تحت اين عنوان خواستم اهداف،ارزوها،نيات قبلی وخواسته ها،ارزوها وهدف فعلی
اکثريت مطلق اعضای حزب ديموکراتيک خلق افغانستان(من انهارا فعلا اکثريت خاموش ومنتظر مينامم )را که بعد از کنګرۀ دوهم ان نام حزب وطن را بخود ګرفت بيان دارم و
بوده ،ميخواهند بادرنظرداشت مشکلاتيکه سرراه شان موجود است دوباره بمثابۀيک
نيروی عظيم سياسی ايکه ازاشتباهات خود عبرت ګرفته ،با پروګرام جديد ،چهره های
جديد ،پاک ،صادق ومتعهد وارد صحنۀ سياسیوطنګرديده وخلای سیاسیراکه درعدم
موجوديت انها موجود است پر نمايند ولی اينکه انها چرا درصحنۀ سياسي کشور بعد از
شکست حزب دوباره بروز ننموده اندودرمبارزه دروجودګروهک های سياسيجداشده
وياتولدداده شدۀغيرنورمال وياغير اصولیسهم نميګيرنددلايلی فراوانی وجود داردکه
چنددليل عمدۀ ان بطور فشرده توصيح ميګرد :
١- چون انحلال رسمی حزب اعلان نشده،اعضای رهبری حزب استعفی ننموده وکدام رهبری جديدبميان نيامده است .
٢ -تاحال انهااز طرف رهبری حزب کدام ګذارشی تحليلی را که دران علل شکست حزب توضيح شده باشد نديده ويانخوانده اند
٣ تاحال کدام الترنتيف مؤثرازنګاه مرام،پرسونل کادری ورهبری مطابق شرايط فعلی جامعۀ افغانی وشرايط بين اللملی که خلای سياسی بوجودامده ناشی از عدم حضور حزب وطنوياحزبديموکراتيک خلق افغانستان راپر نمايد بوجود نيامده است .
٤ -ګروهکهای سياسی ايکه به ابتکاربعضی ازاعضای حزب بوجود امده بجز ازينکه هويتاصلیرهبری انهارا نشان دهددطوريکه يکیازنويسنده هابنام فريدونعاملدرسايت انتر نيتی اصالت
تحت عنوان)ظهور ارتجاع جديد( درمورد اينګروهک های سياسی می نويسد : ((احزاب یادشده با در نظرداشت "مقتضیات زمان و واقعبینی سیاسی" در ائتلافهای
بیشرمانه باارتجاعمعلوم الحال داخل شده و بدین ترتیب به "آرمانها و خواست های دیرینه و بر حق"مردم افغانستان جفا نموده اند. می تواناز ائتلافح.م.م.او ن.ف.د.ت.ا با تنظیم های جهادی نامبرد. در عوض دفاعو انعکاس خواست هاو
مطالبات مردم زحمتکش افغانستان، این احزاب شریک "ائتلاف های نا مقدس"با
"نیروهای شکست خورده، عقبگرا و ضدترقی" شده و در آخرین تحلیل جانب ارتجاع
رااختیار نموده اند. به هیچگونه چه فعالیت مستقل این احزاب وچه درچارچوبائتلاف
ها با ارتجاع داخلی بمثابه"مبارزات سیاسی واجتماعی" به نفع انسان زحمتکشجامعه
افغانی نبوده است. هیچ یکی از این جریانات سیاسی چهبه تنهایی و یا چهدرچار
