها ، بحث و ګفتګو!
انجنیر شکیب سالک: مقال بسیار منطقیست جناب نصرت ! سوالهای مطرح شده و حتا اگر جوابهای بر آن آن متصور باشد بر علاوه صفوف حزب ،به ما که بهترین دوره های حیات خود را تحت زمامداری آن حزب سپری نموده ایم و هر کدام کم از کم شش تا هشت سال خدمت سربازی اجباری را گویا داوطلبانه انجام داده ایم ،هم بسیار دلچسپ است. میبنم که نه تنها ملت بل صفوف حزب هم خود را " تحمیق "شده میپندارند!
مسعود حداد:اما طوریکه مقاله را خواندم ،در حق مخاطب تا ن لطف فراوانی شده است، به عبارۀ دیگر خیلی دیپلوماسی نموده اید . به نظر من از همچو قلم میتوانست بیشتر ازین بتراود ویا میتوانست بمثابه شمشیر عمل کند که نکرذه است.
نور منګل:سوالهای بجا که حق مسلم هر عضو ح.د.خ.ا (وطن) است، توسط محترم نصرت طرح شده. با هزاران تأسف که ازجواب های چنین سوالها ،نتنها محترم احمد فرید مزدک بل تمام رهبران ؟ یکه در قید حیاتت هستند با یک رندی بخصوص بخاطر نگرفتین مسؤلیت های حوادث درکل بخصوص فروپاشی اولین حاکمیت مردمی،درکوچه حسن چپ خود را میزانند و یا خودرا بیچاره، بی گناه، مجبور ....... میدانند . از دید بنده ،این نوع برخورد با مسایل مهم و حیاتی برای وطن،مردم و جنبش مترقی یک عمل بزدلانه ،غیری مسؤلانه و غیری عدلانه است . من منحیث یک عضو کوچک حزب شهیدان،قهمرمانان، وطنپرستان....... حاضرم در هرجایئکه خواست مردم رنجدیده ما باشد،از عمل کرد خود و تا صورت امکان از اهداف انسانی حزب با اسناد و منطق جواب بگویم . فراموش نباید کرد « هرکس که عمل میکند ،اشتباه هم میکند » اشبهات حزب مارا نباید یکجا با خیانت های جهادی به مردم و وطن در یک ترازو وزن کرد.
جمشید پایمرد: محترم نصرت ګرامی ، شما باید ...و مطمئناً این مسئله رادقیق تر میدانید که محترم انجنیر نطر محمد بحیث یکی از معاونین حزب وطن جداً طرفدار حضور نیرو مند حزب وطن ،از طزیق تدویر مجمع عمومی اصولی ، مشروع وقابل پزیرش برای کتله وسیع اعضای حزب وطن ، بوده ومیباشد که در این پروسه شخصاً نیز فعال هستند . اما آنچه قابل دقت است اینکه محترم انجنیر نظرمحمد و تعداد زیادی از اعضا و کادر های ارشد حزب وطن در نشست گروه ء تشکیلات موقت 5 میزان مشارکت نداشتند واین نشست را بحیث مجمع عمومی حزب وطن ، مشروع ندانسته قبول ندارند . و یاداشت عنوانی وزیر محترم عدلیه نیز این صراحت را دارد. نه مخالفت با حزب وطن ! با حرمت .
عبدالرزاق ویدی:آقای نصرت محترم / دقیق ترین حرف را مطرح کردید / واقعا مسولیت تاریخی عدم راجستر شدن حزب را با نام حزب وطن آنهایی دارند که رسما و با خط و کتابت خود از وزارت عدلیه خواسته اند تا حزبی بنام حزب وطن راجستر نشود / این تلاش را تاریخ در اوراقش به مثابه یک حرکت مفتضحانه و ماموریتی از سر ناچاری ثبت خواهد کرد /
زلمی نصرت:دوستان ګرامی! ممنون از واکنش هر یک تان. امید واراستم واکنش ها ادامه یابد و دوستان دیګر هم در این پروسه سهم بکیرند. تلاش می کنم تا در نتیجه طی یک نوشته نقاط نظرم خود را با دوستان ګرامی بار دیګر شریک بسازم.
محمود شریفی:محترم زلمی نصرت و دوستان گرامی! ،اجلاس مشترک کادر های ارشد حزب وطن از داخل و خارج کشور از طریق پالتاک وسکایپ بتاریخ 4میزان 1391 بعد از برسی مسئولانه وضعیت ، اعلامیه ذیل را بتصویب رسانید. که متن اعلامیه نیات ،واهداف گروه تشکیلات موقت را از یکسو،واز سوی دیگر، تصمیم مسئولانه ء تعداد کثیر رهبران ، کادر ها و اعضای حزب وطن رابیان میدارد.قابل یاد آوریست که قبل از این اجلاس محترم انجنیرنظرمحمد ، نظر به نگرانی های یکتعداد وسیع اعضا و کادر های حزب از داخل کشور ، چندین بار در مذاکرات با مسئولین «تشکیلات موقت »آنها را متوجه عواقب این اقدام غیر اصولی و ... نموده بود ، اما متا سفانه چند تا مسئو ل عاقبت نیندیش و یکه تاز«تشکیلات موقتـ» بدون در نظر داشت «اعلامیه های قبلی برای تدویر یک اجلاس وسیع حضوری ومشارکت اعضای حزب در پروسه » با عجله وشتاب پروگرام دست داشته را در نشست گروه گوچک چند نفری بنام (مجمع عمومی ) عملی نمودند. که این عمل آنها سوالات ....وتشویش های زیادی را برمی انگیزد. این نشست چند نفره میتواند جلسه تشکیلات موقت باشد اما نه کنگره یا مجمع عمومی حزب وطن.! اینک متن اعلامیه را دوستان مطالعه نموده و قضاوت نمایند.
محمود شریفی:اعلامیه اجلاس مشترک کادرهای ارشد حزب وطن درداخل وخارج افغانستان
مورخ25 سپتامبر 2012 مطابق 4 میزان
به اثر تقاضای مکرر اعضای حزب پرافتخار وطن٬ الیوم جمع غفیری ازاعضای رهبری وکادرهای ارشد حزب وطن منجمله محترم انجنیر نظرمحمد عضو هییت اجراییه شورای مرکزی ومعاون حزب وطن ومحترم سترجنرال محمدرفیع اریایی عضو هییت اجراییه شورای مرکزی حزب وطن ومعاون اسبق رییس جمهور افغانستان درحجره الکترونیک پالتاک اجلاس فوق العاده ای راتحت ر
یاست محترم انجنیر نظرمحمد تدویر وطی ان اخرین انکشافات واقدامات سیاسی مربوط به حزب وطن را تحت بحث وارزیابی مشترک قرار داده وپیشنهادات ونظریات یکتعداد اعضای حزب را درهمین مورد به بررسی ګرفتند ۰
اجلاس که درفضای صمیمت٬ همبستګی وتوافق نظر ازساعت ۱۷ به وقت اروپا اغاز والی ساعت ۲۳ ادامه یافت ٬ بطور اخص تصمیم واقدام احتمالی عجولانه٬ یکجانبه٬ تکروانه وغیر اصولی تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن مبنی بر تدویر به اصطلاح«مجمع عمومی حزب وطن» را درمحور مباحثات وارزیابیهای خود قرار داده ٬ بادرنظرداشت مسوولیت ومکلفیت حزبی ووطنی خویش وباتوجه به پیشنهادات٬ نظریات ونګرانیهای اعضای حزب وطن اعلان میدارد :
ـــ حضور قانونمند ومجدد حزب وطن ازطریق تدویر مجمع عمومی برمبنای اصول ومبادی اساسی مصوب کنګره سرطان ۱۳۶۹ این حزب ٬ اشتراک وسیع ومتساوی الحقوق همهء اعضای معتقد ومتعهد حزب وبرپایه ای میکانیزم واحد٬ قانونمند٬ اصولی وعملی نه تنها یک ضرورت تاریخی است بلکه حق انکار ناپذیر ومکلفیت اساسی هرعضو حزب وطن محسوب ګردیده که باییست با محاسبات وامادګیهای مشترک ومطمین اسنادی وتشکیلاتی ازطریق ساختارهای واحد حزب وطن در اسرع وقت ممکنه تامین ګردد۰
ـــ ازجمله ۱۸۰ تن عضو شورای مرکزی و۲۴ تن عضو هیات نظار شورای مرکزی حزب (که درقید حیات اند ) که مکلفیت وصلاحیت دعوت وتدویر مجمع عمومی ٬ ارایه ګذارش وصدور اعتبار نامه های نمایندګان مجمع عمومی را دارند صرف ۵ تن عضو شورای مرکزی حزب وطن که ۳ تن انها باید خود بسی پرسشها را پاسخ ګویند دربه اصطلاح «مجمع عمومی» درحال تدویر شرکت مینمایند وجالبتر اینکه همینها ګزارش مجمع عمومی را درغیاب سایر اعضای شورای مرکزی واعضای حزب اماده نموده وانرا که برجعل ٬ تحریف حقایق وذهنیګری اتکا دارد به ګردهمایی«مجمع» ارایه میدارند ۰ واین درحالیست که موجودیت خود تشکلات موقت خلاف اساسنامهء حزب ودرسطح کشور خلاف قانون احزاب میباشد ۰
بناء فیصله هاییکه برمبنای چنین ګزارش وبی صلاحیتی حقوقی وقانونی صورت میګیرد برای هیچیک ازاعضای حزب وطن اصولآ قابل پذیرش نمیباشد ۰
محمود شریفی:ـــ انچه را اخیرآ تشکیلات موقت تحت عنوان «مجمع عالی» وبعدآ «مجمع عمومی» !!! حزب وطن اعلام نموده ودرغیاب اراده٬ اګاهی ومشارکت اصولی وقانونمند اعضا ومبادی حزب وطن نیت تدویر انرا دارد نتنها مجمع عمومی حزب وطن نبوده بلکه با توجه به تجارب تلخ ګذشته ٬ عامل وانګیزه ای جدید برای تعمیق بحران وضربه ای مهلکی برپیکر حزب وطن محسوب میګردد ۰ هرګاه همچو اقدامی تحت فشار بیرونی انجام می یابد خود خواسته یا نخواسته منجر به ارتکاب خیانت به حزب وطن ووطن خواهد ګردید ۰
لذا پیامدها وتصامیم چنین اجلاس فاقد مشروعیت قانونی٬ حقوقی وحزبی برای اکثریت قاطع اعضای حزب قابل اعتبار وپذیرش نمیباشد ۰
ـــ اجلاس درحالیکه بمناسبت شانزدهمین سالروز شهادت ابرمرد تاریخ وطن ما دکتور نجیب الله ٬ مراتب تسلیت عمیق خود را به کافهء ملت افغان واعضای حزب وطن تقدیم می نماید ومحافل یا دبود که به همین مناسبت درداخل وخارج کشور سازماندهی شده اند ارج میګذارد ٬ برنامه ریزی این به اصطلاح«مجمع» درسالروز عروج قافله سالار شهیدان وطن داکتر نجیب الله٬ انهم درمحدوده وانحصار یک ګروپ کوچک وفاقد مشروعیت به هدف استتار اهداف مشکوک صورت میګیرد که از جانبی بی حرمتی به شخصیت والای ان راد مرد واز جانب دیګر بی اعتنایی به عنعنات پسندیدهء مردم ما میباشد ۰
ـــ درروشنی ګزارشات موثق وانکار ناپذیر٬ مهندسین این ګردهمایی٬ ذهنیتی را تلقین مینمایند که ګویا محترم انجنیر نظرمحمد معاون حزب وطن ٬ محترم محمد رفیع معاون اسبق رییس جمهور افغانستان ومحترمه داکتر فتانه نجیب همسر داغدیده ووفادار داکتر شهید نجیب الله باانها درتفاهم بوده واین اقدام ایشان را تایید مینمایند ۰ باید با صراحت به همه اعلان ګردد که این نتنها یک کذب وافترای محض وشرم اور است بلکه ذوات محترم مذکور هرکدام ضمن ابراز مخالفت قاطع با همچو اقدامات ٬ باربار وحتی همین دیروز از عواقب وپی امدهای نامطلوب وخطرناک این اقدام هوشدار داده ومهندسین این امر را به مشارکت صادقانه درپروسه ومیکانیزم اصولی٬ مشترک ٬ واحد وقانونمند توصیه ودعوت نموده اند ۰
ـــ اجلاس با تواضع وصمیمیت رفیقانه به شرکت کنندګان این «ګردهمایی» مراجعه نموده وازانها دعوت بعمل می اورد تا بمثابه اجزای پیکر واحد حزب وطن اجازه ندهند که درپروژهء ضد حزب بحیث وسیله یی افزاری قرار ګیرند ۰ ازانها توقع میرود تا مهندسین این اقدام عاقبت نااندیشانه را ٬ که تعداد شان از شمار انګشتان یک دست تجاوز نمینمایند٬ بجای خود نشانده وبادرنظر داشت رسالت حزبی ووطنی خود ادغام وپیوست خود را باساختار ومیکانیزم واحد تدارک وتدویر مجمع عمومی وبالوسیله تامین حضور مجدد حزب وطن اعلان داشته تاخود را از تقبل وتحمل مسوولیت بزرګ تاریخی درمقابل حزب وطن رهایی بخشیده ودین خویش را درقبال حزب ووطن محبوب خویش ادا نمایند ۰
ومن الله التوفیق
فاروق فردا: از میان این همه اعضای هیات اجرائیه ،شورای مرکزی و کادر های دست اول حزب وطن،چه شد که تنها نظر محمد فیگور دارای صلاحیت پذیرش و رد این مساله می شود؟این پرسش به این مربوط نیست که مرا طرفدار دایر کننده های مجمع بدانید که نیستم.با احترام
عبدالرزاق ویدی:نصرت عزیز /اعضای حزب وطن زیر باران تهمت ها و / افتراات و خنجر دشنام ها / شنیدن لاف ها و بلوف ها وحتی در یافت اخطار ها ، با حوصله مندی /از نظر اشتراک کننده های مجمع عمومی مهمانان آن و تعداد زیادی از هموطنان ما دست به یک اقدام تاریخی زدند / که یک بار دیگر نام حزب وطن و اقدامات وسیاست های آن برای حال واینده وطن مورد توجه قرار می گیرد / ما بعد از این هم با همان حوصله مندی برخورد خواهیم کرد و به هیچ ادعا ی خود بزرگ بینی و خود محور پنداری دیگران وقعی نمیگزاریم / ما به راه خود مصمم ، استوار و با عزم آهنین ادامه میدهیم و هیچ صدای نا هنجار ، حواس ما را مخدوش نمیکند / مجمع عمومی وظایف بزرگی را جلو راه هرعضو حزب وطن قرار داده است / ما اصلا وقت نداریم به ادعا هایی که برای ما اهمیت ندارند توجه کنیم / این ناشی از خصوصیت و اخلاق است که در طول سالها از مکتب حزب پر افتخار خو د و رهبر بزرگ و بی بدیل آن شهید نجیب الله اموخته ایم / در غیر آن من امروز اراده داشتم اصطلاح « کادر های ارشد» رابرای تان تعریف کنم و هر کدام این گل های سر سبد را با کارکرد های شان برای تان به معرفی بگیرم / ولی من تصور میکنم هنوز وقت است / یک تعداد مامور شده اند تا ما را عصبی بسازند /تا آب گل آلود شود و ماهی مراد خود را بگیرند / ما بازهم با حوصله مندی برخورد میکنیم /ولی شما هم به نیکی میدانید که حوصله حد دارد /
نستو ثمر:محترم فردا ،این سوال را همه اعضای حزب وحتی مردم دارند که این (رهبران )چه شدند > بعد ازحادثه توطعه سقوط تحمیلی، یکدم آنها مصروف چه وظایف و چه کار هایی هستند؟ و سر کدامهایشان ا ز نا کجاها بر که نیا مد؟ چرا آنها حزب وطن را دوباره منسجم نساختند که در ائتلافهای قومی سکتی وغیره شامل گردیدند وبرا ی اینکه جواب به اعضای حزب نداشتند (نهضت فراگیر)ساختند وغیره. شما در کشوری که زنده کی دارید. مطمئناً این مسایل را به خوبی میدانید. که چه دستانی در این مسایل دخیل است. که حاجت به بحث ندارد. بااحترام
فاروق فردا:آقای نستوه ادعا ها آزار دهنده اند.این که یک عده بنا برمصلحت های خلقی گری و پرچمی گری به جاهایی رسیده بودند بدان معنی نیست که امروز هم فیگور هایی اند که گویا درمقام های دیروزی هم استجقاقا رسیده بودند.من با شما موافقم و اهم چنان از شما و رفیق همایون مجید تشگر می کنم که بر دیدگاهم لایک کزدید.اما نمی شود که این پرسش را اساس قرار داده در جستجوی راهی شویم که خواست اکثریت باشد؟
نستو ثمر:آقا ی فردا ،با این طرح شما(ادعا هاآزار دهنده اند ) سوالات زیادی را میتوان برشمرد.که یکتعداد زیاد آن لا جواب خواهد ماند، و با توضیح یکتعداد سوالات هویت خود ما نیز زیر سوال خواهد رفت. بدین منظور در این مخمصه پش نمیرویم که نادم نشویم . زیرا برای آرمانهاهزاران رفیق مان اعتماد گردند وجان خود را نثار گردند . راه اصلی در برنامه حزب وطن مصوب مجمع عالی سال 1369 نشان داده شده است .ما باید از مجمع عالی واقعی ، اصولی و قانونی حزب وطن که در مشارکت جمع وسیع اعضای منفرد و متشکل حرب وطن در آینده نه چندان دور برگزار خواهد شد شروع نمایم. با گروهک های کوچک و اقدامات اوپراتیفی و پرو توکولی زیر نام حزب وطن بجایی نمیرسیم.
فاروق فردا:آقای نستوه این که در این مخمصه !! پیش نمی روید کار خود تان .زیرا نه ظنز گفته ام نه کنایه.اما فراموش نکنیم با این طرز و روش که میان گروه ها ادامه دارد ، هر گروه از نظر گروه دیگر ،گروهک خوانده خواهد شد و سرانجام کار همچنان نا تمام خواهد ماند.این گروه که از جانب برخی ها گروهک خوانده می شود تا یک مدت طولانی به شمول یک عده از گروهک خوان ها عین گپی را میزدند که امروز دیگران می زنند.بیش از پنج سال به نام کنگره و مجمع و نمی دانم چه وچه وقت صرف کردند.به هر حال ،غیب گویی نمی کنم اما شما هم مطمئن باشید که این «آینده نه چندان دور» که شما قلمداد کردید،چندان نزدیک نخواهد بود.وبالفرض اگر نزدیک شد باز از جانب یک عده دیگر گروهک خوانده خواهد شد.
فرید مزدک:زلمی عزیز ، من نوشتۀ شمارا خواندم و با بحث دوستان پیرامون آن نیز آشنا شدم در یکی دو روز آینده حتمن با شما همراه خواهم شد .
ظریف زریر:سلام دوستان ، بحث جالبی است.
زلمی نصرت: از دوستان ، خاصتآ دوستان مستعار نویس احترامانه خواهش میشود ، تا با رعایت عفت کلام و قلم و فرهنګ مباحثه نقاط نظر شانرا ابراز کنند، در غیر آن نوشته شان پاک میشود.
نستو ثمر: آقای فردا،فکر میکنم غلط فهمی صورت گرفته است .هدف من این بوده واست که شور دادن گزشته که کی مستحق بود وکی نبود و وباز اندیشی بر یکتعداد زیاد اقدامات،اجرأت و عملگرد هابعد از بیست سال سردرگمی از یکسو ،در این بحث کنجایش ندارد و از سوی دیگر نمکی خواهدبود بر زخم هایمان، من با بخشی از صحبت های محترم مذدک در رابطه اینکه حزب مایک حزب کاپی شده با ایدیالوژی بیگانه و زیر تاثیرو وابسته بود کاملاً توافق دارم و اما در عضویت هزاران عضو وطن پرست، صادق ،شریف وازخودگزر .بدین جهت ما باید منبعد با هر اقدامی تحمیلی ،پروتوکولی که درغیاب اعضای حزب واز آدرس اعضای حزب صورت گیرد مخالفت نماییم. و نگزاریم بار دیگر برسرنوشت مردم وطن وحزب ما یک تعداد اشخاص معلومالحال تجارت نمایند.
