با شا عر و نویسنده گرانقـدر کشور ما عزیزه عنایت معرفی شوید

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

عزیزه عنایت

مصاحبه کننده : انجنیر عبدالقادر مسعو د
دوستان وخوانند ه گان عزیز وگرامی سلام خدمت یکایک شما.
گفت شنودی با محترمه عزیزه عنایت شاعرو نویسنده ورزیده کشورمان داریم
که توجه شما عزیزان را به مطالعه ی آن جلب مینمایم .
در سر زمین با ستانی و مردخیز افغانستان بهتـرین نخبگان,دانشمندان
نویسندگان, محققان,شاعران در عرصه های ادب شناسی,باستان شناسی,زیبــا
شناسی,زبان شناسی,ژورنالیزم سیاست,تاریخ وغیره قدبرافـراشتــــه ومشــــعل
خدمت گذاری را د رعرصه,مسایل علمی,فرهنگی وادبیات کشورمـان فروزا ن
نگهداشته اند و فروغـی را درزمینه های فـــوق الذکربه ارمغان آورده اند کــه
کار نامه های شان قابل ستایش و تحسین است .
اکنون سخن درمورد یکی از چهـــره های فرهنگی ســر افـــرازوسخــن
سرایان شعر وادب زبان دری است.
این شاعرنازک اندیش وشیرین سخن درجمع درخشان ترین ستاره هـا ی
شعر و ادب کشور ما مشعل پرجلا ل شعر و ادب را فروزان نگهداشــته و رونق
بخشیده است .
ایــن شـاعـر پــرحـوصـــله , متـواضـع و ظـریف انـد یـش کشورمــا محتر مــه
عزیزه عنایت است که دانش ,ذکاوت وعلاقه فراوان وی در نویسندگی, شعـــر
و ادبیات قابل تمجید است . شاعره ی گرانمــایه در آثـار خـــود تـنها از شمـــع
گل , پــروانه , بلبل وطرهء پیچـــان یاد ننمــوده بلکه او شـــاعری است کـــه
احسا سا ت خود را همیشه درمورد وطنش, رنج و مصیبت هــای که دامنگیـر
هموطنانش است نیز ابراز نموده و با تمام وجودش آنرا لمــس و احساس کـرده
که آنرا در سروده ها و مقالات خــود انعکـاس داده است و فعـلاً هـم دردیـــار
غربت دررنج , درد و نا له های مردم وطن خود ,خویش را شریک میداند .
محترمه عزیزه عنایت درســـال ١٣٢۶ هجــری شمسی در ولســـوالـی
اندخوی مربوط ولایت جوزجان دیده به جهان گشوده وبعد از مدتی پـدرشـان
محترم محمد کریم نسبت وظیفه ی افسری اش در کابل متوطن گرد یـــــده که
موصوفه نیز دوره تحصیلات خود را در شهر کابل به پایان رسانیده است .
وی از سال ١٣۴٧ الی ١٣٧٢ هجری شمسی مدتی ٢۵ سال دروظیفه ء
دولتی مشغول بوده و مدتی ١٠ سال را به حیث مدیر عمومی سوانح برشــنا
موسسهء وزارت آب و برق ایفای وظیفه نموده است .
در سال ١٣٧٢ نظر به شرایط ناگوار کشور مانند دیگر زنان همو طن
ما وظیفه دولتی را ترک گفته و نشستن به منزل را ترجیح میدهد.
در سال ١٣۵۴ هجری شمسی در شهر مــزارشریف ذوق و علاقـه ی
شعری او تبارز کرده عواطف و احساسات او باعث شده که به سرودن شعــر
آغاز نمایـــد .
اشعار این شاعره آزاده در روزنامه های انیس,پامیر درکـابل ,بیـــدار
در مزارشریف, روزنامه فاریاب, آرمان ملی ,جریـــده نگــاه, مجلهء ژونـدون ,
آواز, میرمن, حقیقت انقلاب ثور,در کابل ودرخارج از کشوردرروزنامه هـای
تاجکستان, وحدت ملی و ماهنامهء کدواله در مسکو, مجله معتبر بخارادر ایران
مجلهء پژواک ,بانوان ایرانیان ,پنجره,راه نودر ها لـــند,پرستوهـــا دردنمارک و
