عبدالباری"عارض
ملت ، رئیس جمهور افغانستان و جامعه جهانی از تک گرایی اتحاد شمال یا اتحاد به اصطلاح مجاهدین در اداره دولتی به ستوه امده اند.
ده سال تمام کرزی و جامعه جهانی تلاش کردند تا برای اقناع خاطر ملت ، قدرت از انحصار چند تنظیم خارج گردیده ودولت فراگیر ملی را با پایه های وسیع ایجاد نماید تا اگر حمایت مردم را کسب نموده بتواند و پاسخگوی برا ی حکومت داری خوب و مداخلات همسایگان دور و نزدیک باشد..
اما فساد و تک گرایی که خاصه دایمی تنظیم سالاری بوده نه تنها محدود و مهار نشد بلکه بر ابعاد ان به استفاده سو از همکاریهای اقتصادی و نظامی امریکا و اروپا ،که هدف اصلی ان کمک به مردم افغانستان بود،روز تا روز افزون گشت.وزارتها تا سطح روسا در حکومت و کرسیهای پارلمانی به شکل سهمیه بین فهیم ،دوستم ، خلیلی محقق و سیاف تقسیم گردیده است .تا انجایکه رئیس جمهور اداره ملکی را به صراحت به باد انتقاد گرفته دخیل در فساد اداری دانست .همین خود خواهی و تک گرایی جلو اشتراک روشنفکران تحصیل یافته و مسلکی را گرفته باعث عدم تقویت دموکراسی گردیده بار دیگر منطقا زمینه ظهور طالبان را فراهم نمود.
منورین وطن دوست و بادرد افغانستان چه در کشور وچه از دیار غربت از ابتدا ورود ناتو به افغانستان در رسانه های جمعی هوشدار دادند که حاکمیت نصب شده نمایندگی از توده های وسیع کشور را نمی نماید و نمیتواند نظام دموکراتیک را ایجاد و مردم افغانستان را به دور ان درراستای هدف واحد بسیچ نماید . و نیز به توضیح بگراوند حاکمان نصب شده وکارنامه های انان پرداخته خواستند امریکا و متحدین را متوجه فاصله های وسیع میان توده های مردمی و انان نمایند . اما کسی به ان گوش فرا ندادند.
همین تنظیمها نه تنها سبب بدبختیهای جدید مردم افغانستان شدند ، بلکه زمینه ضربات مستحکم اقتصادی و جانی غرب درافغانستان و تقویت مخالفین دولت و مداخله کشورهای همسایه را فراهم کردند . مردم افغانستان از عدم اگاهی جهانیان از وضع عینی جامعه افغانی در بیش از سه دهه در بین دو سنگ ناتو و وارسا خورد و خمیر شدند ، توده های وسیع مردمی محکوم به پرداختن خسارات جبران ناپذیر شدند صدها هزار انسان قربانی امیال شوم و پلید بیگانگان و هوا خواهان انان شدند، هستی مادی و معنوی کشور به باد پناه داده شد ، نتیجتا مزدوران بیرونیها بدون داشتن ایده لوژی مشخص و یا برنامه تدوین شده کشور را به پرتگاه تجزیه کشانیده است.
باوجود سرازیر شدن بیش از یک تریلیون دالرغرب به افغانستان مردم فقیرتر شدند ، بار سنگین جنگ ، مرگ ومیر ، و ویرانی را همچنان بدوش میکشند . از نهایت در مانده گی سرنوشت کشور و خانه اش را دیگران در بیرون کشور رقم میزند.فقط چند نفر محدود ثروت اندوزیهای نا مشروع نمودند انانیکه از پدر و پدرکلان صاحب هیچ بودند امروز بلدینگهای سربه فلک را تصاحب نموده اند بانکهای غربی را مملو از دارایهای نقدی خویش نموده اند، بانکها داخلی را چور و چپاول نمودند، املاک دولتی را غصب نمودند بر تعداد بیوه ها و گدا گران افزودند ، زندانهای را ازفقیران بنام افراد ضد حاکمیت و قاچاقبران پر ساختند در حالیکه تمویل کننده گان و قاچاقبران مواد مخدر در کاخهای حاکمیت فرمانروایی میکند ویا اندیوالان غربی شان در کاباره های اروپایی و امریکایی به عیش و نوش پرداخته اند. این همه بیداد گریها در تحت نام مقدس اسلام ، جهاد و دموکراسی به وقوع میپیوندد. در حالیکه خود معتقد به اصول و ارزشهای اسلامی ، انسانی و دموکراتیک نیستند و نه انرا و جدانا رعایت می نماید.
