نویسنده : مهدی داریوش ناظم رعایا
گرداننده به فارسی : دوکتور جهش;
Globalreaserch . ca ازتارنمای -
"بهارعرب" اصطلاحی است که در دفاتردوردست در واشنگتن ، لندن ، پاریس و بروکسل توسط اشخاص و گروپهایی که به جز از آگاهی قلیل و معلومات سطحی راجع به منطقه و اعراب چیز دیگری نمیدانند ایجاد شده است. آنچه در جوامع عربی به ظهورمیرسد طبعا مجموعه ای از شورش و استفاده ازامکانات است . هرجا که انقلاب است آنجا ضد انقلاب وجود دارد .
به همین ترتیب دگرگونی های جهان عرب را نباید "بیداری " عرب خواند زیرا این کلمه میرساند که اعراب با انکه دیکتاتوری و بی عدالتی آنهارا احاطه کرده بود همیشه در خواب بودند . اما در حقیقت جهان عرب که بخشی از جهان وسیعتر تورک – عرب وایرانی میباشد پراز قیامهای مکرراند که توسط دکتاتوران عرب با همکاری دولی مانند اضلاع متحده امریکا ،انگلیس و فرانسه سرکوب گردیده اند.و مداخله این قدرت هاست که همیشه بر ضد دیموکراسی عمل نموده و عمل خواهد کرد .
تفرقه اندازوتصرف کن : چطور اولین "بهار عرب " دستکاری شد...
پلانهای تغییر نقشه شرق میانه چندین سال قبل از جنگ عمومی اول شروع گردیده است.
در جریان جنگ عمومی اول آثار طرحهای استعماری در "قیام بزرگ عرب" به مقابل امپراتوری عثمانی به وضاحت قابل دید بود.بر خلاف واقعیت قدرتهای استعماری –انگلیس ، فرانسه و ایتالیا که مانع گردیدند تا اعراب درالجزایر، لیبیا ،و سودان ثمره آزادی را بچشند به شکلی توانستند تا خود رادوست و متفق آزادی اعراب جا بزنند.
در اثنای"قیام بزرگ عرب" انگلیس و فرانسه در حقیقت اعراب را منحیث پیاده نظام جهت پیشبرد نقشه جیوپولیتیک خود استعمال نمودند که موافقه نامهء سایس – پیکا ت بین لندن و پاریس نمونه آن است .
(موافقه نامهء سایس – پیکا ت در 16 می 1916 بین جورج پیکات فرانسوی ومارک سایس انگلیسی به امضا رسید که طبق آن بعد از سقوط امپراتوری عثمانی شرق میانه را به ساحات تحت کنترول بین خود تقسیم کردند.مترجم ) در آنوقت فرانسه و انگلیس ماهرانه توانستند با تلقین مفکوره آزادی ازبه اصطلاح ستم عثمانی اعراب را وسوسه و استعمال کنند.
در حقیقت امپراتوری عثمانی یک امپراتوری چندین میلیتی بود که آزادیهای محلی و فرهنگی به تمام مردمش داده بود اما موضوع طوری دستکاری شد که گویا اعراب بطرف ترکی شدن روان اند ، بدین ترتیب مسئله نسل کشی ارمنیان در اناتولیای عثمانی باید درعین چوکات که امروزعیسویان عراق هدف قرار میگیرند به مثابه بخشی ازنقشه سکترستی بازیگران خارجی جهت تجزیه امپراتوری عثمانی و افتراق مردم آن بررسی کرد.
بعد از سقوط امپراتوری عثمانی این لندن و پاریس بود که از آزادی اعراب اباء ورزیده تخم نفاق را بین اعراب غرس کردند . رهبران فاسد عرب نیز در این پروژه همکاری نموده اکثر شان از دست نشانده گی انگلیس وفرانسه خوش بودند ، با عین برداشت امروز نیز بهار عرب دستکاری می شود همین اکنون اضلاع متحده ، انگلیس و فرانسه و دیگران با همکاری رهبران و شخصیت های فاسد عرب با هم کار میکنند تا نقشه سیاسی جهان عرب و افریقا را تغییر دهند .
پلان ینون :نظم از هرج ومرج....
