نوشته: سهیل الغنوشی (نشر شده در الجزیره نت(ترجمه: عبدالرحمن فرقانی f
از بزرگترین مزایای بهار عربی اینست، که نقاب ها را فرو ریخت، توهمات را دور نمود و ثابت ساخت که تحول غیر سنجیده منفعتی ندارد، و در زعامتها و احزابیکه هوس پرور اقتدار باشد نه پيشرفت و ترقی امیدی نهفته نیست.
بیشتر از چند قرن سپری شد، که عربها خواب می بیندند و وعده پيشرفت، ترقی و اصلاح میدهند، پلانها، پروسه ها و زعامتها مختلف و گوناگون پدید آمد، و تلاش های متعدد رخ داد، ودر هر بار امیدها از هم ميگسلند و خوابها در هم مشکنند، و به علت عین اسباب و علت ها: حسابات غیر سنجیده شده، پلانهای عجولانه، و عملکرد نا درست و نا رسای نخبگان خودکام و خود پرور که در راه بقا و استمرار در اقتدار هر چیز را بدون قواعد و ضوابط مباح قرار میدهند، که در مقابل محرومیت دیگران از حقوق شان و تسلط برآنان بزود ترین فرصت بسوی تسلط وشرط بندن و به تعویق انداختن ناکامی و استمرار استبداد راه میپیمایند، و مغلوب را به طبیعت غالب عادت میدهند، احزاب و مخالفین را به خارج وابسته میپندارند، که این خود منجر میشود تا شکاف ها وچنل های فساد و تماس های جاه طلبي و استمرار استبداد باز گردد.
اختلاف بین سیاستمداران عرب ـ و زندگي بطور کلي ـ دشمني است که به اساس منطق "من یا سیل" و " بر روی دشمنان من،"حل و فصل میگردد، و با وجود ظاهر فریبنده سیاست متمدن عرب، سیاست کشور های عربي در جوهرش جز قبایل بیش نیست، که بر سر غنایم تنازع و کشمکش دارند. و خداوند متعال می فرماید: "ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم" تفاوت بسا بزرگ بین کشمکش و فرار وجود دارد، و به شماست که بین دولتمردان یهود که پیش از بزگزاری حکومت یهود برای قیام دولت یهود برنامه ریزي کردند وبین پادشاهان عرب، که قبل از قیام دولت بالای اقتدار کشمکش را براه می اندازند، مقایسه کنید، حتی پیش از استقلال و آزادی کشور، در مورد هوس اقتدار و بی باکي در مورد مصلحت های عامه هیج کسی بالای حکام عرب تفوق حاصل کرده نمیتواند.
و اینطور فرصت های بی شمار از دست رفت، وکشور ها به علت ضعف حافظه ملت ها، نبود فرهنگ اعتماد، ارزیابی، بررسي و محاسبه در حال خود باقی ماندند، هیچ کس مسوولیت غلطي های خود را نمپذیرد، بجای اینکه معذرت بخواهد و از منصبش استعفاء بدهد، همه هنر فرار از مسؤولیت و ایجاد مبررات را آموخته اند، و یک کشور عربی هم راه پيشرفت را سراغ نه کرده است، بلکه اکثریت آنها در عقب ماندگي بسر می برند، وعلت هم ساده است: نه بودن پروسه پيشرفت و ترقی و زعامتها ملی که ملت ها را بسیج و متحد سازد. ضعف هویت ملی و احساس ملی، بخاطر گرایش ها و برنامه های طبقه اي جان گرفته است.
بهار عربی امید در هم شکناندن این دائره خالی و دور باطل را فراهم نمود، ملت های در راستای خواسته های مردم و تحقق آن تحت پرچم ملي از نخبگان و احزاب پيشگام شدند، اما حوادث به سرعت بسوی مسیر معهود و نتیجه شناخته شده بازگشت، و کشورها راه پیشرفت را غلط کردند، سیاست ها و وضعیتها تغیر نه کرد، مگر بسیار اندک.
