چه باید کرد ؟ د ښاغلو جهاني ، لېوال او عباسی صاحب د توجه وړ !

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
انجنیر ـ  شیر ساپی
آخرۍ برخه :
دپیام افغان تلویزیون( درلا بلای واقعیت های افغانستان) وطنپال نامتو ویاند ښاغلی عباسی ! 
تلويزيون به منزله رسانه مهم فراگير، جايگاه خاص ی در شکل دهي جامعه و ارتقاء سطح فرهنگي و ملي آن‌ دارند و مي‌توانند در دستيابي به جامعۀ مطلوب ، راهگشا باشد.

فعالیت تفکر منطقی وعقلانی آقای عباسی همواره با خلاقیت  همراه است ،شیوه انعکاس ودریافت واقعیت که از تصورو آفرینش او شکل یافته، جامعه و زندگی را از دیدگاه خود بیان میدارد وآنرا به دادگاه جامعه می فرستد ، افزارتاثیرمعنوی ملي است .
استقلال فکري و قضاوت آزاد ، خصوصیت روشنفکري آقای عباسی است که احساس مسئولیت وتعهد میکند،  به عنوان وجدان بیدارجامعه، وظیفه خودرا نگهبانی از حقیقت وعدالت دانسته، اقدام به موضع گیری درمباحث حساس ومهم جامعه خویش میکند، مسایل را با دید روشن و تحليل منطقي اوضاع و احوال زمان  كه در آن زندگي مي‌كند، می نگرد.حقایق جامعه خویش را ازطریق پیام رسا اش که دراین بحران مرگ وزندگی نیاز حیاتی به شنیدن واقعیاتی در زمینۀ فرهنگ ملی واصالت تاریخی وارزشهای اسلامی خود دارند، که موج وسیع تواری وپراگنده شدن هرروزآنانرا از توجه بدانها دورتر میکند ، باصلابت ونیرومندی منعکس میسازد.
شجاعت متصدی نام آوروگرداننده برنامه(درلابلای واقعیت های افغانستان)  که باخود باوری واقعی و مناعت طبع وعزت نفس درمهاجرت زندگی میکند ،درکنارزدن خیانت وترس،الهام بخش دیگران است
درمقالات ومباحث تحت عناوین ذیل : درسراغ راه نجات، سنجش راه واقعی نجات افغانستان،درک مسئولیت دربرابر افغانستان، بیائید رسم وحدت را بیاموزیم ! و سرانجام طرح سئوال  چه باید کرد؟
دراین مباعث موقف  ملی  آقای عباسی،  واضح ، عادلانه ، و معقول است. این موقف وی ، زادۀ مفکوره ملی  وهویت ملی شان است.  برای هر افغان راستین افغانستان حقیقت والا ، حقیقت حیاتی ؛ حقیقت مرگ وزنده گی است . حقیقتی است که باهر ذره ازذرات وجود او، باهر تپش از تپشهای قلب اودر آمیخته است ؛ وهیچ چیز دیگری در جهان وجود ندارد که برای وی از آن مقدس تر وعزیزتر باشد .
ملی‌گرایی  یا ناسیونالیسم :
نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی  تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» می‌خوانند.
