آزادی بیان و موج جدیدی از عدم حوصله مندی

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

نظرمحمد مطمئن
نویسنده و تحلیگر
زمانی که امریکایان بر حکومت طالبان حمله کرد و کابل را تصرف کردند، من در هلمند بودم. حامد کرزی به عنوان رییس ادارۀ شش ماهۀ موقت اعلان شد. والی وقت هلمند من را نزد خود خواست، با احترام برخورد کرده، برخی افراد مرا برایش معرفی کرده بود. به مدت یک ماه دیگر نیز در ریاست

اطلاعات و فرهنگ ماندم. پیشنهاد مرا پذیرفته و نشرات رادیویی مطابق میل من بود. از اینکه کمونیستان سابق دور و بر اورا احاطه کردند، بنا‌ءً از نزدش رفتم.
در قندهار با دفاتر داخلی، خارجی و ملل متحد کار می کردم، نظریات و دیدگاه هام، طوری بود که هم اکنون از شیشه های تلویزیون و به شکل کتبی را مردم شریک می سازم. در هیچ دفتری مشکلی برایم خلق نگردید؛ حتا دیدگاه های من از احترام کامل برخوردار بود و در برخی اوقات شهروندان داخلی و خارجی به دیدگاه هایم ارج می گذاشتند و آنرا برخی از فکر جامعه می دانشتند و تا حدی زیاد شماری از سخنان را با من می پذیرفتند.
هنگام کار در ولایت قندهار چندین مرتبه با احمد ولی کرزی برادر رییس جمهور سابق حامد کرزی دیدار داشتم. زمانی که احمد ولی کرزی رییس شورای ولایتی قندهار بود، من در دفتر تطبیق پروژه های ساختمانی ملل متحد مشغول وظیفه بودم. او که مردم وی را پادشاه جنوب می دانستند و تا حد زیادی از فرامین وی پیروی می کردند، ولی من به وی چندان اعتنایی نداشتم، و ملا نقیب اخوند که در دولت دارای کدام وظیفه رسمی نبود، هر سفارش اش که برایم می رسید، آنرا بدون اینکه در مورد شخص آن جستجو کنم، می پذیرفتم.
احمدولی خان نیز در این مورد شنیده بود و برخی از اعضای شورای ولایتی همواره به دفتر من می آمدند، اما آنها می دانستند که آمدن آنان به دفترم، دارای کدام تاثیری نیست.
احمدولی خان کرزی مرا به خانۀ خود دعوت کرد، هنگام گفتگو با وی صحبت طولانی شد، پیرعلیزی رییس انکشاف دهات نیز در مجلس حاضر بود، نامبرده بسیار زیاد از وی ترسید و در جای خود می لرزید، سه مرتبه سخنی را بدون کم و کاست به کرزی صاحب، تکرار کردم:
کرزی صاحب! در تمام عمر بغیر از الله ج، از هیچ کس دیگری ترسی را در دل راه نداده ام. بار سوم که کرزی صاحب گفت که جوان هستی، یک کمی احتیاط کن، وقتی بود که دیگر از نزدش رخصت می شدم و محافظانش نیز ایستاده بودند. من باردیگر همان گفته را برایش تکرار کرده و محافظان وی نیز این سخنان را مرا شنیدند.
رییس انکشاف دهات بسیار خفه بود، زیرا من به اثر تاکید وی نزد کرزی صاحب رفته بودم. بعد از این، هر روز، هر جایی که کرزی صاحب را مرا می دید، اگر وزیران و یا بزرگان هم همرایش می بود، برای احوال پرسی با من برمی گشت. نزدیک دو ماه قبل پیش از مرگ وی، هنگامی که برایش زنگ زدم، یکی از هم روستایی های ما در پلچرخی زندانی بود، کرزی صاحب با بزرگان مجلسی داشت، برای آنان گفت: «با انجنیر صاحب صحبتم را پایان بخشم، سپس مجلس را ادامه می دهیم».
احمدولی کرزی پیرامون سخنان سخت من، به من اخطار نداد و نه مرا تهدید کرد، بلکه در اخیر تشویقم کرد که سخن حق را باید هر جایی ابراز داشت.
کرزی و آزادی بیان
در زمان رییس جمهور کرزی نوشته های توند و انتقادی من پیرامون وی در ویب سایت های به نشر رسید، به زبان انگلیسی نیز به جهانیان رسید.
در سال ۲۰۱۳ م. مقاله یی من زیر عنوان (له ولسمشره تر ولسکشره؟!!!  هيواد وال په ويره کې دي ) به نشر رسید، اما کسی به من بد نگفت و نه مورد تهدید قرار گرفتم.

