انجنیرعبدالصبور ساپی
بعد از تشکیل حکومت وحدت ملی مناسبات افغانستان با کشورهای همسایه در لابلای واقعات منطقوی و جهانی تحت تأثیرآمده و شکل گرفت، البته برنده اصلی در این گیرو دار همان حکومات خواهند بود؛ که
سیاست های ذیرکانه و معقول را پیشه نموده از اوضاع و احوال بوجود آمده به نفع خویش بهره برداری نمایند، در این میان نقش آقای داکتر اشرف غنی را نیزنمیتوان منحیث یک سیاستمدار زیرک از نظر دور انداخت، اگر چه آقای حامد کرزی هم در زمان حکومتداری خود تلاشهای را به خاطرصلح به خرچ داد از اینکه حکومت آقای کرزی بیشتر به رشد و تقویۀ گروه های مافیائی سخاوتمند ترعمل میکرد و این گروه ها منافع خویش را در بی ثباتی بیشتر میدیدند از این رو تلاش های وی در تأمین صلح نتیجۀ ببار نیاورد، دراین بحث نمیخواهم روی دلایل تمرکزکنم که مربوط به زمان آقای کرزی میشود، آنچه دراین بحث باید بازشود مناسبات جدید کشورما با همه همسایه ها و در اخص با پاکستان است، سیاست را که آقای داکتر اشرف غنی در مقابل پاکستان به پیش گرفته است نظربه ایجابات زمان سیاست معقول، کارا و بجا می باشد، همانطورکه جناب شان گفته اند که "صلح یکی از اولویت های جامعه ماست و بالای تعهد خود تاکید می ورزم که به صلح سراسری دست خواهیم یافت، برای رسیدن به صلح نیاز به مساعد بودن شرایط ملی، منطقه یی و بین المللی است." اینک اکنون این شرایط برای دولتمداران افغان این چانس را داده است تا از آن سود جویند و موقع را از دست ندهند چون کشور ما نظربه هر چیزدیگر به صلح پایدار نیاز مبرم دارد، بسیاری از قرارداد های اقتصادی که برای نجات اقتصاد کشور درچنین حالت ورشکستگی ضرور است؛ ایجاب میکند که به هر شکل ممکن صلح درکشورتحقق یابد، سالهاست که قرارداد مس عینک لوگر با دولت چین امضاء شده ولی کارآن شروع نشده است، کشیدن خط لوله گاز ترکمنستان از طریق پاکستان به هندوستان، تبدیل بندر واخان به یک شهرای ترانزیتی با آسیای میانه، وبه کار گیری راه لاجورد که افغانستان را به اروپا وصل میکند، اعمار بندبرق بالای دریای کنر و کشیدن خط ریل از حیرتان تا به تورخم و اعمار خط آهن بین چین آسیائی میانه و ایران کارهای بزرگ شمرده میشوند که نیازمند شرایط امن میباشند، همینطور کشیدن کبل برق از آسیای میانه و رساندن آن تا پاکستان و ده ها پروژه های خورد وبزرگ که ده ها هزارشغل ایجاد میکند و به میلیاردها دالر عایدی کشور میگردد در گروی صلح درکشور است، زین رو برای به پا ایستاد کردن اقتصاد درهم و برهم این کشور جنگ زده صلح پایدار از هر چیز دیگر ضروری تر ومبرم تر پنداشته میشود، ولی آنچه مهم است این است که آیا ما در انتخاب زمان و مناسبات خود با همسایه ها از مدارا و تعمق بیشتر استفاده میکنیم و یا خیر، آیا همسایه های ما با ما چقدر در تحکیم صلح صادق اند و این صداقت را چطور میتوانند به اثبات برسانند، در این جا لازم است کمی روی وضعیت در پاکستان تمرکز نمایم و این سؤال را بررسی کنیم که چرا پاکستان نظربه هر وقت دیگر اکنون علاقۀ بیشتر به صلح در افغانستان را نشان میدهد، آیا پاکستان در حرف و عمل خود تا چه اندازه صادق است.