ناسیونالیزم به معنای ملت :مفهوم میهن پرستی ودفاع از حق حاکمیت ملی را میرساند.
در نیمه اول قرن نوزدهم ناسیونالسیم نیرومندترین اصول انقلابی بود.
این ایدئولوژی وسیاست در دوران اعتلای سرمایداری درجریان پیدایش ملت در جامعه پدید شد و وابسته به رشد سرمایه داری است .
ناسیونالسیم  بخاطر تکامل جامعه ومبارزه بر ضد فیودالیزم و عقب ماندگی نقش مترقی ایفا نموده ودر تشکل اگاهی ملی وایجاد دولت ملی مؤثر بوده است .
روحیه ملت پرستی اندیشه ملی خواهی ووطندوستی چنان جزبات معنوی رامی آفرینند، بی شک یک نیروی لایزال که ساختمان مادی ومعنوی ملت راغنی می بخشد،ملت های بزرگ این نعمت رابعنوان فلسفه زند گی دریافتند.
احساسات ملی که درجهت تعقـل وانکشاف ودرسمت ترقی وتقـلا( تعالی) سوق گردد، پیروزی بزرگ را نصیب ملت میسازد .ملت های بزرگ جهان اکثرأ این چنین نیروهای انسجام یافته ومتمرکزرا دارا بودند .
میهن پرستی : یعنی عشق وعلاقه به میهن وبه خلق .
نیروهای ملی همواره با ایثار وقهرمانی خود نمونه الهام بخش میهن پرستی را در همه جا از خود تبارز داده اند.
میهن پرستی یعنی مبارزه به خاطر استقلال اقتصادی وسیاسی کشور برضد هرنوع استعمار نهان واشکار، برضد سلب شخصیت ملی ، برضد هرگونه بهره کشی از کشور یعنی پیکار به خاطر سربلندی ملی وتکامل ارزش های مادی ومعنوی میهن .
یعنی نبرد برای پیروزی وسعادت توده های مردمی که در این مرزوبوم زندگی میکنند.
پاتریاتیزم (عشق به وطن و وفاداری به آن ) عشق بی پایان به وطن وخدمت به منافع وطن که شریف ترین احساسات بشری است.
«ماکس وبر ملت را بزرگترین گروهبندی مردم معتقد به دارای نیای مشترک تعریف کرده‌اند.
ملتها بر اساس گستره سرزمینی نیز تعریف شده‌اند. در انسان‌شناسی بررسی هویت قومی مردم نه تنها به فرهنگ بلکه به محیط فیزیکی پدید آورنده آن فرهنگ در طی قرنها یا حتی هزاران سال پیش توجه می‌شود. مونتسکیو اصل جغرافیا را برای تعریف خود از فرهنگ مورد استفاده قرار می‌داد».*
آقای عباسی ، ملی گرایی  یک ایدیولوژی نسبتأ پیچیده است ، اما به صورت خلص گفته می توانم که ملی گرایی دارای چندین عنصر ذیل  است  :
وطن دوستی ، ملت دوستی ، تشکیل جامعه واحد ملی در محوط وطن ( اتحاد ملی ) ، تشکیل دولت ملی ، وبعد از حاکمیت خداوند(ج) عقیده به حاکمیت ملت .

