(پايپلاين ها، پايگاه ها، جنجاال ها)
چي بايد کرد؟
تهیه و نگارش: میر عبدالواحد سادات
پیوسته به گذشته:
قسمت پنجم
امریکا وپایگاه های نظامی:
مرتبط با بحث جاری و پیوست با عنوان این بخش، میتوان تاریخ امریکا را چنین مشخص ساخت:
تاریخ تلاش بخاطر سیطرۀ جهانی ازطریق حضور گستردۀ نظامی وتأسیس پایگاه های نظامی
در نقاط ستراتیژیک وحایز اهمیت جهان، وبنابرین جهان بعداز حلول وسیطرۀ امریکارا میتوان بحیث
(پایگاه ستان امریکا) قلمداد کرد.
پایگاه های نظامی فی الواقع ممثل ابر قدرت بودن وتبلور قدرت آنکشور وتضمین اشتراک وسهم آن در بازیهای قدرت جهانی میباشد.
اولین پایگاه امریکا در سال (1898عیسوی)ایجاد گردیده وهر جنگ امریکا یک پایگاه را در قبال داشته است البته کم وکیف پایگاه نظر به انکشاف صنایع نظامی ورشد تخنیک تسلیحات متفاوت بوده ومیباشد که میتوان آنرا در مراحل تاریخی آتی مشخص ساخت:
ـــ از استقلال امریکا تا جنگ جهانی اول (1814 میلادی): این مرحله جنگ امریکا با اسپانیا ،جنگ با کولمبیاوتجزیۀآنکشور،ایجاد کانال پانامه و وقایع دیگررا شامل میشود .
ـــ از شروع جنگ جهانی اول تا ختم جنگ جهانی دوم : درین مرحله پایگاه های نظامی در حوزۀ کارائیب ایجاد وتحکیم ساخته شد .
ـــ از آغاز جنگ سرد (1945 میلادی) تا ختم آن(سقوط اتحاد شوروی1991 ):
درین مرحله تحت عنوان وبه بهانۀ «خطر سرخ»و«دفع خطر توسعۀ کمونیسم» پایگاه های نظامی وسیعا" در آسیا واروپا ایجاد وگسترش یافت.
ـــ مرحلۀ بعداز جنگ سرد ،یا دورۀ جاری ژئواکونومیک(انرژی محور) :
طوفان صحرا یا جنگ اول عراق را میتوان آستانۀ این مرحله بحساب آورد وبه تعقیب آن جنگهای بالکان وتجزیۀ یوگوسلاویا وایجاد پایگاه های نظامی در آن کشورها و جنگ با
«تروریسم والقاعده»و لشکرکشی به افغنستان وعراق وایجاد باصطلاح «شرق میانۀ یزرگ»
و ... جنگها در لیبیا ... که در برابر چشمان ما آغاز یافته وادامه دارد.
در دورۀ جنگ سرد که حدود نیم قرن را احتوا مینماید ، به بهانۀ «خطر سرخ»،پایگاه های نظامی امریکا مانند اختاپوت هزارسر به تمام نقاط استراتیژیک جهان در پنج قاره ودربحروبر
گسترش یافت وحتی فضا را مسخر کردورونالد ریگن جنگ ستاره گان را مطرح ساخت.
طی این دوره کشورهای دارای اهمیت سوق الجیشی واستراتیژیک وهمچنان کشورهای نفت خیز به امریکا وابسته گردید وتئوری«کمربند نظامی» بدوراتحاد شوروی در وجود پیمانهای نظامی محقق گردید.
فضای جنگ سرد با عث گسترش مسابقات تسلیحاتی گردید ودر نتیجه ایالات متحده امریکا به بزرگترین فروشندۀ سلاح درجهان مبدل گردید.که تا کنون همین مقام خودراحفظ نموده ، و از
این مدرک ملیارد هادالررابه جیب میزند.به بهانۀ (خطرموهوم القاعده )و«نگرانی» ازخطرات
ایران،به قیمت ملیاردها دالرسلاح به کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس بفروش رسانیده ودر
سال 2010میلادی عربستان سعودی تا به هشتادوهشت ملیارد دالر تسلیحات ازامریکاخریداری
نموده وقرارداد های مشابه را با آلمان نیز به خاطرتانکهای مدرن وپیشرفته منعقد ساخته است.
دراحوال فعلی 786 پایگاه نظامی امریکا درنقاط دارای«اهمیت حیاتی» ستراتیژیک وانرژیتیک جهان
وجود دارد وواضح است که این مناطق در حیطۀ ضلاحیت پنتاگون قرار داشته وبحساب باصطلاح ـــــــــــــــــــــ
) قلمداد میشوند . US Military Command )
در عمان، قطر،بحرین و درتعداد از کشور های جنوب آسیا تا پنجاه هزار سرباز امریکا
مستقر میباشند ، در مصر تا حوزۀ خلیج پارس 15 پایگاه بزرگ نظامی با مراکز لوژیسنیکی وفرماندهی قوی وبا قدرت مانور وسیع ،فعال میباشند. در کشوریکه کعبۀ مسلمانان جهان درآن واقع است ،در شهر طایف (90 ) هزار سرباز امریکا جابجا گردیده است تا از منافع کشورشان وحاکمیت دوستان وهابی خود با لقب کذائی (خادمین حرمین) دفاع نمایند.
پایپ لاین وپایگاه نظامی (لازم وملزوم ) همدیگر:
در مرحلۀ جاری ژئواکونومیک (انرژی محور)زمانیکه از« پایپ لاینستان» صحبت مینمائیم ،لاجرم
مسئلۀ« پایگاه ستان» نیز مطرح میشود و فی الواقع ایندو بحساب دو رخ یک سکه محسوب میگردند یعنی
همان کارت برنده بخاطر ایجاد وتحکیم سیطره بر ذخایر عظیم نفت وگاز جهان.
طرح این مسئله صرفا" سیاسی نمی باشدبلکه از نیاز های ماهوی امریکا ناشی میگردد. ایالات متحدۀ
امریکا (4،5 فیصد) نفوس جهان را دارا میباشدکه به تنهائی 26 فیصد نفت جهان را مصرف مینماید واین مصارف تا 2025 میلادی دوچند میشود.
ایالات متحدۀ امریکا ومتحدین آن به تنهائی 80 درصد منابع انرژی جهان را بلع مینماید و این
فاکت بدان معنی است که 80 فیصد باقیماندۀ جهان باید به 20 درصد باقیماندۀ انرژی اکتفا نمایند وباصطلاح «بسوزند وبسازند» واین مسئله یکی از عوامل اساسی بی ثباتی در جهان ما محسوب میگردد.
مواضع کشورهای همسایه وقدرتهای عمدۀ منطقه در قبال پایگاه های نظامی:
مواضع ایران وپاکستان با انگیزه های متفاوت تقریبا" مشابه هم است وهردوحضور نظامی دوامدار وپایگاه های نظامی را «فال بد» ودامی برای آیندۀ خود میدانند.
ایران به صراحت علیه پایگاه نظامی امریکا موضع گرفته ودر مقیاس وسیع بر علیه این طرح فعال است و
سرمایه گذاری مینماید.با وجود سازش وکرنش آقای کرزی ونفوذ دولت ایران دردم ودستگاه دولت افغانستان
رژیم آخوندی به فراست در یافته است که آنان هیچکاره نمی باشند ووظیفۀ آنان فقط پارو زدن به نفع کشتی امریکا است ،بدینرو به خوبی آگاه اند که بلاخره نوبت ایران فرا میرسد.(محکم بندی های نظامی در پایگاه شیندند که بالاتر از توان دولت افغانستان وخارج از محدودۀضرورت واستفادۀ آیندۀ آن کشور است)، پیام
واضح وآشکار از «ورق گردانی» بخت ایران در قبال دارد.
پاکستان که هدف اساسی واستراتیژی آن تضعیف افغانستان و «کابل ضعیف » است،مذبوحانه تلاش میکند
تا کشورمارا درسرا شیب سقوط( مشابه دهۀ 90) قرن گذشته قرار بدهد که کلا" ویا حد اقل قسما" «رسالت» قیم افغانستان را ایفا نماید.
تحریکات قوی دیوبند یها ومودودیها که خط سیاسی وستراتیژیک آی اس آی رابازتاب میدهند ،با مواضع استخبارات وسپاه پاسداران ایران همگونی دارد ، باین هدف انجام میابد که به مردم افغانستان تبلیغ نمایند وبه جهانیان نشان بدهند که «غرب» درافغانستان شکست خورده است ویا به عبارۀ دیگر به جهانیان خاطرنشان سازند که افغانستان عقب مانده ومردم قبیلوی آن شایستگی آنرا ندارند که به یک پارتنر شایسته برای غرب مبدل گردندوبدین ترتیب افغانستان فقط وفقط سزاواررژیم قرون وسطائی جهادی ــ طالبی است که درخد مت جیو پلیتیک پاکستان قرار داشته باشد. متأسفانه ما افغانان نیز آگاهانه ویا از روی نا آگاهی درعدم موجودیت یک دولت واقعا" مشروع وملی در مسیری سیر مینمائیم که آب به آسیاب آنان میریزیم.
