عبدالرحمن فرقانی
بحران "یمن" یکی از خطرناک ترین کشمشهای استراتیژیک منطقه عربی وجهان اسلام است که مرزهای جدید نفوذ قوتهای جدید در منطقه شرق میانه را شکل میدهد, البته قابل تذکر
است که عوامل داخلی و خارجی تاثیر خویش را به شعلور شدن نزاع مذکور گذاشته است, برای فهم ابعاد این نزاع نیاز است تا عوامل و تحرکات داخلی و خارجی چند ده اخیر منطقه شرق میانه وجهان اسلام و نقش بازیگران منطقوی و فرا منطقوی ان را به بحث گرفت, چون نزاع "یمن" در مجموع یک محور خطیر شکل گیری جغرافیایی جدید در منطقه محسوب میشود.
نزاع و کشمکش "یمن" نزاع وکشمکشیست, دارای پیشنه تاریخی, که حکومت ضعیف و ناتوان یمن در مدت پنج سال گذشته نتوانست تا این نزاع را از لحاظ نظامی و یا سیاسی هموار کند, و حوثییان از یک سو از تردد, ضعف و ناتوانایی دولت استفاده نموده به بپیکار مسلحانه خویش علیه دولت موجود در یمن ادامه داده و از سوی دیگر از حمایت بی دریغ ایران وحلقات رییس جمهور سابق علی "عبدالله صالح" و نظامیان کمونست قبلی در شکل یک اتلاف علیه دولت مشروع یمن به بهانه استرداد حقوق شان به قوت تمام به میدان مبارزه تاختند. ما درین نوشتار تا حدی سعی بخرچ خواهیم داد تا ابعاد مختلف این نزاع و اثار انرا بر منطقه و جهان اسلام مورد مطالعه قرار دهیم:
ایران و امتداد شیعی در منطقه شرق میانه: در حقیقت ایران همواره در کشور های شرق میانه و منطقه شام جهت گسترش نفوذ استراتیژیک خویش تحرکات و فعالیتها را به راه انداخته است و همه شواهد در منطقه مذکور بعد از سرنگونی نظام "صدام حسین" در عراق دال برین است که ایران با استفاده از فکتورحمایت از اقلیتهای شیعی برای تأميين نفوذ استراتیژیک خویش استفاده نموده است
اگربه حوادث اخیر عراق سر زنیم تا حدی می توانیم حقیقت این امر را درک کنیم . با وجود اینکه رژیم حاکم درعراق رژیم دست نشانده غرب بود ، غرب برای ازبین بردن این نظام اتهام اتمی شدن نظام عراق را سراغ کرد ، برای یک مدت بطور مکثف برای ترویج این ذهنیت که گویاعراق عزم اتمی شدن را دارد واین کاردر قلم اول تهدید برای دولت های همجوار عراق ومنبعد تهدید برای همه جهان پنداشته می شود ، مطبوعات ورسانه های خود و رسانه ها و مطبوعات ماجورخود را در عالم اسلام بکار گماشت . اما این ذهنیت هنوز شواهد و براهین خود را پیدا نه کرده بود که به سپرستی امریکا غرب به عراق تجاوز نظامی را براه انداخت ، به اساس یک اتهامیکه به هیچ نوع دلایل مبنی نه بود ، رژیم عراق را ازبین برد ، همه موسسات دولت را تاراج کرد ، و مؤسسۀ عسکری عراق رامنحل اعلان کرد ، بلا فاصله حرکت های منظم سیاسی ونظامی مسلح شیعه ها در عراق ظهور کرد و زعامت سیاسی عراق را بدست گرفت ، باید متذکر شد که اغلب این قوت های سیاسی شیعه های در حوزه های ایران تربیت یافته وازآن جا وارد عراق شدند . وزعامت سیاسی عراق را در حالی بدست می گیرند که "شیطان کبیر" با افواج و تانگ ها وطیاره ها خویش در عراق حضور دارد ، اگر بخواهند در فضا عراق پرنده بدون اجازه شان پر زده نمی تواند ، پس چطور دشمن خود ایران را اجازه می دهد که در زیر چت اشغال شان برعراق حکمروایی کند، مساله روشن است غرب به سپرستی امریکا در حقیقت چنین می خواست . از یک سو با ایران سخن دشمنی را سراغ می کنند واز سوی دیگرزعامت آن دولت را به ایران واگذار می شوند که انرا بطور نظامی اشغال کرده اند. اگر این روند وتصرف غرب در عراق به چیزی دلالت می کند ، آن اینست که غرب می خواهد ایران را در جهان اسلام تقویه کند تا در طویل المدت زعامت جهان اسلام را به ایران بسپارد.
