نوشتهء , ف. بری
چند ی قبل راجع به بر خورد اقای ثابت لوی حارنوال دولت افغانستان و مواجه شدنش با
یکی از فراعنه های جمعیت اسلامی اقای چکری در رابطه به صدور امرتوقیفش از طرف حارنوالی در اثر ارتکاب جرم توهین و تضلیل
قضا نوشته بودم , اقای ثابت منحیث بلند ترین مرجع عدلیی حفظ و حراست حقوق, امر گرفتاری و, توقیف اقای
چکری را صادر وبا جدیت تام ان را دنبال می نمود . در مصاحبات خود از تطبیق یک سان قانون مطابق
با اصول دیموکراسی و عدالت گپ های بلند بالایی داشتند , که با شنیدن ان ها بوی قانونیت و حکومت قانون
به مشام میرسید , اما چنانیکه ضرب المثلی در ملک ما وجود دارد , شهنامه را اخرش خوش است چنانیکه
همه به خاطر داریم جناب ثابت سر خود را با سنگ می جنگانید .در نتیجه نه قانونی بود و نه قانونیت ,
ونه اتوریتی و قدرت دولتی وجود داشت, که اقای چکری را در متابعت از قانون وادارد .بالاخره اقای ثابت
مجبور به عقب نشینی شده وبرای توجیه عملش , عدم تعقیب دعوی جزایی
در مورد چکری را پا در میانی یک تعداد از وکلای ولسی جرگه وانمود کردند .
در حالیکه در اصل ودر زبان عوام مردم کابل اقای ثابت در مقابل قدرت < قر>گفتند . در مورد در همان تحریری خویش قصه یکی از کاکه های کابل را نیز نموده بودم که تکرار ان در این جا خالی از دلچسپی نمی باشد .
گویند در روزگاران قدیم زمانیکه کابل اباد و مردم جمع و جوشی ورفت و امدی داشتند از گروه و گروه بازی وسمت و سمت بازی و قهرمانان جهادی خبری نبود , همه با هم صمیمی و دلسوز بودند .در یکی ازروز های گرم و افتابی و در یکی از کوچه های کابل, در بالای تخت سماوار کا که ای نشسته با بالکه ها و دوستانش چای می نوشیدند و صحبت و خوشگویی میکردند , که ناگهان یکی از کوچه گی ها با حالت خراب, سر شکسته لباسی در خاک و گل الوده در مقابلش ظاهر گشت . کا که از دیدن کوچه گی اش یکه خورده موضوع را استفسار نمود , شخص مذ کور که مفصلا کتک خورده بود , برای کا که حالی کرد که دعوایش به همرای قصاب منطقه شان بر سر خرید گوشت صورت گرفته, و مورد لت و کوب و ضرب و شتم بی جای قصاب قرار گرفته است . کاکه به اصطلاح خونش به جوش امده از تخت پیشروی سماوار بر خواسته پت پیزار را بلند نموده با خود گفت . کاکه زنده باشد بر گو چه گی اش چنین ظلم و ناروا صورت بگیرد, وبرایش گفت تا به همرایش امده قصاب را نشانش دهد . هر دو روان شدند به طرف گوچه دیگری که دکان قصاب در ان جا قرار داشت. شخص لت خورده در چند متری نا رسیده به دکان با اشاره دست قصاب را برایش نشان داد . کاکه در مقابل خود شخص نهایت گردن کلفت قد بلند با بازو های قوی سینه ستبر بروت های دبل که به اصطلاح از هر نوک بروتش خون می چکید را دید که در یک دست کارد بزرک و تیز ودر دست دیگر تبر چه ای برای قلع و قمع دست و پا و گردن و سایر اعضای گوسفندان استفاده می نمود قرار داشت .
کاکه با دیدن قصاب با چنین هیکل درشت , و چهره میر غضب مانند تا اندازه یی سست شد, به اصطلاح مردم بازار خود را< میین> کرد
. از قضا چشمش در پهلوی دکان قصاب به هندو ی لاغر اندام ضعیف و عاجزی که دردکان عطاریش نشسته بود افتاد ,برای گوچه گی خود گفت. بادار اگه ای هندو برت چیزی گفته با شه, بگو که لیف لیفش کنم ............
