تيکه دارن اسلام سـلفی و ديوبندی در افغانستان ، زن را موجود فرعی درجه دو و مرد را اصلی ميدانند !

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

دوکتور علوم جلال بايانی
۲۰۱۲ ســــــــــــويدن
با تائيد و پشتيبانی از تحليل ، نظر و پژوهش اقای محمد عالم افتـــخار که عليه ، تبعيض جنســــی « مرد خلقت اصلی ، زن موجود فرعی »«!!!» با توانگری قلم خود به قيام برخواسته


با افتخار در اين قيام انسانی شتافته و مکث ميکنم : در اسلام هیچ یک از زنان و مردان و قبایل و طوائف و نژادها ، رنگ ها بر دیگران برتری ندارند، مگر به پرهیزکاری و تقوای نفس "در قران پاک کلام الله است در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است اگر مرد باشد يا زن ، یعنی در کمالات انسانی و کسب فضایل مانند کسب دانش و معرفت و ارزش و شخصیت انسانی و رسیدن به مراتب کمال انسانی میباشد، با هم برابر بوده و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد محتویات قرآن صرفاً یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست . در قرآن هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر .




از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است . قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان خصوصأ افغان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند مرد را موجود اصلی ، واقعی و زن يا نيم از جامعه را موجود فرعی و درجه دوم تذکر دهند وحاکم بدون خرد بر آن مهر تائيد بگذارد و مبنای این مقررات را نظر تحقیرآمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند . اسلام ، پیشاپیش نظر خود را درباره زن بیان کرده است . قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و ازسرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم. قرآن درباره آدم اول می گوید : (( همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم )) ( سوره نساء آیه 1) ودرباره همه آدمیان می گوید (( خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید )) ( سوره نساء و سوره نحل و سوره روم ) . در قرآن از آنچه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست از مایه مرد آفریده شده ویا اینکه به زن جنبه طفیلی و چپی داده اند و گفته اند که همسر آدم اول از عنصری از اعضای طرف چپ او آفریده شده ، اثر و خبری نیست . علیهذا در اسلام نظریه تحقیرآمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد. اما معنای سخن چنین نیست که همه انسان‏ها در همه شرایط و وظایف و مسئولیت‏ها برابر باشند. این را هیچ خردمندی نمیپذیرد.
جامعه بشری یک نظام اندام واره و ارگانیکی است، که هر یک از اعضا و جوارح مسؤلیتی دارد که دیگری آن را ندارد، مانند این که: مغز وظیفه‏اش مدیریت و صدور فرمان است. قلب مسئولیتش پمپاژ خون و رساندن اکسیژن به تمامی سلول‏های بدن است. چشم وظیفه دارد از امور مادی عکس برداری کند و آن را به شبکه عصب بسپارد و تارهای عصبی آن را به مغز منتقل کند. همین طور هر یک از اعضا و اندام وظیفه‏ای دارد که با وظایف دیگر اندام‏ها متفاوت است. در اجتماع بشری نیز وضع بدین منوال است، بلکه در کل جهان طبیعت چنین است.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست‏
که هر چیزش به جای خویش نیکوست
برای استمرار حیات اجتماعی میبایست یکی طبیب باشد و دیگری نانوا و سومی انجنير. انسان‏ها متفاوت آفریده شده‏اند تا مسئولیت‏ها و وظایف بین مردم تقسیم شود. مردم تا وقتی که از تفاوت‏ها بهره مندند، مشمول خیر و رحمت قرار میگیرند. اگر تفاوت نباشد، هلاک میگردند."
بنابراین با وجود تفاوت‏های موجود در افراد اجتماع، یکی مسئولیت مدیریت اجتماع را برعهده میگیرد، یکی کشاورز میشود و.... اجتماع چون میبایست نظم داشته باشد و از هرج و مرج جلوگیری شود، مدیر لازم دارد.
خانواده کوچک‏ترین هسته جامعه بشری است. در این اجتماع کوچک نیز میبایست وظایف و مسئولیت‏هاتقسیم و مشخص شود. یکی مدیریت و مسئولیت اداره آن را میبایست در دست بگیرد.
