نوشته : برهان الدین « سعیدی ـ سعید افغانی » عضو شورای علمی مرکز مطالعات ستراتیژیک افغان
طریقت نقشبندیه منسوب به شیخ بهاءالدین محمد بن محمد بن محمد مشهور به نقشبند و ملقب به « محمد البخارای » است ، که در سال ( ۷۱۷هجری ) متولد ودر شب دوشنبه سوم ربیع الاول سنه ( ۷۹۱ ) به سن هفتاد چهار سالگی وفات یافت .
طریقت نقشبندیه از سلسله خواجگان که منسوب به خواجه احمد عطا سیوی که به حضرت ترکستان نیز شهرت داشت، سرچشمه گرفته است و سلسله آن به کشور های ( مصر، شام ، عراق ، ترکیه، هند ، چین و افغانستان ) انتشار بیشتر یافت
طریقت نقشبندیه برمبنای زندگی دسته جمعی درخانقاهها گـذاشته شده ، از گوشه گیری و زهـــد منکرهستند ، ذکر« خفی به قلب » را معمول میدارند وامتیاز ظاهری این سلسله خرقه ای به رنگ زرد و خاکستری میباشد و همچنان اهــل این طریقت بخاطر وصول به قلعه مــراد ، سه وصول « دوام بر ذکر، مراقبت و اطاعت مرشد » و ضمنآ برای ذکر « هـفت گام » و« دو صورت » را لازم و ضروری میدانند .
طریقت نقشبندیه در افغانستان به دو شاخه ( سلسله خواجه احرار وسلسلسه نقشبندیه « مجددیه » ) تقسیم شده است .
سلسله خواجه احرار نقشبندیه : این سلسله بنام ( خواجه احرا ) به بخش مهد فرقه ( اسیا ئی میانه) ارتبـاط دارد ، و در ولایـت هـرات طریقت نقشبندیه توسط سعدالدین محمد کاشغری رایج داده شد وبعد از وفـات شان مـــولانا نورالدین عبدالرحمن جـامی بن نظام الدین احمد جامی که ازسال ( ۸۱۷ ــ ۸۹۸ هجری ) زندگی کـرد و از جمله مریدان برجسته اش بـود ، پیشوای آن طـریقت شد .
شیخ جامی در تصوف بخصوص در طـريقت نقشبندیه به سير و سلوك پرداخت ومتعقد به عرفان نظری بود و همچنان به عالم شهیر اسلام محی الدين « ابن عربی » اخـلاص و تمایل داشت و از ایشان بنام « عزیز ، قطب حق ، پیر توحید و آفتاب سپهر کشف و یقین » یاد آوری نموده است.
قابل تذکر است که شیخ جامی در رابطه به طریقت نقشبندیه همیشه وعظ و تبلیغ داشت ودر مورد ان کتاب بنام « سلسلۀ انتساب نقشبنديه » را نوشته که در آن چنین سروده است :
نقشبنديه عجب قــــافله سالارانـــند ــ که برند از ره پنهان به حـــرم قافله را
از دل سالک ره جـــاذبۀ صحبتشان ــ میبرد وسوسۀ خلـــوت و فکــر چله را
همه شيران جهان بستۀ اين سلسلهاند ــ روبه از حيله چه سان بگسلد اين سلسله را ؟
شیخ جامی از پیشوای طریقت خویش شیخ بهاءالدین نقشبند « محمدالبخارای » همواره با ارادت و اخلاص یاد دهانی نموده که در تحفةالأحرار « اورنگ سوم » صفحه « ۴۸۵ » در رابطه به پیر طریقت خویش چنین سروده است :
خواجۀ بسته زِ سرِ بندگي ــ در صفِ صفوت كــمرِ بندگي
تاجِ بها بر سر دين او نهاد ــ قفلِ هــوا از در دين او گشاد
قطب يقــين نقطۀ تــوحيدِ او ــ خلعت ديـــن خرقۀ تجريد او
سرِّ فنا را كس از او به نگفت ــ دُرِّ بــقا را كس از او به نسُفت .
شیخ جامی پس از اقامت خو یش در شهرهرات ، بدون چند سفر كوتاه به « مكه ، بغداد ، د مشق و تبريز » متباقی عمر عزیز خویش را در شهر هرات سپری کرد و ضمنآ همیشه لباسی معمولی بنام « پلاس » به تن میکرد و سرمایه خود را در راه اعمار مسجد و مدرسه و خانقاه ، تأمین رفاه شاگردان ، مخلصین واهل ادب و فرهنگ » به مصرف میرساند . که به همهین اساس مولانا جامی در برابر سوال پیرامون صفت یک « صوفی » چنین جواب داده است :
« شیخ را پرسیدند که صوفی چیست ؟ گفت : آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و آنچه بر تو آید نجهی . »
مولانا جامی بنابرعلمیت و شخصیت تصوفی که داشت همواره مورد احترام هـمه بخصوص سلطان حسين بايقرا كه بنام پادشاه « اهـل ذوق علم و ادب » شهرت داشت ، بود و همچنان اميرعليشير نوائی وزیر و دانشمند توانای آن وقت به شیخ جامــی ارادت خالصانه داشت و كتاب « خمسه المتحيرين » خویش را بعـد از وفــات شیخ ، به خاطر گرامی داشت از شخصیتش ، برشته تحرير درآورد . ضمنآ قابل تذکر است که سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی نيز به شیخ جامی احترام خاصی داشت و حتی از ایشان دعــوت بعمل آورد تا به قسطنطنيه سفر كند ، ولـی ؛ جامــی اين دعوت را بنابر ملاحظات که داشت ، نپذيرفــت .
شیخ جامی شاعـر و نویسنده توانا ، عارف و شیخ کامــل طـریقت نقشبندیه بـود که از موصوف در حـدود « یکصد جلد » آثارباقی مانده است، که بگونه مثال میتوان از « تاريخ صوفيان و مذهب آنها، ديوان اشعار ، اشعه اللمعات، هفت اورنگ « سبعه » ،نفحات الانس،بهارستان ، لوايح ، مناسك حج منظوم ، مناقب جلال الدين رومي ، منشأت ، شواهــدالنبوة ، سلسلة انتساب نقشبندیه ، شهيدی و غیره » نام بـرد قابل تـذکر است که « شواهـدالنبوة ،سلسلة الذهب « اورنگ اول » و سبحة الابرار« اورنگ چهارم » آثاری است که شیخ جامی با رسم و خـط زیبایی خویش نوشته است ، که از جمله نخسه اصلی سبحةالابرار که بنام « اورنگ چهارم » شهرت دارد ، در موزیم ملی افغانستان مـوجود بود و درآنجا نگهداری میشد.
مــولانا نـورالدین عبدالرحمن « جامی » در سال« ۸۹۸ هـ ق» در سن « هشتا د ویک » سالگی در ولایت هـرات ـ افغانستان دروقت اذان صبح چشم از دنیای باقی بست و جنازه اش با اشتراک شاه سلطان حسين « بايـقرا» درجــوار مقبره سعدالدين كاشغري واقــع « تخت مـزار » در شمال غـرب شهر هرات ، بخاک سپرده شد .
برهــان الدین « سعیدی ـ سعید افغانی »