در بارهء کتاب گوهر اصیل آدمی و نظریات محترمه ماریا دارو

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times
)PhD دوکتور سید احمد جهش (
تبصره:                                                                                                                                                 
گرچه از خواندن کتاب «گوهر اصیل آدمی» خیلی حظ بردم و در نظر نداشتم در مورد چیزی برای چاپ بنویسم برای آنکه تصور میکردم صلاحیت این کار  را ندارم اما نوشته خواهر فرزانه ماریا دارو مرا وا داشت تا احساس خود را مختصراً بیان بدارم .

قبل از همه باید بگویم من کدام نویسنده ، داستان نویس و شاعر نیستم در مورد اندکی معلومات آفاقی دارم و منحیث یک خواننده و دوستدار مطالعه مینویسم:

مسایل عمومی:

با عرض معذرت که در اثنای مطالعه کتاب «گوهراصیل آدمی» یاد داشت نکرده ام و در مورد آنچه بیاد دارم و در من تاثیر کرده است مینویسم.
ترتیب مسایل و طرح کتاب به شکل زینه ها و ارتباط اورگانیک مطالب و شکل دیالکتیک آن از پائین به بالا واز ساده به بغرنج نه تنها یک ابتکار ادبی بلکه یک آرت و هنر است که روی پرده آوردن داستان را سهل میسازد.
مسایل درج شده تمام زوایای وجود فیزیکی و زندگی اجتماعی سه قهرمان جوان را از طفلی تا جوانی به بررسی میگیرد و تاثیر درجه اول نه تنها محیط طبیعی بلکه محیط اجتماعی ( خانواده ، مکتب  و بیرون ) را بالای  کودک و در تربیه اولادهء آدمی در وجود اوشان برجسته میسازد.
این موضوع داستانی را به خاطرم می آورد که یک خانواده ؛ چوچه شیرخور شیری را در خانه خود کلان کردند و سپس آنرا دوباره به جنگل رها نمودند .  بعد از چند روز وقتی از شیر خبر گرفتند دریافتند که شیر نزدیک به هلاکت است زیرا او گرچه شیر است اما شکار را یاد ندارد.
این موضوع رول محیط را برجسته میسازد گرچه امروز هیاهوی زیادی در مورد رول وراثت و دی ان ای برپاست که حتی جینی برای معبود پرستی هم کشف نموده اند.
طی بحث های آزاد و دیالوگ بین قهرمانان داستان نویسنده  خوبی ها و بدی ها، سیاهی ها و سفیدی ها و دیگر رنگ ها و ته رنگ های فرهنگی ، عنعنوی و رسم و رواج های جامعه را برملا میسازد و جاده ئی را ترسیم میکند که در یک طرف آن میخانه اما بدون اعلان و رکلام جذب کننده و در طرف دیگر آن مسجد اما بدون پولیس مذهبی وجود دارد و انتخاب به انسان است که به راه خود ادامه میدهد و یا به یکی از این اماکن سر میزند.
ونویسنده کتاب با استفاده از انواع تکنیک ها ( هم ادبی – نمایشی و هم علمی – مفهومی ) با در نظر داشت ناتوانی ها و درمانده گی های مخاطب خود که بیشتر افغانها و مردمان همسان ما میباشند ؛ خاطر نشان میکند تا جهت پذیرش و رد آنها و به مقصد خود شناسی ؛ جامعه شناسی و جهان شناسی از آثار علمای کلاسیک وعلوم متداول امروزی در تلفیق با هم استفاده نمایند.
