یاد و خاطرات زنده یاد فرید مرید را گرامی میداریم

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

میرعبدالواحد سادات

چو دانم نیستم هستم و لیک این مایه می دانم
چو هستم نیستم ای جان ولی چون نیستم هستم
مولانا
در هفته قبل این نبشته را رویدست داشتم که خبر جانکاه وفات المناک زنده یاد سربلند چون صاعقه بر ذهن و روان من فرودآمد و با مشکل ترین مشکلها که همانا« خبر مرگ عزیزان بوقت
دربدری» است مواجه شدم و حقا که « مصیبی است که تا مغز جان زند آتش»


باورم نمی شد که دست اجل قلب انسان بزرگوار با اندیشه و کار کرد های بزرگ و با آرمانهای سترگ برای وطن و مردم را از تپش باز مانده باشد . کلام شاعر ماندگار کسرایی
بذهنم تداعی گردید که :
«  من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم»
یاد یاران قدیمم نرود از دل تننگ
چون هوایی چمن از یاد اسیران قفس

و اما :
در رثای زنده یاد فرید مرید که دیگر یکسال از آغاز« مرحله دوم زنده گی اش» می گذرد چه
میتوان نوشت :

هر گاه قرار باشد بر اساس معیار های :(  تقوا ، صداقت ، وفا ، صفا ،شجاعت ، کار ، مبارزه ، و خدمتگذاری صادقانه بوطن و مردم) ارزیابی انجام یآبد ، او بدون شک در ذمره بهترینان قرارمیگیرد .
انسان وارسته ، عاری از حب و بغض وکینه و عداوت که با تمام قلب و احساس راهی را که
برای نجات مردم و وطن انتخاب نموده بود ، با فداکاری بی نظیر تعقیب کرد و در طلاطم امواج و سرد و گرم روزگارچون یل سر فراز در میدان نبرد حضور داشت . طراز نامه درخشان کارو پیکار سیاسی ،کار کردهای اجتماعی و فرهنگی او تمامـا گویایی این حقیقت
است که ما امروز در نبود یکی از وطندوستان با درک ودرد جگرخون می باشیم و یاد و خاطره او را گرامی میداریم . و شرط یاری ، دوستی و رفاقتیکه پایه آن صداقت و وطن و مردم باشد ،غیر ازین بوده نمیتواند .
مرگ به هر شکلی آن که عاید گردد پایان کتاب زنده گی« انسان به کمال رسیده» نمی باشد و
درست این« قطع» و این مرگ فزیکی است که ابعاد وسعیترانسانی به عشق وضو ساخته را مفتوح میسازد ، و از همینجاست که مرگ نمیتواند برای انسانهای همانند فرید مرید پایان کار باشد .
بلی ، این اندیشه ، عمل وخصایل عالی انسانی او است که تداوم میآبد ، نقد می شود و مورد
ارجگذاری قرار می گیرد .
از روزگاران بسیارقدیم همین اندیشه نزد بشر وجود داشته وادیان ،فلسفه وعلوم دیگر هر کدام
آنرا به ذم خود توضیح داده اند و بقول فروغ :
«  تنها صدا است که می ماند»
و از همین شاعره است که :
« پرواز را بخاطر بسپار ،پرنده مردنی است»
بی جهت نبوده است که از« زنده گان مرده» یاد کرده اند ، کسانیکه در حالت حیات از« درون میمیرند» و ارزشهای متعالی زنده گی و انسانیت نزد شان مرده است .
مرگ کهن سالترین آشناهی زنده گی است ،مرگ دینی است بر گردن هر موجود زنده و از جمله انسانان ، و چنانچه گفته شده است که هر« نفس»،« ذایقه مرگم» را آزمایش می نماید .
مرگ با تمام ناگواری آن با نهایت هنرمندی به زنده گی معنی و مفهوم می بخشد و آنرا به
تصویر می کشد .
آنچه همیشه جاویدان است :
ایمان ،محبت ، عشق و امید است
محبت به تعبیر ولتر :
خمیر مایه کار گاه آفرینش است
و بقول شاعر :
در خرمن کاهنات کردیم نگاه
یک دانه محبت است وباقی همه کاه
بقول و تعبیرمولانا که کلام شان پیشانی این نبشته را زینت بخشیده است ، در« نیستی» «هستی» تداوم میآبد و به همین جهت مرگ را« وصل» میشمارد و بخاطر عاشقان« دریغ ،دریغ» و«فرق ،فراق» را روا نمیدارد .

