Michael KLARE
«آمریکا در درجه اول» شعاری است که ماه هاست ورد زبان رئیس جمهوری منتخب آمریکا است. این شعار بیانگر این است که سیاست خارجی رئیس جمهوری جدید چگونه خواهد بود : آمیخته ای از یکسونگری – بدبینی نسبت به توافق های بین المللی – خشونت – افزایش بودجه های نظامی – تاجرمآبی و
اهمیت فرعی یافتن اغلب هدف های دیگر دربرابر منافع بازرگانی آمریکا. البته مقداری غیرقابل پیش بینی بودن را هم نباید فراموش کرد...
نويسنده
Michael KLARE
پروفسور تحقيقات در مورد صلح و امنيت جهاني در کالج همپشاير، در ايالات ماساچوست، و مؤلف «خون و نفت: خطرات و پيامدهاي وابستگي رو به افزايش آمريکا به نفت وارداتي»، Henry Holt ، نيويورک، ٢٠٠٤.
آخرين مقالات اين نويسنده:
سناریوی واشنگتن برای یک درگیری بزرگ
сенариюии Вашингтон барои як даргирии бузург
سیاست خارجی واشنگتن: زیاده خواهی با دست های بسته
ژئوپولتیک جوشش اجتماعی
برگردان:
Shahbaz NAKHAEI شهباز نخعي
دانستن این که سیاست خارجی آقای دونالد ترامپ به چه چیز شباهت خواهد داشت دشوار است. رئیس جمهوری آینده جزییات نیات خود را نه در اسناد مکتوب و نه در سخنرانی هایش بیان نکرده است. بسیاری او را به کم اطلاعی، تغذیه شدن از سرخط های درشت مطبوعات و تجربیاتش به عنوان یک بازرگان متهم می کنند. چند مصاحبه یا اظهاراتی درطول کارزار انتخاباتی، و اخیرا، گزینش اعضای دستگاه مدیریتی او امکان می دهد که بتوان موضوع را کمی روشن تر دید. آقای ترامپ دیدگاهی دارد که شاید پخته و اندیشیده نباشد، اما نسبتا منسجم از دنیا وجایگاه کشورش در آن است. این دیدگاه با نظر بیشتر کارشناسان یا مسئولان سیاسی واشنگتن متفاوت است.
دیدگاه مسئولان سیاسی واشنگتن ، چنان که هرکس که در پایتخت آمریکا زندگی کند به سرعت متوجه می شود، دارای حلقه هایی مشترک المرکز است که کانون آن در کاخ سفید قراردارد. کانادا، انگلستان و دیگر متحدان انگلیسی زبان در حلقه نخست قراردارند؛ اعضای دیگر سازمان پیمان اتلانتیک شمالی(ناتو)، ژاپن، کره جنوبی و اسراییل در حلقه دوم هستند؛ شریک های اقتصادی و نظامی دیرین مانند تایوان، فیلیپین، عربستان سعودی و... نیز در حلقه سوم جا دارند. در بیرون از این نظام روابط وابسته به هم ، رقیبان و حریف های ایالات متحده، یعنی روسیه، چین، ایران و کره شمالی قرارگرفته اند.
درطول دهه ها، هدف سیاست خارجی آمریکا تحکیم پیوند ها با و بین کشورهای دوست، و تضعیف یا منزوی کردن دیگران بوده است. گاه، این امر موجب ورود به جنگ برای حفاظت از متحدان حاشیه ای با بیمِ، واقعی یا فرضی، ازاین شده که متحدان نزدیک تر دچار خطر شوند.
آقای ترامپ، که هرگز به مدت طولانی در فضای واشنگتن زندگی نکرده، با این دیدگاه مشترک اغلب مسئولان سیاسی، اعم از جمهوری خواه یا دموکرات، هم نظر نیست. این بازرگان نیویورکی، که در سراسر دنیا منافعی دارد، با هرگونه مفهوم چهارچوب بندی شده که نقشی مشخص به متحدان، دوستان و دشمنان بدهد بیگانه است. ازاین رو، در این مورد او نظری نزدیک به آقای رکس تیلرسون، رئیس شرکت نفتی اکسون موبیل دارد که او را به عنوان وزیر امور خارجه برگزیده است. هردوی اینها دنیا را به مثابه جنگلی می بینند که قانون حاکم برآن رقابت است و موقعیت ها و خطرها همواره، مستقل از وفاداری یا دشمنی کشورهای نسبت به واشنگتن وجود دارد.
