خداوند وماده

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

نوشته کریم پوپل
 قسمت دوم

بزرگترین سوال لاینحل بین مذهبیان غرب و جهان اسلام  اینست که اولاً خداوند بوده یا ماده . یعنی ماده ازلی است یا خیر ؟ اگر ماده ازلی است پس راز خداوند در کجا نهفته است. ماتریالست ها میگویند ماده ازلی (ابدی) بوده از یکجا شدن سه ذره خورد یا مایه اصلی ماده یعنی پروتون نیترون و الکترون ساخته شده است. ماده

به انرژی وانرژی به ماده  تجزیه می شود که در اثر این تغیرات ماده  اشکال مختلف را بخود می گیرد .آخرین نقطه که یک ماده تجزیه میشود  نیترون پروتون والکترون بوده مکرراً ازآن  اشکال مختلف ساخته میشود.  فسلفه دانان مذهبی گویند ماده توسط خداوند ساخته شده و دوباره از بین میرود خداوند ازلی است نه ماده . موجودیت خداوند در جهان اسلام عقیده است . واین عقید بر کفایت است. یعنی شناخت ماده و خداوند تا حد است که برای انسان کافی باشد.  در جهان امروزی تنها ماده وخداوند مطرح بحث نبوده بلکه خلای یا فضای بی پایان  که در آن بیلونها کهکشان  جا دارد چه وقت بوجود آمده . گفته میتوانیم  فضای که درآن خداوند  و ماده جا دارد ازلی است یا  خیر؟  زیرا فضا یک ظرف است که ماده درآن جا گرفته و خداوند رهبری آنرا می نمائید. آیا  پس از فضا چیزی وجود دارد یا هیچگاه فضا ختم نمیشود. اگر ختم نمیشود ازلی است. گفته میتوانیم زمانیکه فضا ازلی باشد ماده میتواند ازلی باشد. رابط که فضا و ماده را در کنترول داشته ورهبری می کند خداوند است. پس هر سه لازم وملزوم بوده هر سه ازلی است. این به این معنی نیست که ماده خداوند را ساخته است.
کنون ثبوت گردیده که  از یکجا شدن ذرات پروتون نیترون والکترون اتم بوجود می آید.  خورد ترین اتم در کره زمین هایدروجن و بزرکترین اتم Lawrencium است که وزن اتمی آن 103 است.تمام  اتمهای کائنات از همین 3 ذره  ساخته شده است. الکترونها و پروتون ها ی اتومها , مرکبات کیماوی  بشکل جامد مایع و گاز  دارای خواص خاص میباشند واین خواص در تمام عالم کائنات یک موی فرق ندارد.  مثلا آب خالص مزه شرین دارد , نمک طعام شور است ,  کلسیم رنگ سفید دارد مرکبات نایترید منفلق میشوند وزیاده رنگ زرد دارد .
الکترونها در حالت آزاد خاصیت برقی را داشته هر جسم را جذب  می کند وباعث حرکت میشود. پروتونها  نیز  قدرت جذب و دفع ماده را دارد. که در اثر دفع و جذب حرکت بوجود می آید. مولد انرژی حرکی میشوند . در عالم کائنات انرژی پوتانشیل برای تمام جامدات  و مایعات مهیا است یعنی فضا هیچ پایان ندارد . هر جسم معلق بمجردی جزوی ترین حرکت نا مرتب از مدار یا نفقطه خود پایئن افتاده انرژی  ذخیروی به حرکی سپس حرکی به انرژی حرارتی تبدیل شده جسم تجزیه و تخریب میشود. خاصیتها در طبیعت بیکاره نبوده از خود سافت ورد یا نظام  اتمها را ساخته است. مثلاً پروتون در داخل اتم شکل مثبت را میگیرد و الکترونها  خاصیت منفی  را دارد این پدیده درتمام کائنات و کهکشانها یکسان است در حالیکه به میلونها کیلومتر از هم دور هستند .نیترونها در مرکز قرار گرفته در حالت خنثی بسر میبرند.  