سلیمان کبیرنوری
(مصاحبه ی ویژه با جناب آقای شاهین مقرب)
پیش سخن :
در آستانه ی نشر اثر محترم عالم افتخار( گوهر اصیل آدمی) اینجانب مصاحبهِ مفصلی با ایشان داشتم، بعد از قسمت چهارم و پایانی این مصاحبه، ایمایل ِ مملو از محبت، از آقای محترم شاهین مقرب یکی از فرهنگیان کشور همسایه و همزبان ایران دریافت نمودم
بعد از مدتی که ایشان کتاب را مطالعه کردند، از خواندن این کتاب طوری شگفت زده شده بودند که خواستند این برداشت و احساس خویشرا با من شریک سازند؛ اظهارات ایشان در مورد چگونگی و چند و چون ِ اجزای این اثر؛ اینجانب را مصمم ساخت تا مصاحبه ی مختصری را با ایشان انجام داده و نظریات ایشان را طی این مصاحبه - به سایر فرهنگیان، نوپذیران و همزبانانی که مشتاق روشن شدن چراغ راه خردورزی و روشنگری در جوامع تاریک و عقبنگهداشته شده اند، نیز بازتاب دهم.
پرسش : آقای شاهین مقرب ! سلام و درود بر شما! خوشحالم که لطف نموده زمینه را برای یک مصاحبه ی کوتاه در رابطه به کتاب داستانی و فیلمواره ای« گوهر اصیل آدمی» اثر بزرگ نویسنده افغانستان آقای عالم افتخار، مساعد ساختید.
مقرب : این باعث افتخار منست.
نوری : قبل از همه میخواهم بدانم که مطالعه ی این کتاب که با ادبیات ناب فارسی – دری، ویژه ی گویش ، اصطلاحات ، مفاهیم و استعاره های زبان روتین مردم افغانستان نگارش یافته است، حین مطالعه دشواری های افاده ای را برای شما ایجاد نکرده بود؟
مقرب : حقیقت مطلب انکه بله ، متاسفانه با دور ماندن و فاصله مرزها بین ایران و افغانستان زبان فارسی که در ایران و افغانستان در ان تکلم میشود تفاوتهائی در آن دیده میشود ولی شیرینی و فصاحت بیان نویسنده کشش زیادی را برای خواندن ایجاد میکرد که باعث شد با شوق بسیار انرا بخوانم و بدوستان خود نیز انرا توصیه کنم .
نوری : نظر شما در رابطه به بافت داستانی – فیلمواره ای این آفریده بوسیله ی زینه ها چه بوده است؟
مقرب : به نظرم کاملا به جا و در راستای داستان و انتقال مفاهیم آن بود.
نوری : می خواهم احساس ها و برداشت های شما را در قبال این اثر بدانم !
مقرب : در این باره صحبت کردن سخت است اول باید بگویم این اولین اثر یک نویسنده افغان بود که میخواندم و مرا به شگفتی وا داشت تا انجا که دلم میخواست نویسنده را از نزدیک ببینم .
نوری : جناب شما در حواشی این اثر چه چیز های متبارز و بکری را دریافته اید؟
مقرب : فرهنگ و افکار مردم افغان و همچنین مشکلات پیچیدهء مردم خاور میانه که شامل کشور خودم نیز بوده در آن نمایان است ولی کلا در چند جمله و یا یک مصاحبه گفتن تمام آنها کاری سخت و غیر ممکن است.
نوری : - معدود دوستانی بوده اند که بعد از مطالعه ی این اثر اظهار داشته اند که پیامی را نتوانسته ایم درین کتاب دریابیم . یا اینکه مطابق با اصول ، سنن و عنعنات ما نبوده است. خوب طوری که میدانیم برداشت ها از کتب برای هر خواننده با طرز و شیوه تفکر، حدود سواد ، اندوخته جهانشناسی... نیز متفاوت است . آیا گرفت مفهوم ، معنا و غایت ازین اثر دشوار مینماید؟ از نظر شما این کتاب چه پیام هایی را به خواننده میرساند؟
مقرب : من نمیدانم دیگران چه فکر میکنند ؛ از کتاب و نویسنده مثلاً چه پیام میخواهند ولی روح والا و ظریف نویسنده و درک دقیق او از مسائل و آفات جامعه افغانی و جهانی به وضوح آشکار بوده و میباشد که حتی اصل انسان بودن خیلی ها را زیر سوال برده است .
