جرگه امن و دورنمای صلح :

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

دوکتور روستار تره کی

جرګه امن بدون اشتراک مقاومت مسلح هیچ دست آوردی برای امنیت نخواهد داشت !

افغانستان در طول تاریخ پر مد و جذر خود همیشه قربانی موقعیت جغرافیایی خود بوده است : دیروز همسایگی با هند برتانوی و امروز نزدیکی با ذخایر تیل و گاز آسیای مرکزی ، کشور را در تیر رس فاتحین و ژیوپولتیست های عصر قرار داده است.
جنگ علیه تروریزم از سنگر افغانستان، به تدریج از محتوای اولی خود بیرون شده و نفوذ انبوهی از فکتور های اقتصادی،
سیاسی و عقیدتی در سطح منطقه و جهان به آن استقامت دیگری داده است:
ــ اقتصادی به این معنی که به افغانستان به مثابه درب ذخایر طبعی آسیای مرکزی و حوزه کسپین نگاه شد. کشور بی در و
دیوار افغانستان به آزمونگاه گلوبلیزیشن در منطقه تبدیل گردید.
ــ سیاسی به این مفهوم که قوآ ائتلاف ، از افغانستان به عنوان لابراتوار سیاسی آزمایش دیموکراسی استفاده کرد. ازین
گذشته کشور به مثابه پایگاه برتری و تفوق در برابر قوت های منطقوی مطرح شد. این طرز دید عکس العمل ممالک همسایه و منطقه را برانگیخت .
ــ عقیدتی به این معنی که افغانستان در جنگ تمدن اسلام و مسیحیت کشانیده شد .
حقایقی که به آن اشاره شد مظهر تلاش کشور های بیرون منطقه و در عین حال ذینفوذ وحاضر در منطقه در جهت استفاده از افغانستان جهت فورمولبندی معادله جدید قواٌ پس از پایان جنگ سرد است.
حضور قوای ناتو در افغانستان به برخی از اعضای ائتلاف بین المللی این امکان را بخشید تا از افغانستان به عنوان سکه تبادله در دیپلوماسی منطقوی کار بگیرد. این امر قرینه آشکار سلب حق حاکمیت ملی شد که با حضور قوای خارجی بقدر کافی صدمه دیده بود.
« دوست بلازی » وزیر خارجه پیشین فرانسه در می 2007 طی ارائه جواب بیک ژورنالیست در رابطه به قضیه « سلین »
خانم گروگان فرانسوی ، ازین هم دقیق ترشد و افغانستان را کشور« اشغال شده » دانست که عنقریب فرانسه قوای خود را ازان بیرون خواهد کرد.
ائتلاف بین المللی در آغاز کار توانست صلح نسبی را تآمین کند. از برکت همین صلح نهال دیموکراسی علی الرغم
شوره زار بودن زمینه رشد ، جوانه زد، حقوق اجتماعی ملموس شد ، و انکشاف نسبی اقتصادی فراهم آمد.
اما بالتدریج دوام حضور قوای نظامی خارجی به عامل استمرار جنگ و نا امنی تبدیل گردید. به نحویکه این سوال مطرح شد که ائتلاف نظامی بین المللی از افغانستان چه میخواهد ؟
هرگاه از اجندای ژیوپولتیک قوت های خارجی که در وجود آن هیچ شکی باقی نمانده است ، بگذریم ، ائتلاف
بین المللی ظاهرآ و رسمآ باید در تلاش تحقق اهداف زیرین باشد :
ــ دفاع از حکومت موجود
ــ دفاع از دیموکراسی
ــ مقابله با تروریزم
ــ مبارزه با بنیاد گرایی اسلامی
بیائید روی هر یک این فقرات مکث کوتائی کنیم :
1 ـ ائتلاف بین المللی در موضع دفاع از یک حکومت فاسد که در بخش عمده از گروه های جنگی موتلف با قوای خارجی ترکیب شده، قرار گرفته است. ائتلاف بین المللی در منازعه ذات البینی افغان ها در حمایت از تعدادی از گروه های جنگی و در دشمنی با گروه های دیگری واقع شده است . این امر بیطرفی ائتلاف را در جنجال های داخلی زیر سوال قرار داده و مواد خام
ادامه جنگ را فراهم ساخته است.
