معماران افغانستان نوین:
زلمی نصرت
از حرکت جوانان شرق میانه و شمال افریقا باید بیاموزیم و درس بگیریم، که آنها چگونه مردم را به خیزش و قیام، نه از راههای قدرت و از نام کدام ایديالوژی، دین و مذهب، نه زير نام طبقات و مبارزه طبقاتی، چپ و راست و نه هم از نام قوم، ملیت و زبان، بلکه بر بنیاد چند خواسته و شعار روشن
درس های اين جوانان مبارز، اين طرز دید و تفکر ما افغانها را که: ما قادر نیستیم تا کشور را از جنگ، بحران و بی ثباتی موجود و از دست چند غدار، قاچاقبر و جنایتکار و مستبد تاریخ نجات بدهیم و مردم را در این راستا بسیج کنیم و ساختن یک قوت بزرگ ملی سراسری فرا ایدیالوژیک، دینی و مذهبی، قومی زبانی و سمتی (حرف زیبا ولی محال و ناممکن است!) را، غلط ثابت می سازد.
درست نمیدانم که چرا ما افغان ها آنقدر بالای یک دیگر و مردم خود بی باور باشیم و طوری فکر کنیم که ما قادر به ساختن چنین یک قوت بزرگ سراسری ملی در شرایطیکه انقلاب واقعی در کشور ادامه دارد، نیستیم، قادر به کنار آمدن ها نیستیم و قادر به تامین وحدت ملی نیستیم؟!
آيا فرق ما افغانها از لحاظ سرشت و ماهیت طبیعی و اجتماعی، با انسانهای کشور های دیگر جهان در چه است، که مردم ما در طی بیش از سه دهه است که در خون و آتش می تپند و با گذشت هر روز اوضاع بدتر از گذشته انکشاف می کند، ولی جوانان و روشنفکران ترقیخواه و تحول طلب ما، همچنان ناظر اوضاع هستند؟! تا چه زمان ما بنام اینکه: جامعه ما یک جامعه سنتی است و سنت ها نقش و رول خود را در افغانستان دارد، انتظار بکشیم و درعقب کج اندیشان و کودتاچیان تاریخ زده و نیروهای متحجر حرکت کنیم و نیروی عظیم و شکست ناپزیر جوانان را قربانی چنین طرز تفکر نمائیم؟!
به نظر من، هرگاه در حلقات رهبری کننده ای تمام نهاد های سیاسی و اجتماعی و در تمام حرکتها، رول و نقش جوانان بیشتر شود و جوانان هم تلاش نمایند تا ابتکار عمل را در این راستا به دست بگیرند، راه رسیدن به هدف تشکیل یک قوت عظیم ملی برای بسیج مردم به خاطر نجات کشور از جنگ، بحران و بی ثباتی و نجات کشور از دست چند «داړه مار» تاریخ، کوتاه تر، ممکن تر، عملی تر و آسانتر می گردد.
زلمی نصرت