در دنیای سرمایهﺪاری ورزش یعنی پول، سرمایهﺪاران از علاقهﻯ مردم به ورزش که اوقات فراغت خود را صرف تماشای آن می کنند، وسیلهﺍﻯ برای کسب حداکثر پول ساختهﺍند. مردم نه تنها در زمان کار باید شیرهﻯ جانشان را به سرمایهﺪاران بدهند، در زمان استراحت و تفریحشان نیز باید جیب سرمایهﺪاران را پر کنند. هم اکنون بر سر پخش مسابقات فوتبال و یا تنیس و یا اسکی
سرمایه حد و مرزی برای سود نمی شناسد و نمی یابد، کارخانجات وسایل ورزشی برپا می شوند و سودهای افسانهﺍﻯ می برند. انسانﮬﺎ به گلادیاتورهائی تبدیل می گردند که در مسابقات مشت زنی، اتومبیل رانی جان می دهند و فقط مرگشان،پایان عمرشان به درجهﻯ هیجان بازی می افزاید. هر باشگاهی سیاستمداری را به مانند پدرخواندهﻯ خود معرفی می کند که کار تهیهﻯ پول از منابع پولدار و تبلیغات سیاسی برای آنها را فراهم می کند. جامعهﻯ ورزشی به جامعهﺍﻯ انحصاری بدل می گردد، که ورزشکاران باید قوانین نا نوشته ولی جاری آن را به رسمیت شناخته، تابع آن باشند. هر سرکشی با اخراج و نابودی زندگی ورزشی سروکار دارد. عمر سرکشان و یا برگشایان اسرار و رازهای پنهان، کوتاه است. در آنجا دستﮬﺎﻯ نامرئی به کار می افتد و کار خائن را می سازد. ورزش به قمار بدل می گردد. میلیونﮬﺎ دلار بر سر مسابقات اسب دوانی، فوتبال، اتومبیل رانی و .... شرط بندی شده و خروارها پول است که دست به دست می گردد و سازمان دهندگان آن را سیراب می کند. کسب حداکثر پول کارپایه (پلاتفرم) وحدت سرمایهﺪاران برای حفظ نظام بردهﺪاری جدید است. مظاهر ورزشی بخشاً رجالهﮬﺎ هستند و باید سرمشق جوانان جامعهﻯ سرمایهﺪاری قرار گیرند. کار کتک کاری در مسابقات فوتبال در داخل زمین و یا خطا کردنﮬﺎﻯ غیر انسانی که منجر به صدمات جبران ناپذیر جسمی شده و آیندهﻯ ورزشکاری را برای همیشه ضایع می سازد، امر رایجی است که با یک مصاحبهﻯ تلویزیونی بی سر و ته و به کمک پرسشگر ماهر و با تجربه ماستمالی می گردد. حذف یک بازیکن معروف و یا محروم کردن وی برای کار خلاف از بازی، می تواند فروش بلیط را کاهش دهد و میلیونﮬﺎ خسارت به سرمایهﺪاران وارد کند. میلیونﮬﺎ رشوه در کار است تا عنوان قهرمانی به این و نه به آن تیم برسد. این ماهیت ورزش در درون جامعهﻯ سرمایهﺪاری است که به مجموعهﻯ وضعیت این نظام می خورد. پول میزان سنجش هر چیزی است. همین است که ورزش را به بازار بورس می برند و ارزش ورزش و انسانﮬﺎ را از روی نوسان بازار بورس تعیین می کنند. چه جامعهﻯ وحشتناکی که سرمایهﺪاران در پی بنای آن هستند. سرمایهﺪاری توسط ورزش به احساسات پست ملی گرائی دامن می زند، هر مسابقهﻯ ورزشی به مسابقهﺍﻯ برای حفظ ناموس و غرور ملی بدل می گردد. دشمنی و توطئه و آسیب زنی و آسیب پذیری و رفتار نا پسند به بخشی لاینفک از ورزش سرمایهﺪاری بدل می گردد که به فرهنگ عمومی تبدیل خواهد شد.
