قسمت چهارم
میرعبدالواحد ساداتیاداشت: در هفتۀ گذشته، به خاطر وفات یکی از اقاربم، مرحوم جیلانی کارگر نه توانستم قسمت چهارم را خدمت شما تقدیم نمایم، و اکنون این بخش را به روان آن خادم صادق وطن،
شخصیت علمی و روشنگر متعهد که با علاقمندی مسایل وطن را تعقیب میکرد، اهدا می نمایم.
قبل از پرداختن به قسمت چهارم، در رابطه به تشویش و نگرانی از "معاملات پشت پرده" باید عرض نمایم که معامله گران در داخل و خارج ارگ با پررویی به مردم به مثابه مالکان واقعی رای افاده مینمایند: " رای از شما و انتخاب از ما".
گرگان باران دیده با چهره های عبوس و ظاهر منکسر در واقع برای تداوم حاکمیت " شرکت سهامی طالبی ـ جهادی و مافیایی" مذبوحانه تلاش مینمایند تا به هر طریق ممکن جیفۀ شان را در طَبَق حاکمیت "بیمه" نمایند. واضح است که اولیای فساد و مفسدان فی الارض در تطبیق قانون منافع خود را در خطر می بینند، بدینرو در صدد کودتا بر ضد قانون اساسی برآمده اند. لذا وقت آن رسیده است تا مردم، جامعه مدنی و روشنفکران در دفاع از قانون اساسی، صدای اعتراض شان را رساتر نمایند.
معامله و به اصطلاح ائتلاف بازی برای ایجاد و گسترش بحران، سازماندهی میگردد. یگانه راه مقابله با بحران تطبیق بلاشرط احکام ماده «60» قانون اساسی و ماده «20» قانون انتخابات می باشد. کاندیدی مورد احترام و حمایت مردم قرار خواهد گرفت که به ارزشهای قانون وفادار و متعهد باشد.
قسمت چهارم و به ادامه گذشته :
انتخابات (16) حمل، در واقع پیام وحدت و وفاق ملی می باشد؛ زیرا پیام این روز به وحدت ملی اظهرومن الاشمس است: افغانستان کشور واحد، تجزیه ناپذیر و خانۀ مشترک تمام افغان ها اعم از اقوام با هم برادر وبرابر و پیروان مذاهب مختلف می باشد. با چنگ زدن به وحدت ملی که موجودیت وهست وبود وطن در گرو آن است، افغانستان کثیرالقوامی (کثیرالاتنیک) میتواند با تنوع فرهنگ، در پرتو تساوی حقوق، عدالت و برابری، با تثبیت حقوق شهروندی، به حیث ملت لایتجزا، دولت ملی و مشروع را ایجاد و به شاهراه ترقی و تمدن گذار نماید. (دربحث تنوع فرهنگی و قومی فوتوی از هموطنان عزیز هندو باور و سک در آنروز با انگشتان رنگین زیبایی باغ افغانستان را تمثیل مینمود )
در پرداختن به مبحث وحدت ملی، این عنصر مثبت را همیشه در نظر داشته باشیم:
طی این چهار دهه اخیر و سالهای جنگ داخلی و تنظیمی و مداخلات بی سابقه همسایه های حریص و طماع و تفرقه اندازیهای امریکا، انگلیس و روس، و تبلیغات زهرآگین درین عرصه، خوشبختانه شالودۀ تفکر ملی به خاطر کشور واحد و تجزیه نا پذیر همیشه به حیث رکن اساسی رکین خلل ناپذیرباقی مانده است.
در جریان انتخابات فاکت های مثبت عرض وجود نموده است که باید مورد توجه قرار گیرد، یکی از آن موارد این واقعیت است که: کاندیدها از تمام مناطق رای داشته اند. این فاکت بدان معنی است که هیچ منطقه و قوم در « قباله» اربابان زور و زر نمیباشد. (خوشنودی ما از این انکشاف به خاطر آنست که چند سال قبل و در جنگهای نیابتی تنظیمی، تا سرحدی سقوط تحمیل گردید که مردمان زیادی به خاطر قیافه ظاهری و تلفظ "قروت و کروت" به خاک و خون کشانیده شدند)
هنگام بررسی این مسایل پیچیده، همیشه باید به دقت متوجه باشیم تا با خونسردی دو مسئله را با هم خلط نه نمایم:
ـ خواست و ارادۀ مردم
ـ و حقایق تلخ ناشی از شرایط تحمیلی خانمانسور
متأسفانه در ده سال بعد از انفاذ قانون اساسی و در حالی که دوبار برای ریاست جمهوری و دو بار برای پارلمان انتخابات صورت گرفته است اما باز هم یک بخش مردم درگرو رای گروهی قرار دارند. (که عمده ترین مانع در بربر اعمال حاکمیت ملی پنداشته می شود.)
