دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی
نوشته برادر محترم مسعود فارانی را تحت عنوان بالا در سایت افغان جرمن آنلاین با علاقمندی، دقت و موشګافی مطالعه کردم. از مطالعه آن واقعا مستفید شدم. خواستم ازین طریق از ایشان تشکر و امتـنان نمایم.
توجه به عظمت تاریخ کشور و مردم ما، ګرفتن پند و عبرت و آموختن از آن مطالب است که باید به آن اهتمام خاص و دوامدار صورت ګیرد.
دوره های سلاطین افغانی (غوری ها و خلجی ها) در هند نشانه خوب از تاریخ پر افتخار نیاکان ماست. کارنامه های بهلول لودی درقرن ۱۵ م ، لیاقت و شایستګی، تدبر، درایت، تواضع و شکسته نفسی، عدالت ومهربانی ، علم پروری شان واقعا ثبت تاریخ و الهام دهنده نیک برای نسل های بعدی است.
توجه و اهتمام به باریکی های زندګی و خصوصیات روانی مردم و رعیت، توجه به آماده کردن زمینه که صدای ملت و مردم به آسانی به حکام و دولتمردان دسترس داشته باشند، حمایت و قدردانی حکام از علم و فرهنګی، عدم موجودیت تعصبات و تنګ نظری ها قومی و لسانی در افکار و عمل کرد های شان چیزها و صفات نیک اند که حکام ، فرمانروایان و زعماء امروزی کشور ما به آن جدا ضرورت دارند.
واقعا نصایح و روش ذیل به قوت خویش باقی و ضرورت عصر ماست:
چنان خوکن به نیګویی که بعد از مردنت عرفی - مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
نمونه خوب از کارنامه های زعما و شخصیت خوب در تاریخ جوامع بشری و مردم حوزه ما خوشبختانه زیاد است.
به فهم من کار و خدمت صادقانه و مردم داری ضرورت به حوصله مندی خاص داشته و درعمل تنها و تنها به فرمان و یا هم زور سرنیزه تحقق یافته میتواند. برآغاز کار نیت و اراده نیک ضرورت است اما برای کار عملی و اقدامات بجاء به داشتن علم ، فهم لازم ودرست و عمل صادقانه با تلاش وقربانی ممکن است. چیزی که در اکثریت زعما، حکام و رهبران افغانی خاصتا در چند دهه اخیر کم دیده شده.
از جانب دیګر سطور ذیل درنوشته جناب مسعود فارانی من را نیز وادار ساخت تا یادداشت امروزی خویش را خدمت شما تقدیم بدارم. جناب شان در ابتدا نوشته خویش تحت عنوان بالا نګاشته اند: ̋̋̋ در جهان همیش تاریخ مثل قانون غرض منافع سیاستمداران تعریف و تحریف شده است. وقایع رخداده در تاریخ را که ناګزیر به ذکر آن شده اند خواسته اند اهمیت آنرا کمرنګ جلوه داده برجستګی اش را باتلاش جلوګیری نمایند. بطورمثال ترویج و پياده کردن زبان فارسی در هند که بوسیلهء کی این امرتحقق پذیرفت بیشتر از انظار مردم بدور مانده شده است . در حالیکه این رویداد یکی از حوادث مهم در تاریخ زبان فارسی میباشد. ̏
به فهم من حافظه تاریخ و انتقال آن را برای نسل های بعدی حد اقل دوګانه میدانم. مثلا اګر از لحاظ طبقاتی و اندیشه های چپی موضوع را بررسی کنیم خواهیم ګفت یکی تاریخ نوشته شده به نفع طبقه استثمار ګر و حاکم استعمار ګراست و دیګر هم حافظه است که از جانب زحمت کشان، استثمار شونده ها و مردم کشور های مستعمره تحریر وپیشګش شده ومیشود.
اګر تاریخ از دیدګاه و موضع هر کس نوشته شود انسان خبیر و با فهم حتی از لابلای همان تاریخ نوشته غیر عادلانه مفهوم و برداشت واقعی خویش را خواهد داشت. میخواهم بګویم که هریک از ین حافظه ها چه از لحاظ طبقاتی و چه از لحاظ استعمار ګران و مستعمره شدګان باشد هریک به نحوی افراط و تفریط خود را دارند اما درهر یک ازین دیدها و حافظه بخش از حقایق نهفته است که نمی توان از آن منکر شد. به این بخش از ملاحظه من جناب شان نیز اشاره نموده اند.
