دربازار دنیا دونوع متا ع وجود دارد

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
عبد ا لقیوم ظفر
اول متاع معنوی
دوم متاع مادی
صورت امتعه وامقشه این متاع مختلف وکیفیت وکميت جدا گانه دارد برای بعضی از این دونوع متاع در این دنیا بازار ومارکیت های خرید وفروش ومراجع حصول وجود دارد اما برخی از این امتعه نادر کمیاب ومربوط به داد خدا است
که نمی توان برخی از انها را از بازار خریداری نمود ودراین بخش راز خدا وجود دارد که شاید اگر بعضی از این متاع ها دربازار فروخته می شد افراد ثروت مند وسرمایه دار خوبتر ان را بصورت کل برای خود می خریدند وبرای نادار وبیچاره باقی نمی ماند اما این متاع های معنوی اند که بر زینت انسانیت می افزاید وچهره ها را دربین قلب های انسانهای دیگر جا داده فراموش نمی شوند اما برخی از افراد باوجود تعلیم تلاش  عوامل ارثی کسبی وبنیوی  وعوامل سازنده شخصیت ازاین متاع ومقبولیت ان قدر بی بهره می باشد که قلب انسان بحالش می سوزد.
اگر بروی این دنیا واین هستی وسیع بازار فروش این متاع معنوی که عبارت از شعور خدا شناسی خود شناسی اخلاق حرمت عزت شرافت انسا نیت غیرت افغانی محبت وحب نوامیس ملی افغانی واصالت........... وغیره اند وجود می داشت قرض میکردم وبرای برخی وبعضی ها می خریدم
ای کاش امتعه معنوی مارکیت وسیع می داشت بالمثل امتعه مادی واساسه زندگی انسانی بفروش می رسید واز بازار خریداری می شد وباور داشته باشید اگر چنان می شد ویا چنان می بود حد اقل برای انهای که در بدنامی افغانها ودربدنامی افغانستان اثر دارد  بخاطر نجات عزت افغانها وافغانیت وافغانستان حاصل عمرم یعنی انچه که درطول عمرم مادیات بدست اورده بودم با تعویض از ان با کمال خوشی قربانی داده خریداری میکردم وبرای انهایکه وابسته بغير است .
عزت نداشته وقدر عزت واصالت افغانی را نمی دانند
انهایکه اصالت نداشته ونهایت ذلت رابر گزیده با ان مبادرت دارند
چهره های که کاذب اند ولعنت خدا بر سر انها می بارد ودروغ های شاخدار می گویند  
انهایکه کذابی خصلت ارثی انها اند فاسد اند فساد کرده از فساد می نالند
انهایکه قدر ومنزلت انسانیت وشرافت انسانی ندارند وكم  صفت اند ولی با لباس ومتاع مادی خودرا رنگ کرده خودتراشی دارند
انهایکه افغانیت ندارند واصالت ندارند وخود را درلباس افغانی زده با نوك پنجه رفته ومی پندارند که ملت انرا نمی شناسند
هر انکه انچه کی نداشتند قدری خریداری وتهیه میکردم تا این اشخا ص را  از این نوع غربت وناداری نجات می دادم ودربرابر همسایه گان رقیبان محیطی وجهان خود ومردم خودرا از این شرمساری  نجات می بخشیدم.
بهر حال چه کنم چنان بازار وجود ندارد وچنان مارکیت در روی این هستی وسیع بنظر نمی رسد اما یک چیز وجود دارد وان اینکه:
همگی می دانند که این خاک افغانها است وانچه که دربین این کلبه بسر می برند همه افغان اند وافغانها کلتور دارد مشخص وکاملا مجزا از تمام کلتور های ممالک دیگر جهان ودراین خاک افراد ومحاوره ها وضرب المثل های وفرهنگ غنی وجود دارد که اگر با ان توجه کرده خودرا با ان گفته های بزرگان خود عیار ساخته واز گفتار های نیک ( همانند نقش حجر) پیروی نموده عمل نماییم شاید تا حد کافی در تعمیر وترمیم شخصیت ما  اثر سازنده بدارند وانها یکه دراین خاک چشم بجهان کشوده وامروز سربکفن شده برای این ملت واین مردم  ممیزات خاص بجا گذاشته ورفتند انها اصالت شرافت غیرت شهامت عزت  حقیقت گرایی محبت باخدا ومخلوق خدا دلسوزی وحرمت با مظلومان مردم نادار بیچاره ونیاز مند همدردی با هم نوع حقوق انسانی مدنی بشری همسایه مشر کلان خورد وبزرگ وهمگی حتی از حیوانات وغیره داشتند که پندار گفتار وکردار انها مورد تایید همگی بود واست انها فرشته های الهی نبود ومثل این باز ماندگان انسان بودند ولی اصول داشتند  واصول انها با لاتر از همه قوانین اثر انداز بین این مردم بود از انها دراین خاک اماکن مقدسه زیارت ها ویادگارها واقوال زرین بمیراث مانده  واگرخود برفتند با این ملت فرهنگ بجا مانده که بهترین مثال زندگی انسانی است دراین خاک جمع اولیا خاک اولیا موی مبارک خرقه