دراین دیدگاه، ایالات متحده نه مرکز دسته ای از حکومت ها که ماموریت حفاظت از آنها را داشته باشد، بلکه یکی از قدرت هایی است که برای تامین جایگاه و منافع خود درعرصه رقابت جهانی مبارزه می کند. ازاین منظر، هدف سیاست خارجی یک کشور تامین منافع خود و شکست دادن کسانی است که می خواهند به هزینه آن امتیازی کسب کنند. بنابراین، هرکشوری با متر میزان مشارکتش در تامین منافع آمریکا سنجیده می شود و آقای ترامپ درنظر دارد از ابزارهای دراختیار خود برای پاداش دادن به شریکان و مجازات دشمنان استفاده کند. از گروه نخست در کاخ سفید پذیرایی می شود و پیشنهادهای توافق های بازرگانی پرسود دریافت می کنند. گروه دوم،باید حقوق گمرکیِ مانع از رونق تجارت بپردازند، ازنظر دیپلوماتیک منزوی باشند و، درصورت تحریکاتی که به نظر غیرقابل پذیرش بیاید، گرفتار مداخله مسلحانه شوند.
برای حفظ این نقشه راه عاری از هرگونه وابستگی به اصول اساسی، آقای ترامپ گروهی را گردآورده که توانایی این را دارند که با ترتیبات جالب توجه به همکارها پاداش داده (آقای تیلرسون در وزارت امور خارجه) یا دربرابر دشمنان نشان دار زور (ژنرال مایکل فلین به عنوان مشاور امنیت ملی و ژنرال جیمز ماتیس در وزارت دفاع) به کار برند. برای تامین اعتبار گزینه نظامی احتمالی، ترامپ پیشنهاد گسترش وسیع نیروهای مسلح – به ویژه نیروی دریایی، که مناسب ترین نیرو برای عملیات نشان دادن ضرب شصت است (١) را عرضه کرده است.
اثر این دیدگاه در مناطق مختلف دنیا چه خواهد بود؟ باید از خاور نزدیک و جنگ علیه سازمان حکومت اسلامی (داعش) آغاز کرد. درواقع، آقای ترامپ از آغاز اعلام کرد که نخستین هدفش «ازبین بردن داعش» و نابود کردن هرگونه «تروریسم اسلام تندرو» خواهد بود. اودر ٧ سپتامبر ٢٠١٦ در فیلادلفیا گفت: «من بلافاصله پس از آغاز به کار، از ژنرال هایم خواهم خواست که ظرف مدت ٣٠ روز برنامه ای برای غلبه بر داعش و نابود کردن آن ارایه کنند (٢)».
جنگ ایالات متحده علیه داعش درحدی وسیع به عنوان یک مشکل سیاست داخلی دیده می شود. قاطعیت در ازبین بردن آن تا حد زیادی ناشی از هراس از حملات در خاک آمریکا و در وجه عام خصومتی است که «اسلام رادیکال» برمی انگیزد. آقای ترامپ اعلام کرده که این نبرد کج دار و مریز نخواهد بود: همه امکاناتی که ارتش در اختیار دارد صرف این مبارزه بی رحمانه و نابود کننده خواهد شد. اگر هم والدین و غیرنظامیان وابسته به داعش هزینه آن را بپردازند، بدا به حال ایشان.
ماه عسل شکننده با روسیه
با آن که این رودررویی به طور خاص به ارتش مربوط می شود، کاربردهای دیپلوماتیک مهمی نیز دربر دارد. در درجه اول، باید دانست واشنگتن از چه کسانی می تواند درخواست کند که در ازبین بردن داعش مشارکت داشته باشند. در این چهارچوب است که تصور آقای ترامپ برای اتحاد ممکن با ولادیمیر پوتین شکل می گیرد. او در ٢٥ ژوئیه ٢٠١٦ هنگام یک دیدار عمومی در کارولینای شمالی (٣) این پرسش را مطرح کرد: «آیا متحد شدن با روسیه برای ازبین بردن داعش فوق العاده نیست؟». او همچنین در دومین مناطره تلویزیونی با خانم هیلاری کلینتون در ٩ اکتبر ٢٠١٦ پیشنهاد کرد که روابط با دمشق از سر گرفته شود: «من اسد را اصلا دوست ندارم، اما اسد داعش را می کشد».