اګر به کلیمه استعمار متوجه شویم این کلیمه عربی الاصل از استعمر - به معنا طلب اعمارګرفته شده. یعنی که خودم اعمارکرده نمی توانم از کسی دیګر طلب اعمار میکنم. این کلیمه برعکس تصور وفهم ما کدام مفهوم منفی ندارد. میتوان ګفت که این کلیمه دقیقا مطابق به همان فهم تاریخ است که استعمار ګران از استعمار داشتند و دارند. یعنی اینکه کشور های عقب افتاده و غیر انکشاف یافته توان حکومت کردن و اداره را ندارند و این رسالت اشخاص و جوامع متمدن (سفید و استعمارچیان!؟) است که این مردم و جوامع عقب افتاده را مساعدت نموده و برای دولت داری مستقل و پیشرفت آماده سازند. یعنی در نوشته و دید و حافظه تاریخ از نظر شان مسأله چور، چپاول ، تاراج و کشت و خون و بمبارد و زندان و قین وپانه نمی ګنجد. به اساس همین فلسفه تیورسن ها و تاریخ نویسان استعمار انګلیس مثلا در مراحل معیین از انکشاف جامعه هند را که آن جامعه قادر به رهبری کشور خود شد برای این کشور آزادی و استقلال دادند. یعنی مبارزات ضد استعماری مردم چنانچه شما نیز فردموده اید بخش از حقایق که به باب دندان شان نیست حد اقل کمرنګ جلوه داده میشوند.
به اساس همین تلاش های مغرضانه است که عده از تاریخ نویسان موجودیت و ادامه افغانستان را از لحاظ تاریخی به صورت تعیین کننده موقعیت جغرافیای آن میدانند. موجودیت افغانستان را در موجود منطقه حایل بین ابرقدرت ها هندبریطانوی و تزار روس و ابر قدرت های بعدی و مجادلات ابر قدرت ها خلاصه میکنند. به این ترتیب مبارزات آزادی خواهانه و سلحشور مردم ما کمرنګ جلوه داده میشود.
به اساس همین فلسفه حتی حکما امروزی درجشن های استقلال کشور های مستعمره با افتخار اشتراک میورزند. به این ترتیب تاریخ مبازرات مردم کشور های مستعمره را حد اقل دست کم ګرفته و اصل معیار و تعیین کننده را کارنامه های کشور های استعمار ګر مانند محک و کمک کننده اصلی ترقی و پیشرفت جوامع مستعمره میدانند.
تاریخ و حافظه تاریخ پیشکش شده توسط این کشورهای استعمارګر هم به همین اساس و به چنین فهم تحریر شده است.
اما هست تاریخ دانان که حافظه تاریخ را مطابق به واقعیت های عینی و همه آنچه کشور های استعمار ګر از خوبی ها به کشور های مستعمره آوردند و همه آنچه از ثروت های مادی و معنوی کشور های مستعمره را تاراج و چور کردن کما حقه بنویسند و درین راستا امانت داری میکنند.
مطالعه تاریخ و بررسی عینی آن ما را به این معتقد میسازد که دنیا در حال ګذر و فانی است. قدرت ها و جبروت ها میګذرد وخواهد ګذشت. شاه شجاع ها و امثال و همه آمدند و میروند. هرکه آمد عمارت نوساخت –رفت ومنزل به دیګری پرداخت.
مطالعه تاریخ به ما میفهماند که همه این دنیا را ترک کردنی یم و ما را به صحت محتوی این آیه متبرکه که(اینما تکونوا یدرککم الموت ولوکنتم فی بروج المشیده – در هر جای باشید مزه مرګ را چشیدنی اید و لو اګر در قصر های محکم باشید) و لو اګر در ارګی باشید و یا در خیمه.
مطالعه تاریخ ما به این فهم معتقد میسازد که تلاش های تغییر حافظه تاریخ همیش کارا نبود ونیست و حافظه واقعی تاریخ هم وجود دارد وخواهد داشت. شاه شجاع شاه شجاع است و کسی آنرا تغییرداده نخواهد توانست.
به فهم ما تاریخ را نمی توان تغییرداد، خرید، مسخ و پاک کرد. تاریخ حک شده غیر قابل تغییر است. تلاشها درمورد همیش کارا نبود و نیست.
