" نگاهی به تاریخ جـهان "

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

2- انقلاب صنعـتی :

این انقلاب درانگسـتان شـروع شـد ،و خیلی سـریع انجام گـرفـت ؛ چنانچه از اواخر قـرن هجده به بعـد در مدت کمتر از یکصد سـال چهرهِ زندگی را دگرگـون سـاخـت .

پیروزی ماشـین و اندوسـتیالیسم به معـنی پیروزی طبقه ئی که کـنترول و اخـتیار وسـائل تولید را دردسـت داشـته باشـد طبقه ئی اسـت که حکـومت میکـند.

درسـابق وسـایل تولید تـنها زمین بود وبه این جهت کسـانی که مالک زمین بود یعـنی مالکان ، طبقه ِ بالا و حاکمه را تشـکیل میدادند . بعـداً شـیوه های دیگـری مانند بازرگانی و پیشـه وری . بانکـداری برای کسـپ ثـروت پـیداشـد و مالکان زمین ناچار شـدند قـدرت خودرا به صاحبان وسـایل جدید تقسـیم کـنند . اکنون ماشیـنهای بزرگ پیدا شـد و طبعاًً طبقاتی که کنترول و اختیار آنرا در دسـت دارند پیش می آیند و در صدر قـدرت قـرار میگـیرند .

نخستین اختراع ماشـین درسـال 1738 صورت گرفـت و مردی بنام ( کی) ماکـوی پران را برای بافـندگی پارچه اخـتراع کـرد . پیش ازین اختراع نخی که به ماکـوی بافندگی بسـته بود باید خیلی آهـسته و با دسـت بافـنده از لابلای نخهای طولی پارچه که ( تار) نامیده میشـد عـبور کـند و پود های پارچه را بوجود آورد .ماکـوی پران این کار را خیلی سـریعـتر کـرد و درنتیجه محصول کار بافـندگی دو برابر شـد . این به آن معـنی که اکـنون بافـنده گان میتوانسـتند مقـدار بیشـتری نخ تابیده را مصرف کـنند و پارچهء بیشـتری ببافـند . بدین ترتیب ریسـنده گان هم ناچار شــدند خیلی بیشـتر به کار به پردازند تا بتوانند نخ های بیشـتری که مورد احتیاج بافـنـده گان بود تهیه کــنند ودر اختیار شان بگـذارند

این مسـئله تا اندازه ئی با اختراع "هارگریوز " درسـال 1764 صورت گـرفت و با اختراع ماشـین نخ ریسی حل شـــــد .

اختراعات دیگـری بوسـیلهِ " ریچارد ارک رایت " و دیگـران،و بدنبال آن اختراعات ابتدائی فـرا رسـید . ابتدا نیروی آب و بعـد نیروی بخار برای گـرداندن چرخهای و بحرکت آوردن ماشـین ها مورد اسـتفاده قـرار گـرفت ؛ تماماً این اختراعات اول در صنایع ریسـندگی و بافنده گی پنبه بکار میرفت و درنتیجه کار خانه ها و کارگاه های صنایع پنبه افزایش یافـت .

صنعت دیگری که بدنبال صنایع پنبه روشها و اختراعات تازه را بکار برد صنعت ریسـنده گی وبافندگی پشم بود . درین ضمن درسـال 1765 "جمس وات " ماشـین بخار خود را سـاخت . این واقعه حادثهِ بزرگی بشـمار میرفت و اسـتـفاده از نیروی بخار در کارخانه های تولیدی به تعقـیب این اختراع شـروع شـد .

اکنون برای کارخانه های تازه و برای بکار انداختن ماشین های بخار ، ذغال سـنگ لازم و مورد احتیاج بود . به این جهت صنایع تولید ذغال سـنگ هم توسـعـه یافت . ازدیاد مصرف ذغال سـنگ موجب گردید که روش های تازه در ذوب آهن بکار رود ، به این قرار صنایع آهن هم رونق گرفـت و گـسـترش یافت . کارخانه های تازه درنزدیکی معـادن ذغال سـنگ سـاخته شـد ؛ زیرا درآن جاها قـیمت ذغال سـنگ ارزانتـر بود .

