انجنیرعبدالصبورصافی
"تهاجم فرهنگی" عبارت از تسلط برفرهنگ یک جامعه یابه عبارت دیگر ملتِ بخواهد فرهنگ رایج و غالب یک ملت را از دستش گرفته وفرهنگ خود را به آنها تحمیل کند، تا ملت مورد تهاجم گرفته شده راتحت سلطه خودآورده وبدین وسیله به آن ملت تسلط یابد وضربان اقتصادی ،
سیاسی و نظامی آن را در دست خود بگیرداست، هرجامعه باداشتن فرهنگ مختص به خودش زنده است واگرفرهنگ یک جامعه ازبین میرود دیگر آن جامعه اصلاً وجودندارد وقتی میگویم "افغان"، یعنی دارای کلتور، رسم، رواج، زبان، دین، مذهب و عنعنات مختص به خودش است ،اگر چنین چیزوجودنداشته باشد دیگرنمیتوان آن شخص یاملت را "افغان" نامید، تهاجم فرهنگی که سابقۀ تاریخی دارد ودرزمان های مختلف کشورعزیزما مورد تهاجمات عظیم نظامی و فرهنگی قرارگرفته واثرات آن تاکنون درجامعه دیده میشود، قبلاً این تهاجمات بالشکرکشی هاهمراه بود هرجای ومنطقۀ که فتح میشد؛ جبراًماموربه پذیریش فرهنگ آن جامعه متهاجم میگردید، چنانچه درزمان صفوی ها درفارس هم زبان فارسی وهم مذهب شعیه صبغۀ سیاسی پیداکردوجزهویت فارس صفوی شد، این هویت نه تنها به مردم فارس تحمیل شدبلکه به مردم همجوار خارج از سرحدات وقلمروصفوی نیز تحمیل گردید، درزمان شاه عباس مردم هزاره نشین درقسمت های مرکزی افغانستان به زورنیزه به مذهب شعیه روآورده وزبان فارسی به جای زبان مغولی برآنها تحمیل کردید،چون اکثرواعظان ازمشهدمی امدند هزاره گان امروزهم به زبان مشهدی صحبت میکنند که اثاربسیارکمی اززبان اصلی شان (مغولی) درآنها دیده میشود، هگذاصفویان تکلم به زبان پشتورا درساحات قندهار جرم دانسته و آنرا ممنوع کردند ومتخلف رازبان می بریدند، وعدۀ مردم پشتون قندهارهم مذهب شعیه راقبول کرده وهم کلمات فارسی رادر زبان خود شامل ساختن تاازشرصفویان خلاص وهم زبان خویش را حفظ کنند.
اماامروز دیگرآن زمان هاگذشته وباجنگهاولشکرکشی هادیگر نمیتوان به مقاصد دست یافت، اکنون روش جدیدومدرن ترکه عبارت از"تهاجم فرهنگی" است به طرق وشیوه های جدید جهت رسیدن به مقاصد، اهداف ومروج ساختن فرهنگ هابکار گرفته میشود.
اساسا "تهاجم فرهنگی" در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای ویژگیهای خاص خود است، "تهاجم فرهنگی" معمولاً نامرئی و نامحسوس است؛ دراز مدت و دیرپاست؛ ریشۀ آن عمیق و همه جانبه است؛ حساب شده و دارای برنامه و ابزارهای گسترده و فراگیر است؛ کارساز و خطرزاست. علاوه بر اینها، "تهاجم فرهنگی" همانند کار فرهنگی، یک کار آرام بیسر و صداست و قربانیان آن بیشتر قشر جوان یک جامعه میباشند.
این تهاجمات درساحات مختلف زندگی بکارگرفته میشود وازاین شیوه درنابودی فرهنگها استفاده صورت میگیرد:
تحریف تاریخ یک کشور.
تغییردرسم الخط وزبان بامروج ساختن کلمات واصطلاحات.
ترویج مذهب ودین بجای دین اصلی آن ملت.
ازبین بردن میراث های فرهنگی.
فرقه گرایی.
ترویج فساد وغیره میباشند.
فرهنگ رامیتوان به دودسته تقسیم کرد فرهنگ مادی وفرهنگ معنوی:
فرهنگ مادی عبارت است از تمامی آنچه که عینی و ملموس است؛ مانند آثار هنری وباستانی، دستاوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، رسم الخط، موسیقی ورقص واتن وغیره . فرهنگ معنوی عبارت است از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزشها و اندیشهها، اخلاقیات و دانستنیها است.
هکذافرهنگ رامیتوان بحساب موقعیت جغرافیائی نیزبه دودسته تقسیم کردکه فرهنگ شرقی است وفرهنگ غربی که این هردو ازهرلحاظ دارای خصوصیات خاص وبه خصوص خودمیباشند وغرب هم درکشورهای مختلف به شیوه های مختلف همین اکنون مصروف ترویج رسوم ، عنعنات ودین عیسویت وارزش های غربی است.
