مترجم : پوهندوی دوکتور سیدحسام (مل)
ارسطو درباره زمان (وخت) Aristotle on Time
بعضی سوالات مطرح شده توسط ارسطو
درمورد زمان (وخت)
1- ایا زمان وجود دارد؟
زمان ممکن است گفته شود : که عبارت است ازگذشته ، حال وآینده .
اما گذشته سپری شده دیگرموجود نیست ،در حالیکه
درمورد آینده میشود گفت که هنوز نیست ، وحال
(همین اکنون) بدهی است که بخشی اززمان نمی شود
فلهذا ازآنجایکه هیچ قسمتی از زمان وجود ندارد ، پس
چگونه میتواند زمان بخودی خود وجود داشته باشد؟
{حال«اکنون» بیشترشبیه یک مرز بین دوقسمت زمان گذشته و آینده نسبت به بخشی از زمان است
زمان حال، بیشتر مانند یک مرز بین دوقسمت زمان( گذشته و آینده) نسبت به بخشی از زمان است.
ارسطو ممکن است آنرا به حیث نقطه ای که مسیر واحد زمان را به دو بخش تقسیم میکند، تصور کند.
) که به صفت یک نقطه دوبخش منقسم شده ای یک خط فکرنموده باشد .
توجه::یک نقطه میتواندیک خط رادرچهارراه تقسیم کند .
به نظرمیرسد که ارسطو درمورد زمان" حال " چنین می اندیشید که " حال "نه بخشی ازگذشته است ونه هم ازآینده، با آنهم گاهی به نظرمیرسد که او طوری فکر مینمود که، حال قسمت هر دوبخش (گذشته وآینده) می باشد. زیرا موصوف میگوید: "وقتی یک خط تقسیم میگردد که ما درتقسیم خط به عنوان نقطۀ تقسیم، دونقطه را درنظرمیگیریم،
ارسطو احتمالاً چنین می اندیشد : هنگامیکه ما یک خط را تقسیم می نمایم ما خود دوقسمت باهم نزدیک وبسته را با یک نقطه بعنوان نقطه پایانی هردو وتا دو ایجاد می نمایم .
با تقلید وهم آهنگی از ایده ویا نطریه ای ارسطو درخصوص زمان حال (اکنون) برای اولین بار بادرنظرداشت فلسفه ولیتراتورسال (1856) ازویلهیم همالتون(william Hamilton ) اینچنین نقل قول شده است :
) باتوجه به زمان گذشته و زمان آینده ازنقطه نظرنسبی کدام مشکلی وجود ندارد، ولی به ارتباط زمان حال «اکنون» وقتی که غرض درک آن تلاش بخرچ میدهیم، چنان در می یابیم که روی همرفته
ازما همچو چیزی وهمی وخیالی فرارمی نماید ویا ناپدید میگردد ، فلهذا زمان حال «اکنون» به مقیاس هیچ طول وبه پیمانهءهیچ مقداری در کوتاه مد ت بعنوان چیزی مثبت قابل بسط و امتداد نیست ،تنها به صفت نفی قابل تصوراست ، همچو نقطه وخط ) تنها نفی شده ) که در آن گذشته به پایان میرسد وآینده اغازمی یابد ویکی دردیگرمحدود میگردند .
پراگراف های زیرین ممکن تحت تاثیر تذکرات قبلی قرار گیرد ، انعکاس از کتاب فلسفی شادون هلوی هاجسن(S.H.Hodgson ) سال (1878) .
ما طول زمان را طور طبعی وبصورت متداول به گذشته ،حال وآینده تقسیم می نمایم .وبصراحت لهجه وبی دغدغه باید گفت که زمان حال «اکنون» وجود ندارد{زمان حال؟ ازطول زمان}،بلکه صرف ترکیب ازگذ شته وآینده است ،که توسط نقطه تفکیک یا لحظه تقسیم میگردد، آن لحظه ویا هم نقطه – زمان ، حاضر «اکنون» محض است ، آنچه که ما آزادانه آنرا حاضر می نامیم ، بخش تجربی دوره ای از زمان است حاوی کم ازکم حد اقل اگاهی است که در آن لحظه ای ازتغیر زمان حاضر نقطه –زمان است .
2- آیا حال همیشه یکسان ویا همیشه درحال تغیر است ؟
اگر حال (اکنون) همیشه درتغیر باشد ، پس گذ شته ء حالا باید متوقف شود ، ویا طبق دستور بواسطه حالای اکنون وقتیکه اتفاق بیا فتد جاگزین شود؟ همین حالای اکنون که وجود دارد به هیچ صورت در زمان بسیار گذ شته وجود نداشت ؟ قطعاً نه بعد از آن زمان ،برای همین حالای موجود از راه فاصله تا آن زمان حتماً تداوم باید وجود داشته باشد که نا ممکن است ، پس در حالا نمیتواند تغیر وجود داشته باشد .