فاروق فردا:آقای نستوه نه خیر سؤ تفاهم نیست صرف باهم گپ می زنیم و در نهایت با احترام متقابل،شاید بر مسند هم سخنی واقع شویم و یا هم در ناهمگونی.اما مهم این است که اگر به قول شما می گوییم کادر ها و رده های دست اول ویا اعلامیه انجینیر نظر محمد،این همه بر مبنای معیار های گذشته استوار میگردند ،ورنه حزب وطن در سال های بعد از سقوط نه کادری دارد و نه هم انجینیر نظری دارد.بناء ما بر بنیاد داشته های گذشته حرف می زنیم.گذشته ای که امروز روشن می گردد.اگر گذشته معیار نیست وشما در ان نمی پیچید بناء همه گان برای روند ی که در پیش میگیرند جدید هستند.یا نه؟ برد از کسی است که صدایش را پیشتر بلند کرد.
نستو ثمر: آقای فردا،برای اعضای حزب معیار «تجربه »گزشته است، آنهاییکه از آزمایش زمان با صداقت به منافع وطن ومردم وایستادکی در پای تصامیم جمعی و بر حق حزب وطن ،در جهت تحقق آرمان«هدف» ختم جنگ و.....زیر بار بیگانه نرفتند ،هرگاه شما «برد»را با صدا بلند گردن محاسبه میکنید این کار شماست، که نمیدانم دوستان شماچه چیز رابردند ،که دیگران نبردند ؟ جداشدن از قافله یکه تازیدن ، مفهوم «برد» را ندارد ، نشود ار چاله به چاه افتاده باشند. مبارزه امر یکشبه نیست در زمان ودر نتیجه حضور نیرومند ، نقش و تاثیر گزاری بر پروسه را باید در نظر گرفت . شاید یک صدا بگوش همتاسه خوب بنشیند ولی این مفهوم آنرا ندارد که در میان جمع بزرکی نا هنجار نباشد .فکر میکنم این موجز بسنده باشد.
فرید مزدک:دوستان عزیز ، بحث پیرامون پرسش های نصرت گرامی در گروپ دیسکورس آغاز شده و ادامه خواهد یافت . دوستان بعدا در جریان بحث قرار خواهند گرفت .
نستو ثمر:لطف کنید و آدرس را بنویسید. ممنون.
نور منګل:در صورتیکه ادرس بحث معلوم نباشد، بنظرم دو دلیل میتواند داشته باشد .۱- از خاطر محرمیت ( بکلی سری) است . ۲- شاید بحث در سطح بیروی سیاسی جریان دارد که صفوف طبق معمول نباید از جریان ان اگاه شوند .مکلفیت صفوف عملی کردن دساتیر بدون قید وشرط است اگر به قیمت جانهای شان هم تمام میشود .
فرید مزدک:نصرت عزیز ، باتلاق نه دریا میشه نه چشمۀ زلال . شاید معجزه شود و در مسیر دریای خروشانی قرار گر فته روان گردد . هدف من از نقد دوباره سازی یک نیرو ی عدالت خواه ، مترقی و طرفدار مدرنیته است . ریزرف های این نیرو را میتوان در میان بقایای تمام جریاهای عدالت خو اه و مترقی افغانستان یافت . پس از سال 1986 ما یک دوران جدید زندگی سیاسی و کار را آغاز کردیم . این دوران به نیرو های جدید سیاسی نیاز داشت . به یک حزب جدید ، برنامۀ جدید و امکانات جدید نیاز داشت .ما برای ایجاد این نیروی جدید" ح د خ ا " و ریزرف های برون از آنرا در اختیار داشتیم . اما بدون موجودیت یک کتلۀ منسجم و باورمند به ضرورت دگر گونی های بنیادی در اندیشه و ساختار حزب نمیشد کاری را انجام داد . این کتلۀ منسجم و باور مند بین سالهای 1985 و 1991 به تدریج داشت شکل میگرفت . فضای نسبتن باز و گفتگو های گرم در اجتماعات حزبی ، نقد وضع موجود و طرح برنامه های اصلاحی در حزب و جامعه روند دگر گونی های لازم را سر و سامان میبخشید . حزب پس از 26 سال برای برگزاری کنگرۀ دوم خویش آماده میشد نمایندگان سازمانهای حزبی دیگر بر باور های خویش به ایدئولوژی حاکم بر ح دخ ا تاکید نداشتند .تازه آمده ها به کمیته های حزبی و نسل جدید مسولین سازمانهای حزبی هر روز بیشتر از پیش به ضرورت دگر گونی های دموکراتیک در زندگی حزب و همچنان جامعۀ افغانستان باور مند میشدند . اما کار آنها ساده و آرام پیش نمیرفت . ح د خ ا هنوز بمثابۀ طرز تفکر ، روان و مُدل سیاسی ـ اجتماعی نیرو مند بود و مقاومت میکرد . اگر "ما" نتوانستیم در ساختار حزب دگر گونی های ژرف و بزرگ را عملی کنیم و یا برنامۀ عمل کاملن کارا ، عملی و دموکراتیک را به کنگرۀ حزب پیشکش کنیم ناشی میشد از حضور نیرومند طرفداران حزب کهنه در مقابل حزب جدید و نبود شجاعت ، استقلال و ابتکار لازم برای پیشبرد دگر گونی ها در نیروی جدید . اینجا من نیز به کمبود های جدی در انجام مسولیت های خویش انگشت انتقاد میگذارم . من بیشترین وقت مسولیت مدیریت سه شعبۀ مرکزی را به عهده داشتم ـ تشکیلات ، روابط سیاسی ، اسناد و ارتباط و مدتی هم شعبۀ مالی و اداری ـ هیچ جلسۀ بیروی سیاسی و دارالانشا و بعد ها هیئت اجرائیه و ریاست حزب را بیاد ندارم که بدون حضور و ریاست دوکتور نجیب برگزار شده باشد .
فرید مزدک: در رابطه به " سقوط " در آن بحث دور و دراز " دیدگاه " پیرامون همان فیلم " فاجعۀ سقوط" حقایق زیاد بیان شده است که تکرار آنرا ضروز نمیدانم .علاقمندان میتوانند به سایت دیدگاه مراجعه کنند. صرف میخواهم بگویم که واژۀ فروپاشی مناسبتر از سقوط است . فروپاشی از ناتوانی آن نظام ناشی میگردید .
در رابطه به 20 اخیر چه بگویم ؟ ببینید من هیچگاه خاموش نبودم و هیچگاه هم با گونۀ کار آنهایکه برای انسجام بقایای حزب وطن در " خط کارمل " و "خط نجیب " کار میکردند موافق نبودم . آنها در این مدت بیشتر مصروف درون خویش بوده اند تا افغانستان و مردم .
کامبخش وحید:با علاقمندی تمام جریان بحث ها پیرامون « نقد ... حزب دموکراتیک خلق افغانستان»،مصاحبه های چند ماه اخیر محترم فرید مزدک و بویژه مصا حبه اخیر ایشان را با برنامه بعباره دیګر بی بی سی مقاله اخیر محترم نصرت و سایر نشرات سال اخیر در رابطه با ګذشته حزب مشترک دیروزمان را چندین بار مرور کردم به عقیده من ارزیابی های محترم فرید احمد مزدک در رابطه ګذشته حزب ما یکی از دقیق ترین و سالم ترین نتیجه ګیری های است که میتواند بمثابه روشنایی در اخیر تونل تاریک به بسیاری سردر ګمی ها نسل جوان حزب دیروز ما نقطه بایان بګذارد به عقیده من تاریخ حزب ما از همان اغاز ایجادش پر از افسانه ها ی افشا ناشده و بازی های اپراتیفی بوده است که توضیح تاریخ واقعی ان هنوز به تحقیقات بیشتر و زمان بیشتر نیاز مند است در سه یا چهار سال ګذشته ( دقیق به خا طر ندارم ) در یکی از سایت ها مقاله تحقیقی را از محتر اسماعیل اکبر مطالع کردم که در ان ادعا شده بود که در نخستین روز تدویر کنګره موسس حزب یکی از اعضای سازمان استخباراتی شور وری وقت نیز جز شرکت کنندګان کنګره بود با وجود که تعدا از اعضای کنګره موسس حزب هنوز در قید حیات هستند -- کشتمند، پنجشیری، لایق، داکتر صاحب اناهیتا ... --- اماهیچکدام حاظر با باسخ ګویی نشدند ګویی همه انها یا کرو لال اند یا از ګذشته خود خجالت میکشند و یا هم هدایت نګرفته اند تا توضیح دهند
ادامه دارد
فرید مزدک:کامبخش گرامی ، آقای اسماعیل اکبر از حضور میرزا تورسون زاده شاعر معروف تاجک در کنگرۀ موسس ح دخ ا یاد کرده است . اما تذکر ایشان مورد تائید کدام شرکت کنندۀ کنگره قرار نگرفته است . به فکر من اصلن به شرکت نمایندۀ حزب کمونیست شوروی در کار کنگره نیاز وجود نداشت . آنها بدون آنهم بر جریان کار کنگره تاثیر میگذاشتند .
فاروق فردا:آقای نستوه لطفا ، بحث ها را به گونه ای که پیش می روند باید تعقیب کرد. نه چیلک اندازی های تخریش کننده.من در ابتدا نوشتم که با تشکیلات موقت وغیره رابطه تشکیلاتی ندارم از این جهت مانند شما نه به خاطر خود اعلامیه های این و آن را ماخذ قرار می دهم ونه بدون معلومات عادی کسی را دوست یا دشمن دیگر خطاب کنم.واز شما هم توقع دارم بدون شناختی برای من دوست ودشمن نتراشید.کسانی که درهاله ای از گذشته و حال در جستجوی هویت هستند و هی دارند بر کشتی شکسته ای به سوی کرانه های ایتوپیا درانجماد پارو می زنند از نوشته های شان پیداست وحاجت به بحث ندارد.من از شما پرسیده بودم که چرا در میان همه تنها انجینیر نظر صلاحیت فتوا داشته باشد؟.این مرجع تقلید شما و متولی حجت السیاست والسیاسیون از کجا وبنا بر کدام کنش برجسته و یا آزمون نهفته شهادتنامه برون آورده است که مرجعیت می یابد و دیگران مورد توجه واقع نمی شوند؟اما شما چه پاسخی دادید؟
غرزی لایق:همسخنان فرزانه به سلامت باشند! به باور من زمانیکه حزب دیروز ، ۲۰ سال پیش فروپاشیده است و بازمانده ګان آرمان ګرای آن پارچه های آن ساختار را اینجا و آنجا، به این دلیل و آن دلیل شکل و شمایلی می بخشند و حضور کمرنګ خودرا در بازی های پیچیده سیاسی کشور به نمایش میګذارند ، نه باید تعجب به بار آورد. اګر به ګفته های محترم مزدګ پیرامون ویژه ګیها و ناجوری های همان ساختار توتالیتار باورمند بود، پس همراه با ضریب جنګ بی پایان میان رهبران همان ساختار که از همان فردای ګنګره نخستین آن شعله ور ګردید و در نهایت یکی از پیش زمینه های جدی فروپاشی همان حزب را نیز ساخت، باید با همین تصویر روبرو میشدیم. برای من دلچسپ است که برخی همسخنان هنوز هم همان القاب و مقامهای پارینه را به آدمهای سرزده از همان حزب دفن شده به کار میبرند. بیش از این نه آن حزب زنده است و نه آن مقامها. چیزی که به جا مانده است به جز از یک توده ای برباد ګشته رده های همان حزب، زنجیره پرسشهای بی پاسخ، تاریخچه مغشوش و چند چهره ای از پیشکسوتان همان ساختار. و با همین میراث ما در پی دریافت پاسخ به حلقه های ګم ګشته در این سلسله تو تو به سر میبریم. پرداختن به اینکه کی و در کجا حزب میسازد، با کدام هویت و پیشینه به میدان نبرد داخل میشود، به کی و چی باورمند است ... ما را از ګفتګو روی راهیابی به سوی فردا منحرف میسازد. ما به دید نقادانه از دیروز نیاز داریم، چه بدون آن در درک فرآیند های امروزی و راهیابی برای فردا کوتاه خواهیم آمد. باور دارم که پیچیدن روی ګفته های محترم مزدک ما را در کار چنین نقد سازنده یاری خواهد کرد. فعلآ همینقدر
ملیار رحمانی:اول سلام وړاندی کوم.
زه هم په ډیر علاقه مندی دا جالب بحث تعقیبوم. ښاغلی فردا د خبرو په تایید دا ویل غواړم چې: زما له نظره هم همداشان چې په تنهایی سره انجنیر نظر محمد صلاحیت د کوم فتوا د صادریدو نلری. په همدی توګه د وطن د ګوند نور معاونین هم په تنهایی سره صلاحیت د فتواګانو نلری. دا ځکه چې د وطن ګوند د کوم با صلاحیت مرجع له خوا ړنګ شوی ندی. غیر د فقید داکتر نجیب ا لله او د وطن د ګوند د علی البدل غړی مرحوم غوربندی نه پرته نور ټول د وطن ګوند 4 معاونین ژوندی دی، چې 3 تنه ای هر یو محترم سلیمان لایق، محترم فرید احمد مزدک او محترم نظر محمد د خپلو بړستنو نه سر پورته کړی او عملآ سیاست کوی. یوازی محترم نجم الدین کاویانی لا تر اوسه پخبل غار کی پروت دی او غیر مستقیم سیاست کوی. نو دا 3 معاونین اکثریت دی. نو دوی ته پکار ده چې خبلو کی سره په تماس کی شی او سره خبری وکړی. او یو واحد نظر د وطن د ګوند د سرنوشت په هکله وړاندی کړی. او غیر نورمال حرکاتو ته دی خاتمه ورکړی. زه فکر کوم چې پرونی ګوند او د هغه غړی دا حق په دوی لری. چې د یو قانونی لاری په چوکات کی دغه مشکل ته د پای ټکی کیږدی. وګورم چې مخاطبان او نور دوستان په دی هکله څه نظر لری.
رزاق رحی: بحث جالبیست ۰ اما چرا اینقدر دیر؟ افتاب از کدام سو برامد که پس بیست سال این خفتګان ابدی سر از بالین سکوت شرم اور بر میدارند ودر مورد حزب وطن سخن میګویند۰این روبت های سالخورده که در مست ساختن کار صد ها بوشکه شراب و در ویرانګری کار صد ها چریک جنګی را با مهارت انجام داده ومیدهند - یک برهه پر اشوب و دردناک تایخ را بخواب غفلت و بی تفاوتی ګذشتاند و هنوز خمیازه ان خواب سهمګین تمام نشده - هنوز لکه های درشت پرسش های تاریخ از صفحه جبین مبارک شان محو نشده وهنوز خون ناحق حزب وطن بر دامان بیرحمی های شا ن خشکیده است که اینک زبان های لال شان را بحرکت در اورده اند و از مقام ها و ادرس های باد برده حزب وطن دعوای فتوا ورهنمایی میکنند ۰انها کیها اند؟ مګر ایشان نمیدانند که حزب وطن بیست سال قبل از امروز از لحاظ تشکیلاتی فرو پاشیده است بنا و اصولا تمام مقامات رهبری کننده ان نیز فرو پاشیده است۰شاید انها در جمع اعضای عادی حزب وطن قرار بګیرند انهم در صورتی که تعلق حد اقل فکری و وفاداری به ارمانهی انحزب را به اثبات رسانیده بتوانند ۰ لذا درین حزب چیزی بنام رهبر و قاعد وارشد وجود ندارد۰ انها طی سالهای در اور سرګردانی فرزندان حزب حتی از خود نمایندګی کرده نتوانسته اند چه رسد به اینک از نام دیګران سخن بګویند این صفوف رزمنده - باشرف و فرزندان با وقار خانواده بزرګ حزب وطن است که در مورد مقدرات تاریخی انحزب تصمیم خواهند ګرفت۰۰۰۰۰۰برای فعلا همین وبس ۰
زلمی نصرت:از دوستان خواهش است . بیایید که از کنایه ګویی ها بګذریم. به خاطریکه ، ما هم دیګر بچه های 20 سال قبل نیستیم. همانګونه که جهان تغیر کرده . ما هم تغیر کرده ایم و تغیر را هم می پزیریم. اګر دوستان علاقمند استند تا بحث در فضای ارام و سالم ادامه پیدا کند. بهتر است دروازه های بد بینی ها را ببندیم و با حرف ها برخورد عقلانی نماییم .
فرید مزدک:رزاق رحی گرامی ، " ما "از همان آغاز گیچ و خواب آلود بودیم . فقط در نیمه راه ، آنهم در نیمه راه قدرت ، همان قدرت دردناک ، چرکین و خونین برای مردم و " خانواده بزرگ حزب...." داشتیم بیدار میشدیم که همه نشدند و به حال میامدیم که همه نیامدند . اما تعدادِ زیادِ از آنهایکه خوابشان پریده بود بیدار ماندند ، خاموش نه نشستند ، نقد کردند ، آرام نه نشستند و پیش رفتند . عده ی هنوز هم در خواب اند و یا سرگردان و دور از مردم در گوشه های همان " خانواده بزرگ " از هم پاشیده با امید واهی انسجام دو بارۀ آن .
کامبخش وحید: بخش دوم
دوستان شرکت کننده در بحث حرمت به شما
با محترم مزدک کاملآ توافق دارم که شوروری ها بدون شرکت نماینده شان در جریان کنګره موسس هم از توانایی بالای تاثیر ګذاری بر تصامیم تشکیلاتی و تصویب خطوط فکری حزب بر خوردار بودن و این خود عمق فاجعه ای را که ما به مواجه بودیم نشان میدهد تنها توافق به این مسله نشان میدهد که حزب دموکراتیک خلق افغانستان از برکت پابند بودن موسسین ان ، حزب وابسته، غیر دموکراتیک و توتالیتر بود ام حق نداریم فراموش کنیم که اکثریت قریب به تمام اعضای این حزب غیر وابسته، طرفدار دموکراسی ، و مبارزان صدیق اعمار یک جامعه متمدن وانکشاف یافته بودن بنآ باید همیشه متوجه بود تا در هنګام بحث پیراومون ګذشته حزب دموکراتیک خلق افغانستان، اعضای ان در سایه وابستګی های رهبران ان مطالعه نشوند ، بعباره دیګر هنګام بحث پیرامون این مسله ، بدنه و قاعده اصلی ان اصل قرار داده شود چیزی که متاسفانه در یاداشت ها و مصاحبه ها اخیر محترم مزدک کمتر به ان توجه شده است .
حالا جند نکته در رابطه با عریضه محترم انجینر نظر محمد:
ادامه برای بعد
فرید مزدک:محترم کامبخش ، ح د خ ا یک حزب آرمانگرا بود و آنهایکه به آن پیوسته بودند دور از هر دلیلی دیگری به خاطر نیت های وطندوستانه و عشق به مردم و پیشرفت اقتصادی ـ اجتماعی و آرمانهای انسانی خویش با آن همراه شده بودند . این حقیقت را هیچ انسا ن با وجدان نمیتواند فراموش کند . حزب ما حزب رهبران و کادر ها بود و صفوف سرباز های بیش نبودند . در نیمۀ دوم قرن گذشته در احزاب چون حزب ما بدنه ی حزب یا همان صفوف مجریان بودند و قربانیان .در حالیکه بر اساس همان تعریف لنینی " حزب باید پیشآهنگ طبقه..." میبود ، حزب در کُل نه کمیته مرکزی ، بیروی سیاسی و یا منشی عمومی ، که چنین نبود .
