انجنیر زلمی نصرت شهر وایله- دنمارک
01.11.2012
« حیف جوانی ما و ده ها هزار جوان دیگری که ، در همان خزبیکه شما در موردش می گوئید، خاکستر شد و در نتیجه هیچ شد!»
بتاریخ 25 اکتوبر، در برنامه« به عبارت دیگر» تلویزیون فارسی بی. بی. سی ما شاهد، مصاحبهء دیگری از محترم فرید احمد« مزدک» یکی از رهبران سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان ، معاون پیشین حزب وطن، شخصیت سیاسی ، شناخته شده ومطرح کشور بودیم.
به ارتباط مصاحبه محترم« مزدک» نمیخواهم ، در مورد گذشته حزب کدام تبصره نمایم. سرگذشت ح . د .خ .ا – حزب وطن را یک طرف می گذاریم. از مراحلی اغاز نمی کنم ،که محترم فرید احمد «مزدک» هنوز صنف یازدهم مکتب بود و بنا بر فشار فامیلی به حزب آورده شده بود. من دیدگاه ام از مرحلهء اغاز می کنم ، که فرید احمد « مزدک» بنا بر گفته خودش در یکی از بحث های فیسبوکی ،داخل « باتلاق یا لجن زار» بیرو سیاسی و هیئات اجرائیه حزب وطن شد. برای من همین مرحله و فصل از تاریخ مبارزات و کشمکش های درونی ح د خ ا – حزب وطن دلچسپ و مهم است . دیدگاه هایم هم در همین چوکات خلاصه و معطوف شده است . اما قبل از همه میخواهم به 2 نکته اشاره نمایم :
1- محترم مزدک اینبار نیز در مصاحبه اش در برنامه « به عبارت دیگر» به تعقیب مصاحبه ای قبلی اش به مناسبت رویداد های 7 و 8 ثور شهامت و شجاعت کرد و حرف های دل خود صریح و فهما و بی پرده در مورد خطوط فکری ، عملکرد سیاسی و ساختار آن حزب بیان و اظهار نمود. که از نظرم این عمل و حرکت او ستو دنی و قابل استقبال است . به خاطریکه شکست سکوت ، دهن باز کردن و شرکت رهبران دیروز در مباحثات یکی از ارزوهای همیشگی صفوف بود و است.
2- . انچه او اینبار نیز در مصاحبه خود گفت ، برایم قابل درک و هضم است و نمیشود در کل با حرف ها او مخالفت کرد، به خاطریکه او منحیث فرد شماره دوم از موضع معاون حزب وطن حرف زد و مسایل را از بالا می دید. ولی از انجائیکه ما صفوف و سپاهیان آن حزب مسایل را از پائین می دیدیم و جوانی ما در راه پیاده نمودن اهداف و ارمانهای ح.د.خ.ا – حزب وطن که امروز محترم مزدک در موردش می گوید خاکستر شد . بنآ ما هم حق داریم نقاط نظر ، احساسات و پرسش های خود را با در نظر داشت کلتور مباحثات مطرح کنیم و باز هم از معاون پیشین حزب دیروز خود در مورد عملکرد سیاسی خودش منحیث فرد شماره دوم آن حزب بشنویم.
اظهار نقاط نظر و پرسش های من به ای معنا نیست که من به گفتار او که از قلبش برخاسته است ، شک کرده باشم . به همین سان نقاط نظرم هم نباید غلط درک شود.
در مورد محکوم کردن گذشته آن حزب( ح.د.خ.ا – حزب وطن) باید اظهار شود که: چون آن حزب دیگر از برکت کارنامه های رهبران دیروز از هم فرو پاشیده و پشت کار خود رفته است و دیگر وجود ندارد. بنا هر کس میتواند آن حزب را به میل خود انتقاد و محکوم کند. انتقاد عام از حزب را هر قلم به دست میتواند انجام بدهد و میشود در مورد محکوم کردنش کتاب ها نوشت . زیرا در میان صلاحیتداران دیروز ، آن حزب دیگر مدافع ندارد. امروز اخوانی های یک دنده، شعله ای ها، افغان ملتی ها ، تکنوکرات های غرب مانند اقای مسکینیار و خانم سجیه ، بهتر از ما خطوط فکری ، وابسته بودن و غیر دیموکراتیک بودن آن حزب را منحیث یک حزب غدار ، خشن ، قدرت طلب ، زورگو ، جنګجو، ماجراجو و بحران زای محکوم میکنند و زیاد در موردش گفته اند و میگویند. خانم ثریا« بها» در کتاب « رها در باد» چهره آن حزب و رهبران آن را خوب و چنان برهنه و افتابی ساخت ، که دیگر چیزی برای برهنه شدن آن حزب باقی نمانده است. تا ما در برهنه شدن آن نقش بازی کنیم. یقین دارم که حرف های خانم ثریا« بها» از هیچ بر نخاسته است. برای من خواندن چند صفحه کتاب ثریا بها « رها در باد» کافی است که بگویم« حیف جوانی ما و ده ها هزار جوانی دیگری که در همان خزبیکه شما در موردش می گویید، خاکستر شد و در نتیجه هیچ شد!» .
