صفوف ورهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

غ. د. شمع

مبارزات مردم افغانستان بر ضد استعمار انګلیس،امرای دست نشانده آنها ،استبداد و سیاست منحط آل یحیی ،میراث ګرانبهایی است که بر بنیاد آن نهضت مترقی سالهای دهه چهل در کشور ایجاد ګردید .
نهضت مترقی کشور از انجمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان بعد از ایجاد الی اضمحلال ،فراز و نشیب های زیادی را از سر ګزراند ؛ صفوف ان با بیوستن جوانان سر شار از احساس و طنپرستی و آرزوی ترقی کشور و ارمانهای مقدس برای رفاه و خوشبختی مردم روز تا روز توسعه پیدا کرد .این و طنپرستان صدیق سرنوشت و زندګی خودرا با حزب خویش پیوند دادند و دیوانه واردر پی تحقق دساتیر و هدایات رهبری حزب محبوب خویش شدند .
سه سال بعد از تاسیس اولین جدایی برا ین سازمان تحمیل شد و ده سال دو جناح جدا شده ازهم با داشتن وجوه فراوان مشترک به تخریب یکدیګر برداختند ودر سال ۴۹ عده دیګری راه خود را تغیردادند .
بعد از وحدت، حزب موفق به تصاحب قدرت دولتی ګردید ولی دیری نګذشت که وحدت تخریب و افتراق به دشمنی خونینی تبدیل ګردید ؛
شورویها بعد از تجاوز به پتره کردن میکانیکی وحدت پرداختند که با چاه کندن هاو توطیه هاعلیه یکدیګر الی کودتای تنی دوام نمود و بعدا به تبدیل چهره ها ومهره هاپرداخته شد. علاوه بر موجودیت فراکسیونهای منعدد نیمه مخفی و علنی ، بعد از پلینوم هژدهم مرز بندی جدیدی در بین پرچمی ها نیز بوجود امد و یکتعداد پر چمی های مخالف پلینوم زندانی و بعدا در قدرت شریک ساخته شدند ؛
حوادث شمال و تلاش تجزیه کشور ،به فراموشی سپردن تمام حرفهای پر طمطراق ګذشته،زیر پا کردن خون هزاران شهید و اواره و بی وطن ساختن هزاران تن دیګر و سوق عمدی و اګاهانه کشور به سوی نابودی و فاجعه و تسلیمی ان به نیرو های عقبګرا «اشرار» صفحات دیګر این فراز و نشیب هااست .
در این ګیرو دار صفوف با صداقت وو طنپرستی در تحقق ارمانهای مقدس جنګیدند ،رنج بردند ،زندانی و شکنجه شدند ،جامهای شهادت و زهر معیوبیت نوشیدند و در برابر هر سوال چرای انها پاسخ این بود که« حالا و قت طرح این سوالها و پرداختن به جواب به انها نیست »؛ولی موازی به با ان ګویا رهبری حزب که با هزار زد وبند و نیرنګ ها بین خود ووابستګی های ننګین به سازمانهای استخباراتی خارجی دور هم جمع شده بودند به یک قشر اشرافی«به ګفته خلقی ها» تمام عیار تبدیل ګردید .
اعتقاد و ارادت صفوف به رهبری که تا سرحد جنون پرشور و قوی بود انها (رهبری) رابه بت های برای پرستش تبدیل کردند وبعد از کسب قدرت دولتی این حلقه به حساب زد وبند های مخفی و مافیایی ګسترش قابل ملاحظه پیدا کرد ،جز عده معدودو طنپرست که مستحق کسب عضویت کمیته مرکزی بودند هر یک از ګروپها که بهتر است انرا باند نامید به بالا کشیدن وابستګان واعضای فراکسیون خویش به این حلقه وسعت چشمګیر بخشیدند .کسانی عضویت عالی ترین مقامات را کسب کردند که هنوز چوشک به دهان داشتند.
