زلمی نصرت
به مناسبت 14 مین سالگرد شهادت دکتور نجیب ا لله
قسمت پنجم
«انکشا فات جدید در سطح جهانی و پایان گرفتن جنگ سرد در عرصه ی مناسبات بین المللی ایجاب مینماید تا کشور های مختلف جهان متنا سب به این شرایط و
استراتیژی های کهنه عمدتا خصلت نظامی ـ سیاسی داشت ؛ در حالیکه استراتیژی های جدید خصلت سیاسی ــ اقتصادی دارد . »
( از بیانیه دکتور نجیب الله در پنجمین سالگرد مصالحه ملی )
(ما منحیث نسل نو و نهضت نو ، باید پاکستان و سایر کشور های همسایه و منطقه را قناعت بدهیم و به انها تفهیم کنیم ،که بابر بادی ما آنهاهم بر باد میشوند، چنانکه همین اکنون شعله ی اتش جنگ داخلی دامن پاکستان را فرا گرفته است ، دیر و یا زود ، دامن ایران ، اسیا میانه ، هند و چین و دیگران را هم فرا خواهد گرفت.)
از انجایی که «خط دیورند» یکی از عوامل و انگیزه های اساسی ادامه مداخلهء دوامدار پاکستان ، در امور داخلی کشور عزیز ما افغانستان و یکی از مسايل حاد مورد مناقشه میان افغانستان و پاکستان به شمار می آید، به همین دلیل خواستم در این قسمت بحث ، مکث کوتاهی داشته باشم ، در مورد پیآمد های « خط دیورند » ، بدون آن که بالای پیشینه های تاریخی آن روشنی بیندازم .
اگاهان میدانند که ، در پهلوی عامل دیگر ، معضلهء خط دیورند یکی از مسایلی داغ و بااهمیتی است ، که ثبات و بی ثباتی افغانستان به آن ارتباط دارد و با آن گره خورده است ، و تا زمانیکه افغانستان و پاکستان روی حل بنیادی معضلهء سرحدی« خط دیورند» به توافق نرسند و این گره باز نشود ، بر گشت صلح و ثبات و به وجود امدن یک حکومت قوی و با ثبات مرکزی در افغانستان کاریست دشوار حتی نا ممکن و این یک واقعیتیست تلخ و درد ناک.!
هر گاه روند انکشافات حوادث و رخداد های 30 سال اخیر را تا امروز در نظر بگیریم ، میبینیم که در کُل اساس و بنیاد تخریب و نا کامی تمام پروسه ها ، ویرانی و ادامه جنگ خانمانسوز داخلی را در افغانستان ، مداخله اشکار و پنهان پاکستان ، در امور داخلی افغانستان تشکیل میدهد ، که با معضلهء خط دیورند پیوند دارد و از آن آب می خورد .
بنآ ، منافع ملی ما حکم میکند، که دولتمردان و سیاسیون کشور ما بلاخره باید در مورد این پرسش ها که :
( معضله خط دیورند چگونه حل شود ، به دشمنی ها با پاکستان و سایر کشور های همسایه چگونه خاتمه داده شود ، مناسبات تخریب شده در این سه دهه چگونه دوباره ترمیم شود ، تا با همسایگان در فضای همزیستی مسلمت امیز و در فضای اعتماد متقابل زندگی کنیم ،؟!) فکر نمایند و برای آن پاسخ بدهند.
اهداف و پالیسی ها باید با همسایگان در مورد مسایل مورد منازعه و اختلاف به خصوص خط دیورند با پاکستان روشن وشفاف مطرح شود ، با دادن شعار های غیر عملی، موضعگیری های احساساتی غیر واقعبینانه و حتی تحریک امیزکه نمیشود ، موارد مورد مناقشه و اختلاف را حل و ثبات در کشور به وجود آید.
