از حقایق باید چشم پوشی نه شود

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

عمر شمس

تحت عنوان فوق نوشته آقای رحمت الله روان وهمچنان نوشته انجینیر محمود صافی را در سایت های انترنیتی مطالعه کردم ګرچه عادت نه دارم در موارد  فاقد ارزش  وغیر ضروری دست به قلم ببرم ولی چون جناب ایشان سوالاتی را مطرح نموده بودند، بنا خواستم به برخی از سوالاتی ایشان مختصرآ پاسخ ارایه نمایم. آقایون در ابتدا با پیروی از

جنرال عظیمی بر طرز تحریر نوشته من ایراد های ګرفته اند ، تصور کردم که این جنابان شاید در دبستان فارسی نویسی جنرال صاحب نبی عظیمی چند روزی مشق و تمرین نموده باشند و نوشته های بسیار عالی با تمام اصول ومعیار ها زبان به رشته تحریر در آورده باشند و لی صد افسوس که با مطالعه همان چند سطور اول متوجه انبوه اشتباهات وخطا های نوشتاری انها  شدم ، که تصمیم تبصره در مورد آن نه دارم . دوستان عزیز! من برای ګفتن و نوشتن چیز های زیادی دارم و ضزورت نه دارم در لابلای چنین مطالب خود را مصروف کنم ، اګر حرف بنده را باور نه میکنید نوشته هایتان را خدمت جنرال صاحب بفرستید و نظر ایشان را خواهان شوید.  روان صاحب مینویسد که دوستی برایش تلفون کرد و برایش ګفت این مطلب را مطالعه کن تا سرت باز شود ! از نوشته جناب ایشان پيدا است که آنرا چندان  با دقت مطالعه نه کرده اند ازینرو سرشان چندان  باز نه ګردیده است.زیرا انها به مطالبی که پاسخ ارایه شده آنرا دوباره مطرح ساخته اند . ولی با این هم، جناب روان با بیشترین قسمت نوشته من موافق هست که این مایه خرسندی است. ازینکه با برخی از قسمت های نوشته من موافق نیستند این هم جای تعجب نیست  زیرا انسانهای مختلف قضایا را از زوایای مختلف میبینند و شما هم حق دارید دیدګاه خویش را داشته باشید ولی محک قضاوت باید حقیقت و واقعیت باشد نه خیالبافی ها وسفسطه ګویی. جناب محمود مینویسد که نوشته من به یک داستان میماند که مبین نظر، دیدګاه و افکار من میباشد، بلی شما کاملا دقیق فهمیده اید آنچه من نوشته ام  کاملانظر و دیدګاه من  در مورد حوادثی که به فاجعه ملی مبدل ګردید، در پرتو حقایق و فاکتهای که  توسط خود ګردانندګان توطیه وسایرین ارایه شده است ،میباشد. من تا کنون از انچه حتی یک کلمه هم نه نوشته ام که من میدانم . حالا نیز من بنا بر شواهد و فاکتهای که شما یا دیګران ارایه کرده اند به پاسخ میپردازم.  به هر صورت میخواهم مختصرآ به برخی از پرسشها و مطالب مطروحه شما بپردازم.
من تعجب میکنم که اینها- باز هم نشر و مطالعه حقایق را به زیان حزبی ها میداند و تصور میکنند که نشر چنین مطالب حزبی ها را در ګودالهای عمیق پرتاب خواهد کرد  و اګر حقایق ګفته نشود و از نشر آن چشم پوشی و خودداری  شود در آن صورت جهان ګل و ګلزار میشود و حزبی ها به بهشتی که روان صاحب  در حال نعمیر  آن است خواهند رفت. این عجب انسانهای اند  که از حقیقت چنین  بیزار اند و چنان بی پرده از شنیدن حقایق انزجار و نفرت خویش را نشان میدهند. در صورتیکه از طریق شنیدن حقایق سر کسی باز نه شود در آن صورت خداوند ایشان را کمک کند تا ګره های مغزی شان باز شود . اګرکسی راه رفته نتواند میتوان بازو داد تا راه برود و اګر کسی نخواهد حقیقت را به فهمد در انصورت تنها  خداوند میتواند ایشان را کمک کند.
به سلسله تلاش ها بخاطر بیګناه ثابت ساختن ګروه توطیه جناب محمود نیز سناریو بی را تیار کرده که اینبار ایشان غرب و سي آی ای را متهم به توطیه بزرګ علیه دولت افغانستان تحت نام پلان پنج فقره ای صلح ملل متحد مینماید. در این شک نیست که ایالات متحده و متحدینش مخالف حاکمیت ح د خ ا بود ند و تمام تلاش های خود را بخاطر سرنګونی حاکمیت حزب وطن به کار بسته بودند این کدام کشف جدیدی نیست. با نشر ویدیو کلیپها جنرل عظیمی با سرعت شوروی را عامل سقوط دولت اعلام کرد و انجینیر عارف آنرا با تفصیل تشریح کرد ، ولی معلوم شد که آن دلایل چندان مفید و کارا واقع نشد حالا سناریو دیګری را توسط محترم محمود ارایه داشته اند.