در مجموع کتاب نقاب از چهره  پولیس و اجاره داران مذهبی و انبوه خرافاتی که دور از متون مذهبی حالت باور ها و احکام و قوانین مذهبی به خود گرفته است ؛ و قدرت های سیاسی که با سوء استفاده و تعبیرات نادرست از کتب آسمانی و احتیاجات ایمانی و نادانی و بد دانی عوام به مقصد منافع شخصی و گروهی شان میخواهند دست و پای مردم را به رنجیرهای انقیاد کورکورانه ببندند دور میسازد .
به راستی داشتن دین و مذهب کاملا موضوع  و انتخاب و حق طبیعی و شخصی یک فرد است هیچکسی حق ندارد تا کسی را به مقصد استفاده جوئی بزور وادار به پذیرش عقیده خود نماید.
البته این را باید دانست که « انتخاب و حق طبیعی » هم نیازمند اهلیت داشتن و آزاد بودن برای کاربرد اهلیت است !
در سلسله حوادث و دیالوگ ها و مونولوگ های کتاب گوهر اصیل آدمی ؛ ما مشکلات و آفات در هر دو استقامت فوق را با تمام وجود خویش در می یابیم و اینکه این مشکلات و آفات از چه جا ها و خالیگاه هایی بروز میکنند و ادامه می یابند.
نزول طفلک غیبی و آلهء تشخیص بدی ( شروری که به گوهر اصیل آدمی ، به انسانیت و انسان کمالی  زیان رسان اند) که «جادوگر» نام دارد واضح می سازد که کودک بعد از تولد حیثیت یک صفحه کاغذ سفید و یک نوار ضبط ناشده را دارد ؛ این وظیفه مادر و محیط اوست تا پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک را در آن القاح نمایند و انسان نوین آراسته به گوهر اصیل آدمی را تقدیم بشریت کنند.
این موضوع را اگربخواهیم از نظرعلم طب مخصوصا فیزیولوژی قدری روشنی اندازیم چنین خواهدبود که بعد از تولد تمام کنشها و واکنش های اورگانیزم نوزاد غریزی بوده و توسط  سیستم سگنالهای اولی بیشتر از مراکزتحت قشر دماغ کنترول وبه راه انداخته میشود . این واکنشها همه رفلکس های غیرشرطی طبیعی، غریزی ولادی و دایمی و... اند که شامل خواب کردن ، خوردن و نوشیدن و تبول و تغوط بوده نوزاد کدام زبان و دین و آئینی را نمی شناسد یعنی کاغذ هنوزسفید است. با گذشت زمان و رشد فیزیکی کودک سیستم سگنالهای دومی (علامات ثانوی) در قشر دماغ نشو و نما یافته و بیشتر فعال میگردد و دایره روانی کودک را تنظیم و رهبری کرده کودک به جهان انسانی قدم گذاشته زبان مادری می آموزد، مکتب میرود، به تحصیل علم و هنرو موسیقی و ورزش می پردازد. این واکنشها همه رفلکس های شرطی اند که کسبی و موقتی بوده اگر تکرار شوند ثقیل و متداوم ورنه معدوم میگردند. چنانچه اگر فوتبالیست تمرین نه کند فوتبال را فراموش میکند.
با وجود داشتن بحث های بسیار قوی و جدی اجتماعی، فلسفی، سیاسی ومذهبی کتاب گوهر اصیل آدمی با حکایه از نزول رب النوع ، احیای دوباره گاوان قربانی شده، نزول طفلک غیبی، آلهء تشخیص بدی یا جادوگر شکل یک اثر علمی فانتستیک یا سیانسفکشن را به خود میگیرد.
بدین ارتباط باید آوری نمود که بعضی از آن چیزهایی که سالهای قبل افسانه و تخیل و یا فانتازی  شمرده میشدند؛ امروز جامهء عمل پوشیده اند . زیردریائی کپیتان نیما را بخاطر دارید که ساینسفکشن بود اما امروز زیردریائی هایی به همان شگفت انگیزی  وجود واقعی دارند.
ستیشن های فضائی و صد ها پدیدهء محیرالعقول دیگر به همین ترتیب.