پلان ینون ادامه ستراسیژی انگلیس در شرق میانه وپلان ستراتیژیک اسرائیل به مقصد تفوق منطقوی آن است.این پلان مشخص و تاکید مینماید که اسرائیل باید محیط جیوپولتیک خودرا از طریق بالکانیزه نمودن ممالک مجاور عرب به پارچه های کوچک و ضعیف تجدید شکل نماید .
ستراتیژیست های اسرائیلی از جمله ای ممالک عربی عراق رابزرگترین حریف خود میدانستند از اینرو عراق دربالکانیزه نمودن شرق میانه و جهان عرب حیثیت مرکزی داشت و طبق ایده عمومی پلان ینون ستراتیژست های اسرائیلی تجزیه عراق را به دولتی برای کردها و دو دولت عربی یکی برای شیعه ها و دیگری برای سنی ها در نظر داشتنداولین قدم به صوب این مقصد جنگ عراق و ایران بود که در پلان ینون از آن بحث شده است.
نشریه اتلانتیک در 2008 ومجله قوای مسلح نظامی امریکا در 2006 نقشه های را وسیعاا نشر و پخش کردند که تعقیب کننده مسایل مطرح در پلان ینون بود. علاوه بر تجزیه عراق که در پلان بایدن نیزخواسته شده است پلان ینون خواهان تجزیه لبنان ، مصرو سوریه میباشد .تجزیه ایران ،ترکیه ،سومالیا و پاکستان نیز مطابق این نظریات است. پلان ینون همچنان خواهان تجزیه در شمال افریقا بوده شروع تجزیه را از مصروانتشار آنرا به سودان ، لیبیا و تمام منطقه پیشگوئی میکند.
محافظه ریلم (1) :تعریف دوباره جهان عرب....
پلان ینون جریان داشته وتحت اصطلاح "کلین برک"به اساس سند پالیسی ایکه در سال1996 توسط ریچارد پرل و گروپ مطالعه در مورد"ستراتیژی نوین اسرائیل بسوی سال 2000" برای بنیمین نتنیاهو صدراعظم وقت اسرائیل نوشته شده عملی میگردد. پرل معاون وزیر دفاع امریکا در زمان رونالد ریگان و بعدا مشاور نظامی بوش پسر در قصر سفید بود. علاوه از پرل اعضای گروپ مطالعه در مورد "ستراتیژی نوین اسرائیل بسوی سال 2000 " شامل جمزکولبرت(انستیتوت یهود در امور امنیت ملی)، چارلس فیربانکس پسرومیراو ورمسر( جانس حاپکنز یونیورستی ) ،دگلاس فیئت (همکاران فیئت و زل )،رابرت لوونبرگ و دیود ورمسر (انستیتوت مطالعات عالی ستراتیژیک و سیاسی )و جانتان تروپ (انستیتوت واشنگتن برای شرق نزدیک) میباشد. کلین برک : یک ستراتیژی نوین برای حفظ ریلم، نام مکمل این کاغذ سال 1996پالیسی اسرائیل است.
از جهات متعدد اضلاع متحده درحال تحقق اهداف تعیین شده در سند پالیسی سال 1996 تل ابیب است تا "ریلم " را محافظه نماید .علاوه بر آن کلمهء ریلم دلالت به روحیه ستراتیژیک موئلفین می نماید.ریلم به ساحهء اطلاق می گردد که یک سلطان مستقیما در آن حکومت کند و نیز به منطقه گفته میشود که توسط ناظریا نوکرش اداره گردد از این لحاظ کلمهء ریلم استعمال گردیده تا شرق میانه را به مثابه ساحه حکمروائی تل ابیب برجسته سازد.
محافظه ریلم : پلان اسرائیل برای بی ثباتی دمشق
سند 1996 اسرائیل خواهان " عقب برگشتاندن سوریه" در حدود سال2000 ویا بعد از آن با کشیدن سوریه از لبنان وبی ثباتی جمهوری عربی سوریه به کمک اردن وترکیه میباشد که هردودرسالهای 2005 و2011
صیورت گرفت.