در عوض، رئیس جمهوری های روسیه و سوریه می توانند از امتیازهایی برخوردار شوند: برای رئیس جمهوری روسیه، این امتیاز شناسایی عملی الحاق کریمه به روسیه و لغو تحریم های مربوط به آن و برای بشار اسد قطع هرگونه کمک به شورشیانی است که علیه رژیم او می جنگند.
به احتمال قوی، آقای ترامپ خواهد کوشید ترتیباتی از همین نوع نیز با دیگر کنشگران عمده منطقه داشته باشد. به عنوان نمونه می توان یک توافق سریع با رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه را تصور کرد که فشار بر داعش را دربرابر کاهش حمایت آمریکا از پیکارگران کرد در سوریه تشدید کند. این درحالی است که درحال حاضر کردهای سوریه کارآمدترین نیروی زمینی در تهاجم علیه جهادگران هستند. آقای اردوغان یکی از نخستین روسای حکومتی بود که پیروزی آقای ترامپ را تبریک گفت و هردو اعلام کردند که برعلیه «تروریسم» به همکاری گسترده دست خواهند زد. این نیز محتمل است که آقای ترامپ روند استرداد فتح الله گولن، شخصیت مذهبی ای که آنکارا او را مسئول کودتای ژوییه ٢٠١٦ می داند به ترکیه را تسهیل کند (٤).
در مقابل، روابط واشنگتن با عربستان سعودی می تواند با تشدید تهاجم علیه داعش دچار تنش شود. رهبران داعش، مانند عربستان سعودی سنی هستند و بیشتر قربانیان آینده بمباران ها علیه مواضع این سازمان نیز سنی خواهند بود. درعین حال، بخش بزرگی از نیروهایی که در میدان نبرد علیه داعش حضور دارند، اعم از شبه نظامیان تحت حمایت ایران در عراق، یا علوی های متحد با ایران در سوریه شیعه هستند. از دید ریاض، پیروزی اینها و بقای رژیم بشار اسد معنایی جز پیروزی ایران که رقیب اصلی اش در منطقه خلیج [فارس] است ندارد.
احتمال وخامت روابط آتی بین ایالات متحده و عربستان سعودی ازاین رو زیاد است که آقای ترامپ اصراردارد برای حفاظت از این کشور بهایی سنگین دریافت کند. او در یکی از سخنان موجز مردم شناسانه خود که در آن استاد است در ١٦ دسامبر گفت: «کشورهای خلیج [فارس] چیزی جز پول ندارند. ما پول نداریم و ٢٠ هزار میلیارد دلار هم بدهی داریم...».
تلخ کامی عربستان سعودی الزاما به معنای کامروایی ایران نیست ، که قاعدتا باید از راه یابی آقای ترامپ به کاخ سفید بسیار بیمناک باشد. درواقع، ترامپ در تمام مدت کارزار انتخاباتی خود، توافق هسته ای با تهران موسوم به «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) را «بدترین توافق تاریخ» توصیف کرده و وعده داد که آن را «برهم زند». ژنرال فلین [مشاور امنیت ملی ترامپ]، دشمن آشتی ناپذیر ایران است و بی تردید بر رئیس جمهوری فشار خواهد آورد که به وعده خود عمل کند (٥). با این حال، اولویت از بین بردن سریع داعش می تواند بر اراده تحریم ایران پیشی گیرد. فزون براین، این توافق را فرانسه، آلمان، انگلستان، چین و روسیه نیز امضا کرده اند و هیچ تمایلی برای برهمزدن آن ابراز نکرده اند.
این احتمال هست که روابط بین واشنگتن و مسکو از نخستین روزهای آغاز به کار دستگاه مدیریتی ترامپ بهبود یابد. درواقع، رئیس جمهوری جدید بارها ولادیمیر پوتین را تحسین و پیشنهاد کرده که برای ترمیم روابط دوجانبه وخیم کنونی با او دیدار کند. پس از یک گفتگوی تلفنی بین این دو، کرملن اعلام کرد که آنها درمورد «عادی سازی روابط و ادامه همکاری سازنده درمورد مسایل گوناگون (٦)» به توافق رسیده اند.