وضعیت امنیتی و اقتصادی پاکستان:
درچند سال اخیر وضعیت امنیتی درپاکستان روز تا روز به وخامت گرایده که این مسئله آهسته آهسته نگرانی های مقامات نظامی پاکستان را برانگیخته است ، طالبان حملات متعدد را درکراچی بالای مراکز نظامی و بعضی از ساحات انجام داده اند که تلفات زیادی درپی داشت، طی یک هفته طالبان سه حمله را دراین شهر مهم و بزرگ انجام دادند، در این میان نظامیان پاکستان اعلام کردند که ۴۰ طالب را کشته است، به گفته نظامیان این اقدام به تلافی حمله انتحاری پیکارجویان که درمجاورت یک مقرنظامی در راولپندی روی داده بود و به کشته شدن سیزده نفر منجمله هشت سرباز منجر شد صورت گرفته است. یک روز قبل از این حادثه هم بیست سرباز در حمله طا لبان به یک کاروان نظامی در شمال غرب پاکستان، جان باختند.
قدرت نمایی نظامیان پاکستان موجب حملات بیشتر طالبان شده و روز ۲۲ جنوری در چند حمله پراکنده ۱۲ تن از ماموران امنیتی پاکستان جان خود را از دست دادند، خشونت در پاکستان غیرقابل پیش بینی، خونبار و در ابعادی هولناک رو به افزایش گذاشته است.
در ماه های اخیر خروج سرمایه از کشورپاکستان افزایش پیدا کرده و بسیاری از نخبگان، فرزندان خود را به خارج ازآن کشور می فرستند.
ماه ها دولت نواز شریف، در انتظارمذاکره با هراس افگننان، سیاست صبر در پیش گرفت اما هیچ فایدۀ دربرنداشت، خبرگزاری "رویترز" در این مورد می نویسد: پاکستان و افغانستان همدیگر را به پناه دادن به شورشیان و استفاده از آنها، در جنگ های نیابتی متهم میکنند، به نوشته رویترز، طالبان افغان و پاکستانی با هم متحد اند اما به صورت جدا گانه خواهان سرنگونی حکومت ها در هر دو کشور اند تا در نتیجه دولت اسلامی خود را اعلان کنند.
حملات پیهم طالبان پاکستان درلاهور پندی، کراچی و پشاور و به خصوص زمانیکه طالبان حملۀ مرکبار را بالای یک باب مکتب که درآن اولادها نظامیان پاکستانی مصروف تدریس بودند انجام داد وبیش از یکصد کشته و ده ها زخمی به جا گذاشت، باعث آن شد که نظامیان پاکستان از خواب خرگوش بیدارشوند آنها بخاطر پنهان کردن این ناکامی بزرگ فوراً افغانستان را نشانه قرار داده تا بمردم خود وانمود سازند که گویا درعقب این حملات دست افغانها وجود دارد راحیل شریف بلافاصله بکابل سفرکرد، اگر چه این تلاش پاکستان جای را نگرفت زیرا همه پاکستانی ها به خوبی درک میکنند که پاکستان تا چه اندازه در امور داخلی افغانستان مداخله میکند، همینطور مشکل دیگر که در برابر پاکستان قرار دارد خرابی وضعیت اقتصادی پاکستان است که نگرانی های را به بار آورده است، نبود برق هم باعث شده تا سرمایه گذران در این کشور سرمایگذاری نکنند اخیر پاکستان تلاش به خرچ داد تا درمنطقۀ داسو روی دریا کنر بند برق اعمار نماید که از طرف بانک جهانی برای این کار کمک صورت نگرفت، بند برق کالاباغ نیزبه مشکل مواجه است، نیاز اشد پاکستان به برق این کشور را وا داشت تا از تاجکستان برق خریداری کند و ازطریق کابل و تورخم آنرا به پاکستان انتقال دهد اگرچه کاراین پروژه به تعویق افتاد ولی نیازمندی پاکستان به برق شرایط امن و همکاری افغانستان را می طلبد، کمک های امریکا در عرصۀ اقتصادی و تروریزم همان طورکه رئیس جمهور امریکا گفته است که در ساحات مختلف یک میلیارد دالر به پاکستان کمک می کند، و پیشنهاد آنرا به کانگرس فرستاده است به اساس خبر صدای امریکا : در سال ۲۰۱۴ کمک های نظامی امریکا به پاکستان ۴۲میلیون و ۲۰۰ هزار دالر بود که درسال ۲۰۱۶ تقریبا به ۲۶۵ میلیون دالر خواهد رسید، هدف این پیشنهاد، تقویه اردوی پاکستان به مقابل افراط گرایان، حفظ تاسیسات اتومی پاکستان، کمک به صلح و ثبات افغانستان، پیشرفت اقتصادی و بهبود روابط با هندوستان شامل می باشند.