غرزی لایق:من با نداى محترم نصرت به آدرس همسخنان همين بحث همصدا ميشوم كه بيائيد نظمى را كه صاحب خانه آرزو ميكند برهم نه زنيم و بار كدخدايى اين خانه را ناخواسته بر دوش نه كشيم تا همين گفتگو به بيراهه نه رود! اگر شوق آتشبازى اينجا و آنجا هنوز زنده است، دروازه برگه هاى بيشمارى براى چنين بازى ها در درياى لايزال فيسبوك به رويشان باز است! شاد باشيد
کامبخش وحید:با کمال معذرت به عریضه انجینر نظر بر خواهم ګشت اما برای فعلآ چند نکته مهم برای محترم مزدک:
شما در ارزیابی هایتان پیرامون ګذشته حزب دیروز از جمله اولین های از رهبران دیروزی هستید که با شجاعت و تحلیل واقعبینانه بر حورد کرده اید بعد از ابراز نظریات شما در «نقد ګذشته ...» و «... بعباره دیګر » تعداد از دوستان از جمله طرفداران شاد روان ببرک کارمل و سایت ازدی سیل دشنام های دور از اخلاق سیاسی را به ادرس شما نشر ، پخش و تبلیغ کردن از جمله عنوان مقاله اقای روشن « سیمای مرموز و چند بعدی فرید مزدک» را هر بار که میخوانم نتنها بر نویسنده ان بلکه بر خود هم میخندم ما در ان حزب عادت کرده بودیم که بی توجه به مفاهیم حقوقی و سیاسی واژه ها و بدون استدلال منطقی وارد یک موضع از قبل تعین شده شویم و بعدآ برا ی اثبات حقانیت موضع خویش دلایل و فاکت جمع اوری نمایم بګونه مثال ما قبل ازینکه بدانیم امپریالیزم چی است ویا کی است // شوخی کردم// از ان نفرت داشتیم و و یا هم بدون فهم اندک از تخنیک موتر جیب روسی را بر موتر مرسدس بنز المانی تر جیح میدادیم و با افتخار ار در دادن سګرت امریکایی با ګوکرد روسی حرف میزدیم. باور ندارم که در بین اعضای حزب دیروز ما کس وجود داشته باشد که حد اقل با نام مزدک اشنا نباشد از یکطرف نویسنده مزدک را «سیمای مرموز» میداند و از طرف دیګر نیم سایت خود را در معرفی اش سیاه میکند من نمیدانم که رمز سمیای مزدک در ګجا نهفته است؟ فکر میکنم نتهنا انسان ها بلکه اشیا هم قابل مطالعه از چندین بعد هستند و مزدک نمیتواند از ین قاعد ه مستثنی باشد در هر صورت ....
و حال در مورد تفاوت و یا اختلاف نظریاتم با محترم مزدک:
شما ( محترم مزدک) تقریبا در هر یاداشت و مصاحبه خویش مخصوصا زمانیکه پای ارزیابی ها و اعلام احساس مسولیت در رابطه با فردای سیاسی کشور مطرح میشود همه تلاش ها و یا بهتر است بګویم همه راه های مراجعه به اعضای حزب دیروز و انسجام مجدد انها را مردود میشمارد از جمله ... عده ی هنوز هم در خواب اند و یا سرگردان و دور از مردم در گوشه های همان " خانواده بزرگ " از هم پاشیده با امید واهی انسجام دو بارۀ آن ....
در یک مسله مشکل ندارم اګر هدف شما احیا دوباره حزب دیروز بهمان شیوه ساختاری و اندیشوی کهنه باشد و باور کامل دارم که هر نوع تلاش درین زمینه مشت زدن در تاریکی است اما:
جد اقل یکبار به این مسله توجه کرده اید که همان بدنه اصلی حزب دیروز یا بقول شما .. سربازان ساده حزب... امروز در کجا هستند و چګونه می اندیشن؟ ایا شما تلاش کرده اید تا برای طرح دید ګاه ها جدید خویش به اشتثنای ا انانیکه از حزب دیروز به دلایل مختلف با شما در ارتباط هستند نظریات ان سربازان ساده را نیز مورد توجه قرار دهید؟ ایا توجه کرده اید که در جریان برامد ها اخیر تان مخاطبین شما و انانیکه به نظریات ارایه شده از جانب شما عکس العمل نشان داده اند کیها هستند؟ و صد ها سوال دیګر به همین منوال
به عقیده من شما برای تداوم حیات سیاسی خویش حق انتخاب نا محدود ندارید. اګر علاقنمد به سیاست باقی میمانید بنابر درک من دو انتخاب در انتظار شما است:
۱-- توجه خود را به حیث جوان با استعداد و با تجربه در عرصه مطالعات وتحقیقات سیاسی بشتر مبذول دارید و تا میتوانید از اکثریت حزبی ها ی دیروز فاصله بګیرید باور کمال دارم ( زیرا از شما شناخت کامل دارم) که شما محترم مزدک بیشتر از هر رهبر دیروز ما که در قید حیات هستند نسل جوان اینده کشور را میتوانید درین عرصه کمک کرده میتوانید
۲-- اګر علاقمند هستید که با استفاده از توان و استعدا خویش در برابر نسل که دیروز بحیث سربازان عادی حزب بار سنګین کار وطنپرستانه را با دادن قربانی ها بیشمار به شانه های خود حمل میکردن دین خږد را ادا نماید پس به انها رجوع کنید از انها بیاموزید و انها را با تفکر جدید برای کار مشترک اماده سازید . اګر این شیوه زندګی را انتخاب میکند همان حزبی های دیروز بستر اصلی کار شما خواهد بود، معذرت میخواهم که این مثال را میاورم میګویند که یکی از رهبران حهادی ( به ګمان اغلب حقانی) بعد از سقوط حاکمیت در مصاحبه خود ګفت که ... این کمونیست ها مانند شتر های کندیده هستن ... شتر های ګندیده در هر جایکه خوابیده با شند ، خاک را نیز کثیف میسازند.. و برای حاصل خیز ساختن دوباره ان قسمت زمین باید خاک محل را به دریا بیاندازیم ... کابل شهر این کمونیست ها بود اګر میخواهید کابل دوباره حا صل خیز شود نتنها کمونیست ها بلکه خاکش را نیز به دریا بیاندازید.
محترم مزدک شما در مورد اعضای حزب دیروز مانند سایر رهبران که در ګوشه های خلوت مصروف ادامه توطیه های نا تکمیل خود هستند باید برخورد نو داشته باشید از واقع بینی در قضاوت های شما پیرامون ګذشته حزب که واقعآ با شهامت و مردانګی انرا ابراز داشتید روزنه جدید امید را برای ما باز کردید تقاضای اکثریت از شما اینست که با افراط ګری برای همیشه خدا حافظی کنید
حالا جند نکته در رابطه با عریضه محترم انجینر نظر محمد:
ادامه برای بعد
فرید مزدک: کامبخش عزیز ، از همسخنی با شما شادم . فردا گپ هایم را در رابطه به پیام خوبتان در میان خواهم گذاشت.
متین مطمئن:جناب مزدک ـ رول وسهم عملي شما درسقوط يک حاکميت مناسب ان وضع وشرايط رانه ميتوان فراموش کرد هرګاه حرفهاي درين موردا زروي حکم وجدان صحبت نمايد بهترخواهدبود ۰
فرید مزدک: به پاسخ مطمین گرامی در این نشانی پرداخته شده است : http://www.didgah.de/Didgah-2011/1-2011/Farid-Mazdak-didgah.pdf
کامبخش وحید:جناب مطمین من هم مانند شما باور دارم که حا کمیت جمهوری افغانستان سقوط داده شد. علی الرغم بعضآ برسی های سطحی ، باور من اینست که در توطیه سقوط ،اهداف دراز مدت و دقیقآ برنامه ریزی شده بین المللی و منطقوی نقش اساسی را داشتند ، عوامل داخلی سقوط سربازان عادی و بی مقدار این بازی بزرګ شدند ،. از طرف دیګر باید عرض کنم که جریان سقوط پروسه بغرنج و کثیرا لجوانب است، تعداد از افراد بلند رتبه دولتی - حزبی با امکانات نظامی و داشتن روابط بیرونی مطمین توانستند که درین پروسه نقش اصلی را بازی کنند در یک کلمه اګاهانه یا غیر اګاهانه انها نه از داکتر نجیب الله بلکه از افغانستان انتقام ګرفتند به عقیده من مسولیت تمام حوادث بعد توطیه سقوط تا ابد به عهده ا نها باقی خواهد ماند . انچه که من میخواهم درین کامنت مختصر بنویسم مربوط میشود به نقش محترم مزدک درپروسه سقوط، با وجود نشر و پخش ویدیو کلیپ ها و تبلیغات وسیع که درین ۲۰ سال اخیر صورت ګرفته است ، هیچکس نتوانسته است فاکت روشن و اسناد غیر قابل انکار از شرکت محترم مزدک در توطیه سقوط عرضه کند فکر میکنم ما در مرحله از تحربه زندګی خود قرار داریم که چند تبیلغ و نوشته های احساساتی مقاله نویسان انترنیتی قضاوت های ما را تحت تاثیر قرار ندهد دریک کلمه من قبول دارم که محترم مزدک در جریان حوادث سریع که در استانه سقوط دادن حاکمیت جمهوری افغانستان صورت ګرفت بعضآ در تصمیم ګیری های سیاسی خږیش مرتکب اشتباهات شده است اما هیچونه سند ندارم که ایشان را در پروسه سقوط مسول اعلام کنم از طرف دیګر اقای مطمین همین که از جمله رهبران دیروز حزب ما که در خوشبختانه یا بد بختانه در قید حیات هستند محترم مزدک حاظر است با شهامت و دلیری پیرامون هر چه که به ګذشته مربوط میشود ( هدف از بحث روی ګذشته ها باید صرف اموختن از تجارب پیشین و اماده شدن برای فردایباشد )با سربازان عادی حزب صحبت کنن ګامیست به پیش و اقدامیست در خوږ تحسین وستایش ب. ما حق نداریم مزاحمت کنیم که تجربه مفید محترم مزدک برای دیګران درس عبرت شود.
فرید مزدک: آقای مطمین ، از یکی دو حقیقت که مطمین هستید من دانسته به کتمان آنها پرداخته ام نام ببرید
فرید مزدک:دوستان عزیز ، تذکر کوتاه به داستان " سقوط " ، بقای دولت ما در تمام سالهای حضور نظامی شوروی و پس از آن به حمایت مالی شوروی بسته بود . تا سال1988 مسکو بی چون وچرا به این حمایت ادامه داد ، از 1988 تا 1991 دریافت پول برای کابل دشوار بود ، و با به قدرت رسیدن یلسن روس ها با قاطعیت تمام میگفتند که توان ادامۀ کمک را ندارند . در آنزمان دولت دوکتور نجیب الله را غیرت و وجدان نمیتوانست نجات دهد . پول ناجی آن بود که وجود نداشت . آن نظام میتوانست باقی بماند به شرطیکه حامی جدید مالی پیدا میکرد . این حامی را باید در میان حامیان مخالفین خویش جستجو میکردیم ولی آنها مارا پوشالی ، دشمن مردم و غیر قابل حمایت میدانستند . دنیا صرف از طریق و توسط ملل متحد متعهد به کمک برای افغانستان بود و در هیچ جای برنامۀ سرمنشی ملل متحد هم از بقای نظام ما یاد نشده است . حمایت ما از این برنامه در حقیقت تائید روند امحای دولت ما و ایجاد دولت جدید بود . سازمان ملل برنامۀ خویش را نتوانست یا نخواست عملی کند و در نتیجۀ پلان های خرابکارانۀ پاکستان بیش از 90 در صد نهاد های قدرت و موسسات دولتی بدست حزب اسلامی حکمتیار افتاد . قرارگاه حکمتیار در لوگر با حضور گستردۀ نظامیان پاکستانی و چهره های برجستۀ سیاسی چون قاضی حسین احمد کار و فعالیت میکرد .
عبدالرزاق ویدی:نګاهی به یاداشت مورخ ۲۵ میزان محترم انجنیر نظر
محمد به وزارت عــدلیه جمهوری اســلامی افغانستــان
http://www.facebook.com/paeesch.noorakbar/posts/474266399283127
زلمی نصرت: دوستان به عریضه ی محترم نظر محمد عنوانی وزارت عدلیه دولت اسلامی افغانستان دلچسپی نشان دادند . به منظور اګاهی بیشتر ، متن عریضه را برای خوانش دوستان میګذارم.
یادداشت: 25 میزان 1391
به وزارت محترم عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان
قابل توجه جلالتماب وزیر صاحب!
اینجانب انجنیر نظر محمد عضو هیآت اجرائیه و معاون حزب وطن،از جانب خویش وتعداد کثیری از اعضا وکادرهای ارشد حزب وطن، میخواهم توجه جدی جلالتماب شما را به مسئله مهمی مربوط به سرنوشت حزب خویش معطوف نمایم. حزب وطن مطابق قانون احزاب سیاسی جمهوری افغانستان مصوب «1369 ش» در ماه سرطان سال 1369 ش، با تدویر کنگره با صلاحیت تاسیس گردید.«قانون متذکره الی 2003 م نافذ بود» که بعدا نسبت تغییر وضع امنیتی و رویداد های سیاسی- اجتماعی در سال1371 ش و سالهای پس از آن، تشکیلات رهبری کننده حزب در مرکز و ولایات پراگنده و اعضا و کادر های رهبری کننده حزب وطن در داخل و خارج کشور متواری گردیدند.قابل تذکر است که، از مدتها قبل اکثریت کادر ها و اعضای حزب وطن در جهت انسجام دوباره حزب تلاش دارند تا با دعوت کنگره قانونی و نمایندهء اکثریت اعضای متعهد به آرمانهای حزب وطن « مصالحه ملی و اعمار مجدد افغانستان» فعالیت های سیاسی- سازمانی موثر تری را برای مردم و وطن انجام دهند. اما متاسفانه گروه کوچکی تحت نام «تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن» مخالف نورمهای سازمانی و اصول حزبی ما و خلاف قانون احزاب جمهوری اسلامی افغانستان،اجلاسی را بتاریخ 5 ماه میزان 1391 ش، در غیاب اراده و آگاهی اکثریت اعضای حزب، در شهر کابل دایر و از نام مجمع عمومی حزب وطن تصامیم خود سرانهء را اتخاذ نمودند،که این عمل آنها از جانب اعضا و کادر های ارشد حزب وطن در داخل و خارج کشور بشمول اینجانب و محترم ستر جنرال محمد رفیع عضو هیات اجرائیه حزب وطن و معاون رئیس جمهور اسبق افغانستان،خلاف قانون احزاب جمهوری اسلامی غیر مشروع و مغایر اصول حزبی وطن خوانده شده و در زمینه اعلامیه مؤرخ 4 میزان 1391 ش خویش را صادر و در سایت های الکترونی به نشر سپردند. « اعلامیه ضمیمه است» اینک جناب محترم شما را از جریان مطلع ساختیم،که کادر های ارشد حزب وطن به نماینده گی هزاران عضو حزب در داخل و خارج کشور به تلاشهای خویش در جهت تدویر اصولی و قانونی مجمع عمومی حزب وطن ادامه میدهند و اقدام 5 میزان 1391 ش را که تحت نام مجمع عمومی حزب وطن براه انداخته شده رد نموده از مقام محترم وزارت عدلیه احترامانه تقاضا بعمل میاوریم تا رسمیت چنین تشکلات را بنام حزب وطن جواز ندهند و در آینده نیز هرگاه تشکیلات و یا گروپهای مغایر نورمهای حزبی ما اقداماتی را جهت راجستر نمودن تشکیل خود بنام حزب وطن بنمایند در روشنی دلایل فوق الذکر حقوقی نبوده و ما حق خود را منحیث مرجع قانونی تصمیم گیرنده حزب وطن محفوظ خواهیم داشت.
با تقدیم احترامات
امضا
به نماینده گی اعضا و کادرهای حزب وطن
انجنیر نظرمحمد عضو هیات اجرائیه و معاون حزب وطن
فریدون یما:افغانستان واقعا عجب سرزمين است. من نمیدانستم که حزب ها هم مال مورثی است. عجب انسان های در اين کشور است که يک حزب را مال شخصی يک فرد و يا خانواده ميدانند. نمیدانم که حزب دموکراتيک خلق مال خانواده نور محمد ترکی است و يا مال شخصی خانواده ببرک کارمل است و يا حزب وطن مال خانواده داکتر نجيب الله و يا جناب نظر محمد و يا ...؟
من فکر میکنم احزاب مال مورثی هيچ کس و هيچ خانواده نيست. اين حزب ها مال همه اعضای آن است. از هر نام در گذشته در افغانستان استفاده کردند حالا از نام حزب هم استفاده می کنند. در کشور های اروپايی نام که يکبار بر فابريکه و يا رونامه و يا حزب گذاشته شده، کس حق ندارد آنرا دو باره استفاده کند. به خدا افغانستان و سياسيون آن در دنيا نيست. اين کارها را انسان میبيند، شاخ میکشد.
اسد زمری:مزدک چه خوب نقش »دزد چراغ بدست « را ایفا میکند.
کامبخش وحید:باز هم عر ض سلام دارم.
هنوز هم منتظر تبصره محترم مزدک (طبق وعده خودشان) در رابطه با کامنت اخیر خویش هستم.
حالا جند نکته در رابطه با عریضه محترم انجینر نظر محمد:
از سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان بیست سال میګذرد در جریان سا لهای اخیر تعداد از اعضای حزب و بلند صدا ترین انها ( بقول فردای محترم ) تشکیلات موقت ... رفتن به کنګره حزب وطن را شعار اصلی خود ساخته بودن همچنان درین مدت تعداد از اشخاص انفرادی و حد اقل سه ساختار ایجاد شده از بدنه حزب دیروز هم سعی نمودن تا به اشکال از اشکال هویت سیاسی خویش را با بنیاد های فکری حزب وطن در ارتباط نګه دارند. اولین سوال که بعد از خواندن یاداشت نظر محمد به وزارت عدلیه در ذهن انسان خطور میکند اینست که ، ۱- معمولآ مردم هنګام مراجعه به ارګانهای دولتی غرض حل مشکلات خویش ، عریضه مینویسن نه یااددشت ۲- اګر شخصیت حقوقی یا فزیکی پیرامون جلوګیری از صدور حکم کدام ارګان شکایت دارد ، اقامه دعوا میکند و انهم نه به وزارت عدلیه بلکه به ارګانهای قضایی ۳- برای تهیه عرایض و درخواست ها مطابق به عرف صرف نام درخواست دهنده کافی است مخصوصآ که شهرت و موقیعت خویش را در متن درخواست، یادداشت و یا هم عریضه توضیح داده باشد، مثلآ کسی که سابق پول دار و فعلآ غریب، بیچاره و درهم شکسته باشد در ختم درخواستی خود نمینویسد .. فلانی خان .. که سابق سرمایه دار بود ....
ازین حرف های که بګذریم بعد از سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان که بشکل طبعی فرو پاشی تشکیلاتی حزب وطن را نیز بدنبال داشت از راس تا قاعده از مقامات تا سربازن عادی حزب در موقیعت مساوی قرار ګرفتن ، در حزب مردم ، اقای کاویانی با وجود که معاون حزب وطن بود و یا اقای نور احمد نور با وجود که عضو بیروی سیاسی بود بطور اعلام شده ورسمی در هیچ ارګان حزب مردم مسولیت ندارند ( من با کار های پشت پرده انها کاری ندارم) و یا هم همین ستر جنرال رفیع کع دو بار وزیر دفاع، عضو بیروی سیاسی، معاون ریس جمهور و ریس ارکان سر قوماندانی اعلی قوای مسلح بود فعلآ زیر دست طارق کوهستانی نمیدانم مصروف اجرای کدام وظیفه است. و یا هم محترم فرید احمد مزدک که قبلآ معاون حزب وطن بود فعلآ مانند یک دوست بدون اینکه یکبار هم در تحلیل ها و کامت هایشان از مقام معاونیت حزب با ما برخور کند در بحث های سازنده سهم میګیرد و ما را ازتجارب ګرانبهایش مستفید میسازد ، اما نمیدانم چرا این محترم نظر محمد خود را شامل انان ساخته است که از خواب زمستانی بیدار نشده اند و هنوز هم خود را در محاصره بادیګارد ها و موتر مرسدس بنز سیاه رنګش میبیند ، میګین کسی را اجازه داخل شدن به قریه نمیدادن و او تلاش داشت تا اسپش را در خانه قریه دار بسته کند. و چیزی دیګری که برایم سوال بر انګیز است ،اقای نظر محمد چرا در این ۸ یا نه سال اخیر ( مراجعه شود به اسناد نشر طرفدارن تدویر کنګره) با تمام قوت این پروسه را حمایت کردن و حتی در اخرین کمیته که( کمبته اروپایی تدارک و تدویر مجمع عمومی حزب وطن) تحت رهبری اقای نور اکبر پایش و بعدآ جمشید پایمرد ایجاد شد عضویت داشتند و در ست همین کمیته بود که تاریخ تدویر کنګره را ( ۵ میزان ۱۳۹۱) که در کابل مصوب شده بود مورد حمایت قرار داد و .... لست چنین چرا ها را میتوان وسعت بخشید .. مخصوصا باسخ به این سوال برای اقای نظر محمد بسیار مشکل خواهد بود که بکدام دلیل مسولیت تاریخی ممانعت از راجستر شده حزب وطن را داوطلبانه به عهده خود ګرفتن . راستش را بپرسید برایم باسخ دادن به همه ای چرا ها دشوار بود تا همین دیروز که همسفر اقای نظر محمد (از قزاقتسنان الی افغانستان )برایم تلیفونی ګفت :
انجینر نظر محمد از قزاقستان ( در انجا از حمایت اعلام ناشده بر خوردار است . تبصره از خودم ) بعد از توقف ۳ روزه در پاکستان و ملاقات های دور از انظار همسفران خویش وارد افغانستان شد و همان فردایش متن یاداشت ارسالی را به وزارت عدلیه تقدیم کرد
در صورت که این مسله را خود نظر محمد ( منظور از مسیر مسافرتتش است) بطور اعلام شده توضیح ندهد من بعید نمیدانم که متن اصلی این یاداشت در اسلام اباد تهیه نشده باشد.
