ما از دامان خود سوخته ایم

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

انجنیر زلمی نصرت مهمند

چهار سال قبل  محترم نجیب روشن  تحت عنوان« ما از دامام خود سوخته ایم» در مجله  « ازادی»  مقاله یی به نشر رسانیده بود ، بنابر همخوانی عنوان مذکور با نوشتۀ حاضر، من نیز آنرا انتخاب کردم.



( م. س. ګرباچف  به حق تعین سرنوشت مردم افغانستان احترام  ګذاشت ،قطعات نظامی کشورش را از افغانستان بیرون کرد ، به اشغال افغانستان خاتمه داد ، به رهبران ح د خ ا  تفهیم کرد و این  فرصت و چانس را داد ، تا  خود در مورد سرنوشت و اینده ی حزب  شان و انتخاب نظام  سیاسی بعدی در کشور شان فکر کنند و تصمیم بګیرند.)
در این قسمت میخواهم مکثی کوتاهی داشته باشم ، در مورد موضعګیری ها و حرکت های سیاسی رهبران حزب وطن سابق ح.د.خ.ا-  بعد از عودت قطعات نظامی اتحاد شوروی وقت از افغانستان!
اینکه چګونه  اردوی سرخ اتحاد شوروی در شش جدی 1358 وارد افغانستان شد در اینجا تذکراتی را لازم نمی بینم ؛ زیرا : در این مورد زیاد ګفته و نوشته شده است . بهتر است  به بررسی پیامد های ان بطور مختطر بپردازم.
چیزی که اهمیت تاریخی دارد  ،این مساله است ،که پیامد های  حضور نظامی اتحاد شوروی در افغانستان  در تناقض با منافع ملی ما  و حتی با منافع ملی  خود اتحاد شوروی  قرار ګرفت ، صلح در کشور بر نګشت ، جنګ و خون ریزی  تداوم یافت و بحران و بی ثباتی  با ابعاد کستردهء ادامه یافت ، حل معضله افغانستان  حیثیت زخم نا سور را  به خود ګرفت ،در  سیاست های خارجی  افغانستان  اصل همزیستی مسالمت امیز مفهوم خود را و  افغانستان به مثابه یک کشور غیر منسلک  اعتبار و اهمیت خود را در جهان  از دست داد،  در پراتیک سیاسی نه وحدت ملی تامین شد و نه هم وحدت حزبی ، اوضاع در افغانستان و اطراف آن در مسیری انکشاف  کرد، که نه به نفع مردم افغانستان بود، و نه هم  به نفع  مردم شوروی .
جنګ افغانستان برای اتحاد شوروی یک جنګ طولانی و  از لحاظ اقتصادی طاقت فرسا بود، بیش از نیم ملیون سرباز و افسر  ارتش سرخ  و در حدود صد هزار کارمند نظامی ک.جی.بی(کمیته امنیت دولتی) و مامورین وزارت امور داخله آن کشور و مشاورین ملکی  در جنګ های افغانستان سهم داشتند ، شوروی ها  با ګذشت هر روز درک میکردند  که ، ادامه حضور شان  در افغانستان از لحاظ سیاسی ، اقتصادی و نظامی برای  اتحاد شوروی  به نفع منافع ملی مردم شوروی نیست،   مخالفت ها و نا رضایتی ها  هم در دا خل حاکمیت و هم در بین مردم شوروی با ګذشت هر روز بیشتر می شد ، بالاخره برخی از رهبران شوروی به ای عقیده شده بودند، که ادامه جنګ راه حل مساله افغانستان نیست.


در رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال 1985 م  تغیرمهم  به میان امد  و                      م . س. ګرباچف  در شوروی  به قدرت رسید،  بعد از انکه م س ګرباچف  به قدرت رسید ، در اتحاد شوروی وقت سیاست های نو ین( علنیت و باز سازی)مطرح شد ، در راه پیاده کردن  سیاست های نوین  اتحاد شوروی  وقت ، موجودیت قطعات نظامی اتحاد شوروی در افغانستان یک مانع بزرګ  بود، این مانع باید  از بین میرفت، م.س. ګرباچف  تصمیم ګرفت تا این مانع  را از میان بردارد و قطعات اش را از افغانستان بیرون کند .
