بخش سوم
نویسنده مقاله ٬ نسرین کتونا شهروند کشور هنگری ٬ دوکتور علوم نظامی ٬ شرق شناس ٬ سابقه کار دپلوماتیک طولانی در کشور های اسیایی و عضو هیت ملل متحد طی سالهای نودم در حل قضیه افغانستان ٬ مولف چند جلد کتاب و صد ها
مقاله در مطبوعات به زبانهای مجاری و انگلیسی و روسی ٬ شیفتگی ام به تاریخ و شهامت ملت افغان و اشنایی ام به زبانهای پشتو و دری انگیزه ان گردید که این مقاله را که به جایزه اکادمی علوم نظامی کشورم نایل گردیده است ٬ با « اختصار » ترجمه نموده و ارایه دهم .
--------------------------------------------------------
بخش سوم
2 C : : تعرض متقابل:
افسران متعهد قول اردوی 1 افغان حاضر نبودند به هیچ قیمت شهر را تسلیم بدهند. آنها قطعات و جروتام های باقیمانده شانرا جمع نموده برای پیشروی یک تعرض متقابل را سازمان داده و مهاجمین را در چمبر یک حلقه درآوردند.
بتاریخ 8 مارچ با براه افتیدن تعرض متقابل مهاجمین مجبور شدند تا میدان هوایی را از دست بدهند. نیرو های دولتی دارای یک آتش قوی مانند لونا، BM 21, BM-14 بودند . راکت های لونا که نزدیک هده بویسله پرسونل افغان جابجا شده بود، ( و دوباره به سمت غرب در منطقه سروبی عقب کشیده شده بود،) و مدافعین جلال آباد را از آنجا در برابر مهاجمین جهادگرایان دفاع مینمودند.
همچنان مدافعین طوپچی نیرو مندی را در اختیار داشتند که با آتش لونا هماهنگ شده و به مهاجمین تلفات سنگینی را وارد آوردند.
سه کندک اسکاد Scud در نزدیک کابل جابجا شده بود. تمام کندک ها ذخیره های لازم خود را بدست داشتند هر سه قطعه با واحد های میترولوژی، تانکر های روغنیات و وسایط قومانده مجهز بودند. تمام آنها در منطقۀ دارالامان در جنوب کابل جابجا شده بودند.
علی الرغم اتهامات رسانه های غرب که راکت های اسکاد بوسیله شوروی ها استعمال می شد تمام آنها توسط افغان ها مورد استفاده قرار میگرفت.
حکومت افغانستان دستگاه های مذکور را در آستانۀ خروج نیرو های شوروی در نوامبر 1988 بدست آورده بود از راکت های سکاد در دفاع از جلال آباد استفاده گسترده صورت گرفته بود و مجاهدین نتوانستند از تخریبات مرگبار آن خود را در امان نگهدارند و مورال جنگی شانرا از دست داده بودند. ماشیندار های اورلیکن (Oerliken) ساخت سویس کدام تاثیری به نفع مجاهدین وارد کرده نتوانست.
نیرو های دولتی از حمایت قوی قوای هوایی بهره مند بودند. قوای هوائی افغانستان بر مواضع شوشیان توسط جنگنده های میگ 21، و سو su-7 و سو su- 22 ، حمله می نمودند ٬ هلی کوپترهای MI- 34 ، MI-8 , MI 17 که از میدان های هوایی بگرام و خواجه رواش کابل پرواز مینمودند. طیارات ترانسپورتی AN-12 طوری عیار گردیده بود تا بمب ها را در مراکز تجمع جهاد گران پرتاپ نمایند و تلفات وضایعات سنگینی را بر آنها تحمیل نمایند. مهاجمین بم های کلاستری را وسیعاً بکار میبردند. طیارات دولتی در ارتفاع بلند دور از تیررس راکت های استیگر مجاهدین پرواز مینمودند.
حلقۀ محاصرۀ مجاهدین در سرخرود شکستانده شد و به عقب نشینی پرداختند، تانک های را که مجاهدین در 4 مارچ از قوای دولتی بدست آورده بودند به سمت تپه خرکاران (Kharkaran)فرار نموده و در اواخر جولای از منطقه کاملاً رانده شدند. طوریکه در بالا اشاره شد دو تانک را مجاهدین به آنطرف خط دیورند انتقال داده بودند. و دو دیگر آن توسط نیرو های دولتی تخریب گردید.
