برگرداننده: دوکتور علوم جلال بايانی
۲۰۱۲ ســـــــــــــــــــويدن
کميته مطالعات استراتژيک و برر سی کشور ترکيه Strategic Review در مجله خود بنام صلح « Peace » به تاريخ 18 ماه جون سال 2012 به ارتباط تحولات کشور های منطقه و بخصوص احتمال عقد پيمان استراتژيک نظامی جمهوری اسلامی ايران و کشور فدراتيف روسيه مطلب تحت عنوان ( عدم مشکل با همسايگان Zero Problem Policy With Neighbors ) نشر گرديده است که با برگردد دری تقديم ميگردد .
با پيشتازی و يکه تازيهای بلوک « nato » در راس امريکا در آسيا ، افريقا ، اشغال عراق و افغانستان توسط امريکا و انگليس ، ايجاد سناريوی بهار عربی ، تغير رژيم و رهبران تونس ، مصر ، لبيا ، بحران يمن ، بهرين ، سوريه ، تجزيه سودان و به وجود آوردن پديده تروريزم در تشکل سازمان تروريستی القايده از سال ۱۹۸۰ توسط امريکا گسترش آن و تهديد جهان توسط اين شبکه ، منازعات سلاح زروی هند و پاکستان ، تلاش ايران و کوريای شمالی برای به دست آوردن سلاح زروی و يورانيم غنی شده ، دست درازی و مداخلات اسرائيل در کشور های اسلامی و امضا پيمان مکمل استراتيژيک نظامی امريکا و افغانستان و تبديل شدن آن به يک سنت ؛ و تمايل امريکا برای اينکه کشور های آسيا مرکزی و حوزه کسپين را نيز به سنت بکشاند و محاصره کردن فدراتيف روسيه ، جمهوری چين و جمهوری ايران وقوع بحران قفقاز و رویارویی غرب و روسیه بر سر حوزه های نفوذ در این منطقه استراتژیك،بار دیگر ذهنیت جنگ سردی تقویت شده است و سخن از جنگ سرد جدید دارند. هر چند كه امريکا در گذشته با راه اندازی « انقلاب های رنگين » در وکراين ، روسيه سفيد ، قزقستان ، ازبکستان خود را با سرحدات روسيه نزيک ساخت و همه اين كشورهای در گیر مدخل در بحران قفقاز و آسياه مرکزی احتمال شكل گیری یك جنگ سرد جدید را رد نه ميکنند و یا لااقل اظهار می كنند كه با وجه حاضر و ايجاد شرايط جديد جهان مایل به شكل گیری یك جنگ سرد جدید بین روسیه و غرب است که در اين جنگ جديد کشور های چين ، روسيه و ايران در قطب مخالف غرب تبارز نموده با انکشاف و گسترش پيمان [ شانکهای] که در حقيقت هسته يک قطب جديد است خودرا آماده اين جنگ ميسازند در یك ماه گذشته برخی از تحلیل گران بین المللی غرب و شرق امكان شكل گیری یك قطب بندی جدید بین المللی را پيش بينی نموده و انکشافات سريع نظامی امريکا در آسياه ،افريقا و اروپا شرق و نصب راکت های امريکا در کشور پوليند باعث گرديده تا روسيه با به قدرت رسيدن « پوتين » به حيث ريس جمهور روسيه برای نزديکی با دوستان مشترک خود گام های مشخص را برداشته و اخيرأ ديپلوماسی جديد روسيه تلاش دارد با به آغوش گرفتن پاکستان توسط چين و روسيه هند را از همکاری و نزديکی با غرب بخصوص امريکا درحذر داشته و اقلأ مانع همکاری نظامی امريکا وهند شوند . اخیراً در پی اوج گیری تنش روسیه و امريکا درافغانستان ، ازبکستان ، قزقستان و قفقاز و قوی شدن احتمال عضویت گرجستان و اوكراین در ناتو امكان شكل گیری یك اتحاد استراتژیك بین ایران ، چين و روسیه در منطقه را محتمل دانسته و در این زمینه پیشنهادهایی را نیز از جانب ايران به كرملین ارایه می دهد. در چارچوب پیشنهاد آمده است " مسكو باید با كشورهای مخالف واشنگتن در منطقه از جمله ایران و سوریه وارد اتحاد استراتژیك شود و ضمن انعقاد یك پیمان نظامی و امنیتی از امكان در اختیار گرفتن پایگاه هایی نظامی در این كشورها برای به كنترل گرفتن تحركات غرب و ناتو در منطقه بهره مند شود. و پیشنهاد سران مسکو و متخصصين امور ایران در روسیه از جمهوری ايران این است كه روسیه دو امتیاز به ایران بدهد و در عوض چندين امتیاز از ایران دریافت كند.
