نویسنده : جی جی گرین( JJ Green) منبع : wtop مترجم : پوهندوی دوکتور سیدحسام (مل)
قسمت اول
مواصلت به قندهار
واشنگتن: نیمه ء بعد از ظهر اوایل ماه د سمبر ما سه نفر مسافر بشمول اینجانب خبرنگارتوسط طیاره غول پیکر ترانسپورتی نوع بوینگ (C-17) قوای نظامی
ایالات متحده امریکا به میدان هوایی قندهار واقع جنوب افغانستان مواصلت نمودیم از در باز شده ء هواپیما آفتاب مکد روهوای غبارالودرا ملاحظه نموده از زینهء بزرگ نیمه باز عقبی هواپیما ، کسل وخواب الود و خفیفاً سرگیچ فرود امدیم .وهریک ما خویشتن را برای یک سفر طولانی که ممکن در هفته های آینده درپیشروی خواهیم داشت خودرابه اصطلاح جمع وجورکردیم .
تیم اطلاعات ونظارت وکشاف قوای هوایی ایالات متحده امریکا آن تجهیزات ولوازم حساس که برای تقویه نیروهای امریکای وافغا نی تهیه ودر نظر گرفته شده بودمحموله مذکورازهواپیماتخلیه وآماده ء انتقال گردید . این تجهیزات بمنظور رد یا بی واز بین بردن اهداف دقیق ایکه قبلاً درنظرگرفته شده بود به قوای نظا می افغانستان طور کمک تفویض گردید .
کپتا ن ستیب وککواسکی (steve wackowski )معاون تیم طی صحبتی چنین افاده نمود که این محموله بویژه که حا وی تجهیزات حساس میبا شد بغرض کنترول از فضای هوایی افغا نستان مورد استفاده قرار خواهد گرفت.ولی دراینجاصرف یک پرابلم موجود است وان اینکه این محموله که شامل وسیلهء اطلاع دهی وخبررسانی "همچو دید شاهین" میبا شد که با اخذ نقشه برداری از نقاط غیرمریی بکاربرده میشود طوریکه وککوسکی درمورد بما افاده نمود این وسیله در گیر حوزه جنوبی پیمان نا تو قرار گرفته ودرمیدان هوایی انسریلیک ترکیه نصب گردیده که سرانجام شاید بوسیله ءاگاهان امورمجد داًسازماندهی خواهد گردید.
* درضمن باید اذعان کرد که سلسله کوهای مرتفع ناهمواروپرا بهت افغانستان درواقیعت امرمرزاستوار درمقابل هرنوع هجوم مجتمع نظامی میباشد وهرنوع حرکات مارا ثبت مینماید .
کپتان ستیب وککوسکی خسته ودلگیر درمقابل ساختمان بنام الاموواقع درقلات منتظر ورود هلی کوپتر نشسته است.
زمانیکه دردامنه ونزدیکی این کوها کسی آوازی بلند کند ویا کسی راصدا زند، با لمقابل همچو صدا وفریا د آوازها و صداهای مهیب وجنون امیز بگوشش میرسد و چنین پنداشته میشود که این کوها چشم دارند، همچو کسانیکه با همچو چشمان تاریخ روزهای فاتحان بزرگ همچو الکساندر کبیررا قرین به سال 330 قبل از میلاد بنگردکه با اهداف سلطه جویی شان نتوانستند نایل آیند وهمه یکی بعد ازدیگری درین سرزمین به شکست مواجه شد ند ، چنانچه که خشم همچو کوهای پر ابهت را در ین اوخر انگلیسها و روسها کاملاً ملاحظه وتجربه نموده درس عبرت ازآن شاید گرفته باشند .
بهرصورت از هیچ کس حالا پوشیده نیست وهمه میدانند که افغانستا ن قبرستان امپراتوریها در طول تاریخ بوده وآن به این معنی که تلاشها ومجاهد ت همه مهاجمین ومتجاوزین که ارزوی تسلط براین کشوررادرسرپرورانیده اند بالاخره به شکست وناکامی مواجه شده اند ودرهرتهاجم با وجود برتری نظامی از لحاظ مهما ت وتجهیزات جنگ هزاران تن چه بشکل فردی ویا بشکل جمعی زندگی شان را ازدست داده اند ومزهء ناکامی را چشیده اند.
