کاندید اکادمیسین سیستانی
خواهر مبارز ونویسنده وطن پرست افغان ، خانم ملالی نظام مقالت پرقوتی به ارتباط سخنرانی های فرید یونس در تلویزیون های امریکا نوشته و به نشر سپرده اند. استدلال ومنطق خانم نظام برای فرید یونس وامثال شان کافی وشافی به نظر می اید.
ضرب المثلی افغانی بیادم آمد که گفته میشود: " از زور کاکاست که انگورا د تاکهاست" حال اگر فرید یونس باصراحت میگوید که :"مانمی گذاریم که پشتونها درافغانستان قوم اکثریت شود؟" شاید درست بفرماید، زیرا او این سخن را از سران شورای نظار شنیده و رهبر شورای نظار،آمرصاحب باری هنگام ورود به کابل (در اخیر اپریل 1992) گفته بود : "من وقتی خوشبخت خواهم بود که شما در کابل دروازه ها را بکوبید و صدای نشنوید که بگوید: " څوک ئی ؟" بنابرین پشت فرید یونس، به شورای نظار تکیه است و شورای نظار و ائتلاف شمال در مجموع مورد حمایت امریکا قرار دارند و بنابرین اگر وضع به همینگونه تحت سلطۀ ائتلاف شمال با رهبری کرزی تا یک دورۀ دیگر ادامه یابد، بدون تردید قوم پشتون درافغانستان به یک اقلیت کوچک تنزل خواهد نمود.
ما میدانیم که امریکا از اکتوبر 2001 تا امروز برهنمائی وکمک شورای نظاریها است که هزاران بمب و توپ ومرمی های آتش افروز برسر پشتونها ریخته است وهر ستم و ظلمی که از دستش آمده ، درحق پشتونها اعمال کرده است. بگزارش سایت خبری رادیو صدای آلمان،در12 دسمبر امسال،"هواپيماهاي نظامي امریکا در ماه نوامبر 850 حمله را انجام داده اند که سه برابر ميزان حملات هوايي در نوامبر سال گذشته مي باشد. از اوایل جنوري تا آخر نوامبر2010، نیروهای امریکائی 30 هزار ماموريت هوايي جنگی درافغانستان انجام داده اند که نسبت به سال گذشته، 13 درصد افزايش را نشان مي دهد." اگربا هریک از این عملیات ویژه دونفر افراد ملکی افغان کشته شده باشند باید 60 هزار افغان درسال گذشته کشته شده باشند. این تراژیدی بلاوقفه از 9 سال بدین سو در ولایات پشتون نشین تطبیق میگردد، ومعنی این عملیاتهای نظامی اینست که امریکا و ناتوقصد دارد تا نفوس پشتونها را درافغانستان تقلیل و به نفع دیگر اقلیت های قومی تغییر بدهد.
و چون در میان پشتونها سر یا رهبری وجود ندارد که به امریکا بگوید : بعد از ساقط کردن طالبان، دیگر پشتون کشی بس است! درغیر آن تمام اقوام پشتون دست از جان خواهند شست وبکوه های بالا خواهند شد وآنگاه قبل از همه انتقام کشتن پشتونها را ازنوکران وجواسیسی که باعث کشتن این قوم شده اند خواهند گرفت. متاسفانه چنین شهامتی در وجود کرزی به عنوان یک زعیم پشتون دیده نمیشود.