واماکارهای فرهنگی ایران درداخل افغانستان ازساحات روشنفکری با مروج ساختن اصطلاحات چون "دانشگاه"، "افغانستانی"، "راهبردی"،"چرخبال" تغییردرنامهای ماه های سال چون "خرداد" و "مرداد"، وغیره وازاین قبیل اصطلاحات آغاز شده وباایجادمراکزفرهنگی وکلتوری وکتابخانه هاکه ترویج کنندۀ این اهداف اندبه پیش میرود، قابل یادآوریست که جناب محترم "ولی احمدنوری" نویسنده توانای کشوربسیاری ازاین اصطلاحات راجمع آوری کرده وطی یک لغاتنامه منظم درپورتال وزین افغان جرمن آنلأین دراختیارخواندگان محترم قرارداده است، اکنون سفارتکاران جمهوری اسلامی به پوهنتون کابل راه یافته وقتاً فوقتاً ازاین مرکزبزرگ علمی وفرهنگی بازدید میکنند ودر این مرکزبه قول رادیوآزادی کتابخانۀ بنا کردند،"محمد نذیرنیاز" یکی ازمحصلین پوهنځی اقتصاد این پوهنتون در صحبت با رادیو آزادی گفت که در این مرکزایرانی ها هیچ نوع مواد علمی و تحقیقاتی موجود نمی باشدوی می افزاید:
«در مجموع این هاکتاب های علمی و تحقیقی که برای محصل موثر باشد ندارند، نود تا نود و پنج در صد کتاب های شان کتاب های فرهنگی است، از طرف سفارت ایران مستقیمآ تمویل می شوند وقتآ فوقتآ کارمندان این سفارت به این جا می آیند فکر می کنند که این محل ملکیت شخصی ایران است در آنجا عکس های خامنه یی و بیرق آن کشور را نصب کرده اند.»
در همین حال اظهار الحق فضلی یک محصل دیگر پوهنتون کابل به رادیو آزادی می گوید که مسوولان مرکز ایرانی ها در داخل کتابخانه این پوهنتون همه اتباع ایران اند، اظهار الحق فضلی چنین ادامه میدهد:
«کتابخانه ایرانی ها در کتابخانه مرکزی پوهنتون کابل وجود دارد ، به نحوی می خواهند که اهدف سیاسی و دیگر اهداف خود را به دست بیاورند. مسوولان کتابخانه ایرانی ها استند .؟»
بعضی از محصلین پوهنتون کابل درعین حال ازموجودیت یک کتابخانه ایرانی ها درعقب پوهنحی اقتصاد این پوهنتون نیز سخن می گویندو محمد نذیر یکی از این محصلین است که میگوید:
«در عقب پوهنحی اقتصاد آن ها(ایرانی ها) این کتابخانه را جور کرده اند و در این کتابخانه هم کتاب های کاملا ایرانی موجود است و نوشته کرده اند، "کتاب های دانشگاهی" این مستقیمآ نشان می دهد که آنها می خواهند فرهنگ خود را ترویج بدهند.»
ایرانیها با استخدام آن عده افغانهای راکه درایران به دام انداخته بسنده نکرده میخواهند باایجاد این مراکز،نفوذفرهنگی خودرابیشتر ساخته ورونداین برنامه را تسریع سازند تاهرچه زودتربه اهداف شوم که درقبال افغانستان دارند برسندکه واقعاً این یک فاجع به مردم افغانستان خواهدبود.
وامابه سفارت افغانستان مقیم ایران هم اجازۀ چنین فعالیتهای فرهنگی داده میشود؟
اگرمیشود درکدام پوهنتون ویا موسسه علمی ایران چه نوع وبه کدام سطح است؟
امروزدرکانالهای تلویزون های افغانی فلم های ایرانی وآهنگ های ایرانی به نشرمیرسد ایا کسی صرف یک آهنگ افغانی راهم ازکانالهای ایرانی داخل ایران مشاهده کرده ویاشنیده اند؟
هرگزنه،اصلاً چنین چیزی نه وجود داردونه به آن اجازه داده میشود.
افغانستان که کشورچندملیتی است وهرملیت درآن ازحقوق خاص خوددرطول تاریخ برخورداربوده به کلتوروفرهنگ وعنعنات هرملیت احترام گذاشته شده است، شایددربعضی مواردازتعصب هم استفاده شده باشد ولی هرگز این تعصب به اندازۀ که امروز درایران علیه باشندگان افغان وسایراقوام دراین سرزمین بود واست؛ درافغانستان نبوده ونیست، از مدتی بدین سوازطرف دشمنان وطن تبلیغات در خصوص محکوم کردن یک قوم به تبعیض علیه سایراقوام که اکثراً دررأس قدرت قرارداشتند صورت میگیرد، وچنین تبلیغ میشودکه درموردسایر اقوام ازتبعیض لسانی استفاده مینمایدو مدعی اندکه آزادی آنها سلب شده است؛ درحالیکه خود درخدمت کشور فرهنگ ستیزایران چه آگاهانه وچه ناآگاهانه قراردارند، ودر افغانستان مبلغ اصطلاحات وزبان ایرانی میباشند، وروی یک نام دانشگاه وپوهنتون به مبارره برمی خیزندواز فرهنگ ستیزی ایران چشم پوشی کرده ازاحترام وحرمت که پشتونها به سایراقوام درطول تاریخ داشته شکوه وشکایت دارند، گاهی آنهارا فرهنگ ستیزوگاهی هم فاشیست می نامند، ایا این دشمنان قسم خورده ووطن فروشان گاهی هم توجه به اعمال ایران داشته اندکه فرهنگ ستیزی ایران چه سان وتاچه سرحداست؟
اینکه ایرانی ها به کردها ، آزری ها، ارمنیها وغیره اقوام ساکن ایران اجازه نمی دهندکه به غیراز لسان فارسی به لسان خودشان دردکان ها ،مغازه ها وکارگاه ها صحبت کنند وباید لسان فارسی حتی لهجۀ ایرانی رابیاموزند رانادیده میگیرد، بااین تعصب که هموطنان ملیت هزاره ازبک وتاجک که ازکشورمابه ایران جهت کاریابی میروند ودرمدت کمترازیک ماه جبراًلسان مادری خودرافراموش وبه لسان ایرانی حرف میزنند وزمانیکه به افغانستان بازمیگردند دیگرلهجۀ زبان مادری خویش رافراموش کرده وبه لهجۀ ولسان ایرانی صحبت میکنندمتوجه نیستندویانادیده میگیرند، درحالیکه خودرا درافغانستان مجبوربه واگذاشتن آن لهجه ایرانی نمی دانند، ایا این آزادی نیست؟
ایااین آزادی نیست که هزاره ها نورستانی ها پشه ئی هاازبک وترکمن ها ازقرنها به لسان خودحرف میزنند وکسی بالای آنها هیچ لسان ولهجۀ راتحمیل نکرده ونمیکند؟
ایاکسی یا مقام دولت این ملیت های اقلیت رامجبوربه فراگیری لسان دری ویاپشتونموده اند؟
نه هرگزچنین چیزنبوده، اگردرمکاتب مناطق تاجک یا ازبک نشین لسان پشتوتدریس میشود درمکاتب مناطق پشتونشین هم لسان دری تدریس میشود این یک امرطبعیی است وبایدهم چنین باشد این کار تعصب رانشان نمیدهدامادشمن تفرقه افگندکه ازآخورایران جیره میگیرندهمین راهم تعصب وغیر موجه می دانند، اصطلاحات پشتوراتحریف واصطلاحات وارداتی تفرقه افگن ایرانی را تطور وتبهر زبان مینامند، و کشور زبان ستیزایران راهمزبان وهم فرهنگ میدانند وپشتون های که درکنارشان ازآزادی ونوامیس ملی دفاع کردندرا دشمن خودمیدانندجای بس افسوس و شرم آوراست.
واضح وروشن است که هرزبان باگذشت زمان درتکامل و تطوراست که این رشدطبعیی یک زبان است وکسی مانع آن نمیتواندباشد، اماآنچه که اصطلاحات ولغات های بیرونی به جای کلمات قبول شده واصیل زبان دری مااست به هدف یک تهاجم فرهنگی وارد ملک ما شده نگران کننده است،کاملاً مبرهن است افرادو گماشتگان که جهت ترویج فرهنگ ایران وبیگانه موظف به تبلیغ این اصطلاحات اجنبی اند وازاین طریق میخواهندبرملت ماتسلط فرهنگی حاصل نمایند وهویت ملی ماراخدشه دار سازند و سرانجام این تسلط را به یک وابستگي اقتصادی وسیاسی تبدیل کنندوملت مارامتفرق سازد هرگزنبایداجازه داد.