* سرزمین ضد خصم ود شمن، آب وهوای شدیدًا متفاوت فصلی وموسمی ،سازماندهی مقاومت عنعنوی وآزادیخواهی ارثی همه و همه به این مرز و بوم شرایطی رامساعد ساخته که هیچ متجاوزنمیتواند بالای این مردم و این سرزمین تسلط وتفوق بدست ارد.
* با درنظر داشت از تاریخ غم انگیز وتراژِک از افغانستان ، تیم ما اماده گی سفر به ولایت زابل را میگیرد ما میخواهیم رهسپا ر قلات شویم ، ولی ما ازقبل مسیر ولایت مذکور را تحت مطالعه داشتیم وبه آن واقف بودیم که برخی از این جاده ء عبوری جدا ازتصرف حاکمیت ودرتحت تسلط طالبان میباشد که عبور از آنجا خیلی ها خطرناک ومدهش میباشد ، بناً ما هرجا که درافغانستان عزم سفر میکنم قبل از سفر بالای تمام جوانب آن سفر عمیق می اندیشیم وآن به این معنی که کوهای پرابهت ومرتفع افغانستان هرنوع حرکت و جنبش ماررا مشاهده و تما شا میکند .
قسمت دوم
کوها چشم دارند
تیم همه بسته بند یها ی ما را سر وساما ن داده اماده سفربوده انتظا ر هلی کوپتر را میکشید یم ، که دونفر از تیم اطلاعاتی سازما ن سیاه واینجانب خبر نگار را بولایت زابل انتقال دهند .
رسیدن به زابل موضوع ساده ویا کار آسان نیست ! این کاملاً درست ومبرهن ا ست که ولایت زا بل وشهر قلات درمسیری موقعیت دارد که همان جاده ویا راه به پاکستان منتهی میگردد یعنی اگراز پاکستان به قلات سفر صورت گیرد ازهمین جاده باید عبورکرد ، این مطلب را ا سمت دویل (مسول اسناد نظامی) درره عزیمت به سوب ولایت زابل با جستهای پرآب وتا ب ارایه مینمود .
او افزودکه اکثراً جاده شمار یک را که به سوب قلات امتداد دارد برای سفر ترجیح میدهند در حا لیکه تروریستان بطور منظم درکنا ر همین جاده ومعبر بمبهای انفجا ریه میگذارند ودرانتظاروقایع تا سف اور و تعجب اور وبدور ازکرامت انسانی می نشینند .
جنگجویان طالبان معمولاً درکنار این جا ده بمب های کنارجاده میگذارند ولی افزون برآن درین راه اختطاف ورهزنی نیز صورت میگیرد
اقای سمت افسر تیم ساختمان های ایالتی ایالات متحده امریکا واقع در ولایت زابل ضمن صحبت اش یاداورشد که شما دراین ولایت بعضا ً با اشخاصی مواجه میشوید که هنوزهم مثل انسانهای هزارسال قبل زندگی مینمایند ،اوبه شیوه های کهن وقدیم اشاره نمود که بقسم عنعنات ورسوم دربین مردم اینجا باقی مانده است .
او یعنی اقای اسمت تیم را تا نوار فرود امد ن هیلیکوپترهمراهی نمود ودرصبح روشن وهوای سرد در انتظارآن بود که اگر برای ما چانس یا ری کند که سوارهیلیکوپترشده ازآنجا بیرون آیم ،وآن اینکه اسمت مشکل محل را که ما به آنجا سفر مینمایم این چنین توضیح داد : انجا یعنی زابل محل بیسا ر دورافتاده بوده،مردم اینجابا دنیای بیرون قطعاً درتماس نیستند ، اینجا تنها مرد مانی با د نیای بیرون درتماس میباشند که در دولت اشتغالاتی دارند . ازجانب د یگر اکثریت باشند گان این محل ازخواندن ونوشتن محروم اند ، به اسا س راپور منابع رسمی ایالات متحده ء امریکا درافغانستان مردم اینجا بادولت وحکومت کدام علاقه ء خاصی ندارند و مردم حکومت نیز نزد شان کدام محبوبیت هم ندارد .