سه همسایۀ شمالی افغانستان (تاجکستان،ازبکستان،ترکمنستان)که بصورت سنتی وتاریخی درمدارجیوپلیتیک روسیه قرار داشته وروسیه تلاش مینماید تا آنانرا درین مدار حفظ نماید، تا کنون با وجود روابط با غرب نتوانسته اند مستقلانه در بازی های جئو اکونومیک جاری شرکت نمایند ،(ترکمنستان حدود دو دهه است که قرارداد های صدور گاز را با غولهای بزرگ امریکائی منعقد ساخته است،اما طوری معلوم میشود که بدون سهمگیری ویا تائید کمپنی های روسی تحقق این قرار داد میسر نخواهد بود ) .هرسه این کشورها دررابطه با مواد مخدر و بنیاد گرائی اسلامی تشویش ونگرانی مشترک دارند واز سقوط دوبارۀ افغانستان بدامن پاکستان نا آرام می باشند ودرعین حال در رابطه با اهداف امریکا وحضور دوامدار نظامی آن نگران هستند.
چین وروسیه که جیوپولیتیسم آنان تأثیرمستقیم برانکشاف اوضاع افغانستان دارد بنابر درک وشناخت ازکنه
ستراتیژی امریکا با حضور دوامدار وایجاد پایگاه های نظامی مخالف می باشند. روسیه ضمن موضع گیری
علنی مخالفت خودرا در زمینه آشکارا ساخته وسرگی لاوروف وزیر امور خارجۀ آنکشوربر اعلامیۀ مورخ (24 جون 2010 میلادی) رؤسای جمهور امریکا وروسیه مبنی بر حفظ موقف بیطرفی افغانستان تأکید و
استناد مینماید.
هندوستان به دلایل خاص ناشی از منافع ملی خود در رابطه با سیر نزولی حوادث افغانستان پریشان است،
عدم قاطعیت امریکا در قبال پاکستان وپروسۀ تضعیف کابل وقوت گیری پاکستان بر نگرانی وتشویش هندوستان می افزاید.
تاثیرات این سه کشور بزرگ (چین ،هندوستان وروسیه )در تعین مقدرات منطقه ومنجمله افغانستان اهمیت
بزرگ را دارا می باشد . این سه کشور دو بر سه حصۀ نفوس جهان را دارا بوده و ساحۀ حدود سی میلیون کیلومتر مربع را احتوا مینماید که دارای دولت های نیرومند ،اقتصاد روبه رشد و مردم با استعداد میباشند و
بر اساس بسیاری سنجش های متخصصان مراکز تحقیقاتی تاسال 2040 میلادی همراه با چند قدرت روبه
رشد دیگر مواضع کشور های عمدۀ صنعتی را تسخیر خواهند کرد. اکنون پیمان شانگهای در مجموع با
تأثیرات بزرگ درمنطقه به تریبون این کشورها مبدل گردیده ودرزد وبند با ایران وپاکستان برمسیرحوادث
افغانستان فشار قوی را وارد مینمایند تا ناتو وامریکا حرف شانرا به دقت استماع نمایند .
ذکر مجموع مسایل متذکره به این جهت اهمیت استثنائی دارد که : هنگام بحث های مسئولانه پیرامون
پایگاه نظامی امریکا وآیندۀ افغانستان باید به خاطر داشت که چگونه میتوان این فکتورهای عمده را نادیده
انگاشت وصرفا" وبصورت یکجانبه دل به دریا زدوتنها بیک قدرت فرا اوقیانوسیه سرنوشت خودراگره زد.
شناخت وتعریف از منافع مشروع همسایه ها وکشور های منطقه:
افغانها باید بر اساس مصالح ومنافع ملی شان این منافع را تشخیص وتعریف نمایند. عدم توجه وعدم اعتنا به
این اصل قبول شدۀ بین المللی ، نشانگر تکبر ساده لوحانه ودرس نگرفتن از تاریخ افغانستان است وبه معنی
آنست که : آنان نیز منافع مشروع افغانستان را نا دیده بگیرند وچنانچه نادیده گرفته اند .باید خط فاصل دقیق
بین منافع مشروع ،اغراض و اهداف سیطره جویانۀ آنان کشیده شود. قبل ازهمه این مسئله باید بحیث یک
پرنسیپ غیر قابل تعدیل در سر خط کار قرار داشته باشد.
همانطوریکه حاکمیت ملی بصورت بلا قید وشرط به مردم تعلق دارد ، در مورد حال وآتیۀ افغانستان نیز
صرفا" وانحصارا" مردم حق وصلاحیت تصمیم گیری را دارا می باشند.
مردم افغانستان هیچ گاهی ازین حق انحصاری شان استفاده نخواهند توانست تا صاحب یک دولت مشروع وملی نگردیده و تعریف روشن از مصالح ومنافع ملی شان نداشته وبر مبنای آن با نظر داشت تمام فکتور های داخلی ،منطقوی وبین المللی ،سیاست خارجی ومناسبات بین المللی شانرا تنظیم نمایند .