پرچم‌داران ملی‌گرایی:
« روسو و مونتسکیو از نخستین پیامبران شبه مذهب ناسیونالیسم بودند. ناپلئون رشد این ایده را سرعت بخشید تا آن جا که ناسیونالیسم حتی از دموکراسی و آزادی خواهی هم زودتر در مشرق زمین توسعه یافت. قرن ۱۹ را باید عصر طلایی ملی گرایی نامید زیرا جفرسون و پین ناسیونالیسم آمریکایی را پایه گذاری کردند. در انگلیس بنتام و گلادستون ناسیونالیسم انگلیسی را به اوج رساندند. در ایتالیا گاریبالدی و مزینی که از بزرگ‌ترین تئوریسین‌های مکتب ناسیونالیسم بودند قد علم کردند. ویکتور هوگو در فرانسه و بیسمارک در آلمان از پرچمداران به نام ملی گرایی بودند»*((* ویکیپدیا فارسی)) در افغانستان از امیر عبدالرحمن خان میتوان نام برد .

هویت  ملی  :
هویت ملی هنگامی پدید آمد که ((ملت)) به معنای امروزی آن شکل گرفت.
جریان شکل گیری دولت ملی در عصر جدید گاهی سیر حوادث تاریخی مردمانی را که از اقوام گوناگون بوده اند با هم گرد آورده و تشکیل یک ملت داده است و یا ملت هایی پدید آمده اند که آمیخته از اقوام و طوایف همگونند. گاهی همزبانند و گاهی ناهمزبان و گاهی همدینند و گاهی ناهمدین.
« هویت ملی به معنای احساس تعلق و وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در اجتماع ملی ( جامعه کل) و در میان مرزهای تعریف شده سیاسی است »**.
بر اساس جبر جغرافيايي هويت فرد توسط مكان و زمان تعيين مي گردد.
« هويت ملي در درجه نخست زائيده محيط جغرافيايي هر ملت است محيط جغرافيايي تبلور فيزيکي , عيني , ملموس و مشهود هويت ملي به حساب مي آيد . براي شکل گيري هويت واحد ملي , تعيين محدوده و قلمرو يک سرزمين ضرورت تام دارد». ((ویب سایت آفرینش))
«هويت ملي براي يك ملت، به منزله‌ي روح براي بدن است كه فقدان آن به منزله‌ي مرگ خواهد بود. هويت ملي ، هم عامل همبستگي و شكل‌گيري روح جمعي در يك ملت و هم وجه مشخصه و معرفه آن در ميدان ملل ديگر است».(( تاریخ وهویت ملی ویب سایت راسخون))
« این هویت تو است که در هر لحظه اندیشۀ تورا میسازد.
اندیشه ها از هویت تو دستور می گیرد وزندگی تو را شکل می دهند .
هویت توست که به تو، ارزش ها را تعیین میکند وراه را به تو نشان میدهد.
پس ،همه چیز انسان در هویت وی که مجموعۀ باورها وروحیه ی اوست خلاصه می شود.
هویت هر انسان به عنوان شکل دهندۀ شخصیت او، همچون شناسنامه ی است که تورابه دیگران معرفی میکند. تمام دستآورد های خوب زندگی تو از همین سئوال آغازمیشود».((**گوگل فارسی))
وحدت ملی  یک هدف عا لیست که از بستری  هویت ملی بر می خیزد  که توسط عمل آزمایش،کنترول
وتسریع میگردد و از پیوند با آن جان میگیرد. تاج پیروزی در وحدت ملی تحت درفش هویت ملت بد ست میآید . تحقق راستین وحدت ملی،تنها از طریق شناخت ،تعمیم و حمایت هویت ملی " افغان" امکان  پذیر است و بس . هویت  ملی پیش شرط  وحدت ملی  است .
جوش خوردن اقوام مختلف اين کشور برای تحقق جامعه ملی ضرور است.

چه رابطه ای بین جهانی شدن و هویت ملی  وجود دارد؟
در عصر حاضر که جهان سرمایه ( ممالک بزرگ صناعتی جهان) از کلیه وسایل فنی وعلمی وشیوه های گوناگون استفاده میکنند .  ستمگری برملت واستثمار آن ممکن است چنان شکل ودامنۀ به خود بگیرد که شخصیت ملی را بدرجات واشکال گوناگون از آن سلب نماید.
این خطر برضد موجودیت ملی است وآنرا محدود می نماید .
« اولا جهانی شدن با عنوان یک مفهوم فکری، تئوریک و نظری، اغتشاش شدیدی را با خود به همراه دارد.هیچ تعریف مشخص، اجماعی و با عناصر قابل اندازه گیری در این مفهوم به چشم نمی خورد.       ثالثا هر چه هست، جهانی شدن واقعیت غیر قابل انکار است که مهمترین عامل زایش آن، تحول تکنولوژیک و مهمترین اثرات آن دگرگونی در مفهوم فاصله، زمان، مرز و ارتباط قابل مشاهده است. دنیا به هم نزدیکتر شده و مرزها مفهوم جدیدی یافته اند. مرز رابطه ای انکار ناپذیر با هویت ملی دارد. در عمق و بطن هویت ملی، اعتقاد به نوعی مرزبندی جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی وجود دارد.  

