محمد عالم افتخاریک یاد داشت بسیار ضروری :
با سلام و سپاس خدمت گرداننده گان محترم ویب سایت های انترنیتی که در حال حاضر عمده ترین آنها؛ مقدمترین سکو های جریان نو زایی و رونسانس اجتناب ناپذیر در افغانستان میباشند؛
با عرض تشکرات ویژه خدمت جناب سلیمان کبیر نوری دوست بیحد حساس و تُند واکنش اینجانب که طی مقالهء اخیر شان محبت های فراوانی بر من و بر ایده آل و کتاب «گوهر اصیل آدمی» مرحمت فرموده اند.
بدون اینکه من به حق و صلاحیت شان در مباحثه پیرامون موضوع؛ کوچکترین اما و اگری داشته باشم؛ یکبار دیگر به صراحت و قاطعیت عرض میکنم که ورود جناب محمد نادر نور زایی به بحث در مورد کتاب و نظریهء گوهر اصیل آدمی؛ حقیقتاً «موفقیت بزرگ تازه برای کتاب و تئوری گوهر اصیل آدمی» میباشد و من به آن جداً احترام داشته و به محترم نورزایی صمیمانه خیرمقدم میگویم.
به نظر بنده نفس مباحثه در مورد طرح ها و تیزیس های علمی و فلسفی؛ اصل اساسی و مبرم است!
باید ما به این مباحثات عادت کنیم؛ چنین مباحثات را یاد بگیریم و در آن به سطوح عالی؛ به سطوح همه جهانی و همه تاریخی ورزیده گی و پیشتازی و قهرمانی حاصل نمائیم . چنین آرمانی ایجاب میکند تفاهم و تساند و تساهل و تحمل و حوصله مندی و فراخ نظری گسترش یابد.
وقتی اصل مباحثه و مناظره را قبول و احترام میکنیم ؛ دیگر چوکات های از پیش ساخته، سنتی و عنعنوی، معمول و مرسوم این و آن مکتب و مشرب، این و آن سیاق و سلیقه نباید (و نمیتواند) معتبر و محتوم الاجرا باشد.
طبیعی است کسی که وارد بحث و مناظره ای میشود؛ از ابراز نظر خود یعنی برداشت و تلقی شخص خودش در موضوع آغاز مینماید. وی هیچگونه اجباری نباید احساس نماید که برداشت و تلقی اش 100 درصد درست و دقیق و بجاست یا کم و بیش کاستی و کسری دارد یا اصلاً با کدام سنجیدار مورد قبول و محترم برای اهل خبره در موضوع؛ متضاد میباشد.
مباحثه و مناظره آنهم در سطح علم و فلسفه؛ وقتی معنا دارد که نظرات و تلقی های مختلف و متضاد موجود اند. بنابرآن بایستی در فضای آزاد و دموکراتیک و با برد باری حد اکثر جوانب؛ این اختلافات و تضاد ها به میدان انداخته شوند و بعد با رعایت اصول و نزاکت های اخلاقی و قانونی و یا عرفی با محک ها و سنجیدار های متقابلاً مورد قبول جوانب و تجمعات و مراکز علمی ـ فلسفی معتبر در عرصه؛ و طئ تدابیر و خلاقیت های دیگر؛ صورت حل اختلافات و تضاد ها جستجو شود.
شرکت ناظران و داوران و سهم آنان درین پروسه ها اهمیت فراوان و گاه تعیین کننده دارد که در مطالب روی ویبسایت های انترنیتی؛ این ناظران و داوران؛ اساساً کاربران آنها میباشند.
بهترین امر؛ در اصل آزادی مباحثه و نقد و بر رسی مواردی مانند کتاب گوهر اصیل آدمی و تیز یا ایده و ایده آلی که به آن مرتبط است؛ انصراف یکسره از چونی و چرایی انگیزه و محرکهء افراد و شخصیت های مربوط میباشد.