آلهء تشخیص بدی را نباید کم بها داد!

امروز آلهء تشخیص دروغ عملا در بازپرسی مجرمین بکار میرود و امید است بشر روزی موفق گردد تا آله تشخیص اشخاص بد را بسازد تا آنها را تجرید و اصلاح کند.
موضوع نزول رب النوع علاوه بر ارزش سمبولیک کاملا ارتباط علمی دارد. امروز از این مفکوره در ساختن فلم های ساینسفکشن (ستار ترک) بطور مجازی استفاده میشود و شاید یک وقتی بشریت به واقعیت عملی آن دست یابد .
اساس این مفکوره علمی تبدیل یک جسم به انرژی که دیماتریالیزیشن  و برعکس تبدیل انرژی به جسم که ریماتریالیزشن گفته میشود است بدین اساس تصور می شود که میتوان بلاخره یک انسان را به انرژی تبدیل کرده از یک سفینه به سفینه دیگر و یا از سفینه به سیاره دیگر پرتاب یا بیم
اپ نمود.
موضوع احیای گاوان قربانی شده نیز ارتباط و موضوعیت علمی دارد. آنها به جز از حالوگرامها چیزی دیگری نیستند زیرا آنها به نظر میآیند، اما وقتی لمس شان کنید دست تان به چیزی بند نمیشود. امروز از میتود حالوگرافی در عکاسی و فلمبرداری مخصوصا در ساخت فلم های ارواح استفاده میشود.این همه نمایانگر آنست که نویسنده نه تنها به ادبیات وعلوم متداول گذشته ومعاصراحاطه داشته بلکه با ادبیات مدرن ساینسفکشن نیز آشنائی دارد.
گذشته از مسایل فوق سرتا سر کتاب مملو از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانهء وطنی ماست مخصوصا اصطلاحات عامیانه زنانه که خانم ها جهت اظهار احساس همدردی ؛ مهربانی و دوستی چه در مرکز و اطراف در محاورهء روزمرهء شان بکار میبرند که در این سی سال جنگ  خطر نابودی آنها موجود بود. اما نویسنده کتاب این گنجینه را نجات داده نهادینه و ابدی ساخته است که خیلی قابل قدر است.
باید یاد آوری نمود که نمیدانم دیگر ها چطور و تا کدام اندازه با یک خواندن به همه رمز و راز و تکنیک و حکمت و فلسفه و هنر که درین کتاب ؛ هست ؛ میرسند . البته به هر حال به خود هر یک خواننده مربوط خواهد بود . حتی در کتاب بعضی نکته ها ، گفته ها یا زونگه هایی وجود دارد که با خواندن آن ها بار بار بی اختیار و با قهقه خندیده ام که خیلی خوش آیند است.

و اکنون ملاحظاتی پیرامون نکاتی در نوشتهء محترمه دارو:

شاید تعارف به نظر آید که من شهامت خواهر ماریا دارو را برای ورود به این کتاب بزرگ و سنگین و ارائه نقد و نظر پیرامون آن ؛ بسیار احترام دارم و به نظر قدر می بینم . و آرزومندم نظرات عمیقتر و مشخصتر هم درین راستا از ایشان بخوانم .
همچنان از اینکه خواهر محترم ما در نقد و بررسی و بزرگداشت یک دستاورد بزرگ نسل ما و مردم ما پیشقدم شدند؛ غرور بخش و بسیار امید آفرین است . برایشان صمیمانه و بردارانه تمام خوبی های عالم را آرزو میکنم . عرایض آتی فقط یک صحبت  برادر یا خواهر میباشد و بس.

گرچه به نظر اول میرسد که در کتاب گوهر اصیل آدمی یک تبعیض مثبت برای دوشیزه و زن وجود دارد ولی در نگاه عمقی تر؛ این به معنای مسئولیت بیشتر و مقام خاصتر در طبیعت و اجتماع بشری میباشد و هیچ چیزی که بی مورد و غیر از استحقاق به لحاظ علمی و منطقی از یک جنس کم و به جنس دیگر افزود شده باشد؛ وجود ندارد.
با اینهم بزرگترین انقلاب که یک اثر ادبی و هنری در قبال نظام و فرهنگ خشن و بسیار خرافی مردسالارانه انجام داده میتواند؛ در همین اثر انجام گرفته و لذا خواهران ما حق دارند از آن به وجد آیند ؛ کسب نیرو کنند و هدفمندی کوتاهمدت و بلند مدت در زندگی برای خود و همردیفان خویش پیدا نمایند.
لذا من در مورد احساسات خاص و ارزیابی های کلی خانم دارو از کتاب صحبت نمیکنم . صرف چند مورد مشخص را میخواهم یاد نمایم که من با ایشان هم نظر نیستم و قضاوت نهایی را به ارباب فضل و اهلیت بالا می گذارم .