اما از بزرگترین مزایای بهار عربی اینست، که نقاب ها را فرو ریخت، و توهمات را دور نمود، و ثابت ساخت که تحول غیر سنجیده شده منفعتی ندارد، و در زعامتها و احزابیکه هوس پرور اقتدار باشد نه پيشرفت امیدی نهفته نیست.
و عملکرد سیاسی نا امید کننده را که درین اواخر مشاهده نمودیم، نمونه است از آنچه که میآید. و کسانیکه تا اکنون جهت اصلاح و پیشرفت در قوانین، انتخابات و مرحله انتقالی امید میبندند در حقیقت آنها گرفتار توهم استند.
در حقیقت حل در تغیر قوانین و حکام نهفته نیست، چون قوانین نو از قوانین کهنه که بسیار بد نبودند، تفاوت بزرگ ندارد، و اکثریت احزاب که بعد از استقلال و آزادی حکومت کردند در کل احزاب ملی بودند، اما به اثر ضعف دانش اتباع کشورها، و عدم اعتنا به کسب حقوق و بي پروایی در مصلحت های عامه، و قبول کردن ظلم وستم وبرگشتن شان از شریک و سهیم در امور کشور به رعیت بدون رای و موقف. حتی دیموکراسی هایکه به میان آمد به علت ضعف اداره سیاسی از هم متلاشی شده، به انقلابهای راه باز کرد که ملتها به آن خیر مقدم گفتند، و در مقابل کشور های دیگر به برکت دولتمردان بزرگ و سیاستمداران مدبر بطور مطمئن و خوب پیشرفت نمودند، که انگلستان کشوردیموکرات پیشرفته و مترقی بدون قانون نوشته شده است.
وهر اقتداریکه پی توغل از طریق مواد قانون مطابق هوا و هوس خویش گردد در نهایت با ملت بیدار و حافظ حقوق خویش و جامعه مدنی بازپرس مواجه میشود.
من هنوز هم دور میبینم که یک قوت سیاسی به اقتدار رسیده باشد، سپس انتخابات شفاف را راه اندازی کند، و بلآخره نتایج انتخابات خلاف توقع باشد و قوت مذکور اقتدار را رها کرده به مخالفین سیاسی دولت مبدل گردد، و اگر معجزه هم انطور رخ بدهد، باز هم بازي تسلط غیر مشروع و به تعویق انداختن انتقال قدرت جریان پیدا خواهدکرد، تا اینکه ملت موفق شود و سیاست را از جنگ و کشمکش به دفاع و از تشریفات به خدمات عامه ومسوولیت که هر کس آنرا بپذیرد، تبدیل نماید.
ملت های عربی و نخبگان مخلص تصمیم گرفتند تا طریقه را برای تحول ایجاد نماید، که طی آن از دولتمردان و احزاب استغنا صورت گیرد. از اختطاف، انحراف، ترور خوداری بعمل آید، تحولیکه آغاز گردد، ومنجر به آزادی گرفتن کامل شود، تحول مسالمت آمیز و ملی، که منجر به تحقق پشرفت و ترقی حقیقی شود نه تحول نظامها و حکام و بمیان آوردن اصلاحات نمایشي.
ودر مقالات سابقه روشن ساختیم، که نیاز به تحول دوامدار، حقیقی و واقعی است، که هدفش پشرفت و انکشاف ملت باشد، و بشکل تدریجی صورت گیرد، که بدست سیاستمداران کنونی صورت نخواهد گرفت، و نه از طریق مسیر هایکه بهار عربی آنرا با آغاز درست و الهام بخش گرفته است، و نه از طریق روش برتریت که برای اصلاح جامعه بالای قدرت اتکا میکند، سپس قدرت به هدفی تبدیل میگردد، که هر گونه وسیله را برای بقا خویش مشروع میپندارد، بلکه تحولیکه تبعه کشور آنرا از طریق تلاش دوامدار باساس شش محور ذیل به میان آورد، که نقش احزاب و جامعه های مدنی در آن بجز از آگاهی، نظارت، تشویق و فعال ساختن چیزی بیش نباشد:
محور اول: ارتقاء خویشتن، کسیکه اراده داشته باشد تا در راستا پشرفت وترقی کشور و ملت خویش سهیم شده، قدم برادارد، باید اول به اصلاح و ارتقاء خویشتن بپردازد، و تحول وضعیت از تحول خویشتن و عقلی آغاز میگردد، که بعلت استعمار و استبداد مبتلا به انحراف وعوج بزرگ گردیده است. نیاز است تا مفهوم پاکی خویشتن احیا گردد، فرد تشویق شود تا پي کمال، احسان، انجام دادن هر کار به شکل درسست آن، دست به کار شود، واین کار از طریق درک کردن رسالت زندگی و دین که جوهرش عبارت است، از: خدمت به کشور، احساس وطن دوستی. شما میتواند اندازه تاثیر مثبت اتباع را در راستا پشرفت و ترقی کشور تصور کنید، که بطور مستمر در حال توسعه و آگاهی باشند.