بدین ترتیب ســه صنعت بزرگ در انگلسـتان رشــد یافـت ( بافـنده گی ذغال سـنگ و ذوب آهـن ) و کارخانه های متعـدد به سـرعـت در مناطق ذغال سـنگ و جاهای مناسـب دیگرســاخته شــد .

در حقـیقت هـر اختراع تازهء که صورت میگـرفت ماشـین های تازه بجای عـده ئی از کارگران صنایع دسـتی بکار می پرداخت و کارآنها را به عـهده میگـرفت . این امر باعث آن میشـد که کارگران بیکار می شـدند و خشـم و ناراحتی فـراوان درمیان ایشـان بوجود می آمد ، بسـیاری از ایشان ماشـین های تازه را مسـئول بدبختی خود میشـمردند و از آنها نفــرت داشـتـند ، و حـتی گاهی میکـوشــیدند ماشـین هارا درهم بشـکـنند و از میان ببرند وه هـمین جهت آنها بنام ماشـین شـکنان نامیده شـــدند . درهم شکسـتن ماشـین ها در اروپا تاریخ مفصل دارد که تا قـرن 16 سـابقه پیدا میکـند .

در اواخر قرن هـجدهم ماشـین ها و کارخانه های بزرگ موجودیت نمایان داشـت ، درحدود سی سـال بعـد با ماشـین معـروف اسـتیفن سـن که "راکت" نامیده میشـد نخسـتین قطار های راه آهـن باموتورهای بخار در انگـسـتان بحرکت د رآمد . قابل تذکر اسـت که تماماً مخترعان که از بسـیاری از آنها نام بـرده نشـــده هــمه از کارگران صنایع دسـتی بودند. اما نتیجهِ اختراعات ایشان و سیستم بوجود آمده کارخانه های بزرگ فاصله بیشتری میان کاگران وکارفرمایان پدید می آورد . کارگران کارخانه ها بصورت دندانه یک چرخ یا یک پیچ مهره ماشین در می آمدند و در دســت نیروهای وسیع اقتصادی آلت ناتوانی بودند که هیچ کاری از ایشان سـاخته نبود و نمیتوانسـتند از آن وضع اقتصادی ســردر بیاورند و چیزی بفهـمد و یا در آن نظارت داشـته باشــد .

3- انقلاب اجتماعی( انقلاب کبیر فـرانسـه )

سـیاسـت های پادشـاهان و رجال سیاسی هـمیشه درتالار های دربسـته و اطاقهای مخصوص و پنهان منزل دارد .پـرده ی احتیاط و پنهان کاری بسـیای از گـناه ها و خطاهای ایشـانرا مخفی میدارد. و کلمات موزون و حملات خوش آب و رنگ ، تصادم حرص ها و جاه طلبی ها را مخـفی میسـازد . و حتی وقـتیکه تصادمات به جنگ ها منتهی میشـود و گـروه کـثیری از جوانان بخاطر هـمین حرص ها و جاه طبی ها به میدان های مرگ گـسیل میگـردند و بخاک و خون کـشیده میشـوند ، گـوش هارا با بیان دلایل واقعی جنگ ها آزرده نمیسازد بلکه بجای آن از ایدآلهای بزرگ که فـداکاری های عظیمی را درخواسـت دارند سـخن میگـویند .

اما انقلاب چیز دیگـری اسـت . انقلاب درکـوچه و بازار در خـیابان ها و میـدان ها منزل دارد و روش های آن نیز ناهـموار و خشــن اسـت . مردمیکه آنرا به پا میدارد و این توفـیق را ندارد که مانند امراء و رجال سـیاسـت تربیت و پرورش کامل و خاصی داشـته باشــد .مانند زبانهای درباری ، زیبا وخوش آب و رنگ نیست و هـزارها نیرنگ و فریب و طرح های خطرناک و پلید را در پشــت سـر خود مخفی میسـازد . درباهِ آنها هـچکونه رمزی وجود ندارد و هـیچ پـرده ِ کار و فکـر ایشان را پنهان نمیکــند حتی بدن های شان هم چیز درسـتی برای پوشـشیدن ندارد .

در یک انقلاب سیاست دیگـر کار مخصوص پادشـاهان و سـیاسـت مـداران نیسـت بلکه بواقیعات سـرو کار دارد ، و در ماورای آن طبیعـت خام و ناپـروردهِ انسانی و شکم های خالی و گرسـنه قــرار میگـیرد .