خیلی مهم است ، تا نخست از همه خود افغان ها بالای میکانیزم حل ای معضله کار نمایند و به یک توافق برسند و بعداْ با جدیت و پیگری با جانب پاکستان مذاکرات روی در روی ، مستقیم و چشم به چشم در چوکات سازمان ملل متحد انجام شود ، حل این پرابلم یکی از نقاط کلیدی و حیاتی است که میشود ، افغان های رسالتمند ، بادرد و نو اندیش بالای آن جمع شوند ، مشترک کار نمایند و برای آن یک راه حل قابل قبول پیدا کنند.
برخی سیاسیون کشور ما اظهار میدارند و میگویند ، که خط دیورند باید به رسمیت شناخته شود و شناخت ان به نفع منافع ملی ما است و باعث تامین صلح و ثبات در کشور میگردد .
اما برخی دیگر از سیاسیون کشور را عقیده بر آن است ، که به هیچ عنوان این خط نباید به رسمیت شناخته شود ، و به رسمیت شناختن خط دیورند را از جانب افغانستان خیانت ملی می انگارند .
چنین افکار و نظریات دوګانه زمینه ساز انشقاق و بروز درز های زبانی و قومی و ایجاد فاصله ها میان خود افغان ها و سیاسیون افغان شده ، وحدت ملی و حاکمیت ملی را خدشه دار ساخته است ، که از چنین اختلافات و درز ها فقط همسایگان سود میبرند و بس .!
بنآ ، به تمام نظریات در مورد خط دیورند باید ارزش داده شود و بلاخره ما افغان ها باید به یک نظر واحد توافق کنیم و این معضله را دفن کنیم ، ما امروز در قرن بیست و یک زندگی میکنیم ، یقین وجود دارد ، که مانند نیاکان خود فکر نه میکنیم .
بسیار مهم است تا بدانیم که مردم چه میگویند ، خاصتا مردم آن طرف «خط دیورند» چه میخواهند ، زیرا این انها استند و حق دارند تا در مورد تعین سرنوشت شان تصمیم بگیرند و راه خود را انتخاب کنند ، نه «ما » . در شرایطیکه ، افغانستان از لحاظ نظامی ، سیاسی و اقتصادی در بدترین حالت قرار دارد ،که حتی توان دفاع از خود را نداریم و مهمتر از همه اینکه هرگاه به نقشه نگاه کنیم ، می بینیم که ما در حقیقت در قید کشور های همسایه قرار داریم و خانه ای ما در بین خانه های همسایه ها قرار دارد ، که با دنیای خارج و بحر بدون عبور از خانه های انها ارتباط مستقیم بر قرار کرده نمیتوانیم .
افغانستان باید تشویش همسایگان را از جانب خود رفع و به انها از جانب خود اطمینان بدهد ، به ملاحظات کشور های همسایه با دقت و توجه ارزش داده شود ، چیزیکه نا درست است به قناعت آنها پرداخته شود ، به نفع ما نیست تا برای همیشه به همین شکل با همسایگان بر مبنای سیاست های خصمانه ، زندگی کنیم ، یکی از وظایف جنبیش اینده را رسیدگی به حل همین اهم باید تشکیل بدهد.
ما باید با تمام همسایگان ( پاکستان، ایران ، ازبکستان ، ترکمنستان، تاجکستان ، هندوستان و چین) به شمول قزاقستان، قرغزستان ، اذرباییجان ، ترکیه و روسیه فدرال مناسبات حسنه و دوستانه بر قرار نماییم ، انها رول ، تاثیرات و منافع خود را در افغانستان و منطقه دارند .
روسیه فدرال چندین سال در افغانستان حضور نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنګی داشت ، ما نمیتوانیم نقش ، تاثیر و منافع روسیه فدرال را دراسیایی میانه و افغانستان رد کنیم و آن را نادیده بگیریم ، به نفع ما نیست تا بادید دیروز به اطراف خود نگاه کنیم .
نباید فراموش کنیم ، که نیروهای بین المللی و ناتو برای همیش در افغانستان باقی نه میمانند ، دیر یا زود افغانستان را ترک میکنند ، اما « ما» و کشور های همسایه جاودانه درکنارهم باقی میمانیم .