وقتیکه ارسطو میگوید : که « حالا ها نمی تواند در کنار یکد یگر بیش از هر نقطه (پونکت) باشد » ، چنین به نظر میرسد که اوباید به فکر زمان ( والبته همچنان فضا) به عنوان تداوم وتراکم و یامانند اعداد حقیقی باشد {یعنی موجودیت وجوه تمایز بین هردو اعداد حقیقی که دراینجا عد د دیگر حقیقی متمایز ازهمد یگر نیز وجود دارد }، در پرتو وروشنی همین گفته : تداوم ازطریق برخی از فاصله تا حالای بعد نیاز به حالای اصلی درفاصله دارد، که این هم شاید نظریا ت مبهم و غیر علمی باشد .
اما اگر حالا درحال تغیر نباشد یا تغیر نکند ، پس همه حوادث دریکی ازهمین حالا ویا تمام حوادث باید همزمان رخ بدهد ( فلهذا دراینصورت قبل وبعد وجود نخواهد داشت ) لهذا به دین صورت میتوان گفت که حالا نمیتواند ثابت باقی بماند .
{ میتوانید درمورد اینجا سوالات موازی طرح نماید ؟}
3 - رابطه بین زمان وتغیر چیست ؟
زمان باتغیر قابل شناسایی نمی باشد ، تغیر ممکن سریعتر ویا آهسته تر باشد . ولی نه زمان .( 218 ب 12 یا بیشتر) اهمیت موضوع دراینست که در واقع تمام اندازه ها ومقیاس ها با درنظرداشت ویا باتوجه به زمان تعریف وتقسیر میگردند ،ولی زمان خود به خودی خودنمیتواند(اندازه یا نرخ)هرتغیر یا ( جریان )را داشته باشد . { این استدلال تاهنوز درجذ ب پیروان همچو نیلسون گودمن به قوت جذب خود باقی مانده است } .
ولی زمان (دربرگیرنده) تغیر است ویا زمان مقیاس تغیر است.
وقتیکه ما اگاهانه ازعدم تغیر ذهنی حرف درمیان می اوریم ، ما فکر نمیکنیم که زمان سپری شده بیش ازهرجا به افسانهء خواب ازساردینی میماند که در میان قهرمانان در ساردینی (ایتالیا)بخواب میرفتند ووقتیکه از خواب بیدار میشد ند توسط حال ناوخت با حال اوایل درتماس میشدند وایشان را یکی میساختند (218 ب 21)،{ایا شده میتواند که این معرفت شناسی بامیتافزیکی مخلوط شود} » اگر حال همانطور یکسان باقی بماند »{مثل ان می ماند که حال تغیر نکرده است } پس زمان درینصورت نمی توانست وجود داشته باشد .
تعریفات : زمان عبارت از تعداد وشماری تغیر در رابطه با قبل «before » وبعد «(after» میباشد .(219 الف 30).
* این یک تعریف صریح وروشن است.
* به نظر میرسد که زمان آنست که میتواند وجودداشته باشد ، مانند این یکی ، چندان کمک نمیکند ، درین مورد تعریفات باید شامل (تغیر) باشد که خودش از نظر زمان باید حاوی اوصاف مشخص باشد .
* بر اساس ترجمه جدیدی که هاردی وگایی (hardye and gaye (از زمان نموده اند چنین است : آن هردو به جای مفهوم«تغیر»مفهوم« حرکت» رابکاربرده اند اما حرکت بیش ازحد ( جای یک در زمان یک وجای دودرزمان دو) چنین به نظرمیرسد که اینها نیز باید با شرایط زمان متصف ومشخص باشند .
* زمان یک مفهوم اساسی تلقی میگردد وغیر محتمل پنداشته میشود که از آن تعریف لفظی درشرایط غیر زمانی صورت گیرد.
* بهرصورت اززمان تعاریفات مختلف صورت گرفته. ارسطو همچنین میگوید: زمان درهمه جا همان زمان یک بار وجود دارد (220ب5).
* این نکته به نحوی از آنحا مهم وواقعی به نظر میرسد اما بعد از آن چیزیکه میتواند (در یکبار) میانگین واقع شود وبی اهمیت از یاداوری نیست ، اینست « که این خود یک نوع پرابلم متداوم در فلسفه از زمان خواهد بود ».
* نظریه خاص نسبیت دررابطه به این نظریه یک مشکل را خلق مینماید ، وآن بدین سان که اگر از زمان بدرستی توضیح وافاده صورت گرفته باشد پس بیدون ازمون فزیکی یا فینومینون (پدیده) میتوان دریافت ویا زمان واحد را درهمه جا یکسان نشان داد ، چنین اذعان میگردد که همچو زمانه ها بی نهایت غیرقابل شمارش میباشد .
* در بعضی اوقات بصورت عموم فضای نسبتی برخی ا زمانه هاعجیب وغریب بیدون موجودیت «بخشهای زمان»یا سطوح جهانی از«همزمانی» به نظر می آید .