فرید مزدک:از محترم کامبخش و دوستان دیگر عذر میخواهم که وعدۀ خویش را نتوانستم عملی کنم . فردا حتمن به سولات دوستان و کامنت ها خواهم پرداخت .
همایون مجید:زلمی عزیز راسلام ! فراز و نشیب روزگار را نادیده نگیرید ! که گاهی خواسته ونا خواسته باآن همگام شده ایم .
مزدک فرید!
کامبخش گرامی ، انتقام از افغانستان بیشتر به آنچه در7 ثور 1357 رخ داد صدق میکند . نقش دزد چراغ بدستِ آقای زمری را نیز بیروی سیاسی آنزمان ایفا میکرد . کشمکش های جناح های مختلف در دولت مصالحۀ ملی بازتاب کشمکش های جناح های مختلف قدرت در کرملن بود . گرباچف و وزارت خارجه شوروی در حمایت از تیم مصالحه یا تیم داکتر نجیب قرار داشت ، وزارت دفاع شوروی و ستالینیست ها در حزب کمونیست مخالفین پلینوم 18 را در اختیار داشتند و کا گی بی هم با هردو طرف رابطه داشت .فعالیت های این گروه آخری و زیاده خواهان خلقی که بیشتر در اردو و وزارت داخله تجمع کرده بودند از سال 1988 به بعد به صورت تدریجی و فرسایشی به تضعیف دولت منجر میشد . در اپریل 92 یگانه کاری راکه مخالفین پلینوم 18 انجام دادند این بود که نقش مانع خروج داکتر نجیب را ایفا کردند که به چگونگی آن در بحث های دیدگاه اشاره شده است.
زلمی نصرت: اګر دوستان همسخن ، در کامنت ها و تبصره ها کل واقعیت را نه ، بلکه یک بخش یا یک رخ واقعیت را میبینند ، و میبینند که در بسا موارد حقایق نا درست و وارونه بیان میشود . همسخنان میتوانند به توضیح بخش و یا رخ دیګر واقعیت بپردازند، و بګویند که چه چیز درست است و چه چیز نادرست ،اګر علاقمند اند تا در بحث حصه بګیرند. تا کنون همه حقایق را در مورد « سقوط حاکمیت و فروپاشی حزب وطن» نه کسی ګفته است و نه ما همه را میدانیم ، به خاطریکه اکثریت ما تا هنوز هم در همان قالب بندی های دیرور فکر می کنیم. اګر همسخنان میبینند و میدانند که آقای (X ) هر انچه را که ګفته و میګوید نادرست و بیجا ګفته است ، و یا می ګوید. همسخنان ګرامی بفرمایند و حرف راست و بجا را بګویند و در میان بګذارند. تا راست از دروغ تفکیک شود. اینجا دادګاه نیست ، که فقط به سوال و جواب پرداخته شود. در اینجا بحث آزاد جریان دارد ودر برابر چیزی های که ما موافقت نداریم ، استدلال منطقی صورت ګیرد. چنانکه برخی همسخنان همین کار را میکنند. نمونه ی محترم پایش را ببینید. با عمل محترم نظر محمد موافق نیست. اینکه چرا موافق نیست مفصلآ توضیح داده و عدم موافقت خود را استدلال کرده است . من خودم شخصآ با این ګفته محترم مزدک که « بیش از 90 در صد نهاد های قدرت و موسسات دولتی به دست حزب اسلامی حکمتیار افتاد» موافق نیستم. ما همه شاهدان زنده چګونګی تسلیمی قدرت ، ادارات و موسسات و محلات به تنظیم های جهادی در شمال ، جنوب ، شرق و غرب افغانستان به خصوص شهر و ولایت کابل بودیم. رقم 90 فیصد یک رقم مبالغه امیز و درست نیست، که قبول کنیم که ګویا متباقی10 در صد قدرت، ادارات و موسسات در شهر کابل به دست 9 ګانه ایران و 6 ګانه پاکستان افتاده باشد. ما نباید حرکت غلط و نا درست خود را در مسابقه تسلیمی قدرت به تنظیم های جهادی به این شیوه موجه نشان بدهیم. من این حرف خود را به حیث ادم آزاد و دور از هر نوع ساختار و تشکیلات جدا شده از حزب دیروز با همسخنان در میان میګذارم و با تکرار فریاد مه به همه همین است که اګر کسی راست و حقیقت را میداند، ضرور است آن را توضیح دهد، تا ما هم بدانیم که راست چیست، در غیر آن دروغ کار خود را میکند.
جمشید پایمرد: دوستان عزیز،باسلام ، سوال اینجاست که آیا ما در رابطه به توطیه سقوط « انتقال قدرت به جهادی ها » و فرمان انحلال حزب وطن توسط ملاهای جهادی ( ملا ربانی )چگونه می اندیشیم ؟ آیا انتقال توطیه آمیز و کودتایی را سقوط قهری قبول می کنیم یا توطیه سازمان یافته سقوط؟ آیا فرمان ملا ربانی را مبنی بر انحلال حزب وطن قبول داریم؟ از اینجاست که عقل سلیم حکم میکند که نه ،حزب وطن بنا بر توطیه ودر نتیجه وضعیت خاص پراکنده شد، انتظام ساختاری آن از هم پاشید وساختار های ذیصلاح حزب در پراگندکی ودر سرکیچی فکری وعدم اعتماد سیاسی نمیتوانستند بسیار سریع خود را انسجام نمایند و این کار یکشبه نبود. و بدین جهت است که حزب وطن در اندیشه ، روان و موضع گیری های اعضا و کادر های آن چه بصورت انفرادی و یا بصورت متشکل ودر جزایر ساخته شده در داخل وخارج وطن ، حضور ونعکاس وسیع دارد. بدین جهت است که حزبی ها حق دارند دوبا ره مجمع عالی اصولی را که نمایندکی تعداد قابل ملاحظه اعضای حزب را برخوردار باشد دایر ودر مورد سرنوشت ، گزشته وآینده خویش تصمیم اتخاذ نماید. من در مورد دیگر ساختار های ایجاد شده از بدنه حزب وطن که با نام های دیگر ایجاد شده اند فعلاً بحث ندارم.صرفاً در رابطه به توضیحات مغرضانه آقای (کامبخش وحید) که مطمئناً این نام مستعار را به عاریت گرفته اند بصورت خلاصه خدمت دوستان عزیز به عرض میرسانم.
1/ محترم ستر جنرال رفیع طوری که خود (ک ، و) میدانند وی در آغاز کار سازماندهی با کمیته انسجام اعضای حزب وطن صرفاً نزدیکی داشت مثلی که با تشکیلات موقت نیز چنان بود اما وی عضویت هیچ گروه را ندارد واین گروه ها رافرکسیون میداند محترم ستر جنرال رفیع با کمیسیون ارو پایی همکاری و تفاهم داشته از تصامیم کمیسیون حمایت مینماید و حاضر است در مجمع عمومی حزب وطن شرکت نموده واقعیت ها را بی پرده افشا و به سوالات رفقا جواب بگوید
2/محترم انجنیرنظر محمد از دیر زمان مصروف بسیج اعضای حزب وطن هم در داخل هم در خارج از وطن بودند وهستند تا در یک جمع بزرک و مشارکت وسیع اعضا و کادر های حزب وطن شرایط تدویر کنگره وطن مساعد ساخته شود وحزب وطن در میدان سیاسی کشور حضور نیرو مند یابد. وطوری که شما خود در قضایا شریک بودید لطفاً توطیه های سازمان یافته علیه وی را که در کابل از یاد نبرید! نمیخواهم فعلاً با تفصیر نام ونشانی را بیان نمایم و از شاهدان نام بگیرم
دوستان عزیز، انجنیر نظر محمد عضوکمیسیون اروپایی تدارک وتدویر مجمع عالی حزب وطن بودند وهستند .
این کمیسیون بادر نظر داشت سوالات موجهء حل ناشده وآمادکی ناکافی ، برای تدویر مجمع عالی بتاریخ 4 میزان 1391 در جلسه الکترونیکی مشرک کادر های با اعتبارحزب وطن از داخل و خارج افغانستان اعلامیه خویش را صادر و عدم توافق خویش را با برخورد یکه تازانه و غیراصولی گروه تشکیلات موقت اعلان داشتند بناً کادر های حزب در داخل وخارج افغانستان مخالف این نشست تشکیلات موقت زیر نام مجمع عمومی حزب وطن بودند وهستند. دوستان لطفاً اعلامیه 4 میزان را که دربا لا محترم محمود شریقی کمنت گردند بخوانید. ادامه دارد.
جمشید پایمرد:به ادامه گزشته!
یاداشت عنوانی وزارت عدلیه نه در جایی دیگر بلکه در جلسه بعدی کمیسیون اروپایی بتاریخ 25.07.1391 بعد از بحث مفصل اعضای کمیسیون و کادر های حزب از داخل وطن بتصویب رسید و فردای آنروز چار رفیق موظف از داخل کشور..شخصاً یاداشت را به وزارت محترم عدلیه تسلیم دادند این یاداشت و فیصله با وصف احترام وحرمت به رفقا «اعضای تشکیلات موقت» برای آن صادر شده است که رهبری تشکیلات موقت « گروه گروگان گیر» حق تدارد خود را جای حزب وطن جا بزنند و بدینوسیله تأکید گردیده که حزب وطن در آینده نزدیک با تدویر کنگره واقعی اصولی ودر مشارکت وسیع رهبران ، کادر ها واعضای حزب با حضور نیرومند به چنین اقدام تاریخی مبادرت میورزد..
دوستان محترم توجه کنید آقای (کامبخش وحید ) در چه توطیه شاخدار دخیل است. او مینویسد. همسفر اقای نظر محمد (از قزاقتسنان الی افغانستان )برایم تلیفونی ګفت :
انجینر نظر محمد از قزاقستان ( در انجا از حمایت اعلام ناشده بر خوردار است . تبصره از خودم ) بعد از توقف ۳ روزه در پاکستان و ملاقات های دور از انظار همسفران خویش وارد افغانستان شد و همان فردایش متن یاداشت ارسالی را به وزارت عدلیه تقدیم کرد
در صورت که این مسله را خود نظر محمد ( منظور از مسیر مسافرتتش است) بطور اعلام شده توضیح ندهد من بعید نمیدانم که متن اصلی این یاداشت در اسلام اباد تهیه نشده باشد
دوستان گرامی ، اکنون قضاوت را بشما عزیزان میگزارم. توطیه چگونه میباشد ؟ محترم(کامبخش وحید )لطفاً بگوید که الف /.کدام دستگا ه استخبارات خارجی بشما راپور داده است که انجنیر نظر از حمایت اعلان ناشده برخوردار است؟ ب/.ودر حین سفر خود وتوقف در پاکستان ملاقات های دور از انظار همسفران خود داشته ج /چه کسی را در وطن توظیف نموده بودید که شاهد رفتن وی به وزارت عدلیه گردیده است.
دوستان عزیز، من این دزد چراغ بدست را با نام مستعار (کامبخش وحید ) که اصلاً باید وحید کامبخش مینوشت بخوبی میشناسم این آقا قبلاًاز شخصیت های معاش خور گروه بشرمل بنام مجمع فعالین صلح و بعداً یکی از قلم بدستان مشهور گروه «تشکیلات موقت» بود که در مجمع ساختکی حزب وطن بمقام بلندی نصب گردید. تا وظایف باقی مانده سیاسی _ نظامی خود را به انجام رساند
.دوستان عزیز ،ا اینک این توطیه ها وظایف جدیدی هستند که علیه حزب شهدان و قهرمانان در پاهین عکس شهید داکتر نجیب الله و از آدرس حزب وطن انجام میپزیرند.و برزخم های خونین مردم وطن مان می افزآید.
فرید مزدک: کامبخش گرامی ، در مورد آن دو راه و دو انتخاب ، به فکر من کشور ما به یک نیروی سیاسی عدالتخواه ، پیشرونده و طرفدار مدرنیته نیاز دارد . بقایای حزب وطن یکی ازذخیره های اجتماعی این نیروست . کار با این ذخیره وظیفۀ تمام انسانهای با احساس مسولیت در قبال آبادانی کشور ، رفاه مردم و شگوفایی فرهنگی ـ اجتماعی به هدف ایجاد جامعۀ آزاد و مدرن میباشد . اما تنها با بقایای حزب وطن مصروف شدن ( آنچه در 20 سال اخیر توسط برخی از شخصیت ها و گروهای مربوط به این ذخیره صورت گرفت . ) کافی و درست نیست . ما باید با همه ذخیره ها بدون هرنوع پیش شرط به مشوره بپردازیم . این مشوره باید به یک پلاتفُرم جالب ، جذاب ، کارا و عملی منتج گردد . من این اندیشه را 13 سال پیش هم در یکی از مصاحبه هایم مطرح کرده بودم ولی انزمان در میان بقایای ح د خ ا و حزب وطن مرا دشمن میشمردند و حرف هایمرا نمیشنیدند .
فرید مزدک:نصرت گرامی ، به فیصدی ها زیاد نمی پردازیم ولی بخش عمدۀ مراکز قدرت در اپریل 92 به دست حزب اسلامی افتاد ه بود . گارنیزیون کابل فقط بر کلوپ عسکری ، رادیو ـ تلویزیون ، میدان هوایی و " کوه تلویزیون " حاکمیت داشت و بس . بعد ها این مراکز مورد استفادۀ مشترک بقایای دولت و نیرو های شورا نظار ، دوستم و دولت مجددی در مبارزه با نیرو های حکمتیار قرار گرفت . اطلاعات آقای حکمتیار در کتاب " دسایس پنهان چهره های عریان " نیز مبین این حالت است .
فرید مزدک:آقای پایمرد، من با این دعوا های درون سازمانی شما کاری ندارم . در رابطه به سقوط آنچه میدانستم گفتم . در دیدگاه های آقای کامبخش در درمورد سقوط بیشتر واقعبینی و ژرفنگری را میبینم . در رابطه به انحلال حزب باید بگویم که آقای ربانی با فرمان انحلال حزب در حقیقت حکم اعدام یک مُرده راصادر کرده بود . در تمام " دوران مصالحۀ ملی " حزب ما بیشتر و عملن نقش مزاحم برای تحقق مصالحۀ ملی را بازی میکرد .
جمشید پایمرد:بلی من باشما موافقم که بگفته شما ، کشمکش های جناح های مختلف در دولت مصالحه ملی باز تاب کشمکش های جناح های قدرت در کرملین بود . واین کشمکش ها از حزبی که برای آرمانهای خود قربانی های فراوان داده بود، بگفته شما حزب مرده ساخته بود ،زیرا یک تعداد از رهبران چشم انتظار ماسکو به نعش مرده مکروبی تبدیل شده بودند.
جمشید پایمرد:و این نقش مزاحم را عملآ مخالفین پلینوم 18 وگروهای وابسته به کرملین عملی میگردند.
فرید مزدک: خوب ما همه نتوانستیم برای نجات موثر واقع گردیم . بدا به حال ما که چنان بودیم و بدا به حال آن حزب که مارا میتوانست تحمل کند .
جمشید پایمرد: دقیقاً من نیز موافقم.
فرید مزدک: وابسته ترین تیم به کرملن تیم مصالحه ...بود . آنهایکه خارج از کرملن عمل میکردند نقششان بیشتر منفی بود .البته فراموش نکنیم که برنامۀکار ایرانی ها و بویژه پاکستانی ها با حزب و حزبی ها منظمتر و مُخربتر تر بود .
جمشید پایمرد:حقیقتاً ماسکو پاکستان وایران مشترکاً در مخالفت با برنامه صلح ملل متحد عمل گردند .
فرید مزدک:اما فراموش نکنیم که تحقق برنامۀ سرمنشی ملل متحد با منافع مسکو و ایران مطابقت داشت .
جمشید پایمرد:هر گاه آنها از طریق امکانات خود در سفوط دخیل نبودند پس میتوانستند با آن امکانات از برنامه سرمنشی ملل متحد حمایت نموده و باعث تحقق آن میشدند ، واقعیت طوریست که روسیه مدتها قبل از ربانی بحیث ریس جمهور آینده در گاخ کرملین استقبال نموده بود و اعلامیه مشترک داده شده بود واین ملاقات ها طوری که اطلاع دارید در پاکستان تنظیم شده بود. که مطابق آن سناریو اقدام شد.
فرید مزدک:برنامۀ سرمنشی در تفاهم با تمام جوانب در گیر و طرف های علاقمند ترتیب شده بو د. منافع تمام جوانب و جناح ها در آن رعایت شده بود . سهم در قدرت برای " دوستان " مسکو و تهران کافی بود اما پاکستانی ها و سعودی ها خود را مستحق داشتن تمام قدرت میدانستند .پاکستانی ها یکبار در سال 90 به کابل پیشنهاد بحث پیرامون یک را حل غیر از آنچه سر منشی ملل متحد فکر میکرد دادند . برای غربی ها هم یک دولت دست نشاندۀ پاکستان در آغاز خوبتر از آن بود که روسها و ایرانی ها در دولت افغانستان تامین منافع شوند . عین سیاست را پاکستانی ها در رابطه به توافقات ژنو هم عملی کردند . در رابطه با ملاقات ربانی با روسها باید بگویم که روس ها در ظاهر با ربانی بازی را پیش میبردند اما از هیچ کو شش برای بهبود مناسبات کابل با حزب اسلامی حکمتیار دریغ نکردند .
جمشید پایمرد:پس چگونه شد که یک تعداد شحصیت های نظامی /ملکی وابسته به کرملین ،از درون حاکمیت در خدمت شورای نظار قرار گرفتند. و چگونه شد که کلبدین به کرسی نه نشست. مگر شورش مزار در حمایت روسها وایرانی ها نبود. مگر دوستم وووو وابسته با ماسکو نبودند؟ ودها سوال دیگر در این رابطه که بارها در نشرات پیرامون آنها بحث صورت گرفته و کتابها بنشر رسیده است. کویای حقایق اند.
فرید مزدک: وقتی در گروپ دیدگاه که شما هم حضور داشتید روی این مسایل بحث میشد نمیدانم چرا یک عده دوستان خاموشی اختیار کردند ؟ من در این موارد که پرسیده اید با تفصیل پاسخ داده ام که در سایت دیدگاه میتوانید به دوباره خوانی آن بپردازید . آنچه خودشما میدانید در اختیار دیگران قرار دهید . اما یک مشورۀ دوستانه ، بیایید با چشمان خود ما به همه جوانب ببینیم نه با چشمان حکمتیار ربانی را و یا بر عکس .
محمود مهدی: پایمرد صاحب؛خودت هم چندروزی با بشرمل ؛ رنجبر وعلومی تا وبالا دویدی .گاهی هم از رهبر حزب تان علومی صاحب سوال کردی که چرا سقوط کردیم ؟
محمود شریفی:افـشـای دســایــــس!
زلمی لیان
بخش اول
متاسفانه تلاش های که جهت کوبیدن به اصطلاح آخرین میخ ها بر تابوت حزب وطن از چندین سال بدینسو تحت نام انسجام آن نهاد پاک ادامه داشت ، دارد آخرین مراحل را سپری میکند.
آنانیکه 9 سال تمام از طریق سایت ها نشرات و اعلامیه ها با کوله بار بزرگی از نفرت و تقابل و محکوم نمودن شدید عاملین شکست پلان صلح ملل متحد و فرستادن دشنام ها و خط کشیدن ها خود را وارثین بر حق و صادق به آرمان های حزب وطن نشان میدادند تا انجا که توانستند ازشخصیت و اندیشه های والای شهید نجیب الله سوء استفاده نموده تجارت های سیاسی را براه انداختند ، تا اگر ممکن میگردید بنام حزب وطن در حقیقت برای مسخ آن و خشکانیدن آخرین جرقه های امید ، که در دل اعضای حزب در داخل کشور برای تجمع دوباره خانواده بزرگ سیاسی ما وجود داشت و دارد ، خدمت کرده باشند.