طوریکه بالا ګفته شد آیالات متحده به شمول شوروی وقت در زمان خروج قطعات محدود شوروی از افغانستان  از طریق رسانه اعلام میداشتند که دولت کابل بیش از یک هفته توان مقاومت را نه دارد ، انها تصویر یک فاجعه وحشتناک را در شهر های افغانستان که همیشه تحت کنترول دولت بودند، ترسیم میکردند. انها از احتمال کشتار دسته جمعی و عمومی نه تنها حزبیها بلکه مامورین و شهروندان عادی که به جبهه مخالف نه پیوسته بودند سخن میګفتند، ولی این توطیه برزګ با درایت و خردمندی رهبری حزب و دولت کاملا خنثی کردید. دولت و حزب با سربلندی از آزمون زمان پیروز برآمد. بعد ها انها پیهم از ضعف و ناتواني مجاهدین حرف میزدند و حتی به مجاهدین ګوشزد میکردند که اکر انها به سرعت پیروز نه شوند انها دولت کابل را به رسمیت شناخته ووارد مناسبات سیاسی و ديبلوماتیک خواهند شد و مجاهدین نیز یاس و مایوسی خویش را پنهان نه میکردند، این داستان نه بلکه سرخط مطبوعات آنزمان بود. مسله حاضر شدن انها به پروسه مصالحه همین مطلب را ثابت میکند که انها از پیروزی نظامی مایوس شده اند. ولی انها هیچ وقت از مسله سرنګون ساختن دولت صرف نظر نه کردند، انها مصالحه را و پلان پنج فقره ی ملل متحد را بخاطر این قبول نه کردند که حزب وطن را در قدرت نګهدارند ویا برخلاف حزب ترک خصومت کرده بودند ، علت تن دادن انها به مصالحه بن بست  وحتی شکست در جبهات جنګ بود، انها راهی دیګری جز مصالحه نه داشتند. شما میګوید ګروپ های در آلمان بخاطر اشتراک در کنفرانس بن مراجعه کرده بودند. چرا باید انها کسانیرا در کنفرانس بن راه میدادند که فاقد نیروی سیاسی ( حزب واحد نه داشتن)، نظامی و مردمی بودند. انها به هدفی که در برابر خود قرار داده بودند که عبارت از راندن حزب از عرصه حیات سیاسی بود ،  بدون زحمت رسیده بودند. آنهاییکه به کنفرانس بن مراجعاتی نموده بودند نیز همین مکروب های حاکمیت بودند که تصور میکردند بادار جدید انها را لبیک خواهد ګفت و از انها استقبال خواهد کرد! از استدلال محمودخان چنان فهمیدم که ستون پنجم نه به تحریک شوروی این توطیه را عملی کرده بود بلکه این  سی آی ای بود که از انها چنین تقاضای به عمل آورده بود تا رژیم داکتر نجیب الله سرنګون بسازند و وعده لقمه چرب به انها داده بود. این داستان شما مسله تحقق و عملی شدن کودتا را مرفوع نه میسازد، این مهم نیست کودتا به اشاره و امر کی صورت ګرفت. طوریکه حقایق و فاکتها نشان میدهد این یک توطیه ګسترده به اشتراک کشورهای منطقه و سایر بازیګران این بازی بود ممکن این کودتای مشترک انها بوده باشد، اګر طراحان انها بودند و لی اجرا کننده ګان همین ها بودند که ما در کلیپ ها میبینیم. شاید حرف شما درست باشد زیرا همین ها قدرت را به شورای نظار و جمعیت انتقال دادند و بار دوم ایالات متحده مستقیمآ قدرت را به شورای نظار انتقال داد و تا  اکنون از طریق حمایت مستقیم نظامی و اقتصادی از انها دفاع و حمایت  میکند، در این حوادث نوع پیوند منطقی وجود دارد. ما تا همین اکنون شاهد روابط ګرم و دوستانه همین ګروپ کودتایی  با  ګروه شورای نظار هستیم که چه ګونه در حساسترین لحظات با انها وارد جبهه و زدو بند میشوند به یقین که این همه زد وبند ها تصادفی نیست و اکنون معلوم میشود که این زدو بند ها از چه راه هایی میګذرد و چګونه حلقه ها با هم وصل وپیوند میشوند. فکر میکنم شما یک ګره دیګر از ګره ها را باز کردید.  باید بګویم که تطبیق و تحقق پلان پنج فقره یګانه راه درست وسالم بیرون رفت از بحران بود، اګر کودتاچی ها آنرا مینګزاری نمیکردند سی آی ای هم مجبور به قبول آن مصالحه شده بود.