همین عوامل سبب شد که غرب مستقیما با طالبان داخل مذاکره شد و حتی من به این عقیده هستم که این مذاکرات در خفای حلقات ماجراجو در حاکمیت صورت میگیرد نه در خفای کرزی ، ازجانبی هم وقتی این حلقات ضد مردمی احساس کردند که دیگه حاکمیت ناروای شان قابل دوام نیست باهم نقشه های جدیدی را کشیدند و تحت نامهای فدرالیزم برای تجزیه کشور توطیه های را طرح نمودند تا اگر هر جانی به نوبه خود صاحب قسمتی از سرزمین کشور شود.اما این جنین شیطانی در بطن سقط گردید اکنون کمر برای نقض قانون اساسی و تخریب نظام ریاستی تحت نام سیستم پارلمانی بسته اند.
اگر متوجه شویم در بعضی وزارتخانه ها انقدر فاشستهای خشن حاکم ساخته شده اند که به غیر از همکیشان خود هیچ افغان دیگری را در اداره تحمل کرده نمیتواند . بعضیها را به نام سمت و لسان ،بعضیها را به نام داشتن ایده لوژی مشخص و بعضیها را بنا بر فهم و دانش شان از کادرهای دولتی رانده اند . با این سه کتګوری روشنګر هیچگاهی ستم بر ملت روانداشته اند، هیچوقت غاصبان نبودند، هیچوقت ثروتهای ناروا را کسب نکرده اند هیچگاه دستانشان الوده به خون مردم نبود، و هیچگاهی به کشت و قاچاق مواد مخدر الوده نه بودند.
بتاریخ 21/جدی1391 در تلویزیون شمشاد حمیدزی لالی رئیس کمسیون امور امنیتی شورای ملی گفت که وزیر داخله از کوتل خیرخانه تا پنجشیر یکصد و پنجاه نفر از تنظیم خود را جنرال ساخته در وزارت امور داخله به کرسیهای بلندی رسانده اند.در حالیکه از ولایات جنوب و شرقی کشور هفت یا هشت جنرال و جود دارد.
عده ای گاهی بنام جهاد ،ملت ناتوان را به جنگ علیه پیمان وارسا سوق دادند ولی روزی بعد با روسها پیمانهای پنهانی بستند، وعده ای هم بنام کفر ،ملت مظلوم و مسلمان را به جنگها علیه ناتو سوق دادند ولی خود دریک میز با امریکائیان و اروپائیان نشستند. و عده ای هم اکنون به نواختن موسیقی خشن تجزیه کشور پرداخته اند. جالبتر انکه این حلقات تجزیه طلب احزاب و ائیتلافهای را تحت نامهای جنبش ملی و ائیتلاف ملی و جبهه ملی تشکیل داده اند ولی عملا ملت را میخواهند بنام لیسان و سمت منقسیم نمایند این در حالی است که انان نه تنها از سیاست و دیپلوماسی اگاهی ندارند بلکه از سواد هم یا بی بهره اند ویا اندک سواد را به منظور جمع و ضرب پول باد اورده شده فراگرفته اند تا برروی قراردادهای.بزرگ اقتصادی امضا کرده بتواند. در حقیقت ضرورتی به سواد هم ندارند زیرا بیرونیها همه استقامتها را برایش دیکته میکند و انان صرف فرمان انان را به منصه اجرا میگذارند.