آنانیکه در خارج کشور داد از انسجام دوبارهء اعضای حزب وطن میزدند و در برج های عاج خود در آغوش بیگانه گان خفته بودند انتظار آنرا داشتند که با مواصلت به میدان هوایی کابل صدها عضوصادق حزب به استقبال شان خواهند شتافت و با نثار گلدسته ها مقدم شانرا گرامی خواهند داشت.
وقتی این آرزوی واهی شان جامه عمل نپوشید شیوهء دیگری را بکاربردند و به اصطلاح تشکیلات های مادون شانرا در کابل تأسیس نمودند و چند چهرهء گوش بفرمانرا در آن جاگزین کردند واین عدهء محدود از تجمع های بزرگ اعضای صادق حزب به هر گونهء ممکن جلوگیری بعمل آورده و می آورند .
با سقوط حاکمیت طالبان حزب سازی به یک حرفهء تجارتی مبدل گردید تعداد از رفقاء در آلمان گرد هم می آیند و کمیسیون انسجام میسازند درین شکی نیست که اکثریت آنها اعضای صادق حزب بودند و هستند اما چند فردی انگشت شمار بعدها زیر این پوشش برای تحقق اهداف خود، ولی بیگانه از سیاست مصالحه ملی به فعالیت آغاز مینمایند . به هر حال ما آنرا در آن زمان فال نیک گرفته استقبال کردیم.
کاری خوبی بود هرگاه صادقانه و صمیمانه اجراء میگردید.
در مورد صداقت بعدأ حرف میزنیم، اما صمیمیت از همان آغاز وجود نداشت ، بجای آن نفرت ، تشدد ، تقابل ، توهین ، تحقیر ، یکدیگر کوبی و خریطه یی از اتهامات جاگزین شد.
طریقه ء شروع کار نیز غلط بود بعوض آنکه"کنار آمدن"را مطرح میکردند از"کنار زدن" ها حرف زده شد و عده یی نشاندهی گردید و دشنام ها و تهمت ها ارسال شد گویا برای انتقام گرفتن برپا شده اند،نه برای ساختن . در حقیقت با کوله بار سنگینی از نفرت ها بر دوش به دویدن آغاز نمودند.
رفقای اروپایی سال یک و گاهی دوبار برای میخ کوبی به کابل تشریف می آوردند گویا برای سیر علمی می آیند و میروند.
فضاء مساعد گردید از در و دیوار شهر کابل شنیدند که مردم میگویند : "خداوند داکتر نجیب الله را ببخشد." وعده یی از تنظیمی ها هم اعتراف کردند که" داکتر نجیب الله راست میگفت ما غلط کردیم."
به هر حال با استفاده از این فضای مساعد خود را راهیان نهایت وفادار دوکتور نجیب الله شهید معرفی کردند و آرزو داشتند تا بر شانه های ملیون هایی که نجیب الله را دوست دارند سوار شوند به بیروی سیاسی آینده مبدل گردند و در معادلات و معاملات سیاسی کشور مطرح باشند.
آنها که داد از مصالحه زده زیر پوشش نام شهید و اندیشه های او خود را پنهان میکردند ، حتی اولین طرح مستقل را که از داخل کشور مطرح گردید نپذیرفتند . طرح بگونه ء بود که بیایید انسجام اعضای حزب وطن وسایر شخصیت ها و نیرو های ملی و وطن دوست را هدف خود تعیین نماییم و این بار اعضای حزب یکجا با شخصیت های مستقل ملی ، مشران ریش سفیدان و روحانیون وطن دوست و اگر ممکن شد با نیرو های ملی و وطندوست (که برخی آنها شاخه های جدا شده از بدنهء حزب وطن هستند) همسنگ و همطراز گردیم و اندیشه و سیاست مصالحه ملی را عملأ تبارز داده و انکشاف دهیم .
بخش دوم : اروپا نشینان نه تنها این طرح را نپذیرفتند بلکه در درون تشکیلات خود در کابل دست به سبوتاژ و کار شکنی زدند و بلآخره زمانی که داشت مرکزیت انسجام دوباره اعضای حزب وطن در داخل کشور شکل میگرفت، شمشیر کشیدند و (5) تن گوش بفرمان را از میان آنها جدا ساخته و (18) تن صادق را بزعم خودشان بیرون کردند . به کله شخی ویکدنده گی پرداخته گفتند که در مرحله ء اول صرف و صرف باید ما باشیم دیگران را کار نداریم.
همانزمان اکثریت اعضای صادق حزب که به جریانات دیگر نه پیوسته بودند درک کردند که این رهبران خارج نشین درامر تجمع دوبارۀ اعضای حزب وطن صادق نیستند و عنصر صداقت که میتوانست برای جمع شدن شرط اول باشد ، در فعالیت آنها به مشاهده نرسید.
آنانی را که استدلال منطقی داشتند که باید مرکز فعالیت کابل باشد نه آلمان یا هالند و دنمارک وطرح های جدید و اندیشه های جدید را در جهت انکشاف سیاست مصالحه ملی بمیان آوریم و این بار با قوت مردمی به حرکت آغاز نماییم، نپذیرفتند . و با فرستادن چند یورو و دالری که از آن بوی نفرت نسبت به اقوام متعدد کشور به مشام میرسید برای(5)نفر گوش بفرمان شان توطیه کردند و کمیته اجراییه قلابی ساختند و باردیگر آب را نادیده موزه از پاکشیدند و شعار کنگره حزب وطن را به شعار کنگره مشروع مبدل کردند.
درحالیکه خود میگفتند که با طرح سایر شخصیت های مستقل ملی و صلح دوست ممکن است هر"دلی تپلی" به حزب داخل گردند خودبه "دلی تپلی" بد نام کنندۀ حزب مبدل شدند.
دلچسپ است دزد هم میگوید خدا و کاروان نیز!
بعد ها در اسناد شان از اروپا همان طرح های اتحاد با سایر وطندوستان و صلح خواهان را شامل کردند ، اما دیگر تطبیق کنندگان و مبتکرین آنرا با خود نداشتند.
اهداف پاک با وسایل پاک بدست می آید.
استفاده از شیوه ها و وسایل غلط و اکثریت را در درون کشور مد نظر نگرفتن چی معنی میدهد؟
اینکه تشکیلات خود ساخته آنها در داخل کشور شامل کی ها بوده و چگونه است فقط کافیست با این ( 5 ) تن معلوم الحال یک بار دیده شود ! . لاف و پتاق و ادعا های ساختن باصطلاح تشکیلات گاهی در (18) ولایت و گاهی در ( 25 ) ولایت کشور و فریب دادن رهبران اروپایی شان از خصایل آنها است ، در حالیکه ما خود از نزدیک نه بلکه از درون شاهد این دروغ های شاخدار بوده ایم : خود را بزرگ جلوه دادن، دیگران را نفی کردن، با تحکم و اکت های نظامی سخن گفتن ، هیت یا کمیته اجراییه را صرف و صرف از یک گل این گلستان ساختن ، تبارز صریح نفرت با سایر گل ها (وقتی که با همدیگر خلوت گزینند)،
بخش سوم:به دفاتر مقامات دولتی که سابق عضو حزب وطن بودند و یا هوا دار آن اند سرزدن و از آنها پروژه های ساختمانی به نفع شرکت شخصی شان خواستن (تحت نام اینکه مفاد آن به حزب تعلق میگیرد ) ، زر اندوزی از راه های نا مشروع و بلعیدن دالر ها و یورو های را که شاید عده یی از اعضای صادق ولی سادۀ حزب در خارج اعانه میدهند و غیره اعمال منفی کار همیشگی آنها است .
با بکار گرفتن ترفند ها از یکسو با اطرافیان یکی از معاونین رییس جمهور سابق که نزد تعداد از اعضای حزب شخصیت محترم است ، می نشینند، تفاهم میکنند و سند مشترک را امضاء مینمایند و از سوی دیگر به شاخهء شان در کابل مخفیانه هدایت میدهند که انرا ویتو نمایید (که در زمانش افشاء گردید) وغیره وغیره وغیره....
آیا این اعمال پیروی از مشی مصالحهء ملی و افکار گرانبهای بانی آن دوکتور نجیب الله شهید است ؟
آن شهید میگفت:"کنار زدن ها نمیتواند مسایل را حل کند کنار آمدن ها میتواند بسیاری از مسایل را حل کند" .
با تأ سف که در اعمال این گروه و هادیان شان، ما اعضای منتظر و چشم براه ماندۀ تجمع دوبارۀ خانوادۀ بزرگ سیاسی پر افتخار مان ، حتی یک بار هم تلاش واقعی برای عملی شدن سیاست مصالحه ملی را مشاهده نکرده ایم، چه رسد به انکشاف و تطابق آن با شرایط و اوضاع جدید کشور، منطقه و جهان.
به هر حال همانوقت یکی از معاونین اسبق رییس حزب وطن بما مشوره دادند تا درین رابطه اعلامیه یی را به نشر بسپاریم . اما اکثریت کنار زده شده از این باصطلاح تشکیلات بین خود فیصله کردند که انتشار اعلامیه تفرقه و چند گانگی را بیشتر میسازد ، بگذار ما اکثریت خاموش باشیم و اعمال و حرکات آنها را نظاره کنیم . زیرا نشر چنین اعلامیه در ذات خود ایجاد شق دیگری است و ممکن است احساسات پاک تعداد از اعظای صادق حزب وطن را در کشور های مختلف (آلمان، هالند، بلجیم، دنمارک، سویدن، روسیه و غیره جا ها) جریحه دار سازد و صادقین را که نسبت به استفاده جویان بیشترینه اند آزرده سازد ، زیرا امکان دارد این افراد صادق بر رهبران کاذب شان چیره گردند .
بناء تصمیم گرفتیم تا خاموشانه به کار هدفمند ادامه داده تماس ها را با فعالین و کادر های آگاه و صادق حزب وطن در داخل کشور تأمین نموده ، به فعالیت های این باصطلاح تشکیلات انسجام نظارت بعمل آوریم ، که اگر در کوشش های آنها عنصر صداقت برجسته گردید و ثمرهء آن نیکو بود ما منحیث اعضای عادی حزب در کنار شان قرار می گیریم و بدون تکبر ، خود خواهی و یاد دهانی گذشته در صفوف حزب خود بخاطر اهداف پاک دیروزین و امروزین مان به مبارزه به نفع مردم زحمتکش و رنجدیده یی افغانستان ادامه میدهیم . واگر دیدیم که این "دلی تپلی" محدود (5 تن در داخل و 5 تن در خارج)از دایرۀ تنگ نظری و خود خواهی ها بیرون نشدند ، آنگاه تصمیم مقتضی خواهیم گرفت .
اکنون مشاهده میشود که آنها مانند آب برده ها به هر خس و خاشاکی دست میاندازند و با همان کله شخی و یکدنده گی ظاهری فقط و فقط در پی تحقق اهداف مغرضانهء شان اند و برای آنکه در اروپا نزد دیگران کم نیا یند باید صحنهء دیگری از نمایش مضحک شان را (تحت پوشش نیت نیک) به نمایش گذارند و این بار با دزد مجهول الهویه و دوره گرد سیاسی که بنام شهید نجیب الله بنیاد ساخته و باصطلاح حزب ملی وطن را به دیکتهء پشت پرده نشینان ایجاد نموده ، کنار می آیند و کمیسیون مشترک تدویر مجمع عالی میسازند .
در حالی که با هزاران عضو صادق و وفادار حزب وطن که به هیچ جریان دیگری نه پیوسته اند و هنوز منتظر و چشم براۀ تجمع خانوادۀ بزرگ سیاسی دیروزی ما باقی مانده اند، تماس نمیگیرند و تفاهم با آنان را به خود کسرشان می دانند .
بخش چهارم:دلچسپ است ! با چنین میتود های "ماکیاولیستی" میشود حزب وطن را دوباره به پا ایستاد کرد؟
و اگر ایستاده شود آیا این همان خانواده ء مشترک سیاسی دیروزی مان یا ادامهء آن خواهد بود ....؟
نخواستیم به خصوصیات فردی و شخصی این دلگی معلوم الحال تماس بگیریم اما فقط یک مساله را صراحتأ تذکر میدهیم که هر نوع تشکل که بنام خانواده ء بزرگ سیاسی دیروز ما بمیان می آید هرگاه در آن گل های رنگارنگ گلستان کشور به مشاهده نرسد و فقط به یک گل از همه بیشتر توجه گردد و برجسته تر از دیگر گل ها دانسته شود ..... خیانت است – جنایت است – دشمنی با مردم افغانستان است و در حقیقت دشمنی با نظریات و اندیشه های بلند و رسای دوکتور نجیب الله شهید است .
با کوله بار نفرت ها و تقابل ها بر شانه ها نمیتوان بجایی رسید .
دیگران با وجود آنکه جنایات هولناک را در حق ملت مظلوم و رنجدیدۀ ما و کشور ما انجام داده اند امروز با هم اند . دیروز هم مشترکأ بیت المال را غارت کردند و امروز هم به تاراج و چپاول ثروت های ملی و کمک های جامعه ء جهانی مصروف اند و همدیگر را حمایت و پشتیبانی مینمایند .
اما ما با داشتن اندیشه های پاک و آرمان های مقدس که حقانیت آن امروز به تمام مردم افغانستان ثابت شده است و از دیر دانستن خود پشیمان اند ، هنوزهم در گردآب اختلافات و کنارزدن ها غوطه می خوریم . افسوس به حال ملت بیچاره و ستم کشیدۀ افغانستان که گردان مطهرورسالتمندی که باید آنها را از بدبختی ها و فلاکت های جدید نجات دهد، هنوز متحد نگردیده است .
هرکی پاکج می نهدخون دل مامیخوریم
شیشه یی ناموس عالم در بغل داریم ما
یقین کامل داریم که در درون تشکیلات ایجاد شده بنام حزب وطن در اروپا و روسیه و کابل و دیگرجا ها اکثریت کامل رفقای صادق به آرمان های حزب وطن حضور دارند اما متأ سفانه در حلقه ء ظریف دام چند تن انگشت شمار گیرمانده اند، که نتیجه ء فعالیت عملی آنها 9 سال تمام است که به ثمر نیکو نمی نشیند .
درحالیکه اگر عنصر صداقت اصل می بود و نفرت ، تقابل ، خود خواهی و خود کامگی ها کنار گذاشته میشد چندین سال قبل به تدویر مجمع واقعأ عالی حزب موفق می گردیدیم .
کسانی هم در پشت پرده حضور دارند که مقاصد شوم بیگا نگان را که همانا عدم تشکل و انسجام دوبارۀ حزب وطن و چاق نمودن اختلافات قومی است ، بر آورده ساخته و با سرویس های خدمات مخصوص کشور های مختلف به معامله گذاشته اند .
این معامله گرها کی ها اند ؟ و در کجا ها اند ؟ در داخل کشور بیشترین اعضای آگاۀ
حزب وطن سال ها قبل آنها را شناسانده بودند ....
کسی که در روی صحنه ء این تیاتر نقش رییس را بازی می کند به بهانه ء فاتحه نزد برادر خود به پاکستان رفته و حدود یک ماه را سپری میکند و یکبار هم زحمت سفر به کابل و دیدار با صد ها عضو صادق حزب وطن را که منتظر بودند تا جناب ایشان را از نزدیک ببینند و بشناسند ، بر خود هموار نمی کنند ....
اما ! مخفیانه به جلال آباد آمدن و با همان "دلی تپلی" بلی گوی پنهان دیدن و دستورات صادر کردن چه مفهومی را ارایه می کند ....؟
همان زمان افراد صادق و آگاه حزب در داخل کشور درک کردند که :
"د دی وړی نه شړي نه جوړیږی."
با آنهم چندین بار برای شان تذکر داده شد که تهداب را کج گذاشته اید بجای سنگ ها در آن خشت های خام را ریخته اید . اما کجا بود و است گوش شنوا !
بار دیگر تذکر میدهیم که زمان آن فرارسیده است تا سرمایه گذاری ها و پلان های خصمانه دشمنان مردم افغانستان باید خنثی گردد .
سرویس های خدمات مخصوص کشور های متعدد برای دامن زدن به نفاق و شقاق ملی در افغانستان و میان افغان ها در اروپا تمام تلاش های شان را برای بهم اندازی های قومی، لسانی ، مذهبی ، سیاسی ، سمتی و گروهی بکار می برند . سایت های استخدام شده برای ترویج جنگ سرد نهایت مایوس کننده میان اعضای حزب و سایر نهضت های ترقی خواه که اکنون در اروپا زندگی دارند ، هر روز درین آتش هیزم تازه می ریزند .
عده یی آگاهانه و تعداد زیادی نا آگاهانه زیر تاثیر این فعالیت های اوپراتیفی خصمانه قرار گرفته و بجان همدیگر شمشیر کشیده اند .
بخش پنجم:در حالیکه دشمنان افغانستان آن ها را با همدیگر مصروف گردانیده و زمین را زیر پای شان خالی می سازند، درلندن نسل نو بنیادگراها پرورش یافته و برای تحقق پلان های بعدی آماده ساخته میشوند .
به هر صورت از مجموع فعالیت 9 سال آن ها،علی الرغم کوشش های صادقانه برخی ها درین میان ، میتوان چنین نتیجه گرفت که : هرگاه دیروز مخالفین نجیب الله شهید بر او اتهام غلط "قوم پرستی" را وارد میکردند امروز عده یی با اکت دوست داشتن او می خواهند این برچسپ نادرست را بر او ثابت سازند ، که خیال است و محال است و جنون .
او خود به آفتاب درخشان در آسمان زندگی عاشقان افغانستان اعم از ترکمن ، ازبک ، هزاره ، تاجک ، پشتون و دیگر اقوام شریف ساکن کشور مبدل گردیده و افتخار آنرا دارد که درزمان حیات خود درحالیکه در حبس ملل متحد بسر میبرد ، از جانب مردم حق شناس وبا پاس افغانستان زمین مقام بهترین رهبر را حاصل نموده بود و همه برایش میگفتند که : " تو راست گفته بودی ما قدر تو و افکار بلندت را ندانستیم ."
از نتایج بررسی مرکز تحقیقاتی افغان - 1995
و با شهادت حماسه آفرینش که ساعت ها انواع شکنجه و درد را تحمل نمود و با تن زخمی و خون آلود سینه اش را سپر ننگ شکست ها کرد و تسلیم بیگانگان نشد ، جاویدان شد .
او نیاز به مداحان و ستایشگران ندارد . کلام آتشین و پر جاذبه اش به دل های شکسته ء مردمش هنوز هم آرامش می بخشد .
آنچه برای ما غیر قابل تحمل است که عده یی زیر پوشش نام او تجارت میکنند، بنیاد و حزب می سازند و به سرباز گیری می پردازند ، نام از او میبرند اما افکار غلط و نادرست خود را جا میزنند و نفاق و شقاق را چاق می کنند .
یقینأ روح آن بزرگمرد ضربات زیادی را از این بابت متحمل گردیده است .
به تمام تشکیلات ها ،کمیته ها ، کمیسیون ها و سایر ساختار های مربوط به حزب ما ندا می دهیم که : مردم افغانستان منتظر تجمع اعضای صادق و پاک نهاد حزب وطن که در لجنزارها فرو نرفته اند ، میباشند .
از اعضای صادق و وفادار در درون این باصطلاح تشکیلات موقت انسجام حزب وطن می خواهیم تا لیدرشیپ خود را مجبور سازند تا سربه گریبان خویش فرو برند ، از ترفند ها بگذرند ،غلطی ها و اشتباهات خود را درک کنند ، از فتنه ها و نفاق افگنی ها بپرهیزند و مردانه وار اعتراف نمایند که خشت اول را کج گذاشته بودند . حالا حاضرند تا یکجا با همه اعضای صادق حزب در داخل کشور که به هزارها نه به ده ها هزار نفر میرسند ، تهداب جدید ، پخته ،مستحکم و اصولی بسازند ، زیرا بگفته شاعر : خشت اول گرنهدمعمارکج هم اساسش کج فتد،هم سقف وهم دیوارکج .
گلزاد:
نوت : منظور از استعمال کلمه اروپا نشینان صرفأ متوجه آنهایی است که در آنجا نشسته و در اوهام و خیالات شان خود را بیروی سیاسی و جانشین دوکتور نجیب الله تجسم داده و بنام آن شهید تجارت سیاسی می نمایند.