در سال های موجودیت قطعات نظامی اتحاد شوروی ،در افغانستان در داخل  کشورو هم  در داخل حاکمیت  نیز یک حرکتی در سمت « تغییر » جریان داشت ،برخی رهبران ح.د.خ.ا نیز به ای عقیده شده بودند، که  راه جنګ راه حل نیست، تغییرات  طـــــــوری انکشاف کرد، که برخــــــی از رهبران ح .د .خ.ا با رهبران  شوروی هم عقیده  میشوند، تا تغیرات در رهبری ح .د.خ.ا و  در زعامت  افغانستان  به میان اید ، در این زمینه   ابتــــــــــــــکار عمل را برای تحقق تغییرات محـــــــترم سلطان علـــــــــــــــی کشتمند و محترم نور احمد نور به دست  ګرفتند ، انها با روس ها در تماس شدند، روس ها هم آماده شده بودند که در  رهبری افغانستان تغییرات را بپذیرند ،بعد از مذاکرات داغ میان رهبران شوروی و جانب افغانی تصمیم بر ان میشود ،که  مرحوم ببرک کارمل ، از مقامش دور شود .که خلقی ها هم  با برکناری مرحوم ببرک کارمل  موافق بودند که شاید منافع جناحی شان چنین حکم میکرد ،  خلاصه تلاش  مرحوم ببرک کارمل  به خاطر ماندن در قدرت به نتیجه نمی رسد ، بالاخره در 14 ثور1365 پلینوم  18 کمیته مرکزی ح.د.خ.حزب وطن دایر و داکتر نجیب ا لله به قدرت   رسید.
جهت معلومات مزید  ، خوانندګان ګرامی میتوانند که به مقاله نګارنده  تحت عنوان« تحلیل ګونه های دګم و بی نتیجه» در مورد چګونګی برکنـــــــــاری مرحوم ببر ک کارمل و به قدرت رسیدن دوکتور نجیب ا لله که در بخش مقالات سایت وزین « ازادی» موجود است مراجعه نمایند.
دوکتور نجیب ا لله در شرایط سخت و دشوار قدرت را به دست ګرفت، دوکتور نجیب ا لله در دوران ګذارو فروپاشی پاشی اتحاد جماهیر شوروی به مثابه یګانه متحد و « تکیه ګاه» و حمایت کننده سیاسی ، نظامی و اقتصادی  افغانستان در جهان و دوران ګذار بلاک شرق به بازار ازاد و انتخاب راه سرمایداری، زعامت و رهبری حزب و دولت را  به دست ګرفت.
دکتور نجیب ا لله  با تیم سیاسی- نظامی اش با جسارت  و شجاعت با انکه رقابت های جناحی و ګروپی و جنګ قدرت   بیشتر از هر زمان دیګر  به اتحاد  و يکپارچکی  حزب صدمه رسانیده بود ، در راه پیاده کردن سیاست های  نوین حزب و دولت با در نظر داشت  تــغیِیرات به میان امده در جهان ګام به ګام با موفقیت اداره  ی امور را علی الرعم سنګ اندازی ها از داخل، رهبری میکرد پروسه حل سیاسی مساله افغانستان را  یکجا  با م.س.ګرباچف سرعت بخشید .
نتیجه اینکه رهبران  افغان-شوروی  امریکا و پاکستان  در مورد خروج قوای شوروی از افغانستان به توافق رسیدند،  نیروهای شکست ناپذیر ( ! ) اتحاد شوروی ، در چا چوب توافقات ژینو بتاریخ 15 فبروری(26 دلو ) 1989 م  با دادن 14453 کشته سرباز و افسر و 469685   معلول، مجروح جسمی و روانی و امثال آن،  از افغانستان خارج میشود و طولانی ترین  جنګ در تاریخ شوروی  برای  آن کشور پایان می یابد.