شکل گیری تکت های انتخاباتی به اساس "اتحاد" و مشارکت با رهبران قومی، نمایانگرحقایق تلخ و موجود جامعه افغانستان می باشد. عوامل آتی باعث تداوم این احوال نا گوار گردیده است:
ـ دولت و یا "شرکت سهامی طراز طالبی ــ جهادی و مافیایی" که مخلوق و محصول زد و بند و معامله می باشد. همچو دولتی بالطبع طرفدار تداوم این حالت بوده و نه میخواهد حقوق شهروندی و ضوابط دموکراسی نهادینه گردد. واضح است که باور به این حقوق و معیارها نزد شان وجود ندارد. ما دموکراسی وارداتی و قلابی داریم، اما به نه بود و یا هم کمبود دموکرات ها مواجه می باشیم.
ـ عدم تعهد دولت به اصول دیموکراسی و حقوق شهروندی باعث گردیده تا جامعه مدنی قوام نیابد و احزاب مقتدر ملی و سرتاسری مجهز با اندیشه و برنامه ملی عرض وجود نه نماید .
ـ عدم تعهد و بی علاقه گی حامیان خارجی، بخصوص امریکا و انگلیس مشوق تداوم این بحران پنداشته می شود. آنان منافع شان را در این حالت و در وجود زور و زر سالاران جستجو مینمایند.
این احوال نا گوار باعث گردیده تا قوای مسلح نیز با معجون قوم و تنظیم ملوث گردد و در حالیکه نظامیان خارجی افغانستان را ترک مینمایند؛ کشور از عدم موجودیت قوای مسلح ملی با آشوبهای جدید مواجه گردد.
در توجیه این احوال نا گوار، بعضی اوقات اصطلاح "نخبگان قومی" را بکار میبرند، آقایان متوجه نشده اند که هرگاه هدف شان " Elitisme" هم باشد، این شیوه به درد دموکراسی نوپای افغانستان نمیخورد.
رویداد تاریخی (16) حمل واضح ساخت که: اکثریت مردم و بخصوص سه بخش عمدۀ جامعه: زنان، جوانان و مردم فقیر و مستضعف افغانستان میخواهند تا دروازه های تجارت کثیف ( قوم و زبان و مذهب ) بسته گردد تا دروازه های حیات مدنی و راه و رسم دموکراسی واقعی در جامعه گشوده شود.
بدینرو اکثریت مردم به:
ـ قوم پرستی
ـ نژاد باوری
ـ عصبیت قومی و قبیلوی
ـ افراط و تفریط
جواب نفیه دادند تا از منجلاب عوامل منفی عبور و با دید فراقومی، فرازبانی و فرامذهبی با زمانه همراه و همگام گردند.
نفی حاکمیت خانوادگی:
مرتبط با بحث فوق باید گفت: مصیبت حکومتهای خانوادگی، برگهای غم انگیز و رقتبار تاریخ ما را میسازد، اما آنانی که از تاریخ درس عبرت نگرفته اند و به اراده وقدرت مردم باور ندارند؛ با لجاجت میخواهند به حاکمیت خانوادگی و فامیلی خویش دوام دهند.
تلاشهای مذبوحانه زیر نام اقوام شریف درانی انجام یافت و تنبل ترینها، با پیش کشیدن نواسه شاه سابق و شجره کشی ها، میخواستند بار دیگر بر گردۀ ملت سوار شوند؛ اما خوشبختانه با واکنش منفی مردم مواجه گردیدند. ( این شجره کشی ها، قصه بسیار جالب جشنهای دوره شاهی را به ذهنم تداعی نمود: میگویند در یکی از کمپ ها لوحۀ نصب بود: اینجا پسر کاکای استاد نتو میخواند .البته استفاده از شهرت هنرمند بزرگ مطزح بوده است . )
در ارتباط با مباحثی که در فوق تذکار یافت، بد نخواهد بود تا جملاتی از (ارنست کاسیر) را بیاوریم تا حلاوت و منطق بحث ما را کمک نماید: « اجتماعی که در آن هر عضوی به جای آنکه مطیع ارادۀ دلخواه دیگران باشد، تنها از اراده عام تبعیت نماید، ارادۀ که آنرا تصدیق کرده و به منزله اراده خود اعلام کند، آن هنگام لحظه نجات فرا رسیده است. اما این رستگاری را خارج از جامعه انتظار داشتن بیهوده است، هیچ خدایی نمی تواند، ما را رستگار کند، انسان می باید نجات دهنده و به مفهوم اخلاقی آفریدگار خویش باشد، جامعه تا کنون زخمهای عمیقی بر پیکر نوع بشر زده است ، با این همه، جامعه است که با دگرگونی و اصلاح خود میتواند و می باید این زخمها را درمان کند، چنین است راه حل روسو برای مسله عدل الهی در فلسفه قانون خویش. » ( به نقل از صفحه 236، کتاب فلسفه روشنگری). البته در قرآنکریم نیز ارشادی وجود دارد که: تغییر مردم را به تغییر نفس های شان حکم مینماید.
پایان بخش چهارم
ایمیل: