نوشته : مولانا داکتر محمد سعید « سعید افغانی »
تاریخ نشر : ۲۰ ـ ۱ ـ ۲۰۱۱ میلادی
قضا و قدر عبارت از آن عملیه و فیصله تخلیقی و تکوینی خداوند متعال است که در ازل علمآ و تخلیقآ و تکوینآ راجع به مخلوق خویش بوده اند .
موضوع قضا و قدر در تمام ادیان آسمانی مطرح بحث قرار داده شده چنانچه همه ادیان آسمانی انبیا و رسل عقیده قضا و قدر را به پیروان خویش تقدیم نموده و فلاسفه ادیان راجع به آن بحث می نمایند.
باید بگویم که این موضوع در همه ادوار ادیان از جمله مسایل پیچیده بوده که بحث و دقت در آن نظر به تغیرات پیروان ادیان آسمانی شخصی فکور رابه مشکلات مواجه میسازد .
موضوع قضا و قدر در صدر اسلام :
از آیات قرانی و احادیث نبوی « ص» معلوم میشود که اسلام پیروان خود را به عقیده قضا و قدر دعودت کرده و گفته که ایمان به قضا و قدر داشته باشید و از طرف دیگر حضرت محمد صلی الله علیه و سلم بحث زیاد را راجع به قضا و قدر منع قرار داده و بالمعنی گفته است که بعضی اقوام و ملل به اثر بحث زیاد در قضا و قدر هلاک و تباه شده اند .
قابل تذکر است وقتیکه من « سعید افغانی » : موضوع قضا و قدر را مطالعه می نمودم در اول من هم به یک سلسله معضلات و اشتباهات مواجه شدم و به خود میگفتم که چرا حضرت محمد صلی علیه و سلم و دین اسلام ؛ از یک طرف عقیده قضا و قدر را به پیروان خود تقدیم میکند و از طرف دیگر بحث را در آن تا حدی ممنوع قرار میدهد .
مگر ؛ پس از دقت فهمیدم که آن وقت حضرت محمد صلی علیه و سلم حیات بود و رسالت شان را به معجزات دست داشته ثابت کرده ، پس حاجت نبود که پیروان و آنانیکه همه شان یک سان نبود در چنین مسایل غامض وقت خود را صرف کرده و از کار های حیاتی و مدنی باز مانند .
البته خطاب ممانعت بحث در قضا و قدر، به مسلمانان خاص به جماعت متوجه بوده که رسول صلی علیه و سلم آنها را منع نموده اند نه به آن علمای اسلامی که از اسلام دفاع مینمایند و در مقابل منکرین ادیان و اسلام قرار دارند و همچنان خطاب مذکور متوجه ان علمای اسلام نبوده که پیروان اسلام را از تذبذب عقیده خلاص و رها مینمایند و آن شکوک و اشتباهات مخالفین ادیان و آسلام را نابود می سازند که موجب بی عقیده گی میگردد.
بنآ ؛ اگر من راجع به قضا و قدر بحث مینمایم ، منظور من تنها و تنها همین است که حقیقت را تا جایکه میتوانم روشن ساخته و در تحکیم عقیده خدمت نمایم .
اراء و افکار مهم راجع به قضا و قدر :
۱ــ جبریه : فرقه جبریه میگفتند که بشر را اختیار و حریت در کار های خود نبوده بلکه بشر جبرآ و کرهآ مکلف است که موافق به قضا و قدر حرکت کند .
چون این عقیده مخالف اساسات اسلام بود و موجب بیعقیده گی میگردید بنآ؛ علمای اسلام در برابر عقیده فرقه جبریه مخالف نمودند و با استدلال به اثبات رساندند که مسلمانان باید از عقیده جبریه اجتناب نمایند .
۲ــ قدریه : فرقه قدریه میگویند : قضا و قدر را دخلی نیست ، پس این عقیده هم مخالف اساسات اسلام بود. بنآ ؛ علمای اسلام گفتند که تخلیق و تکوین مخلوقات و کاینات به قضا و قدر الهی تعلق دارد و مردم را در اصل تکوین و تخلیق دخلی نیست. زیرا؛ مردم تنها و تنها در کسب و کار و استفاده از مواد دست داشته مختار آفریده شده اند که آن را موافق به ضرورت به رنگ ها و صور مختلف تحول و تطور داده مورد استفاده گذارند.
۳ـ جمهور حکما : جمهور حکما میگویند : قضا و علم عنایه قدیم خداوند « ج» است که به مخلوق خویش نموده و به آثر آن تمام مخلوقات را به میان آورده و قدر خارج شدن مخلوقات است از علم بوجود .
۴ــ بعضی حکما میگویند : قضا عبارت از علم اجمالی و قدر از علم تفصیلی خداوند تعالی است .