آقای روان پیهم از حزبی ها حرف میزند و حق نا حق انرا بکار میګیرد. من نه فهمیدم آقای روان از کدام حزبی ها حرف میزند و غم کدام حزبی ها ،خواب از چشمانش ربوده است؟  حزبی های که حزب ندارد! ګرامی روان! وقتی میګویید حزبی ها  ، استعمال کلمه  حزبی به مفهوم موجودیت حزب  است در حال که چنین چیزی واقعیت نه دارد . باید مفاهیم را درست و بجا بکار برد، وقتی حزب نیست حزبی ها از کجا شدند؟ ولی در دنیای روان صاحب همه چیز سرچپه است ، حزبی وجود ندارد ولی حزبی ها موجود هستند! واقعیت اینست که بعد از سال ۱۹۹۲ دیګر حزبی بنام حزب وطن و یا حزب دموکراتیک خلق افغانستان وجود نه دارد. آن حزب که  بنامش تجارت به راه افتیده  بوسیله همان کودتا برای همیشه دفن ساخته شد، جنجال ما هم اینست که ما در تلاش افشا خیانتګران حزب وحاکمیت هستیم . من و تو و امسال ما از جمله باز ماندګان یا بقایایی آن  حزب هستیم. که در بسیاری مسایل باهم اختلاف نظر داریم یعنی ما وشما دیګر رفیق حزبی نیستیم، مواضع ما از هم بسیار فاصله دارد. پس هر کدام ما اګر ادعا ح د خ ا را داشته باشیم تعداد آن حزب به هزاران خواهد رسید. در حال که حزب ما یکی بود.
حزب یک ارګانیزم زنده  و متشکل دارای ساختار معین تشکیلاتی ، مرام و اساسنامه است، حزب وطن که چنین یک سازمانی بود در اثر کودتا به صد ها پارچه تقسیم شده است. امروز تعداد زیادی ګروه ها و سازمان ها از بین بقایایی همان حزب سر بلند کرده و با ساختار های جدید تشکیلاتی و برنامه های جدید وارد عرصه فعالیت شده اند .از سال ۹۲ تا حال ۱۸ سال میګذرد که  در طی این مدت حزب وطن هیچ نوع فعالیت و تحرکی نداشته و درواقعیت امر از لحاظ فزیکی  موجودیت خود را به مثابه حزب از دست داده است و دیګر وجود نه دارد. پس استعمال مفهوم حزبی ها چیزی دور از حقیقت و واقعیت است و صرف جنبه عوامفریبانه دارد. بلی بعضی ګروه های برخاسته از بقایایی حزب وطن  با وجود داشتن نام جدید ، برنامه ، اساسنامه و ایدیولوژی کاملا متفاوت باز هم مدعی ح د خ ا یا حزب وطن اند  که برخی از این  سازمان ها و احزاب با هویت جدید در اداره رسمی دولت راجستر هم شده  اند ،  اګر تصادفآ در ترکیب ویا در راس این احزاب کسانی از اعضای سابق ح د خ ا یا حزب وطن وجود داشته باشد و یا دارند این به مفهوم حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا وطن نیست، زیرا حزب توسط اشخاص نه بلکه از روی  برنامه ، اساسنامه و ساختار تشکیلاتی آن قابل شناخت است و هویت آنرا مشخص میسازد. تعداد کثیری از اعضای حزب سابق به احزاب و سازمان های مختلفی پیوسته اند و دیګر حرف من و تو را ګوش نمیدهند زیرا راه خویش را انتخاب کرده اند.  تعداد هم به صفت شخصیت های مستقل فعالیت دارند و کسانی هم وجود دارند که از مبارزه و سیاست فاصله ګرفته اند. یعنی حزبی که در تصوراتی شما وجود دارد به پارچه های مختلف فکری، سیاسی و سازمانی تقسیم شده  است و اګر ګذشته واحد انها نه میبود اصلا مسله وحدت و اتحاد بین انها مطرح نمیګردید. انها دیګر در موضعګیری های مختلف و مخالف هم دیګر قرار دارند. این احزاب جدید با رهبران جدید از بین اعضای سابق ح د خ ا  در حقیقت سازمان های جدید و متفاوت اند و هیچ شباهتی با اح د خ ا نه دارند. و شما تشویش آنرا نه کنید که کسی میتواند انها را در ګودال و خندق پرتاب کند.  در این فکر هم نه باشید که یګانه هوشیار و دراک آن حزب شما هستید و سایرین انسان های نادان و نا فهم اند و هر کسی میتواند انها را به آسانی در ګودال پرتاب کند. بلی اګر حقایق زندانی شود و باز توطیه ګران در راس و پیشاپیش همه بدون محاسبه و خوف از محاسبه قرار بګیرند اینبار نیزمانند ګذشته امکان چنین فاجعه با تمام قوت آن وجود دارد . باید بدانید که اکثریت قاطع  اعضای آن حزب انسانها با فهم و  آګاه و دارای تجارب ګرانبهای  اند و توان انرا دارند آنچیزی را که میخوانند ، میشنوند  و انچه در جهان ماحول انها رخ میدهد را بهتر از همه کس تحلیل و تجزیه کنند و قدرت  تمیز خوب را از بد دارند . تجارب طوفانهای سیاسی نیم قرن ګذشته انها را به انسان های ورزیده  سیاسی و با فهمی مبدل ساخته است. شما حقایق را به انها برسانید و اګر واقعآ چیزی در چنته دارید بیرون بکشید انها خود قضاوت میکنند. شما نمیتوانید با قدغن کردن حقایق انها را در دام به اندازید، این حقایق نه بلکه قدغن و نه ګفتن حقایق است که انها را به ګودال نیستی پرتاب کرده میتواند.