اگر دقیقاً بالای اجسام غیر زنده فکر کنیم آنها مانند جسم زنده  قوانین وخاصیتهای ذاتی دارند. که مغز طبیعت  گفته میشود. مثلاً قسمت از ماده به انرژی تبدیل شده در اثر این انرژی کهکشانها گازات ستارگان ساخته میشود. ستاره ها سیاره ها مدور تولید میشوند . اولاً داری حرکت شدید دورانی میباشند بعداً بتدریج حرکت شان کوتاه گردیده سرد میشوند. یا برای هر کهکهشان یک آفتاب آفریده شده است . آفتاب هر کهکشان در مرکز قرار داشته ستاره گان خودرا نور وحرارت می دهد. نباتات و حیوانات صحرائی رنگ خاک همان صحرا را دارند. نباتات حیوانات پرندگان قطبی همه سفید رنگ هستند وغیره  مثال دیگر  در اثر حرارت بلند ماده اتمها  از هم دور شده خاصیت اینرا می یابد که هر جسم بزرگ را بخود جذب کند.. همان طوریکه ماده در موجودیت آب جانداران را می سازد در موجودیت انواع مرکبات کیماوی چیزهای دیگری را می سازد. پس معلوم میشود که تمامی مرکبات کائنات روی یک پروگرام و سافت ورود  قبلاً تنظیم شده ساخته  و تخریب میشود که این سافت وردها ساخته شده چنان نظم و قوانین محکم را یافته است  که دیگر هیچ قدرت این قوانین یا پروگرام را از بین برده نمی توانند . ماده تجزیه میشود ولی بنسبت قوانین خاص طبیعت دوباره ساخته میشود یعنی این قوانین یا پروگرام طبیعی یا  انعکاس  ثابت ذاتی تمام ماده در کائنات قدرت است که ماده را تجزیه می نماید شکل میدهد . در جهان ما ستاره گان  انسان حیوان وغیره روی همین پروگرام بوجود آمده و می میرد.  میتوان گفت همین خداوند است . زیرا در اسلام بخداوند نه شکل ونه صورت داده شده است.یعنی خداوند عالی ترین قدرت طبیعت است که در وجود هر ماده حکمروائی می کند. پس چنین نتیجه می گیریم که   , پروتون نیترون و الکترون در طبعیت جاویدانه وجود داشته ودارد. و خداوند هم جاویدانه وجود داشته ودارد.یعنی خداوند وماده و فضالازم ملزوم است. کنون در جهان هستی ما خداوند تفاوق بر ماده دارد. فسلفه ما روی تفاوق خداوند برماده است نه روی تشکیل  وساخت ابتدا و زوال.  زیرا ماده ازبین می رود ولی قوانین او ازبین نمی رود ماده دوباره به شکل دیگر ساخته میشود. بدون ماده خداوند را نمی توان قدرت مند گفت. زیرا حاکمیت خداوند بالای ماده است.

فسلفه که تخم اول بوجود آمده یا مرغ
اگر عمیقاً فکر کنیم این قضیه نزدیک به قضیه تخم ومرغ است که اولاً تخم بوده یا مرغ.  جواب چنین سولات را در علم ودانش  میتوان یافت تا خواننده به حقیقت برسد. اگر علمی  در مورد تخم تحقیقات کنیم آغاز تولید تخم از  RNA در وجود یروسها  شروع میشود که از تقسیم شدن  RNA   همنوع تولید میشود. پس ازگذشت زمان و  ازدیاد خاصیت ها حجره تکامل نموده  DNA  ساخته میشود. خاصیت مادر به فرزند انتقال میابد. بلاخره تولید  نسل در بکتریا ها به سپور و شق شدن تبدیل شده دو همنوع را می سازند . این حجرات زندگی بشکل کالونی وپرگنه (مثلاً هایدرا , امیب) را اختیار می نمائید  اعضا ساخته میشود .بلاخره یک جسم زنده مکمل ساخته میشود. سپس  در آب به هزاران نوع جانداران  شناور ساخته میشود  سپس تعداد زیادی شناوران  به خشکه بیرون می آیند بعضی شان در اثر خیز زدن از یک درخت به درخت دیگر بال دار شدند . در تمام این مراحل جانداران  بقا خودرا در داخل تخم یا تخمدان تولید می نمائید بعضی آنها تخم را در بدن حفاظت میدارند بعضی آنها  برای تخم خود پوش اختیار نموده دربیرون می اندازند .