بهرصورت درعین زمان که به تشریحات اقای اسمت گوش فرا داده بودیم اطلاع یافتیم که به تیم نیروی هوایی قبلاًهوشدار داده شده که بعضی ویا ممکن همه درمحل بمانند که در نهایت چنین هم شد که ازجمله سه نفر یک ما باید انجا بمانیم و دونفر د یگر با به اصطلاح تیله وتمبه سواربر هلیکوپتر شد ند. و به معاون تیم سیلاس داردن (S Darden) هدایتی رسید که او باید بغرض انتقال وسا یل نرم افزاروسخت افزارهای نقشه برداری به اتنظارهیلیکوپتر دیگر بماند ، که حد اقل این انتظار یک هفته ء را در بر خواهد داشت . بعداً به زودی من و کپتان ستیفین (Stephen) سواربه هلیکوپتریکه مختص به انتقال سربازان بود بسوب شمال شرق از بالای کوهای مرتفع درحرکت افتادیم واز پنجره این هلیکوپتر آن کوهای را که چشم دارند تما شا مینمودیم و ما چنین تصورمینمودیم که خارج ازپنجره هلیکو.پتر شاید صحنه فوق العاده نفس گیر ورعب اور خواهد بود .
قابل یاد اوری ا ست که این کوه های بزرگ ومرتفع و ناهموار چنین به نظر می آیند که به آسمان عمیق آبی راه باریک همچو نوک خنجر راهرو کشیده اند که راه فرار از آنها اصلاً قا بل تصورنیست.
درطول تاریخ چشمها در کوهستانهای افغانستا ن پاره پاره به شبهه نظامیان حتی ضعیف این مرزوبوم چسان اموزشی جنگی داده است که نیرومند ترین متجاوزین و متهاجمین دنیا را مواجه به شکست وناامیدی سازد .
واین موضوع در طول پرواز هیلیکوپتر بخوبی روشن گردید که چشمهای بعضی کسا نی تا هنوز در آن کوهساران درترصد اند ،وبه همین لحاظ تفنگداران درطول 30 دقیقهء پرواز با تفنگهای مطول خویش در نزدیک تیرکشهای پنجرهء هلیکوپتر بیرون را ترصد میکردند ، کسی با کسی حرف نمیزد حتی موکبین ومسافرین پروازبه اینطرف وآنطرف خود درترصد بودند که مع الخیر چطورمصون ازهلیکوپتر به زمین پر گرد وغبا ر فرود آیند و همه درانتظار سرنوشت مصون خود بودند.
قسمت سوم
بی اعتما دی رزم وپیکا ردرزابل افغانستان:طوفان وصعود گرد وخاک وخم شد ن درختان ناشی از نیروی وزش با د توسط پره های هلیکوپتراعلام ورود هلیکوپتر د یگر ترانسپورتی را بمحل جزوتام عملیاتی جایکه نبرد سخت وبزرگ در احذای کمین از نگهداری معد ن در جریان بود ودر اطراف و حواشی شرقی پایگاه وسایط نقلیه بصور پراگنده پارکنگ شده بود میداد. قبل از آنکه گرد و خاک بلند شده به زمین تاه نشین گردد اقای ج،د،لوفلس ( Maj j d Loflis) افسر نظامی ومسول روابط عامه در پایگاه نظامی واقع زابل مرا از پله های زینه به بالاغرض ملاقات به احمدی از افغانهای همان محل که ازپایگاه مذکورحفاظت میکرد راهنمای کرد واقای احمدی نیز موافقت نمود تا بامن مصاحبه نماید .
احمدی با نگاه های کاملاً خیره هدف سوالات طرح شده شما را دقیقاً ندانست " این مطلب را اقای لوفلس گفت "
احمدجوان باموهای سیاه بدواًباشک وتردید ازسوالاتی که به ارتباط زنده گی خودش وفامیلش از او توسط یک بیگانه وامریکایی صورت میگرفت درتعجب افتاد وازچهره ونگاههای خیره کننده اش عدم علاقگی او کاملاً مشهود بود .