محور دوم: تصرفات روزانه، نیاز است تا مانند یک هموطن آزاد،مکرم و سهیم در وطن فکر کنید، نه مانند اجیر، مهمان او کرایه نشین. انگاه از خیانت به میهن دوری میجوید، و تلاش میکنید تا از کشور خویش مانند خانه و فامیل خویش نگهداری کنید، و از غزت و آزادی خویش چون خود و فامیل خود دفاع میکنید، وذلت را نمپذیرید، در مقابل ظلم ایستاده میشوید و از مظلوم دفاع میکنید، و خداوند متعال به اقوامیکه بدکار بودند لعنت فرستاده است، و کسیکه جزء حل نباشد حتماٌ جزء مشکلات میباشد، و حقوق طبیعی خواسته و داده نمیشود، بلکه به شکل واقعی طوری انجام میگردد، که مبدل به قوانین و رواج میگردد.
همچنان نیاز است تا به حقوقی که قانون انرا مشخص میسازد، بطور کامل تمسک صورت گیرد، و احترام به قوانین درست و معقول، و ادای مکلفیت ها و مسوولیت ها بطور کامل ودرست، و اکثریت تجاوزات، و مظالم و ستمگری ها خلاف قوانین میباشد، و علت استمرار آن فقط قبول و پذیرش مردم است، ودر مقابل دست رسی به حقوق در صورتی میسر نیست که همه از مکلفیت های خویش سر باز زنند.
اما با قوانین غیر منصفانه، باید بطور مسالمت آمیز و مدنی تا وقتی مقاومت صورت گیرد، که یا تعدیل در آن رونما گردد ویا لغو گردد، طوریکه روز باکس ( مادر آزادیهای مدنی) اقدام کرد، وی یک خانم امریکایی از اصل افریقایی است که سال 1955 میلادی حاضر نشد تا مطابق قانون چوکی خویش را به مرد سفید پوست در ملی بس تخلیه کند، موقفیکه باعث ایجاد انقلاب شد تا عنصریت را از میان بردارد، و قوانین و روج ها را تبدیل کند، و دست آورد ها ادامه یافت تا اینکه اوباما رییس جمهور امریکا شود.
و تمسک اتباع به حقوق طبیعی و قانونی شان، و احترام به قانون و انجام مکلفیت ها، و مقاومت با ظلم، ذلت و قوانین غیر منصفانه، میتواند مبانی استبداد و استعمار را نابود سازد.
محور سوم: خانواده، فرد و خانوده هردو محصول یک دیگر است، و نتیجه یا پیشرفت و ترقی بدون چتر است و یا سقوطیکه پاین ندارد. نیاز است تا با طریقه تصادفیکه خانونداه به اساس آن بنیان گذاشته میشود و امور آن را اداره مینکد قطع علاقه صورت گیرد، و تربیه فرد، طوری خانوده را تهداب گذارد، که آغوش تربتی فعال د جامعه باشد، در مقابل نیاز های روحی و فکری، فقط به برآورده کردن نیاز های مادی کفایت نکند، هیچگونه فعالیت و اهتمامات دیگر نداشته باشد، در حقیقت هیچگونه پشرفت وترقی بمیآن نمی آید تا اینکه فرد و خانواده دست بکار نه باشد، و خانواده اولین مؤسسه تربیتی، تعلیمی، اقتصادیست که منابع بشری بزرگ را فراهم مینماید، که در راستا پشرفت کشورها حایز اهمیت خاص است.