کرزی از همان روز نخست انتصابش بقدرت تا امروزدرحاکمیت افغانستان نقش سمبولیک دارد وقدرت اصلی در دست ائتلاف شمال وگروه شورای نظار، یا شورای مزدوران امریکا وهرکه برای شان پول وقدرت بدهد، می باشد. کرزی درمدت زعامت خود به عنوان یک پشتون،هیچگاهی درزمان تصدی حکومت مؤقت وحکومت عبوری وحکومت انتخابی خود، نتوانسته جلو تجاوز وزورگوئی وحق کشی نیروهای منسوب به ائتلاف شمال را برجان ومال وناموس پشتونهای مسکون در ولایات شمال وجنوب کشور بگیرد، بلکه همچنان نتوانسته مقامات دولتی ونظامی وامنیتی را با درنظرداشت تناسب قومی عادلانه تقسیم کند، و حتی بعد از انتخاب خود به حیث رئیس جمهور منتخب هم این موازنه را نتواست بخصوص در بخش نظامی وامنیتی وپولیس تحقق بخشد و بنابرین، پشتونها بازهم محروم واز مراکز قدرت بدور نگهداشته شدند وفقط بطورسمبولیک برخی افراد محافظه کارچون: رحیم وردک در وزارت دفاع وانورالحق احدی دروزارت مالیه وفاروق وردک در وزارت معارف ویکی دونفر دیگر در وزارتها نصب شدند که نقش چندانی درجلب رضائیت پشتونها نداشته وندارند.
بقول نویسنده فرانسوی، آقای جورج لفیر«georgesLefebvre: "کسي قادر نيست خانواده اي را که نيمي از اعضاي آنرا کنار زده باشند به سازگاري و آشتي وادارد. «جامعۀ بين المللي» که از تاريک انديشي طالبان به هراس افتاده و بخشي از يک کل را به اشتباه همۀ آن انگاشته بود، خود در کنار نهادن [پاره اي از يک ملت] سهم داشت. اگر قبائل پشتون توانسته بودند که حرف خود را به کرسي بنشانند، شايد طالبان پس از شکست و هزيمتشان در ماه هاي اکتبر و نوامبر ۲۰۰۱ همچون قطره آبي در شنزار ناپديد شده بودند. ره آورد توافقنامه هاي بن در دسامبر ۲۰۰۱، دولت تازه افعان بود که23 وزير گمارده ائتلاف شمال، در برابر7 وزير پشتون را در بر مي گرفت. درست است که رئيس جمهور کرزي خود پشتون است اما وي را چون [بازیچه ئی در دست شورای نظار] می انگارند. همين گفته بس تا در يابيم که جامعه مدني پشتون احساس نمي کند که در اين ساختار قدرت نقشي به وي سپرده شده و ناگزير از ناخشنودي عميقي رنج می برد. "(لوموند دپلوماتیک ، اکتوبر 2010، مقالۀ خط مرزی دیورند: هم منشاء جنگ وهم کلید صلح)
سلیک هاریسن"Selig S.Harrison"، یکی از نویسندگان مشهور امریکائی مقاله بسیار مهمی تحت عنوان(ظلم واستبداد اقلیت حاکم درافغانستان) درنیویارک تایمز(۱۷ اگست ۲۰۰۹) به نشررسانده و در آن پرده از بی عدالتی اقلیت حاکمی برداشته است که در حکومت کرزی از9 سال بدینسو هرچه از دست شان آمده درحق پشتونهای افغانستان روا داشته اند. هاریسن دراین مقاله بربی موازنگی تناسب قومی قدرت در دولت کرزی بحث کرده، وآن را مسبب تمام جنگها وخون ریزیها در طول سالهای حضور نیروهای خارجی درکشورمیداند ومتذکر میشود که تا این بی موازنگی قومی در ساختار قدرت دولتی از میان نرود ، طالبان دست از ستیزه نخواهند گرفت و پول وقدرت نظامی امریکا در مقابله با طالبان به هدر خواهد رفت.
سلیک هاریسن مینویسد:"درحالی که برای آوردن صلح وثبات درافغانستان بحثها دراداره بارک اوباما شدت گرفته است، مگر درعین حال دراین مباحثات ازیک پرابلم بسیارمهم چشم پوشی میشود: این معضله نارضایتی وناخوشنودی وفاصله گرفتن روزافزون یک اکثریت مهم قومی از حکومت است. پشتونها، از مجموع نفوس ۳۳ میلیونی افغانستان، ۴۲ ٪ را تشکیل میدهند. یکی از دلایل مهم واصلی حمایت پشتونها ازبغاوت وشورش طالبان اینست که درحکومت کابل قدرت اصلی ومرکزی در دست تاجیکان است. تاجیکان ۲۴ فیصد نفوس کشوررا تشکیل میدهند. آنها بر اردو، امنیت ملی وپولیس وبخش استخبارات بطورکامل کنترول دارند وهمین قوای امنیتی درزندگی روزانه پشتونها مستقیماً مداخله میکند.
