افراط در ګفتار باعث تغیر در طبیعت نمیګردد

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

عبدالباری عارض
افراطیت تنها در کلمه تروریزم خلاصه نمیګردد افراطیت در ګفتار نیز مشکل افرین است .در مجموع افراطیت به معنی انچه که خلاف (عینیت،حقیقت و واقعیت) باشد، بهتر است اصل مطلب را بمیان کشم.


شکی نیست که در کشور ما تشدد یا خشونت علیه زن و طفل که خلاف تمامی موازین بشری و روشهای اسمانی است، به پیمانه وسیع وجود دارد یقین است که ازین بربریت و وحشت تمام منورین، سیاسیون، علما و قشر تحصیل یافته کشور رنج میکشند و ازین مطلب که حقوق زن باید اعاده ګردد هیچ انکار شده نمیتواند اما ..اما این همه نارساییها باعث افراط در ګفتار نباید شد، بلکه ریشه ای انرا باید جستجو کرد، ریشه ان نخست در وجود زورمندان(تفنګ به دستان غیر مسول) در قدم دوم لاقانونیت یا معافیت از قانون و در نهایت در مناسبات تولیدی و رشد اقتصادی جامعه نهفته است و اینهم یک واقعیت است که تکامل مناسبات تولیدی و رشد اقتصادی است زمینه را برای رشد تفکر عالی مساعد مینماید و رشد تفکر   معیارهای عالی اخلاقی را در خود میپروراند انګا خشونت علیه زن و طفل ندرت و افسانه خواهد شد و اګر سعی شود که تنها پولیس و محاکم این پدیده شوم را از بین  برد اشتباه خواهد بود.بربریت هنګام خشنتر می نماید که تفنګ بدستان با یونیفورم در پغمان به قطاع الطریقی، تجاوز جنسی ګروهی و سرقت مبادرت ورزیدند و نمونه روشنی از کار کردهای زورمندان را به نمایش ګذاشت.
حکومتها نمیتوانند مردم را به اینکه زنان را وزارت ، پارلمان و قضا و سفارت خواهند داد،به بی راهه بکشند ما در سیزده سال تمام شاهد هستیم که چند شاهدخت انګشت شماریکه در محور حکومت،فعالان زن و پارلمان میچرخند از امتیازات دالری و سفرهای لجام ګسیخته به اروپا و امریکا مستفید میګردند انان به هیچ وجهه از زنان افغانستان نماینده ګی کرده نمیتوانند. اینها نماینده ګی از ان عده زنانیکه در تمام دهه ګذشته اشک شان خشک نشد ګاهی صدای مرګ شوهر ګاه از پسر و ګاهی هم از پدر میشنوند و در زیر غبار و دود باروت در کنړ، هلمند، بدخشان، کاپیسا، ارزګان، وردګ، غزنی، زابل، سرپل ، و غیره به سر میبرند،نمایندګی کرده نمیتوانند، اکثریت میلیونی زنان که در اطراف و اکناف کشور بسر میبرند ازهمه چیز محروم اند ګاه مورد تاخت وتاز قوای خارجی ګاه تاخت و تاز طالبانی و ګاهی هم از قوای افغانی قرار میګیرند . هیچ حکومتی ادعای انرا کرده نمیتواند که اینست ازین شاهدخت ها را وزارتهای زیادی میبخشم و یا ان چیز و این چیز را برایش اعطا مینماییم پس ایا حقوق زن در همین خلاصه شد؟.