2 ـ از دیموکراسی وارد شده که در محدوده قانون اساسی جابه جا شده بود ، صرفآ یک اسکلیت باقی مانده است. اثرات کمرنگ دیموکراسی صرفآ در شهرها آنهم بیشتر در عرصه مطبوعات محسوس است. شهر کابل به جزیره کوچک دیموکراسی در اوقیانوسی از فقر و ناامنی تبدیل شده است. این دیموکراسی ثمره رشد اقتصادی و اجتماعی نیست. ریشه های مردمی ندارد و ضامن حفظ آن قوای خارجی است. این قوآ به عوض زمینه سازی رشد اقتصادی
که خود مبنای قوام دیموکراسی قرار میگیرد، ماشین عظیم جنگی و بخش عمده ذخایر سرشار پولی خود را به قتل مردم و ویرانی دهات و روستا های جنوب و درهم کوبیدن ساختار های قبیلوی بکار انداخته است .

2
3 ـ ائتلاف بین المللی در مقابله با آنچه تروریزم خوانده میشود ، ناکام مطلق است : در سطح جهان تعداد عملیات ترورستی در 2006 به 14338 واقعه رسید که 3185 مورد یا حدود 30 در صد بیش از سال قبل میباشد. قربانی
بخش عمده این عملیات عراق و افغانستان بود .
احصاحیه کشته شدگان این حملات در 2007 به 20498نفر بالغ گردید که در مقایسه باسال قبل 6160 نفر یا
حدود 40،2 در صد افزایش را نشان میدهد.
در افغانستان شمار عملیات ترورستی در 2006 ، 749 مورد بود که حدود 50 در صد نسبت به سال گذشته
زیاد است .
ائتلاف بین المللی ضد تروریزم فقط در یک مورد موفق معلوم میشود. این مورد انتقال عملیه آنچه مبارزه با
تروریزم نامیده میشود از قلمرو خودی به سرزمین غیر ، بکشور های عقب مانده اسلامی از جمله افغانستان است .
4 ـ مقابله با بنیادگرایی اسلامی مانند مبارزه با تروریزم نتیجه معکوس ببار آورده است : هیچ گاهی در افغانستان و منطقه اسلام سیاسی به پیمانه امروز عقب گرآ و افراطی نبوده است. این افراطیت عکس العمل طبعی اعمال
خشونت توسط قوت های خارجی علیه گروه های اسلامی است.
برای کشودن گره جنگ افغانستان باید به چند واقعیت برجسته اشاره کرد :
الف ـ افغانستان از موقعیت حساس و بی نظیر ژیوپولتیک برخوردار است. هر تحول سیاسی رادیکال در سیاست داخلی و به خصوص خارجی افغانستان ، کشور های منطقه را متآثر ساخته و موجب عکس العمل ممالک هم جوار گردیده است : به همین دلیل حکومت های افغانی با آنکه از نظر تیوری باید مالک خود مختار قلمرو تحت اداره خود
تلقی شوند ، نمیتوانند در تعیین دوستان و دشمنان خارجی یعنی در تثبیت استقامت سیاست خارجی خاطر کشور های
همجوار را در نظر نگیرند و رعایت اصل تعادل را از نظر بیاندازند.
ب ـ افغانستان مجبور ساخته شده است تا اشتباه گذشته را مبنی بر تطبیق مدرنیزم به حمایت خارجی تکرار کند. کشور ما در تاریخ معاصر خود لا اقل دو بار یکی در زمان شاه امان اله و دیگری در دوره حاکمیت کمونیست شیوه
رفورم از بالا را آزمایش کرده است. آزمایش مرتبه اول ظاهرآ بدون وابستگی خارجی پایان نا فرجام داشت . تجربه
مرتبه دوم که در وابستگی مطلق بیگانه مطرح شد ، با ناکامی خاتمه یافت که طی آن ملیون ها افغان قربانی جزم
گرایی و تحجر فکری مشتی ماجراجوی آدم خوار شد.