«نه تنها ما حرکت ویا جنبش را توسط زمان اندازه گیری مینمایم بلکه همچنان زمان را ذریعه حرکت نیز اندازه می نمایم ، زیراکه هرکدام آنها تعریف یکدیگر را میدهند . (220ب15-6 ).
* درین نقل قول چیزی که ممکن وسوسه ایجادنماید اندیشه به ارتباط (زمان) است بمعنی بعضی چیزها زمان بخودی خود مستقل ازحرکت ازهرماده یا سیستم مواد (همچو زمان مطلق نیوتنی ) درین مطالعه طوری که ادعا میکنند ایا درست است ؟
* مقصد از ارسطو به ارتباط (زمان)ایا به معنی حرکت ازکره سما وی است؟
* درین مطالعه ایا کره سماوی شده میتواند به ارتباط مقیاس ویا نرخ تغیر نماید؟ ارسطو معتقد است که گذ شت زمان (مثل چیزهای پوشیدنی که به دور انداخته میشود )درزمان خود است ونه علت ویا سبب تخریب . ( 221ب-1).
*برای ساختمان اینجا یک رهنمود وجود دارد ، این رهنمود ازکجا می آید ویا امده است ؟ چرا قبل وبعد به بعضی از راههای بسیار با اهمیت نسبت به بعد یا قبل رهنمود زمان بعنوان علت ساخت وسازقابل دید نباشد . ازسوی دیگر او میگوید L چیزها همیشه همچو زمان نیستند)
*عموماً به این باور که آشیا طور ابدی دریک زمان مناسب موجود نمی باشند .{بعنوان مثال از چیزهای ابدی یعنی چه؟} چگونه شده میتواند که کسی گوید که(همیشه) این مفهوم« زمانی» بخصوص را که مانند ارسطو ادعا می نمایند (آنها نبودند،ونه هستند ونه خواهند بود .)
* اگر همه چیز ابدی (نه بودند ونه هستند ونه خواهند بود ) چه کسی میتوانست آنهاراازیک چیزی که به ساده گی وجوددارد متمایز میساخت ، هرگز نه ؟
*همه چیزهای اغازشده ء بیدون انجام (sepiternal) همیشه (تعریف) میشد ند ، اما بعد آز آن همین اکنون شده میتواند در زمان نباشد ؟ چیزیکه برای ارسطو قطعی ومسلم است آنست که آنها تلف نمیشوند تاکه زمان آنها را(نابود) نکند،آنها نیستند ) در زمان (
* برعکس چیزهایکه (بطورکلی فاسد شدنی اند ) بلکل در زمان می باشند .
* ایا این فرد درمورد تاثیر گذشت زمان می اندیشد ؟
* اگر زمان همگون است چگونه میتواند تنها بودن دریک زمان را بجای علت دیگر تعویض کرد؟
4- آیا زمان وابسته به ذهن است ؟ زمان ازنظر ارسطو L (اگر احیاناً هیچ کس یا روح هم نمی بود بازهم زمان وجود میداشت).چنین به نظر میرسد که اوفکر نمیکرد که زمان ازنوع عدد ویاشمارش است،اگرتنها روح میتوانست تعداد د فعات را برمیشمارید ، پس بیدون روح شمارش ویا دفعات وجود نمیداشت. آیا این قانع کننده است ؟
5 - مکان شناسی (topology ) زمان چیست؟ آیا زمان بعنوان مثال به صفت بهترین دایره وار یا دایره گر نشان داده شده است؟ بعضی ها چنین می اندیشند ، ولی از نظر طرح کلی چنین به نظر میرسد که این نظریه ای پسندیده به (اشتباه) از اندازه گیری دایره وار (circular ) ذریعه حرکت دایره وار ثابت ستارگان کره سماوی به اندازه گیری گرفته شده است . او یعنی ارسطو میگوید : آنچه که اندازه گیری شده چیزی بیش از اندازه (یا واحد)گرفتن چندین بار زمان چیزی بیش نیست ، بطوریکه ماهیت تکراری از واحد زمان (میگوید ،طول) به معنی خطوط مستقیم دورانی واقعی اقلیدیس نیست .
او همچنین میگوید که ( حرکت یکنواخت دورانی اندازه گیری برتری بر { فرضیه گیری اززمان }بوده چونکه شماری(Number ) آن بهتر شناخته شده است ، اما ارسطو چگونه موضوع را توضیح میدهد: اومیگوید : که حرکت دورانی در فضای پر ستا ره حرکت یکنواخت ویکسان است .
در واقع قبلاً او خاطر نشان ساخته ویا اظهار داشت : که زمان را توسط حرکت وحرکت را توسط زمان میتوان اندازه کرد، که ایا در اینجا دور باطل وجود دارد ویا هم یکی از فضایل ؟
پایان
--------------------------------------------------------------------