دموکراتیک، رفاه عامه و عدالت اجتماعی" سمت دهی نمایند زیرا اینها عاری از هر گونهخاصیت وماهیتدموکراتیک میباشند. بادر نظرداشت اساس وپایههای "خطوط کُلی دیدگاه ها و مبانی فکری" ن.ف.د.ت.ا و ح.م.م.ا و احزاب مشابه، به یقین باید گفت که در آینده نیز اینان نمی توانند "دگرگونی های جاری رادر جهت دموکراتیک، رفاه عامه و عدالت اجتماعی" سمت دهند. اینان صرف نقش"ارتجاع مدرن" یا "مدرن ارتجاعی" را ایفا مینمایند. هیچ حزب یا سازمانی با چنین "خطوط کُلی دیدگاهها و مبانی فکری" نمی تواند ادامه دهندهء مبارزات دادخواهانهء مردم افغانستان باشد؛ هیچ حزب یا سازمانی با چنین "خطوط کُلی دیدگاهها و مبانیفکری" نمی تواند حامی منافع کارگران، دهقانان و دیگر اقشار محکوم جامعه افغانی باشدبلکه
بر ضد منافع آنها قرار میگیرد. "خطوط کُلی دیدگاهها و مبانی فکری" ن.ف.د.ت.ا و ح.م.م.ا فقط تکرار مرامنامه های متناقض هر دو حزب است و چیز جدیدی به خورد نمیدهد. وحدت حاصله، وحدتی که در اثر فشار صفوف صورت گرفته، وحدترهبران
است. صفوف انقلابی باید بستر مبارزات انقلابی شانرا در یک سازمانی بیابندکهحامی منافع طبقات محکوم و محروم است. ))
داردودست استخبارات کشور های خارجی درعقب انهااست ،بطور مثال در کنګرۀ ملی،
نهضت فراګير ديموکراسی وترقی افغانستان (نهضت ميهنی) ، حزب متحد ملی ،ملی
غورځنګ وغيره وياانګيزهای ناسيو نالستی وملی دارد بازهم همين ګروه های ذکرشده و
يکتعداديګر،ويا انګيزه های فرکسيونی داخل حزب دارندبازهم ګروه های يادشده ويکتعداد ديګر ،ويا انګيزۀ سوی استفاده ازنام رهبران قبلی حزب دارد مانند کسانيکه درعقب
اشتباه بزرګچنين رفقا بود،به اين روش خود از يکطرف اعضای حزب راازخود ازرده
ساختند،ازطرفی ديګر رابطۀ رهبری حزب بامردم که تامين کنندۀ انهمين اعضا وصفوف
حزب بودند تضعيف ګرديد وبه همين ارتباط همين افرادفرصت طلب رهبران حزبی را
درانحصار خود دراورده به انها درمورد قضايا معلومات غلط وناقض داده که اين خود
اغلبا باعث تصميم ګيری نادرست و حتی غلط درقبال قضايا ميګرديد .
ب -در بعضی موارداتخاذ سياست کادری نادرست در بخشهای دولتی وحزبی وعدم در
نظر ګرفتن عدالت درتوزيع بعضی مکافات وغيره .
ت : - عدم موجوديت ديموکراسی درحزب ورجحان دادن به مرکزيت،يعنی هر فيصلۀ
ايکه از طرف رهبری ګرفته ميشود صددرصد صحيح وقابل اجرااست ،ودرفهم ودانش
رهبری حزبی هيچګونه ترديدی نبايدداشت ،که همين امرباعث شد که ګنګره های بعدی
حزب بوقت وزمان انداير نګرديده ،پرابلم های درونی حزب زياد وحتی باعث بوجود
امدن فرکسيونهای مهلکمخفی درحزب ګرديده ودشمن دران لانه نمايد وهم حزب نتوانست
پروګرام جديدی مطابق بشرايطجديد وتقاضای زمانه وجامعه ازهرلحاظ تدوين نمايد،
همان بود بجای اينکه حزب جامعه راازهرلحاظ رهبری نمايد خوددنباله رو شرايط وقضاياګرديد.