در پنجوايی که نظامی امریکایی اطفال، زنان و افغان های به صورت دسته جمعی کشت زیر عنوان (کرزي ته د خپل زوی ميرويس جان ليک) مقاله یی من به نشر رسید. اکثر اوقات روی صفحات ویب سایت این نوشتۀ من قرار داشت.
اما کدام مقام دولتی به من اخطار نداده و نه کسی مرا تهدید کرده و به دفتر خود خواسته است.
زیر عنوان «د ناټو ۸۰ الوتکې څه شي ويجاړې کړې: ږلۍ که مرمۍ؟» مقالۀ دیگری از بنده است که در مورد بارش ژاله در قندهار به زبان پشتو و عربی به نشر رسید، اما هیچکسی بر خود بد نخورد.
مقاله یی زیر عنوان «اصلي طالبان او جعلي طالبان: کرزی اندېښنه لري که دسيسه؟» نوشتۀ دیگری از بنده بود که روی صفحات ویب سایت ها به نشر رسید. و به همین ترتیب به ده ها عنوان مقالۀ دیگر.
نوشته های مربوط پیرامون استاد عبدرب الرسول سیاف، حضرت صبغت الله مجددی، معتصم آغاجان وزیر مالیۀ وقت طالبان، قطب الدین هلال و تورن اسماعیل خان.
مقاله هایی مربوط پیرامون رهبران طالبان و احزاب جهادی و نوشته های متعدد دیگر بنده در زمان حکومت رییس جمهور سابق حامد کرزی به نشر رسید.
از طریق شبکه های تلویزنی هم همان وقت و هم اکنون حامد کرزی را مورد نقدهای تند قرار داده ام.
خو به یاد دارم زمانی که اسدالله خالد به عنوان رییس امنیت ملی برگزیده شد، اکثر مردم از این در هراس بودند که نامبرده آزادی بیان را محدود سازد. اما بر اساس گزارش ها، در همان زمان از ناحیۀ نشر و پخش دیدگاه ها و تحلیل ها کسی مورد تهدید قرار نگرفته است.
در مورد رحمت الله نبیل هم گفته می شود که راهکار کرزی را مورد تطبیق قرار می داد، اما در این زمینه پیرامون اهل نظر و نویسنده گان از احتیاط لازم کار می گرفت، تنها رویداد سمیع الله تړون بود که اتفاق افتاد.
قضیه های شهید روحانی و شهید امید که در هلمند و ارزگان رخ داد، مسوولیت یکی از آنها بر ادارۀ محلی و دیگری بر نیروهای ناتو نسبت داده می شد.
آزادی بیان در زمان حاکمیت «تکنوکرات»
هنگامی که داکتر اشرف غنی به قدرت رسید، از روزهای نخست در این مورد در هراس بودم، که آزادی بیان ممکن محدود گردد. در روزهای نخست حکومت وی، همچنین نظریات در رسانه ها به نشر رسید. همچنان مقالاتم زیرعنوان «اشرف غني خو راغی، جنګ به وي که امن؟»  او «د مجاهدینو «زغلوونکی» بیا راغی!»
«ښه جاسوس، بد جاسوس»…د کلیمو بحران»!  به نشر رسید.
در دورۀ حکومت ایتلافی آخرین نوشتارم زیر عنوان (د اسلامي حزب او ګډ حکومت ناکام مذاکرات)  به نشر رسید.
یک مرتبه که رییس جمهور غنی نشستی نخستی که با خبرنگاران، نویسنده گان و مسوولین رسانه ها داشت، من نیز به ارگ دعوت شده بودم. در آن زمان این مسئله برایم بسیار شگفت انگیز بود که در دوران سیزده سالۀ کرزی هیچکسی مرا دعوت نکرد. در این پرسش هایی نزدم مطرح بود.
چند هفته بعد، در هوتل کانتینتال نشستی با نویسنده گان و مسوولین رسانه ها برگزار شده بود، به من دو روز قبل اطلاع داده شد، در این نشست نیز شرکت کردم.
در هنگام میزهای مدور در اثنای اظهار نظر همواره گفته ام که جنگ راه حل نیست، به منظور صلح واقعی باید ما همه افغان ها دست به کار شده و راه را برای شکل گیری تفاهم بین الافغانی هموار سازیم. حکومت را مورد خطاب قرار داده ام که به صورت مستقیم از طریق نماینده گان کمیسیون سیاسی طالبان با آنان تماس برقرار کرده به جای اینکه، به پاکستان و یا کشور دیگری امتیازاتی داده شود.
