تتبع ونګارش :
الحاج امــیــن الـدیــن» سعـیـدی – سعید افـغــانی«
مـدیـــر مرکزمطـالعات سـتراتیژیک افـغان و
مسؤل مرکز کلتوری دحـــــق لاره- جــرمـنی
در قرآن عظیم الشان با زیبای خاصی میفرماید :
« إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا
وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ » (زمر 41).
(ای محمد) ما این کتاب را به حق برای هدايت مردم بر تو نازل کرديم پس هر کس که ، هدايت يافت به سود وفایده خودش است ، ، و هر که گمراه شد به زيان وضرر خود ش تمام میشود .وتو وکیل و مسئول آنها نیستی.
مفسرین در تفسیر آیه متبرکه ( 41 سوره زمر ) مینویسند که اساسآ قرآن عظیم الشان برای هدایت ورهنمایی بشریت نازل شده .« إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِ » ( بطور یقین این کتاب پر جلال وپر معجزه میباشد ، بدون اینکه در ان باطل و اشیا بی مفهوم باشد ، براى هدايت بشریت بر تو فرو فرستاديم) .
علما ء میگویند در مورد کلیمه «حق» که در آیه متذکره ذکر گردیده است ،میتوان دو تفسیر را ازآن بعمل اورد .
1- اول اینکه نزول وارسا ل قرآن عظیم الشان به پیامبر صلی الله علیه وسلم ،به حق صورت پذیرفته است ، ودر آن هیچگونه چیزی باطلی دیده نمیشود.
2-دوم اینکه این کتاب حق است (ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ) است ، قرآن عظیم الشان کتاب بر حق ودر آن جای هیچگونه شک وشبهه وجود نمیتواند داشته باشد ، وبرای هدیت متقیان نازل گردیده است .
همچنان در این هم جای شک وشبهه باقی نمی ماند که این کتاب : یعنی قرآن عظیم الشان بر پیامبر صلی الله علیه وسلم غرض رهنمایی وهدایت بشریت نازل گردید ه است ، بنا بر انسانها است تا در رهنموی وهدایت این کتاب آنچه که حق است بدان عمل نمایند واز آن چیزکه موجب ضلالت انسانی میگردد از آن باید دوری واجتناب نماید ، باید به فهم قرآن عمل کرد وزندگی خویش را در فهم ومنطق قرآن اعیار ساخت ، به سوى آنچه که این کتاب مارا تشويق و ترغيب مىكند، بايد بدان شتافت و آن راعملی ساخت ، و از آنچه که از انجام آن ما را هشدار داده ومنع نموه است ، بايد هشدار آنرا جدی گرفت وخود را از آنجام آن نگاه کرد.
به هرآنچه که قرآن عظیم الشان مارا فرا مـیـخواند، آن را رشد و هدايت به حساب آورد و از آنچه که نهی فرموده ، آن را باطل و ناروا شمرد وازآن دوری کرد.
در ادامه آيـه شریفه می آید :« فَمَنْ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ » پس هركس وهر انسان راه هدايت را قبول کرد ، راه هدایت را در پیش گرفت ، و با دليل و برهان به سوى حق شتافت به نفع او خواهد بود ، زیرا که حکم علمی است که : نتيجه حق پذيری به خود انسان باز میگردد .
« وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا » ( و هركس گمراه گردید و از حق روشن کلام الهی سرپیچی و انحراف جويد، در نهایت امر به زيان وضرر خودش تمام خواهد گردید ، در نتیجه شخص گمراه ای خواهد بود ؛ وبه اصطلاح كيفر عمل انحرافی خویشرا خواهد چشید .
« وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» و تو اى پيامبر! بر آنان به بحیث وكيل و مراقب گماشته نشدهاى، و موظّف نيستى كه حق را به قلب ، جان ووجود آنان برسانی ، وبه اصطلاح همیشه مراقب ومو اظب آنان باشی که آنان انحرف ننمایند .زیر که تو نمىتوانى آنان را به اسلام و ايمان وادار به اجبار سازى. تنها وتنها وظيفه تو رساندن پيام آسمانی است ، نه نگهبانى از دلهاى مردم ویا اجبارشان به پذيرش حق.