محور چهارم: مداخله در امور عامه, تبعه بودن و سهیم بودن در امور عامه کشور, وقتی به واقعیت ترجمه میشود, که در امور و مصلحت های عامه کشور مداخله عمیق از طرف مردم صورت گیرد, مردم مصلحت های ملی را ارزش قایل شوند, و مصلحت ملی همه آنعده از موارد را در بر میگیرد که منفعت اش بر مردم و میهن برگردد. نیاز است تا همه مردم در عرصه تأسیس و انکشاف مؤسسات غیر دولتی مانند: مؤسسات حقوقی, فرهنگی, صحی, تحقیقاتی, مسلکی, فکری, نظارتی, اجتماعی, خدماتی, انکشافی... وهر نوع مؤسسۀ را که جامعه مدنی در عرصۀ تقدیم خدمات به مردم نیاز دارد دست به کار وسهیم شوند, تا جامعه از چنگال استبداد و استعمار خارج شود, وبه خود اتکا کرده باشد, چونکه ملکیت فضا عام فقط بر حکومت, احزاب و نخبگان سیاسی بر نمیگردد, و سیاست یکی از عرصه های آنست, ازین روبجا نیست که مردم امور عامه دولت را صرف برای حکومت و احزاب واگذار نموده, از اصلاح جامعه و تحقق امید ها دست بردارند.
این درست است که استبداد فرصت مداخله و اشتراک در امور عامه را به مواطنین واگذار نمیکند, و حس وطن دوستی و میهن پروری را نزدش ضعیف ساخته است و به امور شخصی وی را مشغول گردانیده است, و قرن ها است که مردم از مداخله در پیشبرد امور عامه استعفاء نموده به امور شخصی و فردی رو آورده اند. اما پیشرفت و ترقی واقعی مستدعی این امر است تا مردم از اینگونه اندیشه ها و باور ها رهایی یابند و تشویق شوند تا در مورد تبدیل عادات و باور های خویش و وضعیت موجود دست به کار شوند و نتیجتاٌ در میان اصلاح افراد و جامعه علاقۀ ایجاد شود, که در نهایت منجر به پشرفت واقعی و دومدار گردد.
جامعۀ مدنی فعال و مستقل از حکومت و احزاب از بزرگترین شرط های ضمانت پیشرفت و دیموکراسی و جلوگیری از انحراف سیاست است, و جامعۀ متحد, غیر اعتماد کننده بالای حکومت را بار مِآورد, که تحولات سیاسی برآن تأثیر بزرگ نمیگذارد.
محور پنجم: عملکرد سیاسی, سیاست به اهتمام خیلی بزرگی نیاز دارد تا طوری رهنمایی شود که مبدل به تریاک نشود و ضرر آن بزرگتر از منفعت آن باشد. اسهام در سیاست لهو و لعب در قهوه خانه ها, مجالس و تعقیب نمودن خبرها بگونۀ جانبی نیست, و ایجاب نمیکند تا فقط به رای دهی و موسم انتخابات منحصر باشد, بلکه درک حقیقت آنچه روی صحنه میگذرد, و متابعت عملکرد مسوولین حکومت, و داد و ستد با آنها است, و عملکرد مؤثر و قویست تا سیاست حکومت را رهنمایی نموده, که در نهایت به منفعت مردم و میهن تمام شود, با ترکیز به سیاست داخلی.
بر مواطنین( وابسته به احزاب و غیر وابسته)است. تا در مورد اصلاح و انکشاف احزاب و جامعه های مدنی موجود کار کند, و به سوی همدیگر پذیری و میهن پروری و خدمت به وطن, و مقاومت در برابر فساد, تعصب و تشتت آنها را سوق کند. که این امر مشتمل میشود بر رای دهی آگاهانه به اساس مؤهلات, انجازات و عملکرد کاندیدان نه باساس تعصب و وعده های کاذب و دروغین.