به گفته مک گور جهانی شدن یعنی افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولت ها دامن می گستراند و نظام جدید جهانی را می سازد.
از نقطه نظر رابرتسون، جهانی شدن موجب فشردگی جهان و تشدید آگاهی جهان به عنوان یک کل می گردد.
از طرفی آنتونی گیدنز جهانی شدن را یک رشته فرآیندهای پیچیده ای می داند که نیروی محرک آن را ترکیبی از تاثیرات سیاسی و اقتصادی تشکیل می دهند و جهانی شدن در عین حال که نظام ها و نیروهای فراملی جدیدی را به وجود می آورد، زندگی روزمره را به ویژه در کشورهای توسعه یافته تغییر می دهد. همچنین گیدنز جهانی شدن را تنها زمینه ای برای سیاست های معاصر نمی داند و معتقد است که جهانی شدن نهادهای جوامعی را که در آن زندگی می کنیم، دگرگون می سازد.
آنتونی گیدتر، جهانی شدن را بسط، گسترش و دنباله آنچه که در گذشته وجود داشته است نمی داند بلکه آن را پدیده ای تلقی می کند که به نحو بنیادی، جدید است برخلاف سایر نظریات در مورد جهانی شدن گیدنز معتقد است که این پدیده صرفا فرآیندی در بعد اقتصادی نیست که تنها براساس اقتصاد بازار قابل فهم باشد، این پدیده پایان سیاست، دولت، ملت، خانواده، فرهنگ و عواطف نیستند،
بلکه برعکس برخی از آنها را تقویت می کند.  
همچنین بر این نظر تاکید می کند که معنای جهانی شدن این نیست که جامعه جهان درحال یکپارچه شدن است وبرعکس این پدیده دربرخی ابعاد با تفرق وپراکندگی روبه روست تا اتحاد ویکپارچگی.
مارتین آلبرو، از دیگر نظریه پردازان پدیده جهانی شدن، این پدیده را به فرآیندهایی که براساس آن تمام مردم جهان در یک جامعه واحد و فراگیر جهانی به هم می پیوندند، تعریف می کند. همچنین آمانوئل ریشتر، جهانی شدن را شکل گیری شبکه ای می داند که طی آن اجتماعاتی که پیش از آن در کره خاکی دورافتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام می شوند». www.aftab.ir/

