پوهنیار بشیر مومن
تجليل ازمعلم،سپاس ازانساني است كه هدف وغايت آفرينش را تامين وسلامت امانت هايي راكه بدستش سپرده اند،تضمين ميكند. حدود سال 1944 معلمی امریکایی به نام متی رایت بودریج از مقامات سیاسی خواست تا روزی را به بزرگداشت معلم اختصاص دهند. بعدها پنجم
اکتبر از طرف سازمان یونسکو به عنوان روز معلم شناخته شده است. این روز بهانه خوب است تا مسله از دید جامعه شناسی کاویده شود. امروز در هر کجا و هر مقامی که باشیم مرهون زحمات معلمان، این مبارزین نبرد با جهالت، هستیم. آن ها که پس از والدین دریچه ورود به جامعه را برای ما میگشایند و اگر والدین متعلق به نسل پیش هستند و قادر به شناخت نیازهای نسل های پس از خود نیستند، معلم نه تنها باید نسل امروز را درک کند بلکه ضرورت وظیفوی او ایجاب می کند که پیشاهنگ آینده سازی هم باشد تا بتواند افق های آتی زنده گی را در جهانی که هر روز متحول می شود برای متعلم توضیح دهد.اهل دانش میدانند که تدریس کار آسانی نیست. معلم در تدریس با عوامل مختلف و متعددی سر و کار دارد که کنترل مجموعه آنها ممکن است محیطی را به وجود آورد که یادگیری مطلوب در آن صورت گیرد. عواملی چون شخصیت معلم، تواناییهای علمی و تجربی او، زمینه و روابط اجتماعی و خانوادگی شاگردان، زمینه های علمی و ویژگی های فردی شاگردان، اهمیت موضوع درس، قوانین و مقررات تعلیمی، محیط فیزیکی مکتب و به طور کلی جامعه ای که معلم و شاگرد در آن زنده گی می کنند، در کیفیت تدریس معلم تاثیر می گذارند. به قول ژان ژاک روسو «هنر معلمی ،ایجاد لذت یادگیری در شاگرد است:«هنر معلم در این است که کاری بکند شاگردش از درس لذت ببرد»1. در این امر امروز تردیدی وجود ندارد که پایههای اصلی شخصیت فرد در دوران طفلیت بنا میشود و هدف والای تعلیم امروز ساخت شخصیتهایی است جهانی که بتوانند با تفاهم نسبت به گوناگونی فرهنگ ها، شرکتها و موسسات عظیم و چند ملیتی را نیز اداره کنند. برای این کار متعلمین باید ضمن شناخت استعدادهای خود منیت خود را جهت رسیدن به یک شخصیت مستقل کشف کند. ویژگیهای یک شخصیت مستقل به طور موجز عبارتند از توان مستقل اندیشی، توان مستقل تصمیم گیری، توان در پیش گرفتن پروژه های پژوهشی در اهداف دراز مدت و در کنار همهٔ اینها، توان کارگروهی. ضمن این که در همه زمینه ها فرد در فکر جایگزینی صفات غریزی خشونت و اقتدار با عطوفت و هم زیستی مسالمت آمیز هم باشد. ابزار اصلی بهتر سازی همهٔ این مسائل چیزی جز فرهنگ و هنر نبوده و در آینده نیز نخواهد بود. از این رو هر گونه هزینه در این امور چیزی جز سرمایه گذاری به منظور یک جامعه سعادتمند نخواهد بود. به مسله تعلیم وتربیه نمی توان به عنوان یک پروژه نگاه کرد و برای آن زمانبندی و بودجه بندی اقتصادی تعیین کرد، جریان تعلیم وتربیه و تحول فرهنگی، پروسه ای طولانی است و نیازمند عزم وتلاش جدی است . این پروسه بدون داشتن برنامه های کلان و تربیت مدیران لایق، توانمند و برخوردار از طرح، برنامه و قدرت اجرایی امکان پذیر نخواهد بود . همچنین آشنا کردن معلمان به شیوه های نوین تعلیم و تربیت جهت آماده سازی نسل جدید برای زنده گی در جهان مدرن، در عین پای بندی به ریشه های فرهنگی وبومی خود، یکی از وظایف اصلی نهاد تعلیم وتربیه است .