بتاریخ 11مارچ اجیران عربی بن لادن و قطعات منظم اردوی پاکستان در منطقۀ غازی آباد تجمع نمودند لاکن مجاهدین بی روحیه و مایوس با آنها نپیوستند. نیرو های دولتی افغان توانستند آنها را قبل از براه اندازی یک تعرض جدید پراگنده و متفرق نمایند.
2/d/ دفاع شاهرا:
جنگ ها عمدتاً بالای دفاع استراتیژیک از شاهراه ها تمرکز یافته بود. نیرو های مسعود و جنگجویان شورای نظار شاهراه سالنگ را که شمال را به جنوب کشور وصل میکرد علی الرغم راه اندازی حملات متعدد نتوانسته بودند مسدود نمایند، شوروی ها مسعود را نمی گذاشتند تا در محاصره جلال آباد در انجام کدام حمله سهم بگیرد. مسعود در اوایل سال 1980 توافقاتی را با شوروی انجام داده بود و از همین رو عنان مسعود و گروهش در دست اداره امنیتی شوروی قرار داشت.
استینینسن (Stenensen) نوشته است که مسعود خطوط اکمالاتی دولتی را در مناطق تحت نفوذ خود بخاطر رفع محاصرۀ جلال آباد نسبت سرازیر شدن بیشترین کمک ها بوسیله ISI پاکستان به گلبدالدین حکمتیار انتقال میافت، باز گذاشته بود، « جنرال سید قدوس سید ، در کتاب جنگ های کابل » نوشته است که پیروزی مجاهدین در جلال آباد در حقیقت پیروزی حزب اسلامی حکمتیار رقیب مسعود را به نمایش میگذاشت، شماری از محققین، بنابر آنکه مسعود نتوانست شاهراه سالنگ را مسدود نماید این عمل او را خیانت به جهاد تلقی میکردند ٬ تمام منابع موافقند که اگر شاهراه مسدود می بود دفاع جلال آباد خیلی دشوار می بود، برداشت یا ارزیابی نیرو های دولتی درست بود :
در صورتیکه شاهراه باز باشد، مجاهدین به اهداف شان یعنی اشغال جلال آباد نایل شده نخواهند توانست، مجاهدین ماین های در شاهراه کابل- جلال آباد گذاشته و میتوانستند خساراتی را وارد نماید ولی نمی توانستند یک تعرض هماهنگ را برای تصرف آن براه اندازند. در 25 مارچ یک قطار اکمالاتی 100 عراده ای به شهر جلال آباد مواصلت نمود و به تعقیب آن قطار های دیگر که بزرگترین آن در 14 اپریل یک قطار 270 واسطه که حامل مواد لوژستیکی سلاح، مهمات بود شاهراه را عبور نمود. عبور قطار های مذکور صرفاً اهمیت لوژستیکی نداشت بلکه مورال جنگی مدافعین جلال آباد را قویاً ارتقا میداد، اگر مهاجمین موفق به تصرف شاهراه میشدند، دفاع جلال آباد امکان پذیر نمیبود. " آی اس آی " ازین واقعیت آگاه بود و مهاجمین را کمک مینمود تا پلهای را در مسیر شاهراه منفجر نمایند ولی شاهراه بوسیله زنجیری از پوسته های امنیتی و مدافعین با انگیزه های که جهاد را (تروریسم) و خطر جهانی تلقی مینمودند کنترول و دفاع می شد که امکان تصرف آن در جنگ میسر نبود و دو فرقه و قطعات مختلف برای دفاع شاهراه می جنگیدند.
محاصره منجمد شده یا جبهه بی حرکت:
مدت بعد مجاهدین یک تعرض جدید را از شمال و جنوب شهر جلال آباد براه انداختند، ولی به مقاومت شدید نیرو های دولتی که از حمایت قوی آتش ها طوپچی و هوایی بهره مند بودند مواجه گردیدند. در جنگ برای کنترول میدان هوایی جلال آباد مهاجمین در چندین حمله ی شان بخاطر نداشتن تکتیک و تشریک مساعی ناکام ماندند. هجوم شان بی نتیجه ماند زیرا شورشیان نسبت عدم تطابق تاکتیک های شان با ایجابات یک جنگ متعارف ناتوان بودند. نبرد شان تبدیل به جنگ غیر فعال و محاصره منجمد گردیده بود.