علاوه بر این حکومت اوباما بیش از ۳۳۴ میلیون دالر کمک اقتصادی و بیش از ۱۴۳ میلیون دالر کمک خاص برای مبارزه با تروریزم و عدم گسترش اسلحۀ اتمی به پاکستان تخصیص داده است.
نظر به گزارش نشریه "اکانامیک تایمز" وزارت خارجه ایالات متحده امریکا می گوید، پاکستان در عرصۀ ستراتیژی مبارزه علیه تروریزم، تلاش ها برای تامین صلح در افغانستان، عدم گسترش اسلحه اتمی و توسعۀ داد و ستد اقتصادی در آسیای میانه برای امریکا بسیار مهم می باشد، این کمک ها نشان دهنده تعهدات امریکا برای ثبات، تقویه و آرامی پاکستان به حساب میرود.
در ماه های اخیر موقعیت پاکستان بغرنج تر شده است چون گروه های تندرو اسلامی در سند، کراچی، پنجاب و بلوچستان که زمانی منزوی بوده و به طور پراکنده و مستقلانه فعالیت داشتند، حال همه زیر پرچم "جنبش طالبان پاکستان" گرد هم آمده اند، این گروه ها می خواهند که نظام سیاسی پاکستان را تغییر دهند، اردوی پاکستان را شکست داده و حکومت خلافت اسلامی در این کشور تشکیل دهند.
وضعیت امنیتی در شهرهای پیشاور، کویته ، مناطق سرحدی، بنادر و مرکز تجاری کراچی چنان رو به وخامت گذاشته است که افتادن مناطق شهری و یا بخش هایی از آن به دست طالبان پاکستان دیگر چندان بعید به نظر نمی رسد، اگر وضعیت امنیتی کنونی از این هم بدتر شود قدم بعدی طالبان شورش های شهری بوده میتواند که شاید به کشمکش بین نظامیان و باشنده گان غیرنظامی شود ویا منجر به تشکیل یک دولت نظامی تحت مقررات خاص ویا حتی کودتا گردد.
موقعیت فعلی افغانستان در مذاکرات صلح:
وضعیت در منطقه طور انکشاف کرده که افغانستان تنها کشور نیست که نیاز مبرم به صلح داشته باشد بلکه کشور پاکستان که مسبب روشن کردن آتش جنگ و نا آرامی ها در کشورما است نیز بیشتر از افغانستان نیازمند شرایط امن و صلح درکشورشان شده است، سفرهای متعدد نظامیان پاکستان به شمول رئیس ای اس ای بکابل نشاندهندی دست و پاچه گی آنها از وضعیت امنیتی پیش آمده در آنکشور است، پاکستان که تا دیروزلاف تسلط برافغانستان را میزد اکنون دست گدائی برای صلح به افغانستان درازکرده است این یک موفقیت بزرگ برای افغانستان است، همانطور که د ر فوق تذکاربعمل آمد وضعیت سیاسی، امنیتی و اقتصادی پاکستان در حالت نهایت بهرانی قرار گرفته که اگر کمک های امریکا به این ملک نبود شاید پاکستان در پرتگاۀ سقوط قرارمیگرفت، یکی از عوامل که بیشتر مورد نگرانی غرب قرار دارد موجودیت سلاح های اتومی پاکستان و داشتن اطمینان لازم از اینکه این سلاحها در دست افراطیون اسلامی قرار نگیرد ویا گسترش داده نشود اساس این کمکها را تشکیل میدهد، از طرف دیگر پاکستان یگانه متحد امریکا دراین منطقه است که تا هنوز جانشین به جاگزینی آن در اختیار ندارد، از اینکه امروز پاکستان حاضربه صلح با افغانستان میگردد یکی ازعامل اساسی آن موقف بهرانی فعلی خود پاکستان است که بیشتر از افغانستان به صلح نیازمند شده است.