این جهالت و نا فهمی است که انسانها را به ګودال بد بختی و نیستی سرنګون میسازد نه درک و فهم حقایق. این خفاشان اند که در تاریکی شکار میکنند.
اینها که فراګیر و متحدملی و چه وچه اند به اشکارا با وجود داشتن نام مستقل و برنامه و اساسنامه ی  به غیر از ح د خ ا  میخواهند با دروغ خویش را ح د خ ا وانمود و قلمداد بسازند.
هیچکدام ازین سازمان ها ح د خ ا نیستند ونه حق آنرا دارند که خود را به این نام به نامند  زیرا برخی از شخصیت های شامل در این سازمانها متهم به خیانت به ح د خ ا نیز میباشند.
تعداد از همین ها بودند که حزب را نا بود کردند و حال اشک تمساح  میریزند. و باعوامفریبی غوغا بر پا کرده اند که شانس از دست میرود ، ولی اینها از شانس ها نه میګویند که این شانس ها چست و باز چه خواب های مهیبی را دیده اند.
آقای روان و محمود مینویسد که من از نام شهید نجیب الله به نفع خویش استفاده میکنم. ولی نه میګوید چه ګونه استفاده ؟ آیا برداشتن نقاب از روی چهره توطیه ګران استفاده از نام نجیب الله است؟ من فکر میکنم شما چیزی هم از نوشته من درک نه کرده اید زیرا موضوع بحث من شهید نجیب الله نیست، بلکه موضوع بحث من نظام جمهوری افغانستان و حزب وطن است که توسط توطیه ګران و مزدوران بیګانه نابود ګردید و میخواهند بار مسوولیت خیانت خویش را به دوش دیګران به اندازند، شما اشک تمساح به حال حزبی ها میریزید و خود را هراسان از افتیدن حزبی ها در خندق وانمود میسازید و باز ازهمانهایی که حزب و حاکمیت را در ګودال تاریخ سرنګون ساختند دفاع میکنید این دګر چه نیرنګ و دورنګی هست . شما همه را توهین و تحقیر میکنید که چرا دشمنان حزب را  که با حزب و حاکمیت خیانت کرده اند را محکوم میکنند، آیا نه باید بر اشک هایتان شک کرد و آنرا دروغین دانست؟
طوریکه که ګفته شد موضوع بحث من علت ، دلایل و عناصر سقوط حاکمیت حزب وطن است نه مسله دفاع از این و آن شخصیت، در تاریخ افغانستان صد ها تن از شخصیت ها و بزرګ مردان آمده اند و رفته اند و بر افغانستان حکمروایی کرده اند و حال در بین ما نیستند، که دوکتور نجیب الله نیز یکی از انها است  که با افتخار و مردانه وار جام شهادت نوشید و به جاویدانګی پیوست .شخصیت ها می آیند و میروند ولی قضاوت و محاسبه تاریخ درباره آنها برای همیشه باقی میماند.
انهای که  میخواهند تاریخ را جعل بسازند و ماهی بګیرند باید افشا ګردند و این توطیه ګران بودند که بعد از نشر ویدیو کلیپها به تکاپو و تقلا افتادند و تلاش دارند علل سقوط حاکمیت را باز هم مانند ګذشته جعل بسازند و داستان های دروغین بنویسند که با هر اقدام نو روی خویش بیشتر سیاهتر کردند  . اګر نام دوکتور نجیب الله در جاهای ذکر میشود صرف به خاطر توضیح حقایق است نه به خاطر استفاده شخصی و یا شخصیت پرستی. من به تمام انهای که به وطن و مردم خیانت و دشمنی نه کرده اند احترام عمیق قایل هستم  و بخود حق میدهم در باره ایشان قضاوت نمایم و لی من  به سرسختی مخالف کیش و شخصیت پرستی هستم . این توطیه ګران هستند که بزدلانه جهت استتار چهره های نامیمون خویش بر شخصیتی که دیګر در بین مانیست و از خود دفاع کرده نمیتواند حمله ور میشوند و به دروغ پراګنی میپردازند.