ازمد ت های مد ید گفته میشد که افغانستان قبرستان امپراتوریها بوده وآن اینکه درطول قرنها نیرومندترین ملل وفاتحان از سکندر کبیر تابعد تلاش بخرچ داده اند تا این سرزمین را باهجوم نظامی درتحت سلطه ء خود قرار دهند ، ولی همه به شکست وناکامی مواجه شده اند که تاریخ شاهد گواه ان میباشد .
– عدم علاقگی وسوتفاهم عمده ترین پرابلم تلقی میگرددکه اکثریت درین موردتجاهل عارف مینمایند بناً عین پرابلمی که الکسند ر کبیر و دیگر متهاجمین ومتجاوزین در افغانستان به آن مواجه شد ند امروز ایالات متحدهء امریکا درین سرزمین به آن پرابلم وشانتاژ مواجه است .
سال گذشته اقای مت ها و (Matt Hoh) عالیترین مقام رسمی اداره ایالات متحده امریکا در ولایت زابل از وظیفه محوله اش استعفا داده وکنار رفت ، اوحین کنار رفتنش چنین گفت : من به ارتباط مقاصد ستراتیژیک ایالات متحده امریکا در وضع فعلی افغانستان اخرین اعتماد واعتبار خویش را از دست داده ام، اواضافه نمود که من درین مورد نامه ءچهار صفحه ء به اداره مربوطه ام نوشتم ودر آن تذکر دادم که موجودیت نیروهای نظامی ایالات متحده امریکا درافغانستان وسیعاً به مشروعیت و پیام ستراتیژیک شورشیان پشتون کمک مینماید .
* خروج وکناررفتن اقای مت هاو واشنگتن راتکانه ء سخت دادویک بار دیگر خاطره تاریخ سالهای (330) قبل از میلاد را درافغانستان که به شکست الکسندر کبیرتمام شد به یا د بیسیاری آینده نگران تداعی مینماید
* شخصی که فعلاً برچوکی اقای متهاو تکیه زده است داری نقاط نظر متفاوت می باشد .
اقای باب سیتجی(Bob Settji)عضو فعال ومجرب پی-ار- تی درولایت زابل گفت : من اقای متهاو را خوب میشناسم ، او رفیقم میباشد .من به او احترام وارادت کامل دارم ،ولی باب سیتجی بهرصورت ازراه اش مبنی بر روشن ساختن موضوع طفره رفت ودر مورد تصمیم اقای مټها و هیچ قضاوتی نه نمود .گرچه او درانتخاب اظهار نظرش کاملاً ازادی داشت که چسان باید قضاوت مینمود ، با آنهم من درین مورد نخواستم از او بیشتر بپرسم .
مگر اقای سیتیجی کاملاً ضمن صحبت اش روشن ساخت که او میخواهد راههای متفاوت دیگری راانتخاب وجستجو نماید
برای بسیاری از ما دراینجا تصمیمگیریها متفاوت وگوناگون میباشد ، ایا تصمیم ما اینست که دراینجا بمانیم وتفاوت هار را مشاهده کنیم ؟ یا اینکه میخواهیم در اینجا وضع را بهبود بخشیم وچشم انداز ما اینست که امریکا را هرچه مصونتر ودرامن دراوریم ؟"
. اوگفت:
" هرکدام ما که دراینجا برای مد تی هستیم ، من فکرمیکنم که بعضی اوقات باید ازخود بپرسیم که ما کی هستیم؟ ودراینجا چه میکنیم؟ اگرهمچو سوالات را ازخود نه پرسیم ووضع را خود به تحلیل نه گیریم ، ممکن است که ما برای شما در پی دریافت مقام بالایی خواهیم بود" . قسمت چهارم
نجات بیشترستا رهها
واشنگتن: هوای سرد ونسیم خوشگوارو صبح آفتابی درمیدان هوایی بگرام افغانستان بود اقای سگت پید رو بیلتران (Stg Pedro Beltran)عضو تیم حمایوی از نیروهای خاص اینجانب راپورتر را درفضای صلح وصفا بصورت مسا لمت آمیز تا برج شماره بیست مشایعت نمود ومن از بالاترین پله های زینه مناظر زیبای این کشور شناختنی را تماشا کردم واز آن به نحو ازانحا لذ ت بردم ودر عین زمان بفکر آن نیز افتا دم که این مرز وبوم به صفت قبرستان امپراتوریها نیز در دنیا شناخته میشود.