از نظر کرملين امتیازات اول سپردن روسیه به ایران می تواند تضمین مطمين اول حمایت نظامی از ایران در صورت حمله نظامی ایالات متحده امريکا یا اسراییل به ایران امتياز دوم نیز كمك در جهت تجهیز ایران به تكنولوژی هسته ای است. در مقابل روسیه امكان احداث چهار پایگاه نظامی در ایران نزديک با سرحدات افغانستان و ايران ، سرحدات ايران و عراق و نزديک سرحدات ترکيه را می یابد كه یكی در آذربایجان (برای كنترل تحركات نظامی احتمالی غرب و ناتو در گرجستان ،آذربایجان و تركیه)و دیگری در جزیره قشم(برای كنترل ناوگان دریایی ایالات متحده در خلیج عرب )خواهد بود ؛ یعنی تحقق یافتن همان آرزوی تاریخی حضور نظامی در آب های گرم خلیج عرب و در مناطق زاهدان و چاه بهار ياد و نشانی گرديده است و تا تا حال راهزنی ها ، ديد و بازديد ها زياد ميان نظاميان ايران و فدراتيف روس صورت گرفته است به خصوص بعد از آنکه طياره بدون سرنشين امريکا توسط قوای هوای روسيه به خاک ايران فرو آورده شد و اين احتمال و اطمينان ميان ايران و فداتيف روسيه بيشتر گرديد . جدا از اینكه مسئولان سیاسی و رهبری مذهبی و امنیتی ایران چه پاسخی برای چنین پیشنهادهای احتمالی روسیه خواهند داشت ، نگاه به این نكته ضروری است كه اساساً سخن گفتن از اتحاد استراتژیك بین ایران و روسیه تا چه حد با واقعیت های تاریخی و ژئوپلتیكی منطقه و جهان همخوانی خواهد داشت و چرا روس ها در این برهه زمانی به فكر ارایه چنین تحلیل هایی می افتند. نا گفته پیداست كه اساساً امكان شكل گیری یك جنگ سرد جدید بین روسیه و غرب بخصوص امريکا صرفاً به همان اندازه نزديک است كه امكان درگیری اتمی دو بلوك غرب و شرق در دوران 45 ساله جنگ سرد قابل تحقق بود. جهان در دو دهه گذشته و از اواخر دهه 1980 میلادی ،رو به تغییر گذاشته است و ما امروز در عصری هستیم كه نام آن عصر شتاب برق آسای روند جهانی شدن و فشرده شدن مرزهای ملی و بین المللی به هم است و در اين شتاب غرب و در راس امريکا نفع بيشتر برده و برای حفظ منافع خود در افريقا و آسياه از قوه ، فشار يکه تازی ، ريزش سرمايه و نيرنگ های استخباراتی کار گرفته و هنوز تلاش دارد تا روسيه و چين را محاصره نموده و مانع پيشروی آنها به کشور های آسيا ميانه ، کشور های حوزه کســپين و شرق ميانه و آب های گرم شود كه این پدیده شتاب و تلاش غرب برای دست داشتن بر انرژی ، بازار و منابع خام اساسا با جنگ سرد هم خوانی دارد چرا كه در جنگ سرد ، این دولتهای بودند كه بنا بر تقسیم و مرزبندی ایدئولوژیك بین شرق و غرب تقسیم كرده بودند و امروز با ايجاد پايگاه نظامی ، نصب راکت حفاظتی ، انقاد پيمان استراتيژيک ، ايجاد تنش های منطقوی و تجديد مرزها و سرحدات در کشور های عربی ، ايران ، افغانستان و پاکستان مجددأ دنيا آبستن يک تحرک و تغير استراتيژيک است اما در عصر برقی شدن مناسبات امروزی جهان ايجاد قطب متضاد و مخالف عیارشدن اقتدار دولتها در مقایسه با دوره جنگ سرد اول افول قابل ملاحظه ای را دارا ميباشد و احتمال از هم فروپاشی ابرقدرت های قبلی و ظهور ابر قدرت چديد نيز است که چين را در راس خود خواهد داشت .