ايمان يک عقد، وپيمان والتزام قلبي ودروني است که انسان با اختيار خود آن را باید بپذیرد. بدين اساس دين مقدس اسلام ايمان اجباري را قبول ندارد وپروردګار باعظمت ما انسان را آزاد گذاشته است تا با تحقیق دین را انتخاب کند.
در منطق قرآن ،کسانيکه انتخاب کننده دین ناحق باشد آنرا کافروکسانیکه قبول کننده دین حق باشد آنرامؤمن مسمی می کند. درین محاسبه کسې میتواند مسلمان باشد و سرانقیاد وتسلیم به راه حق فرو آورده باشد اما مؤمن نباشد.
چنانچه گفتیم مؤمن همان رابطه و تعهد داخلی است که ازآن تعهد و صداقت آن الله تعالی و خودشخص مسلمان و مؤمن خبر دارد.
دین مقدس اسلام برای انتخاب دین قاعده وقانون راوضع نموده است که پایه وبنیاد این قانون در( آیه : ۲۵۶ سورﮤ بقره) با ظرافت خاص بیان یافته است :
پروردگار با عظمت ما می فرماید : « لا اکراه فی الدین قد تبین الرُشد من الغی ... » الایه( اجبار واکراهی در ( قبول دین ) نیست ،چراکه هدایت وکمال از گمراهی وضلال مشخص شده است .
شأن نزول آیه متبرکه : این آیه در سورﮤ بقره بوده وسورﮤ بقره بعد از هجرت به مدینه آغاز گردیده است. وحی این سوره زمان آغاز یافت که نظام اسلامی در حال شکل گیری واستحکام بود.
مفسرین میگویند : که این سوره در باره مردی از اهل مدینه واز قبیلــﮥ بنی سالم بن عوف ،در مورد شخص بنام« حصین» ، نازل شده است :
قصه طوری است که: «حصین » که خودش مسلمان شده بود ، دوپسر داشت که نصرانی بودند وتا هنوز بدین اسلام مشرف نشده بودند .
این مرد داستان رابحضورمحمد صلی الله علیه و سلم عر ض داشتند که یا رسول الله ! آیا میتوانیم آن دو را مجبور به قبولی دین اسلام کنم .چون آنان حاضر نیستند که غیر از نصرانیت دین دیگری را بپذیرند ؟! در جواب آیه شریفه « لا اکره فی الدین ... » نازل شد .
همچنان برخی از مفسرین در شان نزول این آیه فرموده اند که : مردی از انصار غلامی داشت سیاه پوست بنام « صبیح » میخواستند اورا به دین اسلام به زور مجبور سازند .
در همین اثنا آیه « لا اکراه فی الدین » بر پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شد وبه «صبیح » وتمام مسلمانان هدایت داد شد تا درپذیرش دین کوچکترین اجبار واکرهی را برمردم روا ندارند وفرمود : که انسان ها از کمال اختیار وآزادی برخوردار میباشند .
همچنان حضرت عمر رضی الله عنه پیره زن نصرانی را به دین مقدس اسلام دعوت کرد؛ او در جواب گفت : « انا عجوز کبیرة والموت اقرب الی» یعنی من پیر زن بزرګسالی هستم که مرگم نزدیک شده است ؛ چرا در آخر عمر خود مذهبم را رها کنم ؟ حضرت عمر رضی الله عنه بعد از استماع صحبت زن اورا بر ایمان آوردن اجبار نه نمود ؛ بلکه این آیه شریفه را تلاوت نمود که :
« لا اکره فی الدین » یعنی ، در دین اجباری نیست» ودر حقیقت بر پذیرش ایمان زور واکراه امکان ندارد.