در سند1996آمده است که:" اسرائیل میتواند محیط استرتیژیک خودرا به همکاری ترکیه و اردون با تضعیف ، مهار کردن وعقب کشاندن سوریه شکل بدهد . این تلاش میتواندجهت برداشتن صدام حسین از قدرت متمرکز گردد- یک هدف مهم ستراتیژیک و حق بالخاصه اسرلئیل – وسیله ای برای نقش برآب کردن اهداف منطقوی سوریه"جهت ایجاد "شرق میانه جدید" تحت نفوذ اسرائیل و احاطه سوریه است .
سند 1996 در قدم اول خواهان دورکردن ریس جمهور صدام حسین از قدرت و حتی اشاره ای به بالکانیزه کردن عراق با ایجاد متحد ستراتیژیک منطقه وی به ضد سوریه مشتمل بر" عراق مرکزی " سنی مذهب است مولفین سند می نویسند: "اما سوریه در این برخورد از موضع بالقوه ضعیف شامل میگردد: مصروفیت زیاد دمشق درحل تهدیدات معادله جدید منطقوی اجازه میدهد تا جناح لبنانی آن تخریب گردد و همچنان دمشق خوف از آن دارد که " خط طبعی " با اسرائیل از یک طرف،عراق مرکزی و ترکیه از طرف دیگر ،اردن در مرکزبه سوریه فشار آورده آنرا از جزیره نمای سعودی جدا میسازد. این وضع میتواند مقدمه ای باشد برای ترسیم دوباره نقشه شرق میانه وتهدید تمامیت ارضی سوریه "
همچنان پرل وگروپ مطالعهء "ستراتیژی جدید اسرائیل بطرف سال 2000 "خوهان کشیدن قوای سوریه از لبنان و استعمال اپوزشن لبنان جهت بی ثباتی سوریه است . سند میرساند که: " اسرائیل با استعمال عناصراپوزشن لبنان باید توجه سوریه را منحرف نماید تا کنترول لبنان را از دست بدهد " این است انچه درسال 2005 بوقوع می پیوندد وقتل حراری کمک میکند تا به اصطلاح " انقلاب سرو " به راه انداخته شود وائتلاف قوی ضد سوریه بنام ائتلاف14 مارچ تحت کنترول سعد حراری فاسد بوجود اید.
سند مذکور همچنان از تل ابیب میخواهد تا "از این امکانات استفاده کرده جهان را از خصلت رژیم سوریه با خبر سازد" این وضع واضحاا با ستراتیژی اسرائیل جهت مسخ نمودن منتقدینش با استفاده ازکمپائین رسانه ئی مطابقت دارد.
در سال 2009 رسانه های خبری اسرائیل اشکارا تائید کردند که تل ابیب از طریق سفارت ها و هیئت های دیپلوماتیک خود یک کمپائین جهانی راجهت بی اعتبار ساختن انتخابات ریاست جمهوری ایران حتی قبل از شروع انتخابات از طریق رسانه ها وسازماندهی اعتراض ها در مقابل سفارت های ایران براه انداخته است .
سند مذکور به یاداوری چیزی مشابه به آنچه که اکنون در سوریه جریان دارد میپردازد و بیان میدارد که "از همه مهمتر این قابل درک است که اسرائیل منافع دارد تا ترکیه و اردون را بمقابل سوریه پشتبانی دیپلوماتیک ، نظامی و عملیاتی نماید چیزهای مانند ایجاد اتحاد با قبایل عرب که سرحد سوریه را عبور می نمایند ومخالف قشر حاکم سوریه اند ". با وقوع نا آرامی های سال 2011 در سوریه ، عبور شورشیان وقاچاق سلاح از طریق سرحدات اردون و ترکیه مشکل بزرگی برای دمشق شده است.
بدین اساس جای تعجب نیست که بعد از تجاوز امریکا و انگلیس به عراق آریال شرون و اسرائیل به واشنگتن گفت تا به سوریه ، لیبیا و ایران حمله کند . بلاخره ارزش دارد تا بدانیم که سند اسرائیل همچنان طرفدارجنگ وقایوی است تا محیط جیوپولتیک اسرائیل شکل داده شود و خاورمیانه جدید بوجود اید واین سیاستی است که اضلاع متحده نیز از سال 2001 آنرا اتخاذ نموده است.
ریشه کن کردن جوامع عیسوی در شرق میانه
تصادفی نیست که عیسویان مصر در زمان همه پرسی جنوب سودان و قبل از بحران لیبیا مورد حمله قرار گرفتند و این هم تصادفی نیست که عیسویان عراق یکی از قدیمیترین جومع عیسوی جهان با ترک وطن آبائی شان عراق مجبور به مهاجرت شدند . همزمان با خروج عیسویان عراق که در زیر چشمان قوت های نظامی امریکا و انگلیس صیورت گرفت بغداد به سکتور های مختلف تقسیم گردیده مسلمانان شیعه و مسلمانان سنی در اثرخشونت جوخه های مرگ مجبور شدند تا مناطق خود را تشکیل دهند این همه مربوط به پلان ینون و شکل دهی دوباره منطقه بخشی از اهداف بزرگترمیباشد.
در ایران اسرائیل بهوده کوشش دارد تا یهود ها ایران را ترک نمایند. از نظر نفوس یهودان ایران دومین جامعه یهودی شرقمیانه را تشکیل داده قدیمترین جامعه یهودی بری از مزاحمت در جهان است. یهودان ایران خودرا ایرانی دانسته مانند عیسویان و مسلمانان ایران را وطن خود میدانند و مسئله اینکه آنها از سبب ایکه یهود اند باید به اسرائیل کوچ کنند نزد شان مضحک می نماید.
در لبنان اسرائیل بالای تشدید تشنج فرقه ئی بین گروپ های مختلف عیسوی، مسلمانان ودروز ها کار میکند . لبنان تخته خیز بر سوریه بوده تقسیم لبنان به چند بخش به معنی بالکانیزه نمودن سوریه به چندین واحد کوچک فرقه ئی عرب است . اهداف پلان ینون شامل تقسیم لبنان و سوریه به چندین دولت کوچک به اساس مذهب و تعلقات فرقه ئی برای مسلمانان سنی ،مسلمانان شیعه عیسویان و دروزها بوده و همچنان پلان فرار اجباری عیسویان شامل آن میباشد
رهبرجدید کلیسای کاتولیک مارونت سریانی – بزرکترین کلیسای کاتولیک خود مختاردر شرق ، ترس خود را از پاکسازی عیسویان عرب درلبنان و شرق میانه ابراز داشت، سراسقف مربشاره بتروس الراحی و دیگر رهبران عیسویت در لبنان و سوریه ازگرفتن قدرت توسط برادران مسلمان در سوریه خوف دارند
مانند عراق گروپ های مخفی اکنون جوامع عیسوی را در سوریه مورد حمله قرار میدهند. رهبران کلیسای ارتودوکس شرق به شمول سر اسقف ارتودوکس شرق در بیت المقدس همه شان نگرانی عمیق خودرا در محضرعام ابراز نمودند ، علاوه بر عیسویان جوامع آسوری و ارمنی در سوریه که اکثر شان عیسوی اند مشترکاا تشویش دارند.
چندی قبل شیخ الراحی در پاریس با نیکولس سرکوزی ملاقات کرد، راپور داده شده است که سر اسقف مارونت و سرکوزی در مورد سوریه با هم اختلاف داشته این موضع سرکوزی را واداشت تا بگوید که رژیم سوریه از پاه در آورده میشود- موقف سراسقف بر آن بود تا سوریه بحال خودش گذاشسته شود تا ریفورم را به راه اندازد. سراسقف مارونت به سرکوزی گفته که اگر فرانسه بصیورت قانونی میخواهد تا حزب الله خلع سلاح گردد باید با اسرائیل به مثابه یک تهدید معامله شود. رهبران مذهبی عیسوی و مسلمان سوریه الراحی را در لبنان ملاقات نموده و از موقفش در فرانسه ازاو سپاسگذاری کردند همچنان حزب الله و متحدین سیاسی اش در لبنان که شامل وکلای عیسوی در پارلمان لبنان اند او را تائید نمودند.
اکنون شیح الراحی توسط ائتلاف 14 مارچ به رهبری حراری بخاطر موقفش در مورد حزب الله وعدم پشتیبانی اش از بر انداختن رژیم سوریه تحت حمله سیاسی قرار دارد.کنفرانسی توسط موره های عیسوی و حراری به ضد سراسقف و موقف کلیسای مارونت پلان گردید.همچنان راپور داده شده است که مقامات عالیرتبه اضلاع متحده نیز ملاقاتهای خودرا با سراسقف لغوه نموده اند که دلالت به نارضایتی شان از موقف او در مورد حزب الله و سوریه میکند.