درسراغ راه  نجات : (( همان روش منطقی  مبارزه دسته جمعی ))
ایجاد وانتقال آگاهی ملی یعنی حرکت از مسیر خودبخودی جامعه به مسیر آگاهانه آن  سنگپایه های
سازمان متعلق به ملت پیریزی میگردند. ملت آهسته آهسته بسوی آگاهی ملی سیر میکند وبارزترین
نماینده گان خود رادر پیشاپیش خود جا میدهند وبه یاری روشنفکران پیشتاز ازخود وموقعیت خود آگاه
میشود. ملت نیرویی برای خود درتاریخ میشود .
به بیان دیگر از معمولۀ غیرآگاه تاریخی به عامل آگاه تاریخی مبدل میشود .
بدین گونه ، ملت با ساختن حزب سیاسی شان از موقعیت تاریخساز برخوردار میشود.
« حزب یعنی گرهگاه وپیوند ملت با سیاست وآگاهی اجتماعی ؛ گرهگاه وپیوستگاه عینیت با ذهنیت؛
ملت تکیه گاه عینی حزب است وحزب عرصۀ تبارز یا جلوه گاه ملت در مبارزه سیاسی؛ حزب وسیله اتحاد وهمبستگی ملت است ».(( ویب سایت آینده ))
جناب عباسی ! طوري که قبلأ دربخش دوم بحث کردم ، امروز نوبت ورسالت از مبارزان دموکرات است، تا تشکل اندیشه یی متعلق به ملت را از پیشتازترین واگاه ترین نماینده گان اقوام کشورکه در جهت منافع مردم افغانستان مبارزه دسته جمعی کنند، بوجود آورند .
تحقق این هدف ، تنها از طریق نفوذ ومشارکت نخبه گان اقوام در نظام مدنی افغانستان، به يک نيروی سياسی سرتاسری وطنی، سازمانيافته، متشکل و مستقل ملی که از تحکيم، گسترش و تعميق ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعۀ مدنی، حمايت و دفاع نمايد؛ صرف چنين نيروی سياسی ميتواند به مرکز جلب حمايت مردم افغانستان مبدل گردد.
آقای عباسی اگر اجازه باشد ! یک گام به عقب برمیگردیم !
پوهاند دوکتورمحمد حسن کاکړمورخ شهیرکشور،درسال  1998 در یک مقاله تحلیلی تحت عنوان     « روشنفکران څوک دی ؟» مینویسد :
ډاکټرعبدالقیوم ( د ډاکترعبدالظاهرصدراعظم ورور)  د افغانستان دروانومسایلوپه باب یو شمیر لاسې لیکنې لري، چې په هغوکې یوه یی د منورین په نامه ده .
مرحوم ډاکټرعبدالقیوم منورین " پر ارزش ترین ثروت جامعه " بولي او وایی چې ".. از هیچ قدرت دیګری جز منورین سعادت وبختیاري میهن ساخته نیست " څنګه چې ده ، خپله دغه لیکنه د ۱۹۹۶ کال په سر کې په پنځه ویشتو مخونوکې یعنی په هغه وخت کې بشپړه کړي ده چې هیواد د سالم زعامت د نه لرلو په وجه د جنګ او خطر په حال کې وه، ده په خپلی لیکنې کې زوره دمنورینو په عملي رول یعنی هیواد ته د نجات په ورکولوباندې اچولي دۀ . د ده تیوري داده چې د شوروي تهدیداتو د غرب او عرب د مشرانو اندامونه لړزول دهغوی په برابرکې دافغاني منورینو دچنه وهلو قوت bargaining power تردي حده پوري ډیر شوی و،چې د دوی دپاره د دې امکان میسرشوی و،چې د دوی دهغو په مالی مرستي سره تر خپلی ډله ایزی مشري لاندي یو سیاسي اونظامي سازمان تاسیس کړي . خو دوی د هغه په ځای « طفیلی رول» غوره کړ لکه چې وایی هغو" درطول جهاد وسال های بعدی آن به حیث معاونین، مشاورین،وترجمانان تحت قیادت دیگران برای یک غایه‌‌ء موهومی اجرای وظیفه نمودند ودر اجرای وظایف چنان روحیه اطاعت وفرمانبرداري از خود نشان دادندکه احتمال وامکان رهبري و آمریت رابدست خود در همه مراکز عالم ... بکلی محو ونابود ساختند " دوی د ده په فکر  د دوو فرضیو له مخې عمل وکړ، یوه داچې "جزء شاه سابق کس د یگری نمیتواند ملک را نجات دهد" او بله داچې "منورین بایستی فکر زعامت وناجی شدن را بکلی از سر دور اندازند " دی پخوانی پاچا په احترام یاد وي خو وایی چې هغه " یک شخصیت محترم صلح وسلم ، می باشد نه یک لیدر جنګ وجد ل" له دې امله مرحوم ډاکټر عبدالقیوم په قول منورین " مفکوره تازه ازخود نیافریدند،برنامه مشخص خلق ننمودند،ودر ساحه عمل از خود هیچگونه زعامتی نشان ندادند وباهرسفر غیرمثمر خود به روم (نزدشاه سابق) دنیای بیرونی را متیقن ساختند که (خودشان) جزءیک دسته منیجران مطیح وفرمانبرداری بیش نیستند ".