ورزشی که در سوسیالیسم باید به دوستی میان ملتﮬﺎ و خلقﮬﺎ و انسانﮬﺎ بدل گشته و به این امر انسانی خدمت کند، به ابزار تحمیق و نفرت ملی بدل می گردد.میدانﮬﺎﻯ ورزشی را نژادپرستان قرق می کنند زیرا سرمایهﺪاری خوراک آنها را در این میدانﮬﺎ تهیه می بیند. تماشاچیان با چاقو و دشنه و هفت تیر به جان هم می افتند و از کشته، پشته می سازند. کشتار فجیح مسابقهﻯ فوتبال در ورزشگاه بروکسل را به خاطر می آورید که نژاد پرستان و ناسیونالیستﮬﺎﻯ انگلیسی دمار از روزگار ایتالیائیﮬﺎ در آوردند. این ناشی از ورزش حرفهﺍﻯ برای تأمین زندگی از نظر قربانیان آن که همان ورزشکاران باشند، می باشد.در آمریکا کسب رکورد و عضویت در یک تیم معروف، صعود از قعر فقر در اجتماع به قلهﻯ تأمین زندگی و آتیه است. ورزش نیاز انسان به تندرستی نیست، نردبان نجاتی برای تنازع بقاء است. ورزش در دنیای سوسیالیسم جنبهﻯ غیر حرفهﺍﻯ دارد، برای سلامت جسم و روان جامعه است. کمونیستﮬﺎ پس از رسیدن به قدرت، ورزش را از جنبهﻯ طبقاتی خارج کرده، در خدمت همهﻯ اجتماع قرار می دهند.دولت سوسیالیستی از همان آغاز کودکی با کشف استعدادهای کودکان با تصمیم داوطلبانهﻯ خانوادهﮬﺎﻯ آنها، به تقویت استعدادهای آنها می پردازد. بودجهﻯ مهمی به این کار تخصیص می دهد. با ساختمان باشگاهﮬﺎ، میدانﮬﺎ و نهادهای ورزشی و تحقیقات علمی در این زمینه جوانان را به میدان مبارزات و رقابتﮬﺎﻯ سالم می کشانند و اهمیت تندرستی را برایشان روشن می سازند. ورزش در دنیای سوسیالیسم از خدمت سرمایهﺪاران بدر می آید و به ورزشی تودهﺍﻯ، غیر حرفهﺍﻯ و همه گیر بدل می گردد. در دنیای سوسیالیسم توانمندی و داشتن رکورد بالا برای ارج و قرب در جامعه پیدا کردن، کافی نیست. یک ورزشکار باید در عین حال اخلاق انسانی نیز داشته باشد. روش وی در میدانﮬﺎﻯ ورزشی نیز توسط مربیان و مطبوعات و مردم مورد ارزیابی قرار می گیرد. پیروزی و بردن به هر قیمت برای وی مطرح نیست. یک ورزشکار خوب باید یک سرمشق خوب برای جامعه و به ویژه برای جوانان باشد. وقتی ورزشکاری به مدارج عالی ترقی دست پیدا می کند و در میدانﮬﺎﻯ ورزشی صحنهﮬﺎﻯ غرور آفرین، خلق می کند، به مظهری از تقلید برای نسل جوان بدل می گردد. این ورزشکار دیگر یک فرد عادی نیست، به یک عنصری تبدیل شده که نقش معین اجتماعی به خود گرفته است.وی در قبال جامعهﺍﻯ که برای وی مایه گذارده، خرج کرده و وی را تشویق نموده است تا به این مرحله از ترقی برسد، تعهدی دارد که باید اجراء کند. باید به مظهر اخلاق و انسانیت بدل شود تا سرمشق خوبی برای جامعه باشد. آزادی فردی وی تا حدودی محدود می گردد و وی باید به این امر واقف باشد زیرا وزنهﻯ مقام اجتماعی وی سنگین تر است. در گزینش قهرمانان نیز نباید صرفاً رکوردهای خارقﺍلعاده نقش تعیین کننده بازی کند، بلکه امتیازی که وی از نظر اخلاقی و رفتاری در میدانﮬﺎﻯ ورزشی کسب می کند و حتی شخصی در زندگی معمولی دارد باید ملاک ارزیابی قرار گیرد. این معیارهای ورزشی در زمان شوروی سوسیالیستی لنینی و به ویژه استالینی به رسمیت شناخته می شد و ملاک ارزیابی بود. انسانیت و اخلاق کمونیستی در مرکز توجه قرار داشت، به تربیت انسانﮬﺎ و ورزشکاران توجه فراوان مبذول می شد. بارها پیش آمده بود که در میدانﮬﺎﻯ جهانی ورزشی این رکورد داران شناخته شدهﻯ شوروی نبودند که ظاهر می شدند، بلکه قهرمانانی بودند که امتیاز اخلاقی و انسانی را نیز با خود به همراه داشتند. بی جهت نبود که در میان ورزشکاران شوروی افراد با درجهﻯ تحصیلات عالیه حضور فراوان داشتند. فرزندان کارگران و زحمتکشان که موفقیت خود را در ورزش و تحصیل مدیون نظام سوسیالیستی بودند. بی جهت نبود که مدال اخلاق ورزشی علیرغم توطئهﻯ امپریالیستﮬﺎ به شورویﮬﺎ تعلق می گرفت. مربیان ورزشی قهرمانان را با روحیهﻯ قهرمانی، مروت و انسانیت پرورش می دادند و این در رفتار بزرگوارانهﻯ آنها تجلی می یافت.