برعکسی پاکستان امروزافغانستان دریک موقعیت قوی تراز دیروز قرار دارد زیرا از یک طرف افغانستان در محراق توجه امریکا قرار گرفته و این توجه زمان بیشتر شد که مناسبات امریکا با روسیه در مسئلۀ اوکراین به وخامت گراید، اکنون زمان آن فرا رسیده است تا افغانها با پاکستان از موقف قوی داخل مذاکره شوند نه از یک موقف ضعیف و مضمحل که اشد نیازمند ی به صلح داشته باشند، بدون شک افغانستان به یک صلح پایدار نیاز اشد دارد ولی شرایط امروزی، اوضاع منطقوی و بین المللی قسمی است که افغانستان را دریک موقف عالی غیر قابل تصور قرارداده است، بناً افغانها برای ثابت کردن حسن نیات خود به پاکستان نیاز به گذشت های بسیار فوق العاده ندارد، زیرا این گذشت ها باعث آن میشوند که پاکستان موقف افغانستان را درسطح منطقوی و بین المللی تضعیف کند، و جایگاه خود را که اکنون در حال اضمحلا ل قرار دارد دوباره تقویه نماید.
"جاناتن کارپینتر" معاون نماینده خاص امریکا برای افغانستان و پاکستان میگوید: «احیای روابط کابل و اسلام آباد و گفتگو های اخیر، مهم ترین انکشاف در سطح منطقه بوده و در کنار تقویت روابط با افغانستان، پاکستان چشم به کمک های بیشتر ایالات متحده دوخته و انتظار میرود کانگرس امریکا کمک یک میلیارد دالری را در سال ۲۰۱۵ برای اردوی پاکستان تصویب کند».
بناْ افغانستان نیاز ندارد که برای خشنودی پاکستان روابط خویش را با دوست مطمئن و دیرینه خود هندوستان ویا سایر همسایه ها به حالت تعلیق درآورد و باعث شود که هندوستان بالای همه همکاری های خود تجدید نظر نماید و یا آنرا تعلیق ویا ساقط کند، لازم است که افغانستان امریکایان را هم دراین مورد قناعت دهد تا دست از حمایت بیشتر پاکستان بردارند، هر چند افغانستان نیازمند صلح است اعتماد سازی نه باید به سرحد باشد که به غلامی بیانجامد، با از دست دادن متحدین بدون شک پاکستان به بادار اصلی افغانستان مبدل خواهد شد، دراین جا زیرکی سیاستمداران افغان بیشتر رول بازی میکند تا مدارا وگذشت های غیر لازمی، تجربه ثابت کرده که سیاستمداران پاکستان افراد زیرک و خیلی هنرمند هستند که حتی سیاست مداران انگلیس و امریکا را به بازی میگیرند بناً دربرخورد با پاکستان باید خیلی از احتیاط کار گرفته شود.