پوهاند صاحب کاکړعلاوه میکند:« سره له دې هم په کال ۱۹۸۶کې مرحوم ‌ډاکټر عبدالقیوم دمنورینوپه ډله ایزې سروالی سره دیو سیاسي اونظامي سازمان د جوړولوپه منظوراو دآینده احتمالی کورنۍ جنګ د مخنوی دپاره دعربستان د مالي مرستی دجلبولو دپاره ددغه هیواد د باندنیوچارو د وزیر  ښاغلی فیصل موافقه ترلاسه کړه، مګرپه غالب احتمال د امریکی دمخالفت په وجه یی دغه پروژه شنډه شوه ، په دې چې د ډاکټر صاحب په قول " من درپی نجات میهن خود بودم وآنها درصدد خلقت  یک ویتنام شوروی در افغانستان " په دې ډول افغان منورین چې دمرحوم ډاکټر صاحب په قول د باندینو علمي مرکزونو تعلیم کړي اود یو شمیر وطني عصري پوهانو څخه جوړو، هم د خپلي ناتواني او هم د خارجي عدم همکاري او نه حمایې په وجه له لوړ سیاست او سروالی له میدان نه بیرون پاتي شول او میدان ګرد سره اسلامي تنظیمونو اومسکوپالو چپیانوته پاتې شو ».
آقای عباسی اینست ناتوانی ما وعدم کمک دیگرا  !
باتأسف یک گروه از ملی گرایان که خودرابا انصاف،وطندوست و ناراض نشان میدهند،تاحال نتوانسته اند، ازچارچوب سنت گرایی بیرون برایند وترک عادت کنند.
رهبران قلابی اقوام وعده ی ازخلقیها وپرچمیها هنوزبا تمایلات  ناسالم  پیشین وحتا قوم گراشهرت یافته اند، بغدر وکارنامه های ننگین خودمی بالند ، وادعای پوچ وبی معنی هم دارند.
واقعأ درملتی که رهبران ناسیونالیسم دروغین،خائن وجنایتکاراقوام و احزاب چپی ورادیکال اسلامی که برای آنها هویت ملی واستقلال دولت افغانستان مهم نیست ورضاي مردم  را شرط اساسی تیوری مشروعیت حکومت نمی دانند ، احترام واعتبار دارد؛ موجودیت همچو ملت دایم درخطر است.
امروز مشکل بزرگ ما ،آمیزش این جنایتکاران دربین مردم است که مانند کرم درخت میکوشند از درون وحدت ملی مارا برای بقای خود تخریب کنند .
« دربسا ملل جهان مردمان ساده لوح وخودخواه با دشمنان وطن همدست شدندوخیانت کردند. امادرهرکشورچون قوانینی برای مجازات افراد خائن موجوداست به کیفراعمال خود رسیدند تا راه خیانت مسدود گردد. درجنگ جهانی دوم وقتی که قشون فرانسه مغلوب شد مارشال پتن فاتح میدان جنگ "وردون"درقسمتی از سرزمین فرانسه که اشغال نشده بود حکومتی تشکیل کردوبا دولت آلمان متارکه نمود تا کشورخودراازویرانی نجات بدهد.
اماهنگامیکه جنرال دوگول وارد پاریس شد جنرال موصوف پیشنهاد کرد که  وی را اعدام کنند تا راه ای راکه بازکرده مسدود شود ودرآینده خائنی روش اورا دستاویز ساخته بوطن محبوبش فرانسه خیانت نکند. محکمه اوراباعدام محکوم کرد مگربنابرکبر سن جزایش بحبس عمری تبدیل شد. بعلاوه عده اعدام وچندین هزار نفرزندانی شدند وتقریبأ سه هزار دختر فرانسوی راکه با آلمانها سروکار داشتند سرتراشیده درکوچه وبازار تشهیر کردند».(( فیض احمد فیضی کابلی 1999))
ژان ژاک روسو میگوید: وقتی که مردم به مسائل مهم ملی بی علاقه میشوند فرجام آن ملت تباهیست.