مدافعین جلال آباد تهاجم مجاهدین را با استفاده از خندق ها، بلنداژها، و موانع انجینیری متوقف ساختند. نیروهای دولتی پس از ماه اپریل ابتکار عمل (انسیاتیف) را بدست گرفتند.
سرانجام نیرو های دولتی مهاجمین را مجبور به عقب نشینی نمودند. آنها مهمات و ذخایر احتیاط خود را در ماه می از دست دادند و تلفات سنگینی را در هجوم های شان بر ضد مواضع مستحکم دفاعی نیروهای دولتی متحمل شدند. راکت های استینگر آنها در شروع هجوم شان پایان یافت. آنها که راکت های استینگر را در 1986 از امریکا به دست آورده بودند بخاطر ترس از افتیدند آنها به گروپ های ایرانی در سال 1988 توزیع آن متوقف گردید ولی ارسال سایر تسلیحات بطور لاینقطع ادامه داشت .
در استقامت پوهنتون ننگرهار در درونته ساحۀ مذکور با موانع و استحکامات نیرو های دولتی مواضع شانرا به شکل مطلوب در برابر مجاهدین دفاع مینمودند. در اخیر ماه می میدان هوایی با ظرفیت کامل به دست نیرو های دولتی قرار گرفته بود و اکمالات لوژستیکی توسط هلیکوپتر ها برای شهریان جلال آباد از انجا تامین میگردید ٬ در ماه می مهاجمین از اطراف و نواحی شهر کاملاً عقب زده شدند، در آغاز ماه جولای تمام پوسته های امنیتی در کمربند خارجی دفاع شهر بوسیله نیرو های دولتی مجدداً به تصرف درامد در جریان تعرض متقابل که در 8 مارچ براه افتید در دهم مارچ نیرو های دولتی سرخ دیوار را دوباره متصرف شدند در 7 جولای اجیران عرب بن لادن و قطعات سرحدی پاکستان یک تعرض جدید را در حالیکه گروه های پراگندۀ مجاهدین افغان با انها ملحق شده بودند براه انداختند آنها توانستند به استقامت سرخرود در جنوب پیشروی کنند از شمال به استقامت دشت گمبیری بالای قطعات سرحدی حمله نمودند آنها قصد داشتند که در چهار استقامت نیرو های دفاعی شهر را مصروف نمایند ولی در هیچ استقامت قادر به شکستاندن خط دفاعی نشدند و در نتیجۀ مقاومت شدید مدافعین به شکست روبرو شدند، جزو تام های کشف نیرو های دولتی ، تجمع جنگ جویان عرب و قوتهای سرحدی پاکستان را در ساحۀ جنوب سرخ دیوار، فارم غازی آباد ، عقب کوه ثمر خیل و ارتفاع " کیهان " که تا آنوقت در دست مهاجمین بود، کشف نمودند ، منطقۀ مذکور در نتیجۀ یک بمبارد شبانه قبل از اینکه دست به حمله بزنند تحت ضربه قرار گرفت و پراگنده شدند، با وجود که آنها تلاش کردند تا حملۀ نیرو های دولتی را به حمایت توپچی پاکستان دفع نمایند ولی موفق نشدند تا اینکه در اخیر جولای نیرو های دولتی مهاجمین را بطور کامل عقب زدند و تورخم به قبرستان جنگجویان عرب های القاعده تبدیل گردید .
نیرو های دولتی سرخ دیوار را به تاریخ 10 مارچ دوباره متصرف شدند بقول مارشال الک مهاجمین ده هزار جهاد گر گشته در حدود 3000 نفر زخمی دادند ٬ لاکن تلفات غیر نظامیان قرار اظهار « کاتمن روی » بیشتر بود که بطور تخمینی از دوازده تا پانزده هزار نفر را احتوا میکرد . در سطح یک جنگ متصارف نیرو های دولتی در حدود 3هزار کشته داده بودند .
