سال ٢٠١٤، انتخابات، "اجماع ملى" و آرايش نيروهاى سياسى

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

غرزى لايق

«اجماع ملی» در افغانستان در آخرین تحلیل به‌معنای ایجاد یک «شرکت سهامی سیاسی» و از طریق آن انحصار دوامدار قدرت و منابع توسط یک شبکه متشکل از سیاسیونی است که مردم در تعیین آن‌ها به مقام «رهبری» هیچ نقشی نداشته‌اند. (يعقوب ابراهيمى)

 
هر چه كشور به انتخابات ممكن رياست جمهورى و خروج نيروهاى ناتو در سال ٢٠١٤ از افغانستان نزديكتر ميشود، اعلاميه هاى سياسى و واكنشهاى از قماش  سخنرانى مارشال فهيم قسيم بيشتر و بيشتر تر گوش هارا نوازش خواهد كرد. جا به جايى تازه ى نيروهاى سياسى در پيشگاه چنين پيشآمدها امر كاملاً قابل فهم است. شكل و مضمون اين جا به جايى ها نشاندهنده ى اين اصل است كه افغانستان براى چند دهه بعدى كدام راه انكشاف را خواهد پيمود و كدام نيروهاى سياسى ابتكار عمل را در دست خواهد داشت. نه بايد شوكه شد، هرگاه در فرآيند سازشهاى نو در مراتون قدرت با ازدواج هاى تازه ى ميان چهره هاى ممكن و نا ممكن شناخته شده ى سياستهاى سه دهه اخير مواجهه گرديد. اين وصلت ها پيامد قانونمند پروسه هاى سياسى سالهاى اخير بوده و در نهايت آماده شدن براى روند به اصطلاح "اجماع ملى" يا گروگان ساختن قدرت سياسى كشور در دست سالار هاى جنگ را رنگ مى بخشد.  

اگر به جزئيات  نه پيچم، سخنرانى منحصر به فرد مارشال قسيم بازگوى انكار ناپذير شكست مدهش  انديشه ى اسلام سياسى و دولتدارى گروه هاى تندگراى مذهبى است كه كشور و سراپاى ساختار حاكميت را طى دو دهه بى رقيب در چنگال روان تعبدى و نا شكيباى  خود پوسيده ساخته، پروسه ى دموكراتيزه سازى را با بن بست روبرو كرده و اينك به فرجام عبرت انگيز خود دارد نزديك ميشود. اين سخنرانى با تمام زير و بم هايش، در اصل، مانيفست تمام عيار پيشگيرى مذبوحانه از يك پايان وحشتناك و عبرت انگيز "داعيه ى" جهاد و حاكميت پرحادثه و خونين اسلام سياسى در نمونه ى تنظميى- جهادى آن و همچنان جلو زدن از حضور پررنگ چهره ها و گروه هاى نو سرزده از مناسبات دهه ى اخير و سركوب دستآوردهاى دموكراتيك ميباشد.

يافته ها و گفته هاى مارشال قسيم كه هرآن گاه با باران عاطفه و اشك همراهى مى شد از ريشه با رفتار و كردار جهادى ها و اسلام تندگرا بيگانه بوده و زمان چالش زاى سپرى شده و "شهكار" هاى آنهارا نه ميتواند خاك پوشى كند. افغانستان امروز با تمام بيچاره گى ها و ذلتهاى آن نتيجه ى مستقيم حاكميت جهادى ها و اسلام سياسى است كه فرصتها و ابزار هارا ناشيانه به هدر دادند و پس از خود يك افغانستان غرق در اختلافات سياسى، قومى، سمتى و مذهبى را با اقتصاد بى تعريف و يك تراژيدى اسفناك انسانى به ارث ميگذارند. بى باور نيستم كه اسلام سياسى ستيزه گر براى ادامه ى حضور نا ميمون خود در ساختار حاكميت به هر وسيله خواهد چسپيد، اما نياز زمان چنان است كه خواسته يا نا خواسته مأموريت نابه كام ساختار هاى جهادى در مديريت ناشايسته ى جامعه به پايان رسيده است. رجز خوانى هاى مارشال را ميتوان در همين بستر سبك و سنگين كرد.

مارشال نه فيلسوف است، نه انديشمند سياسى و نه روشنگر. تفنگش وى را در صدر بازى هاى قدرت و معامله به بالا كشيد و امروز در آستانه ى زوال بنيادگرايى ستيزه جو و جا خالى كردن به چهره ها و ساختارهاى تازه دم، وى گزينه ى ديگر نه دارد سواى اينكه با تكيه بالاى همان تفنگ، جو سياسى را به نفع گروه هاى چپاول گر و چورگر پاسدارى كرده و اين سلسله را بقا بخشد.  