از جانبی هم ګاهی برای امتیاز طلبی دموکرات مابانه صدا بلند میشود که حقوق زن و مرد مساوی است و یا برای خشنودی بیګانګان چنین صدا بر می اورد ، بد بختانه ما در کشور خود دیده ایم که هنګام ورود روسها بعضیها می کوشیدند خود را کمونست بهتر جلوه دهد تا در نزد روسها مقام ارجمندی کسب نمایند و اکنون نیز دیده میشود که بعضیها برای خشنودی دیګران که امروز در افغانستان دست بلندی دارد به افراطیت راست متوصل میګردند . در هر دو حالت ساختارهای اجتماعی جامعه در نظر ګرفته نشده و به عینیت اعتنا نشده است، فرهنګ و عنعنات چیزی است که اساس قوانین جوامع را تشکیل میدهد، در نظر ګرفته نمیشود، تکامل اقتصادی که اساس ساختار فکری جامعه میګردد، در نظر ګرفته نمیشود و حتی موقف اجتماعی از نګاه ساختار طبقاتی ،در نظر ګرفته نه میشود و بلاخره حقیقت،عینیت و واقیعیت ماحولیکه در ان زندګی میکنیم ،در نظر ګرفته نمیشود بلکه چشم پُت میکند و صدا بر می اورد که حقوق زن و مرد یکی است! اګر در امریکا حقوق زن و مرد را مساوی فرض کنیم پس ایا با تمام تفاوت اقتصادی ، ساختار اجتماعی و سطح فکری دو جامعه متفاوت باز هم در کشور خود ادعای تساوی حقوق زن ومرد را بنماییم ؟
تظاهر به غرب نمایی انقدر افراطی است که حتی به قانون اساسی راه یافته است ماده () قانون اساسی حکم میکند که از جمله سناتوران انتصابی پنجاه فیصد ان باید زن باشند. ایا با نقض حقوق یک فرد حقوق فرد دیګری تامین میګردد؟ اګر این چوکیهای ثنا را که به زنان اختصاص داده شده به رای دهی بګذارید به یقین که چهار تن ان هم به پارلمان راه نخواهد یافت پس ایا درینجا حقوق مستحقین نقض نه شد؟ به همین ترتیب ماده () قانون اساسی نیز بنام تبعیض مثبت زنان را بالای جامعه تحمیل نموده است. !
بیایید به حقیقت،عینیت و واقعیت رجوع کنیم. کدام فیلسوف بزرګ جهان از سقراط،افلاطون و ارسطو ګرفته تا شوپنهاور،
فدریک نیچه،داروین ،مارکس ، انګلز و غیره زن بوده است؟ کدام مخترع و کاشف بزرګ جهان از انیشتاین ،ګالیله تا ادیسن و غیره زن بوده است؟ کدام یک از پیغمبران زن بوده است؟ کدام یک از پهلوانان، سپورت مینان و به همین ترتیب در تمام امور زنده ګی. همینکه تفاوت جنس بمیان امد تفاوت حقوق بخودی خود بار می اید انکار از ان بمعنی ګریز او واقعیت است که به معنی فریب دادن به ضمیر خود یا تسکین خاطر میباشد همینکه موضوع فرق مطرح شد فورا موضوع تفاوت حقوق مطرح میګردد.  
اولا به صحت وسقم ګفتارهای انانی می پردازیم که خود ها را در سطح جهان علمبرداران شعار تساوی حقوق مرد وزن میدانند و ګاهی هم مصارف بزرګی را درین راستا متقبل میګردند.
اګر حقوق زن و مرد را مساوی میدانند پس چرا در جهان غربی نصف کشورها دارای رهبر زن و نصف ان مرد نیست؟ حتی در امریکا مردم، که زنان جز ان است به رهبر مرد رای میدهند یعنی زنان هم به مرد رای اعتماد میدهد در تاریخ امریکا زن رهبر نبوده است ازین هم میګذریم چرا در کشورهای غربی مردم که زن جز انست نصف پارلمانهای خویش را از زنان تشکیل نمیدهند؟ در ان جوامع موانعی در برابر انتخاب زن وجود ندارد چرا باز هم مردم هر کشور اکثریت مطلق پارلمانهای کشورهای خود را از مردان تشکیل میدهند ( نزد من محاسبه دقیق پارلمانهای کشورهای غربی موجود نیست اما متیقین هستم که تعداد زنان در پارلمان افغانستان از بسیاری کشورهای غربی بیشتر است) . بدبختانه حقوق زنان در کشورهای نیز پامال شده که داد از دموکراسی و تساوی حقوق زن میزنند قرار احصاییه های معتبر، بیشترین زنان در محابس کشورهای غربی محبوس اند و مورد بیشترین تجاوزات جنسی قرار میګیرند ایا تساوی حقوق به این معنی؟ نمیخواهم به جزیات بروم ورنه بسیا خشن است.
افراطیت در ګفتار نمیتواند طبیعت را تغیر دهند. بیایید کمی هم از نګاه دین و عقیده موضوع را به بررسی بګیریم .