فصل نامه ی نور وبا نوان در اتریش بچاپ رسیده است .
عزیزه عنایت ازسال ١٣۶۴ هجـــری شمسی تا سال ١٣٧١ هجـــــری
نزد مرحوم استاد محمد عبدالحمید اسیرکه در میـان خانقاهیان سوخته و سجـاده
نشینان آراسته بنام قندی آغا معروف هستند علم عروض ولازمه پنج گانــه ی
شعر را تدریس نموده اند.
درسال ٢٠٠٣ میلادی گزیده ء اشعار او بنام (سیر زندگی)در کشـــور
هالنداقبال چاپ یافت و همچنان اثردیگر وی بنام ( فروغ سحــر) در کشــور
ایران در سال ٢٠٠٨ میلادی به طبع رسید که اثر سومی و چهـا رم وی بنا م
های (مرداسیروافغانستان درپنجهء نا ملایمات ) عنقـریب چاپ و بـــد ستـرس
عزیزان علم و ادب قرار خواهد گرفت .
اینک مصاحبه ی را که با شاعره گرانقدرکه در عا لم غربت درکشور
هالند بسر میبرند ترتیب و تنظیم نموده ام برای علاقه منـدان شعــر و ادب آنرا
پیشکش مینمایم .
1- پرسش: خانم عزیزه عنایت باعرض سلام وادب .لطف نموده خود را معرفی
معرفی نماید.
پاسخ : با تشکر از شما . نخست از همه صمیمانه ترین سلامها واحترامات
خویش را خد مـــت خواننده گان عزیز تقــدیم داشـــته و اظهــار میـــدارم
که نام من عزیزه و اسم فامیلی ام عنایت است که فعلاً در کشـور هالـــــند
زندگی میکنم .
2 - پرسش : کدام انگیزه با عث شد که به شعر گفتن آغاز نمودید ؟
پاسخ :از مدت ها حتی با ید بگویم که از دوران کودکی ام شعـر رادوســت
داشتم هر جا نامی از شعر و سرود میرفت ناخود آگــــاه بدانسو کشــا نیده
میشدم و علاقه مندی عجیبی در خود احساس میکردم تا اینکه شبی خوابـی
دیدم و همان خواب با عث شعر گفتن من شد.
3- پرسش : عزیزه جان .بعد از اینکه به شعروشاعری روآوردید اولین شعرشمـا
کدام شعربود و کدام عوامل و انگیزه ی با عث شد که این شعـررا انتخا ب
کردید ؟
پاسخ :از زمانیکه به سرودن شعر پرداختم اولین شعر من همان صحنهء راکه
در خواب دیده بودم بعنوان ثریا در قالب شعر ریختم وآن اولین شعــرمـن
اســـــت.
4- پرسش :در فعالیت های ادبی تان نقش و تا ثیر فامیل تان چه بوده ؟
لطفاً در زمینه اگر معلومات ارایه نماید بهتر خواهد بود؟
پاسخ : نقش فامیل من درکارهای فرهنگی ام بخصوص در ابتدا شوهرم و بعد
ها پســردومم بـــنام وحیـــدالله جان بسیارموثروارزنده بوده کـه مرادر
این راه بیشتر تشویق نموده انـد و ممنون هریک شان هستم .
5 - : پرسش: محترمه خانم عنایت ! میتوانید درمورد وضع فامیلی خودمعلومات
دهیـــــــد ؟
پاسخ : من ازدواج کرده ام ثمرهء این ازدواج دوپسر ودو دخــــتر میبا شــد
که پسربزرگ ودخترانم فارغ دانشگاه های انجنیری, ادبیات بوده و پســر
خوردم سویه بکلوریا دارد .کــــه نسبت شرایط نا مساعـــد به تحصیلات
خویش ادامـــه داده نتوانست . فعلاً عروسی کـــرده اند و زندگی هــای
مستقل دارند .
6 - پرسش:عزیزه جان ازخاطرات شیرین وتلخ تان امکان دارد حکایت نماید؟
پا سخ : البته زنــــد گی توام با نشیب و فرازهای است که شیرینی وتلخی را
با خود همراه دارد که یکی از شیرین ترین خاطره های من این است کـه
