در هفته های اخیر ، هیچ نوشتۀ من چون نوشته "سیاست بی اعتنائی بزرگ منشانه" ونوشتۀ"درویش دریا دلی کیست؟" با استقبال گرم هموطنان افغان روبرو نشده بود. این استقبال یا ازطریق تلفن صورت گرفت ویا از راه ایمیل ویا نوشته مقالات تائیدیه در رسانه های جمعی منجمله ویب سایت ها بود. برخی از این هموطنان میگفتند : وقتی جواب های شما رادر برابر یاوه گوئیهای دشمنان مردم افغانستان میخوانیم، می بینیم که حرف دل ما زده شده است ودیگر نیازی نمی بینیم که ما هم قلم برداریم و بر کلام شما ، کلام دیگری بیافزائیم. برخی با محبت اظهار میکردند که بسیار وقت گرانبهای خود را صرف شنیدن لاطائلات درویش دریادلی(عمر راوی ) وامثال وی نکنید و به کار های تحقیق وتاریخی خود برسید، وجواب درویش دریادلیها وسایت های تفرقه افگن را به جوانان بگذارید. عده ای میگفتند هم اکنون لا اقل بیش از یکصد سایت ووبلاگ در زبان پشتودر انترنت وجود دارد،آنها می باید جواب اشخاص ونشراتی که به تفرقه افگنی مصروف اند، بدهند. واگر هر یکی از این ویب سایتهای که در خط دفاع از منافع ملی واتحاد همه مردم کشور قرار دارند، فقط یک صفحه به جواب چنین یاوه گوئیهای نوشته کنند واصلیت وشخصیت آنهائی که هیزم بیار آتش نفاق اندازی میان اقوام باهم برادر افغانستان هستند بمردم معرفی کنند ، دیگر مجالی برای هیچ وپوچ گوئیها باقی نمیماند وهرکس حد واندازه خود را میشناسد وبر حقوق وحیثیت دیگران تجاوز نمیکند. وعده ای هم وعده دادند که منبعد بی تفاوت نخواهند نشست وعند الموقع جواب های مناسبی به عناصر مخرب خواهند داد، ولی با نام های مستعار. با ارج گزاری فراوان به نظریات این دوستان ، باید به عرض برسانم که اگر در نوشتن یک مطلب، نویسنده عفت قلم وآداب نویسندگی ونزاکت های اجتماعی را رعایت کند، ضرورتی نیست تا با نام مستعار نظریات خود را بیان کند. از طرفی یکی از خصوصیات برجستۀ افغانها شجاعت شان است که آنچه را میخواهند به طرف مقابل بگویند، صاف وپوست کنده ومخامخ (روبروی)میگویند واز کسی بیم و ترسی ندارند. ازنام مستعار کسانی کار میگیرند که درنوشتۀ شان نیتی خاص نهفته است و نمیخواهند ویا جرئت آنرا ندارند تا با طرف روبروشوند.مگر شکل طبیعی وموثر کار مطبوعاتی مششخص بودن نام نویسنده است.در هرصورت قضاوت حق خوانندگان مطلب نوشته شده است. دیشب بازیکی از هموطنان مهربان بمن زنگ زد وگفت: از زمانی که نام درویش دریا دلی(یا عمر راوی) صاحب وبلاگهای "یک برگ" و" درویش دریا دلی"، این یاوه گوی بی نظیرمعاصر ودشمن پشتونها را در سایتهای"افغان- جرمن"، تول افغان، وغیره خوانده ام،واقعاً چنان نفرتی نسبت به "عمر راوی" یعنی درویش دریادلی در من پیدا شده است، که اگر روزی با وی روبرو شوم، بخدا وند(ج) قسم میخورم که چنان سبقی به وی بدهم که از تمام بد وبیراهی که تا امروز در حق پشتونها ونویسندگان ودانشمندان وشخصیت های ملی وتاریخی وفرهنگی این قوم گفته است، پشیمان گردد و با خط بینی از آن توبه بکشد. وی علاوه نمودکه : من تا کنون هیچ کسی از دشمنان افغانستان را تا این حد افسار گسیخته وهتاک وبی ادب نیافته ام و هیچ آدم باشرفی که زاده و پروردۀ افغانستان باشد تا این اندازه به یک قوم توهین نمیکند ومثل این شخص در جهت نفاق و شقاق میان اقوام ساکن دراین کشور گلو پاره نکرده است .این شخص واقعاً دشمن تمام مردم افغانستان است که میخواهد این ملت بغم نشسته وخسته از سه دهه جنگ را باز بجان هم اندازد وخود خنده شادی سربدهد. وی افزودکه به نویسندۀ با شرف وبا وجدان آقای م.