خليل احمد جامي
امروز وقتي در انترنت جستجوي كردم، در سايت افغان پرس، جملة به نظرم خورد كه در آن آقاي بهزاد نمايندة محترم پارلمان، ظاهرا به صورت خاصتر، مردم هرات را زير عنوان (برادرم در هرات بازداشت شد) ، مورد خطاب قرار داده و ماجرا را نوعي توطئة سياسي بر ضد خود عنوان كرده بودند .
از آن جا كه بنده به صورت كامل در جريان اين موضوع قرار داشتم ، وظيفه خود دانستم تا براي مزيد معلومات مردم افغانستان و همچنين جلوگيري از هر گونه سوء برداشت و سوء تعبير از اين ماجراي تاسف بار، در زمينه نكاتي را خدمت عزيزان به عرض برسانم.
اين ماجرا در هرات زماني آغاز شد كه در يكي از شعبات ليسة خصوصي توحيد، واقع جادة مهتاب سي ديهاي براي شاگردان اين مكتب از جانب مسئولين توزيع شده بود.
والدين تعدادي از شاگردان اين مكتب، با سي دي هاي در دست داشته خود، به مسجد محل نزد شوراي مسجد مراجعه كرده و مدعي شدند كه اين سي دي حاوي مطالب توهين آميز به مقدسات مسلمانان است كه توسط مسئولان مكتب توحيد، به قيمت پنجاه افغاني بالاي فرزندان ما به فروش رسيده است!
والدين شاگردان اظهار داشتند كه ما موضوع اين سي ديها را با مسئولان اين مكتب در جريان گذاشتيم اما آنها به اين امر اعتنايي نشان دادند!
وقتي محتواي اين سي ديها بررسي شد واضح گرديد كه اين سي دي ها از كشور ايران وارد شده و به گونة بسيار زننده به ارزشهاي اعتقادي مسلمانان اهل سنت، در آن توهين صورت گرفته است. مردم محل وقتي از ماجرا با خبر شدند بسيار به هيجان آمدند! اما شوراي مسجد با خواهش و دلجويي، آنان را قناعت دادند كه مسئوليت پيگيري اين مشكل را به عهده آنان بگذارند.
از آن جا كه اين ماجرا در اواخر ماه مبارك رمضان به مسجد محل اطلاع داده شد ، شوراي مسجد تعقيب و پيگيري موضوع را به خاطر برهم نخوردن آرامش معنوي روزه داران ، به بعد از ماه مبارك محول كرد.
واضح است كه اين گونه وقايع محدود به يك منطقه نميماند، و بر همين اساس آقاي مير فاروق حسيني و ديگر علماي هرات نيز توسط مردم در جريان آن قرار گرفتند.
بعد از سپري شدن ماه مبارك رمضان و عيد فطر، موضوع توسط آقاي مير فاروق حسيني و تعدادي ديگر از علما به شوراي ولايتي هرات و شوراي علماي اين ولايت مطرح گرديد و قرار بر اين شد كه اين پرونده به صورت رسمي از طريق مراجع قانوني مورد پيگرد قرار گيرد.
آقاي مير فاروق حسيني، به شوراي مسجد محل ما خبر دادند كه فردا سه شنبه ساعت 10 قبل از ظهر قرار است كه اين موضوع در شوراي ولايتي با حضور مسئول مكتب توحيد مطرح شود ، تعدادي از اعضاي شوراي مسجد را آن جا بفرستيد.
تعدادي از اعضاي شوراي مسجد كه بنده نيز در آن ميان بودم ساعت 10 صبح به سمت شوراي ولايتي حركت كرديم، اما به ما گفته شد كه به دليل آمدن مهمانهاي رسمي به اين شورا ، پيگيري موضوع رسما ، به رياست معارف هرات محول گرديده است آن جا مراجعه كنيد.
ما به رياست معارف رفتيم و در آن جا متوجه شديم كه شوراي ولايتي ساعت 9 صبح با حضور رئيس معارف هرات و مسول مكتب توحيد ملاقات كرده اند و گويي بعد از اين كه مسول مكتب توحيد، از پذيرش اين مسئوليت ابا ورزيده و توزيع سي ديها را دسيسه دشمنان خود قلمداد كرده بود، پيگيري موضوع را به رياست معارف محول كرده بودند.
رياست معارف در جريان اين مشكل قرار گرفت و قرار شد كه هياتي را براي بررسي به منطقه اعزام كند.