این قشر که صفوف از انها به نام های رفیق ارجمند ،دانشمند ،انقلابی وغیره یاد میکردند و خود تخلص های پر طمطراق و اتشین قهرمانان شاهنامه بر خود نهاده بودند با مهارت و تردستی تام رفقای حزبی خویش را تحمیق نموده و مورد سواستفاده قرار میدادند وآنها صفوف را به جبهات خونین جنګ میفرستادند و خود با جنګاندن پیک های ویسکی در قصر هایشان سیاست میکردند و حتی برای ګویا حفا ظت خود صادق ترین عضو حزب را بحیث بادیګارد خود استخدام میکردند ،
در حالیکه صفوف با جانفشانی از تمامیت ار ضی و استقلال وطن دفاع میکردند اینها بر خلاف ادعا های شان در صدد تجزیه کشور و ایجاد تفرقه بین ملیت های ساکن کشور شدند که ایجاد پایتخت دومی در شهر مزار ثبوت زنده این ادعا است ؛
اینها که در جلسات با سر های پایین و دست های بالا اشتراک میکردند با منافقت تمام از لحظه تایید یک طرح به فکر تو طیه و تخریب ان میشدند وبعد از خروج از تالار جلسه دساتیر جداګانه به فراکسیون های مر بوط صادر میکردند ،
انها که از نشه قدرت باد اورده مست واز عیاشی در سفر های بیشمار خارج خسته شده بودند و دیوانه وار و بر خلاف انچه در حرف میګفتند و مینوشتند در ملیت پرستی ، سمت پرستی ، ایجاد تفرقه زبانی و مذهبی و دهها مرض و انحراف سیاسی غرق شدند و دراین راستا تا حدی پیش ر فتند که هم دست ستمی هار ا از عقب بستند وهم از افغان ملتی هارا واز هر رهبر حزب ملیت ګرا فاشیست تر شدند واز پیشوای هر ګروه مذهبی مذهبی تر .
بر خلاف صفوف که دوست را دوست و دشمن را دشمن میشمردند ، انها با داشتن خطوط ارتباط و اتصال متعدد در خفا با دشمن بودند و ناجونمردانه صادق ترین و طنپرستان را برای کشتن و از بین بردن بدست «همسنګران» خود به جبهات اعزام میکردند وبعضا انها را توسط ګماشتګان خود از عقب به مرمی میزدند انها تا کنون داغ هیچ یک از جګر ګوشه های خود و حتی اقارب دور را ندیده اند در حالیکه هستند فامیلهای که همه اعضای ان از بین برده شدند و خود اشتراک در مراسم فاتحه و جنازه شانرا کسر شآن خویش میدانستند.
این زد و بند ها کار را به جایی کشید که یکعده برای پای بوسی متحدین خود بدستور باداران خارجی خویش به دهها کیلو متر دور تر از شهر کابل سر لچ و پای لچ سفر کنند در حالیکه قبل از ان در داخل کابل با لشکری از بادیګارد ها و موتر های زرهی ګشت و ګذار میکردند ،برید ،تورن وډګر جنرالها چنان به پستی ننګ تسلیم را پذیرفتند که نمونه شرم اور يورش وشمشیر و میدان جنګ را برای رفقا و بازماندګان شان بجا ګذاشتند ،و با دنایت تمام به کرنش به انهایی پرداختند که خود اصیل ترین فرزندان و طن را زیر ساطور خونین شان داده بودند ؛
انقلابیون و کمونیست های هزار اتشه که زمانی انګشتهای شان در نوشتن مقاله های از اقتصاد و ایدیولوژی مارکسیستی کج شده بودند راه شانرا چنان کچ ساختند که جز خود انها کس دیګری قادر به این پستی نشده بود ،همان انګشت ها برای چاپلوسی و کرنش به انهایی بکار ګرفته شدند که تا حشر از پنجه های شان خون بیګناهان وطن میچکد و انتقام هزار مرتبه یی فجایع امیر عبدالرحمان را از این ملت بیچاره کشیدند ،