کاندیدان را مجبور کنید تا اراء شما را خود بخواهند و شما را به رای دادن برای شان قناعت دهند, چون آنها ستاره های سپورت و سینما نیستند, بلکه خود را به نمایندگی از شما کاندید کرده اند, پس در تعیین آنها دقت بسیار زیاد کنید و انها را بطور متواتر تعقیب و باز پرسی کنید وبرایشان مشوره بدهید, اگر وظایف خویش را درست انجام دهند, آنها را حمایت کنید در غیر آن انها را تبدیل کنید.
کسانی را انتخاب کنید که در مورد شان شبهات خیانت ملی و ارج نه گذاشتن به ثوابت ملی مطرح نباشد, و مصلحتهای ملی را به هر ارزش دیگر فوقیت قایل شود, و مصلحت حوزۀ های انتخاباتی را بر مصلحت های شخصی و فردی ترجیح دهد.
سیاست را به قربانی در راستا خدمت به وطن و مردم تبدیل کنید نه افتخار به القاب, وقتیکه مسؤولیت مکلفیت بود از ابوبکر صدیق پرسیدند شما خلیفه استید یا عمر ابن الخطاب گفتند: "هو إن قَبِل". آنها اگر قبول کنند.
فعالیت و عملکرد سیاسی را از تعصب ایدیالوژِی, سمتی, نژادی, حزبی و قومی آزاد سازید, همچنان از نفاق, تملق, القاب, اصولیت, و بیدار باشید تا استبداد به دست احزاب و نخبگانیکه تا کنون از دیکتاتوری و ستمگری برأت حاصل نه کرده اند, بر نه گردد.
محور ششم: اقتصاد, اتباع میتواند در رشد اقتصاد کشور نقش سازنده داشته باشد, حتی مکلفیت همه اینست تا درین مورد نقش خود را از طرق مختلف ذیل ایفا کرده باشد:
• اخلاص در کار و دانستن کار بطور درست, بخاطر تولید بهتر, افزایش دخل و ضرفیت کاری مردم, بدون نظر داشت تحولات سیاسی, چونکه شما برای خود, مردم و میهن خویش زحمت میکشید نه برای حاکم و رییس جمهور. و کار کردن فقط کسب رزق نیست, بلکه ارزش, رسسالت و عبادت است و سهم گرفتن است در پشرفت ترقی و انکشاف کشور.
• توضیف قدرت خریداری اگر چه کم باشد در راستا تشویق تولیدات داخلی, که در رشد اقتصاد محلی و کار یابی به وطنداران مثمر واقع میشود.
• مقاومت فساد و رشوت, که به نوبه خود ضربۀ است بر پیکر اقتصاد, سیاست و اخلاق میهن.
• شاید این گام ها ساده و راه طویل به نظر رسد, اما این گامها ضمانت کننده وعملی است, و هزینه آن کم وناچیز است, و در غیاب سیاستمداران و نخبگان قادر به کوتاه ساختن طریق آزادی وپیشرفت نسخه سریع برای آزادی و پیشرفت بعد از سپری شدن قرن ها استبداد وجود ندارد. و آیا تحرکات بهار عربی به گامهای ساده وآسان آغاز نه شدند؟ و آیا نقلابات بزرگ جهان در تاریخ توسط گامها و تلاش های سادۀ افراد ومجموعه های کوچک آغاز نگردید؟.
• به بعضی افراد پیشتاز که احساس ملی, عزم خدمت به مردم را داشته, خواب پشرفت ترقی و انکشاف میهن خود را میبیندند, نیاز است, که به نکات فوق الذکر اعتماد کند ودر مقابل ظلم, ستم و بی عدالتی مقاومت کنند. و در محیط خویش آنرا رایج نموده مردم را قناعت دهند, تا اینکه ویروس مذکور منتشر گردیده طرز فکر و قناعتها, دیدگاه, اعراف, قوانین و وضعیت مردم تغییر نماید, و احزاب و نخبگان مخلص و وطن پرست و ملی را خلق کند, که هوس اقتدار را در سر نداشته باشند. به امید اینکه قطره قطره دریا شود.
نوشته: سهیل الغنوشی (نشر شده در الجزیره نت(
ترجمه: عبدالرحمن فرقانی