همسایه هارانمیتوان انتخاب کرد این همسایه ها وهمین قدرتهای منطقوی همیشه شریک سرنوشت ومقدرات تاریخی ما خواهند بود ( ولو آنکه در منجلاب کنونی و در راستای بازیهای جیوپولیتیک جهانی،تغیرات زیاد را متقبل گردند وحتی در سراشیب تجزیه قرار گیرند). بدینرو بهتر است عینیت هارا دقیقا" درنظرگرفت و
بخاطر هست وبود وطن وثبات پایه دار عاقلانه اندیشید.
ضرور است تا از روند عینی (منطقه گرائی) ومسایل منطقوی ارزیابی درست داشت وپروسه های امتزاج
اقتصادی (ژئواکونومی منطقوی) که باعث نزدیکی کشور ها میگردد ، راتحلیل وارزیابی کرد.
بدینرو هنگام بحث در مورد پایگاه های نظامی بخاطر باید داشت که این پایگاه ها از آسمان اکمال نمیگردند،
همین اکنون پاکستان دیگرراه اکمال لوژیستیکی برای غرب نیست وامریکا وناتو بالاجبارباید بطرف روسیه روی بیاورند.
مواضع مسئولین دولت افغانستان در قبال پایگاه های نظامی:
نقش وموضع رئیس دولت حامد کرزی واضح است،موصوف با مهارت خاص نقش خودراایفامینماید.چنانچه در قسمت اول تذکر یافت اورا میتوان هوشیار ترین مجری برنامه ها واهداف امریکا قلمداد کرد، بعضا" بخاطر روان عوام الناس ترازو بر زمین میزند ونمایشاتی را براه میاندازد،اما در عمل باثبات رسیده است که با آرامی در راه تعین شده سوق میشود.
اعضای کابینه مواضع متفاوت در رابطه ابراز کرده اند ، مسئولین قوۀ مقننه وقضائیه وسایر اربابان قدرت
با سکوت شان موید سیاست های رسمی میباشند. ، خدا نگیرد رهبران جهادی وشوراهای باصطلاح علما وروحانیون وصلح و...را که مانند همیشه دعا گویان « سرکار»اند و در جامعۀ عمیقا" مذهبی افغانستان ، نقش آنها در هموار ساختن راه امریکا وانگلستان مؤثر میباشد و درآخر کار این لویه جرگۀ نامنها د است که با فتوای آقای مجددی «مهر» تائید را بر ایجاد پایگاه های نظامی خواهد گذاشت.
آنچه مایۀ نگرانی عمیق میباشد برخورد ومواضع وزرای قوای مسلح است که به عوض ساختن قوای مسلح مجهز ونیرومند،امیدبه پایگاه بسته اندتا در روز موعود بخاطر نجاتشان ،امنیت آنانرا تامین نمایند.
پروسۀ بسیار مضحک سپردن تامین امنیت به قوای مسلح افغانستان واقعا" حکایه از کلوخ را گذاشتن واز آب تیر شدن را دارد. درحالیکه وزیر داخله وسرپرست امنیت ملی در جلسۀ پارلمان به صراحت اعتراف و گفتند که:
آمادۀ پذیرش مسئولیت امنیتی نمی باشند ودر عدم موجودیت قوای خارجی قابلیت دفاع را ندارند.
دلایلی را که آنان ارائه کردند نه تنها از بی کفایتی شان حکایه میکرد بلکه حالت یک «دولت غیر موفق» و«دولت بی کفایت» را بیان مینماید و در عین خال گویای این واقعیت است که امریکا وانگلستان عمدا" درین دهسال نخواسته تا افغانستان صاحب یک قوای مسلح مجهز وبا قابلیت محاربوی باشد.
موضع وزیر دفاع بسیار هراسناک است .آقای ستر جنرال که رسما" وزیر جنگ ویا وزیر حرب است به عوض بالا بردن مورال وروحیۀ نظامیان و مردم ،مبلغ پایگاه های دایمی نظامی میباشد و آنرا یکی از ضروریات قلمداد مینماید.
در یک بحث تخصصی میتوان سوال کرد که : درین ده سال ودر موجودیت این لشکر عظیم تا به بیشتر از یکصد وپنجاه هزار چه گلی را به آب دادید که فردا در موجودیت چند پایگاه انجام خواهید داد؟
طوری معلوم میشود که آقای وزیر دفاع ما اطلاع ندارند که همین اکنون در بگرام ،شندند وقندهار پایگاه های نظامی امریکا وجود دارد . میتوان از مسئول درجه یک (آقای وزیر دفاع )پرسید که بغیراز تائید حرف
«خان کلان»، شما خود دارای کدام دوکتورین نظامی و ستراتیژی دفاعی می باشید؟
مگر این شما نبودید که برای چند سال متوالی ازطرح امریکا وانگلستان مبنی بر ایجاد اردوی هفتاد هزار نفری دفاع مینمودید؟ در حالیکه کارشناسان آگاه ووطن خواه بار ها آنرا نا کافی قلمداد کرده بودند.