در 25 می سال روان میلادی هنگامی که رییس جمهور غنی به خبرنگاران و کارمندان رسانه های ولایات سخنرانی می کرد، به آنان وعده سپرد که به آزادی بیان ارج گذاشته و اگر خبرنگار و نویسنده یی در کدام محل مورد تهدید باشد، ما به کمک وی می شتافیم. در همان روز یکتن از نویسنده گان و فعال صلح گرفتار و زندانی می شود و من (نویسنده) نیز مورد تهدید قرار می گیرم تا از ارایۀ نظریاتم خودداری ورزم و از طریق پردۀ تلویزیون باید به نفع دولت نظریاتم را ارایه نمایم.
از اینکه در هلمند به دلیل ناامنی ها زنده گی برایم دشوار است، گروهی به نام طالب و گروهی به عنوان همکار با حکومت متهمم می سازند، زنده گی در آنجا دشوار و تلخ خواهد بود، در قندهار نیز مشکلاتی موجود است تا آنجام اقامت داشته باشم، کابل را نسبتاً برای امرار زنده گی بهتر دانسته ام.
زمانی که در برابر صلح خواهی تحملی وجود ندارد!
با عدد قلم، یک جلد کتابچه و یک پایه کمپیوتر در کابل نشسته ام، در طول 15 سال گذشته هیچگاه برای بیرون رفتن از کشور، تصمیمی نگرفته ام. از سال 2010 م. در راستای صلح به عنوان یک فعال کارم را آغاز کرده ام؛ در این ارتباط با محققان خارجی و داخلی مربوط صلح نظریاتم را شریک ساخته ام، در کنفرانس های در مورد صلح در یک تعدادی از کنفرانس های بین المللی و داخلی شرکت ورزیده ام. پیرامون صلح به دها مقاله ام به زبان های پشتو، دری، عربی، پولندی و انگریزی به نشر رسیده است.
افغانان او مجهول راتلونکی
افغان ها و آیندۀ مجهول
یادداشت هاي مهم پیرامون روند صلح
سياسة واحدة الحرب أو الصلح و«ضربة سياسية قوية» من «طالبان»

Key Reminders about Afghan Peace Process
HOW PEACE CAN BE ACHIEVED

بهتر این بود که یکتن از مسوولین مرجع مربوط به صورت کتبی یا شفاهی برایم می گفت که دیگر از حضور در میزهای مدور تلویزیون ها خودداری ورزد. همچنان اگر این کار توسط وزارت اطلاعات و فرهنگ صورت می گرفت، بهتر بود.
بر این هم اکتفا نشد که عبارت از اخطار در تلویزیون هاست، نوشته هایی صورت گرفت و توسط مقام ها صورت گرفت، تلاش صورت می گیرد که ذهنیت ها به پذیرش این امر آماده گردد، که افرادی همانند ما که با یک قلم و کمپیوتر مجهز اند، یا به ترک کشور مجبور گردند و به زندان ترسانده شوند.
ارگ دهان رسانه ها را بسته است!
اسدالله غضنفر صاحب در ارگ نشسته است، زمانی که در بی بی سی خبری مخالف مزاج دولت به نشر می رسد، نامبرده از طریق ایمیل به ایمل پسرلی برادر خود می گوید که احتیاط، و زمانی که در رادیوی آزادی کدام گزارش مخالف مزاج دولت به نشر می رسد، به برادر دیگر خود عصمت څاروان تيلیفون می کند و یک صفحه را صرف به خاطر خدمت حکومت اختصاص داده است.
تلویزیون طلوع در برنامۀ تودی خبری در هفته به سه مرتبه کاهش داد و زمان نشر آن را نیز به ساعت 11 شب اختصاص داد که مردم به خواب می روند، در برنامۀ تودی خبری لست افراد شرکت کننده نیز برای شان مشخص گردانیده شد. من از این خرسند هستم که در برنامۀ تودی خبری طلوع و بی بی سی بر نام من خط سرخ کشیده شده است. البته در مجموع های خبری طلوع گاه گاهی از من دعوت به عمل می اید. اینک تلویزیون یک نیز از این مشکل دیگر نجات یافت، دیگر برای آنان و برای من نیز بهانه یی دست داد.
اگر تحریم بر مباحث و نظریات نتیجه یی را در بر می داشت، در زمان کمونست ها بر شنیدن رادیو بی بی سی و همچنان نشستن سه تن با هم یکجا ممنوع بود. اگر تحریم بر مباحث نتیجه یی در بر می داشت اکنون دنیای عرب و آسیای مرکزی گل و گلزار می بود. اگر زندان و کشتارها دارای نتیجه می بود، پس تاکنون حکومت های حفیظ الله امین و ببرک کارمل در کشور می پاید.
