اطاعت از خلیفه وامیر

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

تتبع ونگـارش :

  امــیـن الـدیــن» سعـیـدی – سعید افـغــانی«
مدیـــر مطـالعات سـتراتیژیک افغان و
مسؤل مرکز کلتوری دحـــــق لاره-جرمنی
خداوند متعال در قرآن عظیم الشان (آیه 30 سورهء البقره ) می فرماید :‏‏« وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... » (و یاد کن‌ که‌ چون‌ پروردگارت‌ به‌ فرشتگان‌ گفت من‌ در زمین‌ خلیفه‌ای‌ خواهم‌ گماشت ...)


در ترجمه وتفسیر  این آیهء مبارکه مفسرین نطریات مختلفی را ارائه  داشته اند ازجمله :
تفسیر نور خرمدل:
تفسیر نور «خَلِيفَةً» : را جانشين معنا کرده. ولی هستند عداه از مفسرین که  کلمه
« خليفه » را جانشين الله  در روی زمین ترجمه وتفسیر میکنند، كه این ترجمه و یا این تفسیر و تعبیر چندان چنگي به دل نميزند.
برخي از مفسران خلیفه فی الارض را جانشين يكديگر مردمان گرفته اند كه این تعبیر و تفسیر بالمفهوم سخنی اصح، وارد، مقبول و پسنديده است ( والله اعلم بالصواب).
و اما تفسیر جلالین در مورد کلمهء  «خلفیه » مینویسد : من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت که در اجرای احگامم جانشین من باشد در زمین و او آدم است.
در تفسیر صفوةالتفاسیر در مورد کلمهء  «خلیفه » مینویسند:همانا من در زمین جانشینی را خلق کرده و آن را نماینده خود قرار می دهم که در انجام دادن احکام در زمین جانشینم باشد. این جانشین عبارت است از آدم. یا جمعی که در قرون بعد و در میان نسلهای آینده جانشین یکدیگر باشند.
در تفسیر معارف در مورد کلمهء  «خلافات » مینویسد: یعنی او جانشین من می شود و وظیفه اجرای احکام شرعی خویش را به او می سپارم.
امام قرطبی رحمه الله با یک تعداد دیگری از مفسران  در مورد این آیه می گویند: «معنی خلافت مذکور در این آیه،یعنی جانشینی الله تعالی در زمین با تنفیذ و اجرای احکام و قوانین وی  و آبادانی زمین و سیاست مردم ( با اجرای احکامش)حاصل ميشود.»
تعدادی دیګری از مفسران گفته اند:
- معنی خلیفه یعنی جانشینان جنیانی که قبلا در زمین بودند.
- معنی خلیفه یعنی بعضی از انسانها جانشین انسانهای نسل ماقبل خود می شوند.
- جانشین ملائک می شوند.
امام ابن‌کثیر در تفسیر خویش« تفسیر القران العظیم »  می نویسد: «یعنی قومی‌ را در زمین‌ مقیم‌ خواهم‌ ساخت‌ که‌ برخی‌ از پی‌ برخی‌ دیگر، قرنی ‌پس‌ ‏از قرنی‌ و نسلی‌ بعد از نسلی‌، در آن‌ جایگزین‌ می‌شوند».‏
امام قرطبی‌ وغیره، با این‌ آیه‌ بر وجوب‌ نصب‌ خلیفه‌ و امام‌ (رئیس‌ دولت) در جامعه‌ اسلامی‌استدلال‌ ‏کرده‌اند تا آن‌ امام‌، اختلافات‌ میان‌ مردم‌ را حل‌ و فصل‌ نموده، داد مظلومانشان‌ را از ظالمانشان‌ بستاند، ‏حدود را برپا دارد و سایر شئون‌ مهمی‌ را که‌جز با نصب‌ حاکم، عملی‌ نمی‌شود، به‌ سامان‌ آورد زیرا ‏آنچه‌ که‌ واجب‌ جز با آن‌تمام‌ نشود؛ خود نیز واجب‌ است‌.
 ابن‌ کثیر می‌گوید: «واجب‌ است‌ که‌ امام: مرد، ‏آزاد، بالغ، عاقل، مسلمان، عادل، مجتهد، بینا به‌ امور، سالم‌ الأعضا، آگاه‌ به‌آراء و اندیشه‌ها و امور ‏جنگی‎ ‎و قریشی‌ نسب‌ باشد، اما هاشمی‌ بودن‌ و معصوم‌ بودن‌ وی‌ شرط نیست‌».‏
 درین رابطه لازم به تذکر میدانم که به فهم من تذکر و اشاره کلمهء قریشی و خانوادهء هاشمیان در ینجا مورد نصب و خانوادهء پیامبر اسلام نیز اشاره است که باز میګردد تا جانشین حضرت پیامبر اسلام محمد مصطفی از ھر مسلمان شایسته از خانواده و یا خارج از خانواده پيامبر اسلام باشد و باز خانواده چه چیز را احتوا میکند؟ ( مانند ابو بکر صدیق) و یا از خانوادهء پیامبر شخص شایسته باشد ( حضرت علی کرم الله وجه)، مسأ لهء که از همان آغاز تا امروز در ملت اسلام موجب فتنه های زیاد شده و این فتنه ها ادامه دارند.
بنابراین معنای خلیفه این است که خداوند متعال انسان را خلیفه یکدیگر برای اجرای حکم شرعی قرار ‏داده است، زیرا خداوند همه انسانها را در زمین جایگزین میکند تا آنها را در یک مدت بس کوتا ابتلا و امتحان که ضرورت بشر است نه الله تعالی بیآزماید که درین دنیای انتخاب و عالم اسباب چگونه عمل ‏خواهند کرد، همانطور یکه در حدیث صحیح آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:‏ ‏« إنَّ الدُّنْیا حُلْوَةٌ خضِرَةٌ، وإنَّ اللَّهَ مُسْتَخْلِفُکُمْ فِیهَا، فینْظُر کَیْفَ تَعْمَلُون، فَاتَّقوا الدُّنْیَا واتَّقُوا النِّسَاءِ، فَإِنَّ أَوَّلَ ‏فِتْنةِ بَنِی إسْرَائیلَ کَانَتْ فی النسَاء » (روایت مسلم)‏
‏ـ همانا دنیا شیرین و سبز است (زرق و برق دارد)، و خداوند شما را در آن خلیفه ساخته است تا ببیند ‏که چگونه عمل می کنید، پس بترسید از دنیا و از زنها، چرا که اولین ابتلای بنی اسرائیل در بارهء ‏زنها بود».
اما برخی از مفسرین که استدلال مینمایند که : انسا ن « خلیفة الله » در زمین است ترجمه وتفسیر صحیح ودقیق را از این کلمه نیاورده اند زیرا :
‏1- در هیچ روایتی نه صحیح و نه ضعیف وارد نشده است که انسان خلیفة خداوند است در زمین، و ‏حتی این آیه نیز دلیل نمیشود که انسان خلیفة الله در زمین است، زیرا خداوند متعال فرموده است: « إِنِّی ‏جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً » (من‌ در زمین‌ خلیفه‌ای‌ خواهم‌ گماشت) و نفرمود: « إِنِّی جَاعِلٌ لی فِی الْأَرْضِ ‏خَلِیفَةً » (من‌ در زمین‌ خلیفه‌ای‌ برای خودم خواهم‌ گماشت).‏
‏2- خلیفه بر کسی مطلق میشود که جای دیگری را پس از مرگش و یا بعلت غیابش بگیرد، مثلا ‏میگوییم ابوبکر رضی الله عنه خلیفه رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از وی شد، و یا میگوییم هارون ‏رضی الله عنه خلیفه و جانشین موسی علیه السلام در غیابش شد، و آن هنگامی بود که موسی علیه ‏السلام برای مناجات و دریافت تورات به کوه طور رفته بود ولی خداوند متعال حی لا یموت است، و ‏هیچوقت غائب نیست و همیشه علیم و خبیر است، لذا معنایی ندارد که بگوییم آدم علیه السلام جانشین و ‏یا خلیفه خداوند لایزال  است .(در این مورد غرض تکمیل بحث میتوانید به .‏ سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت. مراجعه فرماید )