صحبت از مصرف بیست ملیارد دالر بخاطر تجهیز اردو میشود ،افغانان حق دارند سوال نمایند که این پولها در کجا به مصرف رسیده است ؟ درحالیکه حرف بیرون رفت ناتو وامریکا مطرح است ،کجاست طرح وزارت دفاع بخاطر تجهیز قوای هوائی افغانستان؟
آیا با چنین ترکیب جهادی ـــ طالبی قوای مسلح وتأثیرات قوی قومی وتنظیمی ضرور نبود که مسئولین وزارت دفاع بر سلامت اردوی افغانستان شک نمایند؟
بی مبالاتی آنان وقتی آشکار میشود که تازه افشا گردیده ،که استخبارات نظامی اساسا" غیر فعال است وبی جهت نمی باشد که دشمن تا قصر ودفتر وزیر دفاع عملیات مینماید.
وزیر دفاع که حتی در سال 2005 میلادی از «پری پوزیشن بیز» امریکا صحبت میکرد واز فواید پایگاه در عربستان سعودی ،کوریای جنوبی وجرمنی اطلاعات گسترده دارد ،میتواند تحلیل نماید که :
ـــ در موجودیت ترکیب فعلی اردوی جهادی ـــ طالبی
ــــ در تداوم تجاوز پاکستان ودسایس ایران
ــــ درتداوم سیاست های دوگانۀ امریکا ـــانگلستان
ــــ در تداوم بحران مشروعیت ودولت آغشته به فساد کنونی
چگونه مردم افغانستان میتوانند به آیندۀ شان در وجود چند پایگاه نظامی مصوون باشند ؟
آقای ولوالجی محقق وپژوهشگر در مصاحبه با دویچه ویلی در رابطه با بیرون رفت ناتو وامریکا و آیندۀ افغانستان چنین جواب داد:
«بلی ،بلی و اگر همین حالا نیروی ناتو وامریکا خارج شوند ،هیچ ضرورت به لشکر کشی پاکستان وایران نیست ،این کشور ها عناصر وفادار استخباراتی خودرا در افغانستان دارند که با اندکترین پول وامتیاز وطن ومردم را معامله نموده ودوباره جنگ را آغاز کنند ...» .
آیا پایگاه نظامی یگانه کمبود ماست ؟
ویا:حلال تمام مشکلات ما پایگاه نظامی است؟
طرح این سوالات برای ما افغانان به این دلیل اهمیت دارد ،تا ما بتوانیم به عمق مسایل پی ببریم ودرقبال سرنوشت کشور خویش مسئولانه نظر بدهیم :
درین ده سال ،در موجودیت این همه لشکر های عظیم نظامی ،وضع افغانستان سال به سال بطرف بی ثباتی پیش میرود وتجاوز پاکستان وسیاست های کجدار ومریز امریکا ،سوال هست وبود افغانستان را به قوت مطرح مینماید .
در تداوم این تجاوز و دوام همین سیاستها در فردای خروج نظامیان ناتو وامریکا ،چه معجزۀ رخ خواهد داد تاموجودیت افغانستان در وجود چند پایگاه حفظ گردد. بدین جهت یافتن عوامل اساسی ثبات دوامدار مطرح میگرددکه در حد توان آنرا بررسی خواهیم کرد.
ایاپایگاه نیاز ما است؟ ویا ضرورت امریکا ــانگلستان؟
امریکا وانگلستان میخواهند تا ما مشکور باشیم که برای ما پایگاه نظامی میسازندو مارا در برابر تجاوز دوست ومتحد خود پاکستان مدافعه مینمایند والبته کم نیستند افرادیکه چنین مسایل را تبلیغ مینمایند.
جالب است به عوض مهار کردن حیوان درنده ، برای مصدومین خانۀ ریگی میسازند !
واقعیت آفتابی اینست که هجوم نظامی در1 200 میلادی بخاطر ایجاد همچو پایگاه ها انجام یافته است اساسا" افغانستان به ثبات دوامدار ضرورت دارد ، نه به تشنج دوامدار ،بدینرو باید مسئولانه اندیشید وهمین اکنون که دیر نشده است باید شایستگی آنرا پیداکرد که در وجود یک دولت ملی ومشروع با همسایه ومنطقه وجهان راه زیست دایمی وباهمی را سراغ کرد ،هیچگاه مسایل ما حل نخواهد شد تا قبل از هراقدام دیگر ،ما خود به سر پای خود استاد ه نشویم.