اقای حارنوال همان کاکه دیروز ما که ضرب وشتم اقای چکری را دیده , و با گفتار بلند پروازانه ء خود در مورد قانون و قانونیت , طعم تلخ تفنگ سالاری را هم چشیده بودند , بعد از واقعه مذکور باز هم به خاطر نشان دادن شوی دیمو کراسی و قانونیت , در ماجرا های همسان دیگری هم خود را گرفتار و گل های دیگری را به اب دادند که, هر کدام در حصهء خود , افشا کننده تبلیغات دروغ و عوامفریبانهء در مورد قانونیت و دیموکراسی و اتوریته دولتی می باشند .
اقای ثابت در سفر های کاری شان, گویا برای رفع فساد اداری ارتشاء و اختلاس, و تشخیص عاملین ان ها , وتوقیف و تعقیب قانونی مجرمین و تامین قانونیت عازم ولا یات کشور گردیدند , تا به زعم خود شان ادارات دولتی را از وجود اشخاص نا باب و فاسد پاک سازند .
در سفر شان به ولایت بلخ سر و صدا های شنیده شد, که گویا یک تعداد از مامورین دولت را که به اختلاس و رشوت ستانی دست داشتند , تشخیص و به پنجهء قانون سپردند , از ان جایکه اکثرا مامورین ادارات دولتی مزار از طرف والی مقرر گردیده ,همه ان ها ارتباطات قویی از هر نگاه با والی بلخ اقای عطامحمد نور داشتند , بناء این بار سر و کاراقای ثابت باز هم با یکی از میر غضب ترین فرد جمعیت اسلامی افتاد ,موصوف بدون انکه به اجراات اقای ثابت وقع بگذارند, اورا از ولایت بلخ با تهدید اخراج نموده . سر و صدای گرفتاری ها و محاکمه و پاکسازی اقای ثابت خاموش شده واین بار هم کا که در مقابل هیبت قصاب جا خالی نموده به اصطلاح مردم <خود ه میین کد >.
اما باز هم اقای ثابت وظیفه داشتند تا تحت شعار باز سازی و پاکسازی از فساد اداری اذعان مردم وجهانیان را مصروف نگهدارند , بار دیگر باز خواستند خود را ازمایش نمایند , به ولایت هرات سفر نمودند با سرو صدا های کر کنندء گرفتاری عدهء از مامورین فاسد را اعلام نمودند ووعده دادند که به زودی دعوی جزایی علیه ان ها تحریک گردیده , در پیشگاه قضا تعقیب و به مجازات خواهند رسید. اما این مرتبه بازهم بخت با ثابت یار نبود , زیرا از جمله کسانیکه در اثر اختلاس مورد تعقیب حارنوال قرار میگرفت یکی هم شاروالی ولایت هرات از جملهء حضرت صاحبان, ویکی از نزدیکان اقای صبعت الله مجددی بود, که پول زیادی را از دولت اختلاس نموده و اجراات بیشمار ی خلاف قانون را به منظور اخاذی مرتکب شده بودند . اقای صبغت الله مجددی که شخص قوم دوست ودر عین زمان به گفتهء اقای ثابت در مصاحبه لندن شان شخص پول دوست هم می باشند ,به اصطلاح دو پارا دریک موزه نموده از قومی خویش تا سرحد استعفا از کرسی ریاست مشرانو جرگه حمایت نمودند . اقای ثابت این بار هم کاری را از پیش برده نتوانستند تا در حسنات شان حساب و به زعم شان از زمرهء قهرمانان به حساب می امدند,بناء باز هم در مقابل قدرت و اشخاص ما فوق قانون, گردن نهاده عقب نشینی نمودند , چانس ان را نداشتند تا ابرو و حیثیت کاکه گی خود را اعاده می نمودند, لهذا کوچه بدل کردن را از زبان بدل کردند ترجیح دادند .
جالب ترین ماجرای اقای ثابت را مواجه شدن تصادفی شان با یکی دیگر از چپه شاخ ها و میر غضب های شورای نظار اقای جنرال جر ئت تشکیل میدهد , که خداوند بالای ثابت رحم کرد وگرنه مانند داکتر عبدالر حمن وزیر سابق هوانوردی و توریزم , کنون در جمله مر حومین راه جهاد قرار میگرفتند .