چون دست تواناي معلم است که چشم انداز آينده ما را ترسيم مي کند. معلمان باید قدر خود را بدانند و تشخيص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت يک ملت موثر است. واضح است که معلم به تنهایی نمی تواند همه عوامل مذکور را تحت کنترل خود داشته باشد؛ مثلاً در بیشتر مواقع، موضوع یادگیری در کتاب درسی تعیین شده است و معلم نمی تواند به دلخواه خود آن را تغییر دهد. تاثیر معلم در ضوابط نظام تعلیمی نیز بسیار محدود و گاهی غیر ممکن است. با این وجود تا حدودی معلم با ایجاد موقعیت مناسب یادگیری در هر صنف ، روش تدریس در هرصنف با دیگر صنف ها فرق می کند ، قادر به تغییر و کنترل بسیاری از عوامل است، وی تا حدی می تواند با تعیین هدف های صریح اجرایی و اتخاذ الگو و روش های مناسب تدریس و تهیه و به کار گیری تجهیزات لازم و ایجاد نوعی ارتباط سالم با شاگردانش، کیفیت تدریس خود را دست خوش تحول نموده و در پایان سال تحصیلی شاهد موفقیت، نشاط روحی و رضایت شاگردانش باشد. در کنار همهٔ این مسئولیتها معلم باید با بردباری و صبوری خود، اما با زبان کودک و نوجوان، انسانیت و اخلاق را هم به شاگرد بیاموزاند. نباید فراموش کرد که درجامعه ما هم آن ارزش واقعی این آینده سازان را برای آنها قایل نستند معلم در کشور ما با وجود تمام مشکلات روزگار خود باید مظلومانه نگران آینده نامعلوم خود نیز باشد ، همین معلم ومکتب است که جامعه پذیری ومسولیت پذیری را به شاگرد یاد میدهد.همین معلم است که به اطفال می آوزاند تا از خطوط قمز زادگاه خویش منافع ملی کشورش عبور نکنند! ازین رو مسولین دولت وحکومت داکتر اشرف عنی باید توجه به معلم را در اولویت های کاری درجه یک خویش قرار دهند. تجارب بشری نشان داده است وجود و تقویت سازمانهای مردم نهاد به ویژه نهادهای مدنی فعال در تعلیم وتربیه به عنوان حلقه واسط بین مردم و مسئولان میتواند در پر کردن شکاف بین اهداف و کارکردها نقش آفرینی کند.متاسفانه، سالیان مدیدی است که پستهای رهبری در وزارت تعلیم وتربیه ، بین عده معدودی از نیروهای اجیر و وفادرا به ایران وپاکستان ، دست به دست میچرخد!این حلقه بسته مدیران در برابر هر گونه تحول و نوآوری برای وصول اهداف ذکر شده مقاومت میکند. نباید اجازه داد با تعللهای بیمورد و غلتیدن در جریان روزمرگی، بارقه امیدی که از بدو تشکیل دولت داکتر اشرف غنی در میان مردم و معلمان و تشکلهای مردم نهاد ایجاد شده است به یاس و ناامیدی مبدل شود.استادان ومعلمان از مسئولان انتظار دارد تا با بهره گرفتن از پتانسیل تشکلهای مردم نهاد در تعلیم وتربیه تعریف جدیدی از مشارکت و فرآیند آن ارائه دهند و مدرن ساختن و تحول در نگرش را در میان مسئولان و جامعه نهادینه نمایند. معلمان جامعه ، مثل اکثریت اقشار ضعیف و معاش خور جامعه ، از مشکلات عدیده اقتصادی رنج می برند و مطالبات صنفی آنها از سوی مقامات مسوول جدی گرفته نمی شود . در فضای عمومی جامعه نیز ، شغل معلمی جاذبه خود را از دست داده است . نخبگان ، فرهیختگان و حتی خود معلمان ، فرزندان خود را به شغل معلمی تشویق نمی کنند . از طرف دیگر ، همه ، انتظار تحول