محترم مهدی: طبق اطلاعات دقیق کارمندان امنیت دولتی وقت خبر تبدیلی جنرال مومن قوماندان لوای 70 حیرتان را به شخص خود مومن به اطلاع رساندید و جنرال مومن به ساعت یازده شب با کاویانی تماس تیلفونی گرفته و مسئله تبدیلی خویشرا به اطلاع میرساند؛ که کاویانی وی را به انتظار دعوت میکند و جناب کاویانی بعد از مشوره با فرید مزدک به ساعت شش صبح به جنرال مومن هدایت میدهد تا در برابر تبدیلی خویش مقاومت نماید... که این سر آغاز مخالفت ،اغتشاش، مقاومت و سبوتاژ علیه دولت ج. ا بود... شما در زمینه چه گفتنی دارید.!؟ آیا وظیفه یک کارمند وطنپرست همین بود؟که با اشخاص زورگو و ضد پروسه مصالحه رابطه و زدو بند داشته باشد؟ و همچنان بگوئید که این وظایف از کجا آب میخورد؟
کامبخش وحید:باز هم عرض سلام به دوستان!
با معذرت که امروز بنابر مصرفیت های نتوانستم به موقع خدمت دوستان باشم.
به ادامه بحث ها مراجعه کردم و کامنت های از نام اقای پایمرد به خوانش ګرفتم چیزی زیادی برای ګفتن در مورد این کامنت ندارم صرف میخواستم یک مسله را با تاکید عرض کنم که هیچګونه رابطه تشکیلاتی با تشکیلات موقت که فعلا بنام حزب وطن فعال هستند ندارم واقعیت اینست تا زمانیکه این تشکیلات پیرامون بررسی مسایل مربوط به پروسه سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان تبیلغات وسیع را سازماندهی میکردند و مسولیت کامل انرا بطور یکجانبه به ګروه های درون حزبی متمایل به شورای نظار مربوط میدانستند با انها مخالفت شدید هم داشتم اما از مانیکه تعداد از هواخواهان حزب اسلامی حکمتیار از ساختار های تشکیلاتی انها باکسازی ګردید و ارزیابی ها جدید انها به واقیعت ها ی پروسه سقوط نزدیک ساخته شد و مخصوصا بعد از تدویر کنګره حزب وطن که بطور یکسره با نمایندګان جناح افراطی حزب اسلامی ګلبدین تصفیه حساب صورت ګرفت و در ګزارش اساسی انها انانیکه بخش های از شهر کابل تا ارګ ریاست جمهوری را در اختیار حزب اسلامی قرار داده بودند مسول شناخته شدند، تمایل به صحبت با انان برایم پیدا شده است ، تکرارآ عرض میکنم که تا همین لحظه هیچونه بیوند سازمانی با هیچ حزب و سازمان سیاسی ندارم فکر میکنم برای اقای پایمرد همین قدر کافی است احترامآ عرض میکنم که دست یا پای من را به جنجال های درونی خود داخل نسازید من به فرهنګ ګفتګوی مفید و موثر باور دارم که متاسفانه در کامت اقای جمشید پایمرد وجود ندارد با افسانه های سرمنګسک نه خود را و دیګران را سرګردان سازید ما میخواهیم یا نمیخواهیم در کابل کنګره بنام حزب وطن دایر شده است که از طریق وسایل اطلاعات جمعی داخلی و خارجی نیز انعکاس وسیع داشته است یک سازمان از اصول مرامی و ساختار تشکیلاتی، متشکل است که این هر دو در ۵ میزان ۱۳۹۱ تصویب شده است شما میتوانید دعوا و پرابلم خود را با انها در مبارزات درون سازمانی حل و فصل کنید
و حال در مورد ادامه حرف بحث ها با محترم مزدک
ادامه دارد
یادداشت به کرداننده ګان محترم ---- طوریکه دیده میشود بحث به تصفیه حساب های داخلی افراد و اشخاص مبدل شده است اګر این روال کار است من ازین بحث ها خارج میشوم فکر میکنم که محترم مزدک و من داشتیم پیرامون باز کردن دریچه جدیدی برای تبادل نظرایات مفید در رابطه با اعضای حزب به نتجه میرسیدیم که تعدا دارندا ان را اګاهانه مزاحمت میکننږ عزیزان من میدان مبارزه وسیع است خود را فیسبو که مصروف نسازید این قصه ها فقط ارزش ګفتن در نزدیک جوی که اب در ان روان باشد را دارد و یا شاید هم برای مصرف داخلی بکا ر این بقول بابک بانین ما را ده کار ما ای خاله ګکانی تانه ده جایه دیګه کنین
فرید مزدک: لیان عزیز ، بهتر بود فردا ادامه میدادیم . در رابطه به جنرال مومن تصمیم ریس جمهور اشتباه بود و مسول این اشتباه مانوکی منگل و تاج محمد اند . من حامی مومن بودم نه کاویانی . راه و چاره های زیاد وجود داشت که کابل دشواری های خویش را با شمال حل کند اما مانتوانستیم از خشونت و ندیدن واقعیت ها فاصله بگیریم .
زلمی نصرت: کامبخش عزیز خواهشمندم از بحث خارج نشوید. با دوستانیکه به تصفیه حسابات شخصی پرداخته اند، صحبت صورت ګرفته است. من یقین دارم که به همکاری شما و سایر همسخنان اګاه صفحه، بحث در مسیر اصلی و درست دوباره پیش خواهد رفت.
محمود مهدی:شریفی صاحب ؛حرف شما را می پزیرم.ولی صلاحیت تماس با کاویانی را نداشتم .انچه در صلاحیت خودم بود اجرات کردم پشیمان هم نیستم .
وطنیار:محترم مزدک صاحب با عرض سلام و احترامات به همه دوستان! شما خود آ گاه هستید که بعد از دقیق شدن اسناد راجع به شریک بودن مومن و خان آقا و دیگران در پروسه تبدیل پول های افغانی که از طرف روسها انتقال و در مقابل دالر از بازار های افغانی جمع آوری و بروسیه انتقال می یافت - رییس جمهور تصمیم به سبکدوشی موصوف اتخاذ
فرید مزدک:نه این درست نیست . وقتی میخواهیم بحث روشنفکرانه کنیم به اینگونه تصفیه حساب ها نمیرویم ورنه درتن هر کَس زخمی میتوان یافت .
محمود شریفی: محترم مزدک! قبول میکنیم برای یک لحظه همه گناه ها و اشتباهات به طرف مقابل... شما منحیث یک سیاستمدار آیا به عواقب این اعمال و سرنوشت مردم خود لحظهء فکر کردید؟ آن مقامها که ابدی نبودند و برای هیچکس ابدی نیست؟ وظیفه شما منحیث حتی یک چیز فهم در آن شرایط بحرانی چه بود؟ شما که عواقب را بخوبی درک میکردید! ممنون شما.
وطنیار: محترم مزدک صاحب ! به نظر شما آیا اقدام تشکیلات موقت در تدویر باصطلاح مجمع عمومی حزب وطن در غیاب اعضای حزب و آنهم با عجله و شتاب معقول بود ؟
فرید مزدک: ببینید ، ایا حزب و حاکمیت پس از خروج شوروی ها استعداد زیستن داشت ؟ به این پرسش باید پاسخ مناسب پیدا کنیم . در رابطه به درستی و نادرستی" مجمع عمومی حزب وطن "نمیتوانم چیزی بگویم . در جریان کار های شما قرار نداشته ام . من از این تشکیلات بازی ها چون دور از وطن بوده ام دور بودم . ......برای شما شب و روز خوش آرزو میکنم فردا در خدمت هستم .
محمود شریفی: بلی! محترم مزدک فردا من و خودت به بحث خواهیم نشست... با کمال میل... مبنی به اینکه صادقانه باشد... طرفه رفتن را دوست ندارم. ممنون شما
وطنیار: با قبول پلان 5 فقره یی سرمنشی ملل متحد - حاکمیت خود حاضر به تعویض گردید اما در یک پروسه معقول به نفع حتم جنگ - چرا در تطبیق پلان ملل متحد که واقعا را ه حل بود با شهید نجیب الله (برخی از اعضای هیت اجراییه ) صادقانه وصمیمانه همکاری نکردند؟
جمشید پایمرد:آقای (کامبخش وحید) لطفاً توجه نماید :بحثی را که بر سبیل عادت ووظیفه ءتوطیه گری ،علیه انجنیر نظر و در غیاب وی آغاز نمودی کجایش از فرهنگ گفتکوی مفید و موثربرخوردار است ، لطفاً جواب سوالات مرا بدهید که این اطلاعات را کی از قزاقستان ، پاکستان ،و افغانستان بشما که کویا در هیچ دیک و کاسه ای ماست نمی مالید، عنایت گرده است .هرگاه شما خود عضو فعال کدام سازمان استخباراتی نیستید پس از کجا وظیفه داشتید که این همه را رد یابی نماید؟ و چی شد که یکباره از موضع حزب اسلامی به موضع شورای نظار رخت سفر بستید .شما در تمامی نوشته ها ویکی دو کتاب تان تمامی موضع تانرا بر علیه شورای نظار وگروه محمود بریالی انعکاس داده اید. و این سوال که هرگاه شخص موظف نیستی لطفاً با عکس خودت و با نام خودت در بحث وارد شو ، تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.
عبدالرزاق ویدی: سلام / سوال من متوجه آقای وحید کامبخش است / آیا این مساله را بامسولیت مینویسید که /نظر محمد خان معاون حزب وطن جند روز پیش در راه مراجعه به وطن توقف سه روزه در پاکستان داشته اند ؟؟؟؟؟
فرید مزدک: لیان محترم دوستان عزیز ، یک مشکل کلان جریان های سیاسی افغانی طی 30 سال اخیر مطلق گرایی و زیاده خواهی آنهاست . تمام جریانها سپید مطلق اند و مخالفینشان سیاه مطلق ، ما باید به نقد روشنفکرانه بپردازیم و فراموش نکنیم که روشنفکر غیر منتقد وجود ندارد . چنین نقدی همه را در بر میگیرد و به همه نگاه میکند ، از خودی ترین تا غیر خودی ترین . بیشترین خلقی ها و پرچمی هایکه تا حال به بررسی گذشته وحال پرداخته اند دو اصل را در نظر داشته اند 1 ـ در مجموع ح د خ ا را بهترین جریان و بدون کم و کاست معرفی کرده اند 2ـ در درون حزب بهترین خط همان بوده که به فرکسیون مورد قبول بررسی کننده تعلق داشته است . بیشتر بقایای حزب امروز از رهبران گذشته بیرق و اسطوره و قهرمان ساخته اند و قهرمان هر جناح و گروپ هم مقدسترین است .با اطمینان میتوان گفت که با این جنگ اسطوره ها بجای نمیرسیم .
فرید مزدک: محترم وطنیار ، سوال شما از باور شما به نظریه ی تقسیم بیروی سیاسی و رهبری دولت به گروه های طرفدار جناح های مختلف مجاهدین ناشی میگردد .اگر این نظریه را بپذیریم پس تمام بیروی سیاسی را باید به گروپ های طرفدار جناح های مختلف مجاهدین تقسیم کنیم . بیروی سیاسی با حمایت رسمی از پلان سرمنشی تمام امکانات خویش را در اختیار بنین سیوان گذاشته بود . از نطر من دلایل ناکامی ماموریت سیوان ناتوانی او ومداخلۀ پاکستان بود . اما دلیل های بزرگتر و مهمتر دیگر نیز وجود داشت . فراموش نکنیم که تمام جناح های مجاهدین مخالف " پلان 5 فقره یی سرمنشی ملل متحد " بودند و ملل متحد هم آماده نبود تا از همه امکانات و توانایی های خویش برای تطبیق پلان سرمنشی استفاده کند .
وطنیار: اما فلیپ آروین معاون بنین سیوان در کتابش چیز دیکر مینویسد - او ضمن آنکه خروج مصیون رییس جمهور را جزء از پلان ملل متحد میشمارد ووقایع ان شب را تشریح نموده و از نشست با اعضای بیروی سیاسی در روز بعد یاداوری میکند که بنین سیوان به تاکید از شما ها میخواهد تا مطابق توافق قبلی اجازه خروج دوکتورنجیب الله از کشور داده شود اما سلیمان لایق منحیث سخنگو با این مساله توافق نمیکند واقعیت همینگونه است ؟
وطنیار: در رابطه به اینکه بقایای حزب بزعم شما از رهبرا ن گذشته اسطوره و قهرمان ساخته اند در مورد فرکسیون ها و لیدران آن من حرفی ندارم - اما در مورد شهید نجیب الله واقعیت در داخل کشور طوری است که او از دیدگاه اکثریت مردم باپاس کشور به شخصیت اسطوره یی مبدل گردیده و میتوان ادعا کرد که بیشتر وبهتر از قوم و سمت تولد وی مردمان سایر نقاط کشور او را دوست دارند - ما در هر جا با جرات میتوانیم از او نام ببریم در بدخشان در پنجشیر - در جوزجان وهرات و....همین حالا در شغنان - واخان - اشکاشم خواهان وسایر نقاط بدخشان مردمان ان دیار بیشتر از هر کس دیگر او را دوست دارند - کافی اشت در یک سرویس ملی بس نام از دوکتور شهید ببرید همه برایش دعای خیر میکنند - اینکه تعداد از اعضای سابق حزب خواستند تا زیر پوشش نام و عکس آن شخصیت به تجارت سیاسی دست بزنند حرف جدا است اما این یک حقیقت است که مردم افغانستان او را دوست دارند واین امر را ما درداخل کشور عینأ می بینیم- اما با شما موافقم که با جنگ اسطوره ها نمیتوانیم کلأ متحد شویم زیرا دگم اندیشان و انانیکه ظرفیت تغییر وتحول در افکار شان را ندارندفقط افکار خود را دوست داشته ودر پی تحمیل آنند-غافل از آنکه باید از مردم آموخت از میان انها نظریات استخراج کرد و انرا سرلوحه کار خود ساخت
وطنیار: در رابطه به پرسش ویدی صاحب گرچه متوجه کام بخش نام است اما ماکه در کابل با محترم انجنیر نظر محمد دیدار داشتیم ایشان خود این مساله را ابیان داشته اند واما ادعای وحید کامبخش در مورد نامه انجنیر نظر واقعیت ندارد چرا که این ماهابودیم که از داخل کشور چنین تقاضا را مطرح نمودیم ونامه ایشان را بتاریخ سوم عقرب به وزیر عدلیه سپردیم وانجنیر نظر محمد بتاریخ دهم عقرب وارد کابل شدند
فرید مزدک: آقای فلیپ فقط عضو تیم سیوان بود . معاون او مثل خودش ترک تبار بود و حسین بوتسالی نام داشت . مسولیت انتقال داکتر را تا میدان هوایی همین آقا داشت . با هیچ عضو بیروی سیاسی سیوان نگفته بود که آنها تصمیم دارند تا ریس جمهور را از کشور خارج کنند . داکتر هم به هیچ عضو بیروی سیاسی و معاونان ریس جمهور نگفته بود که تصمیم به ترک کشور دارد . در رابطه به شخصیت نجیب و برخورد مردم با آن چه بگویم ، آنها پسان متوجه شدند که برنامه ها ی نجیب درست بود اما آنها در دوران نجیب از برنامه های او پشتیبانی نکردند و حالا هم در هیچ انتخاباتی از نماینده های خط و فکر نجیب حمایت نکردند . فراموش نکنیم که خوشِ مردم نمی آمدیم و سرنگونی دولت ما آرزوی مردم بود . مردم بالاتر از همین احساسات نسبت به نجیب چه چیزی دیگری میتوانند انجام دهند ؟
وطنیار: اما حالا دیدگاه مردم وقضاوت انها در داخل کشور بدانگونه نیست - انها خلقیها و پرچمیان را بهتر از مجاهد نماها وتکنوکرات ها ارزیابی میکنند ما با افتخار و سربلندی از عصویت در حزب وطن و خدمت در دوران دفاع مستقلانه یاد می نماییم و مورد احترام همان کسانیکه در دوران حاکمیت حزب با ما مخالف بودند - قرار میگیریم البته مردم عام وحتی جهادی ها- گستاخی نشود فکر میکنم قضاوت از انتباه تان دردوران سقوط و روز های بعد ان منشاء میگیرد- اما حال در داخل کشور صفحه دیگرگونه است - در مورد انتخابات و کسانیکه میخواستند زیرفوتوی شهیدنجیب الله خودرا مطرح سازند باید گفت که مردم به آن سطح بیداری رسیده اند که سوء استفاده گران را بشناسند - انها کسانی بودند که از خود چیزی در چانته نداشتند و خواسند خود را استار نمایند
فرید مزدک: قضاوتم را تمام سالهای حاکمیت حزب ما شکل میدهد .
وطنیار : 'هرگاه گذشته را بجای خودش چون درسنامه ها بگذاریم ودر قضاوت هم طوری عمل نماییم که احساسات پاک صادقین را جریحه دار نسازیم بهتر نخواهد بود ؟ آینده نگری را پیشه سازیم و از احساسات چتل سمت و قوم گرایی بیرون شویم تا به خواست مردم ,که متحد شدن بقایای جزب وطن و سایر نیروهای ملی ووطندوست در یک تشکل واقعأ ملی وسرتاسری است,را در نظر بگیریم وبار دیگر با فکر نو وطرح های نو از افتادگی برخیزیم و اشتباهات گذشته را در عمل جبران نماییم زیبنده نخواهد بود-با معذرت که این شعر را عرض می نمایم و مخاطب من تنها شما نیستید انهاییکه خاموش اند نیز است---- چو کرم گور بروی زمین چه خواهی زیست -- که نی فسانه زتو یاد ونی ترانه کند
عبدالرزاق ویدی:.....اما ماکه در کابل با محترم انجنیر نظر محمد دیدار داشتیم ؟؟؟
غرزی لایق:در بحث جارى دو موضوع بيگانه از هم و بى پيوند از همدگر گوش به گوش دنبال ميشوند كه كار سهمگيرى برخى همسخنان را جلو ميزند. يا ما روى نكات "پرسش بر انگيز" و نتيجه گيرى هاى محترم مزدك كه در لابلاى صحبت اخيرش در برنامهء بى بى سى بازتاب يافت اين گفتگو را دنبال ميكنيم و يا اينكه روى دشوارى ها و جنگهاى دورنى يكى از پارچه هاى همان حزب و چگونه گى پيشآمد محترم انجنير نظر محمد، حقانيت و يا عدم حقانيت عمل نامبرده مى پردازيم؟ عاقلانه اين خواهد بود كه در اين بحث موضوع دومى را به هواداران باالفعل و باالقوهء دو ساختار چكيده از همان حزب بلاپرورده بگذاريم، چه هرگونه ابراز نظر از جانب چهره هاى بيرون از اين ساختار ها بى پايه و پيشداورانه خواهد بود. تا جائيكه به موضوع نخستين رابطه ميگيرد، چنانكه محترم نصرت اشاره نموده اند، بحث بيشتر به پاسخدهى محترم مزدك در برابر دانش آموزان كلاسهاى مكتبى را در ذهن تداعى ميكند. در برگه محترم نصرت و نيز در همين بحث چهره ها و شخصيتهاى حضور دارند كه پيش از فروپاشى و در زمان فروپاشى در مقامات و جايگاه هاى معتبر و باصلاحيت تر حزبى و دولتى ايفاى وظيفه نموده، يا شاهد فرآيند فروپاشى بوده اند و يا اشتراك كننده اى آن. حتى آنانيكه زير نامها و القاب بيگانه مينويسند، اين تصور را در دماغ خواننده القأ ميكنند كه آدمهاى نزديك به حلقات بالايى همان حزب و همان حاكميت بوده اند. چه به جا و ارزشمند ميبود كه از اين چهره ها در تكميل و يا تصحيح گفته هاى مزدك چيزى هاى ميخوانديم! اكثراً به چشم ميخورد كه اينجا و آنجا رهبرى طراز نخست همان حزب كه كنگره دوم حزب به گزينش شان از طريق نخستين شوراى مركزى منتخب همان كنگره به ميدان پرآشوب جدال براى زنده ماندن پرتاب شدند، به تير بيرحم انتقاد و نه تنها انتقاد، بلكه تحقير و تعجيز و حتى خيانت بسته ميشوند. در چنين بحثها بيشتر ديده شده كه تن هاى خونين و پاره پاره جان باخته گان همان حزب و همان معتقدات، صفوف بلاكشيده و سرنوشت هاى برباد رفته اى شان چون كالاى كم ارزش باربار به رخ اين رهبر و آن رهبر، اين ساختار و آن ساختار، اين فراكسيون و آن فركسيون به بازى گرفته شده و بازار اتهام پراگنى و بى باورى را گرم نگهداشته اند و بر فاصله ها افزوده اند. من آروزمندم كه همين بحث جارى زمين ثمربخش براى يك گفتمان دوستانه و مسئولانه را مساعد ساخته و تكرار آنچه را كه بد و زشت است زمينه نه دهد!