1 -  اینکه فرموده اند زینه ها را تنها و تنها عشق پری و عاشقش باهم رابطه میدهد که گاهی قوی و گاهی ضعیف میشود؛  و اثر از جای خوب آغاز نشده و به جای با نتیجه ختم نگردیده . به نظر من درست نیست .
این عشق که سخت پرشور و همزمان عارفانه و مقدس هم هست ، حتی یک چاشنی حساب میشود . رابطه های بسیار نیرومند و خارائین دیگر است که زینه ها بر انها محکم شده اند؛ با اینکه محترمه ماریا دارو در اخیر؛ قریب سخن بالا را پس گرفته اند ؛ سر آنهم آرزو دارم ایشان و دیگر عزیزان همان بحر بیکرانهء ( 101 زینه برای تقرب به جهانشناسی ساینتفیک ) را از نظر دور ندارند و آنگاه به ساده گی در می یابند که زینهء اول ( نقطهء صفر بشر شدن ) علمی ترین ، هنری ترین و منطقی ترین آغاز برای این « نمایش عظیم» است ؛ و مهاجرت موقت و جبری مادر پری و خانواده اش به خاطر ادامه مصئون رشد و تکامل جسمانی، تعلیم و تربیت علمی و اخلاقی و فرهنگی کودکان دارای گوهر اصیل - از جغرافیای پر از آفات به محل مصئون در آن سر کرهء زمین علمی ترین ، هنری ترین و منطقی ترین پایان برای همین نمایش میباشد.
عشق ثمر بزرگ داد و قربانی بزرگ گرفت. یعنی همین عشق یا پیوند دهنده اصلی! ؛ اینجا خود فدای سلامت گوهری نسل بالنده میشود و پری و عاشقش مجبور به قبول جدایی از هم و ماندن « سنگ صبور» بر سینه های خویش میشوند.
معلوم است که وقتی « گوهر اصیل آدمی » را چیزی در حد "لیلی و مجنون"، "شیرین و فرهاد"، "رابعه و بکتاش" و «رومئو و ژولیت» وغیره بپنداریم ؛ کارمان مشکل میگردد.

2 - هیچ خواننده در یک اثر ادبی ، اجتماعی و سیاسی  و بلاخره ساینسفکشن و نمایشی (سینمائی) در جستجوی ساینس مطلق دو جمع دو مساوی چهار نمی باشد ؛ فکر میکنم محترمه ماریا دارو منحیث یک نویسنده اینجا میخواهند تفاوت در بین  متون  ساینسی و آثار هنری را بیان کنند ؛ من چیزی بیشتر فهمیده نتوانستم.
بکار برد کلمات عامیانه چون «خوردن گرفتیم» و « رفتن گرفتند» ارزش مخصوص فرهنگی داشته و به مقبولی کتاب می افزاید و نمایانگر آنست که نویسنده در آن آب وخا ک رشد نموده است.

3 -  هکذا استعما ل کلما ت خارجی مصطلح (ترمینولوژیک) در فقدان کلمات قرار دادی و جا افتاده معادل در فارسی دری که بتواند عین معنی و هدف را دقیقاً انتقال بدهد یک عمل بجا و ناگزیراست .
پاکسازی زبان فارسی از کلمات خارجی شاید مفکوره بدی نباشد اما متصدیان امور در درون و برون مرز ها در این رشته چندان موفق به نظر نمی رسند. آنها اکثرا نتوانسته اند تا به عوض یک کلمه خارجی دور انداخته شده یک کلمه مجرد سه تا پنج حرفی بسازند . آنها اکثرا کلمات ترکیبی از دو کلمه قبلا موجود در فارسی می سازند که این عمل نه بر غنا بلکه به فقر زبان فارسی می انجامد ، بطور مثال دو کلمه «پیره» و «گزمه» را که سالهای زیادی در تحریر و تقریر عسکری ما بکار رفته است دور انداخته بجای آ ن «دیده بانی» و «گشت زنی» میگویند .
در حالیکه ما دیدن، گشتن و زدن را قبلا داریم و بدون موجب دو کلمه جک شده ( جا افتاده ) در فارسی را از دست میدهیم از طرف دیگر به مجردیکه «پیره» میگوئیم دفعتا یک عملکرد نظامی که عبارت از محافظه یک سلاح کوت ، یک دیپوی مهمات ، یک دفتر یا یک موسسه عسکری توسط یک و بیشتر از یک سربازاست نزد ما مجسم میگردد اما دیده بانی مفهوم وسیع داشته میتوانیم مسابقه فوتبال و یا جریان ترافیک را دیده بانی کنیم  به همین ترتیب «گزمه».