در سالهای ١٣۵۴ و١٣۵۵ که در امریت برق مزارشریف بحیث مامور
ایفای وظیفه میکردم و در همین سا لها یکی پی دیگر اشعارمن درروز
نامه بیداردر مزارشریف بنشرمیرسیدند که درآن وقت محترم بارزآمربرق
مــزارشــریف روزنـــامهء را کــه در آن شعــرمـــن چــــاپ شده بــــود
در دفترم با جمعی از کارمندان آورد و بـــرایم تبـــریکی دادو در ضمن
علاوه نمود که امریت برق مزاربوجود شما افتخار میکند .برای من این
مسئله بسیار جالب و خوش آیند بود بخاطر یکه در آن زمـان هم بــه
مقام زن کسی ارزش قایل نبود .ومن که منحیث یک زن چنیــن سخنـی
رادر حضور عده از مردان و همکارانم شنیده بودم بسیار خوشحا ل و
تاکنون خاطره شیرین آن در خاطرم باقی است . وتلخ ترین خاطـــره,
زندگی من زمانیکه وطن عزیزم را به عزم مهاجرت ترک میکردم.
٧- پرسش: خانم عنایت! در پهــلوی همه انگیــزه های شعـری تــــان آیــا شما
عواطف و احساسات تانرا به خاطرخواسته های ملی وبشری وطن خود
هم انعکاس داده اید اگر انعکاس داده اید در کدام شعر و نوشته ء تان؟
پاسخ : نه تنها شاعرو نویسنده بلکه هرهنرآفرینی بدون احساسات وعوا طف
بشری نمیتواند اثری را ایجاد کند زیرا هنر آفرین برداشتی را کـــه از
جامعه و ماحول خویــش میکـــند آنـــرا دوبــاره توسط اثــر خو یـــش
به جامعه تقدیم میکند که در سروده ها ونوشته های من نیزچنین چیزی
وجود دارد بطور مثــال کشورایران دراوایل٢٠٠٨ میلادی مهــاجریـن
افغان را باوضع بسیار مشقت بار به این سوی مرز(افغانستان)ردمــرز
میکرد که در آن جمله اطفال نیز شامل بودند و حینکه ازطریق رسانه
های جمعی این اطفال معصوم را با پاهای برهنـه درروی برفهــــا ودر
سرمای زمستان دیدم بعد از ریختن بسیار اشک شعری را به عنـوا ن
(کودک مهاجرافغان )سرودم که در سایت ها نشرشد وهمچنان ازطریق
ویب سایت های انترنتی در یکی از شب ها مشاهده نمـودم که دختـــــر
کرد عراقی را که (دعا) نام دا شت به جـرم اینکه همسـرش را خودش
انتخاب کرده بود مردان جوان کردبا نوک کفش وی را درروی جـاده
لگد مال کرده و دخترک که باربار بخاطر نجات خودرا ازچنـگ ایــن
گرگــان ازز مین بــلــند میکـــرد .دوبـــاره اورا بــا لگــــد و سنــگ
میزدند تا اینکه دختر بیچاره با سنگسارشدن جان میدهـد واز تپیــد ن
میایستد .که با دیدن چنین صحنه فریاد و اشک در من میپیچد و بعداز
چند ساعتی شعری به عنوان ( دعا ) میسرایم که همان صحنـه رادر
شعرم انعکاس داده ام .
٨- پرسش: خانم عزیزه عنایت! اشعار تان را در خدمت هنرمنـــدان قـرارداد ه
اید یا نه ؟ اگر در اختیار شان قرار داد اید به کدام هنــرمندان وگــرنه
چــــرا ؟
پاسخ: بلی بعضی از سروده هایم را آواز خوان محبـوب کشــور محتــــــرم
ولید همراز در آهنگ های خویش استفاده نموده و آنــرا به علاقمندان
هنر و موسیقی عرضه نموده است که از جمله یکی هـــم شعـــر مادر
است ( الا ای مادر مهر آورمن = نشاط خاطرو تاج سرمن ).
و هم تعداد از شعر هایم به آوازمحترم ظاهر توراج دکلماتورمــوفق
کشورمان نیز دکلمه شده است .