شکوه وجلال هندوکش با کلاه ود ستا ر سفید برفی وهمالیا یی همچو قاب آ سمان اگر ازیکطرف مناظر دلکش اش فرحتبار ولذ ت بخش است ولی ازجا نب دیگر این کوههای مرتفع وسر بفلک علیه جنگ وستیز وخشونت وتجاوز سنگرهای مطمین را در ذهن انسان تداعی میکند چنانچه طی این (9) سال نظر اکثریت آینده گرایان را این واقیعت انکار ناپذیر بخود جلب نموده است .
ولی با تماشای این مناظر دلکش ، طالبان والقاعده از نظرها پنهان واز فاصله های دورد ست در انتظا ر عملیات وشکار صید دقیقه شماری مینمایند وبا موشک های رومینگ کوچک لادن به آسمان آبی افغانستان مینگرندودرجستجوی صید خویش میباشند ، که این همه رمز واسرارکه آنها را به همچو اعمال بیدون آنکه ازچیزی وهم نمایند وا میدارد این همین سرزمین سنگرها و مرزهای استوار افغانستان است .
شگفت انگیزی موضوع در آن ا ست که چطور همه چیز آرام به نظرمی آید یعنی خا موشی قبل از طوفان، بیلترون هنگام فلمبرداری از مناظر طبعی با دل سنگین اش که عزم سفر ومرخصی به وطن را نسبت مصاب شدن همشره اش به اخرین ستیج سرطان داشت طی صحبتی به نیروهای خاص واقع درمحوطه بگرام افاده مینمود ، او یعنی بیلتران اضافه کرد که همشره ام همه وقته غذای درست میخورد ، همیشه تمرین واکسرسایز میکرد ولی با وجود رعایت وبکار گیری همه چیزهای خوب وبهتر وتکمیل کننده صحت وزندگی بهتر، بازهم مصاب سرطان شد.
افسران نظامی واطلاعاتی ایالات متحده امریکا در افغانستان همه با هوا ی سنگین ووضیعت پر مخاطره از مد تها اشنای وبلد یت کامل دارند . ولی غافل ازآن که پنج روز قبل از جشن کرسمس چنین ا تفاقی رخ میدهد . وازچند ین دهه به بعد برای سا زمان سیاه وآنهم ازکابل تا قندهار چنین قربا نی اکراه آمیزمبنی برمصون ودرامن داشتن ایالات متحده امریکا رخ نداده بود.
واقعه 30 دسمبر سال 2009 بزرگترین قربا نی بود که سازمان سیاه به همچو قربانی ابداً مواجه نشده بود که در آن پنج مرد ودو زن در اثر حمله انتحاری در بیزعملیا تی واقع در شرق افعانستا ن جا نهای شرین خودرا ازدست دادند.
دوست بسیار عزیزم در آن عملیات کشته شد .
مایک شیور(Mike Scheuer) جانباز سی ساله ومامور سازمان سیاه ضمن صحبتی درمورد مقتول چنین میگوید :او بتاریخ سوم فبروری بروزچهارشنبه درارلنگتون داخل شد ومن به سوب وظیفه محوله خویش رهسپارشد م ، اوخیلی ادم خلیق بود اوسه طفل پاینتر از ده سا له دارد ، اسم او به نسبت حساس بودن وظیفه اش در سا زمان سیاه پنهان گذاشته شده ، ما یک می افزاید که یونیت اورا عظمی بن لادن می شناخت ، که اوعضو فعال او- بی آی (OBI) بود واو اولین کسی بود که درتعقیب عظمی بن لادن از سالهای 1995 به اینطرف افتاده بود .