امروز بار دیگر در اوضاع و احوال دیگر اشتباهات گذشته در حال تکرار شدن است: گرفتن قربانی از مردم بیگناه بنام دفاع از دیموکراسی و مدرنیته توسط قوای خارجی ادامه دارد .
ج ـ ستراتژیست های ائتلاف بین المللی که فکر و ذکر شان در جوامع صنعتی ماتریالیست و « مرکانتلیست »
شکل گرفته است ، به مشکل توانستند تصوری از انگیزه های معنوی چون دین ، ناسیونالیزم ، جذبه بیگانه ستیزی و سرسپردگی به آزادی در ممالک عقب مانده اسلامی داشته باشند. به همین حساب پالیسی سازان ایساف و ناتو ،
نا آشنا به واقعیت ها ، برای فرو نشانیدن قهر مردمیکه خود را بگفته مرحوم محمود طرزی « اسیر ظلم فرنگ » و پامال تکبر پیش قراولان دیموکراسی قیاس میکردند ، به این باور شدند ، که با گماشتن قطعات نظامی به کار های بازسازی و اعمار پل و پلچک میتوانند به مقاومت مسلح نکته پایان بگذارند. تجربه ناکام شوروی تکرار شد. جنگ ادامه یافت.
د ـ پس از ختم جنگ سرد نقش موسسه ملل متحد [ م ، م ، م ] در تخفیف تشنجات جهان از طریق ارسال قوای
صلح ضعیف گردید . به نحویکه فیصله های آن در قضیه فلسطین معلق ماند و م ، م ، م جلو اشغال عراق را گرفته نتوانست.
در افغانستان شورای امنیت بر خلاف سابقه کاری م ، م ، م بعوض ارسال قوای صلح [ کلا آبی ها که غالبآ با ترکیب منطبق با واقعیت های محل شکل میگیرد] که در موافقتنامه بن ذکر خیر آن رفته بود ، به مداخله ناتو و ایساف صحه گذاشت. « اما هیچگاه مجوز سقوط حکومت طالبان را صادر نکرد. به همین دلیل ائتلاف بین المللی پس از کانفرانس بن در مشکل توجیه حقوقی حضور نظامی خود گیر ماند . لویه جرگه و
پارلمان تحت قیمومیت در آن حدی از صلاحیت و باور نبود که راه کشای این مشکل باشد. فقدان راه حل این معضله حقوقی به تحرکات جنگی علیه قوای خارجی مشروعیت بخشید و اعتبار آنرا تا
سرحد مقاومت ملی مسلح بالا برد » .
ه ـ در میان اعضای ائتلاف درگیر جنگ در افغانستان ، وحدت موضعگیری اولی جای خود را به اختلاف خالی
کرده است :
حکومت انگلستان در ادامه جنگ در افغانستان و عراق متردد معلوم میشود. بیانات سفیر جدید انگلستان در کابل
در اینکه انگلستان لااقل سه دهه در افغانستان حضور نظامی خواهد داشت بیشتر بدرد مصرف جنگ روانی میخورد، که با واقعیت ها سازگاری ندارد. چه همه میداند و انگریز ها بیشتر که در مسیر تاریخ این همیشه مردم افغانستان
3
بوده است که از مجاری مسالمت آمیز ویا قهر آمیز در مورد بود یا نبود قوای خارجی در کشور فتوای نهایی را صادر کرده اند ... حکومت کانادا از جانب مخالفین جنگ در افغانستان تحت فشار رو به افزایش است. حکومت موجود باری خروج
قوای خود را آغاز 2009 ذکر کرده است.