بازی جدید پاکستان با صلح:
تبدیل شدن بیرق سفید به سیاه به هیچ صورت از دوحالت خالی نیست یا این همان پروژۀ غربی ها است که هدف آن رسیدن به آسیای میانه و متشنج ساختن منطقه و ایجاد درد سر برای روسیه میباشد، که دراین صورت افغانستان باید به یک جنک خانمان سوز دیگر آماده گی بگیرد "ولادیمیر ایواننکو" کارشناس ارشد بخش خاور میانه از انستیتوت مطالعات استراتژیک روسیه در این رابطه می گوید: «اگر تنها به اطلاعات رسانه های معتبر تکیه کنیم، روزنامه گاردین و رویترز می گویند که دستگاۀ فدرال ایالات متحده امریکا، بریتانیا و اسراییل در تشکیل گروه داعش دست داشته اند. اما از آنجایی که این سازمان از همان ابتدا با هسته القاعده تشکیل شده، شاید بتوان گفت که دولت های عربی نیز در تشکیل آن دست داشته باشند».
همچنان وزیر خارجه امریکا خانم هیلاری کلنتن نیزدر کتاب خاطرات خود ازایجاد این گروه پرده برداشته است، طبعیی است که این گروه منافع آنهای را تأمین خواهند کرد که درتشکیل و تمویل آن نقش بازی میکنند و اکنون که مناسبات با روسیه وخیم شده است دور از احتمال نیست که ازاین گروه در خرابی اوضاع آسیای میانه و چیچن استفاده شود، روسیه نیزبا نگرانی از این موضوع درکشور های آسیایی میانه ازقبل آماده گی های امنیتی را روی دست گرفته است.
نظامیان پاکستان هم در این خصوص تعداد از نظامیان خود را به سوریه قبلاً اعزام کردند تا درمورد شیوۀ کار این گروه اطلاعات را جمع آوری نمایند بعداً این گروه های نظامی به افغانستان در سطح مشاورین طالبان به مناطق مختلف کشور ما اعزام گردیدند، شواهد زیاد و مستند از طرف مردم محل به رسانه های تصویری کابل گذارش شد که از موجودیت مردان نقاب پوش واعدام ها درساحات شان حکایت میکند، ازاین رو دور از احتمال نیست که نظامیان پاکستان بازی دو گانه را براه انداخته اند، واین هم دور از امکان نیست که پروژه داعش یک پروژۀ امریکایی- پاکستانی در افغانستان باشد زیرا امریکا بیشتربا تکیه به پاکستان میتواند این پروژه را فعال سازد، دست داشتن پاکستان در این پروژه بازهم زیرکی سیاستمداران شان را درحمایت از منافع ملی شان نشان میدهد که چه گونه امریکا را در دام خود آورده اند، بهرصورت دراین اوضاع و احوال پاکستان میخواهد تا از یکطرف به کمک افغانستان مخالفین خود را سرکوب و تأمین صلح درکشور شان نمایند وازطرف دیگر افغانستان را منزوی و در چنگال خود درآورند، طبعیی است که پاکستان برای رسیدن به این هدف همیشه خواهان انعطاف از جانب افغانستان شده است و این گفته را سرتاج عزیز مشاور امینت ملی پاکستان نیز بارها تکرار نموده، ازسرگیری حملات طالبان بعداز یک وقفۀ دو ماهه و نگرانی "جیمزکلپر" رئیس استخبارات امریکا از بدترشدن اوضاع دربهار آینده نشان دهندۀ آن است که اگر کمکهای امریکا به پاکستان صادقانه برای صلح درافغانستان باشد پس چرا پاکستان در تحکیم صلح با افغانستان گام های عملی برنمیدارد که از افغانستان خواهان انعطاف است! شاید هم این نگرانی رئیس استخبارات امریکا خالی کردن بار از شانه های خود به خاطر تحکیم و جابجا کردن بیشتر گروۀ داعش در داخل خاک افغانستان باشد تا ذهینت عامه را اغفال نمایند، اگرچه گذشت زمان هرچه را ثابت خواهد کرد ولی احتیاط را نباید ازدست داد، درچنین شرایط انعطاف های ممتد باعث رنجش آن همسایه ها و انزوای