با سپری شدن زمان وحسا سیت عملیا ت های از کا راو ممکن ا ست که نا م او برای عامه مردم علنی گردد ، این مطلب را یک مقام عالی اطلاعاتی ایالات متحده امریکا اظهار نمود واو همچنان چنین اضافه کرد : " تا آن روزیکه درپیشرو ا ست ، او مثل دیگرها که در راه خدمت گذاری درکنار سرویس سیاه پدرود حیات گفته اند از ذکر نام وشهرت شان خود داری خواهد شد ، ولی با آنهم خدمات قاطبه ء این رفتگان برای عده ء ازمردم مشخص و معلوم بوده وبه همین منظور با درنظر داشت پالیسی اداره ء اطلاعات از ذکرنام آنها خود داری صورت میگیرد ، ولی این مرد ها وزنها که در اجرای وظیفه ء محوله جان های شا ن را فدا کرد ند واقعاً قهرما نا ن ملی میبا شند ، چونکه در راه پیاده کردن افکار عامه مردم امریکاازهیچ نوع سعی وتلاش خود داری نه ورزیدند. بعد ازین سال توقع برده میشود که درجمع فعالین سیاه به تعداد هفت نفر ازستاره های ( دراینجا منظور از ستاره ها فعالین سیاه میباشد) دیگر به افتخار آن افسرانیکه درخوست ازبین رفتند اضافه گردد. ویکی ازین ستاره ها خانمی به عوض آن خانمی خواهد بود که طرح ازبین بردن عظمی بنلادن را درسال 1998 برنامه ریزی نموده بود " این مطلب را اقای شیور اظهار نمود .مگر آن پلان طرحه شده پیاده نشد ، اقای شیور به صحبت اش ادامه داده میگوید: شما حالا میتوانید از کارگردانی وفعالیت های خستگی ناپذیر این خانم و از فرصتهای ایجا د شده درسال 1998 وتابوت او که درسال 2010 به محل بود وباش اش واقع ارلنگتن مواصلت مینماید خط روشن ودرشت ترسیم نماید ودلیل وقوع واقعه را که چرا ازآن بهر برداری صورت نگرفت بفهمید .
قسمت پنجم
شکست نا سزا گفتن
پس از نا دیده گرفتن اخطاریه ها وهشداربا شی های مکرر ازجانب افغا نها به انگلیسها مبنی بر آزادی واماده گی برای شورش وقیام درحدود (4500) سربازان بریتانیا و (12000) غیرنظامیان انگلیس زمانیکه امید زنده ماندن را ازدست داده بودند ، بیدون درنگ ووقفه در اوایل جنوری سال (1842) به اصطلاح عوام چهارنعل کا بل را بسوب جلال آبا د ترک نمودند.
آنها امیدوار بودند که به جلال آبا د مواصلت خواهندکرد جایکه ازکابل بطرف شرق کشور درحدود صد میل فاصله بیش ندارد. آ
نچنانیکه این داستان یکی از داستانها مستند وتاریخی میباشد ، قصه از اینقرار است که بعد ازسپری شدن هفت روز زدوخورد تنها یکنفر ازجمع دیگران زنده به جلال آباد مواصلت مینماید . ودرحدود (15499) نفر دیگر درکوه های خورد کابل جا ن میسپارند .
. این قتل عام به افغانستان تاج وعنوان ( سرزمین قبرستان امپراتوریها ) رامیدهد .
آن کسیکه ازین قتل عام زنده می ماند دوکتر ویلهیم برایدن (Dr william Brydon) میباشد که خسته ومانده به جلال آباد میرسد .
بقرار قول داکتر برایدن هنگامیکه ما ازکابل عزم فرارکردیم وبه بطرف کوه های خورد کابل پناه بردیم تمام کوهستا نی نشینا ن از چهار طرف بالای ما حمله کردند وبه قتل عام ما شروع کردند ،عده ایکه خواستند ازین معرکه فرار نمایند نسبت سردی شدید هوا وزخم ها یکه به تن داشتند همه مردند.
مشاهدین این واقعه چنین اظهار نظر نمودند که غازی محمد اکبرخان رهبراین قیام نخواست که داکتر برایدن کشته شود اوخواست تا از زبان خود برایدن داستا ن را بشنود تا برای دیگران در آینده درس عبرت باشد.
یک صدو پنجاه سال بعد از آن تاریخ متجاوزین اتحاد جماهیر شوروی به عین سرنوشتی که انگلیسها مواجه شده بودن مواجه گردید ند.