گزینش آقای تیلرسون به عنوان وزیر امور خارجه، تا حدی می تواند ناشی از روابط خوبی باشد که او از دیرباز با مسکو برقرارکرده و مشارکتی که شرکت نفتی تحت اداره اش با موسسات روسی عامل در قطب شمال و جزیره ساخالین داشته است. با این حال، پیش بینی یک ماه عسل پردوام در روابط بین آمریکا و روسیه امری دور از احتیاط خواهد بود. دغدغه اصلی رئیس جمهوری جدید تعمیم منافع ایالات متحده است و در ذهن او هرگونه توافقی که بتواند به موقعیت برتر آمریکا لطمه زند بی مورد خواهد بود.
علاوه براین، آقای ترامپ مصمم است ارتش را تقویت کند، درحالی که تنها بودجه نیروی زمینی آمریکا دوبرابر همه هزینه های نظامی روسیه است. چنین قصدی به هیچ وجه خوشایند آقای پوتین نخواهد بود و با آن که برخی از پیشنهاد های رئیس جمهوری آینده ایالات متحده، مانند تقویت نیروی دریایی به نظر می آید که علیه چین باشد، برنامه های دیگری حاوی هشدار به روسیه است. به ویژه مدرن سازی ناوگان بمباران کننده های راهبردی و خرید «آخرین مدل های موشک های تدافعی». چنین اقداماتی در وحله اول مسکو را نگران می کند زیرا روسیه برای بازدارندگی غرب از هرگونه اقدام نظامی علیه خود تنها روی سلاح های هسته ای خویش حساب می کند. آقای پوتین در گزارش سالانه خود در اول دسامبر، نگرانی خود را پنهان نساخت: «می خواهم تاکید کنم که کوشش ها برای قطع توازن راهبردی بی نهایت خطرناک است و می تواند به یک فاجعه جهانی منجر شود (٧)».
بی علاقگی نسبت به اروپا
در مدت کارزار انتخاباتی، آقای ترامپ چینی ها را متهم کرد که اقدامات بازرگانی غیرمنصفانه ای به زیان ایالات متحده انجام می دهند و با ساخت یک پایگاه نظامی در دریای جنوبی چین به باراک اوباما توهین کرده اند. او در ٢٦ مارس به روزنامه نگاران نیویورک تایمز گفت: «چینی ها ما را مسخره می کنند. آنها هیچ احترامی برای کشور ما و رئیس جمهوری مان قایل نیستند».
ازاین رو، ساکن جدید کاخ سفید فکر می کند که روابط با پکن می باید پر تنش تر شود. آیا این روابط می تواند به یک درگیری مسلحانه بیانجامد؟ او در پاسخ این پرسش که آیا برای راندن چینی ها از موضعشان در دریای جنوبی چین به زور متوسل خواهد شد، پاسخ داد: «شاید... اما ما قدرت اقتصادی بزرگی دربرابر چین داریم و آن قدرت بازرگانی است». او بدون آن که وارد جزئیات شود گفت که ترجیح می دهد از حقوق گمرکی و دیگر اهرم های بازرگانی استفاده کند. تلفن کردنش به تسای اینگ- ون، رئیس جمهوری تایوان – که برای نخستین بار بین یک رئیس جمهوری یا رئیس جمهوری منتخب و یک رهبر تایوان از زمان قطع روابط دیپلوماتیک با جزیره تایوان در سال ١٩٧٩ است – را شاید بتوان در همین جهت تعبیر کرد: تهدید به تشدید روابط به منظور فراخواندن پکن به پذیرش برخی از درخواست ها.