در دنیای امروز این سخن پذیرفته شده است که اگر هیأتی مأمور انجام کاری شود، حتماً باید یکی از آن دو رئیس و مدیر و دیگری معاون یا عضو باشد وگرنه هرج و مرج پیدا میشود، یعنی باید در هر تشکل و اجتماعی اگر چه محدود، یکی از آنها مدیریت کند. حال در خانواده مدیر مرد باشد یا زن؟ باید مسئولیت‏ها منطبق با نظام تکوینی و سازگار با آفرینش زن و مرد باشد. اشتباه نشود و از این سخن استبداد و ظلم مردان بر زنان برداشت نگردد، بلکه مراد این است که این اجتماع کوچک با داشتن یک نفر به عنوان مدیر و مسئول، کارهایش به خوبی بچرخد و همه از آن نفع ببرند.
زن و مرد اگر چه در انسانیت تفاوتی ندارند، ولی از نظر امور جسمانی ، احساسات و عواطف و تمایلات و اخلاق و فعالیت‏های مغزی تفاوت هایی دارند.
از نظر توان بازو و رشد عضلات، توان زن به پای مردان نمیرسد. در این تردیدی نیست که به تناسب تفاوت در آفرینش این دو، معمولاً کارهایی را که نیازمند به نیروی بازو و قدرت بدنی باشد، مردان انجام میدهند. و کارهای سبک و پرظرافت را زنان.
از نظر احساسات، عواطف و تمایلات بنا به گفته روانشناسان، "محبت"، "رفتار انفعالی"، "رفتار عاطفی" و "حمایت کننده" از ویژگیها و رفتار زنانه، در مقابل، "پرخاشگری"، "استقلال"، "رقابت" "سلطه" و "حاکمیت" از ویژگیها و رفتار و مردانه است. به مقتضای تفاوت در آفرینش و تکوین، تشریع و مسئولیت‏های اجتماعی مختلف میشود. زن با تکیه به شوهرش و رفتار انفعالی در برابر شوهر به آرامش میرسد. اما مرد میخواهد با استقلال و حاکمیت و اتکای همسر به او، به آرامش برسد.
چون این حکم به مقتضای طبیعت است و در آفرینش ریشه دارد. نیز قراردادن وظیفه سنگین و طاقت‏فرسای جهاد و خدمت سربازی، بر دوش مردان امری طبیعی است و از این که این قانون به نفع زنان است و آنان را از این کار طاقت فرسا معاف داشته است، اعتراضی نیست.حقیقت این است که از دیدگاه اسلام زن و مرد در خلقت یک سرشتی هستند نه دو سرشتی بنابراین زن از همان جنس مرد آفریده شده است نه از جنس دیگری که درجه دوم به حساب آید.
بنابر این هر دوی آنها یعنی زن و مرد از یک جنس خلق شده‌اند و تقدم رتبی و منزلتی ، آن دو را از یکدیگر متمایز نمی‌سازد. در واقع در قرآن از آنچه در بعضی اظهار نظرها هست که زن از مایه پست‌تر از مایه مرد آفریده شده و یا این که به زن جنبه فرعی داده‌اند و گفته‌اند که همسر آدم ، اول از عضوی از اعضای طرف چپ او آفریده شد ، اثر و خبری نیست.
بنابر این در اسلام نظریه تحقیر‌آمیز یا درجه دومی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد. آیاتی از قرآن در این خصوص وجود دارد که از هیچ کدام فرعیت و انشعاب خلقت زن از مرد استفاده نمی‌شود ؛ زیرا مخاطب این آیات انسان‌ها هستند نه مردان.
ثانیاً، در آیاتی آمده خداوند از انسان همسری برایش آفرید ، زن از آدم مشتق شده و قسمتی از آدم است ، سخنی بدون دلیل است و آیه بر آن دلالت ندارد. به این معنا که زن از همان جنس مرد است نه بخشی از امر و فرع بر آن ؛ بنابراین علی رغم پندارهای غلطی که در مورد زنان وجود دارد ، در اسلام زن مقدمه وجود مرد نبوده و مرد علت غائی خلقت او به حساب نمی‌آید.
و مرد وزن پوشش یکدیگر به حساب می آيد تا هر یک از آن دو دیگری را از دنبال شرو فساد رفتن و اشاعه آن باز دارد. هر کدام برای دیگری لباسی است که به وسیله او پلیدی از او آشکار نگردد ـ هنگام خلقت هم از زن و هم از مرد پیمان گرفته شده است که شیطان را پرستشگر نباشند. ـ زنان و مردان دیگر نیز از جنس یکدیگر خلق شده‌اند. هم چنین در نظام تکلیف و برنامه تکامل انسانى، هیچ تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد و تساوى کامل برقرار است. بنابراین نه تنها زن و مرد از نظر جنسیتی ، تفاوتی با یکدیگر ندارند ، بلکه از جهت رسیدن به مراتب کمال انسانی نیز با هم فرق ندارند و تفکر درجه دومی اصلا صحیح نمی باشد.