9- پرسش: شما منحیث یک شاعر به کدام هنرمنــدان کـه در انتــخـا ب شعـــــر
و ادای درست آن حین خواندن توجه دارند علاقه مـند هستید و کـــدام
آنها را میپسندید ؟
پاسخ : بــه کارهای همه ی هنرمندان کشورم ارج میگذارم ولی قـا بل تدکر
است آنانیکه در راه موسیقی کشورمان زحمت وریاضت زیاد کشیده اند
قابل ستایش و تقدیر هستند که از جمله میتوان از مرحــوم استـاد محمــد
حسین سرآهنگ ,مرحوم احمد ظاهر,استاد مسحور جمال, استاد نا شناس
استــــادمهــو ش, احمـد ولی , استـاد شـــریف غـزل , فـــرهــاد در یـــا
,امیـــر جـــــان صبــــور,هنگا مــــه و وحـــید قا ســـمی نــــام برد .
البته از هنـــرمندان جــــــوان وتـــازه کــارکشـورمـــان محتـــــرم طاهـر
شباب ,شفیق مرید,لطیف ننگرهـــاری بشیرهمــدرد نیز میتوان یادکرد.
١٠- پرسش: عزیزه جان هر شاعر ازیک سبک خاص شعری پیــروی میکنـــد
شما از کدام شیوه در انتخاب سبک شعری تان استفاده میکنید ؟
پاسخ : البته که هرشاعرسبک بخصوص خـــویش را انتخاب میکند من با یـد
بگویم که شعرهای من بیشتر به سبک عراقی سروده شـده است .
11- پرسش:به آثار کدام شاعران داخل و خارج کشور علاقه مند هستید ؟
پاسخ: به آثــاربزرگـان و شاعــــرانیکه بسیار علاقه خا ص دارم حضـرت
ابوالمعانی بیـــدل, حضــرت مـولانا ,حضــرت حـــا فظ شیــرازی واز
شاعــران معا صر رهی مهـــری,سیمین بیهبـا نی,رازق فانی ,ضیـای
قاری زاده ,حیدری وجـودی , عنایت الله پویان شاعر پشــتو,کـریـمه
جان ملزم,فـریبــا جــان آتش,محتـرم دستگــیر نــایل, محتــرم محسـن
زردادی, زینت نوروراحــله یار .
12- پرسش: چرابا ید در شعر وزن وقافیه مرا عـت شود ؟
پاسخ :معمولاً شعرای جهان ازدو قاعده شعری استفاده کرده اند که یکی شعـر
کلاسیک است که در شعر کلاسیک عـروض( وزن )و قا فیه حتمی
است زیرا شعر کلام مـوزن ,متخـیل و مقـفی است کـه بـدون آن شعـر
کلاسیک ازقالب شعری دور میشود. شعـر نو - یا شعر سپیـد که آنرا
نیمائی هم میگویــند غــیر عـــروضی و بـدون قــا فـــیه اســت ولـی
دارای آهنگ میبـا شد . ناگــفتـه نبـاید گـذاشــت کـه در ایــن اواخــر
تعداد هم به شعر پست مدرن رو آورده اند .
13- پرسش:فرق بین غزل, رباعی,مثنوی وقصیـــده چه اســت ؟ میتــوانیــد در
مورد هر کدام آن کمی توضیح بدهید .
پاسخ : از پیـدایش شعر دری فارسی. شعـرای فارسی زبان به سرودن انواع
و اقسام شعر طبع آزمــائی کرده اند که از جمله میــتوان قصیده, غزل
رباعی , مثنوی ,مستزاد,مخمس,قطعه,ترکیب بند, تـــرجیح بند,شعـر
مربع , شعر ملمع و تضمین را نــــام گرفت .واینک بجــواب پاسخ
شما درزمینه به شرح ذیل میپردازم.
اول: غزل درمعنی لغوی ادبی آن حد یــــث عشق را گوینــــد
و چون این نوع شعر بیشتر مشتمل برسخنــــان عاشقانه است آنــرا
غزل نامیـــده اند ولی بعضاً موضوعات اخلاقی و اجتماعی نیــــــز
شامل آن شده میتواند . دومصراع اول آنرا مطلع ودومصراع اخیـر
آنرا که شا عر تخلص خویش رادر آن ذکر میکند مقطع مینــما نــد
ابیات غزل از۵ تا١٢ و بعضاًٌ تا ١۵ و١۶ نیزبوده میتواند.