وطنیار: ما از داخل کشور بیشتر به آن علاقمندیم تا محترم مزدک روی طرح های جدید و راه حل ها نظریات ارزشمند شان را ارایه دارند
فریدمزدک :ما باید باهم فکر کنیم و به نتایج درست برسیم نه چون دیروز که فکر ها یا از بیرون به ما میرسید و یا هم صرف 3 ـ 4 رهبر فکر میکردند و فتوا میدادند . در مورد قوم گرایی چه بگویم ؟ این گرایش زشت است زیر هر نامی که باشد . کشور ما خانۀ اقوام مختلف و فرهنگ های رنگا رنگ است . بیایید این رنگارگی زیبا را نگهداریم .
زلمی نصرت: کشیدګی، کشمکش و مشکلات میان دوه ګروه از طرفداران از سرګیری فعالیت دوباره حزب وطن ، قریب به 9 سال است که ادامه دارد . جریان بحث ها نشان داد که: با سازماندهی تدویر مجمع عالی حزب وطن از جانب یک ساختار ، شګاف میان این دو ساختار بیشتر و عمیقتر و شاریده تر شده است. این دوساختار به حل مشکلات خود به زمان بیشتر نیاز دارند. اینکه آنها معضله خود را چګونه و چطور و در کجا و از کدام طریق حل میکنند کار خود شان است . این موضوع بحث اینجا خاتمه پنداشته میشود.
بحث ما فقط روی اظهارات و نتیجه ګیری های محترم « مزدک» در پرتو مصاحبه اخیرش در برنامه به عبارت دیګر بی.بی.سی دنبال میشود و بس.!
وطنیار: من آرزو دارم تا بیشتر برای آینده بیاندیشیم وانرزی خودرا برای بمیان آوردن طرح های سازنده معطوف سازیم وبرای اتحاد و دوباره خیزی فکر نموده تبادل نظر نماییم -- اما با رعایت خواست میزبان این صفحه برمیگردم به گذشته و وقایع سقوط سازمان یافته حاکمیت دولتی و پراگنده ساختن عمدی اعضای حزب وطن. اولأ فرمان انحلال حزب وطن نه توسط صبغت الله مجددی ممثل ان دور و شورای جهادی اش (که بر مبنای فیصله های پشاوری شان برای مدت دوماه صاحب اختیار بودند) صادر نشد بلکه دیدیم که هنوز آب ازگلوی مجددی فرونرفته بود که ربانی با شورای قیادی اش وارد صحنه گردید و بدون داشتن مجوز فعالیت ( بنابر همان فیصله های پشاوری) درمورد انحلال حزب وظن با وارخطایی کامل حکم صادر نمودند - از انجا که همه شاهد بودیم که محددی در ملای عام فیصله های آن شورای قیادی را غیر قانونی دانست - چگونه اعضای بیروی سیاسی یا تعدای از آنها تن به این خواست غلط و مفسدانه ربانی دادند ؟ و با سرنوشت اکثریت اعضای حزب با بی تفاوتی بزخورد نموده وانهارا در میدان گذاشته خود راهی دیاربیگانگان شدند در حالیکه ما منتظر دستور انها برای آینده بودیم ؟؟واز این بابت از شما محترم مزدک ودیگر ان سخت گله داریم -که سالهای جوانی را در سنگر های دفاع از حاکمیت فنانمودیم و در اخیر رهبران ما را بدون کدام دستورالعملی به میدان رها نموده وخود به ماسکو شتافتند وانحا هم وسایل رفاهی و اپارتمان در محله دپلوماتیک در اختیار شان قرار گرفت-
وطنیار: بعد از پناهنده ساختن دوکتور نجیب الله در دفتر ملل متحد چرا شما و سلیمان لایق به مسولین در پکتیا هدایت دادید که با جلال الدین حقانی ائتلاف نمایند ؟در حالیکه مدافعین گردیز که اکثریت انها قطعات خدمتی ومربوط کابل وسایر ولایات بودندو هنوز دارای نظم و اتحادبودند طرح تخلیه گردیز و جابجایی انرا در جنوب کابل ( چارآسیاب وتنگی واغجان) برای دفع نیروهای حزب اسلامی مطرح کردند چرا که آنها از پیشروی حزب اسلامی به کابل اندیشه داشتند - اما برای انها اجازه داده نشد وبعوض آن دستور یافتند که گردیز را به جلال الدین حقانی واگذار سازند --- بر مبنای این دستور رهبری پکتیا به دو گروه تقسیم شدند امام الدین با حقانی در صحبت را گشود - امنیت دولتی و قوماندانی امنیه نیروهای مربوط به محاذ گیلانی راوارد شهر گردیز ساخته و قطعات گارد ( حنرال حقتاش) افراد مربوط حرکت انقلاب اسلامی را اجازه عبور دادند چرا که اخیرالذکر ها حقانی و گلبدین را همسان میشمردند
فریدون یما:دوستان گرامی،من که اين بحث را دنبال میکنم، میبينم که بحث يک سوؤل کننده و يک جواب دهنده دارد. اين بحث نيست. اين مانند يک صنف است که شاکردان میپرسند و معلم جواب میدهد.
من نطر خود را در مورد عريضۀ محترم نظر محمد و محترم محمد رفيع نوشتم. يکبار ديگر ميگويم، نامهای احزاب مال همۀ اعضای يک حزب است، هيچکس و يا هيچ گروه حق ندارد که ان نامها را بالای حزب خود بگذارد. اکثريت کميتۀ مرکزی يک حزب حق دارد. نام خو در ملک کم نيست. نامهای گذشته ضرر ان بيشتر است از فايدۀ آن و به نفع دشمن است.
سوال کنندها سوؤل خود را کردند و يا اتهام زدند و يا اطلاع داشتند گفتند و محترم مزدک جواب خود را درست و يا نادرست دادند. اگر دوستان اطلاعات زيادتر دارند بگويند. مانند اطلاعات محترم وطنيار. اگر خودش در کرديز بوده باشد و يا از ادم صادق شنيده باشد. بايد نان ان ادم را بگيرد در غير ان اعتبار ندارد. مهم اينست که اين اعضای سرگردان چه کنند؟
زلمی نصرت: در حقیقت هدف هم همین است که: چطور و چګونه میتوانیم باز مانند ګذشته ګام و قدم غلط به سوی اینده بلند نکنیم. اساس حزب وطن بر بنیاد یک نقد و بازنګری از راه پیموده شده توسط ح.د.خ.ا ګذاشته شد. درک سالم از علل و عوامل فروپاشی حزب وطن است ، که راه را برای بوجود آوردن چنان یک حرکت سالم به خاطر روشنګری، مبارزه برای پیشرفت ، ترقی ، عدالت اجتماعی و دیموکراسی به سوی آینده باز و هموار میکند ، که فقط از ګذشته اموخته باشد و بس. مشارکت سازنده از نام و ادرس خود( نه ماجراجویانه و انتقام ګیرنده و بد بینانه )در بحث ها است ، که ادم ها بیشتر یک دیګر خود را درک میکنند ، یک دیګر خود را پیدا می کنند و از نیت های یک دیګر اګاه میشوند ، نه در محیط ها و ساختار های بند و کوچک و مغروق در خود. چسپیدن بالای فرعیات و جزئیات خوب است ولی به نظرم عمده قرار دادن آن ما را به نتایج و تفاهم نمیرساند. بهتر است افکار مانرا به دریافت و نشانی آن عوامل عمده و اساسی بیرونی و درونی که جزئیات زیر فشار و تاثیر آن جبرآ یا عمدآ ، خود اګاه و یا ناخود اګاه عمل کرد و اجرا شد، متمرکز بسازیم. ګذشت زمان بعد از فروپاشی یکبار دیګر نشان میدهد ، که کدام حلقات ، ګروپ ها و ساختار ها و افراد در زیر سایه رهبران دیروز نمیخواهند، تا یک حرکت و یا یک قوت سالم سراسری ملی بدون وابستګی های دیروزی در جامعه شکل بګیرد.
وطنیار: یما جان من خود در گردیز بوده وشاهد رنده ام.
فرید مزدک: وطنیار گرامی ، من به هیچ کمیته و منشی حزبی نگفته ام که به این یا آن تنظیم بپیوندد . هیئت اجرائیۀ شورای مرکزی در آن زمان یک سلسله رهنمود ها و شرایط را برای مذاکره با قومندانان جهادی و تشریک مساعی با آنها صادر کرده بود . من باور ندارم که محترم لایق هم چنین دستوری را صادر کرده باشد . من تا حدی که گزارشات زنده یاد سوله مل را که آنزمان در پکتیا بود بیاد دارم کمیتۀ ولایتی و ولایت به گروه های متمایل به جناح های مختلف جهادی تقسیم شده بود . از جانب دیگر نقش آی اس آی را نیز باید جدی بگیریم . در کابل میدانستیم که آی اس آی از سال 1988 به بعد کار در ولایات شرقی و جنوبی را تشدید کرده است که تا امروز از ثمرات آن بهره میگیرد .
وطنیار: فکر کنم اینجا خاطرات تان از خوست با گردیز خلط گردیده است - سوله مل اخرین وظیفه اشرا در خوست با ناکامی انجام داد نه در پکتیا - البته در روزهای سقوط جاکمیت او با حقانی یکجا بود و به طرق مختلف میکوشید تا با رهبری پکتیا تماس گرفته انها را متمایل به پیوستن با حقانی سازد که تنها امام ا لدین با او همفکر شد انهم بعد از تماس گیری اش با عبدارشید دوستم - او خواست امر بالایی ها را بجا آورده و حقانی را به گردیز بیاورد ولیکن سایر مسولین پکتیا مانع ورود حقانی به گردیز گردیده و بتاریخ های 30 و31 حمل 1371 حملات موصوف را دفع نمودند وبالاخره نیروهای حقانی و حکمتیار اخرین گروه های بود ندکه وارد گردیز شدند ونتوانستند موقعیت های حساس آن شهر راتصرف نمایند و یا بذخایر بزرگ مهمات دست یابند- در رابطه به فعالیت های آی اس آی و سایر شبکه های منطقوی و بین المللی که 14 سال تمام آن حاکمیت جنگید وبه دفع پلانهای آن مصروف بود یقینأ انها در سطوح مختلف توانسته بودند تا نفوذ نمایند اما زمانیکه یلتسن در راس حکومت روسیه قرار گرفت و روسها پروگرام دیگری ,را که پیش زمینه های آن را قبلأ آماده ساخته بودند , در پیش گرفتند وربانی را به مسکو دعوت نموده ووعده سپردن زمام امور و تاسیس حکومت اسلامی را به او دادند - اوضاع شکل دیگری را پیش گرفت - چنانچه دوکتور نجیب الله درینمورد گفتند که " دشمنان ما نتوانستند حال دوستان ما میخواهند افغانستان را تجزیه نمایند "- و انگاه بود که مخالفت ها علیه دوکتور هر روز بیشتر علنی گردید وموج از تبلیغات توسط افراد خاص(ازجمله رفیع جان) براه افتید البته در داخل حزب و حاکمیت - که دوکتور نجیب الله یگانه فرد مانع تحقق صلح است باید کنار رود.
وطنیار: این هدایت نه به کمیته حزبی یا منشی حزبی بلکه به نظامیان داده شده بود.
فرید مزدک: سوله مل ازطریق زمین به کابل آمده بود و از گردیز هم اطلاعات در اختیار داشت . اطلاعات او مربوط به یک جناح میشود و از Watan Yar هم مربوط به جناحِ دیگر از مجموع آن این نتیجه را میتوان گرفت که ارگانهای قدرت بنا بر دلایل گوناگون به جناح های مختلف مجاهدین متمایل بودند . در رابطه روسیه و یلسن بر علاوۀ آنچه بیشتر گفتم میخواهم علاوه کنم که روسها از همان آغاز باز سازی به روشنی کامل گفته بودند گه توان ادامۀ کمک به افغانستان راندارند و برای حفظ افغانستان همچون یک کشور دوست به دگر گونی ها ژرف سیاسی و تشکیلاتی در افغانستان دست زدند . گرباچف از کاندید نجیب در مقابل سروری و کاروال که ازحمایت نظامی های شوروی برخوردار بودند برای رهبری دولت افغانستان حمایت کرد و نجیب در راس امور قرار گرفت اما در کودتای ضد گرباچف نجیب جانب کودتا چیان را گرفت و این حقیقت را تیم یلسن با روشنی کامل میدید . این موضعگیری نجیب یک اشتباه بزرگ بود که تا اندازۀ زیاد سبب دوری دولت یلسن از کابل گردید . از جانب دیگر نباید فراموش کنیم که تمام همسایه ها و کشور های علاقمند به افغانستان احتمال فرو پاشی دولت مارا در محاسبات خویش داشتند و بالای نیرو های مخلتف کار میکردندتا از بازی های اینده خارج نگردند.
فرید مزدک: در رابطه به" پراگنده ساختن عمدی اعضای حزب وطن " چه بگویم ؟ ببینید پس از پلینوم 18 پرچمی ها به دو گروه بزرگ مخالفین وموافقین آن پلینوم و خلقی ها هم در سه شاخۀ بزرگِ طرفدارن تره کی ، امینی ها و زرغونی ها انسجام یافته بودند . این 5 شاخۀ بزرگ فقط زیر فشار مسکو همدیگر را تحمل میکردند . بدون این فشار آنها به هیچصورت نه میخواستند و نه میتوانستند با هم در یک حزب باقی بمانند. آنچه آنها عملن بر ضد همدیگر انجام دادند همه شاهد هستیم . در کنگرۀ دوم یک حزب جدید تنها پایه گذاری شده بود زمان کار بود تا آن حزب جدید بوجود آید . بدینترتیب هنگام فرو پاشی دولت پراگنده شدن حزب حتمی بود . اما چرا در 20سال اخیر بدون " رهبران خاین " حزب نتوانست توسط دیگران بوجود آید ؟
غرزی لایق :نه ميتوانم با مزدك گرامى همنوا باشم كه گويا پيام تبريكى شهيد نجيب الله به گروه ينايف و كودتاچيان ٢١ اگست ١٩٩١ اشتباه شهيد نجيب الله بوده و پيش شرط جدى دورى روسيه از كابل شده باشد. نجيب الله با رعايت موازين معمول ديپلوماتيك به حيث رئيس جمهور افغانستان دولت جديد روسيه را، خواسته و يا نا خواسته، بايد به رسميت مى شناخت. جاى تعجب در اين بود كه بيشترين جشن و پايكوبى در ميان مخالفين پلينوم هژده به راه افتاد و آن دگرگونى را به بربادى نجيب الله به فال نيك گرفتند و هى كه نوشيدند و نوشيدند...اگر چنين پنداريم كه روسيه اى يلتسن به تقصير پيام نجيب الله به كودتاچيان از كابل فاصله گرفت و در نهايت وى، حاكميت و مردم و كشور را به خون كشاند، پس جرم دهها كشور و جنبش و حركتهاى كه تا آنزمان در محور شوروى قرار داشتند و به "تقصير" گروه يلتسن فروپاشيدند، در چه بود؟ با شناخت رسمى و يا بدون شناخت رسمى روسيه اى ينايف توسط نجيب الله، حاكميت همان حزب محكوم به زوال بود. يك سر نخِ پديده فروپاشى را بيگمان بايد در عنصر بيرونى جستجو كرد، اما در لفافه هاى ديگر و بُعد هاى ديگر!
وطنیار: اینکه در ح-د-خ-ا فرکسیونهای متعدد باعث تضعیف توانایی آن میگردیدو خود خواهی ها و خودمحوری ها ی لیدران انها باعث دلگرمی و مایه امید جهادی هابود شکی وجود نداردو در سقوط جاکمیت هم میتوان انرا یکی از عوامل شمرد --اما در ذهنیت اعضای صادق حزب ( یابزعم برخیها اعضای ساده حزب ) بیشتر از روسیه وپاکستان وایران یا مسعود وگلبدین- بار اصلی ملامتی بر دوش رهبران حزب است که نتوانستند یا نخواستند تا پلان صلح ملل متحد تحقق یابد - شواهد حاکی از آن است که یکی ازاین فرکسیونها ( گروه مرحوم مجمود بریالی) که مدت کوتاهی در بند بودند بعد از رهایی از زندان ( که من این رهایی را اشتباه مقامات میدانم )تفکر انتقام جویی آنها تقویه گردیده و ارتباط شانرا با قوماندانان وسردسته های باندهامخصوصأ از پروان تا مزار تامین نمودند وبرای براه اندازی کودتا ی مشترک علیه دوکتور نجیب الله آمادگی های معینی داشتند - و اما از اینکه اوضاع به نفع شورای نظار تغییر داده شدو توافقات شان در مزار شریف روی کاغذ باقیماند, از شما کینه عمیق بدل گرفته وتاهنوز که هنوز است بالای شما قهر میباشند. و اما آنانیکه در سازش با حگمتیار قرار گرفتند نیز بار ملامتی را بدوش دارند - این ادعای آنها که بغرض دفاع ازخود مجبور أ با حکمتیار پیوستند نمیتواند مایه تبریه انها گردد .
فرید مزدک: غرزی گرامی ، به کامنت من یکبار دیگر مراجعه کنید . من نقش موضعگیری نجیب در قبال کودتا را نسبت به موضعگیری های یلسن نسبی شمرده ام . اما استقبال از کودتا پیش از آنکه به پایان برسد و دولت اینایف بر وضع حاکم گردد صورت گرفته بود و هیچ تفاوت میان کارملی ها و ریس جمهور هم در این مورد وجود نداشت .گیریم که دولت اینایف بر وضع حاکم میشد باز هم مسکو توان ادامۀ حمایت از کابل را نداشت . در صورت پیروزی کودتا تغیراتی در کابل میامد . به نجیب حتمن گفته میشد که کارمل و طرفدارنش را به حیث دوستان و حامیان جدی خود بپذیرد و مصالحۀ ملی هم توام با سختگیری های بیشتر نسبت به مجاهدین مطرح میشد . اما سرنوشت دولت ما آنزمان در دست های دیگری غیر از مسکو بود.
فرید مزدک: اینراکه کدام فرکسیون با کدام گروه از مجاهدین نزدیک شد ، کی با کدام سمت کار کرد و آغاز گر بی نظمی ها کدام گروه ها بودند با سطحی نگری و قضاوت های جانبدارانه روشن ساختن ممکن نیست . بگذاریم زمان بگذرد تا حقایق بیشتر بدست آید و قضاوت ها هم بی طرفانه و بدون نفرت و کینه صورت گیرد . کودتای تنی ، حوادث شمال ، بی کفایتی های بیروی سیاسی و هئیت اجرائیه و... اینهارا میتوان بر انبوه دلایل فروپاشی افزود . اما دلایل بنیادی اینها نبودند .
Waghazai Pashtun سلام به هـمه دوستان!
چندين روز است كه در صفحه انجنير صاحب زلمي اعترافهاي شما كه هركدام تان خود را برحق ميدانيد و بار جنايات تانرا به شانه يكديگرميندازيد خواندم.
در نوشته هاي تان متوجه شدم كه شما چقدر آدم هاي بيخبراستيند و يك لحظه هم با خود تان فكر نميكنيد كه در اثرجنايات شما چقدر انسانها جان هاي خ شيرين شان را از دست دادند ويا هم معيوب شدن.
آيا شما يك دقيقه به او جوانان فكر كردين كه در وقت تخليه اورگون به اثر اشتباهات شمايان بدست گروپ حقاني افتادند وهمه شان را سر بريدند از يتيمان و بيوه هاي همان رفيقاي تان خبر داريند كه شما انها را به دفاه انقلابي روان ميكرديند كه شما خود تان بالاي آن باور نداشتيند؟؟؟؟؟؟
غرزی لایق : "این موضعگیری نجیب یک اشتباه بزرگ بود که تا اندازۀ زیاد سبب دوری دولت یلسن از کابل گردید." همين سطر در تبصره اى مزدك گرامى دلچسپى من را نسبت به فاكت فروپاشى به خود جلب كرد. بيگمان كه نقش موضعگيرى نجيب الله در قبال كودتاى ينايف و شركا و اثرات آن بالاى حاكميت همان حزب نسبى بود، اما مخالفين پلينوم ١٨ آخرين اميد هاى شان را با همين دگرگونى گره زده بودند. و جالبتر اين كه همان رژيم يلتسن همان مخالفين پلينوم ١٨ را كه در معتقدات شان نسبت به گروه عقبگرا و نومنكلاتورى ينايف كوتاه نه ميآمدند در پيوند با ساختار ها و گروه هاى تندگراى جهادى مأمور زوال حاكميت نجيب الله ساخت. واقعيت اينست كه تارهاى سناريوى چنين پايان تراژيك مدتها پيش از ورود يلتسن به كرملين در ساختارهاى چندگانه حاكميت در شوروى سابق و بعداً فدارتيف روسيه تنيده شده و زوال آن حاكميت ناگذير گرديده بود. براى اين گفته كوهى از دلايل را ميشود قطار نمود.