دست کشورایران زمان بیشتربازشدکه کیسه های دالررا درجیب زمانداران دولت افغانستان انداخت، ودهن ایشانرا دربرابراین تجاوزات چنان بسته کرد که اکنون از ارزشهای ملی خود هم بخاطرسرخمی که دارند نمیتواننددفاع کنند، مصوبه شورای وزیرا ن که دراواخر سال 1391 ازطرف وزارت اطلاعات وفرهنگ درمورد جلوگیری اصطلاحات خارجی دررسانه های تصویری وصوتی ونوشتاری کشور تصویب شدوآقای مخدوم رهین وزیراطلاعات وفرهنگ درمصاحبه باتلویزون آریاناهم درمورد به متانت ودلیری سخن گفت؛ کجاست؟
وچه وقت ودرکجاجامۀ عمل پوشید؟؟؟
روی یخ نوشته ودرآفتاب گذاشته شد،ودگرکس ازتطبیق آن حرف بزبان نمی آورد، زیرا آن دلارها که به جیب زمامداران وآقای کرزی سرازیرشده است باید ایران ازروپیه روپیه آن مفادحاصل کند، تابه امروزهمه اصطلاحات ایرانی درتلویزون ها ونشرات کابل به صورت قطع وجوددارد هیچ سانسوربرآن وجودندارد، وقتی والی ولایت کابل کلمه «افغانستانی» رااستعمال میکند ازمردم بی سواد وعوام چه گلایه باشد.
تصمیم شجاعانه وعاقلانه ولسی جرگه درحذف نوشتن قومیت ازتذکره های الکترونیکی درایجاد ملت سازی یک اقدام فوق العاده ارزشمندبوده ومشت کوبندۀ بردهن اعمال ایرانی که درصددتفرقۀ قومی وترویج نام چون "افغانستانی" که درحقیقت افغانهارابه قوم وملیت تقسیم میکنند؛است. ولی صرف حذف این کلمه کافی نیست بلکه بایددرهرکارت وتذکرۀ الکترونیکی نوشته شود «ملیت افغان»این کارجهت ملت سازی وتبدیل همه اقوام ساکن افغانستان رابه یک ملت واحدنهایت یاری میرساند.
اعتصاب غذائی که ازطرف عده محصلین پوهنځی علوم اجتماعی مربوط یک قوم همین چندروزپیش براه انداخته شد ودرنتیجه رئیس ویک نفراستاد پوهنځی علوم اجتماعی برکنارشدندایاحق بااین محصلین بود؟
ایااین یک حرکت سیاسی وازطرف حلقات سیاسی وتفرقه افګندوصادرشده ازطرف ایران نبود؟
کسی در زمینه تحقیق انجام داد؟
اگرانجام داد نتیجه آن چه شد؟
اگر اعتصاب این محصلین برحق بود چرااکنون هزارها محصل واستادبه نفع آن رئیس واستاد برکنارشده به تظاهرات براخاسته اند، این عمل یک سوال رابه ذهن میرساند که کیها برحق بودند؟؟
آن 45 محصل مربوط یک قوم یاحزب سیاسی، ویا این هزارها محصل واستادکه به نفع آن رئیس برکنارشده آقای فاروق عبدالله ویک نفر استاد برخاسته اند.
ایابه جامعۀ مدنی افغانستان جای شرم نیست که بدون دلیل به قضاوت پرداخت واعتصاب آن 45محصل که بعداً چندتن دیگرهم درجمع آن پیوست وتعدادآن به هفتادنفررسیدراموجه خواند؟
اگراین حرف درست باشد که حق بااکثریت است پس این هزارها محصل واستاد که امروزبه نفع برکنارشده گان برخاسته اند وازهرقوم ملیت وحزب سیاسی درآن سهم دارندراچه فکرمیکنند، ایا حق باایشان نیست؟
جامعه مدنی چطورقضاوت میکنند، به نفع کی وکدام ملیت کارمیکنند، وازکجا آب میخورند ؟
درخدمت کجا وچه کسان میباشند؟
ایامیتواند مردم زین پس این نهاد رامنحیث یک نهاد بیطرف شناخته وبه آن ارج بگذارند؟
به نظرمن بااین کار مشروعیت خویش را تحت سوال قرارداده وتحت تاثیرآن افراد فرصت طلب تفرقه افگن قرارگرفته است.
چطورایران توانست که نام دیپلوماتان وجواسیس خوددر مزار شریف را زنده نگاه کندکه توسط طالبان ترورشده بودند، امروزیک جاده درشهرمزارشریف بنام آنها مسما شده است، این درحالیست که ده ها هموطن ما که ازفرط فقروبیکاری وبیچارگی به ایران میروندوخشره کاری میکنند ودرآن جا به بهانه های مختلف به دار آویخته میشوند واجسادآنها دردشتها وسخره ها طعمۀ پرندگان میشودهیچ ارزش قایل نیستند، هموطنان باید بدانند که ایران هم مانند پاکستان هیچگاهی دوست خوب به افغانستان نخواهدشد، باید خود وفرهنگ وبخصوص موسسات علمی خود راازنفوذ اعمال گوش بفرمان ایرانی ها حفظ کنیم .
ومن الله توفیق