شک نیست که انگیزه ها و محرکه های متعددی غیر از انگیزه و محرکهء اصیل دانشپژوهانه و عشق به رازگشایی و کشف سره و ناسره؛ میتواند در افراد وجود داشته باشد و در جوامعی مانند افغانستان؛ انگیزه ها و محرکه های اولی؛ اکثراً بر کسان غلبه داشته و خواهی و نخواهی جا جای خود نمایی میکند ولی حتی در مواردی؛ میتواند این محرکه ها ارزش مثبت پیدا نماید تا جائیکه اگر آنها نمی بودند؛ اصلاً مباحثات علمی آغاز نمیشدند یا گسترش نمی یافتند و یا جذابیت و شور و جوش و خروش بسیار پیدا نمیکردند.
تاکیداً عرض میکنم که هدف من حالات پرنسیپی است نه این یا آن مورد مشخص . بگذار؛ ولو به انگیزه ها و محرکه های سیاسی و استخباراتی و مماثل ها هم که شده بحث و فحص علمی – فلسفی تحت اکادمیک و اکادمیک در کشور خمود و جمود زدهء ما رونق گیرد و ما شهامت و اعتماد به نفس و حتی مقداری «خود بزرگ بینی: عکس خود حقیر بینی» پیدا نمائیم و واقعاً به طرف یک «جامعه باز*» که در آن آزاد ترین چیز مباحثات علمی باشد؛ حرکت نمائیم و به پیش برویم!
با در نظر داشت عنوان و محتوای مقالهء جناب سلیمان کبیر نوری یعنی " نقد «اثر عالم افتخار» یا تخطئه و نفی و اعدام انسانیت؟؟! " که در برابر مقاله دانشمندانه عزیزی تحت عنوان " نقدی بر "گوهر اصیل آدمی" اثری عالم افتخار ( محمد نادر نورزائی) " نگارش و انتشار یافته است، صراحتاً میخواهم عرض نمایم: نقد و ابراز نظر و طرح مسئاله نمودن توسط همه کسان و حتی نوابغ مسلم بشری نیز؛ نمیتواند چنان قالبی و تر و تمیز و شسته و روفته باشد که اسباب تعمیم هایی نظیر آنچه جناب نوری بر انسانیت؛ انجام داده اند؛ نشود.
وانگهی انسانیت هم قابل نقد و بررسی علمی و فلسفی است؛ نه انسانیت پارین و نه انسانیت امروزین؛ جز در حد اقل ها و در مواردی در رگه ها و لایه های فوق العاده نازک؛ دارای فضیلت های کمال مطلوب نبوده اند و نیستند؛ ولی خوشبختانه پیوسته تلاش ها حتی با قبول لرزاننده ترین قربانی ها در جهت نیل به فضیلت وجود داشته است و وجود دارد.
بنابرین پیشنهاد بنده برای همه شخصیت ها و قدمه ها در مباحثات علمی؛ این خواهد بود که از تعمیم های خیلی عاجل و اصولاً از تعمیم ها و استنتاج هایی که منظور و هدف طرف نیست و نخواهد بود؛ به این هدف متعالی که خدشه به روند روبه گسترش و شگوفایی مباحثات علمی وارد نشود؛ خیلی ها محتاطانه خویشتن داری نمائیم.
ما حین مباحثات؛ بیشتر خطا ها و «خطا آمیز» های خود را آشکار میکنیم و تلاش میورزیم که بر خطا غلبه حاصل نمائیم و اندازه خطا در چیز های «خطا آمیز» خویش را کاهش دهیم تا جائیکه باعث زیان های جبران ناپذیر در سیر پیشرفت ما نباشد.
پس تعمیم ها و نتیجه گیری ها در حد «هوو» کردن طرف برای آشکار کردن این یا آن خطا و«خطا آمیز»ش خاصتاً از لحاظ مصلحت های مباحثات علمی؛ به صرفه نیست. وقتی مصلحت هایی مطرح است؛ ناگزیر اغماض کردن هایی هم الزامی میشود.
به نظر من؛ مقاله جناب نادر نورزایی در مورد ایدهء «گوهر اصیل آدمی» یکی از بهترین مقالات در رسانه ها و مطبوعات افغانستان میباشد و با زحمت فراوان و ریزه کاریهای زیادی نگارش یافته است.