فرهنگی داریم بدون آنکه به ساز و کار آن بیندیشیم . همه ، انتظار معجزه داریم بدون اینکه بخواهیم از تجربه ملت های دیگر بهره ببریم . گویی باید راه رفته و تجربه های موفق دیگران را از صفر شروع کنیم. اگر می خواهیم تحولی بنیادین در تعلیم وتربیه و به تبع آن در جامعه رخ دهد ، پیشآهنگان این تحول کسی جز معلمان نمی توانند باشند . عدم توجه به تاثیر گذار ترین عنصر این تحول یعنی معلم خسارات جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت . وقتی جایگاه اجتماعی یک معلم شناخته نشود و معلمان در اجتماعات با احترام مورد مکافات قرار نگیرند ، نمی توان انتظار تحولی عمیق در روابط فرهنگی جامعه داشت . اگر در اثر غفلت مسوولین و تصمیم گیران فرهنگی کشور ، معلمان در مشکلات خود مشغول شوند و فشار های اقتصادی آنها را مجبور کند که به جای پژوهش و تحقیق به اضافه کاری و شغل دوم روی بیاورند ، در آن صورت نمی توان نسل جدید رابه رشته های رهبری و در نهایت به شغل معلمی تشویق کرد . «پیشرفت و ترقی کشور نیازمند تربیت دانش آموزان و اصلاح نظام تعلیمی است و این امر از راه معلمی امکان پذیر است» 2. باید فکر و روح معلمان از پرابلهای معیشت زنده گی آزاد شود تا معلم بتواند معلمی کند ، بی آنکه غم نان شب فردا ذهن و روح او را بیازارد. هدف از بر شمردن این ناسامانیها اینست تا ، اهل علم و فرهیختگان کشور را به چاره اندیشی وادارم .
امروز موفقترین کشورهای جهان، آنهایی نیستند که دارای منابع طبیعی غیر قابل جایگزینی فراوانند، بلکه کشورهایی هستند که بهترین منابع خود را نیروی انسانی آموزش دیده و قابل جایگزین می دانند و به این خاطر بی دریغ و سخاوتمندانه در همه زمینه های آموزشی هزینه میکنند. از این رو در این کشورها معلمان، هم از اعتبار اجتماعی بسیار والایی برخوردارند و هم از نظر مالی تامین می شوند، به گونهای که آنها به اندازهٔ کافی فرصت تجدید قوا و آموزش خود را برای انجام این همه مسئولیت حیاتی برای جامعه داشته باشند. در کشورهایی که ارزش افراد تا جایی است که حتی برای افراد بالای شصت سال هم امکان تحصیل رایگان در دانشگاه فراهم میکنند!
برتر اند راسل در کتاب می نویسد: «هدف تعلیم وتربیه باید ان باشد که در مردم آزاد فکری بپرواراند وانان را چنان بار بیآورد که بارغبت به بحثها دیگران گوش دهند وچنانچه این بحثها به نتایجی که مورد دلبستگی انان نیست منتهی گردید،خشمگین نگردند.هرجا نعصبات عمومی حکمفرما باشد، مدرسها باید آگاهانه کوشش خود را نعیدل ورفع این تعصبات کنند»3.
در کنار این مسائل وظایف معلمان هم نسبت به دهه های پیش بسیار گسترده تر و پیچیده تر شده است. در شرایط امروز یک معلم در عین تسلط به رشتهٔ خود که حجم آن بیشتر شده، عملا میبایست یک جامعه شناس و روان شناس ماهر اما با محبتی هم باشد تا قادر باشد در بهترین سالهای ساخت شخصیت و انکشاف استعدادهای متعلم، او را برای بالا رفتن از نردبان ترقی و تحقق خویش آماده کند. «معلم بايد نيروي فکري متعلم را پرورش دهد و او را به سوي آزادی وعدالت ودیگر پذیری رهنمون شود. بايد قوه ابتکار او را زنده کند.»4.