درعین حال، بر آقای ترامپ پوشیده نیست که درمورد برخی از مسایل اساسی، نیاز به همراهی رهبران چین دارد. به ویژه درمورد کره شمالی که یکی از مسایل عاجل امنیتی است و او باید به محض شروع به کار با آن رودررو شود. کره شمالی با آن که ازنظر بین المللی بسیار منزوی است، به نظر می رسد که رهبران آن موفق شده اند زرادخانه اتمی خود را به راه انداخته و موشک های بالیستیک قادر به هدف گیری ژاپن یا قلمرو آمریکا در اقیانوس آرام بسازند. چینی ها، که به نظر می رسد از فروپاشی رژیم کیم جونگ – اون هراس دارند (زیرا می تواند موجب سرازیر شدن سیل صدها هزار پناهنده کره شمالی به سمت شمال و یک پارچه شدن کره تحت سرپرستی آمریکایی ها شود)، درحال حاضر به طور قاطع از او حمایت مادی می کنند. آقای ترامپ با آن که امیدوار است بتواند پیونگ یانگ را به منجمد کردن برنامه هسته ایش وادارد، نیازمند این است که چین میزان بازرگانی خود را با کره شمالی کاهش دهد. آقای ترامپ در نخستین مناظره خود با خانم هیلاری کلینتون گفت: «چین باید این مسئله را برای ما حل کند». اما ترتیب دادن چنین کاری مستلزم گفتگو با پکن و در نتیجه امتیاز دادن های دو جانبه است.
روشی که به نظر می آید رئیس جمهوری منتخب برای رابطه با اروپا و ناتو درنظر دارد، آشکارا فاصله بین برداشت او و اسلافش را نشان می دهد. درحالی که رئیس جمهوری های پیشین پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) را سنگ زیربنای سیاست امنیتی آمریکا و اروپا را به عنوان یک سنگر نظم لیبرال می دانستند، ترامپ از این برداشت رو برمی گرداند. از دید او، ناتو ناکارآمدی خود را در مهم ترین جنگ زمانه یعنی جنگ علیه «تروریسم اسلام رادیکال» نشان داده است و اروپا، به عنوان یک واحد سیاسی، به نظر او فاقد توانایی عملی برای دفاع از منافع حیاتی ایالات متحده است. ازاین رو سزاوار توجهی کمتر از قدرت هایی مانند روسیه و چین است که در «بازی بزرگ» جهانی فعال تر هستند.
با این حال، هنگام یک گفتگوی تلفنی با آقای جنز استولتنبرگ، دبیرکل ناتو در ١٨ نوامبر ٢٠١٦، آقای ترامپ بر «اهمیت تداوم» این اتحادیه تاکید کرد ولی، پس از آن دیگر درباره آن سخن تائیدآمیزی نگفت و هیچ یک از انتصاب هایش در سمت های پرمسئولیت نظامی به نظر نمی آید که حاکی از توجه او به صحنه عملیاتی اروپایی باشد. به نظر می آید که علاقه مستاجر جدید کاخ سفید به دو مورد خاص محدود می شود: وادارساختن اعضای اتحادیه به مشارکت مالی بیشتر در دفاع مشترک؛ و درخواست این که آنها بیش از پیش در جنگ علیه داعش درگیر شوند. مسایل دیگر، مانند دفاع از «جبهه شرقی» اروپا علیه یک حمله احتمالی روسیه با بی تفاوتی آقای ترامپ مواجه است و به نظر می رسد که او فکر می کند اروپا در عرصه جهانی تنها یک کانون تنش درجه دوم است. از این رو، او درصورتی احساس نگرانی خواهد کرد که منافع اساسی اش مورد تهدید قرارگیرد. این امر، به طور قاطع به خوبی شیوه رفتار رئیس جمهوری آتی را توضیح می دهد. «آمریکا در درجه اول» و همه کشورهای دیگر برمبنای یک معیار سنجیده می شوند: آیا در تحقق هدف های اساسی آمریکا برگ برنده یا مانع اند؟
١- Cf. « Transcript of Donald Trump’s speech on national security in Philadelphia », The Hill, 7 septembre 2016. ٢- همانجا
٣- « Trump says he would consider alliance with Russia over Islamic State », Reuters, 25 juillet 2016.
٤- « Trump, Turkey’s Erdogan discuss boosting ties, fighting terrorism : sources », Reuters, 9 novembre 2016.
٥- Cf. Matthew Rosenberg, Mark Mazzetti et Eric Schmitt, « In Trump’s security pick, Michael Flynn, “sharp elbows” and no dissent », The New York Times, 3 décembre 2016.
٦- Neil MacFarquhar, « Putin and Trump talk on phone and agree to improve ties, Kremlin says », The New York Times, 14 novembre 2016.
٧- Andrew Higgins, « A subdued Vladimir Putin calls for “mutually beneficial” ties with US », The New York Times, 1er décembre 2016.