م.س.ګرباچف  شوروی و افغانستان را از جنجال خلاص کرد، و بزرګترین خدمت را در تاریخ برای مردم خود و مردم افغانستان  انجام داد، به رهبران افغانستان تفهیم کرد،که قدرت را  ګرفته اید ، خود تان از خود دفاع کنید و اګر حقانیت دارید  انرا ثابت بسازید.!
م. س. ګرباچف  به حق تعین سرنوشت مردم افغانستان احترام  ګذاشت ،قطعات نظامی کشورش را از افغانستان بیرون کرد ، به اشغال افغانستان خاتمــه داد ، به رهبران ح د خ ا  تفهیم کرد و این  فرصت و چانس را داد ، تا  در مورد سرنوشت  و اینده حزب شان و انتخاب نظام  سیاسی بعدی در کشور شان خود فکر کنند و تصمیم بګیرند.

در همینجا  توضیح این موضوع را ضرور میدانم که چرا شوروی ها حاضر شدند ، تا از حرب وطن سابق ح.د خ.ا دست بردارد : یک تعداد از مشاورین با احساس در افغانستان بودند که اوضاع و موضعګیری های رهبران ما را از نزدیک میدیدند . می دیدند که بعضی آنها  مصروف چه بودند ، انها میدیدند که رهبران  ما چګونه علیه یک دیګر حتی با استفاده از خود  مشاورین  ، توطیه و دسیسه میکنند و یک دیګر را بدنام میسازند، بلاخره  همین مشاورین با احساس در برابر وطن شان به  مسکو مشوره و معلومات دادند، که این رهبران ، رهبران ح.د.خ.ا قابل اصلاح نمی باشند ، وما نمیتوانیم توسط انها اهداف خود را در افغانستان و منطقه پیاده کنیم ، از انها چیزی ساخته نمیشود، حیف سرمایه ګذاری و قربانی که ما به خاطر انها میدهیم ، باید مسؤلیت  به عهده خود انها ګذاشته شود،  شوروی ها دیګر حاضر نبودند که به خاطر رهبران ما قربانی بدهند، زیرا شوروی ها در نهایت درک کردند که  رهبران ح.د.خ.ا  در افغانستان دورنما  و اینده ندارند، سر انجام ما در حوادث ثور دوم  دیدیم که رهبران ما  تا کجا از لحا ظ  سیاسی و اخلاق سقوط کردند .
اینکه م.س.ګرباچف به سوسیا لیزم  و یا مردم روسیه خیانت کرده است، یا  خیانت نکرده است، این کار ما نیست،  چنین تحلیل های و قضاوت به مردم روسیه و به سیاستمداران ان کشور مربوط است ، اما  واقعیت تاریخی  این است، که  م.س.ګرباچف به تاریخ و مردمش خدمت کرد و نه خواست  تا مردم شوروی به خاطر دیګران؟! قربانی بدهند ، هم چنان او  به  حق تعیین سرنوشت ، خود ارادیت و ازادی مردم و  کشور های که در زیر یوغ مسکو  در حرکت بودند، احترام ګذاشت ، و به انها بزرګترین خدمت را کرد،به انها آزادی داد،  به مردم  و رهبران سیاسی  تحت الحمایه مسکو این  حق  داده شد، تا در مورد انتخاب نظام  سیاسی  بعدی خود تصمیم بګیرند،  یک چنین حق به رهبران ح.د.خ.ا- حزب وطن نیز داده شد.  
در افغانستان سیاست های نوین که به نام سیاست مصالحه ملی  معروف شده است  ، راه خود را در  اوضاع بغرنج و پیچیده  بالاخره پیدا کرد، حزب وطن سابق  ح د خ ا –  با همه مشکلات  توطیه های درونی و بیرونی حقانیت خود را ثابت ساخت،  بدون قطعات نظامی شوروی سه سال  از خود مردم خود ،حاکمیت ملی و تمامیت ارضی  و نوامیس ملی کشور جانانه و با افتخار  دفاع کرد،  وطنپرستان افغان تحت رهبری حزب وطن سابق ح. د. خ. ا – در جنګ جلال اباد چنان درس برای متجاوزین افراطی و حامیان بین الملی شان داد ،که  در آن روز ها غربی چه که حتی  روس ها که قبل بر این  سقوط نظام  را لحظه شماری میکردند ،  از قدرت و توان حاکمیت حزب وطن سابق ح.د.خ. ا –  حیرت زده شده بودند و تمام پیشبینی های انها را این جنګ نقش بر آب  ساخت .