ترکیب مدافعین جلال آباد:
از البوم مولف این فوتو به وسیلۀ مولف در جلال آباد در می 1989 در شهر در یکی از قرار گاه ها گرفته شده است در آن یک گروپ از قطعات خاص خاد دیده میشود گروه با ریش ها و موهای دراز ( که در آنزمان در بین پرسونل قوای مسلح افغان اجازه نبود) نیز قرار دارند که مربوط واحد های مخصوص اوپراتیفی امنیت دولتی بودند.
دپلوماسی جنگ جلال آباد:
در اسلام آباد، ایالت متحدۀ امریکا و مقامات پاکستانی پلانی را طرح کردند که تنظیم های مختلف مجاهدین حکومت انتقالی افغانستان را تشکیل میدادند. حکومت انتقالی (AIG) باید در یکی از شهر های که مجاهدین قادر به تصرف آن میشدند تاسیس میافت. واشنگتن حکومت انتقالی افغانستان را به حیث حکومت مشروع افغانستان به رسمیت میشناخت و به تمویل و تسلیح آن اقدام مینمود. " سی آی ای " و " آی اس آی " ، جلال آباد را بخاطر موقعیت استراتیژیک آن بعنوان پایتخت حکومت جدید انتقالی افغانستان که به پایگاه مجاهدین در پشاور، نزدیک بود انتخاب نموده بودند.
حکومت انتقالی افغان نخستین جلسۀ کابینه خود را در کمپ تربیوی گوریلای شنای (shenai) بتاریخ 10 مارچ چند کیلومتر داخل قلمرو افغانستان، قبل از دعوت ژورنالستان، دایر نمود. درین جلسه از جملۀ 14 وزیر 10 وزیر آن اشتراک ورزیده بودند. رئیس حکومت موقت صبغت الله مجددی به خبرنگاران گفت که: (جلسۀ بعدی در یک نقطۀ دیگر افغانستان دایر خواهد شد. ما بسوی افغانستان پیشروی میکنیم.)
در جریان درگیری جنگ در جلال آباد رئیس جمهوری نجیب الله پیامی را به میخائیل گورباچوف و جورج بوش رئیس جمهور امریکا ارسال نمود و در آن ابتکارات مشترک شوروی – امریکا برای جلوگیری از تشدید تصادم را خواستار شد.
رئیس جمهور نجیب الله در یک یادداشت جداگانه ملل متحد را برای اعزام گروه مخصوص ناظرین در نقاط مختلف در امتداد سرحد با پاکستان، فراخواند و در پیام دیگر عنوانی پریزدوکویار سرمنشی ملل متحد، متذکر شده بود که هدف اساسی حمله شورشیان در جلال آباد ایجاد یک مرکز برای به اصطلاح حکومت موقت شان میباشد. سی بال طیاره در بهاول پور پاکستان جمع شده بود تا اعضای حکومت عبوری و اکمالات را بداخل افغانستان انتقال بدهند. ملیشه های پاکستانی و مشاورین نظامی نقش مستقیم در جنگ بازی مینمودند. هلی کوپتر های نظامی پاکستانی در غازی آباد شمال شهر جلال اباد، مهمات و راکت ها و مشاورین را پیاده نموده بودند.
3- درس های محاصره:
از نظر تاکتیکی کمبود تشریک مساعی و شیوه های کار متفاوت بین نیرو ها و سازمان های اشتراک کننده در جریان حمله از یکطرف و از سوی دیگر عدم بکاربرد و بیگانگی با تاکتیک های یک جنگ متعارف عملاً به مشاهده میرسید.
قوتهای بنام جهادی به گروه های مختلف تقسیم شده بودند و برای یک مساعی مشترک در فعالیت های شان آمادگی و گنجایش نداشتند. افسران " آی اس آی " هم نتوانسته بودند آنها را بطور موثر متشکل بسازند. در اواسط ماه می هیچ پیشرفتی علیه مواضع دفاعی دولت در جلال آباد نداشتند و با کمبود مهمات روبرو بودند. گروه های مختلف مجاهدین جنگ علیه یکدیگر را شروع نمودند.
جنگجویان محاذ ملی گیلانی چندین باز با افراد حزب اسلامی حکمتیار تصادم نموده بودند.
