تتبع ونگـارش :
امــیـن الـدیــن» سعـیـدی – سعید افـغــانی«
مدیـــر مطـالعات سـتراتیژیک افغان و
مسؤل مرکز کلتوری دحـــــق لاره-جرمنی
خداوند متعال در قرآن عظیم الشان (آیه 30 سورهء البقره ) می فرماید :« وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... » (و یاد کن که چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمین خلیفهای خواهم گماشت ...)
در ترجمه وتفسیر این آیهء مبارکه مفسرین نطریات مختلفی را ارائه داشته اند ازجمله :
تفسیر نور خرمدل:
تفسیر نور «خَلِيفَةً» : را جانشين معنا کرده. ولی هستند عداه از مفسرین که کلمه
« خليفه » را جانشين الله در روی زمین ترجمه وتفسیر میکنند، كه این ترجمه و یا این تفسیر و تعبیر چندان چنگي به دل نميزند.
برخي از مفسران خلیفه فی الارض را جانشين يكديگر مردمان گرفته اند كه این تعبیر و تفسیر بالمفهوم سخنی اصح، وارد، مقبول و پسنديده است ( والله اعلم بالصواب).
و اما تفسیر جلالین در مورد کلمهء «خلفیه » مینویسد : من در زمین خلیفه ای خواهم گماشت که در اجرای احگامم جانشین من باشد در زمین و او آدم است.
در تفسیر صفوةالتفاسیر در مورد کلمهء «خلیفه » مینویسند:همانا من در زمین جانشینی را خلق کرده و آن را نماینده خود قرار می دهم که در انجام دادن احکام در زمین جانشینم باشد. این جانشین عبارت است از آدم. یا جمعی که در قرون بعد و در میان نسلهای آینده جانشین یکدیگر باشند.
در تفسیر معارف در مورد کلمهء «خلافات » مینویسد: یعنی او جانشین من می شود و وظیفه اجرای احکام شرعی خویش را به او می سپارم.
امام قرطبی رحمه الله با یک تعداد دیگری از مفسران در مورد این آیه می گویند: «معنی خلافت مذکور در این آیه،یعنی جانشینی الله تعالی در زمین با تنفیذ و اجرای احکام و قوانین وی و آبادانی زمین و سیاست مردم ( با اجرای احکامش)حاصل ميشود.»
تعدادی دیګری از مفسران گفته اند:
- معنی خلیفه یعنی جانشینان جنیانی که قبلا در زمین بودند.
- معنی خلیفه یعنی بعضی از انسانها جانشین انسانهای نسل ماقبل خود می شوند.
- جانشین ملائک می شوند.
امام ابنکثیر در تفسیر خویش« تفسیر القران العظیم » می نویسد: «یعنی قومی را در زمین مقیم خواهم ساخت که برخی از پی برخی دیگر، قرنی پس از قرنی و نسلی بعد از نسلی، در آن جایگزین میشوند».
امام قرطبی وغیره، با این آیه بر وجوب نصب خلیفه و امام (رئیس دولت) در جامعه اسلامیاستدلال کردهاند تا آن امام، اختلافات میان مردم را حل و فصل نموده، داد مظلومانشان را از ظالمانشان بستاند، حدود را برپا دارد و سایر شئون مهمی را کهجز با نصب حاکم، عملی نمیشود، به سامان آورد زیرا آنچه که واجب جز با آنتمام نشود؛ خود نیز واجب است.
ابن کثیر میگوید: «واجب است که امام: مرد، آزاد، بالغ، عاقل، مسلمان، عادل، مجتهد، بینا به امور، سالم الأعضا، آگاه بهآراء و اندیشهها و امور جنگی و قریشی نسب باشد، اما هاشمی بودن و معصوم بودن وی شرط نیست».
درین رابطه لازم به تذکر میدانم که به فهم من تذکر و اشاره کلمهء قریشی و خانوادهء هاشمیان در ینجا مورد نصب و خانوادهء پیامبر اسلام نیز اشاره است که باز میګردد تا جانشین حضرت پیامبر اسلام محمد مصطفی از ھر مسلمان شایسته از خانواده و یا خارج از خانواده پيامبر اسلام باشد و باز خانواده چه چیز را احتوا میکند؟ ( مانند ابو بکر صدیق) و یا از خانوادهء پیامبر شخص شایسته باشد ( حضرت علی کرم الله وجه)، مسأ لهء که از همان آغاز تا امروز در ملت اسلام موجب فتنه های زیاد شده و این فتنه ها ادامه دارند.