بدین قـرار می بینیم که در فرانسه هم درطی پنج ســال تـقـدبر آفـرین ار 1789 تا 1794 توده های گرسـنه دسـت اندر کار میباشـند آنها هـستند که سـیاسـت مداران محبوب و ملاحظه گر را بکار وامـیدارندو سـلطنت ، فـیودالیزم و امتیازات کلیسا را از میان برمیدارد آنها هـستند که به سـتایش دسسـتگاه مهیب "مادام کیوتین " ( مننطور از دسـتکاه گـیوتین اسـت که در زمان انـقـلاب مردم را با آن اعـدام میکـردند ) میپردازند و از کسانی که در گذشــته آنها را نابود میسـاخـتند یا تصور میشـد که ممکن اسـت آزادی بدسـت آمـدهِ ایشــان را مورد تهــدید قـرار دهـند بشکل هـولناک انتقــام بگــیـرند .

هـمین ژنـده پوشــان سـروپا برهـنه هـسـتند که با هـرچه که بدسـت ایشـان می افـتد بدفاع انقلاب خود شـان بر میخیزند و بسوی میدانهای جنگ میشـتابند و ســربازان پـرورش یافـتهِ تمام اروپا بر ضد ایشان متحـد میشـود ، می جنگـد وعقـب میرانـنـــد .

مـردم فـرانسـه کارهای معـجزه آمـیـز را انجام میدهـند . اما پس از چند سـال انقلاب نیروی خود را از دسـت میدهـد و بسـوی خودش باز میگـردد و فـرزندان خویش را میخورند ؛ و آن وقت دوران ضد انقلاب فـرا میرسـد و انقلاب را می بلعـد و عامه ی مردم را که آنهمه جرأت و شهامت نشـان داده اند باز تحت تسلط حکومت "طبقات عالی " می کشـاند

.از میان هـمین ضد انقلاب اسـت که ناپلیون بصورت یک دیکتاتور و امپراطور بیرون می آید . که دیگـر نه ضد انقلاب و نه ناپلیون میتواند مردم را بجایگاه قدیمی شـان باز گــرداند و هـیچ نمیتواند پیروزی های اصلی انقلاب را از میان بردارد و نابود سـازد و هم هـیچکسی نمتواند از مردم فـرانسـه و در واقع از مردم تمام اروپا خاطرهِ پرهـیجان روز های که طبقه اسـیر یوغ اسـارت شان را درهم شـکـست و اگـر برای مدت کوتاه هم بود آنرا بدور افگـند . باز سـتاند .

در نخستین روز های انقلاب احزاب و گروه های متعـدد بودند که بر سـر اولویت با یکدیگر مبارزه میکردند ، یک گروه روایالیستها ( سلطنت طلبان ) که بیهوده امید داشتند و می کوشیدند که لوئی شـانزده را هم چنان بصورت پادشـاه مسـتبد و مطلق الاختیار حفظ کنند .

دستهِ اعتدالی بودندکه می خواستند یک قانون اساسی و یک پادشـاه مشــروط داشــته باشـند . بعـد از آنها جمهوری خواهان افراطی و تـنـدروهم بودند که "ژاکوبن ها" نام داشت به معنی که اجتماعات را در صومعه " ژاکوبن" تشـکـیل میدادنـد.

این چهار گروه احزاب عـمده ِ زمان انقلاب بودند ه چه درمیان خود شان و چه در خارج از محـیط ایشــان ماجراهای فـراوان و متعـدد روی داد. حـزب لـیـبرال در ابتـدای کار بیـش از دیگـران در مجمع ملی اهـمیت داشـت . این ها اعـتدالی بودند که میخواســتـند یک نوع قانون اسـاسی را از روی طرح انگـسـتان و امریکا بوجود آورد.رهـبر آنهـا " مـیـرابـو " بــود

بیســت روز پیـش از ســقـوط باســتـیل ( زنـدان باسـتـیل ) در 4 اوت 1789 در مجمع ملی صحنهِ بســیار جالب بوجود آمد که عبارت از الغای حقوق فیودالی بود.