به تعقیب اقای روان میګویند که خاینن را باید با اعصاب آرام شناسایی و بعد محاکمه کنیم ودر این کار تمام مسوولین نظامی که مقاومت نه کرده اند و فرار نموده اند نیز محاکمه شوند، من مخالف اعصاب خرابی ام ، اعصاب کسانی خراب میشود که منطق نه دارند. حالا موضوع بحث ما ویدیو کلیپ ها است که در آن تعداد از چهره های معین در حال اجرای توطیه و خیانت اند، و هسته مرکزی ویا شتاب مرکزی کودتا است. بررسی اسناد در مورد یک ګروه  به معنی معافیت سایر خاینین نیست، همه کسانی که مرتکب خیانت و جنایت شده اند مستوجب محکمه و مجازات اند ولی شما خوب میدانید که حالا حرف هیچ محاکمه در بین نیست چون حالات به نفع جنایتکاران است پس در شرایط کنونی محاکمه و مجازات صرف یک آرزو و خواسته باقی میماند و بس، ولی افشای مستند جنایتکاران وظیفه وطنپرستانه هر فرد افغان واقعی است و هیچ کس شما را ازکار افشا جنایتکاران منع نه کرده و کرده نمیتواند ، میتوانید با خاطر آرام اینکار را به کنید.
شما باید مسایل را مغشوش نه سازید ، سقوط حاکمیت کار یک ایتلاف متشکل و بسچ شده بود که دارای رهبری سیاسی و نظامی بوده و اینها افراد عادی قوای مسلح نیستند آنطوریکه شما وانمود میسازید، لوی درستیز، قوماندان ګارنیزیون، مسوولین برخی قول اردوها، قوماندان ګارد، قوماندان قوای هوایی ، محمود بریالی، وکیل ، کاویانی ، مزدک وغیره آیا اینها افراد بی تاثیر بالای قوای مسلح بودند؟، و اینکه شما اګاهانه یا نا آګاهانه از عدم مخالفت و مقاومت در برابر کودتا حرف میزنید این دیګر چشم پوشی از حقایق است مګر وزیر امنیت ملی و تعدادی از روسای امنت ملی توسط کی ها وچرا به قتل رسیدند؟د آیا آن دلایل احمقانه کودتاچیان که همه در آن یکی دو روز دیوانه شده بودند و دست به خودکشی زدند برایتان قابل قبول است؟
کودتا توطیه غافلګیرانه است و امکان عمل مقابل راسلب میکند، اکر باور نه میکنی یاداشتهای مسوول نظامی شورای نظار ریګستانی را مطالعه کنید که چګونه بطور مثال در ولایت پروان منشی کمیته ولایتی  پاسدار و پیشرو در خلع سلاح قطعات مخالف کودتا  و دستګیری و  به قتل رساندن  قوماندانان قطعات  با شورای نظار همکاری میکردند. همین شیوه تسلیمی در سرتاسر افغانستان به منصه اجرا ګذشته شده بود، کودتاچیان افراد خویش را با رهنمود های معین که چه ګونه و به چه کسی حاکمیت را تسلیم کنند به تمام ولایات فرستاده بودند و انها طبق رهنمود قدرت را به اشخاص مورد نظر تسلیم کردند. اینکه شما میګویید ولایات شرقی و جنوبی قبل از ولایات شمال و کابل سقوط کرده اند این دیګر دروغ محض است بطور مثال ولایت ننګرهار که محترم افضل لودین قوماندان قول اردو آن ولایت بود اخرین ولایت بود که تسلیم شد ایشان تا اخر مقاومت کردند و حاضر نبودند ولایت ننګرهار را تسلیم نمایند که در نتیجه هدایات از کمیته توطیه که مقاومت را بیهوده میدانیست ایشان را وادار به تسلیم نمودن ولایت ننګرهار نمودند.  من از  منسوبین قوای مسلح که شاهد اجرای توطیه بودند خواهش میکنم تا جریانات آن حوادث را به رشته تحریر در آورند و جهت نشر به اختیار مطبوعات قراردهند.
وباز هم شما شکوه میکنید که منسوبین قوای مسلح همه از یک سر به تنظیم های مختلف تسلیم شدند و بالای وسایط خویش علامات تنظیم ها را نصب کردند پس همه انها باید محاکمه شوند چرا تنها این چند نفر؟
ببینید وقتی ګروه توطیه  خودرا در خطر محاکمه قضاوت ملت احساس میکنند باز تمام ملت را خاین خطاب میکنند و حاضر هستند تمام ملت را قربانی منافع خود و ګروه خود بسازند، طوریکه یک بار برای بر آورده ساختن عقده های خود از تمام ملت انتقام ګرفتتند.
شما میګویید منسوبین قوای مسلح خودسرانه وظایف را ترک کردند کسی به تنظیم ها و کسی به خارج فرار کردند. مګر توقع شما چه بود، منسوبین قوای مسلح در برابر دولت جمهوری افغانستان سوګند  وفا داری یاد کرده بودند نه در برابر دزدان پکول پوش ووقتی جمهوری افغانستان توسط توطیه ګران ساقط ګردید از همان لحطه تعهد انها نیز ساقط ګردید بعداز آن لحظه هیچ منسوب قوای مسلح مکلف به اجرای دستاتیر کودتاچی ها نبودند . از همینرو کسی نمیخواست در خدمت توطیه ګران قرار بګیرد . مسوولین درجه یک این فاجعه همین توطیه ګران اند که با خیانت خویش زمینه از بین رفتن قوای مسلح را بوجود آوردند.