در سوریه كه عمق استراتيژیک ویا خط امتداد دیگری ایران به شمار میرود, ایران حتی المقدور تلاش بخرچ داد تا رژیم "شار الاسد" در سوریه سقوط نکند, همه کشتار, وحشت و بربریت نظام بشار الاسد را تبریر نموده و به دفاع ازآن از همه وسایل دست داشته خویش وآرد میدان شد چونکه از طریق سوریه در لبنان هسته استراتیژیک خویش"حزب الله"را حمایت کرده میتواند اما انچه قابل یاد اوری است اینست که ایران چگونه توانسته است به اصطلاح زیرگوش "اسراییل" یک قوت نظامی بزرگ را به رهبری شخصیتیکه زبان بسیار فصیح دارد(حسن نصرالله) ایجاد کند و چگونه ممکن است که اسراییل و امریکا جلوتشکیل اینگونه یک حرکت بزرگ نظامی را از اغاز نطفه گذاری آن نه گرفته است؟ پرسشی است قابل تأمل.. به هر صورت ایران با تمام تلاش از حکومت بشار الاسد با همه جنایتیکه در حق ملت نجیب سوریه مرتکب آن گردید, حمایت نمود تا تامیین نفوذ استراتیژیک خویش را ازینطریق کرده باشد.
حتی در مذاکرات برنامه هستوی با کشورهای پنج جمع یک بر مستقبل نظام بشار الاسد چانه زنی نمود و در نهایت امریکا به نحوی به بقا نظام بشار الاسد در سوریه خلاف متحدین اش در خلیج گردن نهاد و حتی این احتمال هم وجود دارد که عملکرد نا گوار داعش هم در منطقه به نفع نظام سوریه میباشد و اسراییل هم برای بقا نظام بشار الاسد در سوریه علاقمند است..!
در یمن که نقطه استراتیژیک دیگر نفوذ ایران در منطقه شرق میانه محسوب میشود, عملکرد حوثیان با پیام انقلاب اسلامی ایران بسیار مشابهت دارد, رهبرحوثییان در یمن "حسین بدرالدین" هم مانند مبلغین ایران بر خصومت با "امریکا و اسراییل" شعار بلند میکند و به تحریر "مکه مکرمه" از دست دشمنان اسلام یعنی امریکا تاکیید میکند در خطبه های آتشین اش همواره مطابق دستورات ایران عمل میکند
هر چند در آغاز برای پوشش حرکت مسلحانه خویش شعار استرداد حقوق را عنوان نموده بودند, اما بعد از سیطره بالای صنعا پایتخت یمن روبه تسخیر همه یمن کردند و در جنوب یمن نزدیک سرحدات عربستان سعودی برعدن حمله ور شدند و در جریان حمله های نظامی حوثییان حضور سپاه پاسداران ایران در صفوف حوثییان برای رهبری جبهه جنگ هم بمشاهده رسیده است..
ارسال محصلین از فرقه حوثییان به قم و مشهد غرض فرا گرفتن فکر شیعی هم یک روند بود که از دیر زمان روی ان بطور منظم کار صورت گرفته است..
همه موارد فوق و تحولات به میان آمده به تمام وضاحت برین دلالت میکند که ایران غرض تأميين نفوذ استراتیژیک خویش از حربه مذهب استفاده نموده بنام مذهب اقلیتها را در کشور های مختلف بیسج نموده تا برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خویش زمینه سازی نموده باشد.
اما تحولات یمن و سیطره حوثییان بر موسسات حکومتی یمن و پیمان هستوی کشورهای پینج جمع یک با ایران کشور های شرق میانه و بخصوص "عربستان سعودی" را از خواب غفلت بیدار ساخت, چون تحرکات حوثییان در محوطه خواسته ها و حقوق تلف شده شان منحصر باقی نماند و به عوض انفصال که شعار مبارزه مسلحانه شان بود بر زعامت تمام یمن,منافذ استراتیژیک آبی(باب المندب) وتهدیدات آشکار علیه "عربستان سعودی" و مهد دین مبین اسلام تاکیید ورزیدند.
عبدالرحمن فرقانی