آلمان علی الرغم فشار های دیپلوماتیک هسته جنگنده ائتلاف بین المللی، حاضر به فرستادن عسکر در جنوب
نشد و صرفآ به ارسال طیارات اکتشافی تورنادو اکتفا کرد. فرانسه در جنوری 2000 دوصد عضو استخباراتی خود را که تحت قومانده امریکا قرار داشت از میدان جنگ بیرون ساخت و همکاری نظامی خود را صرفآ مقید به فرستادن تیارات اکتشافی رافال و تربیه پرسونل استخباراتی حکومت کابل ساخت.
سرکوزی رئیس جمهور جدید فرانسه به صراحت اعلام کرد که فرانسه قصد استقرار دوامدار نظامیان خود را در
افغانستان ندارد .
طبق احصاحیه منتشره در مدیا ذهنیت عامه 32 از مجموع 47 کشور سروی شده خواستار خروج قوای ناتو از افغانستان اند. در مورد ، ترک ها و اسپانوی ها بیقراری بیشتر میکنند. حکومت های برحال نمیتوانند تمایل عامه مردم را در برخورد سیاست خارجی در نظر نگیرند.
بی میلی ائتلاف بین المللی در ادامه جنگ میتواند دو دلیل داشته باشد :
ــ قوای ائتلاف بین المللی به تدریج این واقعیت را درک کردند که در جنگ افغانستان با مقاومت تاریخی مردم این کشور مواجه اند. بیانات رئیس استخبارات ناتو در افغانستان[ 21 جولای2007 ] مظهر اعتراف به این واقعیت است. بسیاری از ژورنالیست های غربی طی پخش راپور های متعدد ، در درک این حقیقت به سیاست مداران غربی کمک نمودند. به تبعیت از همین راپور ها کمیته روابط خارجی سنای پاکستان و والی صوبه سرحد جرئت یافتند تا از وجود مقاومت ملی در افغانستان صحبت کنند.
بهر حال إ واقعیت مقابله با مقاومت ، انگیزه اولی جنگ را که بر منطق سرکوبی تروریزم بنا یافته بود، از میان برده و روحیه شک و تردید را در برابر پافشاری به جنگ در میان ائتلاف بین المللی تقویت کرده است.
ــ بسیاری از کشور های شامل ائتلاف ، جنگ افغانستان و عراق را در محتوای ستراتژی منطقوی امریکا ارزیابی
میکنند. بناٌ حاضر نیستند در قطار کشور های هوا خوآ ادامه جنگ خسارات مالی و جانی جنگی را متحمل شوند که عکس العمل مخالفین مسلح افغانی یا غیر افغانی در برابر آن در حد اقل خود سازماندهی عملیات ترورستی در قلمرو ممالک درگیر جنگ و عکس العمل رایدهندگان سلب باور از حکومت های برحال در جریان انتخابات آینده باشد.
طرح معاهده ستراتژیک با افغانستان که امریکا در فضای طنین بمباردمان ها و کشیدن اجساد از خرابه ها در جنوب کشور بمیان میکشد ، جنگ را از انگیزه اولی مبارزه با تروریزم بسوی افق های دور دست پلان های بزرگ
ژیوپولتیک و ستراتژیک منحرف میسازد ؛ صداقت ائتلاف بین المللی را در جنگ با تروریزم نزد مردم افغانستان زیر
سوال میبرد و موجب دوری متحدین غربی از امریکا میشود.
بنآ واقعیت مقابله با مقاومت مسلح انگیزه اولی جنگ یعنی سرکوب تروریزم را از میان برده و ائتلاف جنگی انگلوساکسون را در میدان نبرد تنها گذاشته است.
بی میلی اقتضائی ائتلاف بین المللی در ادامه جنگ قطعآ به مفهوم زمینه سازی استقرار حکومتی شبیه امارت طالبان در افغانستان بعد از عقب نشینی قوای ائتلاف و پایان جنگ نیست.
احتمال ظهور یک حکومت افراطی مذهبی که پس از خروج قوای خارجی بار دیگر افغانستان را به آشیانه
تروریزم بین المللی تبدیل نماید ، انگیزه همبستگی قوت های خارجی و نهایتآ ادامه بی پایان جنگ خواهد بود .