تنها چیزی که ممکن است تصور درجه دومی زن را در ذهن برخی ایجاد کند ، مسئله حقوق اجتماعی است .
قبل از پاسخ به این مسئله لازم است که بدانیم ، در عین حال که از نظر ارزش های انسانی در اسلام زن و مرد با هم تفاوت ندارند ، اما تفاوت‌های طبیعی و جسمی و روحی بین این دو موجود انسانی انکار ناپذیر است و این تفاوت‌ها از یک طرف تکالیف و مسئولیت های خاصی را در نظام خانواده و اجتماع برای این دو جنس مقرر نموده واز طرف دیگر حقوق خاصی را بر اساس آن تکالیف و مسئولیت ها وضع و ایجاد کرده است . توجه به این نکته مهم می‌تواند بسیاری از تفاوت‌های موجود در احکام و حقوق زن و مرد را موجه و منطقی سازد ، اما این تفاوت‌ها به هیچ وجه به اینکه مرد یا زن جنس برتر است و دیگری جنس پایین‌تر و پست‌تر و ناقص‌تر، مربوط نیست قانون خلقت از این تفاوت‌ها منظور دیگری داشته است. قانون خلقت تفاوت‌های زن و مرد را به منظوری شبیه منظور اختلافات میان اعضای یک بدن ایجاد کرده است در دنیای جدید در پرتو مطالعات عمیق پزشکی، روانی، اجتماعی، تفاوت‌های بیشتر و فراوان‌تری میان زن و مرد کشف کرده است که در دنیای قدیم به هیچ وجه به آن پی نبرده بودند. روانشناسان تفاوت‌های زنان و مردان را در جنبه‌های وابستگی طلبی، ویژگی‌های شخصیتی، شکل‌گیری هویت، دیگر خواهی، روحیه عاطفی و احساسی و هیجانی، پرخاشگری، خلاقیت، نبوغ و برخی دیگر از خصائص طبیعی خاطر نشان کرده‌اند. «بیشتر، از مردان به عنوان موجود مستقل و از زنان به عنوان موجودات دیگر گرا، منعطف و وابسته یاد می‌شود ،تحقیقات حاکی از آن است که شکل‌گیری هویت دختران برای استقلال شخصی نیست، بلکه برای مراقبت از دیگران نیز هست در حالی که هویت پسران از اساس، برای استقلال و رقابت و خودیت شکل می‌گیرد زنان نيمي از هر جامعه را تشکيل داده و نقش و اهميت آنان در جامعه و خانواده به عنوان مهمترين پايگاه اجتماعي بر هيچ کس پوشيده نيست. با تغيير شکل جوامع و دور شدن از برخي سنت ها و حرکت به سوي مدرنيسم، نقش و جايگاه زنان نيز دچار تحول شده و به دنبال حضور پررنگ آنها در اجتماع، اهميت نيمه کمتر مورد توجه قرار گرفته جامعه، بيشتر به چشم آمده است. البته نبايد تصور کنيم که زنان در جوامع پيشين تاثير و اهميت کمتري داشته اند، بلکه در جوامع کنوني به دليل برخي تغييرها و پذيرفتن نقش هاي اجتماعي، تاثير زنان بيش از گذشته نمايان شده وگرنه اين تاثير و اهميت از گذشته وجود داشته است. آنچه امروز در جهان به نام اسلام شناخته
مي شود، رفتار پيروان دين اسلام است که ممکن است با اصالت دين اسلام متفاوت باشد. به عنوان نمونه شما ببينيد در کشورهاي حوزه خليج عرب و در راس آنها عربستان سعودي که حکومت ها داعيه اسلامي بودن دارند و جمعيت مسلمان زيادي را در خود جاي
داده اند، اختلاف ها و عقايد سطحيِ بسياري در باره زنان وجود دارد که گاه و بي گاه خود را در قالب فتواهاي عجيب و نامعقول نشان مي دهد. در جهان امروز انحراف از