ساعت دو و نيم بعد از ظهر از جانب مكتب توحيد به شوراي مسجد اطلاع دادند كه هيات هاي معارف شما را به مكتب فرا خوانده اند.
ما چند نفر به اين مكتب رفتيم و چهار نفر از رياست معارف به شمول آقاي فرزدا معاون رياست معارف و معاونيت تعليمات اسلامي و... آن جا تشريف داشتند و آقاي رضايي مسئول مكتب نيز آن جا بودند.
وقتي ما رسيديم قبلا اين هيات استعلامهاي را به مسئولين مكتب داده بود و از ما نيز ماجرا را استعلام كردند.
اين تحقيق در حالي انجام شد كه بار ديگر از جانب والدين شاگردان شكايتهاي پيهم از تخلفات غير اخلاقي مسئولان مكتب به مسجد ميرسيد، از جمله اين كه مسئولين اين مكتب همان روز صبح، به صنوف مراجعه كرده و از اطفال خواسته بودند كه اگر كسي براي پرسش از شما اينجا آمد شما توزيع سي ديهاي (گل ياس ) و( گل زهرا ) و (گل كعبه) را انكار كنيد! و جالب است كه وقتي يكي از شاگردان از معلم خود ميپرسد، خانم معلم! آيا دروغ بگوييم، او به ايشان ميگويد: بلي بگوييد اشكالي ندارد!
در جريان همين نشست من به آقاي رضايي گفتم كه اين موضوع غير قابل انكار است و اگر شما خواسته باشيد ما ميتوانيم آن را به ساده گي ميان خود حل و فصل كنيم، اما ايشان از پذيرش موضوع به شدت انكار كردند و گفتند كه ما هم به دنبال پيدا كردن مرتكبين اين جنايت هستيم! من گفتم كه نيازي نيست، چون ما اسم كساني را كه اين كار را كرده اند ميدانيم و شاگردان هم آماده اند در اين باره شهادت بدهند! ولي به هر حال ايشان از پذيرش اين مسئوليت توسط پرسونل خود سر باز زد!
هيات بعد از اتمام معلومات كتبي از ما ، به سوي صنوف رفتند، تا شهادت بچه ها را نيز در اين مورد بشنوند و وقتي به صنوف مراجعه كردند، فقط از يك صنف هفت نفر گفتند كه اين سي ديها براي ما توسط چه كسي از معلمان داده شده است!
فرداي آن روز هيات ديگري به شمول نماينده امنيت ملي و نماينده قومانداني امنيه به مكتب آمدند كه البته اين بار شوراي مسجد در جريان قرار نگرفت، اما باز هم تعداد ديگري از شاگردان گفته بودند كه اين سي ديها براي ما توسط فلان معلم توزيع شده است!
با تثبيت جرم با شواهد انكار ناپذير، شوراي علما و شوراي ولايتي، علما و همچنين مردمي كه اكنون به صورت همگاني در جريان قرار گرفته بودند، با اصرار از مقامات خواستند تا ماجرا، به صورت رسمي و قانوني مورد پيگيري توسط دولت قرار گيرد.
قابل به ذكر است كه قرار مسولين ، بر اين بود كه موضوع چون بسيار حساس بود و در ضمن وضاحت تام داشت، بايد قبل از روز جمعه ،توسط مراجع قانوني فيصله شده و نتيجه آن به مردم اعلان ميشد، اما متاسفانه در اثر دخالتها و فشار هاي كه از سوي بعضي جهات بالاي مسئولان وارد ميگرديد، حتي اجازه ندادند در تلويزيون ملي هرات، اطلاعيه شوراي ولايتي و شوراي علما و رياست معارف پخش و نشر شود كه اين موضوع موجب بدبيني فراوان مردم و علما گرديد.
ساعت حوالي شش و نيم عصر پنجشنبه ، آقاي صديقي رئيس اتحادية صنفي معلمان و آقاي سيد وحيد رحماني مدير مكتب آريانا به خانة ما تشريف آوردند و گفتند كه آقاي رضايي ميخواهد كه موضوع را به شكلي ختم به خير كنيم! من به ايشان گفتم كه بسيار خوب است، نظر من اين است كه من امشب بعد از نماز عشاء موضوع را با شوراي مسجد در ميان بگذارم و اگر آنان موافقت كنند، آقاي رضايي ، روز شنبه به شوراي ولايتي تشريف بياورند و از مردم خود صادقانه معذرت بخواهند - ان شاءالله - مشكل از جانب ما حل ميشود اما اين كه دولت و ديگران چه تصميم خواهند گرفت امري است كه من در آن باره چيزي گفته نميتوانم.