قوت های خارجی مستقر در کشور از طریق عملیات جنگی در افغانستان ، در واقع از امنیت خود دفاع مینمایند و آنطوریکه بار ها دیده شده است، درین راه حتی حاضر به زیر پا گذاشتن موازین شناخته شده آن قوانین بین المللی اند که برای تنظیم جنگ خود وضع کرده اند .

* * *

جرگه امن منطقوی[ ج،ا، م ] بدون اشتراک مقاومت مسلح هیچ کمکی نه به اجرای تصامیم احتمالی اخذ شده
ونه هم توقف جنگ خواهد داشت.
جرگه امن که باید تحت سر پرستی م ، م ، م دایر گردد ، بایست وسیله خوبی برای کشانیدن طالبان که به مرور زمان
در بستر مقاومت ملی و مذهبی مسلح جابجا شده اند، به پروسه جدید صلح باشد. اما مقدم به آن به قصد ایجاد فضای اعتماد ، می باید :
ــ مقاومت مسلح به مثابه جریان مستقل مدافع منافع ملی و دارای خواست های دقیق سیاسی در جرگه امن شرکت کند:هرنوع وابستگی به القاعده و یا حکومت پاکستان مذاکرات را تحت شعاع تصادم منافع بیگانگان قرار میدهد ،
4
فاصله میان طرفین مذاکره را افزایش میبخشد و نهایتآ بداعیه صلح صدمه میزند .
ــ عملیات جنگی قوای ائتلاف و حکومت تحت الحمایه کابل به شیوه یک جانبه قطع شود.
ــ کلیه زندانیان سیاسی افغانی در داخل و خارج کشور رها گردند.
ــ به اپوزیسیون مسلح اطمینان داده شود که در صورت توافق روی فقرات اساسی اجندای کانفرانس امن ، حکومت موجود کابل استعفآ خواهد داد.
[ درخواست پذیرش قانون اساسی و نظام حکومتی موجود از جانب اپوزیسیون مسلح به مثابه پیش شرط مذاکره ،
غیر واقعبینانه ، پوچ و بهانه یی برای بستن درب گفت و گو قبل از باز شدن آن است. قانون اساسی موجود که در شرایط دیکتاد ائتلاف ضد تروریست وضع شد ، دارای خلآ ها و نارسایی های خطرناک کمی و کیفی است که امروز یا فردا باید غم آن خورده شود . این قانون اساسی محصول قرار داشتن کشور تحت
الزامات سیاست ائتلاف ضد تروریزم تدوین و در شرایطی نافذ شد که اپوزیسیون مسلح قهرآ از صحنه سیاسی کشور حذف گردید و بر ضد نظام حاکم و قانون اساسی آن اسلحه برداشت ].
در « ج ، ا ، م » روی موضوعات ذیل توافق صورت خواهد گرفت :
1 ـ کسب تعهد اوربند از جانب مقاومت مسلح .
2 ـ تشکیل کمسیون نظارت بر اوربند دو طرف جنگ از پرسونل نظامی م، م، م و تحت سرپرستی آن سازمان.
3 ـ تعیین حکومت جدید انتقالی برای دوره دو سالیکه از عمر حکومت موجود باقی مانده است . [ در صورتیکه روی پرنسیب مربوط موافقت صورت بگیرد جزئیات تشکیل حکومت موقت میتواند به یک کانفرانس بین المللی آینده تحت سرپرستی م ، م ، م که دران نمایندگان مقاومت نیز حضور خواهد داشت محول شود].
در احوالیکه روی تشکیل حکومت نو در ج ، ا ، م موافقت بعمل آید ، فعالیت حکومت در دوره انتقال در چوکات آن بخشی از قانون اساسی موجود اعمال خواهد شد که با معادله جدید قوآ که جرگه آنرا تمثیل مینماید ، تطابق بتواند. به حالات دیگر از طریق فرامین تقنینی رسیدگی خواهد گردید.
4 ـ اعلام حالت اضطرار طبق ماده 143 قانون اساسی .