ائتلاف 14 مارچ حراری در لبنان که همیشه یک اقلیت مشهور بود (حتی زمانیکه اکثریت پارلمانی داشت)
دست با دست امریکا ، اسرائیل، عربستان سعودی ، اردون و دیگر گروپهای که خشونت و ترور را درسوریه بکار میبرند کار مینماید.برادران مسلمان و دیگر گروپهای به اصطلاح سلفی سوریه مذاکرات مخفی را با حراری واحزاب سیاسی عیسوی در ائتلاف 14 مارچ تنظیم و پیش میبرند. این است که چرا حراری ومتحدین اش برضد کاردینال الراحی قرار گرفتند همچنان این حراری و ائتلاف 14 مارچ بود که فتح الاسلام را به لبنان آورده اعضای آنرا کمک کردند تا فرارودرسوریه بجنگند.
درسوریه تیراندازان نا شناخته ای فعالیت دارند که افراد ملکی وارتش سوریه را هدف قرار میدهند ومیخواهند ارج ومرج و جنگ داخلی را دامن بزنند.جوامع عیسوی در سوریه نیز هدف گروپ های ناشناس قرار دارند چنین مینماید که حمله کننده گان مشتمل از قوتهای امریکا، فرانسه،اردون، اسرائیل ،ترکیه ، سعودی و عربهای خلیجی اند که با بعضی از سوریائی ها از داخل کار مینمایند.
اخراج عیسویان از شرق میانه توسط واشنگتن ، تل ابیب وبروکسل پلان گردیده است و نیز راپور داده شده است که نیکولس سرکوزی به الراحی در پاریس گفته است که عیسویان لبنان و شرق میانه میتوانند به اتحادیه اروپا نقل مکان نمایند . این نه یک پیشنهاد احترامانه بلکه سلی ای است توسط عین قدرتهای که عمدا میخواهند شرایطی را بوجود آرند تاجوامع قدیمی عیسوی را از شرق میانه ریشه کن نمایند.هدف میتواند هریک – نقل مکان عیسوی ها خارج از منطقه ویا جماوری ایشان دریک محدوده قومی ویا هر دو باشد.
این پروژه چنین معنی دارد تا ملل عربی را به امتداد خطوط ملتهای خاص مسلمان مهندسی نمایند تا با پلان ینون واهداف جیوپولتیک امریکا جهت کنترول یورواسیا مطابقت داشته باشد . نتیجه جنگ بزرگی خواهد بود.عیسویان عرب اکنون دارای وجه مشترک زیاد با اعراب جلد سیاه میباشند.
تقسیم دوباره افریقا : پلان ینون خیلی زنده و در کار است....
تل ابیب افریقا را به مثابه بخشی از حاشیه وسیع خود مدنظردارد . این حاشیه وسیع و به - اصطلاح "حاشیه نوین" بعد از سال 1979 زمانیکه " حاشیه کهنه " به ضد اعراب به شمول ایران که در زمان پهلوی از متحدین نزدیک اسرائیل بود در نتیجه انقلاب 1979 ایران سقوط نمود اساس جیوستراتیژی اسرائیل گردید. بدین اساس "حاشیه نوین" اسرائیل با شامل ساختن ممالکی مانند ایتیوپیا، یوگندا و کینیا بضد ممالک عربی و جمهوری اسلامی ایران طرح ریزی گردید این است که چرا اسرائیل در بالکانیزه کردن سودان عمیقا دخالت داشت.
اسرائیل پلان شکل دادن دوباره افریقا رامطابق طرح تفرقه های سکترستی شرق میانه مشخص کرده است. پلان ینون خطکشی دوباره افریقا رابه اساس سه موضوع در نظر دارد . 1- قومی- زبانی . 2- رنگ جلد . 3- مذهب.
به خاطر حفظ و امنیت ساحه نفوذ چنین واقع شد که انستیتوت مطالعات عالی ستراتیژی و سیاسی و تیوریسن های اسرائیلی به شمول پرل بخاطر تشکیل مرکز فرماندهی افریقا در پنتاگون کوشش زیاد نمایند.