چرا كه قدرت جهان کنونی، بین مجموعه ای از كنشگران متنوع بین المللی همچون سازمانهای بین شركت ها و موسسات مالی و اقتصادی بزرگ تقسیم شده است که در آينده ها دست چين در همه آنها دخيل خواهد بود و شيرازه جهانی را به دست خواهد داشت و اما نهضتها ، جهشها ، تحرکات ملی و روشنفکری با راه های جديد ، رسم نو و اسلوب جداگانه در حال ظهور و نسج است از سوی دیگر دوگانه ایدئولوژیك "كمونیسم در برابر لیبرالیسم "از بین رفته بود امروز تحليل گران اقتصادی و سياسی ليبراليسم خود در يافتند که اين سيستم ديگر نا کاره ،فاسد بوده اقتصاد کشور های در گير ليبراليسم را ورشکست ساخته و کشور های بزرگ اروپا از جمله انگلستان را دجارمشکلات و ورشکست بزرگ اقتصادی ساخته است و به نظر می رسد اكثریت كشورهای جهان (از جمله خود روسیه)الگوی لیبرالیسم و اقتصاد آزاد را لااقل به عنوان یك الزام اقتصادی پذیرفته بود تجديد نظر نموده چین كه یكی از پنج قدرت دارای حق وتو در شورای امنیت است خود نمونه گویای این امر است.چرا كه باوجود ساختار سیاسی و اجتماعی سوسیالیستی ،در عرصه اقتصادی تسلیم الگوی لیبرال و آزاد سازی اقتصادی شده بود اخيرأ متوجه شدند اگر ليبراليسم در چين نفوذ نه ميکرد امروز چين تمام اقتصاد جهان را کنترول ميکرد و اخيرأ در کنگره حزب کمونست چين در مورد تجديد نظر گرديده است .بنابراین سخن گفتن از مرزبندی های ایدئولوژیك با توجه به حساسیت و وابستگی متقابل به شدت تعمیق شده بین المللی در دو دهه گذشته(لا اقل در عرصه اقتصادی) اساسا سخنی به گزاف است و ضرورت به تغير ، ريفورم جديد است. بنابراین حساسیت و آسیب پذیری متقابل در جهان امروز به گونه ای است كه زیان اقتصادی و امنیتی یك كشور ، بر بیشتر كشور های وابسته با ايدئولوژيک ليبراليسم سر شكن همه شده و همه به نسبت سهم و حجم اقتصادی شان از آن متضرر شدند و يا در حالت متضرر شدن ميباشند سر شکنی انگلستان ، يونان ، اسپانيه ، ايتاليا و فرانسه باعث گرديده است که در سنت های قبلی تغير و ريفورم به وجود آيد به عنوان مثال برای ارزیابی روسیه بر محور سیاست های تقابل با جهان غرب پيش ميرفت و در اين زمينه دايمأ نظر سرمایه داران جدید شكل گرفته در روسیه را نیز جویا ميگرديد و برای حفظ منافع سرمايه دار جديد مبادرت ميورزيد ،اما امروز چنين نيست و نظر آنها كه آیا آنها نیز با تقابل با جهان غرب و ایجاد یك جنگ سرد جدید موافقند؟یا اینكه با توجه به اینكه با شركای اروپایی و آمریكایی خود تجارت سود آوری دارند،اساساً فكر تعمیق یك شكاف استراتژیك با غرب را به ذهن خودهم راه نمی دهند؟ اين تصور از روسيه در حال برچيدن است .