به همین ملحوظ است که وطن پرستان تحصیل کرده و منورین را همکیش خود ندانسته در تضاد با انان قرار گرفته اند، حتی بیشتر از خارجیان انانرا دشمن و کافر میخوانند. تا نه شود که تحصیل کردگان وطنخواه هستی مادی و معنوی کشور را در خدمت توده های وسیع مردم قرار دهند.شما خود شاهد ان هستید که درتمام افغانستان یک بلدینگ و بلند منزل از دولت دموکراتیک و طالبان به چشم نمیخورد حتی خانه های محقرشان در پایتخت مشاهده نمیشود با انکه به مراتب دولتهای مقتدر را تاسیس نموده بودند و حمایت کتله های وسیع مردمی را باخود داشتند . در عوض ببینید که حلقات و افراد فرصت طلب کنونی به کدام پیمانه ثروتهای ملی تاراج و املاک دولتی را غصب نمودند .تقریبا تمامی قصرها و بلند منزلها در پایتخت کشور متعلق به انان است.حتی کسانی که در شاهرای کابل مزار سماواتها داشتند امروز حاکمان تاجدار و صاحب بلند منزلها و ملیونها دالر و شهرکها هستند.
درین نوع جرایم علیه ملت مظلوم ما ، گاهی خارجیان هم با انان همدست بوده حکومت را عاری از ترقی خواهان و نیروهای مترق و وطنپرست سازماندهی و رهبری کرده اند از ضعف حلقات وافراد معلوم الحال کنونی در برابر پول ،بهره گرفته جلو عروج منورین و تحصیل یافته گان را گرفته اند. زیرا فکر میکردند شاید انان دولتی را ایجاد نمایند که قانون در ان حاکم و مقررات دولت داری با حفظ پرستیژ کشور در برابر همسایگان مداخله گر و بیرونیها حاکم می نمودند.
در انصورت ممکن بود ان منافع خارجیها که در تضاد با منافع ملی ما قرار میگرفتند شاید مورد قبول صاحبان خاک افغان قرار نمیگرفتند. درکل اهداف نا مناسب خارجیها صرف در وجود گماشتگان خود شان و غلامان ثروت میتواند بر اورده گردد .لذا امریکا هم بنا بر خاصیت استثماری و استعماری اش مستقیما درین معادلات سهیم بوده است.
اکنون که بار دیگر ساختار نظام و اشکال اشتراک در نظام ،مورد بازنگری غرب
قرار گرفته است و مذاکراتی در قطر در جریان است، یکبار دیگر به مردم افغانستان
و جامعه جهانی خاطر نشان میسازم که افغانستان لابراتوار ازمایشهای اشکال مختلف
ساختارهای نظام نیست تجارب ناکام را به ازمایش گرفتن گناه است . اجازه دهید
روشنفکران وطن دوست به استفاده از دانش و تحصیل با پوتانسیل دولت داری که
دارد وارد صحنه شوند تا یک دولت فراگیر ملی را به اشتراک توده های محلی و
روستائی برای تامین وحدت ملی ،عدالت اجتماعی و ثبات سیاسی دست بکار شوند
تا مملکت از بدبختیهای کنونی رهایی یافته در اتحاد و همبستگی با جامعه جهانی
در راستای تکامل جامعه افغانی قدمهای سنجیده شده و مطمئن را بردارند و جلو سو
استفاده همسایگان و اجنبیها را از عدم دارایت و دانش سیاسی حاکمیتهای کم ظرفیت
را بگیرند. یگانه راه احیای حاکمیت ملی ،تامین استقلال و تمامیت ارضی هماهنگ
نمودن منافع ملی با منافع امریکا و متحدین ان درین منطقه ای از جهان است.
همچنان بر روشنفکران است که در یک جبهه واحد بدون در نظرداشت فواصل عقیده وی صرف برای نجات کشور شان از حالت کنونی و احیای وحدت ملی منسجم شوند تا بدیل و انترناتیفی برای احراز حاکمیت شده توجه جامعه جهانی را جلب نماید.
و نیز ازمخالفین دولت احترامانه تقاضا میگردد که اولاد تحصیل یافته کشورش را برای خدمت گذاری به مردم و وطن با خود متحد نموده از دانش سیاسی و فهم انان برای احیای حاکمیت مردمی و پرستیژ مملکت و حکومتداری خوب استفاده اعظمی بعمل اورند. در انصورت تک گرائی ، انحصار وعظمت طلبی به زباله دانی تاریخ سپرده خواهد شد.