آخرالامر چه باید کرد ؟
آقای عباسی ؛ فعلاً کشور عزيز ما دچار بحرانهای متعدد است.
هر بحران محرک توسعه واندیشه های جدید است .
افغانستان خانه مشترک همه ما ا فغا نها ا ست.
موجوديت مستقل اين کشور برای همه ما مهم است.
عزت ماافغانها درهمين خانه مشترک مااست.
در طول تاريخ رهبران نقش عمده را در تعالی و نزول جوامع خود داشته اند. رهبران قوی باعث عروج ملت ها و رهبران ضعيف باعث نزول ملت ها شده اند. در کشور ما وقت تغير ذعامت است.   ما ذعامت را ضرورت داريم که کشور را از بحران نجات دهد.

آمریکا مسئولیت دارد تا افغانستان ومنطقه را از وجود نیروهای قرون وسطایی  که خود باعث نیرومندی آنها شده است ، پاک سازد . یگانه چشم انداز واقعأ مردمی اسقرار دموکراسی در منطقه است.
انطباق منافع استراتژیک امریکا با منافع مردم افغانستان یک امکان تاریخی رابوجود آورده است که
درشرایطه کنونی باعث عادی شدن زندگی اجتماعی ، اقتصادی در کشورما خواهد شد؛ نیروهای مترقی باید حد اکثر استفاده را از این مرحله بکنند.
تحمیل شکل دموکراتیک قدرت، اسقراراساسات یک نظام " شکل دولت " یک ارزش جهانشمول است ؛ دموکراسی ، دولت مبتنی برقانون ، آزادی بیان و دیگر ارزشهای جهانشمول با منافع مردم
افغانستان انطباق دارند. ما از آنها همه جانبه وپیگیرانه پشتیبانی میکنم .
تلاش در راه اسقرار حکومت قانون میتواند با مبارزه به خاطر عدالت اجتماعی وتفوق منافع ملت همراه باشد . ایجاد چنین حکومت برای مردم افغانستان کدام اقدام تصادفی نبوده ، بل یک ضرورت تاریخی است .

سعادت یک ملت تاجاییکه به سجایای معنوی آن مربوط است و به سایر عوامل مادی مربوط نیست .
موجودیت اجتماعی هر ملت از جهت ماهیت آن عمل است ، معیار فضیلت یک ملت ازعملکرد چه باید کرد وچه نباید کرد سنجیده میشود.
وقتی ساختمان فاسد و ستمگر و غاصب یک نظام اجتماعی را بدرستی شناختند آنگاه دربرانداختن آن مسئولیت مییابند،و تعهــد میآورند که چه باید بکنند ؟


برای متقاعد کردن دولت امریکا  جهت بازرسی عمومی درباره ی افغانستان مطالبات
مشروع وقانونی ملت افغان را با اعتراض ذیل آغازنمایم :

اعتصاب  با ارادهٔ جمعی افغانان دراعتراض به حکومت فاسدافغانستان.

اعتراض دربرابر تبعیض وتعصب  امریکا دربین مردم افغانستان !

اعتراض به سیاست حمایت از ناقضین حقوق بشرو جنایتکاران افغان !

اعتراض دربرابر بی عدالتی ها- تخطیها- تخلفها ها و تقلبهای بیشمار!

ماخواهان ازبین رفتن زورداران- قاچاقبران مواد مخدره وجنگسالاران ازمقامات دولتی هستیم .

ماخوهان شفافیت و مشروعیت درانتخابات هستیم .
سرانجام به عنوان یک فدایی کتلوی در اعتصاب غذای شرکت کنیم.
اعتصاب جمعی نخوردن غذا  با تحصن و بست نشینی در مکانی (درمقابل دفتر رئیس جمهورامریکا)انجام شود.

این اقدام ازنگاه سیاسی یگانه عمل درست است که میتوانیم آنرا انجام دهیم کاملأ به جا وبه موقع

تل دی وی افغانستان
سرلوړی دی وي دافغانستان خلک