آرمان هاي اسلام در باب احترام به جايگاه زنان در دو جهت متضاد صورت گرفته است؛ يکي محافظه کارانه، محدود کننده و سنت گرا و ديگري آزادانديش و غرب گرا. در حالي که بايد بدانيم جايگاه بعضا متزلزل زنان مسلمان در دنياي امروز ناشي از ديگاه اسلام نيست، بلکه از عملکرد مسلمانان نشأت مي گيرد و هيچ عقل سليمي همه رفتارهاي مسلمانان را معلول دين اسلام نمي داند. اکنون که بحث به اينجا رسيده بد نيست اشاره اي هم به موضوع فمينيسم داشته باشيم که به نظر مي رسد يکي از بزرگترين سنگرهاي مقابله با تعريفي است که اسلام از زن ارائه مي دهد؟ فمينيسم از دو آبشخور تغذيه مي ‌کند؛ يک آبشخور وابسته به سنت و فرهنگ قديم که از يونان باستان تغذيه مي‌شود و ديگري نوعي مقابله با فرهنگ مسيحي - يهودي. اگر بخواهيم فمينيسم را در دنياي امروز از نگاه يونان باستان تقسيم ‌بندي کنيم، تقريباً از سه حوزه خارج
نمي‌ شود: فمينيسم هستايي، آتنايي و آرتميستي. در واقع کل جريان فمينيسم در سه شخصيت اسطوره‌اي و افسانه‌اي يونان باستان خلاصه مي‌شود. شواهد نشان مي‌دهد تفکرات ارسطو و افلاطون به عنوان شخصيت‌هاي دوران يونان باستان نسبت به زن بسيار سطح پايين بوده و زن را موجود فرعي مي‌دانند. با کمي تأمل مي‌توان دريافت ريشه‌هاي اصلي فمينيسم در يونان باستان با تفکرات ارسطو، افلاطون و الهه‌هاي اسطوره‌اي و افسانه‌اي يونان باستان بسيار نزديک است. از ديدگاه دوم و بر اساس متوني که از مسيحيت و يهوديت به جا مانده، زن بسيار حقير شمرده شده است. در واقع فمينيسم نوعي عقده ‌گشايي زن از نگاه‌هاي فرعي، ثانوي و حتي بسيار پست و حقير در دوران مسيحيت و يهوديت است. اين نگاه حقير به هيچ وجه در اسلام وجود ندارد. فمينيست‌ها اديان ابراهيمي را مردسالار مي‌دانند و اسلام را نيز در دسته‌ بندي همين دين مي‌آورند. اما برخلاف اين عقيده، اسلام پتانسيل توجه زيبا به زن را دارد. اگر آموزه‌هاي اسلامي به درستي عمل و به آنها توجه کافي شود، مي‌بينيم که نگاه اسلام فوق‌العاده نگاه زيبايي است، يک نگاه کاملاً انسان ‌مدارانه. يعني شما معتقديد برخلاف آنچه مباني فمينيستي و طرفداران حقوق زنان در غرب ادعا مي‌ کنند، اين اسلام است که تصويري کاملا انساني از زنان ارائه مي‌دهد؟ آنچه مطرح کرديد نشان از توجه اسلام به هر دو مقوله هويت فردي و اجتماعي زن دارد. اينکه بر فيصله شورای علمای افغانستان که با اقدام تبعيضی اســلام ســـــــــلفی و بقايای مدرسه های ديوبندی فيصله را که مرد موجود اصلی ، زن موجود فرعی است چنين برسی ميکنيــــم "از روزهاي آغازين اشغال کابل توسط مجاهدين در سال ۱۳۷۱ و فرآمد بربريت طالب ۱۳۷۶ نقش زنان و دختران در تحولات بسيار اين دو دوره سياه محکوم بود. بيشتر مي خواهيم به اين موضوع بپردازيم که عليرغم نقش برجسته و تاثير گذاري عظيم زنان در تحولات قبل از سال ۱۳۷۱ و اعتراضات جاري هنوز عده اي طرح مسائل زنان مثل حجاب و غيره را براي اعتراضات غير ضروري، زود رس و فرعي مي دانند. هنوز هم عده اي مي گويند مطالبات زنان فرعي ست و مثلا دموکراسي و اتحاد مهم است. گويا اتحاد تناقضي با حق زن دارد! و وقتي به دموکراسي رسيديم مسائل متعدد زنان هم مثل حجاب و حق طلاق و غيره حل مي شودو امروز نبايد از لغو حجاب که مشخص ترين تحقير و توهين و تضييع حقوق اوليه