Peter HARLING
, Loulouwa Al-Rachid
حمله براي بازپس گيري موصل ماه هاست ادامه دارد و ترديدي نيست که به شکست «سازمان حکومت اسلامي» [داعش] منجر خواهد شد. اما، غيرنظاميان آزادشده دليل چنداني براي شادماني ندارند زيرا سرنوشتشان غير مطمئن به نظر مي رسد و زنداني شبه نظاميان خودسر،
ناکارآمدي دولت عراق و اغتشاش آفريني کنشگران منطقه اي و بين المللي (ايران، ترکيه و ايالات متحده) هستند.
بين روايت جنگ عليه «سازمان حکومت اسلامي» (داعش) و آنچه که برسر مردم عادي اي مي آيد که بين دو آتش قرارگرفته اند، چاله اي عميق وجود دارد. درعراق، دست اندرکاران مختلف جنگ عليه داعش روايتي ساده و صلح آميز دارند: همزمان با پيشرفت در بازپس گيري شهر موصل، غيرنظاميان به گروگان گرفته شده توسط تروريست ها هم آزاد مي شوند. آزاد شدگان کمک دريافت مي کنند و تروريست ها کشته مي شوند. مبارزه عليه داعش با هدفي مشترک مجموعه اي غيرمتجانس از نيروهاي خارجي، نيروهاي عراقي و شبه نظاميان محلي را گرد هم آورده که هيچ گونه هماهنگي بين آنها نيست. توان بالقوه تفرقه و برخورد بين اين کنشگران بالا و هشدار دهنده است.
در واقعيت، آسيب پذيرترين ها تقريبا نمي توانند روي هيچ کس حساب کنند و عملا مي بايد از همه کس بترسند. برآورد شمار آنها دشوار است، اما صدها هزار غيرنظامي در موصل گير افتاده اند. هيچ راهرو انساني براي تسهيل تخليه آنها ايجاد و حتي درنظر گرفته نشده است. اين غيرنظاميان که به خاطر محروميت و تحت تعقيب و آزار بودن توسط داعش توانشان تحليل رفته، به محض امکان با آنچه مي توانند باخود بردارند به سوي جنوب مي گريزند که در آنجا هم کار مهمي براي پذيرايي از آنها انجام نشده است.
مقامات رسمي «وزارت مهاجرت و آوارگان»، نهادي که مسئول اين افراد در داخل خاک عراق است، شمار اين افراد را درهر روز ١٠ هزارتن برآورد مي کنند. همچنين، اين مقامات مسئول به طور خصوصي مي پذيرند که تا حدود ٦٠ درصد از منابع موجود کمک، پيش از رسيدن به دست نيازمندان حيف و ميل مي شود. اردوگاه ها جمعيتي بيش از ظرفيت و در زمينه زيرساخت هاي بهداشتي تجهيزات نامناسب دارند. اين امر مانع از آن نمي شود که سياستمداراني که درصدد انتخاب به نمايندگي مجلس هستند، درحال توزيع پول هايي ناچيز بين اين جان به دربرده ها از خود فيلم بگيرند.
ترس هاي بزرگ و منافع کوچک
آزارنده ترين احساس در بين اين افراد آزاد شده ترس است. ترديد نيست که اين ترس ريشه در قرارداشتن درازمدت در زير حاکميت داعش دارد، ولي چنان که مي توان انتظار داشت، نگراني آنها هنگامي که موفق به فرار مي شوند نيز کاهش نمي يابد. در درجه اول، تمايز بين پيکارگران و غيرنظاميان دستخوش ابهام است. از آنجا که گفتگو با دشمن درباره سرنوشت غيرجنگجويان بيهوده يا غيرقابل توجيه ارزيابي شده، موصل به عنوان ميدان جنگي درنظر گرفته مي شود که در آن همه کس مي تواند کشته شود. گواه اين امر اين است که نيروهاي ضد داعش خواستار حذف دهها هزارتن تروريست هستند، درحالي که، در آغاز شمار آنها تنها چند هزار تن برآورد شده بود.