تلاش جهت از هم جدا کردن نقط ای اتصال هویت عربی و افریقائی در جریان است بدین ترتیب کوشش می شود تا خط فاصل بین به اصطلاح "افریقای سیاه" وافریقای شمالی "غیرسیاه" کشیده شود واین بخشی ازتوطئه ایست برای جدائی وانشعاب بین آنهایکه " عرب ها" وانمود میگردند وآنهایکه به اصطلاح "سیاه ها " گفته میشوند و این یک هدف است که چرا هویت مضحک "جنوب سودان افریقائی" وشمال سودان عربی" زیاد تبلیغ و اشتهار گردید و همچنان این که چرا لیبیائی های سیاه پوست در کمپائین "پاکسازی رنگ" هدف قرار گرفتند . هویت عربی در شمال افریقا از هویت افریقائی اش جدا ساخته میشود در عین زمان اقداماتی جهت ریشه کن کردن نفوس "عرب های سیاه پوست " جریان دارد پس به صیورت روشن خطکشی مجدد بین "افریقای سیاه"و افریقای شمالی نو "غیر سیاه" به مشاهده میرسد که زمینه جنگ های بعدی را بین بقایای بیربیر(قبایل بادیه نشین مسلمان شمال افریقا – از مصرتا مراکش .مترجم )های "غیر سیاه" و اعراب مساعد میسازد.
در عین چوکات تشنج بین مسلمانان و عیسویان در افریقا ومخصوصا در ممالکی مانند سودان و نایجریا جهت خط اندازی و تجزیه های بعدی دامن زده میشود.مواد سوخت این تفرقه ها به اساس رنگ جلد،مذهب ، قومیت و زبان فراهم گردیده باعث نفاق وعدم همکاری واتحاد در افریقا میگردد. این همه بخش از ستراتیژی قطع نمودن شمال افریقا از تمام قاره افریقا میباشد.
تدارک بساط شطرنج برای "تصادم تمدن ها"
در این جاست که همه دانه ها باید با هم گذاشته شوند و نقطه ها بهم وصل گردند.
بساط شطرنج برای "تصادم تمدن ها" آماده است و تمام دانه های شطرنج در جای شان گذاشته شده اند.
جوامع عربی با ایجاد خطوط درشت ترسیم دوباره در حال تجرید از همدیگرقرار دارند این خطوط ترسیم دوباره خطوط بی سیم تعامل بین گروپهای مختلف قومی- لسانی ، رنگ جلد و مذهبی را تعویض مینماید.
طبق این شیما،دیگر تفاهم و ادغام بین جوامع و ممالک صیورت نخواهد گرفت. این است که چرا عیسویان درشرقمیانه و شمال افریقا از جمله کاپت ها (عیسویان کلیسای کاپت در مصر. مترجم) هدف قرار میگیرند و همچنان این است که چرا عرب های سیاه پوست و سیاه پوست های بیربیر ودیگر گروپ ها ی شمال افریقا که سیاه پوست اند معروض به نسلکشی گردیده اند.
(امروز تطبیق این پلان با تجرید ملیت های باهم برادرافغانستان از یکدیگرودادن ولایات پشتون نشین به طالبان به کمک رژیم دست نشانده ،قبیلوی و ملیت گرای کابل به شدت جریان دارد.مترجم)
بعد ازعراق ومصر، جماهیریه عربی لیبیا وجمهوری عربی سوریه محراق مهم بی ثباتی منطقه وی در شمال افریقا وجنوب غرب آسیا اند. آنچه در لیبیا واقع شد تاءثیر تکاندهنده بالای افریقا داشته و آنچه در سوریه واقع میشود بالای جنوب غرب آسیا و فراتر از آن موءثر خواهد بود.به ارتباط آنچه در پلان ینون تعیین شده است هردو مملکت عراق و مصر بطور نمونه در روند بی ثباتی شان عمل کردند
آنچه به صحنه کشیده می شود (به استثنای اسرائیل) ایجاد منطقه خاص "شرق میانه اسلامی" است که نسبت جنگ شیعه و سنی درآشفتگی وجنجال خواهد بود. سناریوی مشابه برای "شمال افریقای غیر سیاه "
منطقه ایکه خصوصیت آن مقابله بین عربها و بیربیرها است به صحنه می آید. در عین زمان تحت مودل "تصادم تمدن ها"تعیین گردیده است تا شرق میانه و شمال افریقا همزمان با افریقای سیاه و به اصطلاح غرب در جنگ باشند.