کودتای  تڼی –حکمتیار  و  (ای. اس. ای)  پاکستان به همت فرزندان صدیق وطن به ناکامی انجامید، حزب در عمل  سربلند و پیروزمند از حوادث  قد بر افراشت ،  حزب هم در میدان جنګ و هم در میدان سیاست  حتی در شعار و تبلیغات میدان  را برده بود، حزب ما حزب برنده بود ،نه بازنده ، ولی با درد که باز هم  جنون قدرت  و انتقام ګیری ها میان تیم که در کنګره دوم  بوجود امده بود ، قوت ګرفت، و رهبران به جان هم افتیدند و با بربادی نجیب ا لله همه  چیز بر باد شد، موفقیت، کامیابی به یاس و نا امیدی و  ناکامی انجامید ،  مسکو باز هم از  اختلافات ذات البینی و جنون قدرت  رهبران  ما  به سود خود کار ګرفت ،  مسکو بعضی رهبران ما را منحیث ابزار  سیاسی  و    « دست پاک» استعمال کرد ، وبرای  ستون پنجم نظامی –سیاسی در حزب و دولت برای تطبیق وریانت خود ( به قدرت رساندن  ملا ربانی و مسعود که  هر دو نفر روس ها بودند)  و خنثی نمودن پلان صلح ملل متحد وظایف جداګانه سپرد  ،آن عده رهبران ح.د.خ.ا – حزب وطن سابق ح.د.خ.ا – که فقط بربادی نجیب ا لله را لحظه شماری میکردند ، در حوادث ثور دوم  برای تطبیق سناریوی مسکو  وسیله  شدند،   وریانت روس ها را که وریانت یک جانبه و انعکاس دهنده منافع روس ها بود، نه انعکاس دهنده منافع ملی ما، در عمل پیاده کردند .

در نتیجه  بتاریخ 5 ثور  1371  قدرت  به  یک بخش از بنیاد ګرایان  و به  یک طرف از مدعیان قدرت      (  که از لحاظ اصول اندیشوی و برنا مه های سیاسی  تقسیم قدرت با انها ناممکن بود) تسلیم داده شد ، جنبش دموکراتیک کشور  بر باد شد، وطن به خاک وخون کشانده شد، صلح نه تنها در کشور بر نګشت بلکه دور جدید ی از جنګ ها که  طی آن کابل به اتش کشیده شد اغاز ګردید .
بنأ همه «رفقای  !» رهبری «ما»  از هیئت اجرائیه یا بیروی سیاسی ګرفته تا جنرالان ارشد چهار ستارهء از حوادث در برابر اعضای حزب و مردم افغانستان جوابده و مسوول استند، در مورد حوادث ثور دوم  با انکه اکثریت اعضای حزب در چگونگی وقوع  حوادث قرار داشتند و شخصیت ها  دخیل در کودتا ی ضد حاکمیت را خوب می شناسند ولی   فلم های انتشار یافته ، از یک طرف  آکاهی را مستند ساخت وبر درستی ان قصاوت ها صحه گذاشت از جا نب دیگر  انتشار این فلم ها  بسیار اموزنده است و درس بزرگ , گرچه که  یکی از صفحات دردناک و پرخون تاریخ جنبیش دموکراتیک کشور ما به حساب می اید ولی برای نسل آینده وبرای ان هایی که آینده سازان وطن اند تجربه غنی و درس تاریخی است .
اګر دفاعیه های عجولانه جنرالان چهار ستاره ء ستون پنجم   به تحلیل ګرفته شود، ای نتیجه به دست می اید که: انها با صراحت اعتراف کرده اند که ما وظیفه مان را با حسن صورت ، موفقانه و مدبرانه  در قبال تطبیق سناریوی مسکو – واشنګتن – اسلام اباد و تهران انجادم دادیم  و در این راستا کدام خیانت را مرتکب نشده ایم ،ما کاری خوب را انجام داده ایم  و ما کدام چاره دیګر نداشتیم !