مثــنوی : شعریست که در وزن یکی اما هر بیت آن دارای قــافیهء
مستقل است که کلمه مثنوی بمعنی دوتائی است و ابیـات مثنـــــوی
محدود نیست بنابراین , این نوع شعر را اکثراً برای ساخـتن تواریخ
و بعضی افسانه های طولانی بکار میبرند خوشتـرین وزن هـــــای
مثنوی در نظم شاهنامه فردوسی, حدیقهء ثنائی ومثنوی مـولانا است
رباعی : که آنرا ترانه ودو بیتی هم میگویند که دارای دوبیت مــی
باشد که قافیه در هر دومصرع های بیت اول و چهــارم رعا یــت
شده و بر وزن (لاهول والله قوت الابلا) میبا شد و یا ۶-۵-۴-٣-٢-١
قصیــده: نوع اشعاریست که بریک وزن وقــافیه با مطلع مصر ع
مربوط به یک دیگردرباره ء موضوع ومقصود معیــن از قبیــــــل
مدح پادشاه, فتح نامه,مرثیه, مسایل اخلاقی ,عرفــانــی واجتماعـــی
باشد که تعداد ابیات آن از ٢٠ تا ٨٠ و حتی ١۵٠ و بیشــترهـــــــم
شده میتواند .
14 - پرسش: از غزلهای کدام شاعران بیشتر استقبال میکنید ؟
پاسخ : بتاید از سوال یازدهم باید بگویم که غزلیات شمس تبریز,حضر ت
حافظ , حضرت بیدل سخت مورد علاقه ء من است .
15 - پرسش: چرادر وطن ما شاعران زیادتر به دوبیتی ها علاقه مند بـــودنــد
و هستنـــــد؟
پاسخ: شاعران وطن عزیزمـــا نه تنها بـــه دوبیتی سـرائی بلکه به سرودن
غزل, مثنوی, رباعی و انواع شعرنیز طبح آزمائی کرده اند.و دو بیتــــــی
هم شا مل این کتگوری میشود که اهالی روستا هاو مردم محـلی وطــــن
عزیزما بخاطر ساختن آهنگهای محلی بیشتر از دوبیتی ها استفاده میکنند
که شاعران وطن ما با درنظر داشت چنین مسایل وعلاقه مندی خود شـان
به دوبیتی سرائی نیز پرداخته اند.
16 - پرسش: عزیزه جان چرا در اشعار شما زیادتر رنگ روشن عــاطفه, درد
, سوزو ساز جلوه ی چشمگیری دارد ؟
پاسخ: چون در جامعه ء ما غم و اندوه نسبت به شادی های زنــدگی بیشتــر
بوده است که غم ورنج در این گیر ودار, طبقه محروم و بـی پنــاه
کشور مان را درگیر کرده که اکثریت مردم ما با بی عــدالتی هــــا
فقر و ستم زندگی را بسر برده و میبرند مخصوصاً زنــان جامعه
ما درد بسیار کشیده اند لهذا با برداشت از دردهـای جامعه و مرد م
خویش چنین عواطف در شعر هایم زیادتر انعکاس یافته است .
17 - پرسش : فرق بین شعرنو یا شعر سپید و کلاسیک چه است ؟
پاسخ : شعر نوویا سپید شعرغیر عروضی و بدون قا فیه میبا شد ولی شعـر
کلاسیک دارای وزن و قافیه است .
18 - پرسش: قراریکه اطلاع دارم شما از جمله اردتمندان وشا گـردان محتــرم
حاجی محمد عبدالحمید اسیــرکه مشهـــور به قنــــدی آغـا هستــنـد
میبا شید نظر شما در مورد شخصیت والای این بزرگ مـرد بیـــد ل
شناس معروف کشور ما چه است ؟
پاسخ: تا جائیکه من شناختی ازشخصیت روحانی جناب قندی آغا دارم ایشان
مــــاننـــــد ستـاره ی درخشــــــــان در آسمــان ادبـــیــــــات کشــــور
ما درخشیــدنــد و کـارکردهــای شان درعــــرصه غنامـندی فرهنگ و
ادبیات دری,فارسی قابل قادروستایش است وآثارزیادی ازجناب شــا ن
باقی ماند ه کـه از جمله میتوان کلید عرفان, جنون شوکتان,پیــوند دل
وصف عرفا, پنج بنای تصوف, گوشهء فراغ ,نجوای شیب رانامبرد .
19 - پرسش:قراریکه معلوم است محترم قندی آغا در ایام جوانی با حـلقه های
درسی بیدل , مولانا ودیگرعرفا مصروف بودند آیا قندی آغا دراین
حلقه از خود شاگردانی هم داشته و اگر داشته میتوانـــید از آنها نا م
ببــریــد ؟
پاسخ: جناب قندی آغا استاد سخن, بیشترین حصهء عـمر خویــش را در راه
بیدل شناسی و تربیت شاگردان خویش صرف نمودند که شـا گردان
زیادی از ایشان مانده اند وقراریکه اطلاع دارم تا کنون حلقهء بیدل
شناسی را در کابل پسر بزرگ شان استاد محترم عبدالعزیز مهجــور
شاعر و نویسنده و در پشاور محترم محمد احسان فــرزند دوم شـا ن