هر حیوان که دریک خشکه زندگی می کنند نظر به غذا دست داشته ومحیط بخود یک شکل مخصوص هندسی را می گیرند و هم نوعیت تکثر نیز انکشاف نموده تا یک تخم با پوست سخت در وجود پرندگان حیوانات  ماده و نباتات تولید میشود.زیرا فسلفه تولید تخم تنها منحصر به مرغ نیست بلکه نوع تکثر بالمثل است. در جهان 12 نوع تکثر وجود دارد که گذاشتن تخم یکی از آن است. در حقیقت تمامی حیوانات نباتات  میلونها سال سابق از یک گروپ جانداران بوجود آمده  بعداً  تعداد کثیر انواع جانداران بوجود آمده تعداد که به محیط دست داشته خود توافق ننموده اند انقراض نمودند.  به گفته چارلز داروین انتخاب طبیعی صورت گرفته است..یعنی این جهان که ما زندگی داریم  دارای یک  استعداد ویک مغز است که انتخاب می کند رنگ می دهد تنوع دارد کهنه را ازبین برده به نوع تبدیل می کند. عضو بدن را کم وزیاد می کندوغیره .مثلاً 250 ملیون سال قبل حیوانات خیلی بلند وقوی زندگی می کردند که بنام سینسورها یاد می شدند تمامی نسل آن از بین رفت دوباره حیوانات شناور از آب  به خشکه بیرون برآمده  نسل جدید کمی خورد تر بنام داینسور بوجود می آورد . 40 ملیون سال قبل حیوانات کنونی به جسامت  خیلی خورد بمیان آمده  تمامی داینسورها  از بین میرود.
نظریه ترمو دینامیک , میتافزیک در مورد هستی جهان
بحثهای که در مورد ماده صورت می‌گیرد  گاهی فیزیکی و طبیعی است و گاهی متافیزیکی، فلسفی و کلامی است.
دو نظریه در میان دانشمندان علوم طبیعی و فیزیک در مورد ازلیت ماده وجود دارد:
۱. ترمودینامیک: بر اساس این قانون جهان ابدی نیست زیرا دنیا همواره به سوی حرارت پست مشابهی در حرکت است و روزی که به آن درجه از حرارت پست مساوی برسد دیگر در آن جا اثری از حیات نخواهد بود. به این ترتیب اثبات می‌کنند که موجودات مادی انتها دارند و چون انتها دارند پس باید ابتدا نیز داشته باشند زیرا اگر جهان آغازی نداشت و از اول موجود بود، باید پیش از این چنین مرگ و رکودی حادث شده باشد. ترمو دینامیک مطالعه حرارت و حرکت, روابط بین حرارت وانرژی میخانیکی الکترونیکی و سایر انرژی ها بحث می نماید. دارای چهار قوانین است.
طبق قانون ترمودینامیک نه تنها ثابت شده که جهان ابتدایی داشته و از عدم به وجود آمده است، بلکه دانشمندان فیزیک توانستند عمر جهان را نیز از بدو پیدایش تا کنون تعیین کنند. این نظریه معمولاً جر وبحث روی اشکال دست داشته ونابودی آن بحث می‌نمایند. این واقیعت دارد که زمین و کهکشان ما روزی ازبین می‌رود. ولی ذرات که زمین وکهکشان را ساخته است هرگز از بین نمی‌رود. با شعله‌ور شدن زمین  به آتش تبدیل شده ویا منفجر شده به انرژی گردخاک , آب و گازات تبدیل میشود.
 2. قانون لاوازیه : این قانون بیان می‌دارد که ماده از بین نمی‌رود بلکه تبدیل به به انرژی می‌شود و انرژی تبدیل به ماده.
هر چند به نظر می‌رسد این دو نظریه با هم تنافی ندارند چون قانون ترمودینامیک مربوط به فعالیت و حرکت و جنبش و ساختار و نظم موجود است و قانون لاوازیه هم مربوط به اصل بقاء و وجود ماده یا انرژی، و دگرگون شدن بحث می نماید.
متافیزیکی  فلسفی و کلامی
قبولاندن مسائل ديني و مذهبي براي جوامع بشري از راه‌هاي عقلاني و منطقي كه ممكن است هيچ سروكاري با علومي چون فيزيك و رياضياتي کیما بیولوژی نداشته باشد گویند. در مورد این فلسفه نیز دو نظر وجود دارد.