ضرور است تا بدانیم که تمام کشور های جهان ومنجمله امریکا فقط وفقط بخاطرمنافع ملی خودمیاندیشند و این منافع است که انگیزۀ اصلی اعمال آنان راتشکیل میدهد ،درست آنچیزیکه ماافغانان آنرا دقیقا" نمیشناسیم و به عوض تشخیص منافع خود به فکر گز وپل منافع اجانب بوده وهستیم.
لابی های افغان،یونیکال وپایگاه های نظامی:
این آقایان که همیشه از دور، دست به آتش داشته اند همیشه آنچه را «خان کلان» (امریکا ـ انگلستان)بگوید بحیث «حقیقت مسلم»وغیر فابل شک تبلیغ مینمایند وبخاطر تحقق آن «جانفشانی» میکنند و درکل از سال 1973 میلادی تا کنون وضع به همین منوال است . همین آقایان بودند که :
ــــ بر تجاوز پاکستان خاک انداختند
ــــ رهبران تنظیم هارا به دهلیز های وزارت خانه های خارجۀ غرب بلد ساختند ودر نقش مترجمان ودستیاران عمل کردند .
ـــ بخاطر ناکامی نقش موثر ملل متحد در پروسۀ دستیابی به صلح در افغانستان سهم گرفتند.
ـــ با طالبان تا تکزاس ودفتر یونیکال ودهلیزهای ملل متحد ،زحمات زیادی را متقبل شدند.
ــــ درین دهسال سیادت امریکا مصروف «تئوریزه» کردن ارشادات خان بزرگ بوده اند.
این «عقلای کرام»به عوض بازار آزاد بازار فساد را نهادینه ساختندو سیستم سیاسی کاپی شان ناکام گردیده است.
بناء" این دیگر بسیارغیر منصفانه است که آقایان«لابی های یونیکال »(درراُس آقای کرزی ...
قاضی القضات...) اکنون درمورد تاسیس پایگاه های خارجی نیز تصمیم بگیرند !
سر دادن میلودی شکست:
از دوسال باین طرف امریکا وبخصوص انگلستان آگاهانه وهدفمند از شکست صحبت مینمایند .
در حالیکه همه روزه خون سربازان شان در آنجا میریزد ،چرا وروی کدام هدف خاص به همچو تبلیغات مبادرت میورزند؟ اگر زیر کاسه ،نیم کاسه ای قرار نداشته باشد ، هیچگاه همچو عمل کرد ها در مقیاس عقل نمی گنجد.
قدر مسلم آنست که این «بازی» باعث تشدید مداخلات پاکستان و دسایس ایران گردیده و روحیۀ طالبان را بسیار بالا یرده است. واقعیت تلخ اینست که این میلودی شکست ،فی الواقع شکست مردم افغانستان است . آنانیکه میلودی شکست را سر داده اند در واقع بخاطر تحقق پلانهای مطروحۀ شان کار مینمایند. جنرال سردیویدریچاردز، دوسال قبل در سندی تیلگراف گفته بود:
« از آنجائیکه نمیتوان نظامیان القاعده را در افغانستان شکست داد ،حد اقل سی سال آینده همیشه امکان حملات تروریستی امنیت ملی انگلستان را تهدید خواهد کرد.» در حالیکه نامبرده در بخش دیگری از مصاحبۀ خود تعداد القاعده را بیشتر از چند صد تن نمی داند.
حکومت انگلستان که در توجیه حضور نظامی خود در افغانستان از امنیت در جاده های لندن صحبت مینماید ،با پر روئی خاص میگوید که :«ما در افغانستان به فکر آن نیستیم که دختران به مکتب بروند.
بدینرو بایدمتوجه بود که پلان های شیطانی انگریزی دیگردرراه است وباید هوشیارومواظب بود تاباردیگر پاکستان در وجود طالبان بحیث برنده اصلی بازی ، سکاندار افغانستان نگردد.
مخالفت جوامع کشورهائیکه سربازان شان در افغانستان وجود دارد:
عمل کرد امریکا وانگلستان وسیاستهای دو پهلوی شان باعث گردید که ثبات در افغانستان برقرار نگردد و مردمان کشور های که عساکرشان در افغانستان مصروف جنگ میباشند وتلفات وکشتار را متقبل میشوند ، نسبت به اهداف وسیاست ایندو کشور بی باور گردند وروز تاروز احزاب سیاسی، مطبوعات ،نهادهای اجتماعی وفرهنگی وپارلمان بر علیه حضور نظامی کشورشان احتجاج نمایند (این مخالفت در فرانسه تا هفتاد درصد رسیده است) رهبران بسیاری از کشورهای عضو ائتلاف اعتراف میکنند که:
اهداف جنگ را درک نمی نمایند!