در هالند محترم حاجی محمد کبیررازقی عارف بزرگ و محتـــرم
عبـــدالوهـــــاب فا یـــــز شـــاعـر و نویســــــنده از شــــا گـــردا ن
و اردتمــنـــــدان جنــــــاب شـــــا ن هستنـــــــد پیـــش میبــــرند کـه
تعداد زیادی از هموطنان و علاقه مندان بیدل دراین حلقه شا مل اند.
و همه ساله روزهای عرس حضــرت مولانا , حضرت ابوالمعانــی
بیدل وحضرت غوث الاعظم دستیگرتجلیل میگردد که ارادتمنـدا ن
زیا دی درآن اشتراک میکنند.
20 – پرسش: به نظر شما فرق بین عرفان و تصوف در چه است ؟
پاسخ : قابل تذکر است که هردوازیک ریشه آب میخورد ولــی صــــوفی
از شریعت پیروی میکند و بســیار پا بـند قــوانیـن شـریعــت اسـت
مگـر عــارف ازایـــن مقــام فراتر رفتــه و ازراه علوم به حقـیقـت
رسیـــده یعـنی تــجلی ذات یکتــــائی همیشه در نظـرش مجســـم
و میدرخشد که محو, و سرشاردیدار معشــوق است .چنــــانچه در
یکی از روز ها که حضرت مولانا در گوشــهء نشســته و غــرق
در اندیشهء خود بود که پیروانش صدا زدند, حالا موقع نماز دیگر
(عصر) است برویم که نماز گذاریم . در جواب حضـرت مو لانا
میفرماید. میدا نم آن نماز دیگر(عصر) است واین نمازدیگراست
یعنی که اندیشه عشق معشوق (خداوند)بهترازنماز برایشان بوده.
21 - پرسش: نظر شما در مورد موسیقی سماع چه است و طــریقه چشتیه
با ساز وآواز و پای کوبی هم رابطهء دارد ؟
پاسخ : شعر و موسیقی این دو هنر پیوند مستحکمی با یک دیگـر دارند .
که باموجودیت این هردو موسیقی لذت خاص خود را دارد .
در مورد رقص سماع که سلسلهء بسیار کهنی با عا لم تصوف
دارد و در تمام مذاهب عبارت اند از بودیزم , مسحیت وباظهور
اسلام نیز در بین مسلمانان مـــروج بوده است کـه ایـن رقــــص
را بیشتر به مولانای بزرگ نسبت میدهند چون عارف از جلـو ه
معشوق ( ذات پروردگار) بوجد آمده و به رقص میپردازد.کــــه
حکایت رقص سماع حضرت مولانا ومرید شدن صلاح الدیــــن
زرکوب به مولانای بزرگ ,بیانگر آن است .
اما طریقهء چشتیه که عبارت از ساز وآواز است این موسیـقی
از زمان خواجه نظام الدین اولیا رایج یافته که با سـازآوازآغا ز
میشود و بیشتر در این نوع موسیقی نعت ,حمـد وثنا وغزلیــات
عارفا نه خوانده میشود .
22 - پرسش: کدام عوامل و انگیزه ها شما را زیاد تر وادار میساز که با یــد
شعر بسراید .
پاسخ : هر پدیدهء که برایم الهام بخش با شد. بطورمثال درد ورنج هـا ی
یک انسان , فریاد و ناله بینوایان , دیدن منظرهء زیبــای طبیعــت
و حتی بانگ مرغ سحر که غزلی هم در این رابطه دارم .
مرغ سحر بانگ زد غفــلتم آگه نمـــــود
دیده گشودم زخواب صبح دل افروز بود
صبح پر از نور مهرصبح دل آویز وشـاد
دامن شب چیده بود صفحهء چرخ کمبــود
23 - پرسش: به نظر شما یک شاعر به خاطر توصیف های درست وتصویرهای
بجا و مناسب در توانا ئی کلام شعری خود از کدام سلیقه هــاباید
استفاده کند؟
پاسخ : شاعر با ید ظرافت های شعری را در نظـــر داشته با شد تخیـــــل
پردازی, نوآوری داشته با شد .شعر با ید از دل برخیزد که تا بردل
هــا نشیند .
24 - پرسش :عزیزه جان قرار یکه اطلاع داریم در اثر زحمات فراوانی ذوق
و علاقه مندی تان یک تعداد از آثار و مقاله های شما نشر گردیده
است میتوانید به طور مختصر درآن زمینه صحبت کنید ؟
پاسخ : بلی علاوه از اینکه دواثر خویش را بنام های سیر زندگی و فـروغ
سحر به نشر رسانیده ام مقالاتی نیز در عرصه هـــــای اجتماعـــی
سیاسی به سایت های مختلف مثل آریائی, جام غور,بادغیس, مشعل
روزنه, کاتب هزاره, سایت ففتا,وطن ,پرستوهـا نیزغرض نــــــشر
ارسال نموده ام که هریک بموقع آن منتشر شده است . که از آنهـا
سپاس گـــــذارم .
25 – پرسش: اگر لطف نموده بگوید که چرا راه مهاجرت را در پیش گرفتید