افغانستان میشود، که با افغانستان روابط نزدیک و دوستی دیرینه دارند، در این جا سؤال پیدا میشود که آیا پاکستان هم از خود درزمینه گاهی انعطاف نشان داده است تا اکنون هیچ شواهد دال بر انعطاف پاکستان وجود ندارد، نظامیان پاکستان همواره تلاش دارند تا مراکز تروریستی را به خروج از پاکستان مجبورسازند و به داخل افغانستان مسکن گزین نمایند و آنها صرف اکمالات لوژستیکی پشت پرده را به عهده بگیرند، قرار معلوم یکعده از این گروه ها با خانواده خود به داخل افغانستان منتقل شده اند، چنانچه سلاحهای زیاد که بار درلاری ها بود نیز به افغانستان فرستاده شده که چندمورد از طرف نیروهای امنیتی نیز دستگیرشده اند که نشان دهندۀ نیات سؤ پاکستان میتواند باشد، پاکستان با این بازی میخواهند که همیشه وسیلۀ فشار برکابل را در اختیار خود داشته باشد و عدی از طالبان را زیرنام داعش حمایه و رهبری کند هیچ گروه یا سازمان نمیتواند بدون حمایت خارجی در یک کشور فعالیت های تخریبی را انجام دهد این گروه هائیکه داخل افغانستان جابجا میشوند هم از این امکانات برخوردار اند و بدون شک دستان بزرگ خارجی درحمایت از آنها قرار دارد.
پایه های اساسی برای یک صلح پایدار:
نباید فراموش کرد که توسعه و انکشاف؛ صلح به ارمغان نمی آورد، بلکه این صلح است که انکشاف وتوسعه را با خود به ارمغان می آورد، هفت اصل پایه های اساسی یک صلح پایدار را در کشور به ترتیب ذیل تشکیل میدهند و عبارتند از:
• ۱- ارگان امینت ملی قوی با یک تشکیل وسیع کارا و تصفیه شده ازهرنوع تعصب، شخص ویا تنظیم محوری.
• ۲- ارگان پولیس ملی کارآزموده با ایثار، فداکار و دست پاک.
• ۳- اردوی ملی و قوای سرحدی مجهزو متعهد به ارمان های ملی ودرهماهنگی تام با امنیت ملی و پولیس ملی.
• ۴- جلب حمایت مردم از دولت و ارگان های امنیتی کشور و ستر سرحدات از طرف نیروهای امنیتی با اشتراک بالقوۀ مردم محل.
• ۵- سازماندهی درست و اجرأت به موقع بدون فوت وقت در امور امنیتی کشور.
• ۶- محاکم عاری ازفساد و قضاوت عادلانه به موقع و قاطع .
• ۷- توسعه اقتصادی، همزمان با بلند بردن سطح زندگی مردم و رفع بیکاری که وابسته به تحقق شش شرط فوق که در تقدم قراردارد میباشد.
برای تأمین صلح رول ارگان امنیت دولتی بسا سازنده و بزرگ است لازم است تا بسیاری از ادارات موازی که صرف بخاطر مصلحت ها ایجاد شده اند وهیچ دردی را دوا نمیکنند از بین برداشته شوند و درعوض بوجۀ آن درتوسعۀ تشکیل ریاست امینت دولتی مصرف گردد، باید تشکیل ریاست امنیت به سطح وزارت ارتقا داده شود تا به تهدیدات بزرگ و روز افزون که متوجه وطن ماست رسیده گی بیشتر نماید، همان طور که جناب رئیس جمهور داکتر اشرف غنی فرموده اند «برای آوردن صلح باید دروازه های ولسوالی های سرحدی بروی دهشت افگننان بسته شود»، باید در این کار معقول طور خستگی ناپذیر تلاش بخرچ داده شود، بدون شک رسیدن به یک صلح پایدار با مبارزه و عملیات های نظامی در شهرو دهات میسر و نتیجه بخش نیست، این کار هم مردم محل و هم نیروهای امنیتی را خسته میسازد وهم بی اعتمادی را بالا نیرو امنیتی به بار میاورد، ولی وقتی این عملیات ها موثر و نتیجه بخش اند که راه های تدارکات، اکمالات و فرار به روی جنایتکاران بسته شود این اصل بدون همکاری همه باشندگان و بطور اخص آنهائیکه در سرحدات کشور سکونت دارند هرگزمیسرشده نمیتواند.