و امروز نیز عده ایشان با کم کردن جوی از مردی به کنج فارغبالی خزیده ، ګوشه ګرم مسجد سوسیال راخلوت اسودګی خود میدانند و با اخذ حق السکوت به خاموشان پیوسته اند و عده ای با احیای تشکیلات فراکسیون های دیروزی به ایجاد ګروهک ها ییکه تعداد اعضای شان در این ۱۷ سال از ۱۷ نفر تجاوز نکرد پرداخته اند وبه این وسیله به انقطاب و تفرقه بین نیروهای چپ میپردازند و عده نیز با هزار خدعه در عقب پرده های ګوناګون پنهان شده وبه شیوه های مختلف تیشه بر ریشه و طنپرستان و ترقیخواهان میزنند ؛ در غیر ان در غیر ان نامزد کردن شخصی به حیث «کاندید نیروهای چپ» به پست ریاست جمهوری(که برای احراز کرسی رهبری نهضت صرف به تعداد انګشتان رای ګرفته نتوانست ) جز یک توطیه دیګر علیه نیرو های چپ چه میتواند تو جیه شود ؟ ایا کسی که در ګروپ مربوط خود مورد پذیرش نیست چپی ها و مردم افغانسات چګونه اورا خواهند پذیرفت ؟
و ایا پیام شخصی که از کنګره موسس عضو بیروی سیاسی بود ،به مناسبت سالګردمرګ مزاری نشان دادن انګشت وسط(به شیوه غربی ها )به همه حزبی ها و اهانت به خونهای ریخته شده توسط این اشرار نیست ؟ده سال تمام با داشتن چنین اعتقاد منحط مزورانه بر عالی ترین مقام دولتی رژیم «انقلابی» تکیه زدن ،وسالیان دراز حفظ عضویت بیروی سیاسی و تمساح وار بر مرګ محمود بریالی اشک ریختن جز عالیترین میتود منافقت چه میتواند خوانده شود ؟باید علاوه کرد عده ای که تا دیروز بعضا بیکدیګر دشنام ناموس میدادند در جنازه مذکور با شیوه سیاست انګلیسی رفقای جان جانی یکدیګر شداند و رهبر و شاګرد یکدیګر .
نشر کتابهای از قماش اردو وسیاست بعنوان دفاع قبل از محاکمه احتمالی مردم و تاریخ در برابر جرایم مرتکبه و تعمیق اختلاف بین حزبی ها چه میتواند تلقی شود ؟ در غیر آن چرا این علامه ها ی ادبیات و سیاست در طول دو دهه شهامت نوشتن حتی یک جواب را به هزاران نوشته علیه نیرو های چپ و حزب خویش از خود بروز ندادند ؟
قبول کردن پکول توسط عضو دیګر کنګره موسس و بیروی سیاسی و ګرداننده ارګان حزب( پرچم) به معنی سر ساییدن بر استان خونین مسعود جانی نیست ؟
چشم امیدجواب از این «عجوزه های عروس هزار داماد » که با این شیوه های ماکیاولیستی کامروایی کردند،داشتن خطاست ؛ ولی روی صحبت من به صفوف ح دخ ا است که یکبار با دید وسیع و مغز سرد اعمال این اشرافیان را از نظر بګذرانند و ببیند که ایا تسلیمی قدرت به اشرار که به علت دفاع جانانه ما هیچ امیدی برای تصرف از طریق اسلحه و زور برای شان نماند ه بود از جانب همین ها یک خیانت ملی بود یا نه ؟
مسولیت وضع بعد از تسلیمی قدرت تا امروز و از بین رفتن استقلال کشور و اشغال ان ،بدوش همین رهبران است یا نه ؟
ایا اینها جوابده خون شهیدان و معلولین و وضع رقتبار بازماندګان انها و ملیون ها اواره نمیباشند ؟
همین ها نبودند که نګذاشتند حزب ما به یک حزب یکپارچه وواقعا متحد تبدیل شود ؟
ایامسولیت عدم ایجاد جبهه متحد ملی دموکراتیک که همواره مدعی ایجاد ان بودیم بدوش هین ها نیست ؟
چرا موضوع قتل میر اکبر خیبر تا امروز مسکوت ګذاشته شدـ
شما که هنوز هم احساس و شور وطنپرستی تان زنده است بهتر نیست با طرد این منافقان ،خود سر نوشت خودرا بدست بګیرید و ننګ اعمال انها را باخدمت صادقانه و فداکارانه به و طن از لوح تاریخ بشویید ؟
و اګر روی صحبت را به این اقایان برګردانیم عذر خواهیم کرد که لطفا دیګر از تفتین و خیانت به نهضت چپ دست بردارید !به وضع موجود که هم با دزد هستید و هم با صاحب خانه و بازی های چند ګانه خاتمه دهید !اګر شما عناصر واقعا و طنپرست را بحال خود بګذارید مطمینا انها راه خودرا پیدا میکنند و کشتی توفانی و شکسته وطن را از ورطه هولناک تباهی به سوی ساحل آمن و مطمین خواهند کشانید