دین مقدس اسلام ارتباط ایمان را با اعضای ظاهری نداسته ، بلکه ایمان وعدم ایمان را از اموری قرار داده است که ارتباط اساسی به خواست خود انسان ومیل ورضایت درونی او دارد . طوریکه خداوند متعال میفرماید:« وقل الحق من ربکم فمن شا ءفلیؤمن ومن شا ءفلیکفر» (بکو : حق ( همان چیزی است که ) از سوی پروردگار تان ( آمده ) است ( ومن آن را با خود آورده ام وبرنامه من وهمه مؤمنان است ) پس هرکس که میخواهد ( بدان ) ایمان بیاورد وهرکس می خواهد ( بدان ) کافر شود .) ( الکهف : ۲۹ )
قرآن عظیم الشان محمد صلی الله علیه وسلم را به این حقیقت متوجه ساخته است که بر تو فقط تبلیغ دعوت واجب است وتو نمیتوانی بر مردم به گرویدن به اسلام اجبار کنی .« افأ نت تکره الناس حتی یکونو ا مؤمنین » ( یونس : آیه ۹۹ ) « آیا تو ( ای پیغمبر ! ) می خواهی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند ؟ ( این کار نه صحیح ونه سودمند است ونه از دست تو ساخته است ). وباز در سوره ( الغاشیه :
آیه : ۲۲ میفرماید : « لست علیهم بمسیطر »( تو بر آنان چیره ومسلط نیستی )
همچنان قرآن عظیم الشان در سوره الشوری آیه : ۴۸ میفرماید :
« فان اعرضوا فمأ ارسالنک علیهم حفیظآ إن علیک إلا البلاغ » (اگر ( مشرگان از پذیرش دعوت تو ) روی گردان شدند (باک مداروغمگین مشو) چراکه ماتو به عنوان مراقب ومواظب ایشان نفرستادیم .بر تو پیام باشد وبس .)
همچنان قرآن عظیم الشان در( سوره مزمل آیه : ۱۹) میفرماید : « فمن شا ء اتخذ الی ربه سبیلا » «پس هر کس که بخواهد ( میتواند ) راهی به سوی پروردگارش اتخاذ نماید »
در این آیه متبرکه جمله « من شا ء » دلیل بر اختیار وآزادی انسان در انتخاب کفر وایمان است . « انا هدیناه السبیل إما شاکرا وإما کفورا » «ما راه را به انسان نشان دادیم ، خواه شکر گذار باشد ( وپذیرا شود ) ،یا (مخالفت کند و ) کفران نماید . » در آیات متذکره راه حق وباطل از یکدیگر مشخص شده است وانتخاب هریک به دست خو د انسان است ، او مجبور نیست ودر عمل میتواند هر کدام از این راه را که بخواهد انتخاب کند ،لکن اگر راه حق وحققیت را انتخاب کرد ، به جنت وسعادت ابدی دست می یابد واگر راه باطل را انتخاب کرد ، به عذاب دردناک ، وجهنم وبدبختی عظیمی گرفتار خواهد شد .
قرآن عظیم الشان در بیش از ( ۱۲۰ ) آیه تأکید نموده است که اسلام بر اساس رضایت قلبی وآموزش محض انتشار یافته است وبعد از عرضه شدن اسلام بر مردم ، بر ای آنها صلاحیت عام تام داده شده است تا در پذیرش ورد دین آزاد باشند . بنابر همین منطق بزرگ انسانی است که پیامبرمحمد صلی الله علیه وسلم بعد از فتح مکه اهل مکه را به حال خود رها کرد وفرمود : «اذهبوا فأ نتم الطلقا ء » : بروید ، شما آزادید وبعد از این فتح عظیم وسرنوشت ساز بر آنا ن، کسی را به اسلام مجبور نکرد.
ختم
نام مقاله : ما مسول رفتن مردم به جنت نمی باشیم
تتبع ونگارش : الحاج امین الدین « سعـیـدی- سعید افغانی »
مدیر مرکز مطالعات ستراتــیــژیکی افغان ومسؤل مرکزفرهنگی د حق لاره- جرمنی
ادرس :