مقامات نظامی امریکا نیز متوجه این تقسیمات غیر عادلانه شده اند واین را نیز میدانند که تا زمانی که قبایل پشتون افغانستان با دولت همکاری نکند، سرکوب شورشیان طالب از توان نیروهای خارجی بیرون است و بنابرین، جنرال پترائوس" genral Petraeus"برای جلب حمایت پشتونها چندی قبل برنامۀ ایجاد گروه های "اربکی" را در میان قبایل پشتون با کرزی مطرح ساخت ومیخواست با دادن پول وسلاح عده ئی از افراد قبایل پشتون را که از بیکاری رنج میبرند در این پروسه شامل کند، ولی وقتی موضوع را با کرزی مطرح کرد، کرزی یا از روی نافهمی و یا از ترس سران شورای نظار، اظهار داشت که در صورتی با این طرح موافقت میکند که این پول و این بودیجه وتشکیل ملیشیای اربکی در اختیار وزارات داخله( که وزیر آن یکی از جنرالان مقتدر شورای نظار است)، قرار داده شود و این شرط به معنی این بود که مناطق پشتون بازهم از این چشمۀ روزی کنار گذاشته شود و یا اینکه از گاو غدودی به آنها نرسد. وچنانکه جریان این پروسه دیده میشود، این بودیجه در مسلح ساختن مناطق تاجیک نشین تخار و کندز و بلخ و بدخشان که اصلاً مخالفتی با حضور نیروهای خارجی ندارند به مصرف میرسد و جنرال داود داود از طرف وزیر داخله موظف شده است تا به مسلح ساختن اقوام تاجیک در ولایات شمال بپردازد، حالانکه معنی اصطلاح "اربکی" را که یک دستور قبایلی است، تاجیکان نمیدانند و قوانین آن راهم درک ورعایت نخواهند کرد.
درهفته های اخیر که کرزی مخالفت های خود را با امریکا علنی تر کرده است دیده میشود که جنگ سالاران و زورمندان شوراس نظاربخصوص والی بلخ عطامحمدنور برای محکم کردن مواضع خود با حمایت وزیر داخله و همکاری جنرال داود داود در بلخ وتخار و کندز و بغلان وغیره ولایات شمال برای یک جنگ داخلی آماده گی میگیرند وپیوسته مصروف تصفیه های قومی در شمال کشور استند . افزون برهمۀ اینها مناطق پشتون نشین در جنوب کشورهمه روزه مورد حملات هوائی وزمینی نیروهای خارجی نیز قرار دارد و هر روز ده ها وصدها تن از افراد ملکی کشته و یا زخمی و معلول میگردند.
روشنفکران وآنهائی که امکانات بلندکردن صدای این ملت رادارند، بهتراست وقت وانرژی خود را بجای خط دیورند وقف نواقص کار و اشتباهات امریکا درافغانستان بنمایند تا دست ازحمایت جنگ سالاران ائتلاف شمال و بخصوص شورای نظار وکرزی وحاکمان محلی بردارد و بجای آن ها اشخاص لایق وشایسته واهل فن را مورد حمایت خود قرار بدهد تا هم جلو فساد اداری گرفته شود وهم کمک های جامعه بین المللی در راه دوباره سازی واحیاء پروژه های عام المنفعه به مصرف برسد و مردم فقیرو بیکار هم صاحب کار واشتغال گردند و افغانستان را از سراشیبی سقوط ووقوع یک جنگ داخلی دیگر در امان نگهدارند.
پایان 22/ 12/ 2010