این است که چرا نیکولس سارکوزی در فرانسه و دیود کامرون در برطانیه همزمان با جنگ لیبیا یکی پس از دیگر فاتحه مولتیکلچرالیزم را در جوامع اروپائی خواندند زیرا مولتیکلچرالیزم واقعی تهدیدی به قانونی بودن اجندای جنگ ناتووایجاد کننده مانع در تطبیق "تصادم تمدن ها " که اساس سیاست خارجی امریکا را تشکیل میدهد است.
بدین ارتباط زبگنیو برژنسکی سابق مشاور امنیت ملی اضلاع متحده امریکا توضیح میدارد که چرا مولتیکلچرالیزم برای واشنگتن و متحدینش یک تهدید است." با تشدید مولتیکلچرالیزم در جامعه امریکا مشکل خواهد بود تا در مسایل سیاست خارجی (جنگ با جهان عرب ،چین و روسیه و اتحاد شوروی سابق) تائید عمومی را بدست آورد به استثنای حالاتیکه تهدید مستقیم وسیع و کتلوی خارجی مطرح باشد.
این اتحاد نظر در زمان جنگ عمومی دوم و حتی در زمان جنگ سرد وجود داشت.( فعلا نسبت جنگ با ترور موجود است )" جمله دیگر برژنسکی تعیین کننده آن مطلب است که چرا مردم مخالف ویا طرفدار جنگ اند: "( اتحاد نظر) نه تنها در ارزشهای دیموکراتیک عمیقا اشترکی که عامه احساس میکرد تهدید شده است بلکه همچنان در تعلقات فرهنگی وقومی قربانیان توتالیتاریزم که اکثرا اروپائی بودند ریشه دوانده بود "
بدون ترس از تکرار باید یادآوری گردد که دقیقا به خاطر شکستاندن این تعلقات فرهنگی بین منطقه شرق میانه – شمال افریقا وبه اصطلاح " جهان غرب" و جنوب صحرا در افریقا است که عیسویان وسیاه پوستان هدف قرارمیگیرند.
اتنوسنترایزم و آیدیولوژی : برحق انگاری "جنگهای عادلانه " امروزی
در سابق نیروهای استعماری اروپای غربی بخاطر کسب پشتبانی عامه مردم شان را جهت اشغال استعماری تلقین می کردند این تلقینات بشکل ترویج عیسویت وانتشارارزشهای عیسوی با حمایه تاجران مسلح و اردوهای استعماری صیورت گرفت.
در عین زمان آیدیولوژی تبعض نژادی پیش کشیده شد مردم در سرزمین های تحت استعمار"انسان نامکمل" پست و بی روح تصویرومعرفی شد و بلاخره " رسالت انسان سفید" که وظیفه متمدن سازی به اصطلاح " مردم وحشی" را بدوش دارد بوجود آمد این چوکات کاری ایدیولوژیکی بکار کرفته شد تا به استعمار چهره یک "انگیزه برحق" داده شود.اخیرالذکر بالنوبه استعمال گردید تا به "جنگهای عادلانه" زمینه قانونی فراهم گردد چنین معنی دارد که سر زمینهای دیگران باید اشغال و متمدن ساخته شود
امروز طرحهای امپریالستی اضلاع متحده ،برطانیه ، فرانسه و جرمنی تغییر نکرده است چیزیکه تغییر نموده بهانه و برحق نمایاندن جنگهای نو-استعماری و اشغال است.در زمان استعمار کهن بیانیه ها وقانونی سازی جنگها مورد قبول آرای عامه ممالک استعماری واقع شد. امروز "جنگهای عادلانه" و"علت برحق" آن در تحت لوای حقوق زنان،حقوق بشر، بشردوستی و دیموکراسی براه انداخته میشود.
- -حیطه و ساحه تحت تصرف و نفوذ (مترجم)Realm – (1)
جهت آشنائی با ماخذ به اصل مقاله مراجعه شود.