كشور در حالى به يك دور جديد سرنوشت خود نزديك ميشود كه بازيگران اصلى تياتر سياسى را نيروهاى وابسته به اسلام سياسى در ريخت و ساختهاى گونه گون، از جهادى تا طالب و از دولت تا اپوزيسيون تشكيل داده و جامعه مدنى، احزاب و ساختار هاى دموكرات و ترقى پسند و جنبشهاى روشنگرى يا غايب اند و يا هم حضورشان در فرآيند هاى سياسى محسوس نيست. چيره گى چنين وضعِ بدون مخرج  را از جهان مدرن بايد شكر گذارى كرد. باور من اين است كه در فرآيندهاى يكى دو دهه ى  در حال آمدن همين نيروهاى اسلام سياسى با عبا و قباى رنگ باخته و نوسازى شده، طرفهاى مطرح در معادله ى قدرت باقى مانده و براى نمايش دموكراسى و مدرن انديشى و نيز ضمانت حمايت بيرونى ها، با جادادن چهره ها و گروه هاى "غير خودى" در ساختار هاى حاكميت، اصل تندگرايى دينى خودرا پوشش مُد روز خواهند بخشيد. سلسله چنين گفتگو ها و زد وبند ها جارى است و سمفونى "اجماع ملىِ" نامكشوف با چنين اركسترى اجرا خواهد شد.

شكست پروژه ى دموكراسى در افغانستان و بيهوده گى راه طى شده پس از بن نخست به بازار قومگرايى گرمى ويژه بخشيده و نيات سلطه جويانه ى ديوانه هاى قدرت را زير پوشش شعار هاى قومگرايانه پنهان كارى ميكند. قومگرايى به عنصر مؤثر در سهم بيشر از قدرت و ثروت و تآمين حضور جنگ سالار و مافياى مواد مخدر در ذروه هاى حاكميت مبدل گرديده و تهديد به جدايى و تجزيه كه در ميان آگاهان قومها خريدار دست و پا كرده است، در هر بيشه و گوشه به رخ كشيده ميشود. رقابتها هاى سياسى نه در پيشكشيدن برنامه هاى تنظيم شده ى رشد اقتصادى- اجتماعى و فرهنگى كشور، بلكه در وفادارى به ارزشهاى قومى، زبانى، دينى و محلى تبارز مى يابند. "اجماع ملى" به مثابه ى پايان حضور دموكراسى پايه يى، همين اصل سازشها و معامله هاى همانند بن نخست را ميان تيكه داران قدرت و ثروت رنگ "توافقى" خواهد داد.

 پرش به "دموكراسى توافقى" به يارى بسته بندى "اجماع ملى" يورش بيشرمانه بالاى دستآوردهاى دموكراتيك جامعه بوده و در دراز مدت آبستن چالشها و تنشهاى ژرف اجتماعى است كه كشور را داخل دور جديد جنگها و آشوبهاى بى پهنه ميسازد. به اين سخنان محترم يعقوب ابراهيمى باور كامل دارم كه مينويسد: "اجماع ملی و به همین ترتیب دموکراسی توافقی حاکمیت سیاسی را از مردم به یک شبکه مافوق متشکل از قدرتمندان سازش‌کاری که در عقب درهای بسته تصمیم می‌گیرند، منتقل می‌سازد؛ رهبرانی که احساس می‌کنند در یک روند فرسایشی دموکراتیک هیچ تضمینی برای ادامه حیات سیاسی‌شان وجود ندارد..."

سخنرانى مارشال فهيم  كه از نه بود تسلسل و شكل برآمد هاى متعارف عذاب ميكشيد و براى شمارى از روشن انديشان و آگاهان افغان به ساده انديشى و كم سوادى نامبرده چسپانده شد، برخ جزئيات و نيز هويت شركاى احتمالى چنين "اجماع" را هوشيارانه به بيرون ريخت و آماده بودن افكار همه گانى  را براى چنين گزينه به سنجه گذاشت. اين درست است كه "مارشال همان کرزی است اما تاجک و بیشتر باز و با انعطاف وقتی از نظام پارلمانی حرف میزند . آنها همکار امریکا و ناتو اند و در آینده هم چنین خواهد بود." (مزدك)، آنچه كه در راه فراخوان  "اجماع ملى" موعظه ميگردد و به خاطر آن هزينه هاى هنگفت و گروه گسترده و مجرب كارشناسان گماشته شده، "بیشتر ساختن یک شبکه انحصار و تقسیم سیستماتیک قدرت توسط رهبران سیاسی، نمایندگان اقوام و تکنوکرات‌هایی است که در ده‌سال گذشته ثروت و قدرت فراوانی اندوخته و در تلاش‌اند تا از طریق این شبکه، موقعیت خویش را در درازمدت حفظ کنند."(ابراهيمى)        

به كار گيرى گزينه هاى "دموكراسى توافقى"، "دموكراسى افقى"، "دموكراسى عمودى" و دهها معجونى از اين تركيب در كشور هاى مانند افغانستان تا حال در دراز مدت بار مثبت نشان نه داده و در نهايت جوامع را با تشنج ها و پيچيده گيهاى تازه دست و گريبان ساخته است. بغرنجى اوضاع سياسى، اتنيكى- قومى و دينى از يكسو و آسيب پذيرى كشور در برابر نيات شوم حكومتهاى كشور هاى همسايه و همچنان گره خوردن منافع حياتى بيرونى ها در جغرافياى موجود، گزينه "اجماع ملى را " در قالب فريبنده ى "دموكراسى توافقى" شكنند تبارز داده و به مثابه ى يك پديده ى زود گذر و ابزار دفع الوقت، شگاف بى اعمتادى ميان لايه هاى اجتماعى جامعه ى افغانى را چقرتر ميسازد.