اینکه در انتخابات ریاست جمهوری سال ګذشته افغانستان تقلبات صورت ګرفت این یک واقعیت تاریخی است. تلاش ها برای تغییر این واقعیت تلاش های بی جاء است. اینکه در کشور ما مرګ، کشتن، بستن، خانه خرابی و دربدری وجود دارد و داشت و عاملین و عوامل آن در کجا است نیست همه میدانیم. کسی این را تحریر کرده نمیتواند و نه خواهد توانست.
بلی تاریخ نویسان و متفکرین با رسالت و با وجدان با دیدن حقایق و حوادث و ارتباط آن به یکدیګر نه تنها مصروف سنه نګاری و کرونولوجی اند بلکه تاریخ رابه مفهوم اصلی کلیمه و در ارتباط به حوادث و عوامل مختلف به نسل های بعدی انتقال میدهند. و تأکید برینکه که تاریخ و حافظه تاریخ ̋̋ در جهان همیش تاریخ مثل قانون غرض منافع سیاستمداران تعریف و تحریف شده است... ̏
تأکید دقیق نیست.
من به این باورنیستم و چنین نیست که همیش قوانین غرض منافع سیاستمداران تعریف و تحریف شده باشد. در طول تاریخ و عصر حاضر قوانین بوده و هست که در خدمت انسان و انسانیت بوده و هست ودست آورد خوب بشریت به شمار میروند.
اهتمام به سیاست و رفتن و کارکردن سیاسی و سیاست به فهم من فریب، ریاکاری، تقلب و جعل کاری بود وهست بشرطیکه افراد فریب کار، تقلب کارو ریا کار آنرا به پیش مـیبرند.
تلاش برای ګرفتن قدرت سیاسی ، اشتراک درسیاست خدمت است و عبادت درصورتیکه افراد خیرخواه، خدمت ګار ملت و صادق به مردم و امرخیر آنرا په پیش میبرند وعملی میکنند. بلی در سیاسیت منافع و مصالح و منافع است و دوست و دشمن دایمی وجودندارد. اما اګر این منافع ومصالح و انتخاب دوست و دشمن به اساس و محک منافع کشور، مردم، انسان و انسانیت و خیر باشد مشکل ندارد بلکه مثبت نیز هست. لذا یکسره در زمینه منفی فکر کردن ودر هرسیاست و سیاستمدار نظر وموضع منفی داشتن به فهم من دقیق نه خواهد بود.
قوانین و فهم تاریخ را همیشه منفی و ناپسند انګاشتن و نظرداشتن که همیشه دشمن در کمین است که مانع پخش وانتشار زبان معیین میګردد به نظرم آنقدر موجه و دقیق نیست. در کشور ما و کشور های عقب مانده در ساحات مختلف زندګی و تحقیقاتی کار کم صورت ګرفته و دهها و صد ها موارد است که باید کار بیشتر صورت بګیرد. من به عقب نګه داشتن عمدی به صورت یکسره و دوامدار درین راستا موافق نیستم.
من ازابتدا نوشته تا اخیر نه یافتم که کې و چرا باز جلو انکشاف این و آن زبان را میګیرد.(... بطورمثال ترویج و پياده کردن زبان فارسی در هند که بوسیلهء کی این امرتحقق پذیرفت بیشتر از انظار مردم بدور مانده شده است...). درین مورد کی حقایق را به کدام علت مسکوت و از انظار مردم بدور مانده - مطلب را نه ګرفتم و نه فهمیدم.
اګر در ادامه این نوشته نوشته دیګر باشد که این موضوع و عوامل را تشریح فرمایند با علاقمندی مطالعه نموده وبیشتر تنویز ومستفید خواهم شد.
یکبار دیګر از پیشکش کردن صفحات بسیار جالب شکوهمندی نیاکان مان و مردم این حوزه مشترک فرهنګی و تأثیرات سیاسی و فرهنګی شان بر منطقه و اینکه چګونه در تاریخ مردم و پیشتازان فرهنګی وسیاسی ما بدون تعصب و تنګ نظری مشترک کار وزندګی مشترک داشتند بسیار آموزنده بود.
به امید اتحاد و اتفاق بیشتر تمام مردم خیر اندیش و خیر خواه منطقه و جهان. پایان