در همین مورد سوال مطرح شده است که:  از یک طرف  مجاهدین تصمیم اخر خود را ګرفته بودند و پلان صلح ملل متحد را قبول نکردند  و انها خواستار بی قید و شرط تسلیمی قدرت به مجاهدین بودند؟ و از طرف دیګر  روس ها به مثابه یګانه تمویل کننده و حامی حزب و دولت افغانستان  یعنی اتحاد شوروی با ابر قدرت دیګر جهان امریکا معامله کرد، مخالفین دولت را به مسکو دعوت کرد، با انها مطایبه و مذاکره کرد، و ایشان را به رسمیت شناخت ، بنأ ما چی باید میکردیم؟
این درست است که در زدوبند های بین المللی سرنوشت افغانستان معلوم بود، ګرباچف سقوط کرد، روسیه با شمال جور امد و تمام سویچ ها نه به خاطر صرفأ از بین بردن  نجیب ا لله  ؛ بلکه برای نابودی رژیم و جنبش در تفاهم با غرب را خاموش کرد.
و این  هم درست است که مجاهدین افراطی  مخالف تطبیق پلان ملل متحد بودند ، انها همیشه این حرف را میزدند و  حرف ها ی انها  تازه ګی نداشت ، انها بعد از  خروج نظامیان شوروی برای سقوط حاکمیت ما روز ها و هفته ها را تعیین کرده بودند اما وقتی رهبران با همه اختلافات  و مشکلات  باهم متحد ، یکپارچه،   و یک صدا بودند ، مجاهدین بعد از جنګ جلال اباد دیګر خیال به قدرت رسیدن را به تخت کابل فراموش کرده بودند .
وقتی  رهبران مجاهدین خاصتأ ملا ربانی و حکمتیار از اختلافات رهبران ما از داخل اګاه شدند و نقطه ضعف ما را درک کردند و از داخل حزب به انها چراغ سبز نشان داده شد ، بعد از آن ،انها چی مکلفیت داشتند، که در حاشیه قرار میګرفتند و ار تصرف قدرت صرف نظر میکردند، انها باید ثمره جهاد شان را میدیدند و پیرومندانه داخل کابل میشدند، که بلاخره داخل کابل شدند و کابل را به حمام خون مبدل کردند، روی همین دلایل انها حاضر به تقسیم قدرت  نبودند .
به این تر تیب این ستون پنجم از داخل حزب بود، که نه تنها نخواست تدابیر پیشګیرنده  به منظور جلوګیری از دخول مجاهدین به شهر کابل اتخاذ  نکردند ،بل  پروسه سقوط  حاکمیت و فروپاشی حزب را   بدون درک عواقب آن بطور دراماتیک سرعت بخشیدند  ، مسکو از همین ستون پنجم استفاده کرد و در تکیه با رهبران و نظامیان چهار ستارهء  حزب ما  و با استفاده از تاثیر و نفوذ خود  بالای  رهبران و نظامیان ،تصمیم ګرفت و پلان به قدرت رساندن ملا ربانی را عملی ساخت، نه توسط کدام نیروی دیګر  . روی همین اطمینان هنوز نجیب ا لله در قدرت بود، که رهبران کـــــرملین ملا ربانی را به مسکو دعوت کردندو پیروزی قریب الوقوع اش را برایش تبریک ګفتند .
اګر رهبران ما به خواسته های زمامداران  کرملین که دیګر  برای ما موقف ګذشته را نداشت ،  در رابطه با  به قدرت رساندن ملا ربانی و مسعود و جنګیدن در مقابل حکمتیار  که منجر به فاجعه ملی شد ، جواب رد میدادند ، سیاست های حزب را خود شان به چالش نمی کشیدند  ووسیله نمیشدند، برای رهبران کرملین و حتی غرب نیز  انقدر ساده و اسان نبود، تا وریانت دیګر مبنی بر سقوط رژیم و به قدرت رساندن ملا ربانی  و مجاهدین افراطی را طرح ریزی نماید ، در این صورت  رهبران ما زمان  کمایی کرده ، راه برای  تحقق  پروسه ی صلح ملل متحد هموار میشد و ملل متحد هم مجبور میشد  ، که به مثابه یک طرف معامله حزب وطن را نیز در نظر  داشته باشند ،  چنانکه قبل از اغاز  حوادث شما ل  حزب وطن و متحدین سیاسی آن به مثابه یک نیروی عمده در  تامین وحفظ ثبات اوضاع  و اینده  افغانستان جدأ مطرح بود.