بدون شک در کشوری که سه دهه جنگ را تجربه کرده است، پیشرفت های چشمگیر درین عرصه صورت گرفته، اما بهبود کیفیت تعلیم وتربیه مسالهای است که در چند سال گذشته چندان محسوس نیست. شاید دركشور ما محتواى كتب درسى توسط دفاتر تحقيق و تاليف كتب درسى به وسيله اشخاص متخصص تدوين شده باشد. اما سطح ارتباط مولفين كتاب با عوامل درگير با محتواى كتب معلم و شاگرد ضعيف بوده و نسبت به نياز دانش آموز و تقاضاى معلم بى اطلاع هستند يا حداقل شناخت از نزديك وجود ندارد. لذا متخصصان به پشتوانه رشته تحصيلى خود به تعيين محتواى درسى پرداخته اند. موضوعات تدوین شده به عنوان منبع اصلى اطلاعاتى در برنامه تعلیمی ايجاب مى كند كه يك سازماندهى منطقى و از پيش تعيين شده داشته باشيم. حتى گام هاى تدريس بايد از پيش تعيين شده باشد تا مجموعه تعلیمی بتواند به نحوى موثر و كارآمد به انتقال دانش بپردازد. با توجه به حجم كتب و نامتناسب بودن با درك و فهم دانش آموز و حتى زمان و مكان تعلیمی با پرابلم های جدى روبه رو هستيم. با اين شيوه جريان يادگيرى به يك جريان مكانيكى مبدل شده. معلمان در دوره هاى تربيت معلم براى تدريس و برنامه ريزى آگاهى هاى لازم را كسب كنند شناخت دائمى با نيازهاى دانش آموزان لازمه كار معلمى است.. ژان ژاک روسو میگوید : « به یاد داشته باشید قبل از آنکه به خود جرئت دهید انسانی تربیت کنید،باید خودتان به خوبی تربیت شده باشید.باید بتوانید خودتان را از هرلحاظ سرمشق قرار دهید ». در دنياى امروز نقش حاكمانه معلم كه زاييده خبرگى اوست به نقش تسهيل كنندگى و مشاور و راهنماى يادگيرنده تبديل شده است. نکته حائز اهمیت در این میان ، پویایی روش های تعلیم و تربیت است . ماندن در افکار گذشته و روش های قدیمی موجب دور افتادن کشور از کاروان پیشرفت دنیا خواهد بود. در دنیای امروز نمی توان ایزوله زندگی کرد. فرهنگ هایی که پویایی و نوگرایی نداشته باشند ، قدرت مقابله با تهاجم فرهنگ های بیگانه را نیز نخواهند داشت .
به رسم ادب يادي مي¬كنم از تمامي معلمين عزيزم كه روزگاري در محضرشان كسب ادب نمودم و از خرمن معرفتشان خوشه چيني كرده ام و افتخار مي كنم كه امروز توفيق اين را دارم كه پا در جاي پايشان گذاشته¬ام و با افتخار هنوز راهشان را درین دنیای غریب از طریق روشنگری ادامه مي دهم .اين روز را و همه¬ي روزها را به آنان تبريك ميگويم و آرزوي صحت و سلامت بر ایشان دارم. يادي مي¬كنم از بزرگواراني كه نامشان تا ابد در خاطرم خواهد ماند و دست تك تكشان را ميبوسم.
منابع:
1- روسو،ژان ژاک،امیل یا آموزش و پرورش،ترجمهی منوچهر کیا،تهران:دریا،1341.
2- شاتو،ژان،مربیان بزرگ،ترجمهی غلامحسین شکوهی چاپ چهاردهم،تهران ،1376.
3- برترانراسل حقیقت وافسانه ترجمه محمد وحید دستگیر ص 80
4-کرین،ویلیام،سی،پیشگامان روانشناسی رشد،ترجمهی فربد فدایی تهران ،1382.