معاون قبلی سرمنشی ملل متحد در امور مواد مخدر در پارلمان اروپا گفت:
«نه سال جنگ ودرگیری بین ا لمللی نتوانسته است شورش طالبان را فرو نشاند و صلح وثبات را درین کشور سامان دهد» موصوف با تأسف خاطرنشان ساخت که :
« اروپا فقط به همین خوشنود است که از هر تصمیم ایالات متحده امریکا پیروی کند .»
حکومت یونان علنا" گفته است که: «باور ندارد این جنگ برای خشکاندن ترور باشد».
کشور آلمان که وزیر دفاع ورئیس جمهورآن قربانی سیاسی افغانستان شدند،بعداز حوادث قندز ازاحساس تحقیر وفریب خوردگی در سطح پارلمان وحکومت صحبت مینماید ودر منجلاب افغانستان خودرا در دام توطئه های امریکا میداند واعتراف مینمایند که :پای آلمانها درفجایع قتل ونقض حقوق بشرکشانیده شده است.
کارشناس سیاسی از موسسه سیاست بین المللی وامنیت آلمان که در حوادث کندز در Citbamas
افغانستان بود ،مینویسد: «فهمیده بودیم که آنها (امریکائیان)مطالبی را از ما پنهان مینمایند ، هیچ چیز روشن نبود، تعداد کثیری از کشته شده گان واجساد جابجا شده ...» .
آیا امریکا یگانه ابر قدرت جهان است؟
در احوال واوضاع کنونی سرنوشت افغانستان وامریکا چنان بهم گره خورده است که این عقب نگهداشته ترین کشور (ازجمۀ پنج کشور جهان ) که وارد چارمین دهۀ جنگ وبحران گردیده است ، سرنوشت ابر قدرت امریکا وجایگاه بین المللی آنرا در تقسیم قدرت جهانی مشخص میسازد .وبرعکس حال واحوال امریکا بر مسیر مقدرات آتی تاریخی افغانستان تاثیر عظیم وتعین کننده دارد. بسیار عبرت انگیز ویکی از اعجاز تاریخ است که تمام محاسبات جهانی وسرنوشت بعدی امریکا در همین کوه پایه های افغانستان (این قبرستان امپراطوری ها )رقم میخورد و آیندۀ امپراطوری امریکا نیز مانند اتحاد شوروی در گرو چگونگی حل وفصل این «زخم خونین» و این طولانی ترین جنگ در تاریخ امریکا ،قرار دارد. جاییکه بیشترازیک دهه است که نظامیان امریکا زورآزمائی دارند ودرین بیشتر از 120 ماه براساس گذارشات رسمی، زیادتر از1400 تابوت را به امریکا منتقل ،دههزارمعلول وده ها هزارمریض روانی رابرای جامعۀ امریکا تحویل داده است ومتاسفانه حقایق تلخ حکایت گر آنستکه : «ما هنوز اندر خم یک کوچهایم».
بدینرو چشم پوشی از نقش تاریخی امریکا در سرنوشت افغانستان ونا دیده انگاشتن عینیت های تاریخی، مشکل مارا حل نمی نماید ،باید با چشم باز به حقایق نگاه کنیم . بناء" بررسی وطرح این سوال بیجا نخواهد بود که : آیا امریکا یگانه ابر قدرت جهانی است؟
بدون کدام حب وبغض،متکی به حقایق وارقام وبررسی های دقیق بسیاری از پژوهشگران ،جواب درزمینه منفی است . چقدر زمان به به سرعت میگیذرد ومتأسفانه این ما هستیم که از تعقیب زمان عقب بودیم وعقب هستیم ! امریکا در زمان سقوط اتحاد شوروی و«ختم جنگ سرد» ،واقعا"بحیث یگانه ابر قدرت دنیا متبارز گشت وحدود بیشتر از یک دهه ازین نقش وامتیاز بزرگ برخوردار بود، اما اکنون دیگر این نقش وامتیاز زیرسوال قرار دارد .درجلسۀ کمیتۀ «اطلاعاتی ــ امنیتی» مجلس سنای امریکا ،دنیس بلیر رئیس کل امنیت ملی امریکا اخطار داد که:
« تعمیق بحران اقتصادی سرمایه داری » بزرگترین وعمده ترین خطری است که امروز« امنیت ملی امریکا» را تهدید میکند وخاطر نشان ساخت که ادامۀ آن شاید جهان را به عصر بی نهایت خطرناک دهه های 20 و30 قرن گذشتۀ میلادی باز گرداند . این اعتراف جسورانه که باعث گردید تا نامبرده در ماه می سال 2010 مقامش را از دست بدهد ، «انعکاس ترسی است که بعضی از نخبگان دور اندیش وآگاه هیأت حاکمۀ امریکا نسبت به آینده وموقعیت کشورشان احساس مینمایند .»