در اردوگاه ها، مردم در معرض لوداده شدن به عنوان عضو يا هوادار داعش هستند و ممکن است با سوء ظني ساده يا خبرچيني هاي دروغين و بدون مدرک واقعي اثبات کننده بازداشت يا نابود شوند. از آنجا که بيشتر اين پناهجويان چاره اي جز کنار آمدن با داعش نداشته اند، دايما شمشيري دودم بالاي سرشان آويزان است. کارمندان براي بقا و گريز از سرکوب، در ديوان سالاري پرپيچ و خم داعش ذوب شده اند و به اين ترتيب انبوهي از مدارک مکتوب به جا مانده که تقريبا دست اندرکاري همه گروه هاي اجتماعي را نشان مي دهد. پزشکان جنگجويان را درمان کرده اند، قاچاقچيان اقتصادي پرتحرک به وجود آورده اند که به طور روزمره با جهادگران در معامله بوده است. يکي از زندانيان داعش در زندان تل عفر مي گويد: «تنها در اين شهر، حدود ٣ هزارتن در استخدام پليس بوده اند. اگر ما همه آنها را به خاطر اين که تروريست بوده اند بکشيم، چه کسي باقي مي ماند؟». خبرچين هاي تصادفي عکس مظنون ها را به مبلغي حدود ٥٠ دلار مي فروشند. چنان که مي توان انتظار داشت، شرايط زندان و بازجويي ها رقت انگيز است. شماري از زندانيان، پس از شکنجه شدن براي گرفتن اعتراف، پس از اخاذي آزاد شده اند. دليل اين امر بيشتر اين بوده که هزينه نگهداري درازمدت آنان مي توانسته به روند عمليات نظامي لطمه بزند. زندانيان ديگري در تلويزيون نشان داده مي شوند و افرادي تقريبا بي سواد، ژنده پوش و ژوليده به جناياتي در سطح بين المللي اعتراف مي کنند.
در درجه دوم، شبه نظاميان داعش – به استثناي خارجي ها که به شکلي بي تناسب مورد توجه هستند – بيشتر در جامعه محلي داخل شده وموجب بروز خشونت بين مردمي شده اند که محکوم به زيستن در کنار هم هستند. در اين منطقه از عراق، که دهها سال است از آن غفلت شده، به قدرت رسيدن داعش شمار زيادي از دله دزدي ها و تسويه حساب هاي حقيرانه اي را درپي داشته که سلسله مراتبي که هرگز پايدار نشده را به لرزه درآورده است. تحت سلطه ها، کساني که طبقه اجتماعي شان تغيير يافته و فرومايگان از موقعيت بالارفتن از نردبام اجتماعي- اقتصادي برخوردار شده اند. درطول اين چندسال، شماري از آنان «خشونت گر حرفه اي» شده و از هر بحران جديد براي افزودن به منافع نه چندان مشروع خود بهره برده اند. يکي از موارد مشخص روستاييان فرقه ايزدي هستند که زمين هايشان از ديرباز مورد طمع اعراب سني مستقر در همسايگي شان درزمان رژيم صدام حسين بود. اعراب سني با کشتار و به بردگي کشاندن آنان توانستند زمين هاي حاصلخيزي را صاحب شوند، هدفي که ملموس تر از ديدگاه خود بزرگ بين خليفه داعش بود. يکي از جان به دربردگان مي گويد: «آنها ظرف يک روز به "سلفي هاي راديکال" تبديل شدند تا به سادگي بتوانند دارايي هاي ما را به چنگ آورند. پيشتر، آنها با ما هم غذا مي شدند و در جشن ها و مراسم ختنه سوران ما شرکت مي کردند».