ث : - رهبری يک حزب زمانیقابل تمجيد است که درشرايط بحرانی تصميم عاقلانه
ګرفته ،حزب حزبی ما بهردليلی که بوده ،خواه شرايط جنګ سرد ،شرايط داخلی وخارجی
وغيره
ناکام بدر امدند ،بعدازسقوط حاکميت جمهوری افغانستان هم صدای از انها بالا نګرديد و
حزب وجامعه رادرحالت بی سرنوشتی رها نمودند.که از نګاه اکثريت مطلق اعضای
حزب اين عملانها يک عمل نابخشودنی اس،ايشان بااين عمل خود نتنها بخود ،ګذشته
وايندۀسياسی خود،خانواده،دوستان ورفقای خود جفا کردند بلکه بخرمن ارزوها،دس اوردهای سالها زحمات خودشانونهالهای ايکه بدست خود شان غرس ګرديده بود اتش افروختند ،حزبيکه راکه درصفوف انهزاران هموطن بادرد ،بااحساس ،پاک ،صادق،مسلکی،کدر
های فنی درجه يک کشوردرتمام عرصه ها تنظيم بودند يکسره بيدون سرنوشت رها و
حتی يک ګذارش ويا يک رهنمود که دربرګيرندۀ چند سطرباشد نثاران ننمودند،درمقابل به پابوسی مرتجع ترين وفاسد ترين نيروهای زمانما (جبهۀ متحد ملی)وکرزی
) ديدوبازديدهاوارتباطات علنی ومخفی(شتافتند حال ميايم درمورد اقليت مطلق اعضای
حزبکه انهارا من فعلا بنام)اقليت پرجوش وبدوران رسيدهمينامم )،ترکيب انها و
خواسته های انها :
طوريکه تذکر ګرديد خوشبختانه تعداد چنين افراد درحزب مازياد نيستند ولی انهارانبايد
ناديده هم ګرفت چراکه انها باخصوصيت ذاتی ايکه دارندبه بسيار ساده ګی ميتوانند درهرحالت ازضعف های موجوده درسياست کادری وعدم موجوديت ديموکراسي حقيقی در
حزب استفاده نموده بر پستهای کليدی تکيه زنند وحزب رابه بيراههبکشانندکه برامدن
سمارق ګونۀ فريد احمد مزدک ويکتعدادديګر از مثال خوب اينهااست که چطور حزب ودولت انرا دست بسته به ارتجاع ودشمنان هستی وترقی وطن تسليم نمودترکيب اين
اقليت عبارت انداز افراد فرصت طلب ،شهرت طلب،مقام طلب ،چابلوس،وانهايی اند که هميشه درپی نزديکی،خويشاوندی ،نشست وبرخواست باشخصيت های معروف وباامکانات در همه عرصه ها اعم از سياسی ،اقتصادی،دولتی وغيره ميباشند،اين کتيګوری افرادمورد نظر خودراازضعف های موجودۀ افراد باامکانات وقدرتمند ازطريق دادن
مهمانی،رشوتوتحايف،توصفبيمورد وغيرواقعی وغيره تطميع نموده وازين طريق خود
صاحب مقامات عالی درهمه عرصه ها ميګردند ،متاسفانه بانبودن ديموکراسی واقعی در حزب ما ګاهګاهیچنين افراد ازموقع استفاده نموده ودربخشهای مهم دولتی وحزبی
باشيوۀ ياد شده جای ګرفتند وسيستم کادری حزب را خدشه دار ساختند وباعث دلسردی و
عدم باور اکثريت اعضایحزب بالایاعضایرهبری حزب ګرديدند،چون اينوع افراددر
موجوديت يک حزب قوې و ديموکراسی واقعی نميتوانند به ارزوی خود که خودمحوریورهبری،قدرت ومقام طلبی وغيره استبرسند،لذا الحالهم مانع تشکيل حزب قدرتمند
باشند که صفوف حزبفعلا همان سربازان عادی حزب نيستند که چشم بسته ازاوامر
افراديکه جهترهبریبه انها تحميل ميشداطاعت بی چون وچرانمايند،نوجزب ترين
عضو حزب انوقت دارای تجربۀ سياسی اضافه از ٢٥ سال را دارند، وباهمه مسايل باديد وسيع کهناشی از تجربۀدوران کار،شکست تلخ وتحميل شدۀ حزب ،وديدن ومطالعۀ سيستم