صرف به نظر میرسد که برداشت ایشان از واژهء گوهر اصیل آدمی؛ مقداری اشکال دارد. واز آنجا که این مرکزی ترین کلید واژهء بحث میباشد؛ همین اشکال میتواند کل بحث را دچار اشکال نماید.
این مشکل جناب نورزایی غالباً از آنجا ناشی میشود که از روی اثری ادبی و تمثیلی و استعاره ای و اسطوره ای؛ به راستی هم نمیتوان مفهوم کانکریت علمی را استخراج کرد و کتاب گوهر اصیل آدمی هم برای فهم شدن یا مفهوم گشتن «گوهر اصیل آدمی» نوشته نشده بلکه برای حس شدن و محسوس گشتن این واقعیت ظریف و راز آلود نگارش یافته است.
منظورم این است که چون بپذیریم «گوهر اصیل آدمی» همان چیز باشد که جناب نوزایی فرض کرده اند؛ تقریباً سراپای مقالهء شان عاری از ایراد و چون و چرا میگردد.
با وصف این ملاحظه؛ این مقاله میتواند جوانان دانشجوی افغانستان را خیلی ها در اندیشیدن علمی مدد رساند و منجمله آنانرا به اندیشیدن پیرامون کم و کیف گوهر آدمی، بشر بودن و انسانیت وا بدارد.
کسر داشتن برداشتِ شخصیت پر معلومات و با دانش و اندیشمندی چون جناب نور زایی از مقولهء «گوهر اصیل آدمی» مبرم بودن سلسله مباحث علمی تر درین مورد و بالاخره ضرورت شدید نگارش کتاب خاص با ستاندارد های علمی را در رابطه؛ بیش از پیش برجسته و مبرهن نمود.
کاری که مدت هاست به مدد دوستان در انترنیت آغاز گردیده و تاکنون 7 گفتار نسبتاً عام فهم پیوست به هم درین راستا بر روی بسیاری از ویب سایت های دست اول افغانی قرار گرفته است. علاقه مندان میتوانند هر هفت گفتار مذکور را به طور یکجایی در این صفحه ویبسایت تابناک آریایی به دست آورده کاپی و چاپ و تکثیر... نمایند:
محمدعالم افتخار : گوهر اصیل آدمی؛ چگونه کشف شد و چه پیامد هایی به دنبال خواهد داشت؟
ایمیل ها و پیام های وارده نشان میدهد که گفتار های مذکور با علاقمندی روز افزونی بین جوانان کشور تکثیر و توزیع میشود و مورد خوانش و استفاده قرار میگیرد. حتی جوانانی برای همیاری های نزدیک در امر موفقیت این پروژهء آموزنده؛ ابراز آماده گی های مختلف به شمول کمک پولی نموده اند منجمله همین هفتهء پیش از امریکا یولداش جان آرش 100 دالر نقده به عین هدف ارسال داشتند.
صمیمانه آرزومندم که دیگر خاصتاً شعار جوانان و جوانفکران افغانستان باید این باشد که :
به پیش ؛
به سوی «جامعهء باز»؛ به سوی آزادی مباحثات علمی!
با درود ها و احترامات مجدد
دهلی جدید: 4/9/2012 محمد عالم افتخار
++++++++++
*ـ «جامعهء باز» مقوله ای از فیلسوف متوسط لیبرال دموکراسی جناب کارل پوپر میباشد و به همین نام کتاب معروفی دارد. از آنجائیکه مقولات و مفاهیم و دست آورد های علمی و فلسفی اندیشمندان بشری به همه بشریت تعلق دارد؛ درین گستره مفهوم «وارده و صادره» مصداق نمیتواند داشته باشد. لذا من آنرا مورد استفاده قرار دادم خاصتاً که عمده ترین فضیلت جامعهء باز هم؛ همانا آزادی مباحثات علمی منحیث یک آرمان بلند دانسته شده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت کیفیت معنایی این استفاده؛ لطفاً به مقالهء اینجانب زیر عنوان «از کارل مارکس تا کارل پوپر؟!» منجمله در لینگ زیر مراجعه فرمائید:
http://www.vatandar.at/eftkhar.html