5 ـ توافق به قصد حفظ آن بخشی از دست آورد های قانون اساسی موجود در رابطه به دیموکراسی ، حقوق بشر و
حقوق زن که برای جامعه افغانی قابل هضم باشد.
6 ـ تنظیم یک میکانیزم داخلی تآمین امنیت بکمک جامعه بین المللی که هدف آن دست یابی به خود کفائی امنیتی باشد.
7 ـ تنظیم تقسیم اوقات خروج تدریجی قوای خارجی .
8 ـ عقب نشینی فوج پاکستان از وزیرستان وامتداد خط دیورند .
9 ـ برچیدن پایگاه های مخالفین دولت افغانستان از قلمرو پاکستان تحت نظارت کمسیون اوربند که قبلآ به ماموریت آن اشاره گردید.
با تطبیق یک به یک طرح صلح به نحویکه بیان شد، بزرگ ترین خلآ موافقت نامه بن که کنار زدن قوی ترین
نیروی اجتماعی تضمین کننده ثبات و سازنده نظام سیاسی طی دهه اخیر، از پروسه صلح باشد ، از میان میرود.
ازین گذشته :
ــ موضعگیری های افراطی مقاومت مذهبی و تا حدودی ملی با گذشتن از غربال جرگه تعدیل میشود.
ــ نیروی کوبنده و ویرانگر سر سپردگان حملات انتحاری ، در مجاری مسالمت آمیز از جمله تآمین امنیت بکار میافتد.
ــ صلح و ثبات باز میگردد .
برخی از صاحب نظران سیاسی ترمیم حکومت موجود را در جهت دادن سهم بیشتر به تکنوکرات ها وسیله بیرون
رفت از بن بست میدانند. درک درست از واقعیت های تلخ جنگ چنین حکم میکند که دست کاری نظام حکومتی موجود
چاره اصلی کار نیست : هرگاه این حقیقت را که از زمان سقوط حاکمیت طالبان تا حال به صد ها پولیس ، عسکر و مامور حکومت کابل سر به نیست شده و حتی با قساوت حلال شده اند ، در نظر بگیریم به این نتیجه میرسیم که مقاومت مسلح به چیزی کمتر از استعفای دسته جمعی نظام حکومتی موجود و تعویض آن به حکومت جدید مورد
توافق طرفین جنگ راضی نخواهد بود .
بنآ اگر قرار باشد که جرگه امن به نا امنی در جنوب رسیدگی کند میباید استعفای حکومت را در دستور کار قرار بدهد.
در اینکه ترمیم حکومت با حفظ متصدی درجه یک آن نمیتواند انگیزه یی برای پایان خصومت و جنگ باشد ، لااقل
دو دلیل مترتب است :
یک ـ اتهامات سنگین وابستگی به قوت های خارجی [ بگفته اپوزیسیون مسلح « اشغالگر » ] از جانب مقاومت به حکومت موجود ، وارد میشود. تجویز شورای امنیت در رابطه به حضور قوت های ائتلاف در افغانستان برای

5
روحانیت قبیلوی ـ ملی قابل درک نیست. روحانیت قبیلوی تعبیر مذهبی و وطنی خود را از ارزش های اجتماعی دارد
که برای دفاع ازان در پهنه تاریخ قربانی های بیشماری داده است و هیچ دلیلی برای توقف این قربانی و ادای بی پایان
آنچه وجیبه تاریخی « شهادت » نامیده میشود وجود ندارد .
به حساب آمد گپ این نکته را باید علاوه کنیم که مقاومت مسلح وابستگی خود را بکشور میزبان پاکستان تکتیکی و موقتی و تبعیت حکومت کابل را از دیکتاد ائتلاف خارجی ستراتژیک و دائمی تصور مینماید.
دو ـ رآس دولت در همان آغاز احراز مقام، تحت تآثیر کمک اخلاقی و سیاسی قوت های خارجی قرار گرفت و علی ـ الرغم ظهور زمینه های مساعد داخلی بعدی اتخاذ موضعگیری ملی ، در لاک « حیای حضور » در برابر قوای ائتلاف
اسیر ماند ودر قرار دادن عملیات جنگی و غیر جنکی قدرت های خارجی تحت « قومانده ملی » ناکام شد.