و فعلاً در کدام کشور زندگی میکنید ؟
پا سخ: تشکر از شما با ید بگویم که نسبت شرایط نا گوارافغانستان عــزیــز,
وطـــن را تــــرک کـــردم و چنـــانچــه قبـــلاً در مــــورد سکونـت
فعلی ام روشنی انداخته ام باز هم اضافه میدارم که در کشور ها لـند
زندگی میکنم .
26 - پرسش: عزیزه جان قراریکه اطلاع داریم در این اواخر شورای همبستگی
زنان افغانستان درکشور المان شهر هامبورک سمیناری رابه مناسبت
روز جهانی محو خشونت علیه زنان بر پـا نموده بودند و شمـا هــم
در آن اشتراک کرده بودید .سهم شمــا درایــــن جلسه چگـونه بو د
ونظر تان در این مورد چه است ؟
پاسخ: زنان در آسیای میانه و مخصوصاً در افغانستان از سالهای متمادی
با خشونت های گوناگونی روبر هستند که خوشبختانه در این اواخر
نها د ها, کا نـــون های فرهنگی و روشنفکران وطن عزیزما سعی
دارند تا بــــا گــــرد هما ئـی ها و نشســـــت ها بـــا ارایـــه نظریات
و پیشـــنهـــادات ســـا لم راه بــــــیــرون رفــــت از ایـــن ورطــه را
جستجـــوو بـــا اتحـــاد و همبســـتگی در بـــــرابـــــر ایــــن مشکـل
مشتـــرکــاً تمــام روشنفکـــران مبـــــــارزه کـنـند کـــه تـاریخ ٢١
نومبر سال ٢٠٠٩ میلادی در هامبـورگ نیز یکی از این فعا لیــت
ها بشمار میرود که ازجانب شورای همبستگی زنان هــامبــورک
که مسئولیت این شورارامحترمه نجیبه جان هوتکی به عهده دارد,راه
اندازی شده بود و اینجانب نیـــز در این نشست اشتراک و بــا ارایه
نظریات وخوانش مقاله ی که به همین مناسـبت ترتیــب داده بـودم
سهم گرفته واز دیدار زنان منوروفرهنگیان کشورم نیزمستفید شدم.
27 - پرسش : نظر شما در مورد وضع کنونی فرهنگی کشور ما چــــه است و
پیام شما به فرهنگیان ما که در داخل و خارج کشور زنــدگی می
کنند چه میباشد ؟
پاسخ : افغانستان عزیز کشـوری است دارای فرهنگ بسـیار کهن و غنی.
برما ست که بخاطر حفظ ونگهــــداری آن بکوشیم ونگذاریم کـــــه
فرهنگ بیگانه و کشورهای ذ یــدخل, فـــرهنگ و کلـــتور مردم
افغانستان راتحت تا ثــــیر قرار دهد. وقلم بدستان کشورمان فعالیت
های بیشتری را دراین عرصه ازطریق نوشته ها روی دست گیرند
28 - پرسش: خانم عنایت قراریکه اطلاع داریم شما از کدام مدت در مکا تــب
متوسطه ی شهــر تلبرخ کشـور هالند مصـروف تــدریس کلتـور و
فـــــــرهنگ افغا نــــستان هستــــید ؟ آیاازکارتان راضی هستیدیاخیر؟
پاسخ : با سپاس از شما باید بگویم که از سال ٢٠٠۴ بدینسوبعد از پیمود ن
کورس کوتاه مدت از طریق دفتر پناهند گان به این وظیفه گما شـتــه
شده ام که تاکنون مصروف آن هستم و کار مورد علاقه ی من است .
و هم تدریس کلتور افغانستان و معلومات درباره آن برای شاگردا ن
نیز بسیار جالب و دلچسپ است که در باره افغانستا ن از من بسیـار
سوا ل میکنند که بعد از ختم درس به جواب سوالات آنان میپردازم .
29- پرسش : پیام تان به هموطنان عزیز ما چه است ؟
پاسخ: گفتنی بیش ندارم فقط علاوه میکنم در شرایط دشـوار کشور با یــد
متحـــــدانه در راه استقرار صلح وامنیت کشورمان بــا همبستــکی
ودور از هر نوع تبعیض بکوشیم . و نگذاریم که دشمنــان میهـــن
بیشتر ازاین , وطن مارا به خاک و خون بکشانند.
تشکر از شما که به سوالات بنده پاسخ ارائه کردید دراخیرکا میـا بـی
سرفرازی,وموفقیت های شایان شمارا در عـرصه ء کـــارهای ادبـی
وفرهنگی تان از درگاه خـــداوند متعال خواهانم.
از شما هم جهان سپاس بـــآرزوی سلامتی شمـــا و همه ءهمـوطنـــان
عزیز یکه در هر گوشه ء این جهان پهناور قرار دارند.
در این قسمت چند پارچه شعر محتــــرمه خـــانم عنــایت را از دواثـر
چاپ شده شان برگزیده و تقدیم به خوانندگان عزیز میدارم .