بنابراین معنای خلیفه این است که خداوند متعال انسان را خلیفه یکدیگر برای اجرای حکم شرعی قرار داده است، زیرا خداوند همه انسانها را در زمین جایگزین میکند تا آنها را در یک مدت بس کوتا ابتلا و امتحان که ضرورت بشر است نه الله تعالی بیآزماید که درین دنیای انتخاب و عالم اسباب چگونه عمل خواهند کرد، همانطور یکه در حدیث صحیح آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: « إنَّ الدُّنْیا حُلْوَةٌ خضِرَةٌ، وإنَّ اللَّهَ مُسْتَخْلِفُکُمْ فِیهَا، فینْظُر کَیْفَ تَعْمَلُون، فَاتَّقوا الدُّنْیَا واتَّقُوا النِّسَاءِ، فَإِنَّ أَوَّلَ فِتْنةِ بَنِی إسْرَائیلَ کَانَتْ فی النسَاء » (روایت مسلم)
ـ همانا دنیا شیرین و سبز است (زرق و برق دارد)، و خداوند شما را در آن خلیفه ساخته است تا ببیند که چگونه عمل می کنید، پس بترسید از دنیا و از زنها، چرا که اولین ابتلای بنی اسرائیل در بارهء زنها بود».
اما برخی از مفسرین که استدلال مینمایند که : انسا ن « خلیفة الله » در زمین است ترجمه وتفسیر صحیح ودقیق را از این کلمه نیاورده اند زیرا :
1- در هیچ روایتی نه صحیح و نه ضعیف وارد نشده است که انسان خلیفة خداوند است در زمین، و حتی این آیه نیز دلیل نمیشود که انسان خلیفة الله در زمین است، زیرا خداوند متعال فرموده است: « إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً » (من در زمین خلیفهای خواهم گماشت) و نفرمود: « إِنِّی جَاعِلٌ لی فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً » (من در زمین خلیفهای برای خودم خواهم گماشت).
2- خلیفه بر کسی مطلق میشود که جای دیگری را پس از مرگش و یا بعلت غیابش بگیرد، مثلا میگوییم ابوبکر رضی الله عنه خلیفه رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از وی شد، و یا میگوییم هارون رضی الله عنه خلیفه و جانشین موسی علیه السلام در غیابش شد، و آن هنگامی بود که موسی علیه السلام برای مناجات و دریافت تورات به کوه طور رفته بود ولی خداوند متعال حی لا یموت است، و هیچوقت غائب نیست و همیشه علیم و خبیر است، لذا معنایی ندارد که بگوییم آدم علیه السلام جانشین و یا خلیفه خداوند لایزال است .(در این مورد غرض تکمیل بحث میتوانید به . سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت. مراجعه فرماید )
اما در تحلیل نهایی درین مبحث بس مهم و اساسی که تعداد بیشمار مشاکل و فتنه ها در حل درست همین مسأله نیز نهفته است. مسلمابحث بس طویل و عریض و دارای ابعاد و باریکی های بس مهم نیز است اما من ناګزیر به علت عوامل متعدد به صورت مختصر مینګارم:
مسلمانان و سایر جوامع بشری در جامعه و عالم اساب به مدیر و تنظيم کننده امور نیز ضرورت دارند. بهترین طریق انتخاب خلیفه و منظم ( به ضمهء میم ، فتحهء نون و کسرهء ظ) امور مسلمان باید توسط ملت با خبر مسلمان به شخص و فرد مسلمان و اګاه مانند انتخاب حضرت ابوبکر که به نحوی از ترکیب نامزاد کردن از جانب پیامبر اسلام و در حالت ما نخبګان مسلمان، و علماء و انتخاب ملت و امت مسلمان باشد، خواهد بود.
هرنوع تلاش برای تصاحب حاکمیت و خلافت مسلمانان با افراط و تفریط در حق علماء و عام ملت بر خلاف فرمول متذکره به جز به قتل و خونریزی و بغاوت به جای دیکری نه خواهد رسید و نه خواهد انجامید و فهم درست از شرع اسلامی به شناخت اصح نیست. والله اعلم بالصواب.