در مسیر راه کابل پروان که اقای ثابت با یک تعداد از نفرات مسلح اش سفر می نمودند زمانیکه برای استراحت توقف کرده بودند, سرو کله اقای جرئت پیدا شده که بعد از گفت وگو و رد و بدل دو ودشنام بین شان اتش سلاح ها هم مبادله گردیده , ولی به هر طریقی که بود اقای ثابت از حادثه جان سالم بدر بردند , این مرتبه موضوع کاملا وخیم بود, زیرا اقای جرئت چنانیکه از نام شان پیدا ست جرئت ان را داشتند تا مقام اول مرجع عدلی حقوقی را مورد سوء قصد به منطور قتل قرار دهند . اقای ثابت بدون ان که اجراات قانونی نمایند , با درس و عبرتی که از ماجرا های سابقه گرفته بودند درک کردند که به هیچ صورت نمی تواند حریف اقای جرئت شوند, لهذا شکر پروردگار را بجا اورده که از واقعه جان سالم بدر برده است شاید نذر و خیراتی هم داده باشد .در زمینه باز هم قصهء دیگری از کاکه های دوران قدیم کابل قابل یاد آوری می باشد .
گویند روزی کاکه با چهره مردانه و و سر برا فراشته اش با گام ها ی لنگر دار پیزار هایش را به روی زمین کش کش کرده در یکی از کو چه ها روان بود, که نظرش را جمعیتی از مردمی جلب نمود که تلاش داشتند موتری را که در گل گیر مانده و سلیپ نمود ه بیرون آورند, کاکه که همیشه در کمک رسانی با مردم پیش قدم و پیش اهنگ بود خود را به جمعیت رسانید , مشاهده نمود شخصی بادریشی و سرو صورت پاکیزه که در رخسارش ریش فرانسویی جلوه گری میکرد با هیبت و صلابت ایستاده منتظر بیرون امدن موترش بود , کاکه با همان رسم وادای کاکه گیش پیش امده با لحن مخصوص خودش بعد از سلام پرسید بادار بگو کا کیت چی خدمت کنه , لحن صدای کاکه بر شخص مذکور خوش نیامده با پیشانی ترشی برایش گفت به تو ضرورت نیست از ین جا دور شو , کاکه که انتظار چنین روش را نداشت نا راحت شده اما پیش از انکه بخواهد چیزی بگوید و طرف را متوجه مقام و حیثیت خود در منطقه بسازد که یکی از دوستانش بدادش رسیده دستش را کش نموده برایش فهماند که شخص مذ کور صدر اعظم سردار محمد هاشم خان می باشد , کاکه با شنیدن نام هاشم خان لرزه بر اندامش افتید, با تصور این که با یک اشاره سردار موصوف هزاران نفر در محبس ده مزنگ ودر چگس های اطاق ها بدون اثبات جرم و محاکمه به نام باشه های هاشم خان پوده شده اند . خودرا آهسته آهسته به عقب کشیده پیزار هایش را از پا در اورده با سرعت هر چه تمامتر خود را به اطاق خویش رسانید, چند پولی از جیبش کشیده برای بالکه هایش داد تا چند دانه نان گرم خریده خیرات نمایند و خودش به حالت ضعف و بیحالی بروی اطاق افتاد ..بالکه ها خواست کاکه را اجرا نمودند و حدس زدند که حتما حادثه بسیار وخیم بالای کاکه امده است . بعد از مدتی که حال کاکه خوب شد بالکه ها از نزدش علت را جویا شدند , کاکه برایشان گفت هیچ پرسان نکنید کاکیتان با خود سردار هاشم خان شاخ به شاخ شده بود .
چنانیکه پیداست باز هم جای شکرش باقیست که اقای ثابت از حادثه و بر خورد با چنان قدرت فاعل مایشا جان به سلامت بردند و اسیبی ندیدند . امادر واقعیت در صورت موجودیت نظام قانونی و اتوریته و قدرت دولتی عمل اقای جنرال جرئت یک بغاوت صریح و سر کشی ار قدرت دولتی محسوب میگردد , تعرض مسلحانه بر حساسترین ارگان دولتی که مکلفیت حفظ و حراست, حقوق را در کشور داشته مرجع امال مردم در مقابل زورگویان و جنایتکاران می باشد جنایت شنیع علیه دولت محسوب میگردد . ولی از ان جایکه در افغانستان تا کنون حکومت به مفهوم تمام ان بوجود نیامده تا قدرت واتوریته ان در تمام نقاط افغانستان موجود ومحسوس باشد , چنین بر خورد ها وواقعات روند عادی را بخود گرفته است .هرکس زور سلاح دارد ما فوق قانون است. واقعیت این است که امروز دستگاه دولتی بدست کسانی واگذار شده که ان ها در طول سالهای متمادی بازی های سیاسی در افغانستان, صرف منحیث نیروی های خشن و وحشی جنگی استخدام و در جنگ سرد مورد استفاده و استعمال قرار گرفته اند . از نظر ان ها قانون وقانونیت مفهوم و معنای نداشته , دیموکراسی عدالت ومساوات و احترام به حقوق دیگران در قاموس شان بیگانه است . ان ها با دو چیز عادت نموده اند که عبارت از خشونت و پول می باشد, در مقابل پول خشونت و دهشت عرضه میدارند , این که چطور این ها بر مردم ما تحمیل شده و کدام نیرو ها غرض پیشبرد اهداف استراتیژی دراز مدت شان در منطقه با چنین اشخاص و نیرو های ما جراجو کار و معامله می نمایند بحث جداگانه ء است که پرداختن به ان ها از اصل موضوع بحث ما خارج می باشد .