گذشته از پیام های متعدد بیداری بخش و پرورندهء شخصیت آرمانی در فرد و ارائه کننده مناسبات و اخلاقیات کمال مطلوب در جامعه ؛ من این پیام اساسی انقلابی را در آن می یابم که بشریت باید منحیث نیاز پایندگی و پیشرفت خود ناگزیر همه خرده فرهنگ ها و باور های دیروزی و کنونی خود را با دقت علم و ساینس بازنگری و پاکیزه و تلطیف کرده به نسل های آینده اش انتقال دهد و الا فلاکت هایش ازدیاد خواهد یافت و چه بسا به انقراض نسل و نوع او منجر خواهد گردید.
داستان نمایشگر این پیام سترگ ریتمی ناب و شعر گونه داشته و مانند جریان ظریفی از درون ؛ انسان را با خود به انتهای آن میبرد.
ظهور کودک دارای گوهر اصیل آدمی در داستان و مواظبت های خارق العاده ایکه برای حفاظت اصلیت گوهر او مرعی داشته میشود ؛ جز این مگر میتواند باشد که بشریت و انسانیت اگر قراراست بماند و با معنویت و با سعادت ادامه یابد باید اینچنین از خود مواظبت کند!
این پیام تاریخی اندیشمند مجربی در آزمایشگاه خونریزی و تباهی و زوال همه ارزش ها طی چند دهه اخیر در افغانستان است که همه با ناهنجاری ها و سرتاریکی های خرده فرهنگی توجیه و تحریک شده ، ادامه یافته و ادامه دارد و همه قدرت ها و مدعیان کذاب حقوق بشر و مقام و منزلت انسان هم در آن دست دارند .
در بشریت کنونی نه وجدان ، نه خرد و نه تدبیر چندانی سراغ میشود که حتی به فکر نتیجه گیری علمی و فلسفی و اخلاقی از آن باشد. در حالیکه کاملاً محسوس است که این فلاکت میتواند در سراسر جهان رشد سرطانی کند و به وحشت و بربریت غیر قابل پیشبینی منتهی گردد.
لذا نهیب این پیام باید تمام اهالی کره زمین را بلرزاند و از خواب غفلت قبرستانی بیدار کند!
نوری : شما در رابطه با شخصیت های شخیص و ناب یا قهرمانان این کتاب ( پری، حاجی اول، قاضی ستیز، ولسوال یعنی شهردار، رب النوع،...) چه فکر میکنید؟ آیا نقش های این قهرمانان توانسته است درد و آلام را از تاریکناهای سنن پوسیده وتحمیل شدهء نی تنها جامعه افغانی، بل در یک کل جوامع اسلامی و یا فراتر ازان؛ جامعه ی جهانی ما، که توده ها را تاکنون در زیر بالهای تیره و سیاه نگهداشته است؛ شناسایی کند و فریاد های دادخواهانه و روشنگرانه را به ویژه بخاطر زنان تحت ستم، به پژواک بکشاند؟
مقرب : از نظر من پری نماینده تمام دختران افغان است که از پستوی تعصبات جامعه خود را رهانده زنان بزرگواری که زندگی را فقط در سایه خدمت به یک مرد ندیده اند و اهدافی والاتر دارند , قاضی ستیز را فردی میبینم روشن ضمیر مانند بسیاری از مردان افغان که در زندان خرافات جامعه برای رهائی خود و دیگران تلاش میکنند؛ مردان وزنانی که بدون تعصبات قومی ومذهبی عصارهء وجود آدمی را فریاد میزنند.
نوری: پیام و مشورهء شما در رابطه به این اثر بزرگ چه خواهد بود؟
در ضمن سایر نقد و نظر ارزشمند تان در باره هرچه باشد.
مقرب : خواندن کتاب و نشر آن به زبانهای دیگر البته اگر زینه ها را بشود از بخش اول کتاب جدا کرد تاثیر ان صد چندان خواهد بود.
نوری : من پیام تان را گرفتم ولی درین چاپ تصور میکنم ملاحظات برای جلب دقت خواننده گان در جامعه بخصوص امروز افغانی حشو و زواید را موجب گشته و در غیر ازآن اصل اثر، فقط و فقط « زینه ها» است . با سپاس بیکران ازینکه وقت گرانبهای تان را با من صرف کردید.