یکی از اشتباهات بزرګ دولتمردان و سیاسیون افغانستان به طور اخص در طول سه دهه تا امروز این است ، که همیشه در اتکا و دوستی با یک ابر قدرت، اصل مناسبات دوستانه و همزیستی مسالمت امیز افغانستان را با کشور های همسایه فراموش کرده اند و حتی تخریب و بر هم خورده زده اند .
به همین تر تیب «ما » به همسایگان باید این مسئله را هم ثابت بسازیم ، که افغانستان قوی و با ثبات به نفع شان است ، نه افغانستان ضعیف و بی ثبات. برای سیاستمداران پاکستان و سایر همسایگان این را هم باید واضح بسازیم ،که انها خاصتآ سیاست مداران پاکستان در مورد افغانستان غلط فکر میکنند ، که افغانستان قوی باعث ضعف و بر بادی انها میشود و این نظریه و تیوری شان کاملأ از بنیاد غلط و نا درست است و ریشه بدبینی دارد ، که اگر افغانستان قوی شود ، گویا پاکستان و همسایگان بر باد میشوند در حالیکه بر عکس ، بر بادی افغانستان و افغانستان ضعیف و بی ثبات باعث بر بادی همسایگان میشود ،همسایگان باید بدانند که افغانستان در میان جنوب اسیا و اسیایی میانه به مثابه قلب اسیا دارایی چنان موقعیت خاص جغرافیایی و ستراتیژیک و نقطه ای اتصال است ، که منافغ تمام کشور های همسایه با منافع افغانستان دریک پیوند قرار گرفته و با هم گره خورده است.
هرگاه بنیاد گرایان در افغانستان لانه کنند و قوت بگیرند و دست باز داشته باشند ، بدون تردید افراطی ګری دامنگیر همسایگان حتی فراتر از آن میشود ، چنانچه همین اکنون پاکستان با این مصیبت گرفتار شده است ، ما همه شاهدان زنده انکشاف روند حوادث و رخداد ها بعد از نا کامی عملیه صلح ملل متحد، سقوط و فروپاشی حکومت دوکتور نجیب ا لله شهید( حوادث ثور دوم 1371 ) تا امروز استیم ، که چگونه افراطیون و بنیادگرایان اسلامی در برخی از کشور های اسیایی میانه ( تاجکستان ، ازبکستان و قر غزستان ) دست به اشوب گری ها و فعالیت های تخریبی زدند و ای حرکت ها ادامه داشته قوت میګیرد.
بنآ اگر وضع به همین شکل در افغانستان ادامه یابد ، اگر کسی خواسته باشد یا نه ، حرکت های بنیادگرایان قوت میگیرد ،و همه کشور های همسایه را بر باد خواهد کرد.
بنأ ،ما باید بلاخره همسایگان را خاموش بسازیم و قانع ، که بگزارید ما راه رشد خود را طی کنیم و شما راه رشد خود را ، و از مداخله در امور داخلی ما دست بردارید .
ما منحیث نسل نو و نهضت های نو ، باید پاکستان و سایر کشور های همسایه و منطقه را قناعت بدهیم ، برای انها تفهیم کنیم ،که در بر بادی ما شما هم بر باد میشوید، چنانچه شعله اتش جنگ داخلی دامن پاکستان را فرا گرفته است ، دیر و یا زود دامن ایران ، اسیا میانه ، هند و چین و دیگران را هم فرا میگیرد.
خلاصه اینکه : ما باید با طرز دید نو با مناسبات جدید جهانی موضوع خط دیورند را حل کنیم و با افکار کهنه وداع بگوییم و ان را دفن کنیم ، ما باید وطن خود را که در دست ما است قوی بسازیم و در روابط و سیاست ها و نحوهء عملکرد خود با همسایگان تجدید نظر نمائیم.
به نظر من حل معضلهء سرحدی با پاکستان از جمله مسایل ستراتیژیک است ، که میشود افغان ها بدور آن در یک سازمان بزرگ سراسری ملی و یا هر نام دیگری که بالای آن گذاشته میشود، بسیج شوند ، و افغانستان را از این حالت شکنندگی و بی ثباتی و از چنګ افراطون نجات بدهند.!