به عقیده من انتقاد کردن و محکوم کردن گذشته یک حزب و یک حرکت مانند تخریب پروسه هاکار دشوار و مشکل نیست. اما، تلاش و مبارزه و فداکاری برای ساختن، در یافت راه علاج و نجات مردم ووطن از بربادی و تباهی در یک مرحله حساس تاریخی ، که بود و نبود یک کشور، هویت ملی و تاریخی مردم یک سرزمین ، مسئله استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک سرزمین زیر سوال قرار داشته باشد ، شجاعت ، شهامت و دلیری میخواهد . چنین موضعگیری در کشور چون افغانستان کاریست بسیار مشکل ، پیچیده و طاقت فرسا .شخصیت ها با برخورد با همین گره گاه ها برجسته میشود و سر بلند میکند. که با تاسف ما تا کنون در این زمینه عاجز و ضعیف استیم.
ح .د.خ.ا - حزب وطن مانند سایر احزاب مجموعه از ادم ها و یک تعداد چهره های صلاحیت دار بود، که نمیشود ساختار را بدون عملکرد ادم ها جدا و مجزا از هم انتقاد و محکوم کرد.
از این ادم های با صلاحیت یکی هم شما محترم مزدک بودید. دوکتور نجیب ا لله بیشترین حرف ها و مسایل در مورد جنگ و صلح ، سیاست مصالحه ملی و سیاست کادری را با شما مشوره میکرد. بیشترین حرف های شما در تصمیم گیری ها نقش داشت و به کرسی می نشست. نجیب ا لله بیشتر بالای شما اعتماد داشت. اگر مبالغه نکرده باشم بیش از 90 فیصد صلاحیت و کنترول شعبات کمیته مرکزی یعنی از 14 شعبه 13 شعبه در دست شما بود. برای یک لحظه پای داکتر نجیب ا لله را از میان می کشیم و از باتلاق اغاز می کنیم:
1- به یاد دارم که شما در یکی از بحث های فیسبوکی قسمیکه قبلآ بدان اشاره کردم گفتید، وقتی به بیروی سیاسی راه یافتید، خود را در باتلاق یافتید. در همینجا میخواهم بگویم که، شما چه اقدامات را انجام دادید ، تا آن باتلاق به گلزار مبدل شود؟. یقین وجود دارد که شما برای گلزار ساختن آن باتلاق دست به یک سلسله اقدامات زده باشید. خواهش من این است تا از چند اقدام تان در آن راستا نام ببرید.؟
2- ایا شما فاکت سقوط را قبول دارید؟ اگر قبول دارید. بدون انکه باز هم پای داکتر نجیب الله و سایر رهبران را در نظر بگیریم. شما منحیث شخص با صلاحیت بعد از نجیب ا لله شخصآ چه اقدامات جلوگیری کننده و پیشگیرنده در جلوگیری از فاجعه ثور دوم روی دست داشتید و انجام دادید. در صورتیکه به گفته خود شما ، شما که مخالف سیاست مصالحه ملی منحیث یک مشی مفید و یگانه راه نجات ، هم نبودید؟. هم چنان شما بعد از سقوط در افشا و تشریح همین سقوط دراماتیک چه گام های را برداشتید؟. طوریکه میدانیم شما در این مدت 20 سال خاموش بودید. همین خاموشی شما و رهبران دیگر باعث آن شد، که همان حزب متشکل و همبسته به پارچه ها جدا، جدا تبدیل و در نتیجه محوه گردد و از جمع شدن دوباره انها زیر یک چتر که یکی از ارزوهای صفوف است جلوگیری شود؟.
3- بتاریخ 5 میزان تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن در کابل بدون شرکت معاونین حزب وطن مجمع عمومی حزب وطن را دایر کرد. در این مجمع عمومی 70 تن به عضویت شورای مرکزی برگزیده شد و در اجلاس شورای مرکزی محترم میر افغان باوری به حیث رئیس آن حزب قبول شد. شما خود قضاوت کنید . عجب رهبرانی داشتیم . ببینید محترم فرید احمد« مزدک» شما منحیث معاون حزب وطن در بی.بی. سی یک چیز می گوئید. معاون دیگر حزب وطن محترم انجنیر نظر محمد عریضه پیش کرده است، به وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان ومانع راجستر شدن حزب وطن میگردد. شما هر دوی تان معاونین شهید نجیب ا لله بودید. درست من نمیدانم که این چه حالت است. چنین یک حالت را چگونه میشود تعریف کرد.سازندگی ، اموختن از ګذشته و یا هم چیزی دیګر.؟
پایان