تمام هفت تنظیم مجاهدین پشاور، عربهای ابن لادن، حد اقل هشت گروپ از قوای سرحدی پاکستان در حمله بر جلال آباد حصه گرفته بودند ولی فاقد یک مرکز قومانده ی واحد بودند و در میان فرماندهان قطعات مختلف شان هم یک هماهنگی وجود نداشت، جنگجویان یک گروپ از اوامر قوماندان گروپ دیگر اطاعت نمیکرد. خلاصه تاکتیک ها و استراتیژی های شان در هیچ مرحله هماهنگی نداشت. بین قوماندان ها و رهبران سیاسی در پشاور دوام دار برخورد ها و اصطکاک ها صورت میگرفت.
بر اساس نوشته های دگروال یوسف، آمر عمومی آی اس آی، تمام غلطی ها و اشتباهات در پلان گذاری و تطبیق پلان در اکادمی های نظامی طرح گردیده بود انها چنین فکر کرده بودند که هیچ جنگ بی نتیجه بوده نمیتواند.
یک غلطی یا یک نقص بزرگ درین بود که آی اس آی و رهبران تنظیم ها در پشاور فکر میکردند که میتوانند از یک جنگ گوریلای بیک جنگ تعارفی در تمام مقیاس آن عبور نمایند و در برابر قطعات کاملاً مسلح ٬ مجرب و میهن دوست که دارای یک سوق و اداره ی نیرومند و پوتانسیل قوی اتش های ثقیل زمینی و قوای هوایی بودند، یک تعرض وسیع را بویسله افراد ملیشایی انجام دهند. قوتهای گوریلایی هرگز نمیتوانند به یکبارگی در نقش یک اردوی متعارف ظاهر شوند.
انتخاب موقعیت متعرض هم موفقیت آمیز نبود، اشغال باالقوۀ بخشی از جلال آباد نه موجب سقوط رژیم در کابل می شد و نه آنرا درمانده می ساخت.
تعرض از نظر لوژستیکی هم درست تنظیم نشده بود. تعرض بدون تامین ریزرف ها یا (احتیاط) براه انداخته شد. بعد از انفجار کمپ اجری در پاکستان نزدیک راولپندی در بهار 1988، ذخایر جدید بزودی اکمال نگردید و محموله های که باید از امریکا می رسید از لحاظ زمانی ناوقت رسید و بهمین قسم موقعیت مکانی آن نیز صحیح به سنجش گرفته نشده بود. مهاجمین نتوانستند خطوط اکمالاتی مدافعین جلال اباد را قطع نمایند. آنها با راکت های استینگر مجهز بودند ولی نتوانستند در منطقه خواجه رواش و یا بگرام نزدیک پایتخت طیارات اکمالاتی را هدف بگیرند. مجاهدین در سال 1986 به تعداد 900 تا 1000 استینگر را بدست آورده بودند اما بعد از آن بخاطر ترس از بدست افتیدن آن بدست گروه های طرفداران ایران از جانب پنتاگون متوقف گردید و مهمات استینگر های داده شد به اتمام رسید.