ا. عقیده معروف بیان متکلمین: که جهان را حادث زمانی می دانند و از همین طریق وجود خداوند (واجب الوجود) را اثبات می‌نمایند.
2.حادث واحتیاج : اینان می‌گویند جهان هستی چه ازلی باشد یا نباشد در ذات خود محتاج و ممکن است و به اصطلاح حادث ذاتی است و چون ذاتا حادث است پس محتاج به واجب الوجود است. تصور موجودی که ازلی باشد و در عین حال وجودش را از دیگری گرفته باشد . درین فلسفه تصور می نمایند که خداوند وماده باهم  متعاقبا تحقق پیدا کنند، و نمی‌توانند علت و معلولی را تصور کنند که تخلف زمانی از هم ندارند چنان که غربیها و متکلمین نیز چنین می‌اندیشند و می‌گویند باید بین علت و معلول تأخر زمانی باشد و الا اگر چیزی همیشه موجود باشد دیگر نیازی به علت ندارد.
علت ومعلول : فلاسفه که مفاهیم را با دقت، تحلیل و تحقیق می‌نمایند، معتقدند که بین علت و معلول ترتیب عقلی و مرتبه‌ای لازم است نه مراتب زمانی و معلولات دارای حدوث ذاتی هستند یعنی عدم و نیستی در مرتبه ذاتشان قرار دارد و چون وجود، عین یا جزء حقیقت ذات آنها نیست، پس و لو این که در عالم هستی و واقع همیشه موجود باشند برای همیشه محتاج هستند و احتیاج و نیاز آنها ازلی و ابدی است. یعنی خداوند بدون ماده  خداوند شده نمیتواند. وماده بدون خداوند تحقق پذیرفته نمیتواند. از این فلسفه چنین استنباط میشود که علت ساختن ماده خداونداست. سوال اینست در جهان و کائینات که ما حیات بسر میبریم به بیلونها تن اجسام به فاصله های بیلونها کلیومتراز هم قرار دارد ویا در حرکت است . چگونه ساخته شده است. سوال دوم ماده از ماده یا انرژی ساخته میشود. چگونه از عدم انرژی ساخت. که هیچ جواب ندارد. لازم است روی یک استدلال بپا ایستاده و به آن قناعت نمود.

فلاسفه اسلامی در مورد ذات خداوند
فلسفه اسلام در تمامی موارد میانه کفایت  ممکن و احتمال است. که موجب قناعت اکثر فلسفه دانان جهان گردیده است. تمام فسلفه اسلام در یک محور می چرخد « هر ماده برای ساخت خود به خالق ضرورت دارد صرف خداوند بی نیاز است»چون جوشش فیض از اقتضاء ذات خداوند است، ازلیت جهان ماده امر محالی نیست و ممکن است  شاید هم ممکن نباشد، هر چند ازلی نبودن آن نیز ممکن است و ممتنع نیست، از اینکه  احتمال می‌دهیم ماده در ذات خود اقتضاء محدودیت داشته باشد و بی‌انتها و نامتناهی نباشد. پس در خلقت جهان اگر نظر به مخلوق داشته باشیم خلق از عدم است چون هر صورتی و هر هیئتی مسبوق به عدم است و قبلا نبوده است و دائما در حال تغییر و تبدیل است و نیز از این نظر عدم در ذات ممکنات تقرر دارد و همه عدم می‌باشند و با فیض حق موجود می‌شوند پس از عدم خلق شدند و اگر نظر به خالق داشته باشیم خلق از عدم نیست چون منشأ همه موجودات وجود ذات خداوند و واجب الوجود است، پس خلق از عدم معنا ندارد.
اگر تصور کنیم  که نخستین ماده این عالم چیست، هیچ دلیلی را ما الزام داده نمی توانیم  که بگوئیم این ماده باید از ماده دیگری خلق شده باشد و خلق از عدم معنا ندارد بلکه چنین چیزی در باره ممکنات مثل انسانها و جانداران درست است که اگر بخواهند چیزی را خلق و درست کنند، باید ماده آن قبلا وجود داشته باشد و آنها این توانایی را ندارند که از عدم خلق شوند اما در باره خداوند  چنین چیزی صحیح نیست یعنی هیچ اشکالی ندارد که خداوند آن ماده نخستین را از عدم خلق کرده باشد. نکته جالب اینست که فیلسوفان اسلامی در عین احتمال یا حتی باور به این‌که عالم ماده ازلیت دارد می‌گویند؛ از آن‌جا که ازلیت عالم ماده، ازلیت و ابدیت ذاتی نیست، بلکه ظلی و سایه‌ای است؛ یعنی همان‌گونه که در ذات خود محتاج خداوند است، در صفات خود و در ازلیت و ابدیت نیز محتاج او است؛ در واقع احتیاج او ازلی و ابدی است؛ بنابر این نه تنها با اعتقاد توحیدی و وجود حضرت حق منافات ندارد، بلکه تأکید کنندهٔ توحید است.