4- در باره لیسیدن و چوشیدن و «کلمات برهنه» باید منحیث داکتر طب  نظر به اندوخته های علمی ام یادآوری نمایم که:
طوریکه در بالا مختصرا یاد آوری شد فعالیت های اساسی حیاتی اورگانیزم انسان به شکل غریزی توسط واکنش ها یا رفلکس های غیر شرطی ارثی یا ولادی که دایمی اند تبارز میکنند ، امیال جنسی نیز یکی از این رفلکس هاست که از گهواره تا گور با ماست منتهی در پیری ضعیف میگردد.
تمایل جنسی( لبیدو) یا شهوت کاملا طبیعی وموضوع فیزیولوژی انسان است . که ذریعه افرازهرمونهای غدد جنسی در سیستم غدد افراز داخلی و سیستم اعصاب مرکزی و هیپوتلاموس تنظیم و رهبری میگردد. وهیچ انسان نورمالی سراغ نمیشود که از تاثیر این منبهات هرمونی مبرا باشد حتی آنهایی که (چون به خلوت میروند صد کار دیگر میکنند) سالها در حجره نشستند ولی روزی به سیمین تنی دلباختند ، خانواده تشکیل دادند و اطفالی به جامعه تقدیم کردند.
ازجانب دیگر همان طوریکه انسانها از امراض قلبی، ریوی و معدی معائی و دیگر رنج میبرند هستند کسانیکه از تشوشات و اختلالات اورگانیک و وظیفه وی غدد و اورگانهای جنسی شکایت دارند و یا بنا برعوامل روانی در حیات جنسی خود موفق نمی باشند و منتظر اند تا کمکی دریافت نمایند از اینرو اردویی از دوکتوران و پژوهشگران با صرف میلیارد ها دالر در ساحه علمی ای بنام سکسولوژی کار مینمایند تا ادویه و متود های بهتر را کشف و یا ابداع نمایند .
موضوع تمایل و ضرورت های جنسی جزء حیات روزمره انسان است پس بیایید از منفی بافی صرف نظر کرده واقعیت پذیر باشیم .
آنچه بدین ارتباط در کتاب گوهر اصیل آدمی درج است کاملا طبیعی است.

5 -  امروز هزاران جفت جوان بعد از مدت کوتاهی از هم جدا میشوند ، کانون و تشکیل خانواده شان برهم میخورد یا به فاجعه منجر میگردد . چرا و برای چه ؟
در اینجا بیشتر به دو علت بر میخوریم علت اقتصادی- اجتماعی وعلت عدم توافق جنسی – روانی که بدبختانه تا حدود تعیین کننده از این حقیقت ناشی میگردد که نوجوانان و جوانان ما چیزی به نام « تعلیم و تربیه جنسی» نمی بینند. این یک پرابلم اجتماعی حاد است که بیشتر نسبت ناهنجاری های فرهنگی و مزیداً نسبت شرایط جنگ در کشور ما هیچ کس به آن توجه ندارد. از اینرو برهر مرد و زن جوان لازم است تا در مورد مطالعه و خود آموزی کند و خودش را برای این سفر پر فراز و نشیب و پر مخاطرهء زندگی آماده بسازد.

6 - فکرمیکنم نویسنده یک داستان رومانتیک باید ساحه جولان وسیع داشته باشد. او نمیتواند خود را پایبند نورمهای چوکات شده بسازد . یک اثر رومانتیک  باید هرچه بیشتر ماورای نورم و غیر عادی باشد در غیر آن اثر خشک و بیجان و غیر هنری میگردد.
باید متذکر شد ، همانطوریکه یک مجسمه ساز ماهر پیکر زیبای یک زن را بکر و بدیع میتراشد و یا رسام چیره دستی لطا فت و نازکیهایی چون «لبخند مونالیزا- ژوکوند» را برملا میسازد، نویسنده کتاب  « گوهر اصیل آدمی» با تردستی و هنرنمائی ادبی و انتخاب کلمات هیجان انگیز بسا صحنه های معاشقه  دو دلداده را به شکل خارق العاده تمثیل کرده که تا حال نظیرش را ندیده و نه خوانده ایم.
ازجانب دیگر با وجود آزادی در بیان و اظهار مطلب، نویسنده توانسته است تا یک سلسله نورمها واصول پسندیده فرهنگی ما را به قهرمانان داستان القاء کند که از آنجمله میتوان ازعشق پاک و محجوبانه ، وفاداری، تعهد و پایداری ، فداکاری و آمادگی به قربانی را یاد نمود که بیتی از قطعه شعر جاوید نام صوفی عشقری را به یاد میآورد:

شود هر کس به کوه عشقبازی پیرو فرهاد
به روزجانفشانی خون خود مردانه میریزد

7- ماریای فرزانه به درستی از نبوغ نویسنده کتاب گوهر اصیل آدمی متذکر میشود و آنرا تجلیل میدارد . بنده شاید از اولین ها بودم که حتی سی سال پیش این نبوغ را در وی خوانده بودم و همین سال پیش آنرا شهادت دادم که در انترنیت و در خود کتاب بخش « زندگینامه...» هست. ما غیر از «گوهر اصیل آدمی» چهار دهه است که اشعار و مقالات و کتاب های متعدد از او دیده ایم و خوانده ایم ولی تعجب آور این است که خواهر ما در کتاب ، نواقص و نارسایی هایی میبینند که باید چند تا از ما بهتران پیش از چاپ آنرا اصلاح! میکردند. به گمانم چنین رسم و رواجی در مورد آثار نویسندگان از کوره برآمده موجود و معقول نیست ؛ کتابی چون گوهر اصیل آدمی را اگر قرار باشد ؛ جهت اصلاح «نواقص» به کسان غیر همطراز با نویسنده آن بسپاریم ؛ شاید هرگز برای طبع آماده نشود و یا از کتاب خود نویسنده بودن چیزی در آن باقی نماند.
باز شاید منجمله به همین خاطر این کتاب و سایر کتاب ها و آثار عالم افتخار از 4 سال بدینسو روی انترنیت به دسترس همه بود ؛ من که بر نخورده ام کسی در آن آثار نواقص یابی کند؛ البته تک و توک نظرات شخصی اینجا و انجا دیده شده است که مصداق توقع خواهر فرزانه نمی باشد. لذا تنها راه درست همان به نقد عادلانه و عاقلانه کشیدن چنین آثار پس از نشر آنهاست ؛ کاری که محترمه ماریا با شور و شهامت کرده اند  و این بنده و دیگران هم به نوبه خود شاید حقی و صلاحیتی داشته باشیم.

8 -  و بالاخره شرط نیست که یک اثر مورد استقبال و تائید عام و خاص قرار گیرد ، هرکسی به اساس دانش و پشتوانه ادبی و فرهنگی خود ؛ سوابق ذهنی و انگیزه های مقام و منفعت وغیره قضاوت مینماید ، ولی من یقین دارم هم آنان که در پیشداوری و منم خوانی خویش و هم آنانیکه در تحجر و در ورطه بنیاد گرائی سرگردان اند و آنانیکه مجسمه می شکنند و تصویر می سوزانند چیزی به میل شان در این اثر وجود ندارد مگر اینکه استعداد و توانایی شان برای متحول شدن و استقبال از حقیقت های قبلاً نادیده و ناشنیده کاملاً نابود نگشته باشد.
هر کتاب و اثر مطبوع حاوی پیامی به خواننده است ، دریافت پیام هم بیشتر معمولا مربوط استعداد فکری و آماده گی های روانی خواننده میباشد ، و هم شاید خواننده ئی در اخذ پیام کتاب مشکل دیگر داشته باشد ، به نظر من هر زینه این اثر نه تنها یک بلکه چند و چندین پیام  قوی اجتماعی و سیاسی دارد پیامها نه تنها متوجه خواننده منفرد بلکه متوجه تمام بشریت هم است.
بخشی از پیامها درین اثر :

پیام برای انسان بودن در معنای بسیار دقیق و بدیع آن.

پیام برای شناخت گوهر اصیل آدمی ؛ احترام به آن و مواظبت هم خانوادگی و محلی و هم تمام جهانی از آن . ارزو دارم که این کتاب جزء مهم از کابین زوج های جوان شود تا به مجرد تولد فرزند شان ؛ در تربیت و کلان کردن آن ؛ از آنچه برای بزرگ کردن کودک دارای گوهر اصیل مرعی شده و میشود ؛ الهام گیرند .

پیام برای اجتناب از تلقین و تزریق خرافات و گمراهی ها بر کودکان که توانایی تحلیل و انتخاب آزادانه ندارند. براین اساس شاید دنیا بالاخره در بخش حقوق طفل به آنجا برسد که جز مفاهیم و ایده های عام و مقبول بشری ؛ سایر تحمیلات را بر اطفال تا شش – هشت ساله گی ممنوع سازد و برای متخلفان مجازات ها مقرر شود.

پیام آزادی بیان وعقیده و بازنگری و تلطیف تمامی باور ها.

پیام تلاش برای شناخت - خودشناسی ، جامعه شناسی و جهانشناسی به مثابه الزام بشر بودن.

پیام تلاش برای مباحثه و مذاکره آزاد و« مناظره » که اساس در تاریخ و فرهنگ اسلامی دارد با غنای معاصر بخشیدن به آن .

پیام عشق ، تعهد ، فداکاری و قربانی
و دیگر و دیگر...

با درود ها وشادباش ها