و اما چنانیکه با خبر می باشیم در این اواخر تقریبا مدت یکماه میگذرد که حادثهء جنایی دیگری ازطرف یکی از با نفوذ ترین و مجهز ترین تفنگسالاران یعنی اقای دوستم درستیز وال قوای مسلح افغانستان به عمل امده , که نا گزیر پای لوی سارنوال منحیث مرجع قانونی حفظ و حراست حقوق کشانیده شده است .
طوریکه از نشرات و اظهارات رسمی در افغانستان بر می اید , اقای دوستم با چند تن از دوستانش که دونفر ان ها عضو پارلمان افغانستان می باشند و جمع افراد مسلح خود به خانهء رقیبش اقای اکبر بای رئیس شورای ترک تباران افغانستان شبانه به زور و عنف داخل شده به لت وکوب و اختطاف شخص مذکور پرداخته , او را به خانهء خویش انتقال و مورد شکنجه قرار داده است , تا ان که پولیس امنیتی از موضوع اطلاع حاصل ,و با محاصره نمودن خانه دوستم اکبر بای را از چنگش رها نموده اند .
از ان جایکه جرم به طور مشهود به عمل امده بود , همچنین جرم ناشی از عمل شخصی انها بوده به ساحه کار و فعالیت شان ارتباط پیدا نمیکرد , لوی سارنوال مطابق صلاحیت های که از طرف رئیس جمهور برایش تفویض شده است, ابتداء وظیفه جنرال دوستم را منحیث درستیز وال قوای مسلح واز دو نفر شرکایش را منحیث اعضای ولسی جرگهء افغانستان به تعلیق در اورده , بعدا ان هارا منحیث افراد عادی دعوت نمود تا غرض تحقیق در ررابطه ارتکاب جرم تجاوز به منزل و اختطاف به سارنوالی حاضر شوند . اقای دوستم بر علاوهء که بر حکم سارنوال وقعی نگذاشته بلکه توسط طرفداران اش در جنبش شمال همچنان جبهء متحد ملی با زورآز مایی و نشاندادن قدرت , حکومت را تهدید به خرابی اوضاع در صفحات شمال کشور نمودند . در مقابل لوی سارنوال اقای ثابت در یکی از مصاحبه هایش تصریح داشته اند که عدم اطاعت اقای دوستم به امر احضار ش در سارنوالی عواقب ناگواری را برایش در قبال خواهد داشت .
دراین حال دیده می شود که حکومت و به نمایندگی از ان لوی سارنوال در مقابل چالش تطبیق یکسان قانون و تاءمین اتوریته دولتی قرار گرفته است . چه افراد دوستم به حمایت از وی چلنج قدرت داده و به اصطلاح قدرت و اتوریته قانونی حکومت اقای کرزی را زیر سوال میبرند ؟ به ارتباط موضوع نکتهء دیگری هم قابل یاد اوری می باشد که اقای کرزی رئیس جمهور افغانستان به تاریخ هشتم دسامبر 2007 در گرد همایی که به مناسبت روز بین المللی حقوق بشر و وقربانیان تخطی حقوق بشردر افغانستان دایر شده بود , مورد انتقاد یک تعداد از قربانیان جنایت های جنگی قرار گرفته ان ها اعتراض داشتند که چرا جنایتکاران جنگی را که هر کدام از ان ها با دلایل مستند چه در سطح ملی و بین المللی تشخیص گردیده اند به محاکمه نمی کشانند , در مورد رئیس جمهور با صراحت اعلام کردند که حکومت توانایی محاکمه افراد متهم به جنایات جنگی دراین کشور را ندارد , حال هم در ین کشور کسانی هستند که قانون را زیر پا میکنند من از طالبان یاد نمیکنم بلکه , من از کسانی یاد میکنم با به کار برد پول سلاح و قدرت سیاسی امکانات دارند که حقوق مردم را پامال نمایند , و حکومت تا هنوز قادر به احیای حقوق بشر در افغانستان نمی باشد .