یاشین دروازه بان پر آوازهﻯ شوروی درآمد کلانی را که با مهار توپ ده تن از بهترین بازیکنان خط حملهﻯ جهان در یک شرط بندی جهانی نصیبش شده شده بود به کودکان برزیلی بخشید و نامش را در جهان به منزلهﻯ دروازه بان انسان جاودانی ساخت. یاشین طبیعتاً زنده می ماند ولی از نام فوتبالیستﮬﺎﻯ ساواکی ایران در زمان شاه و یا برخی دلقکﮬﺎﻯ ورزشی آمریکا کسی خبر هم ندارد. در چین تودهﺍﻯ نیز وضع به همین صورت بود و ورزش از خدمت طبقات حاکمه به درآمده و در دست تودهﮬﺎﻯ مردم قرار گرفت. ورزش تودهﺍﻯ شد و برای همه قابل دسترسی. اگر تا همین چند سال پیش ورزش اسکی، ورزش پولدارها بود و یا هنوز هم ورزش اسب سواری و تنیس ورزش پولدارهاست، در شوروی این انحصار شکسته و امکانات ورزشی در اختیار همه قرار گرفت تا استعدادهای خود را پرورش دهند. آن وقت بود که از درون تودهﮬﺎ، قهرمانان برخاستند و میدانﮬﺎﻯ جهان را به نام سوسیالیسم و برای سوسیالیسم فتح کردند.روزهائی بود که مردم شکست ورزشکاران شوروی را شکست خود تلقی می کردند و از آن متأثر می شدند و برای آن سیاست ارزش قائل بودند. شالودهﻯ ورزش پیروزمند شوروی و آن همبستگی انسانی و جهانی در زمان استالین ریخته شد و این تجربهﺍیست که کمونیستﮬﺎﻯ ایران باید از آن در برخورد به مسئلهﻯ ورزش بیاموزند. تأثیرات عظیم انقلاب کبیر اکتبر در امر ورزش، دنیای سرمایهﺪاری را وادار کرد تا بودجهﻯ بیشتری به امر ورزش تخصیص دهد، آن را در برنامهﻯ مدارس خود در نظر گیرد، برخی موانع را از سر راه آن بردارد و در این راستا بود که به اهمیت نقش ورزش نیز در بسیج مردم و استفادهﻯ تبلیغاتی از آن پی برد.
کمونیستﮬﺎ باید همواره از همگانی شدن ورزش، ایجاد دوستی میان خلقﮬﺎ و انسانﮬﺎ حمایت کنند. با ملی گرائی در ورزش که به نفرت میان انسانﮬﺎ منجر می شود، مبارزه نمایند. ورزش را در خدمت تقویت انسانیت، دوستی و همبستگی میان انسانﮬﺎﻯ تمام جهان بنگرند و سیاست امپریالیستﮬﺎ را در ایجاد شکاف در جبههﻯ طبقهﻯ کارگر و خلقﮬﺎﻯ جهان از طریق ورزش برملا سازند.
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 72 تیرماه 1391
نشریه الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org