۵ــ ابوالبقا : ابوالبقا یکی از علمای منطق در بحث کلیات میگوید : قضا عبارت از تصویر تمام اشیآ است ، اجمالآ و قدر تصویر تمام اشیآ است ، تفصیلآ .
۶ــ محقق صدرالدین شیرازی : این عالم معروف میگوید : قضا عبارت از اقتضای ازلی او تعالی است که موافق به آن موجودیات بمیان می آیند و قدر آن عملیه فعلیه است که موافق به آن بروز میکند .
۷ـ محقق طوسی : این عالم مشهور در شرح اشارات ابن سینا بعد از یک مقدمه ذکر کرده که قضا عبارت از و جود اجمالی تمام موجودات است در عالم عقلی به قسم ابراع « یعنی پیداکردن اشیا بدون ماده و حوزه ، و قدر عبارت از وجود خارجی مفصل مواد است ، موافق به شرایط و موارد .
۸ـ صاحب قسبات : این عالم میگوید : قضا عبارت از آن نسبت فاعلی خداوند تعالی است که از روی علم و عنابه اجمالآ به طرف مخلوق خویش دارد و قدر همین نسبت فاعلی است که پس از تفصیل صورت میگرد .
۹ــ صوفیه : صوفیه کبار میگوید : قضا عبارت از آن فیض القدس است که به سبب آن موجودات و استعداد های اصلی آنها در علم اصلی بمیان آمده و قدر عبارت از آن فیض مقدس است که بواسطه آن موجودات در خارج با لوازم و لواحق آن پیدا شده .
۱۰ـ امام رازی : امام رازی در شرح قسم هفتم از اشارات ذکر کرده میگوید : قضا عبارت از آن مخلوق اولی خداوند تعالی است که سبب ایجاد دیګر مخلوق گردیده و قدر عباره از سایر مخلوقات است .
۱۱ــ اشعری و جمهور اهل سنت : اشعری و جمهور اهل سنت میگویند : قضا عبارت از اراده ازلی خداوند تعالی است و قدر عبارت از آن ایجاد خداوندی است که موافق به آن مخلوقات را طوریکه خواسته بروز میکند .
۱۲ــ ماتریدی : امام ماتریدی علیه رحمه میگوید : قضا عبارت از تخلیق و تکوین خداوند تعالی است و قدر عبارت از تقدیر و اندازه کردن است که موافق به آن مخلوقات و کاینات آراسته شده اند .
افکار بعضی مردم و مخالفین راجع به قضا و قدر :
بعضی مردم فکر میکنند که همه حرکات و سکنات ، مردم البته در قضا و قدر ثبت بوده و هر کاریکه از مردم جبر قضا بمیان آمده و برای بشر اختیار و قدرتی نیست که خلاف آن عمل نمایند ، پس چرا بشر را مسؤول قرار میدهیم ؟ و برای چه انبیا آمده و رسل مردم را رهنمایی مینمایند .
قوانین آسمانی و مدنی برای چه به میان آمده ؟ بالای مجرمین چرا احکام عقوبت صادر میشود درحالیکه انسان جبرآ مرتکب اعمال گردیده است ؟
جنت و دوزخ برای چه است و چرا خداوند تعالی نیکوکاران را به جنت و تباه کاران را به دوزخ سوق میدهد ؟
مخالفین اسلام و ادیان آسمانی میگویند که عقیده به قضا و قدر انسان را عاطل و با طل میسازد و این عقیده موجب تاخر مدنیت میگردد . همچنان انان میگویند که مسلمانان بواسطه این عقیده از دیگران عقب مانده اند وعقیده به قضا و قدر مسلمانان را نگذاشته است تا به اختراعات و اکتشافات جدید نایل گردند .
قضا و قدر از دیدگاه من :
من پس از تفکر و بعد از دقت و غور زیاد دریافتم که : قضا و قدر الهی یکی از مسایل علمی خداوند تعالی است که نظر به علم قدیم خویش ، صدور افعال و کــردار مخلوق خویش را ثبت کرده است .
طوریکه شما میدانید بشر نظر به معاذیر بشری نمیتواند راجع به فردا ، علم ثابت داشته باشد با آنچه که از حواس و احساس او غایب است و بفکر او نمیاید و نمیداند. پس؛ معذور است که علم به فردا و قرن بعدی را داشته باشد . یعنی ؛ بشر اکثرآ ماوراء پرده را نمی داند و به کار هایکه غایب از او است و طرف آخر پرده دیوار و کوه قرار دارد معلومات متیقنی ندارد .
اما ؛ خداوند تعالی نظر به این عقیده که دارای تمام صفات کمالی و منزه از همه عیوب و نواقص است و او فوق فردا و تمام ادوار ، قرنها و زمانها است و همه موجودات و مخلوقات تحت مشاهده اوست ، علم دارد که از مخلوقات او چه صادر میشود و در گذشته و فردا و تمام ادوار و قرنها بعدی چه واقع شده و میشود !