با اظهارات فوق رئیس جمهور که به صراحت موضع ضعیف حکومت را در برابر تفنگسالاران نشان میدهد , ایا قدرت و امکان ان وجود خواهد داشت که اقای دوستم که هم دارای ثروت و نیروی سلاح و قدرت سیاسی می باشد مانند فرد عادی به امر قانون اطاعت نموده حاضر به استجواب و باز پرس در ادارهء سارنوالی گردد ؟
دیده می شود که باز هم اقای ثابت در ماجرای دیگری گیر افتاده اند که بیرون رفت ازان برای شان مشکل واگر باز هم همسان قضایای گذشته که از ان ها تذکر به عمل امد , بر خلاف تمام موازین حقوقی و قانونی بالای قضیه به اصطلاح خاک انداخته ,و باز هم حقوق عامه قربانی ملاحظات سیاسی گردد و جنرال دوستم دوباره اعاده حقوق گردد , لکهء سیاه و ننگینی دیگری خواهد بود بردامان عدالت حقوق بشر و دیمو کراسی و قانون و قانونیت در افغانستان , و تشجیع هر چه بیشتر قدرتمندان در پامال نمودن حقوق عامه و مردم بیچاره و بید فاع .آیا چنین وضع می تواند نمودار حکومتی باشد که قدرت رفائیت, پیشرفت و امنیت را در کشوردارا باشد. و یا مردم در پرتوچنین قدرت دولتی به اینده ء مطمئن عاری از قلدری و زور گویی امیدوار بوده , مال و دارایی و اما کن شان در امان باشد ؟ البته جواب ان منفی است . امروز تودهء های مردم افغان در یک خوف و سر در گمی به سر میبرند , تفنگ بدستان ظالم و درنده روز تا روز مواضع خود هارا مستحکم نموده زندگی را برای اکثریت بیدفاع تنگ تر و دشوار تر ساخته کشور را در پرتگاه سقوط و نیستی میکشانند .
چنانیکه رئیس جمهور با موجودیت گروپ کاری خود از احیای حقوق بشر در افغانستان خود را عاجز میداند .این خود اقرار و اعتراف به ان است که حقوق بشر توسط قدرتمندان ما فوق قانون و پایه های بلند دولتی که هیچ قدرتی در داخل کشورمانع ان شده نمی تواند نقض میگردد , یعنی مرجعی که مطابق به موازین بین المللی و خواست های انسانی مسئولیت پاسداری حقوق بشر را دارند خود ناقض ان می باشند ؟ در چنین وضع فجیع که مراجع دولتی در درون جامعه صلاحیت واهلیت ان را نداشته باشند تا کاری غرض رفع دهشت افگنی ومظالم بر مردم انجام دهند , باید قدرت دولتی در افغانستان با یکنوع قواعد بر تر و قدرتمند تر محدود گردد . بایست پای حقوق بین المللی به میان کشیده شود , زیرا ساختار امروزی جوامع بین المللی فرد را به سطح دولت ارتقا داده ان را دارای حق در قلمرو بین المللی میداند . چنانچه همهء معاهدات بین المللی از طرف دولت ها امضا گردیده دولت منافعی درا ن ندارد قصد طرفین متعاقدین عبار ت از تا مین حقوق بشر است که بر سه اصل عمدهء ذیل اتکا دارد .
...حفظ حقوق دیگران
...مقتضیات اخلا قی
...نظم و رفاء عامه
بر مبنای اصول فوق تمام اسناد و کنوانسیون های حقوق بشر استوار بوده هدف ان, افراد جوامع بشریست که باید منحیث انسان ازاد با حرمت و احترام زندگی نماید .فرد بایست در مقابل حکومات دیکتاتور و جابر و چپاول گر وظالم حمایه شود وزمینه چنین حما یت و پشتیبانی را امروز ملل متحد به عهده دارد. روی همین اصل اقای کوفی عنان دبیر کل اسبق ساز مان ملل متحد به مناسبت اخرین اجلاس حقوق بشر در قرن بیستم چنین اظهار و تاکید نمود.