یک داستان حماسی دیگری درمراحل پایان جنگ افغانستان واتحاد شوروی بسر زبانهای عام چنین است : گویند که صدها نفر از سربا زان اتحاد شوروی درسال 1980 دربخش شمال ازترس جنگجویان افغانی به یک ساختمانی پناه برده بودند تا زنده بمانند ، ولی غافل از آ نکه کوهستا نشینان آن محل بالای آنها از چهار سمت حمله نموده وتمام شان را قتل عام نمودند،این منطقه درجوارمیدان هوایی بگرام امروزی موقیعت دارد .
نیروهای اتحا د جماهیرشوروی درین ساختمان محصور ما ند ند ودرتلاش آن بودند تاازین جا بطرف کوها فرار نمایند ولی صرف تعداد انگشت شمار آنها موفق به فرار شدند .
اکثریت فراریان در دام مینهای قبلاً فرش شده درگیر ما ند ند، قرار اظهار منابع نظامی ، مینهای تابع شده بمنظور امنیت محل بسیار نزدیک ومترکم فرش شده بود که امکان عبور ازآن تنها به مرگ می انجامید .
مخرج مشترک این موضوع در هردو داستان فوق اینست که کوه ها چشم دارند ومی بینند .
کوه هایکه بصورت دوامدار می بینند ونظاره میکنند بیشتر کوه های ولایت زابل می با شد که پیوسته درحال ترصد می باشند .
ولایت زابل ولایتی که در آنجا نیرو های ثا بت ومستقرچه از ایتلاف وافغا نی وجود نداردو وقتاً فوقتاً بشکل آزاد در رفت وآمد بوده که باعث اذیت مردم آن والا میگردند.
آنها همچنان میتوانند دقیقاً به مرتکبین مطابق قوانین در دست داشته امریکا و ایتلاف جزا نیز تعین نمایند ، این مطلب را جک لی و (Jack Lew) معاون وزارت داخله امریکا دربخش منابع ومنجمنت افاده نمود . واو علاوه نمود آنهایکه شجاعانه برای انجام وظیفه به محل میروند کاملاً تقدیر میگردند ، ولی عده دیگر به این خوشباوری امرار حیات میکنند که با موجودیت قوای امریکای وایتلاف چهره افغانستان دیگر گون خواهد شد .
جان (John) ترجما ن معمولاً هنگام گشت وگذر در جاده های افغانستان برچهره ویونیفورم نظامی رسمی ایالات متحده امریکا بمنظور آنکه هویت اش افشا نگردد سکارف ویا روسری میپوشد ، اومیگوید که برانگیزترین سوال درین کا ر ترس وارعاب میباشد که بسیار خطرناک وتهدید کننده پنداشته میشود. ولی چیزیکه بقسم خوشباوری باقی می ماند آن ا ست که حضور ایالات متحده امریکا با اوردن تغیرات ازهم متما یزدرتلاشهای قبلی اش قا در خواهد گشت که تغیرات قابل ملاحظهء را درافغانستان بوجود اورد.
او اضافه مینماید که با فزونی درتعداد سربازان ، تجهیزات ولوازم وحمایت همه جانبه موفقیت از آن ماخواهد بود وبر طالبان فایق خواهیم آمد .
لیو (Lew)میگوید : رها یی کشور از ارعاب وترس بسیار مهم پنداشته میشود ، تا مردم دریک فضای مصون با داشتن برابری وبرادری به سرنوشت آینده کشوربنگرند وبینهم درروابط باهمی قرارداشته باشند .
البته با درنظرداشت همین آرزو ایالات متحده امریکا درتلاش های خستگی ناپذیرش نسبت به گذشته بازنگری نموده وتغیرات قابل ملاحظه ای روی دست گرفته است .
ستیچی (settie) گفت من فکر میکنم هییت منصفه تا هنوز به بیرون مینگرد ، من فکر میکنم که ما باید بیبینم که چه کرده میتوانیم ویا چه نوع مجاهد ت را باید بخرچ دهیم .
او همچنان اضافه کرد که باید از خود بپرسیم که ما درکجا قرار داریم؟
جان (jhon) یاداورشد که مردم این سرزمین امید وارند که نفرین وناسزا شکسته شود وازین سرزمین رخت ببندد تا باشد که یک روز اقغانستان موفق وآباد وافغانستان باثبات داشته باشیم .
پایان داستان