زلمی نصرت
څوک د ځان لپاره مړ شي ، نوم یې ورک شي
د چا مرگ د ټول ولس د پاره مرگ وي
درست 37 سال قبل بتاریخ 28 حمل 1357 استاد میر اکبر خیبر یکی از رهبران و پیشروان نهضت ملی دموکراتیک و مترقی کشور به شکل محرمانه و مرموز به شهادت رسید. مرگ خیبر
راه را برای برای سقوط دادن جمهوری سردار محمد داود از راه یک اقدام نظامی تحت رهبری خ د خ ا هموار و اسان کرد، اقدام نظامیکه خیبر بنا بر درک که از مناسبات ذات البینی رهبران حزب واحد دیموکراتیک خلق( جناح های –خلق و پرچم)، پایه های اجتماعی حزب در جامعه، دینداری مردم ، موقعیت خاص جغرافیایی و استراتیژیک افغانستان داشت ، مخالف آن بود. خیبر همیشه به رهبران حزب واحد دیموکراتیک خلق هشدار میداد و میگفت که حزب برای دولت داری و شرایط جامعه برای پیاده کردن اهداف انسانی حزب اماده نیست .
10 روز بعد از شهادت خیبر با یک اقدام نظامی جمهوری سردار محمد داود سقوط داده شد ، تمام اهل وبیت سرداد محمد داود با یک تعداد از طرفدارانش قتل عام شد ،حزب واحد دیموکراتیک خلق به قدرت رسید .با به قدرت رسیدن حزب تاریخ کشور وارد مرحله جدید ، فصل جدید از جنگ های قدرت ، خون ریزی، تباهی و در گیر بازی بزرگی شد که تا کنون مردم ما در خون و اتش آن بازی بند مانده ومی تپد.
در این مدت مردم افغنستان قربانی های بی حسابی را متقبل شده اند . هر یک ما حاصل و نتایج آن همه قربانی ها و آن شیوه ها و روش های مبارزات دیروز را با تارو پود خود احساس می کنیم . هم چنان میدانیم که در این مدت همه چیز تغیر کرده و ما در یک شرایط کاملن دیگری قرار داریم.
هدف من هم روی همین مساله دور میخورد و او اینکه ، ما در این مدت37 سال چقدر تغیر کرده ایم و ایا از شکست ها و «موفقیت» های گذشته چیزی اموخته ایم و درس عبرت از آن گرفته ایم یا خیر؟
یک بخش از این مشکلات که ما را از درون میخورد مربوط به مرگ خیبر میشود.
نیت و برخورد رهبران در رابطه با قتل مرموز و معماگونه خیبر به همه معلوم است . رهبران نه تنها در طول 14 سال قدرت به مساله قتل خیبر رسیده گی نکردند، بلکه تلاش کردند تا نام خیبر از سر زبان ها برداشته شود و نامش برای همیش فراموش و دفن شود.
مگررهبران در این کار خود هم ناکام و تلاش های شان بی نتیجه ماند. چونکه یک تعداد از حزبی های با احساس به شکلی از اشکال مساله مرگ خیبر دنیال می کرده اند.
در اکثریت نوشته در ارتباط به مرگ خیبر یک نوع غرض و انتقام دیده شده و هرکس در آمطابق تمایلات شخصی و سلیقوی خود به سود شخصی و یا هم گروهی مرگ خیبر را تفسیر و بیان کرده اند. حزب اسلامی قهرمان اجرای آن ترور سازمان خود را میداند. برخی حلقات پای مرحوم غوربندی را، برخی پای امین را ، کسی پای سردار محمد داود را وکسی هم پای روس ها را در این قتل شامل میدانند. یک تعداد بدون انکه از کسی نام بگیرند، اینجا و انجا میگویند که ترور خیبر از درون حزب سازمان داده شده است .چنین اظهارات نفاق افگنانه جز تقویت و گسترش فضای بی اعتمادی کدام هدف دیگری و حاصلی دیگری از خود بجا نگذاشته است چنین اظهارات است که ،اندیشه های خیبر را تحت شعاع قرار داده و سد راه نزدیگی حلقلت جداشده از بدنه حزب بزرگ دیروز در زیر یک چتر شده است.
رسیده گی به حادثه ترور استاد در جایش و نباید خاک سرش انداخته شود.لاکن از نظر من برای شکل دادن حرکت های سالم و کامیاب در آینده مساله چگونگی بکار گیری افکار ، عقاید و اندیشه های خیبر منحیث حلقه اتصال، در عمل مطرح میباشد ،چیزیکه ما بدان کمتر اهمیت و بها میدهیم.
با وجود آنکه در اروپا هرنوع شرایط و امکانات برای گرامی داشت خاطرات، یاد بود و به بحث گذاشتن اندیشه های خیبر در یک نشست یا هم یک گرد همایی اماده است و مشکلی هم در زمینه وجود ندارد. ولی با آن هم در ای مورد از جانب هیچ کس به شمول طرفداران استاد خیبر کدام اقدام صورت نگرفته است.ما در هر نوع حالات نباید بار ملاتی همه چیز را به گردن رهبران حواله کنیم، لازم است تا از خود هم سوال کنیم که ما در این و یا آن مورد چه کرده ایم؟
ما به جای انکه در مورد یک حرکت بزرگ ، در مورد تعاون و همکاری و نزدیکی نیروهای همسو کار کنیم. از 37 سال گذشته بیاموزیم و از آن درس عبرت بگیریم،آموزه های خیبر را ملاک عمل خود قرار بدهیم،باز هم بسان گذشته با طرح های خود محورانه جلو انسجام ،گفتمان و حرکت بزرگ سراسری ملی را می گیریم و سد واقع میشویم.
الهی
چنان کن پایان کار که تو خشنود باشی و ما رستگار.