های سياسی کشورهای مختلف است برخورد مينمايند.ودرنهايت ميائيم بخواست عمومی جامعه که ماهمههم جز ان هستيمدر يکعنوان مختصر ولی دربرګيرندۀ مفهوم عظيم که
طلب است به رشته تحرير درامده بودياداوری نمايم که دريک قسمت ان امده است
)) نو د دغو پورتنيوټکو په پام کي نيولو سره له هر وخت نه د مخه د يوه ځواکمن، مترقي، عدالت غوښتونکي او ديموکراسي پلوه غورځنګ چي دافغانستان د نن او سبا اړتياوو ته ځواب ووايي اړتيا ده٠ ددي کار د پاره که چيري د ملګرو په منځ کي د اعتماد فضا را منځ ته شي، نيکه سياسي اراده موجوده وي،د اشتراک پهوجوهو اتکا وشي، صداقت او د يو او بل نظر ته پاملرنه او احترام وشي او جمعي ګټي په پام کي ونيول شي او هغو ته پر خپلو ګټو ترجيح ورکړل شي، لومړي قدمونه واخستل شي، حوصلهمندي موجوده وي،د غرور نه کار وانه خيستل شي، يو او بل تخريب نکړي،په يو او بل تقصير او ګناه وانه چول شي او داسي نور٠ نو پدي توګه لکه دا ټولي ايجاد شوي حلقي، سازمانونه او ګروپونه چي د يوځاي کيدو چيغي وهي (ځيني يي حتي د جبهي ناري وهي٠ کهداجبهه جوړونه د ګوند نهد جلا شويو حلقو او ګروپونو تر منځ هدف وي، نو دا ښکاره د يوهځواکمن غورځنګ د جوړيدو په لار کي سبوتاژ دي ځکه جبهه د يوهواحد ګوند د اعضاوو ترمنځ هيڅ مفهوم نلري) او د همدي هدف د تامين د پاره د تفاهم کميټي، کميسيونونه او داسينور تشکيلاتجوړ کړيدينو بايدپديلاره کي عملي اقدامونه وکړي او هغه داده چي په لومړي سر کي د دغو مختلفو ايجاد شويو د تفاهم د ډلو تر منځ د يوي مشترکي جلسي د رابللو د پاره کار وشي او وروسته دلته په يو پراخ تفاهم ياد حسن نيت په کميټي يا کميسیون چي په هغي کي د ټولو حلقو، سازمانونو، انفراديشخضيتونو استازي وي کار وشي او د وروستنيو کارونو پلان دي جوړ شي او د هغه په رڼا کيدي نور کارونه پر مخ بوتلل شي٠ ددغي مشترکي د تفاهم يا حسن نيت د کميټي د جوړولو په کار کي د حزب د پخوانيو رهبرانو، سپين ږيرو او مؤثرو کدرونو رول با ارزښته ده دوي کولايشي د دي لاري ځوان کدرونو ته په سياسي پروسه کي لاره همواره کړي، مؤقته انتقالي رهبري دي جوړه شي چي دوي تر کنګري پوري دا تشکيلات رهبري کړي،پدي ترڅ کيدي دا پخوا جوړشوي تشکيلات د خپل انحلال اعلان او ورته دي تحققورکړي بايدوويلشي چه پدي موقته انتقالي رهبريکي دي دپخوانيو جوړ شويوګروپونواو
احزابو رهبري عضويت ونلري ٠((
دراخير درصورتيکه ماخواهان ختم تراژيدی چندين سالۀ افغانستان عزيزباشيم بايد نه بخواست اقليت پرجوش وبدوران رسيده که تقسيم حزب مارا به جزاير،ګروهکها وپارچه های
بلکه بخواست اکثريت خاموش ومنتظرکه عبارت از احيای دوبارۀ حزب ما باهمان قوت
ووسعت انولی باپروګراميکه مطابق تقا ضاهای فعلی جامعۀ مابوده وچهرههای جديد که
پاک،وطندوست وصادق بوده وحساسيتهای در جامعه دربرابرانها وجود نباشد ګوش
فرادهيم ودرجهت براوردهساختن اين هدف والا باتمام امکانات ما مبارزه نمائيم ،تااز يک
طرف خلایسياسی ايکه از عدم بروز مادرعرصۀ سياسی کشور بوجود امدهپرګردد واز
طرفی ديګر چون مشکلاتکشور ما تااندازۀبزرګ هستندکه تشکيلات کوچک قادربه حل
ان نميباشد. بايد تسکيلاتی بوجودايد که قادر بحل اين مشکلات باشند.