اکنون ساکنان ولسوالی های مرزی از اعمال دهشت افگنی گروه های دهشت افگن نهایت خسته شده اند ما شاهد خیزشهای مردمی درمقابل طالبان درکنرها وسایری ولایات بودیم، این خیزشها صرف با یک حمایت و سازماندهی نیاز دارند تا هماهنگ شده و در خدمت دولت قرار گیرند، دولت در تأمین صلح از این ظرفیت بزرگ باید استفاده موثر نماید، بخاطر کسب همکاری لازم است این اقوام زیر حمایت دولت طبق یک پلان منظم و منسجم قرار گیرند، از یک طرف برای بیکاران که در ولسوالی های سرحدی زندگی دارند زمینۀ کار ودرآمد میسر میشود و ازطرف دیگر سرحدات را میتوان به این ترتیب ستر کرد، اردوی ملی و پولیس سرحدی باید به نقاط آسیب پذیر این ولسوالی ومعبرهای کاروانها اعزام وجا بجا گردند که تداراکات دشمن را سد کرده بتوانند، امنیت ملی باید در این اقوام نفوذ نموده و گروه های همکار مسلح را بوجود آورند و زیرحمایت پولیس و اردو قرار دهند قسمی که همه حرکات آنها از جانب امنیت ملی کنترول و تحت ترسد دوامدار قرار گیرد، تمام ولسوالی های سرحدی به چند زون تقسیم و به هر زون امکانات زمینی و هوائی فراهم شود، تمام سرحدات باید از طرف اقوام و قبایل که دراین طرف خط دیورند سکونت دارند تحت پوشش قرارداده شود ولی حمایت و موجودیت کندک های پولیس و ارود درکنار این گروه های مسلح دراین محلات برای بلند نگه داشتن مورال وحمایت این گروه های مسلح سرحدی حتمی و لازمی است، حتمی نیست که این اقوام و قبایل با سلاحهای سنگین مجهز گردند بلکه با سلاحهای سبک تجهیز ودرصورت که مورد هجوم دشمن قرار گیرند فوراً از طرف قوای سرحدی حمایه گردند وبه کمک آنها بشتابند، نباید فراموش کرد که دولت هر گز کندک های قومی بدون موجودیت پولیس و اردو و امنیت دولتی را دراین ساحات ایجاد کند، چون آنها خود را بدون حمایه می بینند بناً وابستگی و وفاداری آنها به دشمن بیشتر میباشد؛ تا به دولت، در کشور های بزرگ و مترقی نیز معمول است تمام خانواده های که در سرحدات زندگی دارند با پولیس ویا ارگان های امنیتی همکاری تنگاتنگ دارند، این خانواده ها با دیدن حتی یک شخص مشکوک فوراً به پولیس زنگ میزنند و پولیس که در محل موجود است به عرصۀ وقت به محل حاضر میشود و از مسئله واقف میگردد، به این شکل، ستر سرحدات میتواند زمینۀ خوب را برای دولت مهیا سازد تا ازیکطرف قوای مسلح کشور را با عملیاتهای بي پایه خسته نسازد وازطرف دیگر همه پروژه های اقتصادی خود را در داخل با کمال آرامش و راحتی به پایۀ اکمال رساند تا سطح زندگی مردم ارتقا یابد به این ترتیب از ورود گروه های دهشت افگن، جابجائی وسربازگیری آنها جلو گیری شده شهرها و دهات مصؤن گشته و افغانها به صلح پایدار نایل می آیند.
پایان