زنان است حرفي بزنيم يا بخواهيم آن را عملي کنيم، و همه اين هجمه ها به بي حجابي و حق زن در آستانه ۸ مارچ امسال۲۰۱۲ روز جهاني زن صورت مي گيرد و اتفاقا در اين روزها برجسته صدور فرمان ، فيصله ، فتوأ شورای قرون وسطايی علما افغانستان به رياست ملا انگليسی مولوی کشاف ، همکاری ملا سياف و چراغ سبز نشان دادن آخند محقق و شيخ آصف محســـــنی که [ مردم اصلی و زن مخلوق فرعی اســـــــــت ] صادر و ريس جمهور مصلحت طلب ، دست نشانده دموکراســـــی قلابی غرب در پای سند شرمگين امضا و بر نصف از جامعه پاه گذاشت در حاليکه اين ادعا ظاهر خيلي منطقي ندارد ولي پشت آن شارلاتايسم سياسي گنديده اي نهفته است. سياستي که هنوز هم مي خواهد زنان را از صحنه به در کند، يا حد اکثر اگر نمي تواند از صحنه بيرونشان کند مي خواهد مطالباتشان مطرح نشود. مي خواهد بگويد زن و خواسته هايش همچنان درجه دو هستند و انشاء الله بعدا رسيدگي مي کنيم!حضور پر رنگ زنان و دختران در تظاهرات ها، شکستن ديوارهاي جداسازي جنسيتي، و ضد مذهبي بودن فوق العاده اعتراضات زنگ خطري براي اين جماعت است. ضديت با مذهب و همه اين مشخصات بالا را امروز در افغانستان بيش از هر کسي زنان نمايندگي مي کنند. زناني که از مذهب و جداسازي جنيستي به جز تحقير و سرکوب و بي حقوقي و نابرابري نديده اند. در حقشان پايمال شد و به هيچ گرفته شدند و در بهترين حالت ها در رديف اولويت هاي اخر قرار گرفتند و امروز هم همچنان بعضي ها پيدا مي شوند که مي گويند مسائل زنان بعدا طرح و حل مي شود فعلا چيزهاي مهمتري هست! اما آيا اين که مي گويند وقتي دموکراسي بيايد حقوق زنان هم مي آيد درست است؟ چرا مي گويم شارلاتانيسم سياسي ست؟ اگر اين خط و سياست بر مبارزات و اعتراضات غالب بشود، اگر چنين تفکري که، حالا وقت طرح مطالبات زنان نيست، زنان به همين حجاب و تحقير اسلامي تن بدهند تا فردا ببينيم چه مي شود دست بالا بگيرد و در جامعه پذيرفته شود، خيل عظيم زنان و دختراني که بعد از اين همه رنج درد دوران بربريت مجاهدين ســـــــلفی و وحشت قرون وســــــطايی ديوبندی طالب که تحت همين سياست ها از طرف حکومت بوده اند، عرصه را خالي مي کنند. زنان مي دانند وقتي از همان روز اول چنين برخوردي بشود و چنين سياسيتي در پيش گرفته شود روز آخر معلوم نيست حق زن سر از نا کجا آباد در خواهد آورد. !!
دومين نکته مهم اينست که کساني که مي گويند وقتي [دموکراسي امريکا] آمد حقوق زن هم مي آيد چه تضميني دارند "دموکراسي قلابی" آمد مورد نظر ايشان حقوق زن را برآورده مي کند در حاليکه امروز مي گويد حرف "حق زن" را نزنيد! از کجا معلوم کدام نوع دموکراسي با چه مشخصاتي در افغانستان فردا حاکم شود طالب يا مجاهد؟ از کجا معلوم فردا باز هم اولويت هاي بالاتري وجود نداشته باشد و زن به سياه ها انداخته که حق و حقوق زن را به ته صف مطالبات جامعه براند؟!

موخذ و منابع ـ
۱ نشريه آزاد کمونستان جوان
۲ سايت روزنه منتشر ايران
۳ دفتر مطالعات اســـــلامی
۴ سايت « گفتگوی دينی »
۵ ســــــــوره مبارک نسأ آيه يک
۶ نظام حقوق زن
در اسلام صفحه ۱۴۷ و۱۸۹
۷ـ سوره نحل
۸ـ سوره مبارک روم