 مبدا بشر ادم علیه سلام است بنا انرا (کُل) ګفته میتوانیم ازینکه زن مکمل مرد است لذا بی بی حوا پا به زمین ګذاشت یعنی (جز) مکمل ان تکمیل شد تا قبل از او تنها کلمه انسان مطرح بود جنس دومی وجود نداشت اما با مطرح شدن حوا کلمات مرد و زن بر علاوه انسان بودن بروز کرد اینکه جنس اول و دوم نامیده میشود یا نه بحث جداګانه است. انسان هردو بودند اما تفاوتهای جسمی و معنوی داشتند تفاوت معنوی به این معنی که خداوند رسالت و خلافت زمین را به ادم اراده فرمود که درینجا هم تفاوت مطرح شد به همین ترتیب تفاوت بارز جسمی به میان امد که مرد دارای عضلات قوی، هیکل بلند و درشت و توانایی شد ولی زن دارنده عضلات نفیس، ظریف ،روح عاطف با تفاوت اندیشه ، تفاوت اندیشه انکه ادم وظیفه بزرګ رسالت داشت تا بشر را ایجاد و بقا نسل که اراده خداوند است تضمین ګردد و برای دفاع از حوادث میاندیشد و در بدست اوردن غذا می اندیشید. حوا به تشکیل خانواده ،ترتیب نمودن ماحول زیست ،بدست اوردن وسایل و غیره می اندیشید، با اغاز تفاوت جنس، حق متفاوت بمیان امد. این همه به معنی ان نیست که ګویا زن حق ندارد نه بلکل نه ، بلکه حق شان متفاوت است. اګر به مرد رهبریت سپرد به زن خزانه ای را در بطنش اعطا فرمود که تمام پیغمبران، فلاسفه ، نوابغ و مخترعین در ان پرورده شده است. و رسالت اصلی زن همین است در دین میګوید (جنت زیر پای مادر است )و پیغمبران زاده مادر اند. از اینجا مقام زن را باید دانست.
بنا بر تفاوت جنس مکلفیتهای متفاوت و خواص متفاوت بروز کرد اګر شما در شهر کابل با صد زنیکه کارمند دولت یا موسسات باشد مصاحبه کنید و بپرسید که ایا بر علاوه وظیفه در منزل اشپزی یاد دارید؟ حتما خواهد ګفت بلی خوب اشپزی یاد دارم ، زیرا او ندانستن اشپزی را به شان یک زن توهین میداند و اګر بپرسید که بر علاوه وظیفه د امور منزل هم مصروف میشوید حتما میګویند بلی دیګ میکنم ، کالا میشویم ، اولادهایم را مراقبت میکنم و به شوهر خود هم رسیدګی میکنم ، و اګر چنین نګوید انرا به شان زن یک نوع بی حرمتی تلقی میکند یعنی تغیر خواص مطرح شد. خوب مرد هم کارمند میباشد چرا چنین کارها را یاد ندارد یا انجام نمیدهد؟ تفاوت مطرح شد. همه افغانها کلتور دارند که وقتی در امد شان اندکی از خرچ خانه زیاد شود فورا به زن طلا میخرند یعنی قیمتی ترین جنس را حق زن میداند در حالیکه مردان مستحق این جنس قیمتی اصولا نیستند این شکلی از ارج ګذاری به مقام زن است پس ایا تفاوت حق بمیان نه امد؟ بیاید از افراطیت در ګفتار بګذریم و انچه حق زن است برایش احیا کنیم، بیایید زنرا از تشدد خانوادګی نجات بدهیم، بیایید زن در مقام مقدس بی بی خدیجه امُ المومنین قرار دهیم ، در مقام بی بی عایشه (رض) که همه مسلمین جهان به او می بالند قرار دهیم خود نمایی ، خود بینی، دموکرات نمایی و غیره را کنار ګذاشته به واقعیت به مقام زن طوریکه مستحق است ارج بګذاریم . اینجا شعارهای اشتراک بیشتر زنان در حکومت، پارلمان وغیره میدهم یک قدم انطرف کرامت بشری زنان زیر پای چهارپایان انسان نما پامال میګردد، اینجا داد از اشتراک زن در قضا میزنیم انجا بینی ها بریده میشود، ګوشها بریده میشود ، به زنجیر و زولانه کشیده میشود . بزرګترین حق زنان کشور را صلح تشکیل میداند انچه که سیلاب اشکهای انانرا که ناشی از مرګ شوهر، مرګ پدر، مرګ پسرش است، متوقف نمایم افغانستان تنها کابل نیست روزمره زنان دهات به سوګ اعضای خانواده اش نشسته اند انان غذا ندارند به بیماریهای توبرکلوز مبتلا اند.