با در نظر داشت درسهای استراتیژیک، جنگ جلال آباد که یک نقش قاطع در تاریخ افغانستان داشت. اردوی افغانستان مسلکی بودن و تعهد خود را برای نبرد در برابر جهادگران بدون کمک شوروی مؤفقانه به اثبات رسانید ٬ این پیروزی اعتماد به نقس مردم، حکومت و قوای مسلح را تقویت بخشید. مجاهدین از لحاظ نظامی به شدت ضعیف شدند و اعتبار خود را از دست دادند. چندین قوماندان حکمتیار و سیاف به نتیجه رسیدند تا با دولت متارکه نمایند. ناکامی و شکست در جلال آباد پر ستیز و اعتبار پاکستان را نیز پایان آورد. تورن جنرال حمیدگل که به این تصور بود که فتح جلال آباد مانند بریدن یک کیک است بلافاصله توسط صدر اعظم پاکستان برکنار گردید و با جنرال شمس الرحمن کالو بحیث رئیس جدید آی اس آی تعویض گردید. جنرال کالو سیاست های کلاسیک را برای حمایت از جهادگرایان تعقیب میکرد. جنرال ضیاءالحق او را هم قبل ازینکه طیاره اش در آگست 1988 سقوط نماید، از سمتش برکنار کرد. زیرا ضیا تشخیص داده بود که کالو هم در دست امریکایی هاست به تندروان اسلامی خوشبینی ندارد
برغم انتظارات غرب و پاکستان، جنگ جلال آباد ثابت ساخت که حکومت افغانستان و قوتهای مسلح آن موفقانه بدون حمایت خارج از عهده آن بدر آمدند. پیروزی جلال اباد مورال و اعتماد بنفس نیرو های دولتی را ارتقا داد. با بررسی نتایج فاجعه بار محاصرۀ جلال اباد قوماندان های مجاهدینی که در حملۀ مذکور سهم نگرفته بودند از جمله احمد شاه مسعود و عبدالحق نتیجه گیری نمودند که مجاهدین توانایی تصرف شهر ها را ندارند. هم چنان آنها به بی نتیجه بودن و تبدیل جنگ چریکی بیک جنگ تعارفی را اشتباه تلقی نموده بودند. در عوض آنها ازین نظریه حمایت میکردند که جنگ چریکی به تدرج رژیم را ضعیف خواهند ساخت و سقوط آنرا از طریق اختلاف داخلی موجب خواهد شد.
مسعود فقدان یک مرکز قوماندۀ واحد را انتقاد مینمود که در نتیجه آن مجاهدین نتوانستند یک تعرض کوردینه شده و هماهنگ را براه بیندازند. در مقابل دولت توانست قوتهایش را در برابر گروه های پراگندۀ مجاهدین بطور متمرکز مورد استفاده قرار دهد.
هردوی آنها سیاست های نادرست اسلام آباد را انتقاد مینمودند. هردو بهانه می آورند که عوامل اصلی شکست مجاهدین این بود که پلان تعرض آنها در قرارگاه راولپندی بدون مشوره با مجاهدین افغان در چارچوب یک جنگ تعارفی جبهه یی ترتیب گردیده بود.
مسعود با نتیجه گیری از جنگ جلال آباد به نفع خود ساده لوحانه گفته بود ( افغان ها هرگز جنگ را نمی باختند اگر قومانده پاکستانی ها را قبول نمیکردند )
پاکستانی ها هم در حصۀ خود نتیجه گیری های را انجام دادند:
( جهاد در جلال آباد به سر نرسید.) این مطلب را دگروال یوسف مسئول امور مجاهدین در آی اس آی ( 1983-1987) در کتاب خود که در سال 1992 به نشر رسید اعتراف نموده است . سایر رهبران مجاهدین ارزیابی های مشابهی را انجام داده اند.
( شکست در جلال آباد اعتبار یک دهه جهاد را برباد داد.) اعترافی است از اسمعیل خان قوماندان جمعیت اسلامی در هرات.
سر انجام، استراتیژی گروه های جهادگرا برای براندازی رژیم در کابل بوسیلۀ یک کودتای داخلی رژیم تمرکز پیدا کرد. در 4 مارچ 1990، وزیر دفاع شهنواز تنی به کمک و ارتباط با افراد دو تنظیم مجاهدین، حزب اسلامی و جمعیت اسلامی و حلقۀ ناراضی حزب دموکراتیک خلق دست بیک کودتای ناکام زد. سران جهادی به این نظر بودند که بدست گرفتن قدرت در افغانستان از طریق کودتا بسیار زیاد آسان تر است تا استعمال قوای نظامی .
با وجود شکست تحقیر آمیز در جلال آباد بعضی قوماندان های مجاهدین مانند جلال الدین حقانی باز هم به پیروزی نظامی معتقد بود و پیشنهادات مصالحۀ ملی رئیس جمهور نجیب الله را نپذیرفتند.