سرکرده هاي جنگي
در درجه سوم، دليل کمي وجود دارد که افراد آزاد شده بتوانند به نجات دهندگان خود اعتماد کنند. ايزدي ها از دوسال پيش به منطقه کوهستاني سنجار خود بازنگشته اند. اين امر اصولا توسط شبه نظامياني که به نام آنها حرف مي زنند ممنوع اعلام شده، درحالي که خودشان در رقابت براي تصاحب منابع آنها بوده و غالبا سرکرده هاي جنگي هستند. مسيحيان در شمال شرقي موصل به همه از جمله تشکل هاي شبه نظامي خود که دربين شبه نظاميان شيعه و کرد پراکنده هستند به ديده بدگماني مي نگرند. «شامار» که يک قبيله بزرگ عرب در منطقه مجاور «جزيره» است و پيشتر زير رهبري خانواده الجربا قرارداشت، به چندين دار و دسته رقيب تقسيم شده که هرکدام خواهان تفوق بر ديگري است. بسياري از گروه هاي مسلح قبيله اي مسئول تامين امنيت منطقه بازپس گرفته شده از داعش، به گروه هاي ٣٠٠- ٢٠٠ نفري سوار بر وانت تقليل يافته اند که به غارت وغنيمت گيري جنگي مي پردازند و با کمترين شک درمورد حمله داعش، شتاب زده عقب نشيني مي کنند.
اما اينها ماهي هاي کوچک هستند. با بالا رفتن در اين زنجيره، ماهي هاي بزرگ تر هم چندان قابل اعتماد نيستند. شبه نظاميان کرد رقيبي که توسط ايالات متحده و ترکيه حمايت مي شوند، مهره هاي خود را به پيش مي رانند و از کمترين موقعيت براي گسترش نفوذ خود در مناطق مهم راهبردي درطول مرز سوريه استفاده مي کنند. مناطقي که سرشار از نفت و زمين هاي حاصلخيز و همجوار با قلمرو دولت منطقه اي اقليم خودمختار کردستان عراق است که هنوز اقليت هايي در آنها ساکنند که گويا خواستار «حمايت» از خويش هستند.
شبه نظاميان تحت حمايت ايران هم بخشي از ماجرا هستند. اينها به بهانه حضور گروه هاي شيعه يا نيمه شيعه (ترکمن هاي شيعه در سنجار و تل عفر و شباک ها در دشت نينوا) در منطقه مستقر شده و واسطه هايي درميان سرکرده هاي جنگي سني مي يابند که حاضرباشند خود را به هرکس که به ايشان سلاح و پول بدهد بفروشند. در بسياري از روستاها، سراسر روستا توسط بلدوزر در چهارچوب اين مهندسي جديد اجتماعي چند وجهي با خاک يکسان شده است. بازسازي بافت قومي- مذهبي منطقه حاکي از بازگشت زور و چماق به آن است.
ناتواني حکومت
آنچه که از «حکومت» عراق باقي مانده کمک بزرگي نمي کند. نيروهاي مختلف مسلح آن نه تنها بدون هماهنگي کار مي کنند، بلکه براي دستيابي به سلاح و مهمات در رقابت با يکديگر هستند. هرکدام از آنها مدعي کسب پيروزي هاي ارزشمند است. نيروهاي ويژه واحدهاي ضد تروريسم، که غالبا در خط مقدم قراردارند، با تلخي از اين شکايت مي کنند که همکارانشان در پليس فدرال همه را بدون تبعيض بمباران مي کنند. پليس فدرال هم مدعي است که نيروهاي ويژه به آنها خيانت مي کنند و حمايتشان چندان جدي نيست. بيشتر سربازها و افسران جزء به فرماندهان خود اعتماد ندارند و آنها را درگير تامين منافع شخصي، به چشم آمدن رسانه اي و سهم بري هاي سياسي اي مي دانند که خود يا حاميانشان از فداکاري زيردست ها به دست مي آورند.