و در گذشته نزديک سرمایه داران و صاحبان صنایع روسیه در سیاست گذاری های استراتژیك كرملین به طور قابل ملاحظه ای تاثیر داشتند و مسكو را از بر هم زدن قواعد یك بازی برد –برد موجود بین روسیه و غرب بازميداشتند و اما امروز خود اين سر مايه دار طرفدارايجاد قطب جديد و کسب قدرت در جهان و پيداکردن مارکيت ميباشند . بنابراین با توجه به اینكه امكان یك جنگ سرد جدید با توجه به مولفه های قدرت روسیه و نیز الزامات عصر جهانی شدن تقریباً نزديک است ، اگر سیاستمداران و تصمیم گیران عرصه سیاسی روسی به فكر انعقاد چنین قرار دادی با ايران بیفتند و در خاک ايران پايگاه های نظامی ايجاد کنند باید اذعان كرد كه مرتكب یك خطای استرتژیك فاحش شده چرا كه انعقاد یك پیمان امنیتی كه اجازه حضور پایگاه نظامی خارجی را در كشور _برای هر طرف خارجی_فراهم كند ودر مقابل یك تضمین امنیتی و نظامی در برابر حمله احتمالی امريکا یا اسراییل یا هر طرف دیگر در درون خود داشته باشد با توجه به موارد زیر از اساس منتفی است: 1- امكان احیای جنگ سرد همان طور كه اشاره شد جنگ سرد به گونه ای كه در قرن قبل بود به گونه جديد از ايران آغاز ميگردد از این رو در صورت انعقاد چنین پیمان احتمالی با روسیه بیش از روسیه ايران ضرر ميبيند .چرا كه با این كار روسها به هوس های كوتاه مدت و میان مدت تاكتیكی و اهداف بلند مدت و تاریخی استراتژیك شان كه همانا حضور بی واسطه در آبهای گرم خلیج عرب است ،خواهند رسید.
در حالی كه ایران هم خود را از تكنولوژی و سرمایه و بازار كشورهای غربی محروم می كند و هم استقلال و حاكمیت خود را به معرض حراج قرار می دهد. 2- واقعیت های تاریخی مبین این حقیقت است كه روسیه از چند قرن پیش تاكنون به شكل بالقوه و بالفعل به فكر تجزیه مناطقی از ایران بوده است.در صورت حضور پایگاه روسیه آذربایجان ایران)این خطر به مراتب افزایش خواهد یافت و آذربايجان ايران که جز از کشور آذر بايجان است دوباره با آن کشور الحاق ميگردد ، سيتان و بلوچستان ايران که جز خاک افغانستان و ياخراسان بزرگ است مجددأ ب خاک افغانستان الحاق ميگردد
3- تضمین چتر امنیتی اتمی روسیه به ایران همچون شمشیری دو لبه است .چرا كه در كنار تضمین نظامی نیم بند خطر حمله اتمی به جمهوری ايران را هم افزایش خواهد داد.
4- در صورت تعمیق اتحاد استراتژیك ایران و روسیه ایران به نوعی جزء از اقمار روسیه به حساب خواهد آمد که آخند های ايران بخاطر بقا و پايا خود به هر ذلت و وطن فروشی تن ميدهند بنابراین با همسایگانی خود افغانستان و عراق كه متحد نزدیك واشنگتن،ناتو یا غرب هستند نمی تواند روابط متوازنی داشته باشد و لا جرم در سیاستهای منطقه ای خود باید دنباله روی مسكو شود