جنگ جلال آباد مسیر چیزی را که جهاد خوانده میشد تغییر داد . بیشترین مجاهدین قناعت نمودند که پیروزی نظامی در کوتاه مدت فاقد دور نما است. گروه های بیشتر و بیشتر مجاهدین به پروسۀ مصالحۀ ملی رئیس جمهور نجیب الله پیوستند. بعضی از آنها سلاحهای شان را بر زمین گذاشتند و یا در کنار دولت قرار گرفتند. در نتیجه کاهش شدید انگیزه های جنگ بعد از حملۀ جلال آباد فعالیت های نظامی مجاهدین بطور چشم گیری تقلیل یافت . بعضی از آنها مانند دو تنظیم طرفدار شاه، صبغت الله مجددی و پیر گیلانی مواضع انعطاف پذیری برگزیدند.
پس از خروج قوتهای اتحاد شوروی با وجودیکه قوتهای مجاهدین برای تسخیر جلال آباد جنگیدند اما نتیجه گیری شان چنین بود که در یک شکست افتضاح آمیز در جریان محاصره، دانستند که مجاهدین بمثابۀ یک نیروی چریکی شانس آنرا ندارند که حتی به کمک نظامی خارجی در برابر قوتهای منظم به پیروزی دست یابند
:موخذ ومنابع
V. Literature
الف : مصاحبه ها و اخذ یاد داشت ها از فرمانده هان شرکت کنند ه در جنگ جلال اباد
1./ AITKINS, Matthieu, “State of the Taliban and the Future of Afghanistan”, Secret/Re. ISAF, 9 March 2013 www.gq.com/news-politics/big/nato-report-state-of-taliban-afghanistan
BLURNS, John F., “Afghanistan Says Airport is Reopened as Battle for Eastern City Continues, New York Times, 1989. márcus 11,www.newyorktimes.com/1989/03/11/world/afghanistan-says-airport-is-reopened-as-battle-for-eastern-city-continues.html?pagewanted.28src
CORDESMAN, Anthony H., “Afghanistan from 2012-2014. Is A Successful Transition Possible?”, Centre for Strategic And International Studies (CSIS), 1, 19 June 2012
1./ DORRONSORO, Gilles, Revolution Unending: Afghanistan from 1979 to the Present, (2005), London: Hurst, 413 o.
2./ GUTMAN, Roy, (2008): How We Missed the Story: Osama Bin Laden, the Taliban and the Hijacking of Afghanistan, United States Institute of Peace Press, Washington, 304. o.
3./ KAPLAN, Robert D. (2001), Soldiers of God: with Islamic Warriors in Afghanistan and Pakistan, Vintage Departures, New York, 347 o.
4./ MARSHALL, Alex (2006): Phased Withdrawal, Conflict Resolution and State Reconstruction, Conflict Research Studies Centre, p.3.http://www.defac.ac.uk/colleges/csrc/document-listings/ca/06%2829%29AM.pdf
5./ PHILLIPS, Jones, “Winning the Endgame in Afghanistan”, Heritage Foundation, May 18, 1992, www.greenleft.org/au/nede/23708
6./ REBELS WITHOUT A CASE,
www.pbs.org-newshour-bb-asia-july-dec89/afghanistan_08_29.html
7./ RIEDEL, Bruce, “Comparing the U.S. and Soviet experiences in Afghanistan” CTC Sentinel 2, no. 5 (May 2009)
8./ RUBIN, Barnett R., The Fragmentation of Afghanistan, (2002), New Haven: Yale University Press, 198 o.
9./ STENERSEN, Anne (February 12, 2012), “Mujahidin vs. Communists: Revisiting the battles of Jalalabad and Khost”, Paper Presented at COIN in Afghanistan: From the Mughals to the Americans. CSCW Conference, Oslo, Norway, 12-13 February 2012, Security and Defense Policy Research Program, the Royal Norvegian Ministry of Defense, www.prio.no/utility/Download.ashx?x=228
10./ SZAID Abdul Qudúsz, Szaíd, Dzsenrál, Dzsanghá-je Kabul (1371-1375 khursídí,) Kabuli csaták (1992-96), dari nyelven, Aida Orient Books, Bochum, 2009, 391 o. ISBN 978-3-9812502-6-8
11./ THE DEMISE OF THE SOVIET UNION, (1991), Library of Congress, Country Studies
12./ YOUSAF, Mohammed and ADKIN, Mark, (1992) The Bear Trap: Afghanistan’s Untold Story, Barnsley: Leo Cooper, 243 o.
2014 ختم ماه می