اګر رهبران ما ترس را در خود راه نمیدادند ،  میتوانستند که متحد و یکپارچه و با یک صدا  با داشتن موضعګیری روشن سیاسی به مسکو و جهان اعلان کنند، که ما فقط معتقد و متعهد به تطبیق پلان ملل متحد استم ، و در  این  راستا هیچ ګونه عقب نشینی را قبول نداریم ، ما تا اخرین لحظه حیات از موضعګیری اصولی  مان  و از منافع ملی مان  و از داعیه بر حق  مان دفاع میکنیم  و دفاع مشروع حق ماست .
امروز همه باور داریم که اګر  رهبران ما متحد و با یک صدا عمل میکردند و خود در سقوط نظام نقش بازی نمیکردند ،  بلان صلح ملل متحد تطبیق میشد  ، اعضای حزب وطن و متحدین آن هم قدرت وهم شهامت آن را داشتند، که جلو فاجعه را بګیرند  ، زیرا  انها برای هر نوع  قربانی به خاطر وطن و مردم شان اماده بودند،  و در این راه  از ازمون زمان موفقانه بدر امده بودند ، انها تا اخرین لحظه  در دفاع از نوامیس ملی  در سنګر ها قرار داشتند،( که نا گهان  فرمان تسلیمی به انها داده شد.)
در صورت که مقاومت ودر صو رتیکه کودتا از درون علیه حاکمیت صورت نمی گرفت :
- قدرت به طور صلح امیز و در چوکات نورم های قبول  شده بین المللی با یک ضمانت قوی به کمیته بی طرف   انتقال  میشد( به مستحقین ان) .
- حکومت  مشترک یا مشارکت ملی به شکل واقعی به وجود می امد.
- چارچوب نظام  دولتی حفظ میشد.
-حرکت های ملی و آزادی خواهانه ادامه می یافت،و از فرار روشنفکران جلوګیری بعمل می امد.
- قدرت به آنانی   انتقال میشد ،که مردم از دیدن شان وحشت زده نمیشد.
- از خون ریزی و قربانی هفتاد هزرا ن کابلی و تخریب  کابل جلوګیری میشد.
-  حزب وطن  سالم باقی میماند ،حزب ساختار  خود را در حد لازم و موجودیت خود را به مثابه قویترین و با تجربه ترین حزب سیاسی حفظ  میکرد‎.
- حزب ما واقعأ به یک حزب مــعتدل و میانه  در نهایت مبدل میشد و میتوانست در هر نوع شرایط موجودیت خود را حفظ  و از حمایت مردم برخور دار شود  و در پروسه ها بعدی رول مثبت خود را داشته باشد.
- خلاصه حزب مسولیت خود را بسیار هوشیارانه در برابر مردم و تاریخ  رفع میکرد.
اما مردم افغانستان دیدند و با پوست و ګوشت خود احساس کردند که رفقای جانجانی ما پرچمی ها با کی ها به کدام قیمت و چګونه مصالحه کردند و قدرت را برای کی  ها تسلیم  دادند؟!.

نتیجه اینکه:
با دیدن ویدوهای مستند سقوط حکومت نجیب ا لله و دخول مجاهدین  به کابل حال باید قبول کنیم،  که این   «ما»بو دیم ،که همه زمینه ها ( از یورش قوای شوروی تا سپردن قدرت به مجاهدین) را  اماده ساختنم. ،«ما» شمع را خاموش  ساختیه ایم ،«ما»  به حق تعین سرنوشت خود احترام  نه ګذاشتیم ،«ما» به دیوی درون خود  ګوش دادیم، و بلاخره ما از دامان  خود سوخته ایم .
پایان،