پس ؛ اگر خداوند تعالی نظر به علم قدیم و ثابت خویش معلومات خویش را ثبت نموده و از قضا و قدر تعین کند . معنی آن را ندارد که از بشر اختیار سلب کرده باشد.
زیرا ؛ خداوند تعالی در حوزه دنیا بشر را مختار آفریده و با وسایل « دست و پا و سایر اعضاء ، جوارج ، عقل و فکر » داده است تا به وسایل دست داشته خویش ، البته موافق به رهنمایی انبیاء و رسل طبق منطق و استدلال و تجارب ، کار و عمل نمایند .
شما میدانید که علم شما بالای یک شخص تاثیر کلی ندارد تا او مطلقآ موافق علم شما حرکت نماید ! شما تصور کنید که اگر یک شخص مثلآ بالی کوه قرار داشته باشد و هر دو طرف کوه را می بیند و از مشاهده خود به مردم هر دو طرف کوه خبر میدهد که فلان شخص اله جارحه را برداشته و فلان شخص را میزند .
ایا ؛ در همین صورت اگر آن شخص بواسطه الت جارحه دست داشته خود مرتکب جرم میگردد و یک انسان بیچاره را مورد حمله قرار داده و مجروح میسازد ، کدام نفر را مسؤول و ملزم میگویند ؟
آیا؛ ملزم شخص است که مرتکب جریحه گردیده و یا آن شخص است که از بالای کوه بمردم خبر داده که فلان شخص مرتکب چنان جریحه میگردد ؟
واضح است که ما آن شخص را دستگیر میکنیم که مرتکب جریحه گردیده و نه آن شخصی را که از بالای کوه به مردم خبر داده است ! بلکه خبر دهنده را بایــد مورد تقدیر قــرار دهیم ، زیرا؛ او میگوید که از این جریحه باید جلوگیری شود .
پس تصور کنید که مانند شخص مذکور ، بالای کوه خداوند تعالی قرار دارد و همه اعمال و کردار مخلوق بنزد او حاضر و شاهد است که در قضا و قدر خویش از آن معلومات داده است .
بنآ؛ اگر او تعالی در قضا و قدر خویش از اعمال و افعال مردم معلومات داده است ، معنی آن را ندارد که اختیار بشر را سلب کرده و بشر مختار آفریده نشده است .
بلکه حقیقت این است که : قضا و قدر عبارت از علم قدیم و ثابت خداوند تعالی بالای همه حرکات مخلوق است که به اختیار انسانها هیچ اثرمنفی وارد نکرده و بشر نظر به عدم جبر و اکره به اختیار خویش با اینکه با وسایل داده شده و راه های ثواب و عقاب را میداند ؛ مسؤول حرکات و اعمال و کردار خود باشند .
بنآ اگر مرتکب اعمال نیک میشود ، معاونت الهی با او همنوا و مستحق ثواب و مکافات بوده و اگر مرتکب اعمال بد میشود ، موجب نارضایی الهی و مستحق جزا و عقاب میگردد .
فایده عقیده به قضا و قدر :
اگر مردم عقیده داشته باشند که خداوند تعالی به همه حرکات مخلوق عالم و دانا است و همه اعمال و کردار مخلوق در قضا و قدر معلوم و روشن بوده ! ضرور مردم از اختیار خویش استفاده نیک نموده در حوزه اختیار مرتکب اعمال نیک میشوند .
شما تصور کنید که اگر مردم از ته قلب عقیده داشته باشند که خداوند تعالی حاضر و شاهد اعمال ایشان است ، آنها موجب ثواب و عقاب میگردد ، ضرور مساعی متعدد را در راه های خیر و سعادت بخرچ میرساند و آنهایکه به قضا و قدر خوب نه فهمیده اند ، باید به فهمند که مسله قضا و قدر آن طوری نیست که جبریه میگوید ! زیرا جبریه از بشر قطعآ اختیار و حریت را سلب کرده است . و از جانب هم مخالفین اسلام از روی عناد و یا عدم غور و دقت در اسلام و ادیان آسمانی، عقیده قضا و قدر را سبب عطالت و عقبمانی معرفی می نمایند.
مگر ؛ من اعتقاد دارم تا وقتیکه مسلمانان پایند دین مقدس اسلام بودند ، قضا و قدر را طوری لازم می فهمیدند ! به ترقی ، تعالی ، پیشرفت ها ، اختراعات و اکتشافات محیرالعقولی نایل گردیده اند و همچنان قضا و قدر طوریکه گفته شد ، هیچ گاه اختیار بشر را سلب نه کرده است . والله اعلم بالصواب.
داکتر سعید افغانی