نیرم هزاران درود و شادباش میفرستم که بالاخره چهره اصلی این شخص مجول الهویه را برای ما افغانها افشا و برملا کرد و ما را از تردد و بدگمانی نسبت به رهنورد زریاب و لطیف ناظمی رهائی بخشید. دو سه روز قبل دو نفر دیگراز دوستان وهموطنان ، از استرالیا به من تلفن کردند و گفتند که ما عمر راوی ، این سوداگر چای فروش را می شناسیم. او مرد دروغ گوی و بد معامله ایست که بسیاری ازافغانهای مقیم استرالیا را که او را نمی شناختند، دوپه ساخته پول شان را قرض گویا خورده است و اگر بخواهد کسی قرض خود را از وی بگیرد باید هفت جوره بوت پشتش پاره کند تا حق خود را از وی با تلخ کامی بستاند. دوستان من افزودند که از وقتی که افغانها مقالۀ آقای «نیرم» را در سایت افغان- جرمن خوانده اند، ازاین شخص بسیار تنفر پیدا کرده اند وبعضی افغانهای ما قسم خورده اند که انتقام خود را از وی هر وقتی باشد خواهند گرفت. این دوستان از سایت افغان - جرمن سپاس گزاری نموده ، خواهش کردند که این مقالۀ جاندار وسخت افشاگرانه ورسوا کننده را یک بار دیگربرای چند روز روی ویب سایت خود بگذارند، زیرا که برخی ازافغانها این مقاله را هنوز نخوانده اند. چنانکه یکی دو نفر از دوستان ما که مصروف بزنس اند، موفق نشده اند که آنرا بخوانند. وچون سایت افغان جرمن را بخاطر مقالات وطن دوستانه وکوبنده اش افغانها بسیار دوست دارند ومیخوانند به دیگر سایتها چندان علاقه نمیگیرند ویا وقت رفتن ودیدن دیگر سایتها را ندارند. دوستان من این نکته را نیز متذکر شدند که از مسئولین سایت افغان- جرمن خواهش کنم که مقالات افشاگرانه ای راکه چهره های دشمنان منافع ملی را رسوا میکنند، بزودی از صفحه انترنت برندارند وبگذارند که مردم ما با چهره واصلیت چنین اشخاص تفرقه اندازخوب آشنا شوند. چند تن از افغانان مقیم استرالیا به نویسندۀ این سطور وعده سپردند تا در هر کجائی که عمر راوی را بیابند، به شیوۀ افغانی باوی برخورد وتصفیه حساب کنند، تا درس عبرتی باشد برای سایرانسانهای عقده مند با گذشته های نامطلوب . گذشته های خراب در شخصیت انشان اثر نادرستی بجامیگذارد. چنانکه آقای سمندر از لحاظ روانشناسی در مورد درویش دریا دلی بحث بسیار دقیق وعمیقی کرده اند ودر سایت افغان- جرمن آنلاین قابل دسترسی است. عمر راوی ،که زمانی یکی از مارکسیست های دو آتشه و از پیروان سر سپردۀ مجید کله کانی، رهبر گروه انقلابی( ساما) بشمار میرفت ، برای بدست آوردن لقمۀ چرب تر ظاهراً به شورای نظار روی آورد تا چند صباحی عده ای از مجاهدین پاک دل را با شیرین زبانیهای خود بفریبد وامتیاز بگیرد، درحالی که با نام های مستعار به قبلۀ مارکسیستی خود نیز روی می آورد، تا هم لعل بدست آرد وهم یار نرنجد. اما بمصداق این مقوله که : بار کج به منزل نمیرسد، خیلی زود از طرف یاران مارکسیستی خود رسوا شد و تمام ریا کاری هایش در مقاله ای بسیار دقیق آقای " نیرم "افشا گردید. من نمیدانم چنین چهره ای خود را به مجاهدین شورای نظار، با چه عنوانی معرفی خواهد کرد؟ زیرا او دیگرامکان برگشت بسوی گروه انقلابی ساما را ندارد، چراکه اواز طرف رفقای سامائی خود بشکل خجالت آوری افشا شده است وکسی دیگر به هیچ سوگند وی باور نمیکند. پیشنهاد من به عمر راوی (دریادلی) اینست که اگراو هنوز هم خود را مرد میشمارد واگراندک ترین ذرۀ ازوجدان در وجودش باقی مانده باشد، اکنون که مشتش پیش دوستان ودشمنان باز شده و اصلیتش افشا گردیده، برای اینکه این لکۀ بدنامی و پلشتی را از نام خود بشوید، فقط یک راه شرافتمندان در پیشرو دارد واین اینست که خود کشی کند واگر جرئت خود کشی را نداشته باشد،راه دیگر اینست که باید از طریق شبکۀ تلویزیون جهانی آریانا افغانستان، از همه مردم افغانستان وبخصوص از قوم شریف پشتون بخاطر هتک حرمتی که نسبت به این قوم کرده است، معذرت بخواهد وتوبه نصوحا بکشد تا مردم ما او را ببخشند. پایان ۱۷/ ۳/ ۲۰۰۷