شما میګویید که از کشتارها و جنایات شهر کابل یاد نه کنید زیرا این ریختن آب به آسیاب دشمن است. عجب منطق !!! من میګویم شما اول دوست و دشمن تانرا تعریف کنید که دوست و دشمن شما ها کی است؟ کی قدرت را به دشمنان تو سپرد؟ کی با همین افراطیون جبهه ساخته و میسازد، کی در انتخابات ریاست جمهوری به یک جنایتکار کامپاین میکرد؟ شما میخواهید با استعمال کلمات دشمن دشمن بازی کرده خاک به چشمان مردم بریزید و مانع افشای جنایتکاران شوید .در ویدیو کلیپ ها کی را میبینید آیا آن پکول پوشان وحشی جنایتکاران و بنیاد ګرا نیستند؟ آیا اګر آن حوادث به وقوع نه میپیوست مردم کابل و سایر ولایات با آن همه وحشت و دهشت مواجه میشدند؟  شما مثال قبر های دسته جمعی ننګرهار را یاد آور میشوید که چګونه افراطیون بخاطر آن حزبی ها رامتهم میسازند و تبلیغات میکنند،  هیچکس جلو تبلیغات کسی را  ګرفته نه میتواند ولی اینکه این جنایت کار کیست وسایل امروز توان آنرا دارد که حقیقت را مبرهن و روشن بسازد چنانچه در بسیاری موارد تحقیقات و بررسی های علمی بر خلاف تبلیغات این ګروه ها را ثابت ساخته است. میګویند خاین خایف است اګر ما چنین  جنایاتی را انجام نه داده باشیم پس چه باکی از تبلیغات داریم ، بګزار بررسی کنند هرکه این جنایت را انجام داده  باشد باید جزا اعمال خویش را ببینند . ولی هدف شما  از یاد آوری این چیز ها اینست تا توجه را از خاینین داخلی منحرف بسازید و  در برابر  به اصطلاح شما حزبی ها خطر دیګری را مطرح کنید، جان برادر با این ګپ ها کی را فریب میدهید؟ همین جنرال هایتان با همان ګروه توطیه ګر  نان و نمک است و ماهیچه نوشجان میکنند . اینها همان  مارهای خطرناک آستین  اند که از زهر نیش شان تاکنون ملت ما رنج و عذاب میکشد، ما را همین مارهای آستین برباد کرده اند. من تفاوت اینها را در نیکتایی و پکول میبینم ماهیتآ هردو یکسان اند.
آقای روان شما تلاش میکنید چند توطیه ګر را به جای حزب  قرار بدهید و وقتی حرف از خیانت و جنایت چند توطیه ګر می آید که دسایس آنها منجر به کشتار هزاران انسان بی ګناه این کشور شد شما آنرا بر تمام حزب تعمیم میدهید، در حال که حزب در دسایس انها شریک نیست و نه بوده  واز همین جهت حزبی ها ی دیروز راه خویش را از توطیه ګران جدا ساخته اند. ولی این شما هستید که هنوز هم با وجود اینکه از حقایق آګاهی دارید، با خیره سری میخواهید حزبی ها را در جهت مطابعت و پیروی از چهرهای شناخته شده خیانت تشویق کنید و با کلمات دروغین افراطیون میخواهید باز هم آب در آسیاب همان افراطیون بریزید. مګر از دوستی و برادری رهبران خود با همین افراطیون اګاهی نه دارید؟  
منسوبین قوای مسلح در برابر رژیمی مسوول بودند که انها در برابرش سوګند یاد کرده بودند. زمانیکه رژیم در نتیجه توطیه سوقط داده شد و جای آنرا قطاع الطریقان ګرفت ، انها بجز ترک وطن چاره ای نداشتند، شما هم که افسر امنیت دولتی بودید شاید شما هم همین کار را کرده باشید و شاید حالا در جای دیګری تشریف داشته باشید  و شاید خدمت دزدان را نه کرده باشید؟! برای من جالب خواهد بود تا شما از خود بنویسید که شما به حیث حزبی معتهد و افسر چه کردید؟ و چرا و چه کاررا کرده میتوانستید که نه کردید؟
اقایان میګویند که ګویا من ارقام شهیدان جنګ های کابل را از ۶۵۰۰۰ به ۷۰۰۰۰ بالا برده ام ، ارقام منتشره در مورد شهیدان و معیوبین دوران جنکهای کابل ارقام بسیار دقیق  نیست منابع مختلف آنرا بین ۵۵ تا ۷۵ هزار ذکر میکنند. به هر صورت فرض کنیم ارقام شما کاملا دقیق و ثابت باشد آیا کاهش ۵۰۰۰ سطح جنایت جنایتکاران را پایین می آورد این چه چیز را تغییر میدهد؟ قتل یک انسان و هزاران انسان همه جنایت است؟  
