احمد شاه عادل
حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار یکی از احزاب عمدۀ جهادی علیه اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی پیشین بحساب میرفت. این حزب با وجود ادامۀ جهاد علیه رژیم کمونیستی تحت حمایت شوروی کابل در درگیری های داخلی با احزاب دیگر جهادی نیز مصروف جنگ بود.
هر چند حزب اسلامی از حمایت عام و تام رژیم وقت پاکستان بهره مند بود و دارای اعضاء کاردان و چیز فهم نیز بود ولی بازهم همواره با احزاب جهادی دیگر سرگرم پیکار و جنگ طلبی بود.
عملکردهای ناشیانه و خام رهبر این حزب بزرگ جهادی از هیچکس پنهان نیست. همین اقدامات ناشیانه و قدرت طلبانۀ رهبر حزب بود که باعث منزوی ساختن بیشتر این حزب در تعاملات سیاسی افغانستان شده بود.
یکی از مشکلاتِ عمدۀ که این حزب گرفتار ان بود و هست قدرت طلبی و سلطه خواهی رهبر این حزب بود که همواره اصل مشکل این حزب با دیگران تقسیم قدرت بوده و هست. تاریخ شاهد است که حتی قبل از فتح کابل توسط مجاهدین؛ حزب اسلامی حتی جزء ترین ارتباط و گفتگو را با رژیم کابل رد میکرد و خیانت به خون پاک شهداء میپنداشت.
حکمتیار مصالحۀ ملی با رژیم دکتور نجیب الله را جفا به خون پاک شهدا تلقی میکرد؛ ولی خود حکمتیار هیأتِ را به نماینده گی داکتر غیرت بهیر (دماد حکمتیار) و عبدالقدیر کریاب جهت مذاکر به هیأت رژیم کابل به رهبری سلیمان لایق به عراق فرستاد. این نخستین تناقض عمل و سخن آقای حکمتیار نبود؛ هنگام درگیریهای مسلحانۀ داخلی میان مجاهدین حکمتیار شهر کابل را روزانه به بهانۀ وجود نیروهای دوستم مورد هدف راکت قرار میداد ولی بعدها شخص آقای حکمتیار علیه حکومت آقای ربانی با جنرال دوستم کنار امد.(دیگر ملیشۀ دوستم فاسد و کافر نبود؟!!) با این عملکردهای متناقض حکمتیار از جا�
�ب تحلیلگران و مؤرخین افغانستان یک سیاستمدار ناپایدار و متحول پنداشته میشود، به این اساس تحلیلگران امور سیاسی افغانستان پیوستن حکمتیار را با حکومت فعلی حامد کرزی حتی با حضور امریکاییها نیز بعید نمی پندارند.
هنگام فتح کابل حدثهای حکمتیار نقش بر آّب شد و نیروهای احمد شاه مسعود کابل را قبلاً تصرف کرده بود که این امر خشم حکمتیار را برانگیخت و به هیچ وجه حتی حاضر به تصدی پُست نخست وزیر نمیشد و شهر زیبای کابل را مورد هدف راکتهای کور قرار داد که در نتیجه هزارها هموطن ما جانهای شیرین شان را از دست دادند و شهر کابل ویرانۀ بیش باقی نماند. ولی سرانجام با وجود همۀ ویرانی ها آقای حکمتیار نخست وزیری را پذیرفت و وارد کابل ویران شد.
حکمتیار به کرسی ریاست عظمی هنوز تکیه نزده بود که نیروهای طالبان به دروازه های شهر کابل رسیدند و حکمتیار مجبور به ترک کابل شد و به ایران رفت و به زنده گی عادی اش ادامه میداد تا اینکه حکومت آقای کرزی به میان امد وی نیز بازگشت، البته منحیث یک مخالف مسلح نه حامی.
پس از تهاجم امریکا بالای افغانستان در اکتوبر 2001م حکمتیار مخالفتش را با تهاجم امریکا اعلام داشت و افراد وابسته به حزب اسلامی را به جهاد علیه اشغال افغانستان توسط امریکا فراخواند. قرار گرفتن حکمتیار در مخالفت با دولت افغانستان به طالبان امر خوشایند به نظر نمیرسید، زیرا ایشان میدانستند که حزب اسلامی تاریخ طولانی مخالفت و جنگ را پُشت سر گذشتانده است و روزی با نیروهای طالبان درگیر خواهد شد و مهمتر اینکه در صورت خروج نیروهای امریکایی حزب اسلامی نیز به خود کریدت خواهد گرفت.
هرچند طی هشت سال گذشته بارها اختلافات لفظی میان حزب اسلامی و طالبان رخ داده ولی این اختلاف فکری و لفظی به درگیری مسلحانه انجامید. روز یکشنبۀ گذشته به تاریخ هفت مارچ سال 2010م درگیری میان نیروهای حزب اسلامی در منطقۀ چنگل باغ ولایت بغلان رخ داد که تا ظهر روز دوشنبه ادامه داشت که در نتیجه مطابق گزارشهای رسانه های خبری 40 تن از افراد حزب اسلامی و 20 تن از افراد طالبان کشته و 20تن از افراد حزب نزد طالبان به اسارت درامدند. سخنگوی طالبان در این مورد تا تحریر این این سطور هیچ واکنشی از جانب طالبان ابراز نکرده، اما سخنگوی حزب اسلامی هارون زرغون درگیری را عادی
تلقی کرد و مطبوعات را به بزرگنمایی درگیری متهم کرد.
به هر صورت این درگیری نخستین درگیری مسلحانه میان طالبان و حزب اسلامی پس از حکومت حامد کرزی به حساب میرود ولی شگفت انگیز اینکه پس از درگیری افراد مسلحانۀ حزب اسلامی به جانب دولت گرویده اند که این نشان دهندۀ موقف متزلزل حزب اسلامی در برابر دولت است. حزب اسلامی بارها به حکومت حامد کرزی چراغ سبز مذاکر و مصالحه را نشان داده است که این بار حتی در مقابله با طالبان جانب دولت را گرفت که این خود پیوستن نه چندان دور آقای حکمتیار را با دولت کرزی به اثبات میرساند