اشـراف بزرگ ، فـیودالها و رهـبران کلیســا در آن روز که در مجمع ملی موجـود بودنـد برای لـغـو حقوق فـیودالی و الغای امتیازات مخصوص شـان با یکـدیگـر رقابت میکـردند . مجمع ملی سـپس اعلامیه ِ " حقـوق بشـر " را تصویب کـرد . حقوق بشـر تا یکـصد سـال دیگـر هم منشـور لیبرال ها و دمو کـرات ها بود . مگـر بعـداً این اعـلامیه دیگـر کهنه و منسـوخ شـده اسـت و دیگـر نمیتـواند مشـکلات و مسـائل زمان را حل کــند . اما در آنـروز که این اعلامیه به تصویب رسـید تماماً اروپا را به لـرزه در آورد و برای تمام کسـانیکه رنج میبردند و لگـد کوب می شــدند مژده ِ روزگار بهـتری را با خود داشــت .

پادشـاه فـرانســه این اصول را دوسـت نداشــت و آن را کـفـر می شـمرد و حاضر نبود آنرا تضمین کـنـد . او هـنـوز در کاخ سلطنتی ورسای دور از پاریس اقامت داشـت . درین وقـت بود که توده های مردم به رهـبری زنان به ورســای رفـتـند و نه فقـط او را به قـبول و تضمین این اعلامیه مجبور سـاختـنـد بلکه اورا ناچــار کـردندکه از ورسای به پاریس منـتـقـل گـردد.

مجمع ملی اصلاحات متعـدد دیگـری هم انجام داد :

ــ املاک وسـیع کلیسـا ضبط گـردید و به تصرف دولت درآمد . فـرانسـه به 80 شـهر تـقـسیم گـشـــت .

ــ دادگاه های تازه برقـرار گردید که نسـبت به دادگاه های قـدیم فـیودالی بهـتر بـود .

در سـال 1791 مجمع ملی دوران کار خود را خاتمه داد و جای خویـش را به "مجمع قـانون گـذاری " ســپـرد .

در سـال 1792 که شـاه بعـد از فـرارش دوباره دسـتگـیر گـردیده بود کمون پاریس فـرمان حمله به کاخ پادشــاه را صادر کـرد . در آن موقع شـاه بوسـیله ِ گارد مخصوص نگهبانان سـویسی خویـش به تیـر اندازی بروی مردم پـرداخـت اما مردم پیـروز شـدند . کمون ، مجمع قانون گـذاری را مجبور کرد که پادشـاه را خلع و زنـدانی ســازد .

اهالی پاریـس که از تیر اندازی سـربازان کارد سـویسی کـشـته شـده بودنـد ، به خشـم آمدند و در نتنجه زندانیان را از زندان خارج و بعـد از محاکه کوتاه بیشـتر شـان را کشــتند ؛ بیش از یکـهـزار نفـر در سـپتامبر به این ترتیب کـشـته شـدند که بنام "کشـتار سـپتامبر " معـروف گـشـت

روز 21 ســپتامبر« کنوانسـیون ملی» تشـکـیل گـردیـد ( کـنوانسـیون سـازمان تازهِ بود که بجای مجمع ملی و مجمع قانون گـذاری بوجود آمـده بو )، نخسـتین کار کنوانسـیون آن بود که فـرانسـه را یک کشـور جمهوری اعلام کـرد . کمی بعـد محاکمه لوئی شـانـزده آغاز گـردید و به مرگ محکوم شــد در 21 جنوری 1793 ســرش را بریدند .

اکنون دیگـر مردم فـرانسـه پادشـاهان و امپراطوران اروپا را برضد خود بر انگـیختـنـد . برای آنها دیگـر راه باز گـشـتن وجود نداشـت و " دانتون " یکی از رهـبران و خطبای معـروف انقلاب از هـمان دسـتگاه گـیوتین که هـنوز بخون یک پادشـاه رنگـین بود در سـخنرانی خود خطاب به مردم گـفـت و پادشـاهان دیگـر را مورد تهـدید قــرار داد و فـریاد کشـید که پادشـاهان اروپا ما را تهـدید میکـنند وما ســـر یک پادشــاه را به پیـش ایشـان می افگـنیم پایان

( تلخیص شـده و اقتباس از کتاب " نگاهی به تاریخ جهان " اثر جواهـر لعل نهـرو )