فرید مزدک: شاید ، اما اگر کارملی ها در کنار نجیب قرار میگرفتند حاکمیت سقوط نمیکرد ؟ حاکمیت فقط در یک صورت میتوانست زنده بماند که حامی مالی خارجی پیدا میکرد .
وطنیار: هر پجه ساده مکتب رو امروز میداند که هر دولت چه شوروی سابق و روسيه فعلی پشت منافع خود است، اين سياسيون افغانستان هستند که کم تجربه بودند. بيبنيد در اين روزها بازار سرحد افغانستان و پاکستان گرم است.
مبتکر سياست الحاق طلبی به گفته اقای اريانفر احمقت سردار داود و هوشياری روس ها بود. روس ها داود پيش انداختند تا که افغانستان را در دامن روسيه انداختت ولی يک مشت انسان فکر میکردند که روس ها پشتنوستان میخواهد در حاليکه او پشت مفاد خود بود.
روسها تا وقتی که مفاد شان بود از دولت شاه جمايت میکردند، از تره کی و ... جمايت کردند. پرژنف نا ايلسن در پشت منافع روسيه بودند نه عاشق وطن ما . گل روی اين و ان.... من که از درو خبرها را تعقيب میکنم فرق بين هيچ کدام آنها نيست. دل تان خوش نکنيد که فلانی میبود، افغانستان گل و گلزار ميبود. ضعف محترم داکتر نجيب الله خود رای بودن و تصفيه کردن بود. مصالحه با دشمن را اعلام کرده بود ولی در درون با نزديکان خود مصالحه نمیکرد و آنها را درو میکرد، سرکوب و زندانی میکرد و بدنام میساخت. . تمام رژيم ها از امير امان الله تا داکتر نجيب الله توسط تيم خاص دور و بر خود سقوط داده شده.
سياسيون بايد درس بگيرند.
داود یوسفی!
Daood Usofi به تایید فرموده محترم فریدون یما ، سوالی از محترم غرزی لایق. نزد پدر محترم شما سلیمان لایق که یکی از رهبران دست اول حزب دموکراتیک خلق بعدا وطن هم بودند و تا لهظات آخر عمر آن حزب نیز در وطن تشریف داشتند و بعد از پناهنده شدن مرحوم داکتر نجیب هم سرپرستی همه امور حزبی به اوشان تعلق گرفته بود ، اسناد و شواهدی زیادی وجود دارد که میتواند ادامه بحث محترم مزدک را جالب تر بسازد و حقایق بیشتر را برملا سازد . تا امروز تبلیغات ویا شایعات ویا هم...... طوری بوده است که هییت رهبری حزب به دوبخش پشتون و غیر پشتون تقسیم شده بود و بخش اول تحت رهبری مرحوم بریالی با شمال و بخش دوم آن تحت رهبری لایق صاحب با جنوب اتحاد کردند. تا اکنون گروپ مرحوم بریالی و کارملی ها کوشش نمودند که این بار مسولیت را به گردن محترم مزدک و کاویانی بیاندازند و واقعیت را وارونه بنمایانند که محترم مزدک از چندی به اینطرف به دفاع بر آمده و یک بحث وسیع را در رابطه به سفوط و روز های پایانی عمر حزب بیان کردند ، نمیدانم شما فرهیخته که علاقمند این بحث ها نیز هستین چرا بابای محترم تانرا دعوت برای شرکت درین مباحثات جالب نمیکنید ؟ تا جاییکه دیده میشود محترم سلیمان لایق فعلن در کابل تشریف دارند و از سلامت کامل نیز برحوردار اند.
زلمی نصرت: عمق توطیه و پلان های مرحلهء و سناریو ایکه برای شکست و فروپاشی حاکمیت نجیب ا لله مطرح شده بود ، به حدی همه جانبه قوی ، پیچیده وسیع و بزرګ بود ، که هیچ زعیم و رهبر نمیتوانست در برابر آن مقا ومت کند . حتی مسکو دیګر حاضر نبود تا برای دولت «ما» پولی کاغذی هم چاپ کند. حرف محترم مزدک در مورد حاکمیت امروزی نیز صادق است. در افغانستان با رفتن امریکا در 2014 هیچ فاجعه رخ نه خواهد داد ، تا زمانیکه حاکمیت حامی مالی خارجی داشته باشد.
سپین غر کمک: من با زوایای حساس سیاست آشناهی ندارم و موقف حزبی قبلی من هم چنان نبود که زمینه ساز ګردد تا مسایل را با دقت که دیګران میدیدند ببینم ولی واقیعت ها که همیشه ساده اند بزایم دیدن و درک اش هنوز هم آسان مانده و میبینم و با زبان بسیط و عمل قاطع همیشه در میدان جنګ با کسانی که آګاهانه و یا هم غیر عمدی نخواسته اند واقیعت ها و عینیت ها را به سادګی بپذیرند در نبرد حتی فزیکی نیز بوده ام و این نه تنها حرف است بلکه در عمل یکتعداد در این صفحه از جمله آقای مزدک واقف اند که حتی قبل از وقوع ۷ ثور ،ما حزبی ها با رهبران کجرو بخش پرچم که از عقب بلند ګو ها نعره شان در اطراف کوه های کابل طنین مینداخت و مو در وجود سپاهیان حزب راست میکرد و به مانند طوطی هر کلمه آن نعره ها را در مغز ثبت و و سجده کنان نشسته و بدون تعمق ګوش فرا میدادند در مخالفت اصولی رویاروی و با قاطیعت تمام در موجودیت پرنسیپ ها و موازین اصل حزبی به ایشان هوشدار کتبی و شفاهی بخاطر اصلاحات و مراعات پرنسیپ های حزبی داده ایم که البته به قیمت های از دست دادن همه امتیازات مادی و معنوی بعد از به قدرت رسیدن شان بر فرد فرد خانواده های بزرګم تمام شد ولی امروز با ګردن بلند هنوز هم می نفسیم.از ګفتنی های أقای مزدک در مصاحبه اش لذت بردم، برملا ګفت و واقیعت مګر نمیشد این واقیعت ها را در وقت معاونیت اش در روی و چهره آمرین خود با همین قاطیعت میګفت؟؟؟
فرید مزدک: سپین عزیز ، چنان کرده ام . پیوستن به مشی جدید در سال های 85 ـ 86 بیشتر کار آنهای بود که منتقد وضع موجود آنزمان ومعتقد به تغیر بودند . همیشه صحبت هایم در جلسات حزبی ، در گردهم آیی های مردم و با رسانه ها انتقادی بوده . از جانب دیگر ، ما برای پیشرفت درست به نقد دیروز احتیاج داریم . بهتر است به درستی و نادرستی آنچه گفته ام انگشت گذاشته شود نه اینکه چرا گفته ام .
سپین غر کمک: هرکی هر چی میل دارد میتوانددر مورد آقای مزدک بګوهید و قضاوت نماهید ولی این هم حق مسلم بنده است تا احترام مزدک را حفظ دارم چون وقتی با وی کار بخاطر آرمانهای والای مشترک حزب مانرا شروع نمودیم هردو نه معاون بودیم و نه جیپ داشتیم، صرف هر دو آرمان صادقانه مشترک داشتیم: افغانستان ګل و ګلزار.
غرزی لایق:چند حرفی ساده و بی پیرایه با همسخن فرزانه داوود یوسفی! درد و عذاب العظیم شکست و فروپاشی آن حزب و آوراه ګی و سرګردانی هزاران سرنوشت برباد رفته لقمه یی نیست که به ساده ګی از ګلو فرو رود. سوګمندانه تر اینکه در بازی های همان برهه، یک کشور آزاده و مردم ګرسنه ولی سربلند آن در آتشی سوختند که به هیچ وجهه سزاوار آن نه بودند. و همین آه یک خلق بیګناه دامان همان حزب را از قاعده تا راس برای جاودان رها نه خواهد کرد. بیایید که از این آه در هراس باشیم!
نسل ما پس از فردای فروپاشی همان حاکمیت، هزاران پرسش بی پاسخ و نه دانم ګرایی ها را همراه با سکوت مرګبار پیشکسوتان آن حزب به میراث ګرفت. و آنانیکه رفتند برای همیش ساکت خواهند ماند! در جدال ګمانه زنی ها و وارونه سازی ها هنوز هم سخن یګانه به وجود نیآمده که بلاخره پیشآمد ها چه ګونه بستر فروپاشی را رقم زدند؟
برخی رهبران چون سلطان علی کشتمند، غلام دستګیر پنجشیری، صالح محمد زیری، بارق شفعیی، میر صاحب کاروال، عبدالقدوس غوربندی دید های شانرا در لابلای کتابهای شان میدانی ساختند و برخی چون مزدک و لایق و ...تلاش نمودند تا تصویری از حوادث را به ګونه ای خودشان نقاشی کنند، چنانکه دیده میشود این تلاشها هنوز جاری است. اما چنین بر میآید که یاد شده ها هنوز تشنه ګی و تجسس رده های همان حزب را سیرآب نه میسازد.
من برهنه ګویی و صراحت مزدک را ستایش میکنم و در ګفتن حقایق و پیشآمدها زمان قید نه میکنم. حزب و حاکمیتش به تاریخ پیوسته است و زنده ها هر ګاهی که به بازګویی چشمدید های خود بپزدازند شایسته تقدیر است، چه از مرده ها و رفته ګان ما نه پاره خطی و نه پیامی روشنی به ارث ګرفته ایم. بیشترینه راز های سر به مهر با مردان طراز نخست همان حزب در زیر خاکها خوابیده اند.
آنچه به لایق و جایګاه و نقشش در پیشآمدهای دیروز و امروز رابطه میګیرد، من بار خودرا خودم میبرم و لایق بار خودرا خودش میکشد. این همیشه چنین بوده است. نماینده ګی از چهره ای که خود در پیشآمد های جاری هنوز نفس میکشد و حریم اش به روی هر مراجعه کننده باز است، کاریست بسیار بچه ګانه. یقین دارم که ګفته ای تان عنصر شوخی را با خود حمل میکرده، ورنه چنین پیشنهاد از کم رنګی عذاب میکشد. آنچه من مینویسم و همسخنان را در بحثها همراهی میکنم فقط و فقط بر دید ها، تجربه ها و مطالعات خودم اتکا داشته و نماینده ګی از هیچ فردی از خانواده خودم، به ويژه لایق نه میکند. امید من این است که یوسفی فرهیخته در ګفتګو ها آدرسها را عوضی نه ګرفته و سبب زایش ګمانه زنی های بیمورد و زمان کش نه ګردد. با حرمت فروان
وطنیار: اینجا باید صدبار به دوکتور نجیب الله شهید آفرین گفت که با کوهی ازمشکلات دست وپنجه نرم نموده ومیخواست کشتی توفان زده را به ساحل آرامش برساند ولی دریغ که مخالفین اش در هیت اجراییه به آخرین تقاضا هایش لبیک نگفتند و مانع ورود شورای بیطرف به کابل شدند ( دوکتور نجیب الله از کشور خارج وشورای بیطرف وارد میگردید) - سه روز پیشتر آن در ملاقات تودیعی با نظامیان واضح گفتند آنانیکه این آتش را افروخته اند باید بدانند که حیثیت چوبکگوگرد را حاصل نموده درین آتش خواهند سوخت - وآنچنان هم شد . پنج سال قبل سلیمان لایق در یکی از جلسات اعضای متعهد و آگاه --حزب وطن وقتی سوال در مورد عملکرد اعضای مخالف هیت اجراییه و شخص حودشان در ین میانه مطرح شد واصح بیان کرد : " ما خورد وبزرگ در برابر دوکتور نجیب الله شهید ملامت هستیم واز ارواح آن بزرگوار طلب بخشایش هستیم " -- در آن جلسه پوهاند عبدالرزاق اسمر - پوهاند گلزاد - پوهاند حضرت میر طوطاخیل - مواح صاحب وجمع دیگری حضور داشتند - ادامه دارد- ---اینجا چندین سوال جداگانه با هم خلط میگردد 1 - ادامه حاکمیت ناممکن بود و رژیم ناگزیر باید تغییر میکردد -واکثریت دلایل این ناگزیری را بیان میکند - 2 - اما سقوط سازمان یافته حاکمیت مساله دیگریست که باید بیشتر به بررسی گرفته شود 3-فروپاشی عمدی تشکیلاتی حزب وطن - و رهانمودن صد ها هزار عضو حزب و خانواده هایشان در میدان –
وطنیار: بدون رهنمود آنهم ازجانب کسانی که تجارب مبارزه مخفی در شرایط مخفی ( دوران امین )راداشتند.
فرید مزدک: اقای وطنیار ، من اطلاعات جدید ندارم که در اختیار شما قرار دهم و شماهم فقط همان چند سخن و پرسش را تکرار میکنید پس بیش از این در این مورد نیازی به گفتگو نداریم . صرف چون پایان سخن به شما چند تذکر دارم : ـ پاکستانی ها نگذاشتند تا برنامۀ سرمنشی عملی گردد ـ سیوان وعدۀ خویش را با داکتر در زمینۀ خروج او از کشور عملی نکرد ـ من از تصمیم داکتر برای برامدن از کشور آگاهی نداشتم ــ در آخرین دیدار سیوان با هیئت اجرائیه طرح او انتقال قدرت به دولت مجاهدین بود نه شورای بیطرف .
وطنیار: ما از شما وسایر بزرگان اطلاعات جدید نمیخواهیم تنها بیان واقعی آنچه را رخ داد آرزو داریم و این به گمان من از شهامت تان در بیان واضح تر حقایق بدور نیست.
وطنیار: شما شجاعانه در برابر اتهام مخالفین پلینوم 18 که گویا شما فروختیدو عامل سقوط شدید- صاف و ساده بیان داشتید " فروختن را همه میفروختیم خو خریدار ما زور شد "
سپین غر کمک: من در کشور آسترالیا برای مدت ۱۲ سال اخیر با وزارت مهاجرت مصروف کارم و یک مطلب را دقیق آموختم و آن اینکه هر طوری شده و به هر قیمتی شده همان پلانی را تطبیق میکنند که به نفع وزارت باشد نه مهاجرینی که در سراسر دنیا سالیانه منتظر ورود به آسترالیا اند. این فونکسیون از طرف ابر قدرت ها بر جهان سوم به همین منوال قابل تطبیق است ، پس ما میمانیم و شمشیر کشی به جان یکدیګر.
وطنیار: به گمانم ما اعضای متعهد حزب وطن در برابر انهمه جانفشانی ها و مشکلات که در دورا ن حاکمیت و سالهای بعدی آن که در داخل کشور با آن مواجه شدیم و با هیچ جناح و یا تنظیمی نپیوستیم - جد اقل ابیشترین حق را داریم تا بیشتر از جقایق آگاه گردیم –
وطنیار: از میزبانی شما سپاس - من که سخنانی جز حقایق بیان ننموده ام در یکی از کامنت ها من پیشنهاد کردم که بیایید روی امروز کی هستیم - کجا هستیم - کجا میرویم وچی بکنیم بحث کنیم روی طرح های نو و آینده نگری نماییم اما رخ بحث دوباره به گذشته برگردانده شد وبه ندای ما لبیک گفته نشد - با آنهم اگر به کسی برخورده باشد حقیقت تلخ است - معنی میدهد - ما منتظر آنیم تا تمام اعضای هیت اجراییه حقایق انچنان که رخ داده بیان نموده وبا حقیقت گویی دین شان را ادا نمایند- و درب آشتی وباهمی را بگشایند --- سر به سر پر کن قدخ را موی را گنجا مده--- وانکه زین میدان بترسید گو! برو در خانه باش .
وطنیار: دوکتور نجیب الله شهید اولین کسی بود که نتیجه گیری کرد " جنک را ه حل نیست باید به مداکره پرداخت " وبه انتقاد از بیگانه پرستی پرداخت - ( کنفرانس علمی پراتیکی کارکنان سیاسی 1363) و شجاعانه به بیان حقایق پرداخت - وامروز اورا مردمش دوست دارند چون با بیان حقایق - راه بیرون رفت را نیز پیریزی کرد و حقا بانی مصالحه ملی لقب گرفت و امروز ان سیاست شعار همه مردمش شده -انطوریکه میحواست وافتخار آن را دارد که ما نند غازی امان الله خان -در زمان جیات حود در جبس ملل متحد- از جانب مردم حق شناس افغانستان برایت تاریخی حاصل کرد و شهادت حماسه آفرین وساعت ها در برابر مرگ دست و پنحه نرم کردن او را دیگر به اسطوره مبدل نمود - دریغا ! جای او خالیست خالی " ما کشته بی باکی یک ساقی مستیم -- گرما زده و تشنه میدان الستیم === تا جمله ننوشند ,نخواهیم و ننوشیم -- رندانه کهن رسم خرابات شکستیم"==
زلمی نصرت: دوستان و همسخنان ګرامی!
تا اینجا حرف های لازم و ضروری که باید در پرتو مصاحبهء محترم فرید احمد « مزدک» ګفته میشد، ګفته شد . نظریات ګوناګون هم تبادله شد. برخی از ناګفته ها هم تا جای ګفته و بر ملاشد. تا یک اندازه یک دیګر خود را و نیت ها را درک هم کردیم ، که ما که تا هنوز است چقدر تغیر نموده ایم و چقدر هم از ګذشته خود درس و تجربه ګرفته ایم. یک بخش از دوستان در بحث سهم ګرفتند و یک بخش از دوستان خود را کنار کشیدند و یکی دو ادم زیر نام مستعار در بحث چیزی نو برای مطرح کردن ندارند. باز هم تبادل نظر و بحث که صورت ګرفت مفید بود . این بحث دیګر نمیتواند داستان دنباله دار باشد. همین تذکار کوتاه را به حیث حسن ختام و نتیجه ګیری بحث کنونی می پندارم و لازم نمیبینم تا بیشتر از آن چیزی در زمینه علاوه کنم . از محترم فرید احمد« مزدک» و سایر دوستان و همسخنان ګرامی که علاقه ګرفتند ، حسن نیت نشان دادند و در بحث شرکت کردند ، اظهار سپاس و تشکر مینمایم . اګر دوستان علاقمند باشند ، جریان این بحث را بعد از ویرایش و پیرایش جهت نشر و چاپ به سایر سایت ها هم می فرستیم. ولسلام!
غرزی لایق:تو چون نسيم سحر در فريب عطر چمن
گل مراد ز پيوند خار ميخواهى
تو خوش ترانه عشقى و من سرود نبرد
تو از تلاطم توفان قرار ميخواهى
نصرت فرزانه به سلامت باشد!
روال و روحيه اين گفتگو مى طلبيد كه به آن بايد نكته پايان گذاشت. گفتگويى كه در برگه شما در زنجيره جدال ها روى زاويه هاى تاريك فروپاشى همان حزب راه باز نمود آزمونِ نوبتى كارآمد و پر مضمونى بود كه يكبار ديگر روى نياز به دگرانديشى و روشن نگرى مهر تأئيد به جا گذاشت. هيچ پديده حيات سياسى ديروز را نه ميتوان در اسارت قافيه هاى تنگ معتقدات كهنه و تاريخ تيرشده بازشناسى نموده و به آنچه كه گذشت پاسخهاى بايسته يافت. جريان اين گفتگو ها با آنكه فشرده بود تجربه موفق در فرآيند دگر پذيرى و احترام به ديدگاه دگرانديشانه را به نمايش گذاشت. واقعيت اينست كه من شخصاً چشم براه خواندن ديد هاى برخى قلم به دستان همين سخنگاه در تكميل و تصحيح افكار محترم فريد مزدك بودم كه هركدام شان ستاژ و گنجينه كافى كاردانى در مدرسه همان حزب و همان حاكميت را با خود حمل ميكنند. از شما سپاسگذارم كه براى چنين گفتگو زمينه مساعد ساختيد. تشكر!
پایان