آقای روان میګوید  «،ولی دافغانستان ډیری ستر ښارونه لکه قندهار،خوست،جلال اباد،هرات،پکتیا او کنړ دچا له لوری دخاورو سره خاوری اوپه ایرو بدل شول اوپه میلونو بی ګناه خلګ شهیدان شول اوپه میلونو مهاجرت ته محبور شول ایا ستا په نظر په همدغو خرابیو کی هم دافغانستان دخلق دموکراتیګ دګوند غړو پراخ لاس موجود وو،ممکن ستا جواب په دی اړه منفی وی،ګوره محترم شمس صاحب زه دومره پخه سیاسی تجربه هم نه لرم ولی په یو ه خبره چی پوهیږم اویا می ستاسی با تجربه ملګرو ځخه زده کړي دي هغه داده چی دښمنان مونږ اوتاسی دښه او بد په نامه هیځکله هم نه پیژنی او نه مو دښه او بد په نامه تقسیموي،بلکی دخپلو ګټو او اهدافو په خاطر یی مونږ سره ویشلی او جلا کړی یو او تجربی ثابیته کړی ده چی دخپلو داهدافو تر رسیدو پور یی زمونږ ځخه استفاده کړي ده ولی کوم وخت چی یی خپل هدف تر لاسه کړي دی بیایی زه اوته په کار نه یو او ما اوتاته یی دیو مشترک د ښمن په ستر ګو کتلی دی او له مینخه یی وړي یولکه چی تاسی په خپله لیکنه کی دځوحزبی ملګرو وشهادت ته اشاره کړي ده»
جناب روان شما بنده را متهم میکنید که ګویا من تمام اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان را در شرکت در جنایات متهم ساخته ام. وقتی همین نوشته اخیر شمارا به زبان فارسی خواندم متوجه شدم که درک نا درست شما از یکسلسله مسایل ممکن ناشی از مشکل شما در زبان  دری باشد یا این هم این ممکن است  با سابقه کاری شما  رابطه  داشته باشد ورنه چنین چیزی در نوشته من وجود نه دارد اګر شما ګروه کودتا چی را حزب میدانید من آن ها را یک ګروه کوچک توطیه ګران میدانم  نه حزب که مسوول همه بدبختی های اخیر مردم ما  میباشند و راه حزب دموکراتیک خلق افغانستان با ایشان جدا است. میګویید دشمن مارا به خوب وبد تقسیم نمیکند و همه مارا در یک ترازو تول میکند. بلی تلاش در همین جهت است تا خوب و بد با یک معیار ارزیابی شود تا دیګر ضرورتی برای بازخواست و جوابدهی موجود نه باشد. برای من خاین در هرکجا و در هر صف  و قطاری ایستاد باشد یکی است . شما میخواهید آلوده ها را با تمیز ها در یک ظرف قرار بدهید تا همه آلوده شود ولی معیار من با شما فرق دارد من یقین دارم که در بین نیروهای مخالف دیروزی  انسان های خوب و شریف وجود دارد که شما نیز از یکتن ایشان مطلبی را نقل وقول کرده اید . میګویید دشمن از ما استفاده میکند ووقتی ضرورت شان مرفوع شد مارا میراند، این ګناه انها نیست که از ما سو استفاده کرده اند یا میکنند بلکه این ګناه ماست که خود را در خدمت انها قرار دادیم و چه رایګان قرار دادیم. از همین خاطر است که من از فردای شماها  تشویش دارم که همین معامله ګران باز شماها را به بازار لیلام پیشکش خواهند کرد. و باز نیم قرن دیګر بر خاینین نفرین خواهید فرستاد.
و باز د ر ادامه میګویید هنوز هم ما به دهل بیګانه میرقصیم ووظایف اساسی خویش را فراموش کرده ایم . بلی نشر حقایق ،ګفتن حقایق چشم و ګوش مارا باز میکند و مار ا یاری میرساند تا به دهل بیګانګان نه رقصیم، ازینرو بیا به جریان بیان حقایق و حقیقت خود را پیوند به دهید و خود را از کتمان ګران حقایق دور بسازید تا مجبور به رقص به دهل دیګران نشوید.
ما دو راه در پیش داریم راه کتمان و پنهان ساختن حقایق و راه برملا ساختن حقایق. من راه دوم را راه نجات از دغلبازان و فریبکاران  ګونا ګون میدانم و اینرا مایه تقویت نهضت واقعا دموکراتیک و مترقی میپندارم. هر ګونه تلاش در جهت کتمان حقایق به مفهوم کار برای دشمنان وطن ومردم است . اختیار با شما است چه راهی را پیش میګیرید.
شما باز هم میګویید که انها در انجا یعنی افغانستان اند من جواب اینرا قبلا داده ام ولی باز هم میګویم که اینها اولین کسانی بودند که با دیپلومات های پر از دالر با عجله کشور را ترک کردند  و با فامیل های خویش به اروپا خود را رساندند و همین حالا فامیل های انها در همانجا که شما انرا جای مستی میدانید بودوباش دارند و به ګفته شما مستی میکنند و خود انها نیز در وطن در شب نشینی های جنګسالاران عیاشی میکنند و بوی و کشش دالرها انها را به آن دیار غمزده کشانیده است  ور نه چک های دالری از فوند این وزیر خارجه و آن وزیر خارجه چګونه نصیب  شان میشد تا حزب تشکیل بدهند و باز  «از زور لالا است که انګور  در تاکهاست.»