حکومت هيچ حق حاکميتي اِعمال نمي کند. اجراي عدالت غالبا به شيوه کدخدامنشي است و هرکس زودتر قدرت در چنگش باشد آن را اِعمال مي کند. درهرحال، دستگاه قضايي فاسد، ناکارآمد و فاقد ابزار لازم براي اداره مناسب اين وضعيت مبهم و پيچيده است. به عنوان نمونه، در نبود تعريف قضايي از بردگي و جرايم جنسي، قضات براي رسيدگي به مسئله زنان ايزدي دستگير و فروخته شده توسط داعش، که همه موارد را به دقت ثبت و ضبط کرده، آنرا با اتهام «تروريسم» رسيدگي مي کنند. يک قاضي مي گويد: «تروريست هايي که دستگير مي شوند، تحويل مقاماتي با صلاحيت مبهم و در رقابت با يکديگر و حتي حکومت هاي خارجي مي شوند. قربانيان هم به نوبه خود تنها درفکر دريافت غرامت به هر دري مي زنند و مي کوشند به هر ترتيبي که بتوانند انتقام بگيرند».
حکومت براي آن که از شبه اعتمادي برخوردار شود، مي بايد خدمات پايه اي خود را به همه قربانيان متعدد درگيري، درزماني که بيشترين نياز را به آن دارند، عرضه کند. در اينجا هم، شکست مطلق است. بنابر اظهار اعضاي سازمان هاي غير دولتي پزشکي بين المللي، وزارت بهداشت عملا هيچ کوششي براي نشان دادن خود در مناطق «آزاد شده» نکرده است.
در اين حين، آوارگان عراقي – که شمار آنها از زمان ناآرامي هاي سال ٢٠١٣ چهار ميليون تن برآورد شده و غالب آنها سني هستند- بيش از پيش از پناهنده شدن به جاهايي که بتوانند به خدمات مورد نياز دسترسي يابند منع مي شوند. براي آنها تردد يا استقرار در يک محل بدون تضمين يک حامي يا کفيل ممنوع است و غالبا کارت شناسايي آنها ضبط مي شود تا به طور دايم در اردوگاه هاي «موقت»ي که به هيچ معيار بهداشتي پايبند نيستند ماندگار شوند. برخي از شهرستان ها همه اعضاي خانواده هايي که کمترين سوء ظني مثلا درمورد پيوستن به داعش به آنها باشد را اخراج مي کنند. قربانيان خشونت غالبا از داشتن مدارک ضروري مانند گواهي تولد يا فوت به بهانه «فرزند تروريست» بودن محروم شده و مشمول تنبيه جمعي مي شوند. حتي شنيده مي شود که سازمان هاي غير دولتي محلي تاکيد مي کنند که ترجيح مي دهند کساني که از کمک هاي ايشان «بهره مند» مي شوند در جاهايي نگهداري مي شوند که آشکارا زندگي در آنها غيرقابل تحمل است. برخي از اين سازمان ها فلاکت براي جمع آوري پول براي برنامه هايي استفاده مي کنند که سودمندي خيلي کمي دارد. يکي از جان به در بردگان ايزدي مي گويد: «پس از گذراندن چنين دوران وحشتناکي نمي توانيم در خانه خود بمانيم. آنهايي که ما را آزار داده اند، کساني که به زنانمان تجاوز کرده اند همچنان همسايه ما هستند. کساني که توانسته اند کشور را ترک کنند، دستکم به بخت تثبيت وضعيت خود دست يافته اند».
چرخه دوزخي
بديهي است که شرايط بين المللي جايي براي يک همبستگي بزرگ نمي گذارد. ازاين بدتر، تجارتي شوم پيرامون ايزدي ها از بند آزادشده و فروش آنها به سازمان هاي غير دولتي به قيمت هايي که تا ٥٠ هزار دلار هم مي رسد شکل گرفته است. بازاري که به شکلي قابل ملاحظه سازماندهي شده و در آن واسطه ها براي مذاکره درباره نجات زنان حق دلالي مي گيرند.