اگر جنگ ها نتیجه بخش می بود، پس حزب اسلامی و جمعیت + شورای نظار مسئله را یک طرفه می ساختند. اگر زور نتیجه می داد، طالبان بر 95 درصد خاک کشور حاکم بودند، پس می توانستند قضیه را یک طرفه سازند.
در اصل اگر به ریشه های جنگ های چهاردهۀ اخیر افغانستان نگاهی صورت گیرد، دلیل عمدۀ همین انحصار سیاسی و عدم تحمل همدیگر است. از کودتا کمونیست ها گرفته تا دورۀ کنونی، هر کسی که به قدرت رسیده است، که زیر هر نامی باشد (دموکراتیک خلق، دولت اسلامی، امارت اسلامی، جمهوریت اسلامی) تلاش کرده اند که طرف مخالف خود را بکوبند و از صحنه خارج سازد. همین عامل اصلی تنش های ماست. نویسنده گان، اشخاص اکادمیک، پژوهشگران و اکثر مقام های غربی که پیرامون مرحلۀ فعلی جنگ افغانستان دارای نظر و دیدگاه منصفانه اند، بر این باور رسیده اند که بعد از سقوط طالبان علت اصلی پیدایی مجدد آنها، سرکوب کردن آنهاست. یک دهه قبل اگر انحصار سیاسی و سیاست سرکوبگرانه علیه ملت زیر عنوان طالب راه اندازی نمی شد، اکنون ما با جنگ تمام عیار رو به رو نمی بودیم. رییس جمهور فعلی کسی است که انتظار می رفت، این مسایل را نسبت به دیگران بهتر درک خواهد کرد.
در اوایل غنی اشاراتی نیز داشت که نشانه های مثبت آن نمایان بود. چندین مرتبه در کنفرانس های داخلی و خارجی از طالبان به عنوان مخالفین سیاسی یادآور شد. در واشنگتن در سخنرانی اش ابراز داشت که طالبان به خاطر مخالفت شان، دارای برخی دلایل مشروع نیز هستند. اما بدبختانه در این اواخر چنین به نظر می رسد که درک سیاسی که می توانست به منظور دیالوک و بحث صلح آمیز راه را هموار سازد، اکنون در حال کمرنگ شدن است. و این مسئله را همه فعالان حامی صلح که مسایل را از نزدیک تحت نظر دارند، درک می کنند. فکر می کنم که به منظور بحث و شنیدن نظریات همدیگر، میزان تحمل بیشتر می گردد، به همان اندازه به مسیر حل صلح آمیز مشکل نزدیک می شویم. هر قدر که روحیۀ اختناق و عدم تحمل افزایش می یابد، به همان اندازه ما از مسیر حل صلح آمیز دور می شویم. اگر افراد دارای نظریات مختلف و اقشار سیاسی که صلح دوست و وطندوست هستند، با هم یکجا کار نمایند و به نظریات همدیگر ارج نهند و احترام متقابل داشته باشند، پس اکنون نیز برای تحقق صلح امیدهای زیادی وجود دارد. اما بستن دروازه های موجود اظهار نظر و بیان، تنها به تکرار اشتباهاتی زمینه سازی می کند که همواره ما را از جنگی به جنگ دیگری منتقل کرده است. اگر زندان، کشتار، زور و جنگ ها دارای پیامدهایی نیست، پس چرا دارای تحمل شنیدن نظریات همدیگر نیستیم، چرا با هم برای افغانستان واحد و پیشرفته و مرفه تلاش نمی ورزیم.
دموکراسی بدون رسانه ها!
رسانه ها و آزادی بیان در حکومت های دموکراتیک رکن چهارم شمرده می شود. ما مسلمانان هستیم، به اندازه نیز دموکراتیک نمی گردیم، که اجازه دهیم هر کسی که زیر نام دموکراسی هر چه بگوید، پذیرفته شود. باید از ارزش آزادی بیان استفاده صورت گیرد. این هم سراسر بی انصافی است که حکومت تنها توانایی تحمل نقد بر خود را ندارد، دیگر نه به رسم و آیین ملی توجهی صورت می گیرد و نه هم به شریعت اسلامی!
زیر عنوان دموکراسی نشریه هایی وجود دارد که یک مسلمان ملتزم آنرا با خانواده خود یکجا نمی تواند ببیند. این همه به ما زیر نام دموکراسی ارایه می گردد.
جالب این است که در تاریخ سیاسی افغانستان آزادی بیان وقتی در کشور مورد حمله قرار می گیرد که ما زیر چتر حاکمیت یک «تکنوکرات» زنده گی می کنیم. داکتر صاحب غنی استاد پوهنتون و به تکنوکرات مشهور است. اینکه در حکومت تکنوکراتان با آزادی بیان چنین رفتار بدی صورت می گیرد، به آیندۀ خداوند خیری را پیش کند!