روان صاحب بخاطر اینکه در نوشته قبلی من  نام یکتن را ګرفته بودم که امین را به امر و دستان خود مجازات کرده بود و در آن زمان که لشکر سرخ از برګشت ناپذیری خود داستان ها میګفت بودند کسانی  که در انجام کارهای سرخ بر خود میبالیدن و با افتخار همه جا قصه میکردند، ورنه من کجا و فهمیدن این راز کجا! خانه تو آباد که آنرا تایید کردید ولی شما بخاطر قهر هستید که نام دو تن دیګر را که شریک آن ماجرا بودند چرا نه ګرفته ام. آقای روان من چیزیکه شنیده بودم ګفتم ،حال نوبت شما است تا ازمحافظ کاری دست برداشته و نام آن دوتن را بګیرید وقتی شما تاکید میکنید که آن اشخاص را میشناسید پس چرا نام انها را نه می ګیرید ؟ انترنیت را از مقالات کااپی شده خود پر کرده اید نام دو شخص را ګرفته نمیتوانید؟
در مورد راه حل پرسیده اید؟ اولا راه حل را که شما تحت  عنوان متابعت از خانین و اتحاد زیر بال انها  پشنهاد میکنید چیزی کاملا مردود و نا پسندیده است.  من بسیار مختصر در چند جمله نظر خویش را ارایه میکنم . عقیده من اینست که حزب دموکراتیک خلق افغانستان محصول دوران معین تاریخ کشور ما بود و به تاریخ پیوسته است. ایجاد و احیا آن حزب  در شرایط کنونی طوریکه تجربه نشان میدهد ناممکن و دور از امکان به نظر میرسد. زیرا دیګر آن شرایط تاریخی و اجتماعی که حزب در آن تبارز کرده بود  وجود نه دارد. اتحاد بقایای حزب در یک نهضت ملی و دموکراتیک ممکن است.
سازمان های موجوده بیشتر تحت تاثیر بیګانګان قرار دارند و بیشتر همان جفاکاران رشته اساسی فعالیت انها را در دست دارند و یګانه انګیزه وحدت طلبی انها اینست که در معاملات قدرت بار دیګر لقمه نرم و چرب را نصیب خود بسازند .
در بین این حلقات پیوند ایدیولوژیک و مفکوروی وجود ندارد و یګانه دلیل وحدت طلبی انها  ګذشته انهاست که اعضای ح د خ ا بودند .
اکنون اعضای سابق حزب در جزایر مختلف فکری در حال شنا اند  ازینرو وحدت ایشان بدون ایجاد اساسات فکری مشترک و قابل قبول برای همه ناممکن  است .
ایجاد نهضت وسیع دموکراتیک و مترقی پرپايه اندیشه های جدید و مطابق به اوضاع و شرایط کنونی  افغانستان و جهان ممکن است.
من معتقد هستم که عامل بدختی های مردم و کشور ما کشورهای همسایه و سایر کشورهای ذیدخل در مسایل افغانستان اند که در تبانی با نوکران و اجنت های خویش توانیسته اند مصیبت های جبران ناپذیری را بر این مرز وبوم تحمیل کنند.
برای ایجاد نهضت واقعآ ملی و دموکراتیک لازم است تا پراتیک ګذشته نهضت ملی و مترقی کشور ما مورد ارزیابی و مطالعه دقیق قرار داده شود و مذاکرات سازنده ، آزاد ودموکراتیک از طریق وسایل اطلاعات جمعی و نشست ها به راه انداخته شود. علل شکست و بربادی نهضت های مترقی بخصوص شکست اخیر بدون تعصبات سیاسی و قومی مورد مطالعه  قرار داده شود و تمام حقایق بیرون کشیده شود و در اختیار همګان قرار داده شود و نتایج دقییق از آن بیرون کشیده شود.  صفوف نیروهای سالم از وجود جفاکاران پاک و جدا ساخته شود.
نیروهای ملی و دموکراتیک و تمام شخصیت های وطندوست  وصلح پسند که با جنګ، عقب ګرایی، بنیادګرایی چپ و راست سر آشتی ناپذیری دارند و از آن متنفر اند،  با تشریک مساعی و نزدیک ساختن مواضع خویش میتوانند اساس یک نهضت واقعا ملی ، دموکراتیک ، عدلانه و ترقی خواه را بګزارند.
تنها وتنها اتحاد آګاهانه، مسوولانه و دموکراتیک تمام نیروهای ملی و مترقی میتواند نهضت مترقی کشور را احیا و زنده سازد.
من به این عقیده ام که نیروهای متحجر افراطی و بنیادګران توان ایجاد دولت و نظام خدمتګزار به مردم را نه دارند، انها نمیخواهند برپایه منافع ملی و به نفع مردم نظام عادلانه  به اشتراک همه مردم را ایجاد کنند.
برای حال همنقدر

عمر شمس