مبارک عبدالله انصاری خواجه غلطان ولی سلطان صاحب سخی صاحب  بهلول دانا  گردی غوث میاعلی بابا جمع جرگه وبصدها پیر ومرشد واقعی وبزرگان و روحانیون دفن وموجود است سینه این خاک اماکن مقدسه دارد که درجهان نذیر ندارد واین سرزمین افراد داشت که  هرلمحه عمرش بهترین اموزشگاهی نسل اینده بود واست افراد سال مند کشور بخاطر دارند که هر طبقه ازاین اجتماع دارای پرنسیب های خاص انسانی بود حتی دل وگروه  خرابات این کشور دارای ممیزات وصفات بود که بهترین  روحانیت اقوام دیگر ان صفات را ندارند ونداشتند درجمع غفیر از طبقات کشور میخواهم اندک درباره  کاکه های کابل بنگارم :    این افراد در  اجتماع افغانی شهرت بسزای داشت که در ريکاخانه وچارچته ولب دریای کابل دیده میشدند واین افراد ازخود اصول خاص داشت   ومقررات وپرنسیب های اصیل داشتند نهایت با ناموس غیرتی ووطن دوست وملت پرور بودند با این معنی که اخلاق واوصاف افغانیت اصیل درشان این طبقه وجود داشت لباس های نهایت فیشنی وخاص وممتاز وقت وزمان بر تن وبسیار کاکه زمان خود بودند  طور مثال:  بالاپوش تریویرا که مشهور زمان بود / بوت اهوی وطنی نهایت مقبول ومود روز/ پوست سور قرقل / بهترین دستمال گردن ونهایت مقبول ونظیف داشتند/ ساعت این طبقه ویشتن سوار بود کف وکالر بسیار زیبا ومقبول ومروج وقت  حتمی پنداشته می شد رقابت مشروع در باره اخلاق افغانیت غیرت همت ترحم وخوش اخلاقی ورویه انسانی ونیک وفادار به اطراف زیست خود ودر ودیوار وهمسایه ودرمجموع درباره افغانها بودند با هر زنده ومرده با هردرد ومرگ ومیر مردم با دل صاف شرکت می جستند وتمام پندار گفتار وکردار انها نهایت انسانی ومورد تایید همگی بودند با تمام دختران وزن ومرد وطفل وجوان کوچه ومحله یک احترام خاص داشتند ودر زمان ضرورت از انها کاملا دفاع میکردند واگر بازن ودختر افغانی کسی تمسخر واستهزا یا نظر بد میکرد باتن وجان از حقوق ان دفاع میکرد وتن وجان می داد اما خراش بر انها رواداری نداشتند دروغ نمی گفتند واز حق جانب داری میکرد قول داشت ووعده نهایت مستحکم وبا وفا بودند ودرخلاصه می توان گفت که انها افغان بودند وبس که امروز وجود ندارند ومثال شان بنظر نمی رسد ناموس داشتند ونوامیس ملی داشتند شرافت داشتند واصالت بی پایان انها بیاد گار مانده مغرور متکبر  با ناموس با غیرت  بودند  جاسوس وشامل شبکه ها ي  این وان نبود کتلستی را بنفرت می دیدند مجرم وجنایت کار نبود حیله گر وحیله بازی نداشتند ای کاش فرزندان انها همانند انها باشد سراغ ندارم که از انها کی مانده وچه دارند .......
درنظام موجوده از انها وجود ندارد ودرنظام موجوده افراد وجود ندارد که از ان اوصاف برخوردار باشد درنظام فعلی اصول نیست وپرنسیب افغانی مقررات نیست واصالت مردمی حقایق نیست وریالیزم وفاداری وجود ندارد وبیگانه پرستی رایج است رقابت مشروع نیست وهرکس در تجمع مال ومادیات غرق فساد وجرم وجنایت از اول تا اخر توجه به ارزو وخواست ملت ومردم وبیوه .یتیم ودربدر ومحتاج ونیاز مند ندارد درخقیقت از کج روی ومغایرت افغانیت ومخالفت با نوامیس ملی چه باید توقع درمان داشت بجز از تباهی  این افغانها را خدا از خواب غفلت بیدار سازند ویک شاعر می گوید:

دغفلت په خوب  بیده  افغان به  کله بید ار یژی
داملت وطن هستی می هر لمحه چه نن غرقیژی
قلب من داغ است وخون جگرهمه افغان می بینم          ستم وخلق وپرچم وجاسوس خوش وخندان می بینم
دمیرویس احمد خان او میوند لمسیان تول تبا کیژی
دکافر مرتد  لعین  قابض زړگی لا  پری نه یخیژی
ننگ وناموس وغیرت وشهامت افغانیت برفت            وطن ونظام وملت وخاک وبوم خود ویران می بینم
بس ده شاعره نوروطن او دوطن دردون مه یادوه
دطوطی په شان گرگس کارغه راته هر ان چغیژی
دین واخلاق زن وفرزندهمه برفت و برباد شد          کاسه پر می دردست هر بی ننگ صبح وشام می بینم
دغیرت چیغه دی لابرم لری جهان کی ای پشتونه
دموجوده غفلت په وجه تول جهان درته خندیژی
تو که حافظ دین وطن وناموس همه افغان بودی            زن وفزندت درکنارغیرومحفل اجنبیان  می بینم
این چه حال است که برسر عیال وافغان می بینم
؟