بعد از نماز شام، دوستان رفتند و متعاقب آن از كازرگاه خبر دادند كه علما در آن جا براي تصميم گيري در بارة موضوع تجمع نموده اند و قوماندان امنيه هرات بعد از باخبر شدن از اين تجمع ، غرض صحبت با آنان به آن جا مي آيد و از ما نيز خواستند كه همين اكنون آنجا برويم.
من با آقاي صديقي تماس گرفته و گفتم كه فرصت خوبي فراهم آمده است، شما همراه آقاي رضايي همين اكنون به كازگاه تشريف بياوريد، من مطمئن هستم كه موضوع را ميتوانيم همانجا ميان خود فيصله كنيم و مشكل حل ميشود! اما خبر دادند كه آقاي رضايي ميگويد، در اين باره بايد با دوستان خود مشوره كند و از آمدن خود داري كرد.
وقتي ما آن جا رسيدم، صد ها تن از علما و بزرگان حضور داشتند و قوماندان امنيه نيز براي بررسي حالت آن جا آمده بود.
به همه حال قوماندان امنيه با علما صحبت كرد و قول داد كه همين امشب ، تا يك ساعت ديگر موضوع را فيصله كند و روز شنبه پيگيري موضوع از طريق مجاري قانوني آغاز شود و دروازة اين مكتبي كه به مقدسات مسلمانان توهين روا داشته است، مسدود گردد! و از علما تقاضا كرد كه خويشتن داري نشان دهند و فردا دست به اقدامي نزنند!
جناب مولوي صاحب مجيب الرحمن و ساير علما اين قول قوماندان امنيه را به خاطر مصالح مردم پذيرفتند و شب ساعت 9 ونيم، اطلاعية رياست معارف از طريق تلويزيون پخش شد كه در آن گفته شده بود: مسول مكتب توحيد به علت توزيع سي ديهاي اهانت آميز به مقدسات، به مقامات قضايي سپرده شد و دوسيه به صورت جدي تحت پيگيرد است.
اين اعلاميه مردم را تسلي كرد و فردا علما از طريق منابر اعلان كردند كه دولت يك هفته وقت دارد ، فيصلة نهايي را در اين مورد اعلان كند!
فكر ميكنم روز يكشنبه آقاي رضايي دستگير و جهت تحقيقات به مراجع قانوني سپرده شد.
اين كل ماجراست و من شخصا در حالي كه از اين بابت خيلي متاسف و ناراحت هستم، بايد بگويم، آن گونه كه آقاي بهزاد نوشته اند نيست، بلكه اين مشكل را شخص برادر شان به وجود آورد، و در اين جا هيچ دسيسة پنهاني مخصوصا از جانب سياست مداران -كه واقعا مردم از آنان خسته اند- در ميان نبود. بلكه بر اساس آن چه كه من ديدم تا به اكنون، واقعا مردم هرات هوشيارانه ، در اين مورد از خود خويشتن داري و صبر بزرگوارانه نشان دادند و از حرفهاي علما متابعت كردند، ور نه ، آن گونه كه من غليان احساسات را مشاهده ميكنم، اگر از آن جلوگيري نميشد، اكنون از مكاتب برادر آقاي بهزاد، در هرات هيچ اثري باقي نميماند و شايد خونهاي فراواني هم به زمين ريخته ميشد!
لذا خوب است كه ما در چنين وضعيتها، براي يافتن راه حل منطقي براي مشكلات،آستين همت بالا زنيم، و اين كار ايجاب ميكند كه واقعيت نگر باشيم و همان طور كه به نقد ديگران مي پردازيم ، به نقد خودي نيز توجه مبذول داريم!
متاسفانه در جامعة ما، اين همان معضلي است كه سخت ما را تهديد ميكند، هر مشكلي كه متوجه ما ميشود، فورا آن را به ديگران نسبت ميدهيم و هرگز در پيدايش آن نقش خود را در نظر نميگيريم و لو آن گاه كه جز ما در آن هيچ نقشي هم وجود نداشته باشد!
خداوند به ما انصاف عنايت كند.
اين ماجرا را به اين جهت نوشتم تا حقيقت براي همگان روشن شود و اگر هم آقاي بهزاد از آن چنان كه بوده اطلاعي نداشته اند، اكنون مطلع شوند.
البته جزئيات ماجرا نيز نزد من هست! اگر كساني خواهان آن باشند ميتوانم آن را در اختيار شان قرار دهم.