بحران اقتصادی امریکا منجر به کسر بی سابقۀ بودجۀ آن کشور گردیده است .( این کسر بودجه در سال 1989 میلادی به صد ملیارد دالر میرسید، دریال 2002 میلادی رقم آن به پنجصد ملیارد ، واز آن ببعد همه ساله صدها میلیارد دیگر به آن افزود گردیده است.)
تعقیب پالیسی افراطی نیو لیبرال های محافظه کار متعصب مسیحی برهبری« بوش صغیر » و سیطره ـــ جوئی های لجام گسیختۀ بین المللی بخصوص در افغانستان وعراق ، امریکارا در سراشیب قرار داده است. واضح است که این سراشیب به مفهوم سقوط امریکا نخواهد بود ، اما طی این یک دهۀ اخیر ،بحران اقتصادی روز تا روزابعاد وسیع کیب کرده است.مؤلف کتاب (مجسمه های بسیار بزرگ بهای امپراطوری) ضعف وبحران امریکارا وابسته به این سه عامل میداند :
ـــــ کسر بودجۀ داخلی وتشدید بحران .
ـــــ وابستگی به سرمایۀ خارجی .
ـــــ بحران سیستم وبحران دیموکراسی امریکا .
در چنین اوضاع واحوال قد بر افراشتن قدرت های بزرگ رقیب که مراحل رشد را می پیمایند ساحۀ قدرت ومانور امریکا را تهدید مینمایند ،بر علاوه اتحادیۀ اروپا (باستثنای انگاستان) اکنون چین وروسیه وهندستان قدرتهای بزرگ منطقوی با تاثیرات نیرومند جهانی شناخته میشوند ، که تمام شان در کشمکش های جاری ژئواکونومیک شامل وبخصوص درمقابله باامریکا،درتثبیت موقعیت آینده افغانستان مؤثرمیباشد. از آنجائیکه هر امپراطوری مراحل عروج ونزول دارد و امریکا نیز ازین اصل مستثنی بوده نمی تواند ،پس عوامل وفکتور های متعدد عرض وجود نموده است که باید بر اساس آن جایگاه جدید امریکارا در تقسیم قدرت جهانی محاسبه وارزیابی نما ئیم.
دائرۀ وسیع ازمشکلات وبحرانات در جهان ، بالاثرسیاست های سیطره جویانۀ خود امریکا بوجود آمده است که حل وفصل آن دیگر از توان امریکا خارج میباشد .
از حوزۀ کارایب تا شمال افریقا وشرق میانه،تا جنوب آسیا وآسیای میانه و...تا دردسر ایران وپاکستان ،همه وهمه سلسله وسیع از بحران جهانی را میسازند که مقابله با آن از طرف امریکائی که با بحران داخلی مواجه است ،ناممکن میباشد. برین ضعف وناتوانی ،بحران مشروعیت اخلاق وحقوقی امریکا نیز پایه های امپراطوری آنرا لرزان ساخته است .
آنچه در دو دهۀ اخیر از طوفان صحرا (عراق )تا بالکان وعراق وافغانستان وباصطلاح بهار عرب بملاحظه میرسد طراز نامۀ نقض تعهدات اخلاقی وحقوقی امریکا را نشان میدهد که مبین یک شکست وآنهم در بعد اخلاقی میباشد. برای اینکه ادعای ما بحساب حب وبغض تلقی نگردد ،بهتر است از زبان بلندپایگان خود امریکابخوانیم:
برژینسکی از پدران سیاست خارجی امریکا واز زمرۀ اشخاص کلیدی «ستراتیژی سازان» آن کشور ،با جسارت در برابر کانگرس امریکا از کار وائی های« بوش کوچک » واز «شکست اخلاقی» امریکا پرده برداشت و حقایق هولناک را چنین خلاصه کرد:
« قدرت جهانی امریکا در بالاترین سطح وجایگاه سیاسی آن در پائین ترین نقطه است ».
نمایندۀ کنگرۀ امریکا ( داناروا هرا باکر) از «اعمال ضد اخلاقی » امریکا صحبت کرد والگور شخصیت معروف وکاندید رقیب ریاست جمهوری ا ز گوانتونامه بحیث «کولاگ» های امریکا نام برده است.
با آنچه با اختصار تذکار یافت ،خوانندۀ عزیز درک مینماید که طرح این سوال که آیا امریکا یگانه ابر قدرت جهان است ؟ ، بخصوص در رابطه به تعین مقدرات تاریخی افغانستان دارای چه اهمیتی میباشد .
ایمیل آدرس
شماره تیلفون : 004543731706