سازمان هاي غيردولتي و بين المللي هم ميدان عملکرد محدودي دارند. توجه عمومي کاهش مي يابد. ارزش واقعي زندگي انسان در اين بازار مکاره، در پس روايتي که از جنگ عليه تروريسم به عنوان نبرد سربازان دلير عراقي حکايت مي شود ازبين مي رود. سربازاني که غيرنظاميان را از چنگال نفرت انگيز حکومت اسلامي (داعش) نجات مي دهند. خستگي ناشي از درگيري اي که سال ها به درازا کشيده، کم توجهي رسانه هايي که به موضوعاتي ديگر – از ماجراي غم انگيز سوريه گرفته تا سياست داخلي آمريکا و فروپاشي قابل انتظار اتحاديه اروپا – مي پردازند: همه چيز دست به دست هم مي دهد تا توجه افکار عمومي و نيز کمک هاي انساني به حداقل برسد.
با پراکندگي معمول تلاش ها بين برنامه هاي متعدد، منابع موجود غيرهماهنگي ازبين مي رود که توسط سازمان هايي اداره مي شوند که هريک اولويت هاي خاص خود را دارند و زمينه هاي مختلفي را مي پوشانند: از حفظ مناطق ميراث فرهنگي، بازسازي زيرساخت ها، مين روبي، حمايت رواني، حقوق اقليت ها، عدالت و آشتي گرفته تا حمايت ازهمجنس گراها و حقوق جزايي بين المللي از جمله اين اولويت ها است.
اين چيزي است که درنظر اول مي تواند مفهومي دانش محور از يک بحران چند وجهي به نظر آيد که در عمل شبيه يک افسانه يونان باستان است که از چرخه اي دوزخي سخن مي گويد که در آن کساني که رنج مي برند چنان بهره اي ناچيز از مواهب زميني دارند که چيزي از ميزان درد و رنجشان نمي کاهد.
درگيري بدون دورنما
عبارتي مشهور از فون کارل کلازويتز جنگ را «ادامه سياست با ابزارهاي ديگر» توصيف مي کند. با اين حال، عراق اعتبار اين توصيف در کوتاه مدت را به چالش مي گيرد. دست اندرکاران اين درگيري بيش از آن که براي هدف هايي قابل دسترس کار کنند، به نظر مي آيد که در پي آنند که در ناکارآمدي بر يکديگر پيشي بگيرند. ائتلاف بين المللي، که براي حمايت از شبه نظاميان نه چندان قابل اعتماد به بمباران کورکورانه ادامه مي دهد، رفتارش چنان است که گويي اميدوار است دولت عراق بتواند از کلاه شعبده خود يک برنامه آشتي همراه با کمک و سياست توسعه بيرون آورد و به اجرا بگذارد، درحالي که هيچ يک از اينها در دستور کار نيست. به نظر مي آيد که دولت براي توجيه همه شکست ها ي خود در هدر دادن کمک نظامي خارجي براي شکست داعش ، در استفاده از شبه نظاميان مهار ناپذير قبيله هاي غيرقابل کنترل براي برگرداندن صلح، در تکيه بر«جامعه مدني» شکننده و خلع سلاح شده ي براي وصله پينه بافت اجتماعي و کمک دنياي خارج براي بازسازي و غيره، روي داعش حساب مي کند. ترکيه، ايران و دولت خودمختار اقليم کردستان عراق هم مهره هاي خود را به پيش مي رانند. گويي که جامعه ي دستخوش خشونت و کاملا شيرازه از هم پاشيده به نحوي معجزه آسا ثبات مي يابد و به آنها امکان برداشت داوشان را مي دهد.
در جامعه اي چنين شيرازه گسيخته که سياست از بين رفته، عراقي هاي عادي نه فقط از تروريسم هراس دارند، بلکه از همه جهت دچار وحشت بوده، بدون دفاع مانده و توسط به اصطلاح مسئولان خود به حال خويش رها شده اند و بقيه دنيا هم آنها را ناديده گرفته است. شايد بدترين چيز در اين پريشاني ايشان اين باشد که هيچ چشم اندازي براي آينده ندارند، زيرا به خوبي مي دانند که در عراق امروز، جنگ چيزي جز ادامه... جنگ با ابزارهاي ديگر نيست.