اما در تحلیل نهایی درین مبحث بس مهم و اساسی که تعداد بیشمار مشاکل و فتنه ها در حل درست همین مسأله نیز نهفته است. مسلمابحث بس طویل و عریض و دارای ابعاد و باریکی های بس مهم نیز است اما من ناګزیر به علت عوامل متعدد  به صورت مختصر مینګارم:
مسلمانان و سایر جوامع بشری در جامعه و عالم اساب به مدیر و تنظيم کننده امور نیز ضرورت دارند. بهترین طریق انتخاب خلیفه و منظم ( به ضمهء میم ، فتحهء نون و کسرهء  ظ) امور مسلمان باید توسط ملت با خبر مسلمان به شخص و فرد مسلمان و اګاه مانند انتخاب حضرت ابوبکر که به نحوی از ترکیب نامزاد کردن از جانب پیامبر اسلام و در حالت ما نخبګان مسلمان، و علماء و انتخاب ملت و امت مسلمان باشد، خواهد بود.
هرنوع تلاش برای تصاحب حاکمیت و خلافت مسلمانان با افراط و تفریط در حق علماء و عام ملت بر خلاف فرمول متذکره به جز به قتل و خونریزی و بغاوت به جای دیکری نه خواهد رسید و نه خواهد انجامید و فهم درست از شرع اسلامی به شناخت اصح نیست. والله اعلم بالصواب.