در نظریات اسلام اولین  مرتبه همان مرتبه‌ای است که «عماء» نامیده شده. برای این مقام و مرتبه نام‌های دیگری نیز اطلاق شده؛ از جمله عالم اطلاق، عالم لاهوت، غیب الغیوب، غیب مطلق و ... ؛ همچنانکه در قرآن می‌فرماید: "وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ" ؛ و کلید خزائن غیب در دست او است، کسی جز او بر آن آگاه نیست. ‏
مراتبی که بعد از هما ، ذکر شده است خمس یا پنجگانه بوده  که به ترتیب عبارت اند از: جبروت، ملکوت، عالم شهادت و مرتبه جامعه که همان «انسان» است.
بنا براین  می‌توان سیر پیدایش عالم را با اصطلاحاتی قرآنی این گونه بیان کرد:
عالم از عدم خلق شده نه از خدا چرا که وقتی به «عالم»، «وجود» اطلاق می‌شود خدا به نظر معدوم می‌آید. و آنچه هم خداست (وجود حق) غیر از وجود خلق است.
پس عالم از عدم خلق شده و نخستین مرتبه از این خلقت همان مرتبه عماء بوده است که نه می‌توان آن را به وجودِ ممکن، شبیه دانست و نه می‌توان آن را خدا یا وجود حقیقی نامید. خود لغت عماء هم به معنای کوری و ظلمت است. در فلسفه اسلام یکی عالم بشری است ودیگر عالم کائنات است . در هربخش نظریات دارد. مقصد این فلسفه خالق از عالم هیچ جهان را ساخته است. ولی با موجودیت ماده غیر قابل لمس ودید ممکن را اختیار نموده است.
مسئلهٔ ازلیت ماده در صورتی اعتقاد به وجود خدا را متزلزل می‌کند که راه اثبات وجود خدا را منحصر در بر هان حدوث زمانی بدانیم  یعنی اگر وجود خدا را از این راه که موجودات در زمانی موجود نبودند، و بعد موجود شدند بدانیم، در این صورت با اثبات ازلیت ماده، اعتقاد ما به وجود خدا دچار مشکل می‌شود. اما اندیشمندان الهی راه‌های متعددی را برای اثبات وجود خداوند تبارک و تعالی بیان کردند که مهم‌ترین آن، برهان فطرت و برهان امکان و جوب است.
شعاراز کریم پوپل: مسلمان بودن جز صواب گناه ندارد .اسلام را کور نگهداشتن و سو استفاده ازین کوری بدترین چیزی در دنیا است.

ادامه دارد

منابع
1.ترمو دینامیک و قوانین آن در ویبساید ترمو دینامیک
http://www.engineering.com/Library/ArticlesPage/tabid/85/ArticleID/218/Thermodynamics.aspx
2.آیا خداوند ماده را ساخته است نوشته پروفیسور لاری ویردومن در ویبساید تحقیقاتی
http://www.icr.org/article/did-god-particle-create-matter/
3.فلسفه متافزیک دانشگاه وارسا نوشته توماس بیگج
http://www.academia.edu/1481381/Metaphysics_A_Guided_Tour_for_Beginne
4. چگونگی آفرینش ماده از خدا مجرد در وبگاه معارف
http://maaref.porsemani.ir/node/1646
5.رابطه خلقت خداوند با قانون ماده و انرژی
http://www.hawzah.net/fa/question/questionview/11741
6. خداوند آن ماده نخستین را از عدم خلق کرده باشد در وبگاه ثبت پرسش
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa19835
7. پایه های علمی و منطقی عقاید اسلامی تأليف : آيت الله حاج شيخ ابوطالب تجليل تبريزى در وبگاه شبکه الامام الحسین  http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=117