باعرض حرمت انجنیرعبدالقادرمسعود آفتـــاب آرزو

در صف صا حبدلان بر علم و فن پیــچیــده ام

رشتهء ناب حیـــا بـــــر خویشتن پیــچیــــده ام

خویشرا پـــــروانه علم و ادب انگــــا شتـــــن

هر کـــجا در گــــرد شمع انجــــن پیــچیــده ام

من بیــاد قــو م و ملکــم همچنــــان تا رحریر

سو ختم , در آتــش عشــق وطــن پیچیـــــده ام

در تفر جگاه الفـــت هــر کجـــا ای دوستــــا ن

چون نسیـــم صبحگا هی در چمـــن پیچیـــده ام

آب گــــردد زمــهــریـــــر از آ فـتــــا ب آرزو

بـــر قبـــای آرزو ها خــو یشـــتن پیـــچیـــده ام

از کشـــا کش ها ی د نیــــا نیستم فارغ د مـــی

در حـــر یم زنــــد گی با مــــا و مـــن پیچیده ام

مــد تی شــد ای (عزیزه ) در دیــــار غـر بـتــم

رشته های همــدلــی بر ملــک تــــن پیچیـــده ام



** سرود عشــق **



سا قـــی بــیار باده که آمـد بهـــــار ما

گل رنگ میبرد زمی پرخمار ما

ما باده نوش فصل بهاریم و می پرست

بلبل بپای گل بنشیند کنا ر ما

از تار ما صبا بنوا ز د سرود عشق

صد غنچه بشکفد به گلستان زتــار ما

آسان زکوی یار بیرون کی کشیم پا

تا نشنــود نـــوای دل بیقــــرار ما

در سر هوای عشق چرا پر ورید ه ایم

آخر بسوزد ت چو ( عزیزه) شرار ما