ترمیم حکومت ، حاکمیت موجود را به حاکمیت ملی وقتی تبدیل میتواند که خواست بنیادی و اصلی مقاومت مسلح یعنی خروج قوت های خارجی از کشور در نظرگرفته شود . رآس حکومت کابل که همیشه از یک یک اعضای ائتلاف
با تضرع درخواست افزایش قوآ را به قصد حمایت از نظام و سرکوبی مخالفین نموده است ، چگونه میتواند جرئت کند از موضع مقابله با قوای خارجی درخواست خروج نیرو های آنها را مطرح کند و نهایتآ شخص مورد اعتماد مخالفین مسلح و پیام آور صلح باشد ؟
بنآ راه واقعبینانه، منصفانه و معقول پایان جنگ استعفای کلیه اراکین حکومتی است ، نه چسپاندن پینه به بدنه حکومت.
از قراین بر می آید که امریکا دیر یا زود خود را از شر جنگ عراق فارغ و توجه را بیشتر متمرکز به ادامه نبرد
در افغانستان خواهد ساخت. این در حالی است که بسیاری از متحدین غربی علی الرغم حفظ ظواهر، در دوام همکاری مشترک به قصد ادامه جنگ ضد مقاومت ملی متردد معلوم میشوند . اما در اینکه افغانستان مجددآ لانه تروریزم بین المللی قرار نگیرد ، متحد و مصمم اند .
در جهت مقابل شبکه های القاعده ، اسلامستان و بیک کلمه دشمنان رنگارنگ غرب ، کلیه ساز و برگ نظامی خود
رابه جبهات « جهاد » افغانستان انتقال خواهند داد و به مثابه قوت الظهر مقاومت افغانی در ادامه جنگ فرساینده اثر
خواهد گذاشت.
تقویت مواضع جنگی هردوطرف متخاصم منجر به ویرانی بیشتر ، افزایش تلفات انسانی و طولانی شدن جنگ خواهد شد.
به هر پیمانه ایکه امریکا و متحدین بدوام جنگ اصرار نمایند، به تعداد دشمنان خود در افغانستان و منطقه میافزایند،به داعیه دوستی میان مردم افغانستان و مردمان کشور های عضو ائتلاف صدمه میزنند و گذاره خود را در منطقه دشوار چه که ناممکن میسازند . ازین گذشته رقبای منطقوی ائتلاف از دشمنان رو به افزایش غرب که بدنبال دوام جنگ سر بلند میکنند ، زمینه توسعه جویی خود را در افغانستان و منطقه فراهم مینمایند.
افغانستان دارای موقعیت حساس ژیوپولتیک در ساحه جغرافیایی خود است. چنین موقعیت « ترازوی » تعادل قوآ و پرچم صلح را در منطقه در اختیار افغانستان میگذارد.
در افغانستان بار اول در زمان اشغال شوروی و بار دوم با حضور نیرو های ائتلاف بین المللی ، موازنه قوآ در منطقه برهم خورده ، بیطرفی تاریخی و سنتی کشور معروض به سوال قرار گرفته ، حساسیت های ممالک همجوار
و منطقه تحریک شده و این همه زمینه جنگ و بی ثباتی را فراهم آورده است .
دسترسی به صلح و ثبات در کشور و منطقه صرفآ با خروج قوای خارجی و بیرون ساختن کشور از منازعات منطقوی از جانب یک حکومت ملی دارای حق حاکمیت و خود کفآ امنیتی، امکان پذیر است که باید زمینه استقرار آنرا حکومت موجود کابل و م ، م ، م فراهم کند . نباید گذاشت که در جرگه امن منطقوی چانس صلح تحت تآثیر اتحاد ضمنی حلقه ستیزه جوی حکومت کابل با هسته کوچک زورگوی قوت های خارجی ، به رایگان از دست برود .
« پایان »
دوکتور روستار تره کی
فرانسه
20 جولای 2007