شاید به همین خاطر« رند» زمانه ها حضرت حافظ عاشقان را زنده جاوید میداند :
هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جر یده عا لم دوام ما
وبدینترتیب میتوان خاطر نشان ساخت که فرید مرید با مرگ خود پیام تداوم حیات معنوی و
تاریخ شرافتمندانه ، صادقانه و انسانی زنده گی خود را داده است ، که حکایه از خصایل عالی انسانی و از گرایش او به« کمال» مینماید .
در نفس چگونگی مرگ او مفهوم بسیار باریک وجود دارد که توضیح آن به عهده روانشناسی
غربت است که متاسفانه تا هنوز تالیف نا شده است .
از اریک فروم روانشناس برجسته که خود آواره گی را آزمایش کرده بود مطلبی دلچسپی وجود دارد ، بدین شرح :
«اما من مایل ام  ، ویژه گی زنده گی را کمی دقیقتر مشخص کنم  ، زنده گی همیشه گرایش به کمال ویگانگی دارد . به عباره دیگر :
زنده گی به نا چار روندی از رشد ودگرگونی همیشگی است ،با پایان رشد ودگرگونی مرگ فرا میرسد. »
اکنون میتوان تصور کرد که آن انسان بزر گ که سالها و در بحرانی ترین شرایط بخاطر وطن ومردم رزمیده همانند موجی که در به اصطلاح آسوده گی عد مش را دیده ، و«گژدم غربت جگرش راآزرده» وعزلت و غربت  .....
بروز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
که مرده ایم به داغ بلند بالایی « حافظ»
زنده یاد مرید هیچگاهی از مرگ واهمه نداشت ، زنده گی سیاسی او با فراز ونشیب های سهمگین رقم خورده بود ،از زندان مخوف دهمزنگ تا نبرد های حماسه آفرین در برابر خونتایی حفیظ اله امین که هر لحظه خطر مرگ وجود داشت .
چنانچه شاملوگفته بود :
« هر گز از مرگ نهراسید » ، ومرگ او به قول همین شاعر بزرگ :
« به چرا  مرگ خود آگاهان »
پاسخ میدهد .
( البته همچو حوادث جانکاه ود لخراش در تاریخ کم نبوده است ، صادق هدایت ، ارنست همینگوی و... همین چند سال قبل کریم عزیزی از جنرالان شرافتمند واز فرزندان با شرف
ح د خ ا ( حزب وطن ) در حادثه مشابه به خاویدانگی پیوست .
*   *   *
چرا فرید وامثال او را گرامی بداریم ؟
معمول عام در بین ما افغانان برین گفته مردمی متکی است که :
« در افغانستان زنده خوب ومرده بد وجود ندارد ! »
و حقا که درین گفته ضعف بزرگ ما وجامعه ما نهفته است . و یا نوعی مرده پرستی که متاسفانه عام گردیده وحتی به ابتذال گرائیده است ، زیرا نوعی تجارت و دکانداری بر بزرگان فقید و گرامی انجام میآبد .
اما این یک حقیقت ودر عین حال یک ضرورت می باشد ، تا ما بدون هر نوع حب و بغض به تکریم بهترینان بپردازیم و طراز نامه سیاسی شانرا نقد نمایم و بهترین عناصر
شخصیت ، اندیشه و عمل آنانرا تداوم بدهیم و به نسل جوان ونسلهای بعدی انتقال بدهیم.
زنده یاد فرید مرید را بر اساس اندیوالی شخصی وآشناهی طولانی ،رفاقت حزبی تا جاهیکه من درک کرده ام و دوستان شهادت داده و میدهند میتوان بحیث یک انسان والا
، یک افغان برجسته ،یک یار همیشه ویک رفیق صادق وبا وفا وبا صفا که عاشقانه وطن و مردمش را دوست داشت قلمداد کرد .
بسیاری از خصایل عالی انسانی و افغانی ( لحاظ ، پاس ،متعهد ،استغناء ،صبر ،تواضع ،و ... ) در شخصیت او عجین بود .
نامبرده بحیث یک انسان آگاه به انسان وانسا نیت اعتقاد داشت ویک سیاستمدار انسانگراء ومردمگراء بود .
فرید مرید مرحوم بحیث یکی از چهره های شناخته شدهء چپ دیروزو از کدر های برجسته ح ، د ، خ ، ا (حزب وطن  ) ، باورمند به اندیشه های علمی و مترقی ،منورانه
و متمدن  بود وسالهای طولانی بخاطر ترقی ، دیموکراسی ، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون  پیگییرانه و بی هراس تلاش کرد و درین راه زندان و شرایط دشوار مبارزه مرگ و زنده گی مخفی را متقبل گردید .
او بمثابه فعال اجتماعی و یکی از استادان فاکولته حقوق و علوم سیاسی در ایجاد انجمن حقوقدانان ج ، ا ،سهم فعال ایفاء کرد و بحیث سکرتر مسوءل آن انجمن مصدر خدمات
شایسته گردید .
زنده یاد مرید در پوهنتون کابل در تربیه کدر های مسلکی سهم داشت وهمچنان بحیث
مربی و رهنماهی سیاسی در پرورش نسل جوان با روحیه وطندوستی و مردمی بذل مساعی نمود .
با آنچه گفته آمدیم :
ما امروز مقام معنوی این انسان وارسته را ارج میگذاریم و از خدمات صادقانه و فداکاری های بی آلایشانه شانر با قدر دانی یادهانی مینما ییم ، ویادش را گرامی میداریم
و برای خانم ، خواهران ، برادران ، فامیل ، دوستان و رفقای او شکیبا یی آرزو میبریم منحیث حسن ختام این نبشته را با کلام بی بدیل حضرت سنا ئی را ختم مینمایم وروح زنده یاد فرید مرید را میخواهیم :
هرخسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد
درد باید ،عمرسوز ومرد   باید  گام زن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر  یمن
ماها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک
شاهدی را حله گردد یا شهیدی را  کفن
روز ها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن
عمر ها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالمی گردد نیکو یا شاعری شیرین  سخن
( ختم )