کمسیون می تواند با افتخار اعلام کند که معمار ساختار بین المللی حقوقی است که ما امروز داریم ......بگذارید صریح بگویم هر چند ساز مان ملل از دولت های عضو تشکیل شده است ولی حقوق و اهداف ملل متحد که ملل متحد برای حمایت از ان ایجاد سده حقوق ملت هاست وتا وقتی من دبیر کل هستم ساز مان ملل متحد نهادی خواهد بود که حقوق بشر را همواره در مرکز فعالیت خود قرار خواهد داد .هیچ دولتی حق نخواهد داشت برای نقض حقوق و ازرادی های اساسی ملت خویش خود را پشت حاکمیت ملی مخفی نماید .
وضع کنونی افغانستان طوریست که اراکین دولتی و دولتمداران اکثرا بر ضد منافع اکثریت وبر مفاد خودها عمل نموده برای حفظ و بقای شان از هیچگونه تعدی و تعرض دریغ نمی ورزند . چنانیکه راپور های داخلی و خارجی مشعر است این تعداد محدود تفنگداران به ملیون ها جریب زمین از اموال عامه و خصوصی را غصب نموده و تمام ثروت های منقول دولت را که همه ملکیت عامه بود به غارت برده اند دارایی های شخصی را به زور تفنگ و تهدید تصاحب نموده و هزاران هزار از خانه های ملکیت شخصی افراد توسط ان ها به زور تصرف گردیده است. اگر در مورد از طرف متضررین به مقامات عدلی و قضایی مراجعه و عرضحال صورت میگیرد این ارگان ها نه اهلیت و صلا حیت تطبیق قانون را دارند و نه اجرای قانونیت و عدالت را در کشور . پروسیجر قضایی چنانست که مدعیان بایست سالهای زیاد به محاکم مراجعه نمایند تا انکه خسته شده از ادعای شان منصرف شوند . مثالهای زیادی وجود دارد که ادعای شخصی شنیده نشده تحت تاثیر احساسات , بر خورد فزیکی و مسلحانه نموده حیات خود و طرف دیگر را از بین برده است مثال های هم وجود دارد که شخص مدعی به طور ناگهانی به قتل رسیده وقاضی دوسیه حقوقی او را بسته است
وضع اقتصاد مردم به اندازهء خراب است که فامیل ها برای امرار معاش و سیر کردن شکمشان هیچ وسیلهء را سراغ ندارند به همین سبب روز تا روز تعداد گدا ها و خود فروش ها زیاد شده فقر و فاقه بیداد میکند وبه تناسب ان سطح جرم و جنایت بالا می رود .
در مورد فکتور های زیادی وجود دارد که اکثریت مردم افغانستان با یک فاجعه انسانی روبرو می باشند وحکومت خود بر بد بختی های مردم دامن می زند , اخر این مردم تحت ستم مطابق به پرنسیپ های پذیرفته شدهء بین المللی هم حقوقی دارند که بایست از طریق جامعه ملل مورد حمایه قرار گیرد .
از ان جایکه جامعه بین المللی در کنفرانس برن با نادیده گرفتن اکثریت توده ها صرف تفنگداران را که عاری از هر نوع صلاحیت و اهلیت در باز سازی افغانستان بودند دو باره مطرح کردند یعنی سرمهء آ زموده را دوباره ازمودند و امروز جامعه افغانی را به پرتگاه نیستی و بر بادی قرار داده اند .
کنون در مقابل اکثریت بیدفاع مردم افغانستان مسئو لیت دارند تا اشتباهات خود را جبران مردم را از شر تفنگسالاران نجات و زمینه ان را فراهم نمایند تا مردم خود بر سرنوشت خود حاکم گردیده چنان رهبریی را به میان اورند تا با اتحاد اکثریت مردم بتواند برای نجات از ین فاجعه کار و پیکار ملی ووطنی نماید و دولت افغانستان منحیث عضو مفید جا معه بین المللی در مسیر صلح و امنیت جهانی مو ثر و مفید عمل نما ید .
قدرت های ما فوق قانون
Typography
- Smaller Small Medium Big Bigger
- Default Helvetica Segoe Georgia Times
- Reading Mode